مبانی نظری طب اسلامی
مبانی نظری طب اسلامی
مبانی نظری طب اسلامی
گردآورنده : سید احمد امامی
بهجت جوادی
بهجت جوادی
طب اسلامی یکی از مکاتب طبی دیرپا و کل نگر می باشد که از روزگاران کهن در پیشگیری و معالجه بیماری های گوناگون نقشی بنیادین داشته است. مکتب مذکور به طور کلی به دو بخش نظری و عملی تقسیم می گردد كه هر یك دربردارنده برخی مبانی نظری هستند. در مقاله حاضر به بررسی مبانی نظری طب اسلامی پرداخته می شود.
شناخت امور طبیعی، شناخت احول بدن انسان، شناخت علل و شناخت نشانه ها .
امور طبیعی هفت چیز هستند:
الف) اركان كه چهار تا می باشند: آتش كه گرم و خشك است، هوا كه گرم و تر است، آب كه سرد و تر است و زمین كه سرد و خشك است.
ب) مزاج كه نه گونه است: معتدل (كه مشتق از تعادل به معنی تساوی عوامل نمی باشد چرا كه چنین مزاجی وجود ندارد بلكه مشتق از عدالت در تقسیم است) و غیر معتدل كه نوع اخیر خود بر دو گونه است مفرد كه بر چهار نوع گرم، سرد، خشك و تر تقسیم می گردد.
و مركب كه آن نیز شامل چهار نوع گرم و خشك، گرم و تر، سرد و خشك و سرد و تر می باشد.
ج) اخلاط كه چهار نوع بوده و بر حسب برتری عبارتند از: خون كه بهترین اخلاط است و گرم و تر بوده عهده دار تغذیه بدن است. خون طبیعی سرخ رنگ، فاقد بوی نامطبوع، دارای قوام معتدل و مزه شیرین می باشد.
خون غیر طبیعی از لحاظ رنگ، بو، قوام و طعم متفاوت است.
بلغم كه از لحاظ برتری پس از خون قرار دارد، سرد و تر می باشد و هنگامی كه بدن دچار بی غذایی است به خون تبدیل می گردد. همچنین عهده دار مرطوب نمودن اندامها بوده از خشك شدن آن به دنبال حركت جلوگیری می كند. خلط مذكور در تغذیه مغز نیز نقش دارد و نوع طبیعی آن، آماده تبدیل شدن به خون می باشد.
صفرا كه از لحاظ برتری پس از بلغم قرار دارد، گرم و خشك بوده، موجب لطیف سازی خون و افزایش نفوذپذیری آن به اندامهای مختلف می گردد. خلط مذكور عهده دار تغذیه اندامهایی مانند ریه است و مقداری از آن نیز به روده ها راه یافته تفاله ها و بلغم لزج موجود در آنها را می شوید.
صفرای طبیعی سرخرنگ ، شفاف و اندكی تند است.
سودا كه از لحاظ برتری پس از صفرا قرار دارد، خشك و تر می باشد. سودا موجب غلظت و قوام خون گردیده در تغذیه اندامهایی مانند استخوان ها نقش دارد. همچنین مقداری از آن به دهانه معده رسیده ، موجب ایجاد حس گرسنگی و تحریك اشتها می گردد.
سودای طبیعی ناشی از رسوب برخی از اجزاء خون است، در صورتیكه سودای غیر طبیعی حاصل سوختن هر یك از اخلاط از جمله خود سودا می باشد.
د) اعضاء كه ممكن است مفرد و یا مركب باشند. اعضایی از قبیل استخوان، غضروف ، رباط ، عصب ، وتر، غشاء، گوشت، چربی، پیه، سرخرگها و سیاهرگ ها در شمار اعضاء مفرد بوده،
ایجاد اعضاء مركب ممكن است ناشی از اولین آمیختگی (مانند عضلات) و یا دومین (مانند چشم)، سومین (مانند صورت) و یا چهارمین آمیختگی (مانند سر) باشد.
برخی اعضای مركب كه در بقای فرد و یا نوع نقش اساسی دارند به نام اعضای رئیسه خوانده می شوند.
اعضای رئیسه دخیل در بقای فرد شامل قلب، مغز و كبد می باشند كه به ترتیب سرخرگها، عصب ها و سیاهرگها را در خدمت دارند. اعضای موثر در بقای نوع شامل قلب، مغز ، كبد و نیز بیضه ها می باشند. بیضه ها مجاری منی را در خدمت دارند.
ه) ارواح كه به معنی نوعی جسم لطیف بخاری حاصل از لطیف ترین بخشهای اخلاط است، همان گونه كه اعضا با غلیظ ترین بخشهای اخلاط حاصل می گردند. یادآور می گردد كه مقصود از ارواح، نفسی كه در كتب الهی بدان اشاره گردیده نمی باشند بلکه اجسام لطیف بخاری هستند که از بخش لطیف خلطها ایجاد می شوند، همانگونه که اندامها از بخش غلیظ خلطها به وجود می آیند. ارواح حامل قوا هستند بنابراین انواع آنها همچون انواع قوا می باشد.
و) قوا كه بر سه گونه اند:
قوای طبیعی كه عهده دار تصرف و تغییر در غذای خورده شده به منظور بقای فرد هستند و خود به چند دسته منقسم می گردند: قوه غاذیه كه در تغذیه فرد نقش دارد، قوه نامیه كه موجب ساخت و ترمیم اندامهای فرد می گردد،و قوه متصرفه كه در غذا تصرف نموده در بقای نوع نقش دارد و خود متشكل از دو قوه است: قوه مولده كه سبب ساخت جوهر منی گردیده، مصالح لازم برای ساخت هر یك از اعضاء جنین را فراهم می سازد و قوه مصوره كه باعث شكل بخشیدن و ایجاد خطوط و حفرات و دیگر ریزه كاریهای موجود در هر یك از اعضاء جنین می گردد. تصرف دو قوه مولده و مصوره در غذا موجب بقای نوع می شود.
قوای نفسانی كه شامل قوای محركه و مدركه می باشد. قوه محركه متشكل است از دو قوه شوقیه (انگیزشی) كه قوای شهوانی و غضبی را در خدمت دارد و قوه فاعله (حركتی ) كه موجب حركت عضلات ، كوتاه شدن و تر و انقباض عضو و یا باعث دراز شدن عضله، كشش وتر و شلی عضو می گردد.
قوه مدركه كه در درك ظواهر و یا امور باطنی كارآیی دارد. قوه ادراك ظواهر متشكل از حواس پنجگانه است كه در حكم جاسوس های قوه ادراك امور باطنی می باشند.
قوه ادراك كننده امور باطنی متشكل از قوای زیر است:
1)حس مشترك كه محل آن بخش پیشین بطن و قسمت جلویی مغز بوده، عهده دار درك صور محسوس توسط حواس ظاهری است.
2)خزانه خیال كه محل آن بخش پسین بطن پیشین مخ است.
3) واهمه كه محل آن بطن میانی است.
4) حافظه كه محل آن بطن پسین است.
5)متصرفه كه به دلیل آن كه مورد استخدام نفس ناطقه قرار می گیرد به نام مفكره و به دلیل آنكه مورد استخدام قوه واهمه (جهت تصور معانی جزئی) قرار می گیرد به نام متخیله نیز خوانده می شود.
6) قوه حیوانی كه اعضای بدن را جهت پذیرش قوای نفسانی آماده می سازد.
ز) افعال كه به دو نوع مفرد و مركب منقسم می گردند: افعال مفرد آنهایی هستند كه كارشان به واسطه یك قوه به انجام می رسد. جذب و دفع مثالهایی از افعال مذكور هستند. افعال مركب افعالی هستند كه به واسطه دو و یا چند قوه به نهایت می رسند، مانند عمل بلع.
احوال بدن بر سه گونه است:
الف) تندرستی: یعنی حالتی كه عملكرد بدن طبیعی و بدون اشكال است.
ب) بیماری: عكس حالت فوق می باشد.
ج) حالت بینابینی: كه ناشی از فقدان تندرستی و بیماری است. مانند حالت سالخوردگان ، كودكان و افراد در حال نقاهت.
هر بیماری یا مركب است یا مفرد و هر بیماری مفردی ابتدا اعضاء مفرد را مبتلا نموده ، (بیماریهای سوء مزاج) سپس اعضاء مركب را درگیر می كند (بیماری های تركیب). همچنین ممكن است ابتدا هر كدام از اعضاء مفرد یا مركب را دچار نماید (بیماری های تفرق اتصال).
بیماری های سوء مزاج هشت حالت خارج از اعتدال بوده و هر یك از آنها ممكن است ساده و یا ماده دار باشند.
بیماری های تركیب چهار گونه اند: امراض خلقتی ، امراض مقداری، امراض عددی و امراض وضعی.
امراض خلقتی خود به چهار دسته تقسیم می شوند:
1) بیماریهای ناشی از وجود اختلال در شكل همانند سبدی شدن سر (هیدرومگالی) و یا گوژپشتی
2) بیماری های درگیر كننده مجاری كه ممكن است ناشی از گشاد شدن مجراها (مانند گشادگی عروق)، تنگی مجاری (مانند تنگی مجاری تنفسی) و یا مسدود شدن آنها (مانند انسداد مجاری صفراوی) باشد.
3) بیماری ها ممكن است اعضاء توخالی را مبتلا سازند، بدین ترتیب كه آنها را بزرگتر از حد عادی نماید (مانند اتساع كیسه بیضه) و یا كوچك شدن و تنگی عضو توخالی را در پی داشته باشند (مانند كوچك شدن معده) و یا به خالی شدن و پر شدن عضو (از خلط معینی) مرتبط گردند (مانند خالی شدن قلب از خون هنگام شادی های كشنده و یا پر شدن آن از خون همچون سكته)
4) بیماری ها ممكن است سطوح اعضاء را درگیر نمایند، مانند صاف شدن و از بین رفتن پرزهای رحم و معده و یا پرزدار شدن و خشن شدن نای.
امراض مقدار ممكن است ناشی از زیاد شدن و یا كم شدن باشند و هر یك از آن دو می تواند كل بدن یا بخش خاصی را گرفتار نماید. چاقی مفرط و یا لاغری مفرط مثالی از دسته اول و بزرگ شدن زبان یا كوچك شدن حدقه در شمار دسته دوم است.
امراض عددی نیز با زیادی یا كمی همراه است كه هر یك از آنها ممكن است طبیعی و یا غیر طبیعی باشد.
امراض وضع به وضعیت بدن بستگی دارد، برای مثال وقتی عضوی در اثر دررفتگی و یا به دنبال عوامل دیگر از جای خود خارج شود، یا آنكه عضوی ساكن، دارای حركت گردد (مانند رعشه) و یا عضو متحرك، ساكن شده، یا حركات آن كاهش یابد (مانند خشكی مفاصل). همچنین ممكن است حركت عضو، به عضو همسایه منتقل نشود و یا این كار به سختی صورت پذیرد.
اسباب: سبب نخستین چیزی است كه موجب ایجاد حالت ها و یا دوام آنها در بدن انسان می شود.
سبب ممكن است جسمی نباشد، مانند گرمای خورشید یا سرمای هوا و یا خشم و ترس. اینگونه سبب ها "بادی" یا "ابتدایی" خوانده می شوند و ممكن است جسمی باشند، در این صورت هرگاه سببی بدون واسطه باعث ایجاد حالتی گردد، بدان "سبب واصل" می گویند، مانند عفونت كه سبب ایجاد تب می باشد. هرگاه سبب به واسطه فرایند دیگری موجب ایجاد حالتی خاص گردد، "سبب سابق" خوانده می شود، مانند پرخوری كه سبب بروز تبهای عفونی می گردد.
هر سببی ضروری یا غیر ضروری می باشد. هر سبب غیر ضروری یا ضد طبیعت (طبیعت انسان) است و یا ضدیتی با آن ندارد. اسباب ضروری، شش تا هستند (به آنها سته ضروریه هم می گویند).
اول: هوای محیط اطراف
دوم: خوردنی ها و آشامیدنی ها
سوم: ورزش و استراحت بدنی
چهارم: حركت و آرامش روحی
پنجم: خواب و بیداری
ششم: استفراغ و احتباس
نشانه ممكن است حاكی از بیماری های گذشته، وضعیت فعلی بیماری و یا وضعیت آینده بیمار باشد.
برخی از نشانه ها دلالت بر وضعیت مزاجها داشته و بعضی حاكی از تركیب مزاجها می باشند.
نشانه های مزاجها ده گونه می باشند:
1) لمس: لمس افراد دارای مزاج معتدل ، معتدل است و در مورد افراد دارای مزاجهای غیر معتدل، لمس به سمتی می گراید كه مزاج بدان سو منحرف شده است.
2) گوشت، چربی و پیه: فزونی آنها حاكی از رطوبت مزاج و كمی مقدار آنها ناشی از خشكی مزاج است.
3) مو: زیادی، زبری، مجعد بودن و سیاهی آن ناشی از حرارت و خشكی مزاج و عكس صفات مذكور حاكی از سردی و رطوبت مزاج می باشد.
4) رنگ بدن: سفیدی رنگ دال بر سردی مزاج و چیرگی بلغم است. سرخی رنگ بدن حاكی از گرمی مزاج و غلبه خون بوده و تركیب آن دو (سرخ و سفید) نشانه اعتدال مزاج است. تیرگی رنگ پوست (سبزه بودن) دال بر گرمی مزاج، زردی پوست نشانه گرمی مزاج و غلبه صفرا و یا كم خونی (مانند آنچه كه در افراد تازه بهبود یافته مشاهده می گردد) می باشد. تیرگی پوست حاكی از سردی بیش از حد مزاج و غلبه سوداست.
5) ساختار كلی اندامها: به عنوان مثال فراخی سینه، درشتی رگها و مشخص بودن آنها حاكی از گرمی مزاج و عكس این صفات حاكی از سردی آن است.
6) نحوه پاسخ به محركها: سرعت پاسخ به هر یك از موارد چهارگانه (گرما، سرما، رطوبت و خشكی) دال بر غلبه مزاج مربوطه است.
7) عملكردهای طبیعی: كامل بودن این عملكرد ها حاكی از اعتدال مزاج و نقص آنها حاكی از سردی مزاج می باشد. از بین رفتن یا اختلال آنها نشانه گرمی مزاج، سرعت آنها نشانه گرمی مزاج و كندی آنها ناشی از سردی مزاج است.
8) خواب و بیداری: خواب زیاد ناشی از رطوبت و سردی مزاج و بیداری بیش از حد نشانه گرمی و خشكی مزاج می باشد. بدیهی است كه اعتدال در خواب و بیداری، حاكی از اعتدال مزاج است.
9) فضولات بدن: فضولات پر رنگ و دارای بوی تند، حاكی از گرمی و عكس آن نشانه سردی مزاج است.
10) واكنش های روانی: قوت، سرعت و زیادی آنها نشانه گرمی مزاج، كندی آنها حاكی از سردی مزاج، ثبوت و پردامنگی آنها حاكی از خشكی مزاج و عدم ثبات و زوال سریع آنها نشانگر رطوبت مزاج می باشد.
نبض، ادرار و مدفوع در شمار نشانه های حاكی از وضعیت كلی بدن هستند.
نبض نوعی حركت حاصل از انقباض و اتساع سرخرگها است كه به منظور رساندن هوای تازه به روح و خارج كردن فضولات بدن(مواد زاید موجود در خون) صورت می گیرد:
علامات مربوط به نبض ده گونه اند:
1)مقدار آن: كه خود نه نوع می باشد.
2)كیفیت زنِش: كه قوی، ضعیف یا متوسط است.
3) سرعت حركت: كه تند، كند و یا متوسط است.
4) سختی: كه سخت، نرم و یا متوسط است.
5) فاصله بین نبض ها : كه همگن ، ناهمگن و یا متوسط است.
6) دمای محل لمس نبض: كه گرم، سرد و یا متوسط است.
7) پری نبض، كه پر، تهی و یا متوسط است.
8) همسانی نبض: كه ممكن است همسان یا ناهمسان باشد.
9) نظم نبض: كه ممكن است همسان منظم و یا غیر منظم باشد و همانگونه كه ملاحظه می گردد ، می توان این نشانه ها را زیر مجموعه ای از نشانه قبلی دانست و بدین ترتیب انواع نشانه های نبض به نه عدد محدود می گردد.
10) آهنگ نبض: كه در این مورد باید گفت نبض یا خوب و نیك آهنگ است و یا آنكه بد و یا ناهماهنگ است.
نشانه های ادرار هفت گونه می باشند:
1)رنگ ادرار
2)قوام ادرار
3)شفافیت و كدورت ادرار
4)بوی ادرار
5)كف روی ادرار
6)رسوب
7)میزان ادرار
در مورد نشانه های مدفوع باید گفت که مدفوع طبیعی، آتشی كمرنگ بوده و شدت رنگ آن حاكی از افزایش حرارت و غلبه صفرا می باشد. حال آنكه كاهش شدت رنگ نشانه گوارش ناقص و نیز سردی مزاج است. مدفوع سفیدرنگ حاكی از غلبه بلغم، یا وجود گرفتگی در مجرای صفراوی می باشد و پیش آگهی قولنج و یرقان است. مدفوع چسبناك و چرك آلود، نشان دهنده گشوده شدن دمل در دستگاه گوارش بوده، و در بسیاری از موارد مدفوع افراد كم تحرك كه ورزش نمی كنند ، چرك آلود می باشد.
منبع:http://fa.parsiteb.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
شناخت امور طبیعی، شناخت احول بدن انسان، شناخت علل و شناخت نشانه ها .
امور طبیعی هفت چیز هستند:
الف) اركان كه چهار تا می باشند: آتش كه گرم و خشك است، هوا كه گرم و تر است، آب كه سرد و تر است و زمین كه سرد و خشك است.
ب) مزاج كه نه گونه است: معتدل (كه مشتق از تعادل به معنی تساوی عوامل نمی باشد چرا كه چنین مزاجی وجود ندارد بلكه مشتق از عدالت در تقسیم است) و غیر معتدل كه نوع اخیر خود بر دو گونه است مفرد كه بر چهار نوع گرم، سرد، خشك و تر تقسیم می گردد.
و مركب كه آن نیز شامل چهار نوع گرم و خشك، گرم و تر، سرد و خشك و سرد و تر می باشد.
ج) اخلاط كه چهار نوع بوده و بر حسب برتری عبارتند از: خون كه بهترین اخلاط است و گرم و تر بوده عهده دار تغذیه بدن است. خون طبیعی سرخ رنگ، فاقد بوی نامطبوع، دارای قوام معتدل و مزه شیرین می باشد.
خون غیر طبیعی از لحاظ رنگ، بو، قوام و طعم متفاوت است.
بلغم كه از لحاظ برتری پس از خون قرار دارد، سرد و تر می باشد و هنگامی كه بدن دچار بی غذایی است به خون تبدیل می گردد. همچنین عهده دار مرطوب نمودن اندامها بوده از خشك شدن آن به دنبال حركت جلوگیری می كند. خلط مذكور در تغذیه مغز نیز نقش دارد و نوع طبیعی آن، آماده تبدیل شدن به خون می باشد.
صفرا كه از لحاظ برتری پس از بلغم قرار دارد، گرم و خشك بوده، موجب لطیف سازی خون و افزایش نفوذپذیری آن به اندامهای مختلف می گردد. خلط مذكور عهده دار تغذیه اندامهایی مانند ریه است و مقداری از آن نیز به روده ها راه یافته تفاله ها و بلغم لزج موجود در آنها را می شوید.
صفرای طبیعی سرخرنگ ، شفاف و اندكی تند است.
سودا كه از لحاظ برتری پس از صفرا قرار دارد، خشك و تر می باشد. سودا موجب غلظت و قوام خون گردیده در تغذیه اندامهایی مانند استخوان ها نقش دارد. همچنین مقداری از آن به دهانه معده رسیده ، موجب ایجاد حس گرسنگی و تحریك اشتها می گردد.
سودای طبیعی ناشی از رسوب برخی از اجزاء خون است، در صورتیكه سودای غیر طبیعی حاصل سوختن هر یك از اخلاط از جمله خود سودا می باشد.
د) اعضاء كه ممكن است مفرد و یا مركب باشند. اعضایی از قبیل استخوان، غضروف ، رباط ، عصب ، وتر، غشاء، گوشت، چربی، پیه، سرخرگها و سیاهرگ ها در شمار اعضاء مفرد بوده،
ایجاد اعضاء مركب ممكن است ناشی از اولین آمیختگی (مانند عضلات) و یا دومین (مانند چشم)، سومین (مانند صورت) و یا چهارمین آمیختگی (مانند سر) باشد.
برخی اعضای مركب كه در بقای فرد و یا نوع نقش اساسی دارند به نام اعضای رئیسه خوانده می شوند.
اعضای رئیسه دخیل در بقای فرد شامل قلب، مغز و كبد می باشند كه به ترتیب سرخرگها، عصب ها و سیاهرگها را در خدمت دارند. اعضای موثر در بقای نوع شامل قلب، مغز ، كبد و نیز بیضه ها می باشند. بیضه ها مجاری منی را در خدمت دارند.
ه) ارواح كه به معنی نوعی جسم لطیف بخاری حاصل از لطیف ترین بخشهای اخلاط است، همان گونه كه اعضا با غلیظ ترین بخشهای اخلاط حاصل می گردند. یادآور می گردد كه مقصود از ارواح، نفسی كه در كتب الهی بدان اشاره گردیده نمی باشند بلکه اجسام لطیف بخاری هستند که از بخش لطیف خلطها ایجاد می شوند، همانگونه که اندامها از بخش غلیظ خلطها به وجود می آیند. ارواح حامل قوا هستند بنابراین انواع آنها همچون انواع قوا می باشد.
و) قوا كه بر سه گونه اند:
قوای طبیعی كه عهده دار تصرف و تغییر در غذای خورده شده به منظور بقای فرد هستند و خود به چند دسته منقسم می گردند: قوه غاذیه كه در تغذیه فرد نقش دارد، قوه نامیه كه موجب ساخت و ترمیم اندامهای فرد می گردد،و قوه متصرفه كه در غذا تصرف نموده در بقای نوع نقش دارد و خود متشكل از دو قوه است: قوه مولده كه سبب ساخت جوهر منی گردیده، مصالح لازم برای ساخت هر یك از اعضاء جنین را فراهم می سازد و قوه مصوره كه باعث شكل بخشیدن و ایجاد خطوط و حفرات و دیگر ریزه كاریهای موجود در هر یك از اعضاء جنین می گردد. تصرف دو قوه مولده و مصوره در غذا موجب بقای نوع می شود.
قوای نفسانی كه شامل قوای محركه و مدركه می باشد. قوه محركه متشكل است از دو قوه شوقیه (انگیزشی) كه قوای شهوانی و غضبی را در خدمت دارد و قوه فاعله (حركتی ) كه موجب حركت عضلات ، كوتاه شدن و تر و انقباض عضو و یا باعث دراز شدن عضله، كشش وتر و شلی عضو می گردد.
قوه مدركه كه در درك ظواهر و یا امور باطنی كارآیی دارد. قوه ادراك ظواهر متشكل از حواس پنجگانه است كه در حكم جاسوس های قوه ادراك امور باطنی می باشند.
قوه ادراك كننده امور باطنی متشكل از قوای زیر است:
1)حس مشترك كه محل آن بخش پیشین بطن و قسمت جلویی مغز بوده، عهده دار درك صور محسوس توسط حواس ظاهری است.
2)خزانه خیال كه محل آن بخش پسین بطن پیشین مخ است.
3) واهمه كه محل آن بطن میانی است.
4) حافظه كه محل آن بطن پسین است.
5)متصرفه كه به دلیل آن كه مورد استخدام نفس ناطقه قرار می گیرد به نام مفكره و به دلیل آنكه مورد استخدام قوه واهمه (جهت تصور معانی جزئی) قرار می گیرد به نام متخیله نیز خوانده می شود.
6) قوه حیوانی كه اعضای بدن را جهت پذیرش قوای نفسانی آماده می سازد.
ز) افعال كه به دو نوع مفرد و مركب منقسم می گردند: افعال مفرد آنهایی هستند كه كارشان به واسطه یك قوه به انجام می رسد. جذب و دفع مثالهایی از افعال مذكور هستند. افعال مركب افعالی هستند كه به واسطه دو و یا چند قوه به نهایت می رسند، مانند عمل بلع.
احوال بدن بر سه گونه است:
الف) تندرستی: یعنی حالتی كه عملكرد بدن طبیعی و بدون اشكال است.
ب) بیماری: عكس حالت فوق می باشد.
ج) حالت بینابینی: كه ناشی از فقدان تندرستی و بیماری است. مانند حالت سالخوردگان ، كودكان و افراد در حال نقاهت.
هر بیماری یا مركب است یا مفرد و هر بیماری مفردی ابتدا اعضاء مفرد را مبتلا نموده ، (بیماریهای سوء مزاج) سپس اعضاء مركب را درگیر می كند (بیماری های تركیب). همچنین ممكن است ابتدا هر كدام از اعضاء مفرد یا مركب را دچار نماید (بیماری های تفرق اتصال).
بیماری های سوء مزاج هشت حالت خارج از اعتدال بوده و هر یك از آنها ممكن است ساده و یا ماده دار باشند.
بیماری های تركیب چهار گونه اند: امراض خلقتی ، امراض مقداری، امراض عددی و امراض وضعی.
امراض خلقتی خود به چهار دسته تقسیم می شوند:
1) بیماریهای ناشی از وجود اختلال در شكل همانند سبدی شدن سر (هیدرومگالی) و یا گوژپشتی
2) بیماری های درگیر كننده مجاری كه ممكن است ناشی از گشاد شدن مجراها (مانند گشادگی عروق)، تنگی مجاری (مانند تنگی مجاری تنفسی) و یا مسدود شدن آنها (مانند انسداد مجاری صفراوی) باشد.
3) بیماری ها ممكن است اعضاء توخالی را مبتلا سازند، بدین ترتیب كه آنها را بزرگتر از حد عادی نماید (مانند اتساع كیسه بیضه) و یا كوچك شدن و تنگی عضو توخالی را در پی داشته باشند (مانند كوچك شدن معده) و یا به خالی شدن و پر شدن عضو (از خلط معینی) مرتبط گردند (مانند خالی شدن قلب از خون هنگام شادی های كشنده و یا پر شدن آن از خون همچون سكته)
4) بیماری ها ممكن است سطوح اعضاء را درگیر نمایند، مانند صاف شدن و از بین رفتن پرزهای رحم و معده و یا پرزدار شدن و خشن شدن نای.
امراض مقدار ممكن است ناشی از زیاد شدن و یا كم شدن باشند و هر یك از آن دو می تواند كل بدن یا بخش خاصی را گرفتار نماید. چاقی مفرط و یا لاغری مفرط مثالی از دسته اول و بزرگ شدن زبان یا كوچك شدن حدقه در شمار دسته دوم است.
امراض عددی نیز با زیادی یا كمی همراه است كه هر یك از آنها ممكن است طبیعی و یا غیر طبیعی باشد.
امراض وضع به وضعیت بدن بستگی دارد، برای مثال وقتی عضوی در اثر دررفتگی و یا به دنبال عوامل دیگر از جای خود خارج شود، یا آنكه عضوی ساكن، دارای حركت گردد (مانند رعشه) و یا عضو متحرك، ساكن شده، یا حركات آن كاهش یابد (مانند خشكی مفاصل). همچنین ممكن است حركت عضو، به عضو همسایه منتقل نشود و یا این كار به سختی صورت پذیرد.
اسباب: سبب نخستین چیزی است كه موجب ایجاد حالت ها و یا دوام آنها در بدن انسان می شود.
سبب ممكن است جسمی نباشد، مانند گرمای خورشید یا سرمای هوا و یا خشم و ترس. اینگونه سبب ها "بادی" یا "ابتدایی" خوانده می شوند و ممكن است جسمی باشند، در این صورت هرگاه سببی بدون واسطه باعث ایجاد حالتی گردد، بدان "سبب واصل" می گویند، مانند عفونت كه سبب ایجاد تب می باشد. هرگاه سبب به واسطه فرایند دیگری موجب ایجاد حالتی خاص گردد، "سبب سابق" خوانده می شود، مانند پرخوری كه سبب بروز تبهای عفونی می گردد.
هر سببی ضروری یا غیر ضروری می باشد. هر سبب غیر ضروری یا ضد طبیعت (طبیعت انسان) است و یا ضدیتی با آن ندارد. اسباب ضروری، شش تا هستند (به آنها سته ضروریه هم می گویند).
اول: هوای محیط اطراف
دوم: خوردنی ها و آشامیدنی ها
سوم: ورزش و استراحت بدنی
چهارم: حركت و آرامش روحی
پنجم: خواب و بیداری
ششم: استفراغ و احتباس
نشانه ممكن است حاكی از بیماری های گذشته، وضعیت فعلی بیماری و یا وضعیت آینده بیمار باشد.
برخی از نشانه ها دلالت بر وضعیت مزاجها داشته و بعضی حاكی از تركیب مزاجها می باشند.
نشانه های مزاجها ده گونه می باشند:
1) لمس: لمس افراد دارای مزاج معتدل ، معتدل است و در مورد افراد دارای مزاجهای غیر معتدل، لمس به سمتی می گراید كه مزاج بدان سو منحرف شده است.
2) گوشت، چربی و پیه: فزونی آنها حاكی از رطوبت مزاج و كمی مقدار آنها ناشی از خشكی مزاج است.
3) مو: زیادی، زبری، مجعد بودن و سیاهی آن ناشی از حرارت و خشكی مزاج و عكس صفات مذكور حاكی از سردی و رطوبت مزاج می باشد.
4) رنگ بدن: سفیدی رنگ دال بر سردی مزاج و چیرگی بلغم است. سرخی رنگ بدن حاكی از گرمی مزاج و غلبه خون بوده و تركیب آن دو (سرخ و سفید) نشانه اعتدال مزاج است. تیرگی رنگ پوست (سبزه بودن) دال بر گرمی مزاج، زردی پوست نشانه گرمی مزاج و غلبه صفرا و یا كم خونی (مانند آنچه كه در افراد تازه بهبود یافته مشاهده می گردد) می باشد. تیرگی پوست حاكی از سردی بیش از حد مزاج و غلبه سوداست.
5) ساختار كلی اندامها: به عنوان مثال فراخی سینه، درشتی رگها و مشخص بودن آنها حاكی از گرمی مزاج و عكس این صفات حاكی از سردی آن است.
6) نحوه پاسخ به محركها: سرعت پاسخ به هر یك از موارد چهارگانه (گرما، سرما، رطوبت و خشكی) دال بر غلبه مزاج مربوطه است.
7) عملكردهای طبیعی: كامل بودن این عملكرد ها حاكی از اعتدال مزاج و نقص آنها حاكی از سردی مزاج می باشد. از بین رفتن یا اختلال آنها نشانه گرمی مزاج، سرعت آنها نشانه گرمی مزاج و كندی آنها ناشی از سردی مزاج است.
8) خواب و بیداری: خواب زیاد ناشی از رطوبت و سردی مزاج و بیداری بیش از حد نشانه گرمی و خشكی مزاج می باشد. بدیهی است كه اعتدال در خواب و بیداری، حاكی از اعتدال مزاج است.
9) فضولات بدن: فضولات پر رنگ و دارای بوی تند، حاكی از گرمی و عكس آن نشانه سردی مزاج است.
10) واكنش های روانی: قوت، سرعت و زیادی آنها نشانه گرمی مزاج، كندی آنها حاكی از سردی مزاج، ثبوت و پردامنگی آنها حاكی از خشكی مزاج و عدم ثبات و زوال سریع آنها نشانگر رطوبت مزاج می باشد.
نبض، ادرار و مدفوع در شمار نشانه های حاكی از وضعیت كلی بدن هستند.
نبض نوعی حركت حاصل از انقباض و اتساع سرخرگها است كه به منظور رساندن هوای تازه به روح و خارج كردن فضولات بدن(مواد زاید موجود در خون) صورت می گیرد:
علامات مربوط به نبض ده گونه اند:
1)مقدار آن: كه خود نه نوع می باشد.
2)كیفیت زنِش: كه قوی، ضعیف یا متوسط است.
3) سرعت حركت: كه تند، كند و یا متوسط است.
4) سختی: كه سخت، نرم و یا متوسط است.
5) فاصله بین نبض ها : كه همگن ، ناهمگن و یا متوسط است.
6) دمای محل لمس نبض: كه گرم، سرد و یا متوسط است.
7) پری نبض، كه پر، تهی و یا متوسط است.
8) همسانی نبض: كه ممكن است همسان یا ناهمسان باشد.
9) نظم نبض: كه ممكن است همسان منظم و یا غیر منظم باشد و همانگونه كه ملاحظه می گردد ، می توان این نشانه ها را زیر مجموعه ای از نشانه قبلی دانست و بدین ترتیب انواع نشانه های نبض به نه عدد محدود می گردد.
10) آهنگ نبض: كه در این مورد باید گفت نبض یا خوب و نیك آهنگ است و یا آنكه بد و یا ناهماهنگ است.
نشانه های ادرار هفت گونه می باشند:
1)رنگ ادرار
2)قوام ادرار
3)شفافیت و كدورت ادرار
4)بوی ادرار
5)كف روی ادرار
6)رسوب
7)میزان ادرار
در مورد نشانه های مدفوع باید گفت که مدفوع طبیعی، آتشی كمرنگ بوده و شدت رنگ آن حاكی از افزایش حرارت و غلبه صفرا می باشد. حال آنكه كاهش شدت رنگ نشانه گوارش ناقص و نیز سردی مزاج است. مدفوع سفیدرنگ حاكی از غلبه بلغم، یا وجود گرفتگی در مجرای صفراوی می باشد و پیش آگهی قولنج و یرقان است. مدفوع چسبناك و چرك آلود، نشان دهنده گشوده شدن دمل در دستگاه گوارش بوده، و در بسیاری از موارد مدفوع افراد كم تحرك كه ورزش نمی كنند ، چرك آلود می باشد.
منبع:http://fa.parsiteb.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}