يادگار امام ونظام اسلامي (1)


 





 

درآمد
 

حميد انصاري، قائم مقام مؤسسه تنظم و نشر آثار امام خميني (ره)، تلاش برخي از خاطره نويسان را در چند ساله اخير براي مشتبه كردن امر نظام و انقلاب در نسل سوم انقلاب، كاملا شكست خورده تلقي مي كند. او معتقد است كساني كه اين موج تبليغي را به راه انداختند، درصدد ايجاد پايگاهي در جهت جذب عناصر ناآگاه بودند و مي خواستند از پاره اي كاستيها و نارسائيهاي موجود در جامعه براي جلب جوانان بي آلايش و پرشور سوءاستفاده آنان به شكست منتهي شد. او معتقد است كه برخورد كنند كه پس از چند سال كه از اين رويكرد تبليغي گذشت، تلاش آنان حاصلي در بر نداشت. وي معتقد است كه مقابله همسان با آنان نتيجه مثبت و سازنده اي را در بر ندارد و تنها، روشنگري درباره اصل اين جريان، مثمرثمر خواهد بود، با اين همه، حميد انصاري در گفت و گو با ما صراحتي تحسين برانگيز، پرده از شبهه افكنيهاي اين جريان تبليغي برداشت و اين از جذابيتهاي اين گفت و گوست.

مرحوم حاج احمد آقا با عنايت به اختياراتي كه از طرف امام داشتند، در سير تصميم سازيهاي نظام چقدر تأثير داشتند.
 

با درود به روح حضرت امام (ره) و يادگاران ايشان، به ويژه چهره فراموش نشدني تاريخ انقلاب اسلامي، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج احمد آقاي خميني (ره) كه به حق، يادگار امام (ره) و امين و محرم اسرار ايشان لقب گرفتند. تعبير كاملا به جايي است اگر گفته شود كه مرحوم حاج احمد آقا خميني (ره)، در كنار حضرت امام (ره)، از پايه گزاران و مؤثرترين و كارآمدترين عناصر در تشكيل نظام اسلامي بودند و حقا زحمت بسيار زيادي هم كشيدند. ايشان قبل از پيروزي انقلاب براي تأسيس نظام و همراهي با امام (ره) و در تمام مراحل شكل گيري نظام جمهوري اسلامي، به ويژه در سالهاي پرآشوب 57 و 58 و چند ماه اول انقلاب كه ماههاي سرنوشت سازي بودند و ممكن بود كليت خط و روند حركت نظام اسلامي با انواع شيوه ها، دچار صدمه شودو خوشبختانه با درايت امام (ره) و نقش آفريني معدود كساني، از جمله مرحوم احمد آقا، از آسيبها در امان ماند. نقش بسيار موثري داشتند. مرحوم حاج احمد آقا، هم در تاسيس اصل نظام جمهوري اسلامي و تعامل با گروهها و جريانات و هم در قضيه مجلس خبرگان بررسي قانون اساسي و بعد هم در رفراندومها و انتخابات، به عنوان مشاور عالي امام (ره) و امين و پيام گزار پيامهاي مهم ايشان به مسئولين آن زمان در شوراي انقلاب، دولت موقت و بعدها رياست جمهوري و مجموعه اركان نظام، نقش ارتباطي بين حضرت امام و اركان نظام را بسيار دقيق و امانتدارانه ايفا كردند. علاوه بر اينها، خود ايشان به عنوان يك صاحبنظر برجسته در امور سياسي و اجتماعي، به تعبير مقام معظم رهبري، در زمان حيات امام (ره) و پس از رحلت ايشان، مشاور امين امام (ره) و مسئولين نظام بودند، بنابراين مي توان تشريك مساعي ايشان را در تمام اجزا و اركان تاريخ نظام جمهوري اسلامي، چه در تأسيس و چه در تثبيت و چه در تداوم آن، مشاهده كرد. ايشان در جلسه سران سه قوه كه تصميمات كلان كشور در آنجا اتخاذ مي شدند، عضو فعال بودند و بسياري از اين جلسات در منزل ايشان تشكيل مي شد. ايشان در همه جلسات حضور داشتند، هم نظرات امام (ره) را مطرح مي كردند و هم خودشان به عنوان يك صاحبنظر سياسي، حضور فعال داشتند.

عده اي سعي مي كنند اين شبهه را القا كنند كه مرحوم احمد آقا با بسط يدي كه داشته، در پشت پرده، رهبري امور يا دست كم بخشي از آنها را بر اساس سلايق و گرايشات شخصي به عهده داشته است. بديهي است اين جريانات چون هنوز شرايط را براي حمله مستقيم به شخص امام (ره)، مساعد نمي بينند، با تشبث به اين شيوه و حمله به مرحوم احمد آقا، در واقع در پي خدشه وارد آوردن به امام (ره) هستند. تحليل شما از اين جريانات چيست؟
 

اين مسئله به تفسير وتحليل مفصلي نياز دارد. يكي از تهمتهاي بزرگي كه بعضي از جريانات به ايشان زدند و علل آن هم كاملا مشخص بودند، يكي هم همين تهمت است. امام (ره) در يكي از شهادتنامه هايشان، بر امانتداري حاج احمد آقا تاكيد كرده اند. در واقع اين تهمتها متوجه خود امام (ره) بودند، ولي چون اين جريانات، جسارت و جرئت اين را نداشتند كه با امام (ره) رودر رو شوند، اين اتهام را به حاج احمد آقا مي زدند و مي گفتند كه ايشان دخالت و يا احيانا بدون مشورت ونظر امام (ره)، مسئله اي را از سوي ايشان مطرح مي كند. همان طور كه عرض كردم، مرحوم حاج احمد آقا موقعي كه لازم بود، به عنوان يك صاحبنظر نظراتشان را مي گفتند، اما به هنگام انتقال نظرات امام كوچكترين تغييري در آنها نمي دادند.براي اثبات امانتداري حاج احمد آقا، هيچ مستنداتي بالاتر از تأييدات كتبي و شفاهي خود حضرت امام (ره)، نيست. اين موضوع تهمت زدن از همان ابتدا مطرح بود و شايد اولين جرياناتي كه با امام (ره) مشكل داشتند، از جمله نهضت آزادي، طرح كاناليزه شدن امام (ره) را مطرح كردند و به تبع آن، كساني كه بعدها در طول جريانات انقلاب، رو در روي انقلاب قرار گرفتند و مشكل پيدا كردند، اين سخن را كه در واقع ظلمي به مرحوم حاج احمد آقاست، تكرار كردند. برجسته ترين ويژگي حاج احمد آقا، امانتداري دقيق و صادقانه و توأم با وسواس آن مرحوم بود. يادداشتهايي در دفتر داريم كه نشان مي دهند حضرت امام (ره) به مرحوم حاج احمد آقا اجازه داده بودند كه اگر جمله اي يا مطلبي را نادرست ديد، شخصا اصلاح كند، ولي آن مرحوم حتي يك نقطه و يك «واو» را بدون اجازه امام (ره) تغيير نمي دادند. حتي موقعي كه امام (ره) پيامي مي دادند و ضرورت ايجاب مي كرد كه حرف ربطي گذاشته شود، ايشان در حاشيه پيام يادداشت مي كردند، بعد خدمت امام (ره) مي بردند و به رؤيت و تأييد ايشان مي رساندند و بعد اعمال مي كردند. وقتي تا اين حد دقت و مراقبت و وسواس وجود داشت، طبيعي است كه اين حرفها، جز همان انگيزه هايي كه عرض كردم، هدف و انگيزه ديگري ندارند. اين حرفها بدون سند و مدرك و در واقع براي مواجهه با امام مطرح مي شوند و هدف آنها، بيشتر امام است تا مرحوم حاج احمد آقا. حاج احمد آقا در واقع سپر بلاي امام (ره) بودند. شايد بتوان اين شيوه را تشبيه كرد به كساني كه در نماز ظهر عاشورا، در مقابل اباعبدالله (ع) صف كشيده بودند تا تيرهايي كه از طرف دشمن مي آمد، به امام (ره) اصابت نكند و به جاي ايشان، آنها را از پا درآورد. مرحوم حاج احمد آقا، به خصوص در دوران پرفراز و نشيب بعد از سالهاي 50 و در اوج جريان انقلاب و در دوران يازده ساله رهبري امام (ره)، اين نقش را با نهايت ايثار ايفا كردند و از اين اتهامات زياد به ايشان زده شد. البته بخشي از اينها ناآگاهانه بودند، يعني افرادي حرفهائي داشتند و تصور مي كردند اين مطالب به امام (ره) نرسيده اند، در حالي كه امام (ره) در همان زمان بارها در صبحتهايشان مي گفتند، «آنچه كه به احمد گفته شده، به من عينا منتقل شده.»مواردي بود كه صدا و سيما و جامعه مدرسين كه اين ذهنيت وجود داشت كه بعضا مطالب به ايشان منتقل نشده است، در حالي كه واقعيت امر، چيز ديگري بود. امانتداري احمد آقا، زبانزد خاص و عام بود. عرض كردم كه هدف از طرح اين بحثها، عمدتا تسويه حساب با امام (ره) بود و از سوي كساني كه با امام (ره) مشكل داشتند، عنوان مي شد تا صلابت و قاطعيت تصميم گيريهاي امام (ره) را زير سئوال ببرند. همان طور كه مي دانيد، امام (ره) در اين زمينه هم به شدت مراقب بودند. ايشان وقتي به پاريس تشريف بردند، در همان ابتداي ورود اعلام كردند كه من سخنگو و دفتر و تشكيلات ندارم و به محض اينكه به ايران امدند، اعلاميه اي دادند كه من سخنگوي رسمي ندارم و همه چيز در اختيار خودم هست. اين خط مشي تا پايان عمر امام (ره) حاكم بود. ايشان حتي در مورد عموم منسوبين خويش نيز اين نكته را متذكر شدند و به مجموعه دولت، نامه اي دادند كه بستگان ايشان جز انتقال امانتدارانه مطالب امام (ره)، نقشي ندارند و مرحوم حاج احمد آقا هم مستثناي از اين قاعده نبود.

ايشان با جريانات سياسي، مخصوصا آنهايي كه بعد از جريانات سال 59 حذف شدند، تا چه حد تعامل داشتند ؟ آنها مدعي بودند كه صحبتهايشان به امام (ره) نمي رسد و فرصت گفت و گو با ايشان را پيدا نمي كنند، در حالي كه بسياري معتقدند كه اينها حرفهايشان را از كانالهاي مختلف به امام (ره) مي رساندند. نقش حاج احمد آقا در انتقال حرفهاي اينها كه با بسياريشان تضاد فكري هم داشتند، تا چه پايه بود؟
 

كلا بحث ارتباط امام (ره) با افراد و جريانات مختلف، حتي دشمنان رسمي نظام در خارج كشور، يعني اطلاع گيري از خط و حرفها و حديثها به گونه اي بود كه جاي شبهه اي را باقي نمي گذارد. خوشبختانه در مجموعه اسنادي كه مؤسسه نشر و تنظيم آثار امام (ره) تاكنون منتشر ساخته، اين رويكرد، كاملا آشكار است و اين جداي از كانالهاي ارتباطي گوناگوني بود كه شخص حضرت امام (ره) براي خبرگيري از جامعه داشتند. مجموعه صدها هزار نامه اي كه در طول اين سالها براي امام (ره) ارسال مي شدند و عموما هم به دست ايشان مي رسيدند، بهترين منابع خبررساني به امام (ره) بودند. اين نامه ها هنگامي كه به دفتر امام (ره) مي رسيدند، بر اساس موضوعات دسته بندي مي شدند و عين اين موضوعات، به انضمام نامه ها خدمت امام (ره) مي رسيدند، بر اساس موضوعات دسته بندي مي شدن دو عين اين موضوعات، به انضمام نامه ها خدمت امام (ره) عرضه مي شد و ايشان به نسبت اهميت موضوعات، مواردي را پاسخ مي دادند و يا اگر طرح شكايت يا درخواستي عادي از ارگاني بود، از طريق دفتر به آنها ارجاع داده مي شد. همه اخباره به امام (ره) مي رسيد و اين اتهام در واقع از همان موارد ظلم به حاج احمد آقا و در زمره همان اتهامهاي ظالمانه وابستگي ايشان به برخي از جريانات و گروههاست كه خيلي هايشان روي اين نكته مانور هم دادند. يكي از جهات مظلوميت ايشان، همين نسبت است. من يك وقتي در باره تعبيري كه حضرت امام (ره)، درباره شهيد بهشتي داشتند كه او مظلوم زيست و مظلوم شهيد شد، فكر مي كردم و به اين نتيجه رسيدم كه مرحوم حاج احمد آقا كه در تمام آن سالها، در نهايت بردباري و سكوت، همه تهمتها و زخم زبانها را تحمل كرد و دم بر نياورد،آقا مظلوم تر از ايشان نبود؟ فكر مي كنم در اين عرصه قابل قياس نباشند، چون مرحوم حاج احمد آقا در جايگاهي بودند كه همه مسائل را نمي توانستند بگويند و اصلا دعوي اين را هم نداشتند و حقيقتا ذوب در امام (ره) بودند. يكي از اساسي ترين وظايفي كه ايشان براي خود تعريف كرده بودند. يكي از اساسي ترين وظايفي كه ايشان براي خود تعريف كرده بودند، اين بود كه نه تنها از تمام گروهها و جريانات، كه از تمام وقايع و رويدادهايي كه در كشور مي گذشت، اطلاعات جامعي را گردآوري و به حضرت امام (ره) منتقل كنند. ايشان معتقد بودند كه صرف ارائه گزارشات نهادها و مؤسسات رسمي كافي نيست و بسياري از مسائل به گونه اي هستند كه تا در متن جريانات نباشيد، نمي توانيد آنها را لمس كنيد، لذا يكي از برنامه هاي جدي ايشان سفرهاي دوره اي به روستاها و شهرها بود و شايد شهري و نقطه اي نبود كه ايشان در اين سفرها به آنجا سر نزده و از نزديك، شرايط و اوضاع آنجا را مشاهده نكرده باشند. هميهش هم با لباس مبدل و به صورت ناشناس مي رفتند و چقدر خاطرات شيرين هم از اين سير و سفرها نقل مي كردند. به همه مناطق محروم جنوب، غرب،شرق و شمال كشور تردد داشتند، چون مي خواستند در متن جامعه باشند و به شكل مستقيم و بي واسطه از دردها و مشكلات مردم با خبر شوند. يكي ديگر از كارهاي ايشان، تعاملات گوناگون با جريانات مختلف بود. مثلا زماني كه بني صدر به عنوان رئيس جمهور، بر كشور حاكم بود، شخص حضرت امام (ره) فرموده بودند مسائل گوناگون داخل اين جريانات به دقت به ايشان گفته شود و به رغم اين اتهامي كه بعضي ها سعي كرده اند به حاج احمد آقا وارد كنند، عموما گروهها و افراد، به ايشان اين اعتماد را داشتند كه حرفهايشان را بي كم و كاست به حضرت امام (ره) منتقل مي كنند و به همين علت اغلب گروهها علاقمند بودند كه حاج احمد آقا در جلساتشان حضور داشته باشند و يا مكاتباتشان را مستقيما براي ايشان ارسال و ايشان هم عينا به امام (ره) منتقل مي كردند. و اما در رد تهمت وابستگي فكري به گروهها، گروهايهاي صريح امام (ره) موجودند كه فكر مي كنم شما متن آنها را داريد و علي القاعده، در ويژه نامه تان هم مي آوريد. در آن اسناد، همه اين مسائل كاملا بازگو شده اند. مرحوم حاج احمد آقا از بحثهاي اقتصادي گرفته تا ارتباط با جرياناتي چون مجاهدين خلق و بني صدر و ساير گروههايي كه به نوعي در مقطعي با انقلاب اسلامي درگير شدند، براي كسب اطلاعات و انتقال آنها به رهبري، فداكارانه تلاش مي كردند.

در مقطع اقامت حضرت امام (ره) در پاريس و حتي شايد قبل از آن به هنگام اقامت ايشان در نجف، حاج احمد آقا با بعضي از اعضاي نهضت آزادي از جمله بني صدر و قطب زاده رفاقت نزديكي داشتند. البته حاج احمد آقا صاحب نوعي سلوك اخلاقي بودند كه بين مسائل سياسي و اخلاقي تفكيك قائل مي شدند، يعني در عين حال كه مرزبندي فكري روشني با مخالفان داشتند، از لحاظ اخلاقي با انها مدارا مي كردند. اين شيوه و سلوك پس از انقلاب پررنگ تر شد و حتي وقتي كه تقابل جريان فكري كه سمبل آن شهيد بهشتي بودند با بني صدر آشكار شد، ارتباط مرحوم حاج احمد آقا با آنان تا مقطعي و حتي تا سال 60 هم ادامه پيدا مي كند. فلسفه تداوم و حتي عمق اين رابطه در اين مقطع چه بوده است ؟
 

اولا آن نكته اي كه گفتيد در سالهاي قبل از انقلاب، حاج احمد آقا با اين آقاياني كه نام برديد، رفاقت داشته است، عرض مي كنم كه خير، اين طور نبوده است. من در اين مورد به مدرك و شاهدي برنخورده ام. مرحوم حاج احمد آقا قبل ا زپيروزي انقلاب، ارتباطش در داخل كشور و غالبا با روحانيوني بود كه ايشان از طرف امام (ره) مأموريت پيدا كرده بودند با آنها ارتباط برقرار كنند و كانون قيام پانزده خرداد را در منزلشان گرم نگه دارند و ارتباط با خانواده هاي زندانيان سياسي را براي كمك به آنها و حمايت مالي از آنها حفظ كنند. ايشان عمدتا با عناصر روحاني مبارز داخل و خارج كشور در تماس بودند. در مقطع كوتاهي در سال آخر اقامت امام (ره) در نجف، مرحوم حاج احمد آقا هم به آنجا رفتند. در ارتباطي كه امام (ره) با گروههاي خارج از كشور داشتند، مرحوم حاج احمد آقا در همان حد ارتباط داشتند. البته همان طور كه مي دانيد آقاي دكتر صادق طباطبايي، برادر خانم حاج احمد آقا، در آلمان از اعضاي فعال انجمنهاي اسلامي دانشجويان اروپا و آمريكا بودند و فعاليتهاي جدي داشتند و حاج احمد آقا به دليل انتساب و ارتباطي كه با ايشان داشتند، در جريان امور و فعاليتهاي آنها قرار مي گرفتند، ولي دليل و مدركي دال بر ارتباط و رفاقت با افرادي كه نام برديد، وجود ندارد و اتفاقا ما كمتر هم اين ارتباط را مي بينيم. عمدتا ارتباط حاج احمد آقا و جرياناتي مثل نهضت آزادي يا افرادي مثل قطب زاده و بني صدر در همان دوران انقلاب و تشكيل شوراي انقلاب و شركت ايشان در آن جلسات بود.

و بيشتر در نوفل لوشاتو.
 

در نوفل لوشاتو، اين آقايان حلقه اي را كه تشكيل داده بودند. گزارشها و خاطراتي كه آقاي ابراهيم يزدي از آن طرف و مرحوم فردوسي پور و آقاي محتشمي و آقاي رحيميان از اين سو نقل كرده اند. نشان مي دهند كه مرحوم حاج احمد آقا يك نوع مراقبت جدي مبتني بر تيزهوشي عجيبش، به خرج مي دهند تا افراد اين حلقه در آنجا فعال مايشاء نباشند و مي شود گفت كه اختلاف نظرها و دشمني هاي آنان نيز از همين جا شروع شد. جريان نهضت آزادي در آن موقع، بيشتر از طريق اعضايشان در خارج از كشور، با مرحوم حاج احمد آقا به مقابله مي پرداختند. شما خاطراتشان را بخوانيد. آقاي ابراهيم يزدي‌، قطب زاده و بني صدر سعي مي كردند به نوعي در آنجا حضور پرر نگي داشته باشند آنها بعضا ارتباطاتي هم با بعضي از چهره هاي سياسي آمريكا و ديگران داشتند. مرحوم حاج احمد آقا در مقابل اينها ايستادگي و دقيقا از اصالت و صلابت امام (ره) پاسداري مي كردند.

حتي مي توان گفت سخنگوي امام (ره) در پاريس بودند.
 

بله، از همان جا شروع شد. حاج احمد آقا در بحثها، مراقبتها و تكذيبها بسيار نقش داشتند و بسياري از اختلافات جدي از همين جا شروع شدند. اگر به خاطرات آقايان مراجعه كنيد، مي بينيد كه عموما از همان زمان از احمد آقا گلايه دارند. خير، قطعا رفاقت و صميميتي نبود و اين ارتباط از هنگام انقلاب و آن زماني كه مسائل به داخل ايران منتقل شدند و امام (ره) تشريف آوردند، اين مرزبنديها به تدريج شكل گرفتند. در آن زمان در داخل كشور جرياناتي پديد مي آمدند. حزب جمهوري اسلامي تشكيل شد، جامعه روحانيت مبارز به عنوان يك نهاد در جريان انقلاب حضور جدي پيدا كرد و جامعه مدرسين حوزه فعاليت مي كرد. روحانيت مبارز هنوز دو شاخه نشده بود و هر دو گروه مجمع و روحانيت كه امروز دو شاخه هستند، آن روز در جامعه روحانيت متشكل بودند. احزاب و گروههاي بعضا نوظهوري هم بودند كه علم و كتل خودشان را داشتند. جريانات قوي از جمله جريان بني صدر هم بودند كه با شيوه هاي ويژه اش، حلقه ها و گروههايي را سامان داده بود. نهضت آزادي بود با سابقه طولاني كه داشت و دولت موقت بود كه به رغم تأكيد امام (ره) بر اين كه اعضاي حكومت از حزب و گروه خاصي نباشند، اغلب اعضايش را از نهضت آزادي انتخاب كرده بودند و در رئيسشان هم آقاي مهندس بازرگان بود و گرايش مسلط و در حد بالاي هشتاد درصد با نهضت آزادي بود و نهايتا به سختي و با فشارهاي مرحوم مطهري و ديگران، دو سه نفر مستقل و يا از روحانيت در آن دولت راه پيدا كردند. وقتي انسان واقعيتهاي آن دوران را مرور مي كند، مي بيند كه مرحوم حاج احمد آقا با همه اينها سرو كار داشتند. اين طرف جريان حزب جمهوري اسلامي بود كه طبيعي است كه يك حزب سياسي علاقمند است امكانات را در اختيار داشته باشد و مجموعه اعضاي دفتر امام (ره) در آن عضويت و مشاركت داشته باشند. البته از آن طرف هم در دفتر استغنا وجود داشت و امام (ره) براي ايجاد تعادل و ارتباط بين مجموعه ها، اجازه مي دادند افراد دفتر مستقلا تصميم بگيرند. همه جور آدمي هم در دفتر بود. عده اي صد درصد موافق حزب جمهوري اسلامي بودند و در مقابل آنها افرادي بودند كه اعتقادي به عملكرد حزب نداشتند. همه هم فعاليت خودشان را مي كردند و محدوده ها هم كاملا مشخص بودند. شرايط اول انقلاب هم كاملا با امروز متفاوت بود. اخيرا در اين برنامه هاي تلويزيوني كوله پشتي كه امسال شبكه 3 به اسم فوق العاده پخش كرد،آقاي هاشمي رفسنجاني، آيت الله مهدوي كني و آقاي ديگر، بحثهاي ارزشمندي را مطرح كردند كه جاي تشكر دارد، ولي در عين حال نكته هاي زيادي گفته شدند كه قابل بررسي و نقد هستند، از جمله در اظهارات آيت الله هاشمي رفسنجاني بحثهايي بود درباره همين مقولاتي كه شما هم به آنها اشاره داشتيد. البته اينها نگاه حزب جمهوري اسلامي است. بله، اين بحث آن موقع هم مطرح بود، ولي امام (ره) اين روند را قبول نداشتند كه يك حزب كه عمدتا از روحانيت تشكيل شده بود و هر پنج شش كادر اصلي آن روحاني بودند، حالا كه انقلاب پيروز شده بود، بيايد و در مسائل اجرائي كل كشور مداخله كند. امام (ره) پيوسته اين نظر را داشتند و در بحثي هم كه بعدا فرمودند، گفتند كه به خاطر مصلحتهايي كه بعد اتفاق مي افتاد، دخالت روحانيت را ضروري تشخيص دادند و گرنه در شرايط عادي و طبيعي، نظر ايشان اين بود كه روحانيت همچنان در مسير قبلي خود پيش برود و امور اجرايي را به افراد غير روحاني بسپارد. البته اين موضوع ابعاد ديگري هم دارد كه در فرصت مبسوط تري بايد تحليل شودند. من معتقدم حق صد درصد با امام (ره) بود اگر غير از اين اتفاق مي افتاد، انقلاب قطعا دچار بحرانهاي جدي مي شد،
يعني جريانات داراي سوابق يا آنهايي كه توانسته بودند همراهي ملت را جذب كنند، اگر در ميدان عمل، امكان بروز و ظهور هنرشان را پيدا نمي كردند، در ادوار ديگري سوار بر موج انقلاب مي شدند كه ديگر قابل جبران نبود. اين از شانسهاي انقلاب اسلامي بود كه جريان دولت موقت با اختيارات و حمايتهاي آن چناني امام (ره)، كل توانايي خود را به معرض عرضه گذاشت و ديديم كه حاصل عملكردشان اين بود كه كشور داشت به مرز تجربه مي رسيد. جنگهاي داخلي، قضيه كردستان و بي تدبيريها و متأسفانه بعضا وابستگي بعضي از اعضاي آن، كشور را دچار بحران جدي كرد. جريان بني صدر هم همين طور. اين نگاه كه آدمهاي تحصيلكرده غربي اقتصاددان مي توانند كشور را اداره كنند، نگاهي ملي بود. امام (ره) گفته بودند اين مردم هستند كه بايد تصميم بگيرند. درست است كه اگر ايشان هر چه مي گفتند، مردم مي پذيرفتند، ولي امام (ره) معتقد بودند كه مردم بايد در عمل، همه چيز را تجربه كنند تا انقلاب رشد كند و اين بهترين و در عين حال كم هزينه ترين فرصت براي انقلاب بود، با درايت حضرت امام (ره) و فداكاري امثال حاج احمد آقا، خط امام (ره) در يك بستر طبيعي پيش رفت و حاكم شد. تحليل برخي اين است كه اين جريان بايد قبلا اتفاق مي افتاد، در حالي كه اگر قرار بود اين گونه شود، بايد با قهر و تحميل صورت مي گرفت كه مشروعيت پيدا نمي كرد و هميشه اين ذهنيت وجود داشت كه اگر ديگران مي آمدند، بهتر مي شد.

با وقوع اين اتفاق هنوز هم بسياري همين ادعا را دارند.
 

بله، لذا من در مقابل سخنان بزرگاني چون آيت الله هاشمي رفسنجاني، اين موضوع را مطرح مي كنم كه حزب جمهوري اسلامي با آن شرايطي كه داشت و با وجود آنكه امام (ره)، سران آن را تأييد مي كردند، ولي بدنه اش مشكل داشت و افراد و جرياناتي وارد آن شده بودند كه نهايتا حزب را به انحلال و تعطيلي كشاندند. اگر در آن شرايط، حزب حاكميت پيدا مي كرد و جريانات مختلفي هم كه شكل گرفته بودند، در مقابل آن مي ايستادند، جزو درگيري و جنگ داخلي ثمر ديگري به بار نمي آمد و ملت دچار از هم گسيختگي مي شد و بر روحانيت هم خدشه وارد مي آمد. آمار واقعيتها را نشان مي دهد. آن زمان اين طور نبود كه دست بني صدر رو شده باشد. كيش شخصيتي بني صدر دقيقا با درايت امام (ره) و هدايت مدبرانه ايشان بر مردم آشكار شد و همان مردمي كه 14 ميليون به او رأي دادند، در روزي كه براي عزل او رأي گيري شد، 99 درصد نمايندگانشان و نيز خود مردم از دل و جان به عزل او رأي دادند و اينها نكات و وقايعي هستند كه اگر در انقلابهاي ديگر پيش مي آمدند، آن انقلابها به سرعت به ضد خودشان تبديل مي شدند.

در همان ايامي كه اين تقابل وجود داشت، مرحوم احمد آقا داعيه دار جرياني به نام خط سوم بودند و دلايل و توجيهات زيادي هم براي اين فكر وجود دارد. ايشان در سال 58 با روزنامه اطلاعات مصاحبه مفصلي انجام دادند و براي نخستين بار، اين موضوع را عنوان كردند. مقصود و مراد ايشان از طرح اين موضوع چه بود؟
 

بهترين مرجع، همان مصاحبه است. ايشان در دو سه جاي ديگر هم به اين موضوع پرداخته اند. موسسه تنظيم و نشر آثار هم در دو جلد، اين مطالب را منتشر كرده است. در همه اينها شرح مبسوط مطلب را پيدا مي كنيد. بهترين بيان در انگيزه طرح اين موضوع را خود ايشان دارند. از ويژگيها و خصائل مرحوم احمد آقا اعتقاد عميق و جدي به آزادي و تعامل آزادانه افكار بود. ايشان به شدت از انحصار بيمناك بودند. در انحصار، بحث از فرد و شخص نيست. منظور همان چيزي است كه در علم سياست از آن به عنوان «تك صدايي » نام برده مي شود. حتي يك نظام صددرصد بر حق هم اگر اجازه بحث و طرح ديدگاههاي مخالف و متقابل را ندهد، به شدت دچار مشكل مي شود. مرحوم حاج احمدآقا عميقا به اين مسئله معتقد بودند. ايشان با همه گرايشاتي كه در اول انقلاب ايجاد شده بودند، از جمله جريان بني صدر و گروههاي هوادار و از سوي ديگر گروههاي موسوم به خط امام (ره) كه با پيشگامي برخي از چهره هاي روحاني تشكيل شده بودند، تعامل داشتند. در اينجا ذكر اين نكته را هم ضروري مي دانم كه بر خلاف صحبتهاي آن برنامه تلويزيوني، اين طور نبود كه بني صدر از حمايت روحانيت برخوردار نباشد. جامعه روحانيت تهران رسما از كانديداتوري بني صدر حمايت كرد و بسياري از علما هم اين كار را كردند. آقاي بني صدر در شرايطي نبود كه شخصا بتواند اين همه رأي بياورد و به اعتبار همين حمايتها بود كه موفق شد. اينها واقعيتهاي ملموس آن زمان هستند. مرحوم حاج احمد آقا نگران شكل گيري نوعي انحصار دو قطبي در جامعه بود كه در دو طرف قرار بگيرند و مردم هم در اين ميانه ناچار باشند يكي از اين دو را انتخاب كنند. مرحوم حاج احمد آقا مي گفت بايد زمينه اي را هم فراهم كنيم كه افرادي هم كه به هيچ يك از اين دو قطب گرايش ندارند، بتوانند آراي خود را بيان كنند. اين قضيه سياه و سفيد ديدن، هنوز هم در جامعه ما يك اپيدمي است. حالا هم كه نگاه مي كنيم مي بينيم كه حق با ايشان بود. الان هم كه نگاه مي كنيم، مي بينيم يكي از مشكلات جامعه ما همين است كه مسائل را سياه و سفيد مي بينيم. يا اين طرف يا آن طرف. هر روز هم اصطلاح جديدي را برايش اختراع و باب مي كنيم. يك روز چپ و راست. يك روز اصولگرا و اصلاح طلب. همه راهم ناگزير مي بريم يا در اين اردوگاه يا در آن يكي. كسي هم كه در يكي از اين اردوگاهها باشد، كانه دشمن خوني طرف مقابل است. اصلا به نسبي بودن واقعيتها در جامعه انساني توجه نداريم. ممكن است يك كسي به ده برنامه اين گروه انتقاد داشته باشد و به ده برنامه آن گروه ودر عين حال، در جاهايي هم از برنامه هاي هر دو گروه حمايت كند. همه اينها هم دلسوز نظام هستند، منتهي ديدگاهها و سلايق متفاوتي دارند. آن يكي به اقتصاد انتقاد دارد، اين يكي به سياست خارجي و قس عليهذا. مرحوم حاج احمد آقا معتقد بودند كه بزرگ ترين خدمت به نظام اين است كه ما بتوانيم به نوعي از اين « چند صدايي بودن» پاسداري كنيم. علاوه بر مشورتي كه بي ترديد در اين زمينه هم امام (ره) هم كرده بودند و در مصاحبه هايشان هم اشاراتي به اين موضوع هست، اين موضعگيري به همان اعتقاد عميق قلبيشان بر مي گردد و تا آخر عمر هم بر سر همان اعتقاد بودند. ايشان هميشه نگران بودند كه وقتي ما مي گوييم حاكميت خط امام (ره) يا بر عكسش حاكميت جريال ليبرال، اين با خودش آفت انحصار طلبي را مي آورد كه مي خواهد همه صداها به نوعي بازگو كننده وضع موجود باشند، در حالي كه پيشرفت و تعالي در فضايي اتفاق مي افتد كه در آن نقد وجود داشته باشد. جريان خط سوم، در واقع محل وفاق و تلاقي نيروهايي بود كه به هر دليلي نمي خواستند، به يكي از دو قطب موجود ملحق شوند و نمي خواستند زير بيرق اين يا آن بروند. انصافا هم انتقادات وارد بودند. نسبت به بعضي از عملكردهاي حزب جمهوري اسلامي انتقادات جدي وارد بود. من خودم شاهد بودم كه عده اي جوان پرشور آمده و به حزب جمهوري اسلامي ملحق شده بودند و درگيريهايي را پيش مي آوردند، رو در روي امام (ره) جمعه ها مي ايستادند و در سطح كشور گرفتاريهاي عديده اي را ايجاد كرده بودند. افرادي بودند كه به دليل انتقادات جدي به حزب جمهوري اسلامي، نمي خواستند عضويت آن را بپذيرند، در عين حال سران حزب را به عنوان ياران با وفاي امام (ره) و دلسوزان نظام، قبول داشتند، لذا احمد آقا خط سوم را مطرح كردند تا كساني كه قصد خدمت دارند و دلسوز نظام هم هستند. ولي الزاما نمي خواهند زير علم هيچ يك از اين دو دسته بروند، بتوانند حرفشان را بزنند و فعاليت كنند. اين اقدام واقعا هوشمندانه و حساب شده بود و اگر صاحبان انديشه از اين تفكر حمايت مي كردند، شايد بعضي از فجايعي كه بعدها پيش آمدند، اتفاق نمي افتادند و خيل زيادي از جوانهاي كم اطلاعي كه تحت تأثير اين نظام دو قطبي، مسير را گم كردند و بعد هم متأسفانه عده اي از آنها بر سر همين موضوع، جان باختند، نجات پيدا كردند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17