اصول تربيت ديني از منظر آيات و روايات (2)


 

نويسنده:علي اكبر زهره كاشاني*




 

3. تفاوت هاي اجتماعي
 

تفاوت اجتماعي در مقابل تفاوت فردي (تفرد) است و منظور از آن هر نوع تفاوتي است که متکي بر تفاوت هاي دروني فرد نباشد، و ناشي از موقعيت و جايگاه وي در جامعه و اجتماع باشد؛ خواه جايگاه فرهنگي، اجتماعي، سياسي و يا غير آن.
در مبحث تفرد، به قسمي از تفاوت فردي اشاره شد که خارج از حيطه ي مورد توجه جدي روان شناسان شخصيت و يادگيري بود. به نظر مي رسد مبحث «تفاوت هاي اجتماعي» اساساً در مباحث علوم تربيتي معاصر جايي ندارد (چه رسد که در سطح اصلي تربيتي مطرح باشد) و از اختصاصات نظام هاي تعليم و تربيت ديني يا به طور خاص از ويژگي هاي نظام تعليم و تربيت اسلامي است. بر سياق اصل تفاوت هاي فردي، اصل تفاوت هاي اجتماعي به ما مي گويد افراد برحسب موقعيت و جايگاهشان در جامعه و اجتماع، بايد برنامه و اهداف تربيتي مخصوص داشته باشند و از آنان انتظارات تربيتي متفاوت داشت. به دليل شباهت بين اين دو اصل، مباحث مشترکي بين آن ها وجود دارد که از تکرارشان در اينجا خودداري و بيشتر به دلايل اسلامي آن پرداخته مي شود.
اي همسران پيامبر، هر کس از شما مبادرت به کار زشتي آشکار کند، عذابش دو چندان خواه بود و اين بر خدا همواره آسان است و هر کس از شما خدا و فرستاده اش را فرمان برد و کار شايسته کند، پاداشش را دو چندان مي دهيم و برايش روزي نيکو فراهم خواهيم ساخت. اي همسران پيامبر، شما مانند هيچ يک از زنان [ديگر] نيستيد؛ اگر سرِ پروا داريد، پس به ناز سخن مگوييد تا آن که در دلش بيماري است، طمع ورزد و گفتاري شايسته گوييد (احزاب: 30-32).
از واژه ي «فاحشة» در آيه ي اول از سه آيه ي فوق، گناه کبيره و يا هر عملي که در نهايت زشتي و شناعت باشد مانند آزار دادن به رسول خدا (ص) قصد شده است. کلمه ي «مبينة» به معناي هويدا کردن است. منظور از «فاحشة مبينة» گناهي است که زشتي اش براي همه روشن باشد. انجام گناه کبيره به شکل علني و آشکار فرضي است، و صدور چنين عملي به اين شکل از همسران آن حضرت بعيد به نظر مي رسد.
دو آيه ي اول دلالت دارد بر آنکه جزاي عمل بد همسران پيامبر گرامي (ص) دو برابر جزاي زنان ديگر، و جزاي عمل نيک ايشان نيز دو برابر آنان است. حکم عذاب و اجر مضاعف براي همسران رسول خدا (ص) به دليل شرافت منزلت و برتري درجه ي ايشان در جامعه در مقايسه با ساير زنان، به علت انتساب به پيامبر خداست.
آيه ي بعد يعني يَا نِساءَ النَّبِيِّ لَستُنَّ کأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنَّ اتَّقَيتُنَّ فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الَّذِي فِي قَلبِهِ مَرَضٌ، برابري زنان پيامبر (ص) را با ساير زنان، صراحتاً نفي مي کند و مي فرمايد: اگر تقوا به خرج دهيد، شما با ساير زنان برابر نيستيد. آن گاه از پاره اي از کارها نهي، و به پاره اي از کارها امر مي کند. اين اوامر و نواهي به دليل برابر نبودن آنان با زنان ديگر است، که اين امر را با حرف «فاء» تفريع، پس از بيان مساوي نبودن آنان با ساير زنان نشان مي دهد.
آيه ي مزبور در ادامه امر مي فرمايد در سخن خضوع نکنيد (مانند ساير زنان آهنگ صدا را فريبنده نسازيد)، و در خانه هاي خود بنشينيد، و کرشمه و ناز مکنيد ... . با توجه به اينکه اين امور بين زنان پيامبر و ساير زنان مشترک است، درمي يابيم که آوردن جمله ي «شما مثل ساير زنان نيستيد» براي تأکيد است، و مي خواهد اين تکاليف را به آنان تأکيد کند، و گويا مي فرمايد شما چون مثل ديگران نيستيد، واجب است در امتثال اين تکاليف بيشتر کوشش و رعايت کنيد، و در رعايت دستورها و آموزه هاي ديني، بيشتر از ساير زنان احتياط روا داريد.
همچنين آيات پيشين، گرچه درباره ي همسران پيامبر (ص) سخن مي گويد که اگر اطاعت خدا کنند، پاداشي مضاعف دارند، و اگر گناه آشکاري مرتکب شوند، کيفر مضاعف خواهند داشت، از آنجا که ملاک و معيار اصلي، همان داشتن مقام و شخصيت و موقعيت اجتماعي است، اين حکم درباره ي افراد ديگر که موقعيتي برتر در جامعه دارند و ديگران به آن ها توجه دارند و از آنان سرمشق مي گيرند، نيز صادق است. اين گونه افراد، تنها متعلق به خويشتن نيستند، بلکه وجود آن ها داراي دو بعد است: بعدي به خودشان تعلق دارد، و بعدي به جامعه؛ و برنامه ي زندگي آن ها ممکن است جمعي را هدايت يا عده اي را گمراه سازد؛ بنابراين اعمال آن ها دو اثر دارد: اثر فردي و اثر اجتماعي، و از اين لحاظ هر يک داراي پاداش يا کيفري مستقل است.
کساني که شخصيت ديني و اجتماعي دارند و افکار، گفتار و کردارشان براي ديگران سرمشق است، بايد از ديگران تربيت يافته تر و همواره چند گام از آن ها جلوتر باشند، تا بتوانند الگويي مناسب براي ديگران باشند. اين امر ميسر نيست مگر آنکه آنان را تحت پوشش تربيت خاص با اهداف و برنامه ي تربيتي متعالي تري قرار دهيم. چگونه ممکن است افرادي را با ويژگي ها و شايستگي هاي برتر ديني، اخلاقي و اجتماعي هدف بگيريم، ولي محيط، برنامه و روش تربيتي آنان با ديگران يکسان باشد. اگر قرآن از همسران پيامبر (ص) رعايت بيشتر دستورهاي قرآني را مي طلبد، دليل آن را به دنبال آيات پيشين چنين مي فرمايد: وَاذکرنَ مَا يُتلَي فِي بُيُوتِکنَّ مِن آيَاتِ اللهِ وَالحِکمَةِ إِنَّ اللهَ کانَ لَطِيفًا خَبِيراً؛ (احزاب: 34) «از آنچه در خانه هاي شما از آيات خداوند و حکمت و دانش خوانده مي شود ياد کنيد؛ خداوند لطيف و خبير است».
آيات قرآن در خانه هاي آنان نازل شده است و پيش از ديگران از دستورهاي خدا اطلاع يافته و آن ها را آموخته اند.
نتيجه آنکه، در برنامه ريزي و هدف گذاري تربيتي، بين افرادِ داراي شئون و موقعيت اجتماعي و افراد ديگر تفاوت گذاشته مي شود و اين امر به منزله ي اصل تربيتي لازم الرعايه است، همان گونه که اهل بيت (ع) آن را مورد نظر قرار مي دادند و فرزندانشان را که در آينده به مقام هاي عالي فرهنگي، سياسي و اجتماعي مي رسيدند، به آن شيوه تربيت مي کردند. در روايتي امام صادق (ع) از پدر بزرگوارشان نقل مي کند که: امام باقر (ع) فرمود: ما (اهل بيت) فرزندانمان را در پنج سالگي به نماز گزاردن وادار مي کنيم، و شما فرزندانتان را در هفت سالگي به نماز واداريد. همچنين ما فرزندانمان را در هفت سالگي ـ تا جايي که طاقت روزه دارند، تا نصف روزه باشد يا بيشتر و يا کمتر ـ به روزه گرفتن وامي داريم ...؛ ولي شما فرزندانتان را در نُه سالگي و به اندازه ي تاب و توانشان به روزه داري وادار کنيد، و چون تشنگي بر آنان غلبه کرد، روزه ي خود را افطار کنند». (1)
در اين روايت، امام باقر (ع) به روشني تفاوت برنامه ي تربيت ديني اهل بيت (ع) در مورد فرزندانشان را با برنامه ي تربيت ديني فرزندان پيروانشان گوشزد مي کند. ايشان براي اداي نماز و گرفتن روزه، سن دستور به فرزندان پسر خويش را با سن فرزندان پسر ديگران، دو گونه بيان مي کند: سن تعليم نماز براي فرزندان امام پنج سالگي و براي سايرين هفت سالگي، سن گرفتن روزه براي فرزندان امام هفت سالگي و براي سايرين نه سالگي. امام صادق (ع) در جاي ديگر، سيره ي رايج اهل بيت (ع) را مبني بر تفاوت گذاري تربيت ديني فرزندانشان از سايرين تکرار مي فرمايند:
إِنَّا نَأمُرُ صِبيَانَنَا بِالصِّيَامِ إِذَا کانُوا بَنِي سَبعِ سِنينَ بِمَا أَطَاقُوا مِن صِيَامِ اليَومِ فَإِن کانَ إِلَي نِصفِ النَّهَارِ وَأکثَرَ مِن ذَلِک أَو أَقَلَّ فَإِذَا غَلَبَهُمُ العَطَشُ وَالغَرَثُ أَفطَرُوا حَتَّي يَتَعَوَّدُوا الصَّومَ وَيُطِيقُوهُ فَمُرُوا صِبيَانَکم إِذَا کانُوا أَبنَاءَ تِسعِ سِنِينَ بِمَا أَطَاقُوا مِن صِيَامٍ فَإِذَا غَلَبَهُمُ العَطَشُ أفطَرُوا. (2)
نبايد به اين سو رفت که اين تفاوت، فقط در فرزندان معصوم اهل بيت (ع) و يا از خصايص امامت است؛ زيرا احتمال اول را اطلاق «صبياننا» که همه ي فرزندان پسر اهل بيت (ع)، اعم از امام و غير امام را شامل مي شود، رد مي کند، و احتمال دوم را امام زين العابدين (ع) چنين پاسخ مي گويد:
شخصي به امام سجاد عرض کرد: شما اهل بيت (ع) پيامبر، بخشيده شده ايد. امام خشمگين شد و فرمود: در مورد ما همان آياتي جريان دارد که درباره ي زنان پيامبر جاري است؛ اگر ما گناه کنيم، مجازاتمان دو برابر و اگر نيکوکار باشيم پاداشمان دو برابر است. آن گاه حضرت آيات 30 و 31 سوره ي احزاب را (که پيش از اين گذشت) تلاوت فرمود. (3)
امام با خشمگين شدن در برابر اين سخن که اهل بيت (ع) از صفت خاص بخشش برخوردارند، واکنش نشان مي دهد و مي فرمايد که خاص بودن ما، مانند همسران رسول خدا (ص) در موقعيت و شأن اجتماعي نهفته است؛ يعني بي دليل هيچ خصيصه اي را به ما نسبت ندهيد و اگر تفاوتي ميان ما و ديگران هست، در مقام و منزلت اجتماعي ماست. پس تفاوت ما در برنامه ي تربيت فرزندانمان، ناشي از تفاوت و برتري شأن و منزلتمان در مقايسه با ساير مردم است.

4. خانواده گرايي
 

تربيت فرزندان، از اولين امور مهم خانه، مدرسه و جامعه است. همه ي اين عوامل در تربيت فرزندان به سمت مثبت يا منفي دخالت دارند؛ اما حقيقت آن است که تأثير محيط خانه و خانواده از ميان اين عوامل، به شکلي چشمگير در تربيت و به خصوص در تربيت ديني فرزندان افزون تر است، به گونه اي که بايد آن را از دو عامل ديگر ممتاز ساخت.
قرآن کريم در حالي که تغيير وضعيت يک قوم و ملت را به تغيير دروني تک تک اعضاي آن قوم و جامعه توسط خودشان وابسته کرده است، (4) خانواده را به منزله ي واحدي تربيتي که در آن سرپرست خانواده مسئول تربيت و اعضاي خانواده متربيان وي هستند، پذيرفته است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أنفُسَکم وَأَهلِيکم نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالحِجَارَةُ عَلَيهَا؛ (تحريم: 6) «اي کساني که ايمان آورده ايد، خود و خانواده ي خويش را از آتشي که هيزم آن انسان ها و سنگ هاست، حفظ کنيد».
بزرگان خانواده و به ويژه والدين، نقش اساسي در تربيت فرزندان در دوران کودکي دارند، به گونه اي که حتي فطرت ثابت او را تغيير مي دهند. اين تغيير در حد محو و جايگزيني کامل نيست؛ زيرا فِطرَتَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبديلَ لِخَلقِ اللهِ؛ (روم: 30) «اين فطرتي است که خداوند، انسان ها را بر آن آفريده؛ دگرگوني در آفرينش خدا نيست»؛ ولي به حدي است که آن را به فراموشي بسپارد. تأثيرگذاري شگرف والدين حتي بر فطرت فرزند، متن صريح گفته ي پيامبر گرامي (ص) در روايتي مشهور و معتبر نزد عامه و خاصه است: کلُّ مَولُودٍ يُولَدُ عَلَي الفِطرَةِ حَتَّي يَکونَ أَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَيُنَصِّرَانِهِ وَيُمَجِّسَانِهِ؛ (5) «هر مولودي بر فطرت (الهي) متولد مي شود، مگر اينکه پدر و مادرش او را يهودي يا نصراني يا مجوسي گردانند».
گرچه اين فطرت به طور خاص درباره ي يکتاپرستي در روايات ثابت شده است. بنابر روايات ديگر (6) پس از توحيد، نماز از نظر اهميت در مرتبه ي بعد قرار دارد، که آن نيز در خانواده آموخته مي شود.
در قرآن کريم، خانواده محل آموزش و برپايي نماز است؛ از اين رو خداوند در خطاب به پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: وَأَمُر أَهلَک بِالصَّلاةِ؛ (طه: 132) «و خانواده ي خود را به نماز فرمان ده».
همان گونه که از روايت فطرت (روايت پيشين منقول از پيامبر) استفاده مي شود، در تربيت ديني فرزندان، والدين به منزله ي ارکان اصلي خانواده، بيش از اعضاي ديگر آن نقش دارند. والدين در شکل دهي فطرت و سرشت پاک و بالفعل کردن صفات بالقوه ي فرزندان، اثر مهمي دارند. آنان با پيروي از برنامه ي معيّن و با به کارگيري راهکارهاي مختلف تربيتي، با فراهم کردن بستر مناسب و ايجاد جوّ معنويت در محيط خانه و خانواده، در شکل گيري حس ديني و رشد گرايش هاي معنوي در فرزندان، نقش تربيتي خود را ايفا مي کنند. در روايات بسيار، بخش هاي گوناگوني از برنامه ي تربيت ديني فرزندان وصف شده است، که ما در اينجا به بيان يک روايت از آن ها بسنده مي کنيم. (7)
در روايتي از امام پنجم (ع) يا امام ششم (ع) برنامه ي تربيت ديني فرزند از دوران خردسالي چنين وصف شده است:
چون کودک سه ساله شود، هفت بار به او بگو: بخوان "لا إله إلا الله"، بعد واگذارش تا به سن سه سال و هفت ماه و بيست روز رسد، هفت بار به او بگويند: بگو "محمد رسول الله"، و ديگر تا چهار سالگي او را واگذار، و چون چهار سالش تمام شد، هفت بار بگويد: "صلي الله علي محمد و آل محمد" و رهايش کنيد تا پنج سالگي به او گفته شود: "دست راست و چپ کدام است؟" وقتي فهميد، رو به قبله واداشته شود و سجده کند، و باز واگذارش کنيد تا شش سالگي. چون شش ساله شد، رکوع و سجود آموزد تا هفت ساله شود. در اين سن دستور دهند تا دست و صورت را بشويد، وضو بگيرد، بعد به نمازش وادارند؛ و چون نه ساله شد، وضو يادش دهند و اگر ترک کرد تنبيه شود و به نماز فرمانش دهند، و بر ترک آن تنبيه اش کنند؛ و چون نماز و وضو فرا گيرد، والدينش آمرزيده شوند إن شاءالله. (8)
والدين نقش خود را از طريق ارتباط هاي کلامي، القاي باورهاي مذهبي و معنوي و همچنين رفتارهاي مذهبي ايفا مي کنند. تحقيقات نشان مي دهد که خانواده ها با انجام اعمال مذهبي مثل دعا کردن، باز گفتن نام خدا در هنگام غذا خوردن، دادن خيرات، دستگيري از فقرا و رعايت اخلاق، مي توانند موجب رشد و بالندگي معنوي کودکان شوند. انجام مناسک و شعائر مذهبي نيز، بذر معنويت را در دل کودکان و نوجوانان مي افشاند. اسلام سرشار از شعائر و مناسک سودمندي است، که مردم براي نزديکي به خدا در وضعيتي خاص انجام مي دهند؛ مناسکي چون نمازهاي يوميه، زيارت خانه ي خدا، روزه گرفتن و ... . بحث هاي آزاد خانوادگي در مورد مسائل مذهبي، در درک کودکان از مفاهيم معنوي تأثير بسزايي دارد. اين بحث ها اگر به مقتضاي سن کودک و متناسب با فضاي فکري او باشد، بسيار گيرا و شيرين خواهد بود. بحث هاي معنوي بين والدين و کودکان، بستر مناسبي براي نهادينه کردن مفاهيم مذهبي فراهم مي آورد. از مسائلي که مي تواند به رشد مذهبي کودکان در خانواده کمک کند، نقل داستان ها و روايت هاي مذهبي است. اصولاً کودکان داستان ها را دوست دارند و والدين مي توانند مفاهيم مذهبي را از طريق روايت ها و داستان هاي جذاب آموزش دهند.
بدين ترتيب، پژوهشگران همسو با اسلام، خانواده را اساسي ترين بستر شکل گيري باورهاي مذهبي و معنوي مي دانند، و بر اين نکته تأکيد دارند که بيشتر اين باورها از دوران کودکي و در کانون خانواده ريشه مي گيرد.
متأسفانه امروزه خانواده ها، حتي در جامعه ي اسلامي معاصر، به دليل نداشتن مهارت هاي لازم در مسير تربيت ديني فرزندان با چالش هاي جدي اي مواجه هستند؛ مشکلاتي که پيچيده تر شدن جوامع و ارتباطات، بر آن دامن مي زند. مسلماً ارائه ي رهنمودهاي لازم براي در نظر گرفتن برنامه هاي تربيتي مناسب و آموزش فنون و مهارت هاي تربيتي به خصوص مهارت هاي تربيت ديني در سطح درک عموم خانواده ها، به حل بخشي از مشکلات کنوني خانواده ها کمک مي کند؛ ولي بخش ديگر آن مستلزم مواجهه ي منطقي با اين چالش هاست و اين امر زماني صورت مي پذيرد که والدين بتوانند آن ها را به خوبي شناسايي کنند و به آگاهي کامل در مورد آن ها برسند.
در اين جهت مهم است که والدين بدانند محيط هاي فرهنگي و اجتماعي فرزندان بازتر از گذشته و دايره ي فعاليت و تعامل آنان با ديگران گسترده تر شده است. در واقع عوامل تأثيرگذار بر افکار، کردار و گفتار فرزندان، به شکلي چشمگير افزايش يافته است؛ عواملي مانند: گروه همسالان، رسانه ها (راديو، تلويزيون، ويدئو سي دي، اينترنت، ماهواره، موبايل)، ورزشگاه ها، فرهنگ سراها و ... . اين عوامل به صورت شبانه روزي، در تغيير انديشه ها و افکار آنان نقش تأثيرگذار و مهم خود را ايفا مي کنند. توسعه ي زماني و کيفي مدارس در جامعه ي معاصر را، نبايد از نظر دور داشت. امروزه مدارس سهم خانواده ها را در ساختن شخصيت کودکان و نوجوانان، کم رنگ کرده اند.
در چنين وضعيتي، بي توجهي و غفلت والدين از اين عوامل و بي توجهي به فرايند اثربخشي و سمت و سوي آن ها، مسلماً اقدامات تربيتي و اصلاحي آنان را بي اثر و حداقل کم اثر خواهد کرد.
همچنين شيوه ي والدين در اين تربيت مهم است. علايق ديني والدين اگر موجب انتخاب شيوه هاي نادرست تربيتي و زياده خواهي آنان در اين زمينه و مانع از انجام داوطلبانه ي آداب ديني شود، بي شک تأثير مستقيم در استنکاف و طغيان فرزندان خواهد داشت و احياناً باعث بروز ناهنجاري ها و انحرافات خواهد شد.

پي‌نوشت‌ها:
 

* دانش آموخته حوزه عليمه، کارشناس ارشد
1. محمدبن يعقوب کليني، الکافي، ج 3، ص 409، ح 1.
2. همان، ج 4، ص 124، ح 1.
3. محمدباقر مجلسي، بحارالأنوار، ج 22، ص 175.
4. رعد: 11.
5. ابن أبي جمهور احسائي، عوالي اللئالي، ج 1، ص 35، ح 18.
6. وَصِيَّتُةُ (ص) لِمَعَاذِبن جَبَلٍ بَعَثَهُ إِلَي اليَمَنِ: ... وَليَکن أَکثَرُ هَمِّک الصَّلَاةَ فَإِنَّهَا رَأسُ الإِسلَامِ بَعدَ الإِقرَارِ بِالدِّينِ؛ در سفارش هاي پيامبر اکرم (ص) به معاذبن جبل هنگام اعزام او به سمت استانداري يمن چنين آمده است: اي مغاذ، ... بيشترِ همّ خود را صرف نماز کن، که پس از اقرار به اصول دين، سرآمد ارکان اسلام است (ابن شعبه حراني، تحف العقول، ص 25).
7. براي کسب اطلاعات تفصيلي و تکميلي در باب برنامه ي تربيت ديني، ر.ک: محمد داودي، تربيت ديني، ج 2، از سري کتاب هاي سيره ي تربيتي پيامبر (ص) و اهل بيت (ع).
8. أبي نصر حسن بن فضل طبرسي، مکارم الأخلاق، ص 222.
 

منبع:فصلنامه اسلام و پژوهش هاي تربيتي- 2