يادگار امام، پژواك امام(3)
يادگار امام، پژواك امام(3)
يادگار امام، پژواك امام(3)
نويسنده:دكتر منوچهر اكبري
مبارزه تا رفع فتنه در عالم
امام به جهان اسلام نگاه امت واحده دارند. به واقع بايد گفت آنان كه براي مبارزه، گرفتار و مقيد به مرز و تعاريف و رسم جغرافياييند، با امام در مباني تفاوت دارند. يادگار امام از محتواي كلام امام برداشت دقيق و نابي دارد. امام عبارتي دارندكه بسيار معروف و مشهور است:
«اهتمام به امور مسلمين از فرايض مهمة اسلام است.» و يا،«اهتمام به امور مسلمين از اوجب واجبات است.»
گروهي، از اين عبارت عميق و نجات بخش، برداشتي سطحي دارند و معتقدند وظايف مسلمين به عبارت جاري و نماز و روزه ختم و محدود مي شوند. يادگار امام به هيچ عنوان نمي پذيرفت كه هدف امام از طرح اين مسئله، اين معنا بوده باشد. به اين قسمت از سخنان يادگار امام(برگرفته از سخنان و با تأسي به امام) توجه كنيد: «ما در كنار حزب الله عزيز در مقابل دنياي استكباري مي جنگيم و هرگز حساب خودمان را از ساير مسلمانان جدا نمي دانيم، زيرا همة ما ملت واحد اسلامي را تشكيل مي دهيم. در اين شرايط، استراتژي مبارزاتي حضرت امام پرررنگ تر و آشكارتر مي شود:
«اهتمام به امور مسلمين از اوجب واجبات است. مبارزه واجب تر از نماز است. اهتمام به امور مسلمين از فرايض مهمة اسلام است. ما اميد واثق داريم كه ملل اسلامي در آتية نزديكي بر استعمار چيره مي شوند، ما در موقع خود از هيچگونه فداكاري دريغ نمي كنيم.» به امام (ره) هشدار مي دهند كه استكبار جهاني، ما را از حكومت ساقط مي كند و شما را تحت فشار حصر اقتصادي قرار مي دهد، كارخانه ها تعطيل مي شوند، كارهاي عمراني و زيربنايي متوقف خواهند شد، چون شما ابزار، تكنولوژي، تخصص و دانش لازم را نداريد. اگر بخواهيد يك قطعه از هواپيما را تهيه كنيد، بايد از طريق قدرتهاي خارجي وارد كنيد. امام (ره) اين گونه پاسخ مي دهند، «وقتي ما خدمتگزار شديم به ملت و ملت هم پشتيبان شد، طمع خارجي ها ديگر به كلي قطع مي شود.»
شايد براي آنان كه تحرك و پويايي و مبارزه و قتال را از دين و احكام خدا كنار گذاشته اند و در عمرشان سراغ آيات جهاد نمي روند، اين نوع نگاه و قرائت، بسيار سنگين و دير هضم باشد. امام دقيقا مي دانستند كه مردم در ادامه مبارزه و مقابله با استكبار، ممكن است خسته شوند يا تحريمهاي استكبار جهاني، روحيه ملت را تضعيف كند، ولي مي دانستندكه اگر به مردم صادقانه خدمت كنيم، آنان قدر مي دانند و تا آخر پشتيبان نظام و حكومت خواهند بود.
اتكا به خداي بزرگ
امام به خوبي مي دانستند كه ايران قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، در ميان دو قدرت بزرگ روزگار خود (شرق و غرب) گرفتار بوده است. در عين حال كه غرب در ايران جايگاه و نفوذ داشت، رعايت حال شرق راهم مي كرد غرب، ايران را به عنوان پايگاه مقاومت و تجاوز به شرق تجهيز نكرده بود، ولي از آن به عنوان محوري براي كنترل كشورهاي منطقه استفاده مي كرد و ايران را به سلاح و تجهيزات پيشرفته نظامي مسلح كرده بود. اگر چه در مواردي به عراق به عنوان وابسته به ابر قدرت شرق آن روز، گاهي چنگ و دندان نشان مي داد و سران حكومت پهلوي حتي مخالفان و مبارزان مسلمان را هم به عنوان ماركسيست وكمونيست معرفي مي كردند و برخي را از خطر نفوذ شوروي مي ترساندند و تهديد مي كردند كه نبايد اجازه داده شود كشور در دست ابر قدرت شرق بيفتد، اما در همان حال سهم شوروي را از منابع گاز ايران كنار گذاشته بودند و اگر حق السكوت هم تلقي شود، بالاخره شوروي هم از خان نعمت ايران بي بهره نبود. بعد از پيروزي هم امام، مي دانستند كه در ميان دو ابر قدرت واقع شدن ايران، از جهتي بركت است. ديديم كه در ادامه به گونه اي حركت كرديم كه در ميانه مانديم و استقلال كشور هم حفظ شد. امام رمز پيروزي را دو چيز مي دانستند : يكي اتكا به قدرت الهي و ديگري نيروي مردم. من معتقدم تواضع امام در حدي بوده است كه نقش مهم و اساسي و الهي رهبري خود را ناديده مي گرفتند، زيرا از طرح آن بوي حب فس يا خودخواهي احساس مي كردند، ولي ما بايد بر آن تأكيد خاص بورزيم. در بسياري از كشورهاي جهان حتي جمعيت مسلمانان بيش از ماست، اعتقاد به خداوند هم كه خاص ايران و ايرانيان نيست، اما چرا در آن كشورهاي انقلاب و نهضت رخ نمي دهد؟ اينجانب معتقدم ركن اساسي و مهمي كه اين امكان و فرصت و عطيه را در جهت احياي دين خدا به ثمر مي رساند، رهبري آگاه به دين و اصول آن است كه مردم را عميقا بشناسند و بتواند با كمك مردم و اتكاي به خدا، زمينة نهضت را فراهم آورد. اتفاقا رمز پيروزي در همين سه ركن است و استكبار و اقمار آن چون قادر به درك اين رمز نيستند، هميشه در تحليل ها و برداشتها و حتي برنامه هايشان با جمهوري اسلامي، دچار مشكل مي شوند.
«اتكاي به خداي بزرگ و نيروي شكست ناپذير ملت همان قدرت معجزه آسايي است كه چهارده سال پس از رحلت حضرت امام، هنوز هم قدرتهاي بزرگ را درمانده كرده است. استيصال آنان ناشي از تفكر غني، نو و مترقي امام و وفاداري امت امام به راه ايشان است. امام همواره متكي به قادر متعال و نيروهاي مردمي بودند. رمز اصلي پيروزي هاي امام كه تاكنون براي جهان غرب و شرق ناشناخته مانده، در همين نكته نهفته است.»
پيام تمثيل گرگ و ميش همان اصل عدم سلطه پذيري و عدم سلطه گري است كه در اصل اول اندكي بدان پرداختيم. اگر كشوري خواهان سلطه بر كشور ديگر باشد، گرگي است كه از آن بايد پرهيز كرد. از كساني كه شايد چندان از اين شعار چندان خوششان نيامده است، بايدپرسيد، «مگر گرگ، ماهيت گرگي خود را از دست داده است كه برخي از سر ساده لوحي، براي برقراري رابطه با آمريكا لحظه شماري مي كنند؟ »عجبا از اين زمانه ! با اينكه در برابر چشمانمان و در بغل گوشمان، عملكرد آمريكا را در دو كشور همسايه افغانستان و عراق به شكلي محسوس و به عينه مشاهده مي كنيم، باز هم تصورمان اين است كه آمريكا فرشتة نجات شده است!
امام خميني بنا به تحليل يادگارشان، اتكا به نيروي خدا را همراه با نيروي مردمي، بسيار كارآمد مي دانستند. اندكي دقت و ظرافت لازم است كه مبادا توكل و اتكا به نيروي الهي را با قبول نيروهاي مردمي و تأكيد و تكيه بر آنها،يكي بگيريم و خداي ناكرده با اين تساوي و تعامل، به وادي شرك نزديك شويم. امام معتقد بودند بايد به مردم، توان بالا و نيروي متراكم بسيج مردمي و حضور آنان در صحنه هاي گوناگون انقلاب بها داد. تمام مأموريتها، سختي ها و مشكلاتي كه انبيا واولياي خدا، در طول تاريخ، به جان خريده اند، براي كسب رضايت خداوند بوده است. اگر امتي نباشد، شريعتي بر آنان مقدر نمي شود. اگر امتي نباشد، اعزام رسول سئوال برانگيز مي شود. امام به خوبي مي دانستند كه بدون مردم، نهضت، انقلاب و حتي تشكيل حكومت معنا ندارد ولذا در بررسي اصول حاكم بر روابط بين الملل هم روي مردم و به رسميت شناختن آنان تأكيد خاص داشتند.
دشمن شناسي
پايان بخش اين مقاله را سخنان و تحليل هاي يادگار امام درباره مباحث فوق الذكر قرار مي دهيم، باشد كه تكرار وبازخواني آنها، ما را از خواب غفلت و فراموشي بيدار كند.
«هر كسي در هر مقامي كه خيال سازش با شرق و غرب را داشت، بي محابا و بدون هيچ ملاحظه اي، او را از صفحة روزگار براندازيم.» اصلا شوخي در كار نيست. امام (ره) مي گفتند، «يكي از مراجع با بالاترين مدارج علمي آمده بود، اما بعد معلوم شد عامل استكبار است. خلاصه كلام اينكه، اگر فرد يا افرادي خواستند منافع مسلمين را در قبال منافع كوتاه مدت (مثل به راه انداختن كارخانه ها و مسائلي از اين قبيل ) به استعمارگران بفروشند، اينگونه افراد در ميان مردم و انقلاب جايگاهي ندارند. بعد از جنگ تحميلي، عده اي آمدند و مطرح كردندكه به مناسبت گرايشهاي اسلامي و يا برخورد با دشمنان اسلام، ما در قبال قدرتهاي بزرگ تندي نكنيم و از طريق مسالمت آميز، اهدافمان را تأمين كنيم. بعد از مدتي خواست خدا بود كه مسئله سلمان رشدي به وجود آمد و همة مسلمانان دنيا از حكم امام پشتيباني کردند و استعمارگران وادار به تعديل مواضع كفر آميزشان شدند. امام فرمودند،«آيا در قضية سلمان رشدي، اين ما بوديم كه با آنها بدرفتاري كرديم و مواضع پرخاشگرانه داشتيم؟! اين قضيه نشان داد كه دنياي ظلم و استكبار با اسلام دعوا دارد. چرا آنها ترجيح مي دهند از سلمان رشدي هتاك و مرتد در برابر احساسات مذهبي بيش از يك ميليارد مسلمان دفاع كنند واعتقادات يك ميليارد مسلمان دنيا را ناديده انگارند؟»
دعوي استكبار اساسا با اسلام، پايان ناپذير است. همان گونه كه سازش بين حق و باطل غير ممكن است و تا پيروزي نهايي اسلام بر جبهة باطل، مبارزة مسلمانان ادامه خواهد داشت. امروز، ايران اسلامي ام القراي جهان اسلام و مصداق آرمانهاي والاي اسلامي است. همانگونه كه استكبار در بوسني و هرزگوين، ارزشهاي اسلامي را در مورد تهاجم بي رحمانة خود قرار داده است، لحظه اي نمي تواند شعار نوراني حقيقت اسلام را در هيچ جاي عالم تحمل كند.
عرايضم را با كلامي ديگر از پير و مرشدمان امام عظيم الشأن به عنوان حسن ختام، پايان مي دهم:
«آنان كه بر اين باورند كه بايد در سياست و اصول ديپلماسي، تجديد نظر كنيم و ما خامي كرده ايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعارهاي تند يا جنگ، سبب بدبيني غرب و شرق نسبت به ما ونهايتا انزواي كشور شده است و اگر ما واقعگرايانه عمل كنيم، آنان با ما متقابلا برخورد انساني مي كنند و به ملت ما و اسلام و مسلمين احترام مي گذارند، اين (قضيه سلمان رشدي) يك نمونه است كه خدا خواست پس از انتشار كتاب كفر آميز «آيات شيطاني» در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياي تفرعن واستكبار و بربريت، چهره واقعي خود را در دشمني ديرينه اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده انديشي به درآييم و همه چيز را به حساب اشتباه و سوء مديريت و بي تجربگي نگذاريم و با تمام وجود درك كنيم كه مسئله، اشتباه ما نيست، بلكه تعمد جهانخواران به نابودي اسلام و مسلمين است و الا مسئله فردي سلمان رشدي آنقدر برايشان مهم نيست كه همه صهيونيستها و استكبار، پشت سر او قرار بگيرند. روحانيون و مردم عزيز حزب الله و خانوده هاي محترم شهدا، حواسشان را جمع كنند كه با اين تحليل ها وافكار نادرست، خون عزيزانشان پايمال نشود. ترس من اين است كه تحليلگران امروزه، ده سال ديگر بر كرسي قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواي اسلامي و حكم اعدام سلمان رشدي مطابق و اصول و قوانين ديپلماسي بوده يا خير؟ و نتيجه گيري كنند كه چون بيان حكم خدا، آثار و تبعاتي داشته است و بازار مشترك و كشورهاي غربي عليه ما موضع گرفته اند، پس بايد خامي نكنيم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم. خلاصة كلام اينكه ما بايد بدون توجه به غرب حيله گر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسي حاكم بر جهان، درصدد تحقق فقه عملي اسلام برآييم، والا مادامي كه فقه در كتابها وسينه علما مستور بماند، ضرري متوجه جهانخوران نيست.»
منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}