روح بخاري در مسئله نفس و بدن از ديدگاه ملاصدرا(3)
نويسنده: هادي موسوي(*)
نظريه ي جسمانيه الحدوث و روحانيه البقا بودن نفس
با جست و جو در نظرياتي که جزء ويژگي هاي فلسفه ي صدرايي شمرده مي شوند، به نظريه اي در باب حدوث نفس بر مي خوريم که به طور اجمال بيان مي کند که نفس در ابتداي حدوث يک موجود مجرد نيست، بلکه جسماني است و در ادامه، اگر باقي بماند، بقاي آن به صورت موجودي روحاني است. (1) اهميت اين نظريه از آنجاست که علاوه بر اثبات کيفيت پيدايش نفس در ابتداي پيدايش، به توصيف چيستي ماهيت نفس در طول بقاي آن نيز مي پردازد. بنابراين، اگر اين نظريه را به صورتي تفصيلي در آثار ملاصدرا بيابيم، در واقع يک توصيف کامل از ماهيت نفس است؛ زيرا هم از نحوه ي پيدايش آن سخن گفته و هم از چگونگي بقاي آن سخن به ميان آورده است. در ضمن اين نظريه، از نحوه ي طي مراحل مختلف از جسماني تا روحاني نيز سخن به ميان آمده است که همان طي مراحل مختلف وجود و اشتداد يافتن در جوهرش به واسطه ي حرکت جوهري است. بنابراين، در اين روند تکاملي نفس که ابتدايش جسم و انتهايش تجرد عقلي است، به دنبال آن هستيم تا جايي براي مرتبه اي که روح بخاري به وجود مي آيد باشيم؛ زيرا بر طبق قاعده، روح بخاري که در منتها مراتب جسمانيت قرار دارد، بايد بين مرتبه ي جسميت نفس و مرحله ي تجرد برزخي نفس باشد. و اگر دليل فلسفي اي (غير از مدعاي اطبا که مي گفتند: روح بخاري از صافي خون به وجود مي آيد) يافت شود، بايد در ضمن همين نظريه باشد که روند سيال نفس را به اثبات مي رساند.
مدعاي نظريه
بر طبق اصل حرکت جوهري، وجود هر چيزي مي تواند اشتداد يافته و نيرومند شود. به عبارت ديگر، هويت هاي جوهري همگي قابل اشتدادند و مراتب مختلف آنها در اين اشتداد اتصالي داراي وحدت اتصالي است. اين وحدت اتصالي به گونه است که شخصيت آن متحرک نيز در طول حرکت و اشتداد در وجود حفظ مي شود. (2) بنابراين، نفس با حفظ وحدت خويش مراتب گوناگون از وجود را که قابليت انتزاع ماهيات مختلف از آن مي رود طي مي کند. مشاء (3) در اينجا ادعايي دارد که مي گويد: از سخن بالا که گفته شد وجود جوهري يک شيء اشتداد مي يابد، لازم مي آيد که از هر حدي از حدود اين اشتداد ماهيتي بيرون آيد و بر نوع مخصوصي صدق کند. (4) بنابراين، نفس داراي ماهيات بسيار کثيري خواهد شد. ملاصدرا ضمن قبول اين نکته، مي گويد: اين سخن در جايي است که حدود و اجزاي اين حرکت از يکديگر جدا باشند؛ اما در صورتي که حدود مفروض متصل باشند و با يک وجود اتصالي در بيرون ذهن يافت شوند، بيش از يک وجود و يک ماهيت تصوير نخواهد شد. بنابراين، اگر اجزايي براي اين وجود اشتداد يافته لحاظ مي شود، يکسري حدود ذهني است؛ زيرا اگر ميان ابتدا و انتهاي اين موجود اشتدادي ماهيت هاي زيادي فرض شود و انواع گوناگون تحقق يابد، لازم مي آيد که انواع غير متناهي بالفعل ميان مبدأ و منتها محصور گردند. (5) بنابراين، اين نفس از همان دوره ي ابتدايي که جسم است تا دوره ي تجرد - در عين اشتداد و تکامل - داراي وحدت شخصي است. (6)
عبارات ملاصدرا براي ارائه ي اين نظريه، به خوبي، حکايت از تصويري از کل دوره ي زندگاني دنيوي نفس دارد؛ زيرا براساس نظريه ي مذکور، نفس در عين وحدت شخصيتش دوره هاي مختلفي را طي مي کند که در هر يک از اين دوره ها يا جسماني است و يا مجرد. نفس در دوره اي که جسم است، در ابتداي حدوث قرار دارد؛ اما اولين مرحله اي که از صرف جسميت خارج مي شود، به تجرد برزخي مي رسد. برزخ در لغت حائل و واسطه ميان دو چيز را گويند؛ در اصطلاح علمي، برزخ عبارت از واسطه ي طولي بين دو چيز است که نه اين است و نه آن، و هم اين است و هم آن، يعني در حد هيچ يک از آن دو نيست، ولي هم از اين دارد و هم از آن و تا حدي به هر دو شبيه است. به تعبيري، يک سري از خصوصيات يک طرف را دارد، ولي يکسري ديگر را فاقد است و از طرف ديگر نيز همين طور است؛ مثلاً يک درخت به سه گونه تصور مي شود: در مرتبه ي اول وجود مادي خارجي آن است، در مرتبه ي دوم تصوير خيالي از آن در ذهن است، و در مرتبه ي سوم مفهوم درخت کلي در ذهن است. در صورت دوم، اين تصوير درخت يک تصوير مثالي از درخت خارجي است که بعضي خصوصيات آن مانند حجم و وزن و استعداد و مکان را ندارد، ولي بعضي ديگر از خصوصيات آن مانند شکل و اندازه را داراست. از طرف ديگر، به جهت عاري بودن از اوصاف مذکور، با درخت عقلي شباهت دارد؛ ولي چون داراي مقدار و شبه است، با درخت عقلي تفاوت دارد. (7) اما در مرحله اي بعد از تجرد برزخي، نفس به تجرد عقلي مي رسد. (8) در اين دوره که نفس به تجرد عقلي مي رسد، براي ايجاد ارتباط با بدن، نفس حيواني و يا همان نفس مجرد برزخي نقش واسطه را ايفا مي کند؛ يعني مرتبه ي مجرد نفس به واسطه ي مرتبه ي حيواني نفس در بدن اثر مي گذارد. (9)
روح بخاري در نظريه ي جسمانيه الحدوث و روحانيه البقا بودن نفس
در نظريه ي جسمانيه الحدوث و روحانيه البقا بودن نفس، دو نوع دليل بر تجرد نفس وجود دارد؛ يک نوع از اين ادله براي اثبات تجرد برزخي نفس، (10) و نوع ديگر از اين ادله براي اثبات تجرد عقلي نفس است. (11) تا اينجا نشاني از روح بخاري که يک جسم است، مشاهده نمي شود. ملاصدرا در اين نظريه ادعا مي کند که چون هيچ گونه نشانه اي از نشانه هاي نفس مجرد در نفس جنيني و پايين تر از نفس جنيني يافت نمي شود، حکم به عدم تجرد آن نفس مي کنيم. (12) اين عدم تجرد به معناي آن است که نفس در آن دوره، يک نفس همانند نفس گياهان را داراست. (13) البته ملاصدرا يک درجه پايين تر از نفس نباتي نيز براي نفس ارائه مي کند که آن مرتبه ي طبع است و در اين حالت، صرفا صفت جسميت بر آن نفس اطلاق مي شود. (14) بنابراين، سه مرحله براي نفس انساني ثابت شد: مرحله ي جسمانيت، مرحله ي تجرد برزخي و مرحله ي تجرد عقلاني. سؤال اين بخش آن است که روح بخاري کدام يک از اين سه مرحله است؟ تحقيقا براساس ماهيتي که پيش از اين از روح بخاري تصوير شد، نمي توان روح بخاري را موجودي مجرد - چه به تجرد برزخي يا عقلي - دانست. بنابراين اگر بخواهيم جايگاه روح بخاري را در اين سه دوره تعيين کنيم، در دوران جسمانيت نفس است. اما روح بخاري با توجه به توصيفاتي که از نحوه ي پيدايش آن داده شد، از صافي شده ي خون به وجود مي آيد. بنابراين در دوره ي ابتدايي نفس که جسم و يا طبع است نمي تواند به وجود آمده باشد؛ زيرا در مرحله اي که نفس فقط طبع است و حتي هنوز به درجه ي نباتي جنيني هم نرسيده است، خوني نيست تا از آن روح بخاري پديد آيد. بر اين اساس، روح بخاري بايد در مرحله اي ميان مرحله ي جسمانيت تا تجرد برزخي باشد. ملاصدرا دليلي بخصوص بر وجود مرحله اي از نفس به نام روح بخاري ذکر نکرده است؛ زيرا ادله ي وي سه نوع بودند؛ ادله ي جسمانيت، ادله ي تجرد برزخي و عقلاني که روح بخاري در ضمن هيچ کدام از آنها جاي نگرفت. بنابراين، به احتمال قوي بايد بيان کرد که جايگاه روح بخاري در انتهاي مرحله ي جسمانيت نفس است؛ زيرا براساس حرکت جوهري اي که نفس دارد، نفس يک به يک از مراحل وجود را که در بين جسم بودن تا مجرد بودن است طي کرده و در همين بين به مرحله اي رسيده که جسم آن قدر صافي شده که به صورت روح بخاري درآمده است.
تا اينجا مشخص شد که روح بخاري با نوع ماهيتي که در قسمت هاي پيشين از آن سخن به ميان آمد، هيچ جايگاهي که نفي آن، نظريه ي جسمانيه الحدوث و روحانيه البقا بودن نفس را خدشه دار کند، ندارد. از آنجا که نظريه ي جسمانيه الحدوث و روحانيه البقا بودن نفس کل دوره ي زندگاني نفس را تشريح مي کند، هيچ جايگاه مشخصي براي روح بخاري در ضمن ادله ي اين نظريه تعبيه نشده است تا به اثبات آن بپردازد. البته بنابر تحليلي که از اين نظريه مي شود (مبني بر اينکه نفس پله پله مراتب وجود را طي مي کند تا به تجرد برسد)، بايد در ميان مرتبه ي جسميت و تجرد مرتبه اي باشد که نفس خصوصيات ديگري غير از جسم بودن را به دست آورده، ولي هنور به مرحله ي تجرد نرسيده باشد. اين مرحله، که جسم از طبع بودن و جسم صرف بودن فاصله ي بسياري مي گيرد و نزديک است که به مرحله ي تجرد برزخي برسد، مرحله اي است شبيه واسطه بين تجرد و جسمانيت نفس. حال براساس پيشرفت هاي علمي دوره ملاصدرا، نظريه ي پزشکي اي با نام «روح بخاري» وجود داشته که ملاصدرا در فلسفه ي خويش از آن استفاده کرده، اما اين امر باعث نشده است تا نظريات علمي او مانند جسمانيه الحدوث و روحانيه البقا بودن نفس، و تحليل وي از رابطه ي نفس و بدن، مبتني بر آن باشد؛ زيرا آن مرحله اي که واسط ميان تجرد و جسميت نفس مي باشد، دوره اي بسيار لطيف از جسمانيت نفس است که با برهان فلسفي نمي توان اثبات کرد آن مرحله روح بخاري است يا چيزي ديگر، بلکه تعيين مصداق آن به عهده ي علوم ديگر است.
پينوشتها:
* کارشناس ارشد فلسفه، دانشگاه قم.
1. همو، الشواهد الربوبيه، ص 221.
2. همو، کتاب العرشيه، ترجمه ي غلامحسين آهني، ص 30.
3. البته در کلام ملاصدرا، مشاء به طرف داران مذهب نو افلاطوني نيز اشاره دارد؛ زيرا امثال ابن سينا را نمي توان مشاء دانست.
4. همان.
5. همان.
6. از آنجا که اين نوشتار درصدد اثبات نظريه ي مذکور در خصوص وحدت نفس در عين حرکت در طول مراتب وجود نيست، صرفا به تحليل مدعيات ملاصدرا مي پردازد؛ زيرا هدف شناخت جايگاه روح بخاري در روند اثبات نظريه هاي مختلف ملاصدرا در باب نفس است و نه اثبات اين نظريات.
7. حسن حسن زاده آملي، همان، ج 2، ص 198.
8. ملاصدرا، الحکمه المتعاليه، ج 8، ص 260.
9. همان، ص 139.
10. همان، ج 3، ص 478.
11. همان، ج 8، ص 208.
12. همان، ص 136.
13. همان.
14. ملاصدرا، مجموعه الرسائل التسعه، ص 314.
منبع: ماهنامه علمي- ترويجي در زمينه علوم انساني معرفت شماره 155
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}