پست مدرنيسم و دلالت هاي آن در تربيت ديني(6)


 





 

دلالت هاي پست مدرنيسم در تربيت ديني
 

مطالعات اديان، يکي از گستره هاي رايج پست مدرنيسم است. در مورد نگرش پست مدرنيسم و تأثيرات آن بر انديشه ي ديني، سه نظريه وجود دارد:
1. در بعدي افراطي، نظريه ي پست مدرنيسم به منزله ي مرگ خدايان، نابودي دين و ارزش ها تلقي مي شود.
2. نظريه اي که اين مکتب را بازگشت به ايمان و الزامات ديني مي داند.
3. در نظريه ي سوم، چنين فلسفه اي بيانگر امکان بازسازي ايده هاي مذهبي فراموش شده دانسته مي شود.
به بيان دقيق تر، يکي از ويژگي هاي روشن مدرنيسم اين بود که به نام تأمين استقلال انسان و کشف واقعيات و توانايي ها، همچنين در جهت تحقق اميال و آرزوهاي انسان، زبان به نقد دين و اصول و مباني ديني مي گشود. در مدرنيسم مفاهيم و مضامين متعالي و مقدس معنايي ندارد؛ در حالي که در پست مدرنيسم، آموزه هاي ديني کمي مورد توجه است. بنابر نظريه ي غالبي که وجود دارد، پست مدرنيسم در تقابل با مدرنيسم و منتقد آن به شمار مي رود. پست مدرنيسم در واقع نوعي واکنش در برابر امانيسم مدرنيسم است. امانيسم، مذهب و ارزش ها را از زندگي انسان طرد مي کند و به اين طريق است که بازگشت تقدس و معنويت در انديشه ي پست مدرن نمود پيدا مي کند. بعضي از طرفداران نظريه ي پست مدرن در تبيين اين نظريه مي گويند: استقلال و ثبات انسان بر اين بينش مبتني است که مفهوم «خود»، موضوعي است که از مفهوم خدا نشئت گرفته است و بدون ارتباط با خدا ثباتي نخواهد داشت؛ همان گونه که اگر بي ارتباط با اهداف متعالي باشد، خود را از بين خواهد برد. (1)
در مجموع، پست مدرنيسم اصطلاحي است که به گونه اي فزاينده بر گرايش هاي فرهنگي - اجتماعي و فکري معين دلالت دارد. (2) اين موضوع که از مسئله هاي بحث برانگيز امروزي شمرده مي شود، در محافل علمي و غيرعلمي بسيار مطرح است.
صحبت از پست مدرنيسم چنان شايع شده است که در هر حوزه، با چند موضوع يا عنوان روبرو مي شويم که هر يک به گونه اي به آن پيوسته است؛ مانند معماري، هنر، موسيقي، فلسفه، علوم اجتماعي، تعليم و تربيت، سياست، تاريخ، صنعت، دين، اقتصاد، فرهنگ و حوزه هاي ديگر دانش بشر. در کشور ما در اين زمينه کتاب ها و مقالات، اندک است و بيشتر کارهاي انجام گرفته، ترجمه ي آثار مؤلفان غربي است؛ به ويژه به علت تازه بودن موضوع، پژوهش ها و نوشته ها در زمينه ي پست مدرنيسم و ارتباط آن با تعليم و تربيت ناچيز است. اما در جامعه ي ما که بخش هايي از آن، هنوز به عصر روشنگري يا مدرنيسم نرسيده و مدرنيته را درک و جذب نکرده است، سخن گفتن از پست مدرنيسم و ارتباط آن با تعليم و تربيت به چه کار مي آيد؟ پاسخ اين است که: اگرچه جريان پست مدرنيسم بيشتر در کشورهاي به اصطلاح پيشرفته و توسعه يافته تسري يافت، در شکل هاي گوناگون در سرتاسر جهان پراکنده شد و عموميت پيدا کرد؛ بنابراين براي همه ي ما، دست کم فکر کردن درباره ي اين جريان تاريخي ضروري است. (3)
در برخي موارد مشاهده مي شود بسياري از برداشت ها از پست مدرنيسم در جامعه ي ما، نه تنها باعث جهش به فراسوي مدرنيسم نمي شود، بلکه به نفي دستاوردهاي آن و عقب ماندگي و واپس گرايي مي انجامد. به نظر مي رسد پرداختن به اين موضوع و چالش هاي پيوسته به آن، بخشي مهم از نيازهاي فکري، اجتماعي و تربيتي کنوني جامعه ي ماست که به منزله ي عضوي از جامعه ي جهاني، با ملل ديگر در تعامل فکري، فرهنگي و سياسي است.
با توجه به ويژگي هاي بحث شده، در ديدگاه پست مدرنيسم واژه هاي حقيقت کنار گذاشته مي شوند؛ در نتيجه براي پويش براي حقيقت، راه براي قرائت هاي گوناگون، تفاسير و تعابير متنوع باز مي شود؛ حقيقت، رنگ و گرايش نسبي به خود مي گيرد و اتفاق نظر و اجماع، محور توافق قرار مي گيرد. در جهان و جامعه اي که ديدگاه پست مدرنيسم به تصوير مي کشد، فرهنگ و تنوع ميراث فرهنگي از اهميت زيادي برخوردار است؛ به همين دليل دين و آموزه هاي ديني نه به مثابه ي معرفتي وحياني و الهي، که بخشي از ميراث فرهنگي و دستاوردهاي بشري تلقي مي شود که در پاسخ گويي نيازها و مشکلات جامعه ي بشري، به صورت نسبي از کارايي و توانمندي برخوردار است. (4) به عبارتي در ديدگاه پست مدرنيسم، تربيت ديني نه در طول معارف و دانش ها و دستاوردهاي فرهنگي، که در عرض آن تلقي مي شود.
نسبيت گرايي و کثرت گرايي، همان قدر که بر حوزه هاي گوناگون بشري حاکميت دارد، در حوزه ي دين نيز خود را نشان مي دهد. پست مدرنيسم در جهت خط مشي عام خود، يعني نفي هرگونه فراروايت، در نهايت به تضعيف ارزش ها و تربيت ديني منجر مي شود.
اولين نکته اينکه تربيت ديني و اخلاقي از نظر کثرت گرايي پست مدرن، از هرگونه مباني متافيزيک، مباني ارزش شناختي بينشي مقدم و از لحاظ نظري خالي است. به عبارت ديگر از منظر پست مدرن ها، ملاک هاي از پيش تعيين شده براي داوري در مورد اينکه چه چيزي خوب و چه چيزي بد است، و در باب بايدها و نبايدها وجود ندارد. ملاک داوري ميان خوب و بد بودن امور و رفتارها، در واقع علايق و سلايق متنوع افراد، جوامع و انسان ها و همچنين اوضاع زندگي آن هاست. همچنين موضوع ارزش هاي اخلاقي و بايدها و نبايدها از منظر کثرت گرايي پست مدرن اين است که ارزش هاي اخلاقي امري نسبي، طبيعي، فردي، سليقه اي و حتي اتفاقي و موقتي است و اخلاق، امري خاص و محصول گفتمان هاي ماست؛ يعني ما هر چه بتوانيم گفتمان بين انسان ها را گسترده تر کنيم، مي توانيم به مضامين و معاني جديدتري از بايدها و نبايدها دست يابيم.
ويژگي بسيار مهم ديگر اخلاق از منظر کثرت گرايي، نفي الگو در امر تربيت اخلاقي است. از منظر کثرت گرايان، الگوها در بحث تربيت اخلاقي معنا ندارند و رابطه ي معلم و شاگرد مطمح نظر است. (5)

نقد تربيت پست مدرن
 

الف) محاسن تربيت پست مدرن
 

پست مدرنيسم از آنجا که پوشش جهت بازشناسي معضلات مدرنيته و حرکتي نقادانه و در نتيجه مطلوب به ويژه در زمينه ي اهميت کثرت گرايي و اهميت دادن به ديدگاه ها و ارزش هاي فرهنگي ديگران است، ستودني است. به عبارتي، در پست مدرنيسم به همه ي فرهنگ ها و طبقات توجه مي شود، و هر کس براي خودش ارزش دارد؛ انديشه و فرهنگ غالبي نيست و به حاشيه ها توجه فراوان مي شود؛ افراد برابر و يکسان هستند؛ بر اعتقاد به آزادي افراد و احترام به فرديت انسان و آزاد کردن وي از هرگونه تقليد، تأکيد مي شود. همچنين کوشش رهايي بخشي از ستم و بي عدالتي اقتصادي، مخالفت با موضوعات درسي مجزا، تغييرپذيري برنامه هاي درسي، و رعايت تفاوت ها، از ديگر مزاياي اين ديدگاه است. (6)
گفتمان پست مدرنيسم امتيازات بسياري دارد. به عنوان مثال مربياني که خواستار تقويت قوه ي انتقادي دانش آموزان در مورد ديدگاه هاي مسلط و فراگير هستند، يا مي خواهند ظرفيت شکيبايي و يا حتي توانايي استقبال آن ها از ديدگاه هاي ناسازگار با نظرات شخص خودشان را تقويت کنند، مي توانند از اين نظريه چون ابزار مخصوص مفيد بهره ببرند. پست مدرنيسم تقسيم زندگي به حوزه هاي گوناگون را نمي پذيرد؛ لذا تصويري که پست مدرن از مدرسه ارائه مي دهد، يک اجتماع در نظر مي گيرد. در چنين مدرسه اي فقط بر جنبه هاي عقلاني تأکيد نمي شود، بلکه جنبه هاي زيباشناختي، عاطفي و فعاليت هاي دسته جمعي مبتني بر همکاري اجتماعي نيز مورد توجه است.
در مدارس پست مدرن معلم، آفريننده ي دانش و تسهيل کننده ي جريان يادگيري کلاس يا گروه هاست. به اين ترتيب جريان هاي يادگيري جايگزين محتواي مواد درسي و برنامه ي درسي مدرن مي شود. در آموزش و پرورش پست مدرن که يک متن به صورت هاي مختلف خوانده و يا تفسير مي شود، خوانندگان با نگرش انتقادي به متن، نکات تازه اي درمي يابند که به خود آن ها تعلق دارد. چنين پيامدي موجب پيدا شدن جنبه هاي مختلف معنا و نتيجه گيري هاي تازه است. مربيان پست مدرن بر اين نظرند که در دوران مدرن، اطلاعات از همه جا از جمله مدرسه در کنترل دولت است؛ اما در وضعيت پست مدرن، دولت ها کمتر شانس پالايش اطلاعات دارند؛ چرا که شبکه ي گسترده ي جهاني توسعه و تعميم يافته است.
مربيان پست مدرن از دو فضيلت مهم صداقت و درستکاري ياد مي کنند. آزادي انتخاب رابطه ي انساني، در انديشه ي پست مدرن ارزشي است. در پست مدرن به تفاوت هاي فردي توجه مي شود؛ و افراد با يکديگر تفاوت دارند. از نظر ليوتار، مدرسه ي آرماني مدرسه اي است که در افراد آن ها تفاوت هايي که فرديت آن ها را مي سازد شکوفا کند؛ يعني حضور در جمع ديگران به فرد بودن آن ها لطمه اي نزند. پس اجتماع هاي کوچک تر، يا روايت هاي تفاوت را جايگزين جامعه و فراروايت هاي آن مي سازد. (7)
به طور کلي با وجود محدوديت ها و ضعف هايي که در ديدگاه هاي تعليم و تربيت پست مدرن وجود دارد، به نظر مي رسد برخي از مسائل مطرح شده توسط پست مدرنيست ها چشم اندازهاي مثبتي نيز براي تعليم و تربيت به ارمغان آورده است. در واقع پست مدرنيسم، از آنجا که کوششي جهت بازشناسي معضلات و بن بست هاي تعليم و تربيت مدرن است، حرکتي مورد توجه به شمار مي آيد. تأکيد مربيان پست مدرن بر اهميت کثرت گرايي، اهميت دادن به ديدگاه هاي ديگران، تقويت روحيه ي انتقادي در دانش آموزان، تشويق نوعي آموزش و پرورش گفت و گو محور و مبتني بر گفتمان، ستودني است.
از نکات مثبت ديگر در تعليم و تربيت پست مدرن که بسياري از مربيان پست مدرن مطرح کرده اند، مي توان به تأکيد بر بردباري و تحمل يکديگر، تفکر انتقادي، خلاقيت و خودآفريني، تعهد اخلاقي، اهميت احساسات و همچنين تأکيد بر شهود اشاره کرد.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. علي آقابخشي، و مينو افشاري راد، فرهنگ علوم سياسي، ص 36.
2. Marshall, Peters, M, "Postmodernism and Education", In The International Encyclopedia of Education, P.58.
3. خسرو باقري، «تربيت ديني در برابر چالش قرن بيست و يکم»، مجموعه مقالات تربيت اسلامي، ج 3، ص 78.
4. بابک شمشيري، تعليم و تربيت از منظر عشق و عرفان، ص 480.
5. مهدي سجادي، فرهنگ عمومي و تربيت ديني، ص 136.
6. سعيد بهشتي، «تبيين و نقد پست مدرنيسم در فلسفه ي تعليم و تربيت معاصر»، مجموعه مقالات علوم تربيتي، ص 94.
7. محمدرضا آهنچيان، آموزش و پرورش در شرايط پست مدرن، ص 53.
 

منبع:فصلنامه اسلام و پژوهش هاي تربيتي- 2