15 خرداد، برافتادن مشروطه و برآمدن انقلاب اسلامي (2)


 

نويسنده: دکتر مظفر نامدار*




 

پانزده خرداد و ظهور گفتمان ديني در حوزه ي دگرگوني هاي اجتماعي
 

مهم ترين نقطه ي عطف پانزده خرداد را بايد در ظهور گفتمان ديني در حوزه ي دگرگوني هاي اجتماعي جستجو کرد. اين حرف به منزله ي آن نيست که دين در تحولات اجتماعي قبل از آن حضور نداشته است، بلکه شيوه ي حضور دين و نهادهاي ديني در پانزده خرداد، يک شيوه ي ديگر بود.
امام، روحانيت رابا همه ي ارکانش وارد صحنه ي سياسي کرد. کساني که تاريخ تحولات دوران معاصر ايران را مطالعه کرده باشند، مي دانند که قبل از امام نيز روحانيت ايران به طرز متفاوتي در صحنه ي تحولات اجتماعي حضور داشته و با قاطعيت نيز مي توان ادعا کرد که رهبري اغلب جنبش هاي سياسي ايران نيز تحت تاثير روحانيت شيعه مي باشد.
تفاوت عمده ي حضور روحانيت در جنبش پانزده خرداد با جنبش هاي ديگر در اين است که جنبش پانزده خرداد با تمام وجوهش يک حرکت اجتماعي ديني است. هيچ جريان سياسي و فکري خارج از دين در مراتب متفاوت اين جنبش نه تنها حضور ندارد، بلکه تفسيرهاي متناقض
تلاش مي کند که جنبش پانزده خرداد را يک جنبش کور، قشري و ضد ترقي خواهي و فاقد اهداف و انگيزه هاي مشخص سياسي - اجتماعي القا کند. اغلب جريان هاي چپ و راستي که درباره ي جنبش پانزده خرداد نظر دارند، در اينجا به وحدت مي رسند. طرفداران جبهه ي ملي، جنبش پانزده خرداد را قشري، نهضت آزادي اين جنبش را جنبش کور اجتماعي، مارکسيست ها جنبش پانزده خرداد را جنبش نيروهاي وابسته به خرده بوروژوازي و سلطنت طلبان اين جنبش را يک جنبش اجتماعي مي دانند.
تنها مدافع پانزده خرداد، نيروهاي مذهبي و توده هاي مردمي مي باشند که در حقيقت پشتوانه هاي اصلي و اساسي جنبش نيز هستند. امام خميني با جنبش پانزده خرداد در حقيقت فصل مجزاي دگرگوني هاي اجتماعي ايران را خارج از همه ي نحله هاي غربي و گرايش هاي فکري و سياسي آن اعلام ميکند.
جنبش پانزده خرداد با ساماندهي نيروهاي مذهبي و مردم و پيوند زدن دگرگوني ها، تقويم مذهبي ايران و در راس آن تقريب مذهبي نهضت عاشورا، شور و شوقي در جامعه ي ايران ايجاد مي کند که تا آن تاريخ هيچ حزب و گروهي توانايي ايجاد اين شور و شوق را نداشتند. پانزده خرداد، دين، نهادهاي ديني و روحانيت شيعه را در ايران احيا کرد.
اگر در مبارزات قبلي مردم ايران به دلايل متفاوتي نيروهاي مذهبي نتوانستند با تمام توان در داخل مراکز درون ديني حامي بي چون و چرا پيدا کنند، اما با امام خميني و جنبش پانزده خرداد تمام توان روحانيت پشتوانه ي نهضت و رهبري آن قرار گرفت. بعد از امام خميني و جنبش پانزده خرداد، سازمان روحانيت و نهاد هاي ديني و مرجعيت رابطه ي خود را با رژيم شاه کاملا قطع کردند و شاه کمترين پشتوانه ي ديني خود را نيز از دست داد.
جنبش پانزده خرداد نيروهاي بالقوه ولي پراکنده ي روحانيت را در سراسر ايران در جهت هدف جنبش ساماندهي کرد و اين بزرگترين نقطه ي عطف جنبش پانزده خرداد بود.
اهميت اين ساماندهي از آن جهت بود که امام خميني و نهضت او از اين طريق به دورترين نقاط ايران متصل مي شد. چنين سازمان عظيمي هيچ گاه در تاريخ جنبش هاي سياسي و اجتماعي ايران سابقه نداشت. امام خميني و آرمان هاي او از طريق اين سازماندهي به روستاها، مساجد، شهرها و قلب اقشار اجتماعي ايران وارد شد و آنچنان تحولي در باورهاي سياسي مذهبي جامعه ايجاد کرد که تا آن تاريخ بي نظير بود.
نمونه هاي جالب اين وحدت فراگير اجتماعي را مي توان در اسناد و مدارک به جا مانده از آن دوران به خوبي مشاهده کرد.
در پانزده خرداد پس از دستگيري امام خميني، رژيم مشروطه ي سلطنتي براي جلوگيري از گسترش دامنه ي مخالفت در کشور، قدام به دستگيري گسترده ي روحانيت در سطح سراسر ايران کرد. بر اساس پاره اي از نقل قول ها و اسناد ساواک، رژيم شاه از 15 خرداد سال 42، به مدت چندماه حدود 338 نفر از روحانيت را در شهرستان ها و تهران دستگير و به تناوب در زندان موقت شهرباني تهران نگه داري کرد تا امکان ساماندهي مردم در دفاع از نهضت امام خميني در شهرستان ها از بين برود.
اما عظمت نفوذ امام بر قلب روحانيت شيعه و مردم، به گونه اي بود که اين دستگيره هاي گسترده نه تنها موجب فروکش کردن نهضت پانزده خرداد نشد، بلکه زندان به مکتب و کلاسي تبديل شد که در اين کلاس آموزه هايي از آرمان هاي امام خميني و تمايلات سياسي واجتماعي وي به دليل امکانات محدود به روحانيت شهرستان ها و مردم منتقل نشده بود، امکان انتقال پيدا کرد. رژيم شاه با دستگيري هاي گسترده، امکان چنين انتقالي را که هيچ گاه در حالت عادي فراهم نمي شد، فراهم کرد.
از نوشته هاي به جا مانده از دوران زندان موقت شهرباني به خوبي مي توان به اين حقيقت دستيافت. شاه در يک اشتباه بزرگ تاريخي، سياسي ترين و جنجالي ترين بدنه ي روحانيت را از سراسر ايران در يک جا گرد هم آورد. بديهي بود که هيچ گاه روحانيت بيدار و آگاه در اين دوران از چنين فرصت طلائي که جهالت دشمن در اختيار او قرار داده بود، غفلت نمي کرد.
تشکيل جلسات سخنراني صبح و عصر در محل زندان، انتقال آرمان ها و نيات امام خميني به شکل درست و منطقي، جلسه ي درس و بحث و فحص، مباحثه و مذاکره کردن بر شيوه هاي مبارزه با رژيم فاسد پهلوي، رد و بدل کردن اطلاعات و امکانات و از همه مهم تر شناسايي مهم ترين پايگاه هايي که از يک طرف پايگاه هاي مخالفت با رژيم شاه در شهرستان ها بودند و از طرف ديگر گرايش به مبارزات سياسي و آرمان هاي امام خميني داشتند. اين فرصت، طلائي ترين فرصتي بود که رژيم شاه در اختيار نهضت امام خميني قرار داد. پيروان مکتب امام خميني از اين فرصت نهايت استفاده را بردند و به تعبير خودشان، زندان را تبديل به مکتب مبارزه کردند.
فصلنامه ي پانزده خرداد براي آگاهي خوانندگان محترم از آن شرايط، بخشي از خاطرات، مباحث و نوشته هاي به جا مانده از دستگيري هاي وسيع روحانيت در زندان موقت شهرباني در بهار و تابستان سال 1342 را براي اولين بار منتشر کرد. اين اسناد، نوشته هايي است که چند تن از روحانيون مبارز آن دوران ازجمله آقايان شيخ محمد علي انصاري اراکي از تهران، سيد مرتضي مرتضوي از شهر ري و شيخ محمد حسن بکايي از تبريز و سيد جواد الياسي از آبادان و تني از روحانيون در دفاتر ياد بودي که در زندان ترتيب داده بودند، ثبت کردند. اين نوشته در نوع خود جالب و متنوع و نشان دهنده ي شرايط، افکار، آرمان ها و ديدگاه هايي است که در آن دوران جامعه ي مذهبي ايران با آن روبه رو بود.
همه ي آنهايي که بعدها از ارکان رهبري هاي نهضت امام خميني و انقلاب اسلامي در ايران شدند، به نوعي در زندان موقت شهرباني تهران در سال 42 در کنار هم قرار گرفتند و بيش از همه به انتقال تجربيات و باورهاي خود از نهضت پرداختند. شخصيت هاي گران قدري چون شهيد مرتضي مطهري، شهيد هاشمي نژاد، شهيد غفاري، شهيد سعيدي، شيخ حسين لنکراني، آيت الله مکارم شيرازي، حجت الاسلام فلسفي، شيخ مهدي کروبي، شيخ عباسعلي اسلامي، سيد هادي خسرو شاهي، شيخ يوسف ايرواني، شيخ صادق خلخالي و ده ها شخصيت مبارز و فقيه ديگر که انقلاب اسلامي به نوعي مرهون فداکاري ها و زحمات آنهاست.
اين اسناد در سال 1383 در دوبي از طريق آقاي شيخ محمد علي انصاري اراکي در اختيار حجت الاسلام والمسلمين آقاي دکتر سيد حميد روحاني قرار گرفت، بخشي از ضمائم خاطرات ايشان از نهضت امام خميني مي باشد.(1)
در پايان اين مقدمه، براي آگاهي از فضاي عمومي نگارش اين نوشته ها در نهضت امام خميني، بخشي از خاطرات آقاي شيخ محمد علي انصاري اراکي که مربوط به همين دوران است را با اندکي تصرف به ضميمه ي اسناد مربوطه منتشر مي کنيم و از خداوند سعادت و سربلندي ملت ايران، تداوم انقلاب اسلامي و آرمان هاي امام خميني را مسئلت داريم.

بخشي از خاطرات و اسناد شيخ محمد علي انصاري اراکي
 

درباره ي پانزده خرداد سال 42
من محمد علي انصاري اراکي در سال 1307 هجري شمسي در شهرستان اراک به دنيا آمدم. پدرم شيخ جماالدين انصاري از شاگردان مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالکريم حايري يزدي و همدوره ي امام خميني بود. اجدادم همگي در سلک روحانيت بوده اند من نيز در سال 1328 براي تحصيل علوم اسلامي به حوزه ي قم رفتم و از محضر بزرگاني چون آيت الله بروجردي و آيت الله گلپايگاني و ديگر بزرگان استفاده کردم. پس از پايان تحصيلات به تهران منتقل شدم و به خدمات اجتماعي و فرهنگي پرداختم. تأسيس چندين مسجد و مدرسه توحيد و سازمان آموزش انحصاري، از جمله کارهايي است که در تهران به انجام رسانيدم.
در پي نهضت امام در سال 1341 در حد توان خود همراهي کردم. در جريان پانزده خرداد 42 به همراه جمعي از وعاظ و علما بازداشت شدم. پيش از آغاز نهضت امام در پي رحلت آيت الله بروجردي کوشش فراواني به عمل آوردم که مرجعيت شيعه در قم استوار باشد، چون احساس مي کردم که بعد از فوت آيت الله بروجردي، سياست حکومت وقت اين بود که مرجعيت به نجف اشرف منتقل شود، چون مرجعيت براي حاکمان زورگو دست و پا گير است.
شاه هم يک تسليتي به آيت الله حکيم داد و از طرف آيت الله حکيم، سي وچند نفري به تهران آمدند. من جمله يک هيئتي از جمله آقاي شيخ نصر الله خلخالي و آقا شيخ حبيب الله اراکي و داماد آيت الله حکيم آمدند تهران. نظرشان اين بود که بتوانند حمايت بعضي از آقايان و اشراف و مراجع روحاني تهران را هم جلب کنند که با آيت الله بهبهاني و آيت الله چهل ستوني رفت و آمد کردند. يک شب هم من دعوتشان کردم به منزل و صحبت کردم و گفتم آقايان ما بايد مصالح اسلام را در نظر بگيريم، نه منافع شخصي را. گفتم يک دفعه حکومت تصميم گرفت رفت و آمد و حضور علما را محدود کند. حتي يک مرجعي را نخواست. بالاخره دولت ها در يک حدي مي توانند کارهايي بکنند. دولت عراق که در اختيار ما نيست، اگر نظرش بر گردد چه خاکي بر سرمان کنيم؟ قم امتحانش را داد. يک حوزه ي رو به راهي است. نماينده هاي اين حوزه در همه جا در دسترس مردم هستند. اينجا خانه کريمه اهل بيت است. ولي نجف چطور؟ مقام حضرت امير (ع) محفوظ، ولي از نظر موقعيت هاي اداري مملکت، آنجا سواي از شيعه است و هميشه سياست هاي دنيا سعي مي کنند که آنجا حکومت هاي غير موجه را بگذارند. به علاوه حوزه ي نجف ظرف چند سال بازده و خدماتش چه بوده؟ غير از اين که چند تا زيارتنامه خوان تحويل بدهند؟ اين ناجوانمردانه است که حوزه ي علميه ي قم را به هم زنند. حتي نجف هم بايد قم را زنده نگه بدارد و از دست ندهد. در اين زمينه مجمع چند تا اعلاميه داده. من يک آماري داشتم از همه ي علماي بزرگ شهرستان ها جز علماي سمنان از ساير جاها آمار داشتم. من با رئيس پست رفته بودم، صحبت کرده بودم. نامه هاي مجمع مبلغين را تمبرهاي يک شاهي مي زدم. مثلا عيد نوروز که مي شد 6، 5 هزار کارت تبريک مي ريختم، همه را هم خودم آماده مي کردم. به هر حال من يک تنه سعي ام بر اين شدکه اينها آمدنشان بي نتيجه بشود. حتي رفتم با آيت الله بهبهاني معروف که يکه تاز بودند در صحنه ي سياست،گفتم: آقا شما آفتاب لب بام هستيد. الان حمايت از قم، حمايت از ولايت است. حمايت از نجف معلوم نيست، چون اختيارنجف دست ما نيست، حتي نظر آيت الله بهبهاني را خواستم.
حضرت امام وقتي آمد وسط ميدان، ديگر مستقيما براي ايشان فعاليت مي کردم. براي اين که مشي ايشان مشي علمي و اسلامي بود. دو سه فقره هم اعلاميه از طرف مرجع مبلغين صادر کرديم که در 15 خرداد مسئله ساز بود. اصلا زير بنا بود، عجيب زير بنا بود. خود آقايان مراجعه هم آمدند در خط امام. ديگر آقايان مهاجرت به تهران کردند که اين مهاجرت خط را معلوم کرد. ما هنوز در زندان بوديم که آقايان آمده بودند. من از همان جا گفتم به آقايان که خط را روشن کنيد که براي ما معلوم شود چه کسي در صف اول قرار دارد و از نظر قانوني مراجع مصونيت داشتند.

علت دستگيري
 

من در سال 2 بار منبر مي رفتم. يک بار در ماه رمضان که آقاي شيخ اسدالله کرمانشاهي، پيش نماز آنجا بود و مرد خوبي بود. يکي هم دهه ي عاشورا، خوب آنجا منطقه ي بازار بود و شناخته شده بود. خود من هم ايام عاشورا در منزلم خيمه مي زدم روضه خواني داشتم و روز 12 محرم که روز 15 خرداد مي شد، يکي از افراد محلي آنجا به نام آقا شيخ عباس فاضلي بيدگلي کاشاني منبر مي رفت. ايشان پدرشان فوت کرده بود و اذان صبح فرستاد و در منزل و ما رفتيم آنجا و جمعيت محل را براي تشييع جنازه جمع کرديم.
هنوز ما نمي دانستيم منطقه ي بازار چه خبر است؟ مراسم تشييع را بر گزار کرديم و بر گشتيم منزل. من صبح ها قبل از ايام عاشورا در فرحزاد منبر مي رفتم. در حسينه اي سرظهر مي رفتم منبر و بعد از ظهر مي آمدم. پذيرايي خوب بود. تاکسي سوار شدم که به طرف بازار بيايم وجلوي خان مسجد شاه منبر بروم. از آنجا سوار مي شدم،مي آمدم سرچهار راه انقلاب، اتوبوس هاي فرحزاد را سوار مي شدم، وقتي به طرف خيابان سيروس و سرچشمه و بازار رفتم، ديدم از سرچشمه ديگر پايين تر، نمي شود رفت... راننده تاکسي به من التماس کرد که فلاني بيا پايين. جمعيت الان ماشين مرا را خورد مي کند. من پياده شدم، يک وانت بار پيدا کردم. گفتم مرا سوار کن از اينجا بروبيرون! ما رسانيديم خودمان را به فرحزاد، عصر خبرها منتشر شد، خيلي ها را همان شب گرفتند. آقاي شجوني، پسر اعتماد زاده و آقاي سيد حسن احمدي، البته روضه خوان ها در خطر نبودند، بيشتر وعاظ و سخنران ها. ما در فرحزاد مانديم، از آنجا رفتيم امامزاده داود. يک شب مانديم و پس فردا آمديم فرحزاد، آمديم در بازار فرحزاد، مساوي ميدان، 2-3 نفر مأمور در لباس مخفي با من سلام و عليک کردند. ما را سوار کردند و آوردند به تهران، بعد معلوم شد شب ريخته اند به منزل ما و اوراق و کاغذ و... چيزهايي را جمع آوري کرده اند و برده بودند و برادر ما را چند ساعت نگه داشتند و آزادش کردند. او گفته بود که انصاري در فرحزاد مجلسي داشته است ديگر ما از او خبري نداريم. از آنجا مرا بردند به سازمان امنيت، نزد سرهنگ مولوي و ماهوتيان (افسري بود) و از آنجا پيش خود رئيس شهرباني نصيري بردند. او بنا کرد پرخاش کردن و هفت تيرش را به طرف من کشيد. من دست هايم را جلو گرفتم، خنده کرد و گفت شما به اين بزدلي، مي خواهيد با دولت بجنگيد. بعد به من گفت شما تمام جلساتي که داشتيد ما ضبط کرديم و همه ي افراد براي شهادت دادن آماده اند. گفتم من در منطقه ي خودم روضه خوان هستم و جز ترويج دين در هيچ خطي نيستم. حالا هر چي شما درباره ي من مي خواهيد، بگوييد. ما را آوردند از زير زمين از همان جاهايي که شکنجه مي دانند، عبور دادند. بعد از آن قسمت زندان موقت شهرباني که در آمديم، يک حياط کوچکي بود که در اختيار ما بود که ديديم علما همه هستند.

علماي زنداني در زندان موقت شهرباني
 

علماي بازداشت شده دو سري بودند؛ يک سري همان شب اول آزاد شدند، سري دوم مدتي را در زندان گذراندند. من يک دفترچه يادداشت داشتم که اسامي آقايان زنداني را در آن يادداشت کردم و اکنون در اينجا متن آن را ارئه مي کنم:
بسمه تعالي
صورت اسامي آقايان علماي اعلام و وعاظ محترم که در زندان موقت شهرباني بازداشت بودند:
1. حضرت آقاي حاجي شيخ محمد تقي فلسفي تهران
2. حضرت آقاي حاج سيدعلينقي جلالي تهراني تهران
3. حضرت آقاي حاج حاج شيخ عبدالرحيم کني شهر ري
4. حضرت آقاي حاج سيد عزالدين امام زنجاني زنجان
5. حضرت آقاي حاج شيخ حسين لنکراني تهران
6. حضرت آقاي حاج شيخ علي اصغر اعتمادزاده تهران
7. حضرت آقاي حاج شيخ حسين اشراف تهران
8. حضرت آقاي حاج شيخ علي محدث زاده قمي تهران
9. حضرت آقاي حاج شيخ محسن محدث زاده قمي تهران
10. حضرت آقاي حاج شيخ ناصر مکارم شيراز قم
11. حضرت آقاي حاج شيخ عبدالکريم هاشمي نژاد مشهد
12. حضرت آقاي حاج شيخ حسين غفاري مشهد
13. حضرت آقاي حاج سيد مصطفي طباطبائي قمي مشهد
14. حضرت آقاي حاج شيخ عبدالنبي کني شهر ري
15. حضرت آقاي حاج شيخ عبدالعلي کني شهر ري
16. حضرت آقاي حاج سيد ابوالحسن طباطبائي شميران
17. حضرت آقاي حاج سيد محمدتقي واحدي نارمک
18. حضرت آقاي حاج شيخ مهدي کروبي تويسرکان
19. حضرت آقاي سيد نورالدين علوي طالقاني تهران
20. حضرت آقاي سيد ناصر صدري شهر ري
21. حضرت آقاي حاج شيخ مهدي باقري کن
22. حضرت آقاي شيخ غلامرضا محمد خاني کن
23. حضرت آقاي سيد ابراهيم ابطحي نژاد شهر ري
24. حضرت آقاي سيد مرتضي صالحي شهر ري
25. حضرت آقاي شيخ علي اکبر مهدوي شهر ري
26. حضرت آقاي شيخ عباسعلي اسلامي شهر ري
27. حضرت آقاي شيخ محمد علي انصاري شهر ري
28. حضرت آقاي شيخ مرتضي مطهري شهر ري
29. حضرت آقاي شيخ ابوالقاسم محي الدين ورامين
30. حضرت آقاي شيخ فتح الله صانعي ورامين
31. حضرت آقاي سيد احمد صفايي تهران
32. حضرت آقاي سيد مرتضي طاهري تهران
33. حضرت آقاي شيخ باب الله ثقه الاسلامي تهران
34. حضرت آقاي سيد امر الله ملک حسيني شيراز
35. حضرت آقاي شيخ فرج الله واعظي شيراز
36. حضرت آقاي سيد مرتضي مرتضوي شهر ري
37. حضرت آقاي سيد محمد موسوي نسب تهران
38. حضرت آقاي سيد محمد حسين خندق آبادي تهران
39. حضرت آقاي سيد آقا احمدي ورامين
40. حضرت آقاي حاجي آقا باقر آيت الله زاده قمي تهران
41. حضرت آقاي سيد صادق شريعتمداري تهران
42. حضرت آقاي سيد مهدي حائري تهران
43. حضرت آقاي شيخ يوسف ايرواني تهران
44. حضرت آقاي شيخ غلامرضا جعفري تهران
45. حضرت آقاي سيد محمد حسين علوي بروجردي تهران
46. حضرت آقاي سيد محمد علي سبط تهران
47. حضرت آقاي سيد موسوي سبط الشيخ تهران
48. حضرت آقاي سيد ضياء الدين استرآبادي تهران
49. حضرت آقاي سيد صدرالدين جزايري تهران
50. حضرت آقاي سيد مهدي کماري تهران
51. حضرت آقاي سيد احمد شهرستاني تهران
52. حضرت آقاي سيد احمد نجفي شهرستاني تهران
53. حضرت آقاي سيد محمد حائري تهران
54. حضرت آقاي حاجي آقا مصطفي مسجد جامعي تهران
55. حضرت آقاي سيد هادي طباطبائي قمي تهران
56. حضرت آقاي حاجي سيد هادي خسروشاهي تهران
57. حضرت آقاي سيد حسين اثني عشري تهران
58. حضرت آقاي سيد احمد گوهري تهران
59. حضرت آقاي سيد جواد تقي تهران
60. حضرت آقاي شيخ حسن امامي تجريشي شميران
61. حضرت آقاي شيخ ابوالقاسم ذاکري شميران
62. حضرت آقاي شيخ باقر نهاوندي تهران
63. حضرت آقاي سيد آقا خلخالي تهران
64. حضرت آقاي آقا ناصر ابطحي تهران
65. حضرت آقاي شيخ علي اصغر وحيدي تهران
66. حضرت آقاي شيخ اسحق مشکيني تهران
67. حضرت آقاي سيد عبدالحسين رضوي ورامين
68. حضرت آقاي سيد مهدي موسوي فضيلت شهر ري
69. حضرت آقاي سيداحمد حسيني همدان
70. حضرت آقاي شيخ محمد حسين بکايي تبريز
71. حضرت آقاي شيخ محمود وحدت تبريز
72. حضرت آقاي شيخ مصطفي رهنما تهران
73. حضرت آقاي شيخ نصر الدين اميرصادقي تهران
74. حضرت آقاي شيخ عيسي اهري تبريز
75. حضرت آقاي شيخ علي درمان ساوه
76. حضرت آقاي شيخ صادق خلخالي قم
77. حضرت آقاي سيد جواد الياسي آبادان
78. حضرت آقاي سيد ماشاالله شريفي شاهي
79. حضرت آقاي سيد علي شرعي قم
80. حضرت آقاي شيخ عزيز الله حسيني اردکاني اردکان، فارس، تهران
81. حضرت آقاي شيخ ايران رنجبر تهران
82. حضرت آقاي سيد مجتبي بروجردي تهران
اين حضرات عموما نزد ما در تهران بودند، اما چند نفر از حضرات که نزد ما نبودند عبارت بودند از:
1. آيت الله العظمي آقاي خميني قم
2. حضرت آيت الله شيخ بهاء الدين محلاتي شيراز
3. حضرت ايت الله زاده آقاسيدحسن قمي مشهد
4. حجت الاسلام سيد عبدالحسين دستغيب شيراز
5. حجت الاسلام مصباحي واعظ شيراز
6. حجت الاسلام مجد الدين محلاتي شيراز
7. حجت الاسلام سيد محمود طالقاني تهران

پي‌نوشت‌ها:
 

* دکتر علوم سياسي
1. بنا بر دعوت حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد علي شاهچراغي، نماينده ي ولي فقيه در دوبي، آقاي روحاني براي ايراد سخنراني در مراسم بزرگداشت ارتحال امام و پانزده خرداد به آن کشور سفر کردند و در ملاقات با حجت الاسلام انصاري اراکي خاطرات و اسناد ارزشمندي از دوران زندان در 15 خرداد 42 به دست آوردند که به ياري خداوند در آتيه ي نزديک خاطرات مزبور به صورت مستقل از سوي بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر چاپ و منتشر خواهد شد.

منبع: فصلنامه تخصصی 15 خرداد ش 3