چارچوبي براي مطالعه سنت هاي اجتماعي در قرآن
سنت هاي اجتماعي مستفاد از آيات شريفه قرآن، ويژگي هاي مخصوص به خود را دارد. به همين دليل، مطالعه جامعه شناختي سنت ها حيث منحصر به فرد پيدا مي کند. يکي از خصوصيات سنت هاي اجتماعي مذکور در قرآن اين است که هم حيث «الهي» دارد و هم جنبه «انساني». عبارت هاي «سنة الله»، (1) «لسنتنا»، ( اسراء:77) «کلمة ربک»، (غافر:6) «أهلکنا» (2) و «إذا اردنا» ( اسراء: 16) نسبت سنت ها به خداوند متعال را برجسته مي سازد. در حاليکه، عبارت هاي «ففسقوا فيها» (3)، «حتي يغيروا ما بانفسهم» (انفال: 53؛ رعد: 11) و «بما کسبت ايدي الناس» ( روم» 41) نشانگر نقش انسان ها در تحقق سنت هاي اجتماعي است.
ويژگي ديگر سنت ها اين است که رابطه علي و معلولي پديده ها را در ذيل سنت ها ابراز مي دارد. اين خصوصيت نشان مي دهد که مطالعه سنت ها به روش متعارف در محافل علمي امکان پذير است.
سومين خصوصيت اين است که در بسياري از آيات حامل سنت و يا آياتي که جنبه تفسيري براي آيات سنت دارد، ساز و کارهايي پيش بيني شده است که سنت با عبور از آنها به منصه بروز مي رسد.
با توجه به ويژگي هاي ذکر شده و با توجه به اينکه غرض از مطالعه سنت ها، صرف شناخت تأثير پديده ها بر همديگر و يا شناخت متغيرهاي تأثيرگذار و تأثيرپذير نيست، بلکه مقصود اصلي تحت کنترل قرار دادن جامعه و هدايت آن به سمت صلاح و مدينه فاضله ديني است، ضرورت دارد که چارچوبي براي مطالعه سنت ها در نظر گرفته شود که هم به خصوصيات سنت هاي قرآني توجه داشته و هم ظرفيت ارائه راهکارهاي عملي و کاربردي براي مديريت جامعه را در اختيار ما قرار دهد.
بدين منظور، به نظر مي رسد چارچوب اين هدف را برآورده سازد.
جايگاه خداوند در سلسله علل
يکي از سؤال هاي اساسي در مطالعه سنت ها، جنبه ماورايي، غيبي و الهي آن است. سؤال اين است که چگونه با پذيرش جنبه الهي سنت ها، مطالعه علمي آن ميسور مي گردد؟ و يا اگر قرار است سنت هاي اجتماعي به صورت علمي مورد مطالعه قرار گيرد، پذيرش الهي بودن آن چه توجيهي خواهد داشت؟ براي اين سؤال پاسخ هاي مختلفي داده شده است. از جمله اينکه نسبت سنت به خداوند به معناي قرار دادن خداوند در جايگاه علل تأثيرگذار بر پديده ها نيست، بلکه روابط علي و معلولي ميان پديده ها متأثر از حکمت و حسن تدبير خداوند متعال است. (4) و يا اينکه نسبت سنت به خداوند، به دليل تقويت گرايش و بينش الهي و توحيدي انسان ها است. (5) و نهايتاً اينکه، الهي بودن سنت ها نافي قانونمندي و عليت نيست؛ زيرا اصل عليت، معلول بودن ممکن را بيان مي کند و اراده خداوند هم علتي براي ممکنات است. (6)
متفکران اسلامي به برکت حکمت صدرايي، تئوري علل طولي را مطرح و براساس آن نقش خداوند، انسان و علل مادي را در تحقق پديده ها توجيه کرده اند. طبق اين نگرش، هم انسان و هم طبيعت و هم خداوند متعال مي تواند در تحقق پديده اي نقش داشته باشند، اما رابطه ميان علت ها رابطه طولي است نه عرضي؛ يعني ساير علل در طول خداوند قرار دارند. (7) و خداوند علت نهايي تحقق پديده ها است. به عبارت ديگر، خداوند تکوينگر و تدوينگر روابط علي ميان پديده ها است. به تعبير مرحوم شهيد مطهري«رابطه علت و معلول و اصل عليت، پايه تفکرات عقلايي است و خداوند آفريننده نظام علت و معلول است.» (8)
نقش انسان در تحقق سنت
رابطه سنت ها با اراده و رفتار فردي و اجتماعي انسان ها مورد تأکيد آيات فراوان است. آيه هاي «ظهر الفساد في البر و البحر بما کسبت ايدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون» ( روم:41) و «و إن الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم» ( رعد: 11) نشان مي دهد که سنت ها متأثر از رفتار و اراده انساني است. اين ادعا، که قانونمند بودن و الهي بودن سنت ها، با اختيار انسان قابل جمع نيست، قابل قبول نبوده و در جاي خود رد شده است. (9) اما به اجمال بايد گفت که قرآن بسياري از رخدادها را به خواست و نحوه عملکرد انسان ها مربوط مي سازد و مقتضاي عبرت و سير و نظر، که در آيات تأکيد شده است نيز مختار بودن انسان در قبال سنن است. علاوه بر اين، چنانچه در تقسيم علل يادآوري شد، وقتي مطالعه سنت ها مفيد، راهگشا و داراي آثار عملي و کاربردي است که نوع سنت اختياري باشد.
سنت و رابطه علي - معلولي متغيرها
رخدادهاي اجتماعي و تاريخي تصادفي به وجود نمي آيند، بلکه از قانون علي و معلولي پيروي مي کنند. البته ممکن است رخدادهاي اجتماعي معلول عللي باشد که گاهي از چشمان افراد عادي مخفي مي ماند و همين امر سبب شود که رخدادي تصادفي و بدون علت معين و مشخص پنداشته شود. اما اين مسئله خللي به قانونمندي جامعه وارد نمي کند. پيروي جامعه از قانون عليت، که مورد قبول بسياري از فلاسفه و متفکران است، در جاي خود اثبات شده است. (10) ما اصل عليت در جامعه را به عنوان يک پيش فرض مي پذيريم. اما به تناسب نوشته حاضر به شيوه هاي بيان رابطه علي و معلولي در قرآن مي پردازيم. با توجه به آيات شريفه قرآن کريم روشن مي گردد که رابطه علي و معلولي ميان دو متغير به صورت هاي زير بيان شده است:
جمله شرطيه
گاهي رابطه علي و معلولي ميان دو پديده به صورت قضيه شرطيه بيان شده است. در قضاياي شرطيه تحقق جزا، که حکم معلول را دارد، منوط به تحقق شرط، که حکم علت را دارد، است. استفاده از قالب جمله شرطي براي گزاره ها و قوانين علمي و طبيعي نيز در ميان دانشمندان متداول است. براي مثال نقطه جوش آب در صد درجه به صورت قضيه شرطيه چنين بيان مي شود: «اگر آب، صد درجه حرارت داده شود، به جوش مي آيد». خداوند متعال در آيات نيز از همين الگو استفاده نموده و رخدادهاي زيادي را در قالب جمله شرطيه به عللش نسبت داده است. از براي نمونه، خداوند نزول برکات را مشروط به ايمان و تقوي معرفي مي نمايند و مي فرمايد:«لو أن اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء و الارض» (اعراف: 96) يعني اگر ساکنان آن شهر ايمان آورده بودند و تقوي پيشه ساخته بودند، ما برکات آسمان و زمين را بر آنها مي گشوديم. همچنين در آيه 71 مؤمنون، فساد زمين و آسمان را مشروط به پيروي از هواهاي نفساني طرفداران حق مي سازد. خداوند در اين آيه مي فرمايند:«لو اتبع الحق أهواءهم لفسدت السموات و الارض» ( انعام:165) اگر اهل حق دنبال هواهاي نفساني بودند زمين و آسمان فاسد شده بود. در هر دو آيه، نزول برکات و فساد زمين و آسمان به ايمان و تقوي و پيروي از هواهاي نفساني مشروط شده است.
جمله تعليليه
گاهي خداوند از تحقق پديده اي خبر مي دهد و در کنارش علت آن را نيز ذکر مي فرمايد. در اين گونه موارد، علت و معلول در يک جمله در کنار هم ذکر مي شوند. براي مثال، آيه «رفع بعضکم فوق بعض درجات ليبلوکم في ما آتاکم» ( زخرف: 32) دليل اختلاف موقعيتي افراد امتحان آنها ذکر شده است. و همچنين در آيه «و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضاً سخرياً » ( زخرف: 32) انگيزه تسخير، علت اختلاف درجه و موقعيت افراد ذکر شده است. در دو آيه فوق، خداوند متعال سخن از پديده کاملاً اجتماعي- اختلاف موقعيتي- سخن به ميان آورده و علت آن را نيز ذکر فرموده اند.
جمله تفريعيه
در برخي از آيات قرآن وابستگي يک پديده به پديده ديگر با «فاء تفريع» بيان شده است. برخي از آياتي، که بيانگر سنت هاي اجتماعي اند نيز از اين الگو پيروي نموده اند. براي مثال در آيه «و ضرب الله مثلاً قريةً کانت آمنة مطمئنة يأتيها رزقها رغداً من کل مکان فکفرت بأنعم الله فأذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا يصنعون» ( نحل: 112) و آيه «و إذا أردنا أن نهلک قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميراً» ( اسراء: 16) ارتباط ميان کفران نعمت، فقر، ترس و همچنين ارتباط ميان فسق و نابودي بيان شده و در هر دو آيه، نتايج مترتب بر رفتارهاي ذکر شده با «فاء تفريع» يا به تعبير ديگر در قالب «جمله تفريعيه» بيان شده است.
جمله رجائيه
در بخشي از آيات قرآن، که در صدد بيان ارتباط دو چيز برآمده اند، لفظ «لعل» به کار رفته است. اين لفظ اگرچه در ظاهر ممکن است مشعر به عدم قطعيت پنداشته شود، اما سياق آياتي که ارتباط ميان دو امر را با اين واژه بيان کرده است، قطعيت را مي رساند. براي نمونه، مي توان به آيات 35 مائده و 10 زخرف اشاره کرد. در آيه اول، رابطه ميان ايمان، تقوي، جهاد، تمسک به راه هاي منتهي به حق و رستگاري انسان ها بيان شده است. (11) سياق آيه نشان مي دهد که موارد ذکر شده، در رستگاري انسان نقش تعيين کننده دارد . همچنين در آيه دوم خداوند متعال مي فرمايند:«و جعل لکم فيها سبلاً لعلکم تهتدون»؛ يعني انبياء براي هدايت انسان ها است و انسان هايي که به آنان اقتداء نمايند، قطعاً رستگار مي شوند.
جمله غائيه
گاهي در آيات چيزي غايت و منتهي اليه چيزي ديگر معرفي مي شود. در اين گونه آيات، رابطه فعل و غايت يک رابطه قطعي و تغييرناپذير است. در چنين آياتي از کلمه «حتي» استفاده شده است. آيه هاي معروف و مشهور تغيير را مي توان نمونه بارز اين نوع برشمرد. در آيات مذکور، تغييرات به وجود آمده در جهان تابع اراده انسان ذکر مي شود. به عبارت ديگر، تغييرات نتيجه خواست و ايجاد تغيير توسط انسان ها قلمداد شده است. همچنين خداوند در آيه 96 آل عمران چنين مي فرمايند:«لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شيء »، يعني ميان «خير و نيکي» و «انفاق» ارتباط وجود دارد. هرگاه انفاق صورت گيرد، خير نيز شامل حال انفاق کنندگان خواهد گرديد.
شاخص سازي مفاهيم کيفي
مفاهيم به کار رفته در سنت ها، اعم از مفاهيمي که در جايگاه علت قرار گرفته اند و يا مفاهيمي که به عنوان معلول مطرح شده اند، مفاهيم عام، کلي و بعضاً انتزاعي اند. مثلاً مفهوم «هلاکت»، «نزول برکات»، «حق»، «باطل» و «رستگاري» مفاهيم کلي و انتزاعي اند. انتزاعي و کلي بودن مفاهيم به اين معنا است که مفاهيم مذکور به راحتي به رفتار، نگرش و رخدادي مشخصي قابل تقليل نيستند و احتمالاً براي هرکدام معاني و صور گوناگون و در فرهنگ لغات، در تلقي عاميانه و عرفي وجود دارد. هنگامي مي توان از روابط ميان آنها سخن گفت که برداشت مشخص و قابل فهم از آنها داشت و هنگامي مي توان از دل سنت ها راهکارهاي عملي و کاربردي استخراج نمود و در زندگي جمعي انساني به کار بست که براي عموم مردم، عناصر و پديده ها را «مشاهده پذير» سازيم.
در روش تحقيق براي قابل فهم ساختن مفاهيم انتزاعي، شاخص سازي پيشنهاد شده است. «" شاخص" نشانه هاي عيني، قابل شناسايي و قابل اندازه گيري ابعاد مفهوم هستند.» (12) شاخص سازي و يا مفهوم سازي (13) پالايش و مشخص کردن مفاهيم مجرد ( انتزاعي) است. (14) از اين رو، شاخص سازي فرايندي است که طي آن، مفاهيم عام و کلي به مفاهيم قابل فهم تر و خاص تر تجزيه مي شود و اين فرايند تا مشاهده پذير ساختن مفهوم ادامه مي يابد.
پينوشتها:
* كارشناسي ارشد جامعه شناسي.
1. احزاب: 62؛ فتح: 23.
2. انعام: 6؛ يونس: 13؛ مريم: 98.
3. همان.
4. سيدمحمدباقر صدر، المدرسه القرآنيه، ص 58.
5. محمدتقي مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 426.
6. احمد مرادخاني تهراني، سنت هاي اجتماعي الاهي در قرآن، ص 106.
7. سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 1، ص 100.
8. مرتضي مطهري، آشنايي با قرآن، ص 50.
9. ر.ک، سيدمحمدباقر صدر، المدرسه القرآنيه، ص 61-65؛ محمود رجبي، قانونمندي جامعه، ص 37-38.
10. براي تحقيق در اين زمينه ر.ک: محمدتقي مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 113-116؛ محمود رجبي، «قانونمندي جامعه و تاريخ»، تاريخ در آيينه پژوهش، ش 2؛ مرتضي مطهري، آشنايي با قرآن، ص 50-52.
11. يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا إليه الوسيله و جاهدوا في سبيله لعلکم تفلحون.
12. ريمون کيوي و لوک وان کامپنهود، روش تحقيق در علوم اجتماعي، ص 122.
13. «شاخص سازي» و «مفهوم سازي» دو طيف يک پيوستار است. بازخواني مصاديق در قالب مفاهيم بزرگتر مفهوم سازي و تجزيه مفاهيم کلي به عناوين جزئي تر شاخص سازي ناميده مي شود.
14. ارل ببي، روش هاي تحقيق در علوم اجتماعي، ترجمه رضا فاضل، ج 1، ص 292.
منبع:نشريه معرفت فرهنگي و اجتماعي شماره 2
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}