سپر بلاي امام (2)


 





 

مقام علمي حاج احمد آقا را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
 

از زماني كه امام (ره) به نجف تشريف بردند و از آن زماني كه احمد آقا را مي شناختم، هميشه اوقات مشغول درس بود. يا درس مي گفت يا درس مي خواند. من اجمالا گاهي كه جسته و گريخته به قم مي رفتم، ايشان را مي ديدم كه پيش آقاي ابطحي خراساني كه از فضلا و اساتيد مبرز قم هستند، درس مي خواند. آن موقع يادم هست كه ايشان خيلي از آقاي ابطحي استفاده مي كرد. ضمن آنكه درسهاي مختلفي پيش اساتيد ديگر مثل آقاي شبيري، آقاي موسي و ديگر مراجع داشت. همة آن اساتيد و آن مباحثات، گواه اين معني بودند و قبول داشتند كه ايشان استعداد بالايي دارد و خوب درسها را مي فهمد و از نظر علمي پيشرفت كرده است. همة آنها قبول داشتند كه واقعا اگر مسئله امام (ره) و كارهاي مربوط به نهضت نبود، احمد آقا يكي از فضلاي به نام حوزة علميه قم مي شد. اين اواخر در منزل هم اشتغالات علمي داشت. گاهي كفايه درس مي گفت و گاهي هم به درس مي رفت. با آقاي محمدي گيلاني مباحثه داشت. فلسفه هم مي خواند. تا آنجا كه يادم هست، ايشان به اشتغالات علمي مشغول و معروف به جوان فاضل، درس خوانده و با استعداد بود.

جريانات سياسي و مبارزاتي موجود در ايران، از ديدگاه شما در چه مرتبتي است؟
 

افكار سياسي احمدآقا نشأت گرفته از فكر امام (ره) بود. از اول هم اين جور بود. هر گروهي يك فكر خاصي داشتند. احمد آقا گاهي در ميان گروههاي مختلف وارد مي شد و گاهي به ديدنشان مي رفت و گاهي آنها مي آمدند. خوب اگر آدم، ساده فكر مي كرد خيال مي كرد كه احمد آقا تحت تأثير فكر سياسي آن گروهها قرار گرفته است، در حالي كه اين جور نبود. احمد آقا نظرش اين بود كه بايستي همة گروههاي سياسي و در يك امر مشترك متمركز شوند و همه اين گروهها يك وحدت رويه اي داشته باشند، اما اين به آن معنا نبود كه او تحت تأثير تفكرات آنها باشد. من اين را دقيقا مي ديدم آن ايامي كه گروههاي مختلفي اظهار عقيده مي كردند، به همة آنها انتقاد داشت.مثلا آن روزها كتابهاي مرحوم دكتر شريعتي خيلي مطرح بود و بسياري هم تحت تأثير مطلق تفكرات شريعتي بودند، اما همان موقع من مي ديدم كه احمد آقا يك اشكالاتي هم به دكتر شريعتي دارد. بعضي ها كه از دور نگاه مي كردند، خيال مي كردند كه احمد آقا در خط فكري گروه خاصي است، در حالي كه ايشان فكر خاصي جز فكر امام (ره) نداشت.
ايشان اظهار كرده بود كه بايد يك خطي را به وجود آورد كه نه جزو اين خط و نه جزو آن خط باشد. نه آن جناح و نه اين جناح. يك خط سومي را بايد به وجود آورد. به خاطر اين جمله شايعاتي هم ايجاد شده بود. من در آن شايعات به ايشان گفتم، «اين چه مطلبي بود كه شما ابراز كرديد؟» ايشان يك جمله اي فرمود كه، «من در مورد اين گروهها نظرم اين است كه همة گروهها بايد نسبت به انقلاب خاشع و خاضع باشند. اين جور نباشد كه بگويند، مثلا تنگ نظري وجود دارد. همة اينها را بايد به يك بياني، با يك صحبتي، با يك نشستي و با يك حضوري نگهشان داشت.» ما از وحدت سياسي خيلي نتيجه خواهيم گرفت و از تفرقه، جز ضرر و زيان چيزي به دست نخواهيم آورد. خط، يك خط است و آن هم خط امام (ره) است. ما اگر از يك تفكر خاص و يك گروه خاص دم مي زنيم، براي اين است كه اينها را بياوريم توي وادي اين كه اينها دور نشوند و جدا نشوند، بلكه يك مقدار به خط امام (ره) نزديك بشوند. ما منظورمان اين بود و من هيچ صحبتي و هيچ خطي و تفكري را جزتفكر امام (ره) قبول ندارم.»
اگر بنا بود كه مثلا برخورد و اصطكاكي بوجود بيايد، امام (ره) اولين كسي بودند كه مي توانستند احمد آقا را توبيخ كنند، اما مي بينيم كه امام (ره) با احمد آقا همان برخورد صميمانه اول را داشتند. امام (ره) آدمي نبودند كه از كسي رودربايستي داشته باشند و ملاحظه اي بكنند كه اين پسر من است يا مثلا، اين وابسته به من است. امام (ره) بارها اين معني را به صراحت فرمودند، «من عقد اخوت با كسي نبسته ام.» اگر كسي را مضر تشخيص مي دادند، بلا درنگ اعلام و اظهار بيزاري و او را توبيخ مي كردند.

ضمن بيان نحوة ادارة دفتر توسط حاج احمد آقا، درباره مسائل مالي، حساسيتها و احتياطهاي ايشان نيز نكاتي را ذكر كنيد.
 

كارهاي دفتر به چند قسمت تقسيم مي شدند، يك قسمت امور مالي بود و گرفتن وجوهات و صرف آنها‌، يك قسم هم مسائل و احكام شرعي بود و اجازه هايي كه از امام (ره) داشتند و اجازه مي خواستند و يا اجازه مي گرفتند. احكامي كه امام (ره) صادر مي كردند، از طريق دفتر انجام مي شدند. من در نظرم هست كه حاج احمد آقا در امور مالي هيچ دخالتي نداشت. امور مالي زير نظر بعضي از دوستان و اعضاي دفتر بود. يك قسمت از كارها بود كه ايشان مستقيما دخالتي نداشتند، اما امور سياسي به حاج احمد آقا مربوط مي شد. كارهايي كه در دفتر انجام مي شدند، هر كدام يك مسئولي داشت. امور مربوط به خبر و خبرنگاري هم بود كه اين مسائل زير نظر خود حاج احمد آقا اداره مي شد. يك كارهايي هم مربوط به امور مملكتي بودند. (در امور مملكتي و اجرائيات بنا نبود دخالت شود. زيرا موقعي كه دفتر امام (ره) در قم تأسيس شده بود در كارها و امور مملكتي دخالت مي كرد، اما امام (ره) اين كار را منع كردند و آن را مختص خود دولت و اعضاي وزارتخانه ها مي دانستند. لذا در كارهاي مملكتي و اجرائيات دخالت نمي شد.)
كارهاي سياسي، ملاقاتهاي عمومي و ملاقاتهاي خصوصي، احكام يا فرمانها و يا بيانيه هايي كه صادر مي شدند، اين قبيل كارها همه زير نظر احمد آقا بودند. منتهي كارهايي كه به شئون سياسي مربوط مي شدند، از ناحيه خود امام (ره) انجام مي گرفتند. مثلا، امام (ره) احكامي مي نوشتند براي اشخاصي و بيانيه ها و اعلاميه هايي كه صادر مي شدند، اكثرا به خط خود امام (ره) بودند كه الان هم وجود دارند. گاهي در بيانيه ها و اعلاميه ها يك چيزهايي به ذهن حاج احمد آقا مي آمد. او مي گفت، «من اينها را به امام (ره) عرض مي كنم و بعضي از اشكالات را مي گيرم. امام (ره) بعضي ها را مي پذيرند و بعضي ها را هم رد مي كنند.» اگر چنانچه يك نكته اي يا يك عبارتي قرار بود تغيير كند، ايشان حتي يك لفظ را هم پس و پيش نمي كرد، مگر اينكه به امام (ره) مي گفت. مي گفت، «من تا به امام (ره) نگويم و امام (ره) قبول نكنند، اين لفظ را تغيير نمي دهم.» و امام (ره) هم به اين عمل واقف بودند. احمد آقا دقيقا مراقب بود كه اگر يك گروه خاص با امام (ره) ملاقات مي كردند، گروه ديگر هم اين ارتباط را پيدا كند. اگر از جناح راست ملاقات مي كردند، از جناح چپ پيش امام (ره) مي رفتند، يك ترتيبي بدهد كه جناح راست و هم با امام (ره) ملاقات كنند تا اين توازن محفوظ باشد و يك وقت نگويند كه امام (ره) در كانال خاصي افتاده است.
ايشان مي گفت، «امام (ره) متعلق به همه است. متعلق به قشر خاصي نيست، امام (ره) با يك جناح مربوط نيست، رهبر همة جناحها و همه گروههاست و همة آنها بايد با امام (ره) مرتبط باشند. در ملاقاتها سعي حاج احمد آقا اين بود كه حضور دائم نداشته باشد. حتي گاهي كسي مي آمد و احمد آقا احتمال زياد مي داد كه راجع به خود او مي خواهد با امام (ره) صحبت كند. از حضور امام (ره) بيرون مي رفت تا او با خيال راحت حرفهاي خود را بزند. بسياري از صحبتها درباره احمد آقا، در غياب ايشان زده مي شد و احمد آقا حاضر نبود جلوي حرفها را بگيرد و مي گذاشت كه همه حرفها به امام (ره) برسد.

احمد آقا واقعا در زمان امام (ره) مظلوم بود. امام (ره) گاهي مثلا به احمدآقا يك مطلبي را مي گفتند كه اين كار را انجام بده، احمد آقا وقتي كه انجام مي داد، عده اي خيال مي كردند كه اين ارادة احمد آقا بوده كه آن كار را بر خلاف ميل آنها انجام بدهد و به همين دليل نسبت به ايشان بدبين مي شدند. در صورتي كه نمي دانستند اين دستور امام (ره) بوده است كه اين جور حرف بزن و اين جور بگو. اين مظلوميت او بود و انصافا هم مظلوم زندگي كرد و مرگ ايشان هم خيلي مظلومانه بود. در جواني و در سنيني كه ما اميدوار بوديم سالهاي سال در خدمت ايشان باشيم و براي اسلام و مسلمين و براي رهبري، بازوي پرتواني باشد، از دنيا رفت و داغ بزرگي بر دل دوستانش گذاشت.

نقش حاج احمد آقا در تثبيت اوضاع سياسي كشور(از 12 تا 22 بهمن ماه 1357 ) چگونه است ؟
 

من آن روزها خيلي خاطرات دارم، ولي متأسفانه يادداشت نكرده ام. يادم هست در پاريس، احمد آقا ملاقاتهايي را ترتيب مي داد كه خود آن ملاقاتها خيلي مهم بودند.(يكي از آنها، ملاقاتي بود كه سيد جلال تهراني مي خواست با امام (ره) انجام بدهد و استعفاي خودش را به ايشان بدهد.) در موقعي كه بعضي از گروهها مي خواستند پيش امام (ره) بيايند، اول مي گفت، شما موضعتان را مشخص كنيد و بگوئيد در چه خط فكري هستيد، بعد به ملاقات امام (ره) برويد. اين نكات مشخص كننده اين است كه احمد آقا به دنبال خط امام (ره) و تحكيم مباني انقلاب بود. وقتي كه حاج احمد آقا به ايران آمد، شبانه روز در خدمت امام (ره) بود و منفك و از امام (ره) نمي شد. با آوردن گروهها و اشخاص پيش امام (ره)، با ملاقاتهاي پي در پي و مكرري كه امام (ره) با مردم داشتند، تدارك اين همه ملاقاتها و آمدن اين همه گروهها و سران به قم و ترتيب آمدن ارتشيها و همافرها كه آن روزها بسيار مهم وسازنده بود، همه توسط حاج احمد آقا انجام مي گرفتند. ما در اين فكر بوديم كه امام (ره) چگونه مي خواهند دولت تشكيل بدهند، زيرا دولت هنوز حاكميت داشت. بعد ديديم كه امام (ره) با آن شهامت و شجاعت خاص خودشان مي آيند و در مقابل خبرنگارها و آقاي بازرگان را به عنوان نخست وزير براي تشكيل دولت موقت، معرفي مي كنند آن روز جلال و جبروت عجيبي در امام (ره) ديده مي شد. اين همه مسائل را بايد يك فردي كه به تمام معني، لياقت و كفايت داشته باشد، تدارك ببيند. آن كسي كه در تدارك همة اين مسائل نقش مهمي داشت، در درجة اول احمد آقا بود كه شب را از روز نمي شناخت و دنبال كارها بود.

نقش حاج احمد آقا را در تسخير لانه جاسوسي آمريكا چگونه ارزيابي مي كنيد؟
 

در مورد تسخير لانه جاسوسي ما مواجه شديم با اين خبر كه تعدادي از جوانان دانشجوي مسلمان، لانه جاسوسي را تسخير كرده اند. در اين قضيه، امام (ره) اول يك تأملي داشتند كه اينها كي هستند. حاج احمد آقا آن بچه ها را به امام (ره) معرفي کردند كه اين بچه ها مسلمان هستند و مورد وثوق و اطمينان و شناخته شده اند. به خصوص از طريق آقاي موسوي خوييني ها كه هدايت جانها را در قبل از انقلاب در همين مسجد نياوران كه ايشان آنجا امام جماعت بودند، به عهده داشتند. شناختن اينها به وسيله حاج احمد آقا انجام شد و كاملا هم با آنها از نزديك آشنا شد. بچه هاي متدين و قابل اعتمادي بودند. احمد آقا به وسيلة آقاي موسوي خوئيني ها آنها را شناسايي و به امام (ره) معرفي كرد. اما آن چيزي كه خيلي مهم بود اين است كه امام (ره) وقتي مطمئن شدند كه اين كار توسط بچه هاي مسلمان و دانشجوياني كه در خط امام (ره) هستند، انجام گرفته، به تمام معني كار آنها را تأييد و اعلام كردند كه اين انقلاب دست كمي از انقلاب اول نداشت. احمد آقا بعد از اينكه اين جريان اتفاق افتاد، به آنها گفت، «امام (ره) اصلا در مقابل اين مسائل به هيچ وجه ترس يا واهمه اي احساس نمي كردند.»
آنچه كه مورد اتفاق همه، چه آن روز و چه امروز هست، اين است كه تسخير لانه جاسوسي به وسيله يك گروه دانشجويي مسلمان معتقد به امام (ره) و انقلاب انجام شده است. بعد از آنكه اين كار انجام شد، حاج احمد آقا براي تأييد قضيه، خودش شخصا بلند شد (من آن شب در خدمت ايشان بودم.) رفتيم به لانه جاسوسي و در آنجا با عده اي از گروگانها ملاقات كرديم. البته بعد از مدتي آنها را متفرق كردند و از آنجا بردند. به هر حال دو بار من در خدمت ايشان به لانه جاسوسي رفتم واين خود مهر تأييدي بود كه احمد آقا بر اين قضيه زدند. اين قضية بسيار مهم بود، زيرا آن روزي كه اين لانة جاسوسي تسخير شد، امام (ره) در نظر اول مي خواستند به وسيله آن خوف و ترس واز دلهاي مردم برود تا بتوانند انقلابشان را به اهدافي كه دارند، برسانند كه البته رساندند. يعني احساس امام (ره) اين بود كه ملت ترسي ندارد و اين موجب خوشحالي امام (ره) شد. البته وقتي دانشجويان رفتند و تسخير لانه جاسوسي انجام گرفت، معلوم شد بچه هايي كه آنجا را گرفتند، بچه هاي مرتبط با آقاي موسوي خوئيني ها بودند. به طور قطع آقاي موسوي به عنوان رهبر جمع مشخص شده بود. خوب ايشان هم چه از قبل از آن قضيه و چه بعد از آن مورد تأييد حضرت امام (ره) بودند و همين موجب شد كه ايشان رهبري را از ناحيه امام (ره) داشته باشند و در آنجا مراقب كارهاي بعدي جاسوسخانه باشند. لذا هم قبلا مورد تأييد بود و هم در آنجا مورد تأييد امام (ره) و حاج احمد آقا قرار گرفت.
منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17