رژيم صهيونيستي و اصلاحات ارضي شاه (3)
رژيم صهيونيستي و اصلاحات ارضي شاه (3)
• صهيونيست ها و اصلاحات ارضي شاه
اصولا يکي از مأموريت هاي دکتر علي امني در دوران نخست وزيري، گسترش روابط رژيم شاه با اشغال گران فلسطين و رسميت بخشيدن به آن بود. نامبرده تنها براي پياده کردن رفرم مورد علاقه ي امريکا به صحنه نيامده بود، بلکه مأمور بود نقشه ها و توطئه هاي اسلام زدايي و سياست هاي استعماري امريکا را که درسر فصل آن به رسميت شناختن اشغال گران فلسطين وبازگذاشتن دست آنان درهمه ي شئون سياسي، اقتصادي، نظامي، فرهنگي و... قرار داشت، به شکل فراگير به اجرا در آورد و با پياده کرده سياست آمريکا در ايران، دگرگوني اجتماعي زير عنوان «انقلاب سفيد» پديد آورد.
در پي به قدرت رسيدن اميني، رفت و آمد، داد و ستد و قرار دادهاي گوناگوني ميان ايران و فلسطين اشغالي رو به فزوني گذاشت. در 8 آبان 1340، نخست وزير آن روز فلسطين شغالي به نام «بن گورين» در سر راه خود به بيرماني، در تهران توقف کرد و مورد استقبال دکتر علي اميني قرار گرفت. رييس ستاد ارتش ايران نيز در اين ديدار حضور داشت. برخي از مطبوعات ايران سبب اين توقف نام برده در فرودگاه تهران را اشکالات فني در موتور هواپيمايي که او را به سمت بيرماني مي برد، وانمود کردند. ليکن يکي از روزنامه هاي فلسطين اشغالي به نام (گل ها آم) فاش کرد که « ... توقف بن گورين در تهران از قبل مقرر شده بود و مذاکراتي ميان بن گورين و نخست وزير شاه به عمل آمد... طرف ضمن مذاکرات خود يک قرار داد مخفي در فرودگاه تهران ميان ايران و اسرائيل به امضا رسانيدند... طرفين ضرورت تقويت همکاري اقتصادي، سياسي و نظامي ميان تهران و تل آويو را نيز تاييد کردند».(1)
دکتر علي اميني افزون بر اينکه دروازه ي کشور را بر روي صهيونيست ها باز کرد و زمينه را براي بر قراري روابط سياسي، اقتصادي و نظامي ميان رژيم شاه و اشغال گران فلسطين بيش از پيش هموار ساخت، برخي از چهره ها و مهره هاي سر سپرده و دست پرورده ي صهيونيست ها را نيز در کابينه ي خود راه داد و بدين گونه نيز راه رخنه و نفوذ آنان را در ايران و مراکز قدرت بيشتر فراهم کرد.
يکي از عناصر باند دکتر علي اميني که به وزارت کشاورزي گمارده شد، دکتر حسن ارسنجاني بود که ارتباط ديرينه و تنگاتنگي با صهيونيست ها داشت. (2)
يکي از شگردها و تاکنيک هاي ديرينه و شناخته شده ي صهيونيست ها اين است که عناصري را از کشورهاي جهان – به ويژه خاورميانه- زير ديد کارآزموده ترين جاسوسان خود شستشوي مغزي مي دهند و به شکل مهره اي بي اراده، ميان تهي و بيگانه از هر گونه خوي وخصلت انساني در مي آورند و به خدمت مي گيرند. آن گاه در راه رسيدن اين مهره ها به پست هاي کليدي در کشورهايشان تلاش مي کنند و با نشانيدن آنان بر اريکه ي قدرت نقشه هاي خائنانه و ضد انساني خود را به دست آنان در آن کشورها به اجرا در مي آورند.
دکتر حسن ارسنجاني يکي از آن مهره هايي بود که صهيونيست ها ساليان درازي روي او کار کرده و او را بنا بر سياست خود پرورانده و براي دست يابي او به پست و مقام در ايران سرمايه گذاري کرده بودند. وابستگي و سر سپردگي او به اشغال گران فلسطين تا آن پايه بود که برخي از سياستمداران ايراني درباره ي او گفته بودند که : « ... از مقامات ايراني هيچ کس به اندازه ي ارسنجاني در نزد دولت اسرائيل محبوب نيست... »
در پي به قدرت رسيدن دکتر علي اميني - بنا به گزارش ساواک - حسن ارسنجاني نيز از طرف مقامات امريکايي به شاه تحميل شد و او را ناگزير کرد که نامبرده را در کابينه ي اميني در سمت وزير کشاورزي بپذيرد. ساواک از زبان يکي از نزديکان دکتر اميني گزارش کرده است که « ... دکتر حسن ارسنجاني هم بر خلاف آنچه که اشتهار دارد، صد در صد از طرف مقامات امريکايي به شاهنشاه تحميل شده است...»
نام برده پس از رسيدن به سمت وزارت کشاورزي، نه تنها تلاش کرد که همکاري ميان ايران و اشغال گران فلسطين گسترش پيدا کند، بلکه کوشيد زمينه را براي به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي از طرف دولت ايران و تبادل سفير ميان دو کشور فراهم کند. روزنامه ي «معاريو» چاپ فلسطين اشغالي به عنوان حق شناسي از اين نقشه ي ارسنجاني نوشت:
... با وجود روابط حساسي که ميان ايران و کشورهاي عربي وجود دارد و با وجود فشاري که بر شاه وارد مي شود، دکتر ارسنجاني آشکارا ارزشي را که براي مأموريت کارشناسان اسرائيلي قائل است، اعلام کرد... و در اثر نفوذ ارسنجاني، مطبوعات ايران هم شروع به ذکر کمک اسرائيل کردند(3)...
دکتر ارسنجاني با دنبال کردن سياست نزديکي به اشغال گران فلسطين، بزرگترين نقش را در باز کردن پاي صهيونيست ها به ايران بازي کرد. رفت و آمد، داد و ستد و ارتباط ديپلماسي نزديک و فشرده ميان رژيم شاه و رژيم صهيونيستي را سرعت و شتاب بيشتري بخشيد. او پس از آن که به وزارت کشاورزي منصوب شد، بي درنگ با کارشناسان صهيونيستي درباره ي چگونگي «تقسيم اراضي» در ايران به رايزني نشست. شماري از کارشناسان صهيونيستي در امور کشاورزي و اصلاحات ارضي را به ايران فرا خواند تا درباره ي چگونگي « اصلاحات ارضي» و تقسيم زمين ها به مطالعه و بررسي بپردازند و طرحي بدهند. نيز شماري از ايرانيان را براي آشنايي با روش و شيوه ي «اصلاحات ارضي» به فلسطين اشغالي روانه کرد.
کارشناسان صهيونيستي در امور «اصلاحات ارضي» و کشاورزي به سر پرستي «آريه آلي آو» در 1 مرداد 1340 بنا به دعوت رسمي دکتر حسن ارسنجاني به ايران آمدند و ساليان درازي در ايران ماندگار شدند. هم زمان با ورود آنها به ايران شماري از ايرانيان که در رشته ي کشاورزي و اصلاحات ارزي دوره مي ديدند؛ در دسته هاي مختلف به فلسطين اشغالي رفتند. برخي از روزنامه هاي رژيم صهيونيستي پس از گذشت برهه اي از پياده شدن «اصلاحات ارضي» در ايران، از گوشه هايي از اين ارتباط پنهاني رژيم شاه با اشغال گران فلسطين و نقش آنان در «اصلاحات ارضي» شاه اين گونه پرده بر داشتند:
... تسريع در اجراي اصلاحات ارضي موجب تحکيم همکاري ايران و اسرائيل در زمينه هاي مختلف خواهد شد... اينک در اسرائيل مقدمات پذيرايي از چهارمين دسته ي متخصصين ايراني که در موضوع اصلاحات ارضي و توسعه ي کشاورزي تحصيل مي کنند فراهم مي شود. پس از پايان يک دوره ي نظري در مدرسه ي رويين آتان در «کفار هتل» و مزرعه ي « اشبول» واقع در «نگب» که ساکنين ايراني دارد، به تکميل معلومات خود ادامه خواهند داد. معاون مدير اصلاحات ارضي ايران، مهندس جلالي نيز يک دوره ي تکميلي مخصوص در اسرائيل گذرانده و اکنون بر دسته هاي کشاورزي که اصلاحات را اجرا مي کنند، نظارت دارد(4)...
... وزير امور خارجه بانو گولداماير در بازگشت از افريقاي شرقي وارد تهران شد و با مقامات ايراني ديدار و گفتگو کرد... وزير امور خارجه در ديدار کوتاه و غير رسمي خود از ايران از سازمان دامپزشکي نزديک تهران بازديد کرد. نيز با اعضاي نمايندگي اسرائيل در تهران و کارشناسان اسرائيلي که در تأسيسات توسعه ي ايران فعاليت مي کنند، از جمله با هيئت اسرائيلي که با رياست «اريه آلي آو» سرگرم تجديد بناي منطقه ي قزوين و اجراي اصلاحات ارضي در ايران هستند، ديدار و گفتگو به عمل آورد...(5)
... عمليات عمراني که توسط اسرائيل در ايران انجام مي گيرد ظرف سال آينده ( 64- 1963) به مقياس زيادي توسعه خواهد يافت. از ابتداي سال 1961 تا آخر ماه گذشته، اسرائيل يک رشته عمليات عمراني و توسعه ي منابع آب به مبلغ 107 ميليون دلار انجام داده است و در سال آينده قرار است اين عمليات به سه ميليون دلار بالغ شود... علاوه بر توسعه ي منابع آب، اسرائيل کمک فني در مورد توسعه ي کشاورزي نيز اعطا خواهد کرد... همچنين مشورت فني در مورد اجراي قانون اصلاحات ارضي در اختيار وزارت کشاورزي ايران مي گذارد(6)...
دکتر ارسنجاني نيز در مصاحبه با يکي از روزنامه هاي فلسطين اشغالي، از روي نقش صهيونيست ها در «اصلاحات ارضي» شاه پرده برداشت و آشکارا اعلام کرد که اسرائيل در اجراي برنامه هاي اصلاحات ارضي نمونه ي خوبي براي ايران است! بخش هايي از آن مصاحبه ي او چنين است:
... در اجراي برنامه هاي اصلاحات ارضي در کشور ما، اسرائيل نمونه ي خوبي محسوب مي شود. ما با علاقه مندي و تحسين به موفقيت هاي شما در اين زمينه و زمينه هاي ديگر مي نگريم ... وزير کشاورزي ايران از کيفيت کار کارشناسان اسرائيلي در ايران ستايش کرد و افزود:
... پيشرفت اسرائيل در اجراي برنامه هايش بسيار سريع است و من مي خواهم در ايران به همان وضع برسيم. کشاورزان ايراني در شرف ايجاد تشکيلات « کئوپراتيوي» و تعاوني طبق نمونه ي اسرائيل هستند که يک تحول انقلابي در ايران محسوب مي شود. نمونه هاي اسرائيلي با جزيي تغييراتي در ايران قابل اجراست.
... در اسرائيل قريب 60 جوان ايراني سر گرم فرا گرفتن اصول و آشنايي به مسائل تعاوني و «کئوپراتيوي» هستند که آن را در اجراي اصلاحات ارضي ايران مورد استفاده قرار مي دهند.
... وزير کشاورزي در پاسخ سؤالم درباره فعاليت هاي گسترده ي متخصصان اسرائيلي در ايران اظهار داشت: کارشناسان اسرائيلي در ايران فعاليت هاي در خور ستايشي دارند و طرح موفقيت آميز آنها، مالکان و زمين داران را بر آن داشته است که از کمک و نظر آن ها استفاده کنند(7)...
منظور دکتر ارسنجاني از «طرح موفقيت آميز» صهيونيستها که «مالکان و زمين داران» ايران را خرسند و خشنود ساخته و «بر آن داشته که از کمک و نظر آنها استفاده کنند» اين است که کارشناسان صهيونيستي برنامه هاي اصلاحات ارضي را به گونه اي طرح و پياده کرده اند که از طرفي به مالکان و زمين داران بزرگ آسيبي نرسيد بلکه در مواردي سود سرشاري نيز براي آنان به همراه آورد. از طرف ديگر به توده هاي دهقان و کشاورز نيز اين گونه وانمود کرد که رژيم شاه آنان را از زندگي سياه و نکبت بار ارباب- رعيتي رهانيد صاحب آب و زمين کردو با اين وجود ايران را در بعدکشاورزي- بنا بر سياست امريکا و صهيونيست ها- به ورشکستگي کشانيد به گونه اي که نه تنها در آن روز کشاورزي ايران از ميان رفت بلکه تا آينده اي دور، ايران از نظر کشاورزي نتوانست خود را بازيابد و روي پاي خود بايستد و بنا به گزارش محرمانه «هيئت بازرسان شاهنشاهي»: ... قبل از تقسيم (اراضي) محصول زابل که دولت ضبط مي کرد، حد وسط سالي چهل هزار خروار بود، بعد از تقسيم، از سالي 10-7 خروار تجاورز نکرد(8)...
دکتر ارسنجاني در دوران وزارت خويش، سياست ارتباط تنگاتنگ با صهيونيست ها را با شتاب و شدت دنبال کرد و در بر قراري داد و ستد سياسي و اقتصادي و ارتباط ديپلماسي نزديک و فشرده ميان رژيم شاه و رژيم صهيونيستي، نقش به سزايي داشت. از وزير کشاورزي آن روز فلسطين اشغالي «موشه دايان» براي ديدار از ايران رسما دعوت کرد. موشه دايان از 27 شهريور تا 5 مهر ماه 1341 از ايران ديدن کرد. او در اين سفر با شاه، نخست وزير و ديگر مقامات بلند پايه ي ايران ديدار و گفت و گو کرد و قرار دادهايي در زمينه ي مسائل اقتصادي، کشاورزي و عمراني با دولت ايراني به امضا رسانيد. نيز براي پياده کردن دکترين کندي (رييس جمهور آن روز امريکا) در ايران و پيشبرد سياست اسلام زدايي شاه و ساختن کشوري لائيک و بيگانه از مذهب، طرح ها و نقشه هايي به شاه داد و مي توان گفت که اين سفر نامبرده به ايران در واداشتن رژيم شاه به رويارويي آشکار با اسلام و عالمان ديني و دست زدن به دگرگوني سياسي و استعماري زير پوشش «انقلاب سفيد» و پديد آوردن زمينه براي بر قراري روابط ديپلماسي ميان رژيم شاه و رژيم صهيونيستي و باز گذاشتن دست صهيونيست ها در همه ي شئون سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي، در ايران نقش جهشي داشت.
در پي سفر موشه دايان به ايران، دولت علم به «تصويب نامه هاي» غير قانوني انجمن ايالتي و ولايتي دست زد و شرط اسلام را از انتخاب کننده و انتخاب شونده برداشت و به جاي سوگند به قرآن درمراسم «تحليف»، «سوگند به کتاب آسماني که به آن اعتقاد دارند گذاشت».
در بهمن ماه 1341 شاه رسما به صحنه آمد و براي ايجاد کردن طرح امريکا، زير پوشش «انقلاب سفيد» به رفراندوم دست زد و به سر کوب حوزه هاي علمي و عالمان ديني پرداخت.
ديدار موشه دايان از ايران، از طرف مقامات ايراني به کلي پنهان نگه داشته شد و رسانه هاي گروهي ايران در اين باره گزارشي ندادند، ليکن روزنامه هاي رژيم صهيونيستي ديدار نامبرده از ايران را اين گونه فاش کردند:
... وزير کشاورزي اسرائيل، آقاي موشه دايان براي يک بازديد ده روزه از ايران وارد اين کشور شد. اين نخستين بار است که نماينده ي رسمي اسرائيل به موجب دعوت رسمي دولت ايران از آن کشور ديدن مي کند... از تهران خبر مي رسد که آقاي دايان ميهمان وزير کشاورزي خواهد بود(9)...
... موشه دايان، وزير کشاورزي اسرائيل قرار است با شاه ايران در کاخ سلطنتي ملاقات کند. قرار اين ملاقات چند روز پيش از خروج آقاي دايان از اسرائيل گزارده شده بود. محافل سياسي اهميت زيادي براي اين ملاقات قايلند زيرا اين نخستين ملاقات بين شاه و يک شخصيت عالي مقام اسرائيلي است که رسما از ايران ديدن مي کند. اين محافل خاطر نشان مي سازند که بعيد نيست در اين مذاکرات مسأله ي روابط ديپلماسي بين ايران و اسرائيل که مدت مديدي است موضوع مذاکرات بين دو کشور است، مورد بحث قرار گيرد(10)...
بيش از چند ماهي از ديدار موشه دايان از ايران نگذشته بود که دکتر ارسنجاني براي گفتگو و داد و ستد بيشتر با صهيونيست ها وارد فلسطين اشغالي شد. در تاريخ 1341/12/11 که تنها يک ماهي از برگزاري رفراندوم شاه مي گذشت، نامبرده به فلسطين اشغالي سفر کرد. در فرودگاه تل آويو ژنرال موشه دايان، عزرادانين، مشاور وزير امور خارجه، کيدرون، رييس اداره ي خاورميانه وزارت امور خارجه و چند تن ديگر از مسئولان وزارت کشاورزي و وزارت امور خارجه از او استقبال کردند. چون ساعت 8 بعد از ظهر آن روز مراسم جشني به مناسبت پايان سمينار چهارمين دسته از کارآموزان وزارت کشاورزي ايران در «کفار روپين» بر پا بود، ارسنجاني از فرودگاه يک راست به آن مراسم رفت.
در مراسم ياد شده «فرانکين» مدير مسئول سمينار ها و عزرادانين از طرف گلداماير وزير امور خارجه ي صهيونيستي، به او خير مقدم گفتند. مهندس مهاجر سر پرست چهارمين دسته ي کارآموزان، ضمن ستايش از مهمان نوازي «دولت و ملت اسرائيل»! درباره ي آزمون کارآموزان ايراني گزارشي داد. آن گاه موشه دايان ضمن نطقي از دکتر ارسنجاني ستايش کرد و او را از «مرد عمل» خواند و موفقيت «تقسيم اراضي» در ايران را از « همت والاي» او دانست و درباره ي او گفت: ... آقاي دکتر ارسنجاني وزير کشاورزي ايران يکي از چهره هاي بزرگ عصر ما هستند... ! دکتر ارسنجاني نيز در نطق خود از ژنرال موشه دايان و رژيم صهيونستي فراوان سخن گفت و موفقيت ايران را در اجراي «اصلاحات ارضي» و ديگر «طرح هاي انقلابي»! در سايه ي طرح ها، نقشه ها و همکاري همه جانبه ي صهيونيست ها دانست.
دکتر ارسنجاني پس از ديدار و گفتگو با مقامات بلند پايه ي صهيونيستي مانند وزراي خارجه، دارايي و بازرگاني و بستن چندين قرار داد کشاورزي و اقتصادي، در تاريخ 1341/12/14 به تهران بازگشت. اين نخستين سفر ارسنجاني به فلسطين اشغالي نبود، بلکه نام برده ساليان درازي پيش از انتصاب به وزارت کشاورزي، بارها به سرزمين اشغال شده ي فلسطين سفر کرده و با مقامات صهيونيستي ديدار، گفتگو و رايزني کرده بود. از مکتب و ايدئولوژي صهيونيستي درس ها آموخته و از نيرنگ بازي ها و پشت هم اندازي هاي آنان تأثير پذيرفته بود. صهيونيست ها نيز روي او سرمايه گذاري گسترده کرده و او را شسشتوي مغزي داده بودند و براي به دست گرفتن پست هاي کليدي در ايران، او را آماده کرده بودند و به او اميد فراواني داشتند و بر آن بودند که بسياري از نقشه ها و توطئه هاي خائنانه ي خود بر ضد استقلال سياسي و اقتصادي ايران را به دست او پياده کنند، چنانکه با همکاري او کشاورزي ايران را – زير پوشش «اصلاحات ارضي» - به نابودي کشانيدند و سيل کارشناسان جاسوس پرور خود را به سوي ايران سرازير کردند.
شاه احساس کرد که کنترل امور گام به گام از دست او بيرون مي رود و اميني خود سرانه و با اصلاحديد امريکايي ها برنامه هايي را پياده کرده و برنامه هايي را در دست اجرا قرار داده است. مقامات امريکايي که براي پياده کردن دکترين کندي به ايران مي آيند به طور مستقيم با نامبرده به گفتگو و رايزني مي نشينند، به او خط مي دهند، با او زد و بند مي کنند و در اين ميان آن که از ديد کاخ سفيد هيچ کاره است و گويا اصولا به شمار نمي آيد، شخص شاه است.اين شرايط شاه را سخت نگران و انديشناک کرد.
از اين رو ، بر آن شد که به همه ي نقشه ها، انگيزه ها و خواسته هاي امريکا - بي قيد و شرط- تن در دهد، هر چند به منافع مادي او، درباري ها ونور چشمي ها آسيب برساند. شاه هميشه در راه پياده کردن سياست امريکا در ايران، سر از پا نمي شناخت. لکن در مورد طرح کندي چون مي ديد که ناگزير است برخي از منافع سرشار نور چشمي ها و مالکان بزرگي را که ستون فقرات دربار به شمار مي آيند، ناديده بگيرد، ناخرسند بود و نيازي به اجراي آن نمي ديد. ليکن آن گاه که دريافت امريکا در اين راه تا آن پايه جدي است که ممکن است او را و هر نيرو و مقام ديگري را که بخواهد در برابر اجراي آن رفرم بايستد، بي پروا کنار بزند، تغيير موضع داد و بر آن شد در راه حفظ تاج و تخت خود نه تنها بخش هايي از منافع خود و بستگان به رژيم خويش را ناديده بگيرد. بلکه اگر لازم شد بسياري از نور چشمي ها و در باري ها را نيز در اين راه قرباني کند. از اين رو، شاه براي به دست آوردن شناخت بيشتر از سياست آمريکا واظهارآمادگي در راه اجراي آن در ايران در تاريخ 21 فروردين 1341 رهسپار آن کشور شد.
شاه در اين سفر مراتب پايبندي خود به اجراي رفرم امريکايي را به مقامات آن کشور اعلام کرد و ادامه ي برنامه هايي را که مقامات کاخ سفيد بر آن بودند به دست اميني پياده کنند، بر عهده گرفت. در برابر، امريکا نيز موافقت خود را باکنار گذاشتن اميني و کمک اقتصادي و نظامي به شاه اعلام کرد و اين زد و بند در اعلاميه ي رسمي که ميان دو کشور منتشر شد چنين آمد:
....شاهنشاه اطمينان يافتند که امريکا پشتيباني سياسي و نظامي خودرا از ايران ادامه خواهد داد. دستگاه دولتي امريکا نيز به نوبه خود اطمينان يافت که شاهنشاه يک متحد استوار است که تصميم قاطع به اصلاحات اقتصادي و اجتماعي دارند(11)...
يکي از نويسندگان غربي نيز درباره ي نگراني شاه از اميني و زد و بند او با امريکا براي کنار گذاشتن نامبرده چنين آورده است:
... پس از انتصاب دکتر اميني به مقام نخست وزيري، شاه که از روابط نزديک او با امريکايي ها بيمناک بود، خود در صدد بر قراري روابط نزديک تر ي با رييس امريکا بر آمد و در سفري به واشنگتن آمادگي خود را براي انجام اصلاحات مورد نظر امريکايي ها اعلام داشت... در آغاز دومين سال زمامداري دکتر اميني، شاه مقدمات بر کناري وي را فراهم ساخته بود و سر انجام در ژوئيه سال 1962 او را از صحنه خارج کرد... شاه هنگام بر کناري اميني طرح هاي خودرا براي «رفرم از بالا» که اصلاحات ارضي هم بخشي از آن بود، آماده کرده بود. اين طرح ها که بعدا با سر و
و صداي زيادي اعلام گرديد، به «انقلاب سفيد» معروف شد. «انقلاب سفيد» شاه که در اصل براي جلب حمايت و خوشايندي امريکا طرح و تنظيم شده بود و به نظر امريکايي ها مي توانست منشأ يک تحول عميق و اساسي در جامعه ي ايران باشد، در واقع نطفه ي انقلاب خونيني را که سقوط شاه انجاميد در بطن خود داشت (12)...
رژيم شاه در پي انجام رفراندوم قلابي و به پايان بردن نخستين مرحله ي « اصلاحات ارضي» نمايشي به دست دکتر ارسنجاني، نا مبرده را در ارديبهشت 1342 از کار بر کنار کرد و به فعاليت هاي سياسي او براي هميشه پايان بخشيد.
شاه همان گونه که از دکتر علي اميني بيمناک بود و با زد وبند با امريکا توانست او راکنار بگذارد، طبيعي بودکه باند او را نيز به همراه او، يکي پس از ديگري از صحنه بيرون براند و دست آنها را از پست و مقام کوتاه کند، لکن جايگاه دکتر ارسنجاني به عنوان طراح « اصلاحات ارضي» در نزد مقامات امريکايي و صهيونيستي تا آن پايه استوار و ريشه دار بود که شاه ناگزير شد براي اين که به امريکايي ها بباوراند که در اجراي رفرم ارضي پا برجا و جدي مي باشد، نامبرده را پس از کنار گذاشتن اميني از صحنه، براي مدت ديگري در پست وزارت کشاورزي باقي بگذارد و آنگاه که کار اصلاحات ارضي- طبق دلخواه شاه- تا پايه اي پيشرفت کرد و رژيم شاه توانست ژست ضد فئوداليسم به خود بگيرد و ادعا کند که دهقانان را صاحب زمين کرده و به نظام فئوداليته پايان بخشيده است، نامبرده را از کار بر کنار کرد. انگيزه ي ديگر شاه در کنار گذاشتن او، نگراني از پايگاهي بود که نامبرده در ميان شماري از کشاورزان ساده دل- به عنوان تنها غمخوار دهقانان ممکن بود به دست آورد و شاه بر آن بود که اين موقعيت را براي خود کسب کند!
پينوشتها:
*. مورخ انقلاب اسلامي
1. نهضت امام خميني ، جلو دوم، از اين نگارنده، چاپ اول، ص 450، بر گرفته از گفتار جمال عبدالناصر، رهبر فقيد مصر.
2. نامبرده پسر محمد حسين ارسنجاني، از اهالي ارسنجان فارس است. ( ارسنجان ميان سعادت آباد و تخت جمشيد قرار دارد) او بيش از سه سال نداشت که پدر خود را از دست داد و بي سرپرست شد. درسال 1321 شمسي از دانشکده ي حقوق در رشته ي علوم سياسي فارغ التحصيل شد و به فعاليت هاي سياسي پرداخت و به مدت سه سال از محارم و مشاوران رزم آرا بود و در سال 1323 با همکاري سرهنگ علي اکبر مهتدي، معاون تيمسار رزم آرا، روزنامه اي به نام «داريا» منتشر کرد و در آن از دولت نام برده پشتيباني کرد و سياست او را مورد ستايش قرار داد.
در سال 1321 براي مدتي عضو حزبي به نام «مهين پرستان» شد. ديري نپاييد که از اين حزب جدا شد و به عضويت «حزب پيکار» در آمد. در سال 1322 « حزب آزادي ايران» را پايه گذاري کرد. ملک الشعراي بهار، محمود محمود، رضا آذرخشي و... از ديگر پايه گذاران و اعضاي اين جزب بودند. در پي تشکيل « حزب دموکرات ايران» از طرف قوام السلطنه، ارسنجاني با موافقت بيشتر اعضاي حزب خود با «دموکرات ايران» ائتلاف کرد. برخي از اعضاي حزب او که گرايش مارکسيستي داشتند به حزب «توده » پيوستند. او از هواداران سر سخت قوام السلطنه بود. در حزب «دموکرات ايران» به عضويت کميته ي مرکز در آمد و به عنوان مسئول تشکيلات شهرستان گيلان برگزيده شد. اداره ي روزنامه «دموکرات» (ارگان حزب) نيز به عهده ي او قرار گرفت. در دولت کوتاه قوا السلطنه در سال 1330 به معاونت نخست وزيري منصوب شد. در نهضت ملي شدن صنعت نفت، در آغاز با دکتر مصدق همکاري کرد و نامبرده را از خانه اش به مجلس برد، ليکن در پي اعدام انقلابي رزم آرا به دست شهيد طهماسبي – به گمان اينکه مصدق در اين نقشه نقش داشته است- از او روي گردان شد. ارسنجاني درسال 1327 «سازمان جوانان حزب دموکرات» را بنياد نهاد، ليکن در پي ترور نا فرجام شاه در 15 اسفند آن سال که همه ي احزاب را به انحلال کشيد، سازمان ياد شده، نيز هم پاشيد. نام برده در سال 1327 در روزنامه ي خود به نام « داريا» از رژيم نو پاي صهيونيستي به عنوان رژيم سوسياليستي ستايش کرد. انتشار اين روزنامه تا سال 1332 ادامه يافت.او در جريان «نهضت ملي صنعت نفت» به گمان اين که شاه رفتني است در رونامه ي ياد شده گاهي به دربار و مقامات درباري تاخت و به انتقاد از شاه پرداخت. ارسنجاني درسال 1325 با پشتيباني قوام السلطنه و حزب او به عنوان نماينده ي مجلس شوراي ملي از لاهيجان برگزيده شدو چون سن او قانوني نبود (حداقل سن قانوني براي نمايندگان مجلس ملي30 سال بود) بنابر تقاضاي او تاريخ تولدش را از 1301 به 1291 خورشيدي تغيير دادند ليکن اعتبار نامه ي او با استناد به نوشته هاي انتقاد آميز او به مقام سلطنت و به زير سوال بردن قانون اساسي، رد شد. درباره ي قانون اساسي نوشته بود « ... قانون اساسي ايران مال زمان هاي گذشته است و براي امروز قانون اجرا نيست...!» ساواک در گزارش خود سبب اصلي رد اعتبار نامه ي او را مخالف «ساد چيکف» سفير کبير شوروي در ايران دانسته است. (پرودنده ي دکتر حسن ارسنجاني – جلد يک – برگ شماره77-76). در پي کودتاي 28 مرداد 32 آنگاه که اميني در کابينه ي سپهبد زاهدي وزير دارايي بود، ارسنجاني نقش مشاور را براي او بازي مي کرد و مقاله هايي در برخي از روزنامه ها در پشتيباني از کنسرسيوم منتشر کرد. نيز مينوت نطق ها و گفتارهاي سياسي و راديويي دکتر اميني ازطرف او تهيه مي شد. ارسنجاني از دوران وزارت دارايي اميني از ارتباط خود با او بهره گرفت و شماري از 53 نفري را که در دوران حکومت مصدق از وزارت دارايي و اداره ي کل ماليات کنار گذاشته شده بودند، به کار بازگردانيد.
ارتباط اميني- ارسنجاني به پيش از کودتاي 28 مرداد 32 بر مي گردد. در آن روزگاري که ارسنجاني در «حزب موکرات قوام» فعاليت مي کرد با اميني پيوندي استوارداشت. حتي گفته شد، روزنامه ي «داريا» با سرمايه ي اميني و پشتيباني او انتشار يافت.
ارسنجاني در سال 1337، با اشاره ي آمريکا برا ي رسيدن به اميني به نخست وزيري به فعاليتهايي دست زد و اين فعاليت ها تا ارديبهشت ماه 1340 که اميني به مقام نخست وزيري رسيد ادامه يافت. درباره ي وابستگي ارسنجاني به بيگانگان ديدگاه متفاوتي وجود دارد، شماري او را انگليسي و برخي ديگر او را امريکايي مي پنداشتند، ليکن واقعيت اين است که دکتر حسن ارسنجاني دنباله رو ابر قدرتي بود که بر ايران چيره باشد و عزل و نصب دولت در ايران بنا بر خواست و سياست آن قدرت مسلط، صورت پذيرد. از اين رو، صاحب نظران، سياستمدراران، و حتي هم پياله هاي نام برده او را «حسن هفت رنگ» مي خواندند، ساواک نيز در گزارشي ديد خود رادرباره ي او چنين آورده است:
« ... حسن ارسنجاني حتي براي يک ثانيه قابل اعتماد نيست. بر حسب منافعي که دارد، رنگ، دوست، ايده و افکارسياسي عوض مي کند. به علت جاه طلبي براي رسيدن به مقام، هر کاري که بتواند مي کند...» ( پرونده ي حسن ارسنجاني، جلد يک، برگ شماره 43).
3. روزنامه معاريو، چاپ تل آويو- 1963/3/13
4. روزنامه مهاويو؛ چاپ تل آويو، 1962/11/25.
5. پيشين، 1962/11/18.
6. روزنامه «هار آرتص»، چاپ تل آويو، 1962/11/18.
7. معاريو، 1962/9/10.
8. سازمان برنامه و بودجه، سمينار بررسي مسايل کشاورزي، 1348/1/3
9. معاريو، 1962/9/20.
10. پيشين، 1962/9/23.
11. اطلاعات، 23 فروردين، 1341
12. باري روبين، پيشين،ص95-94
منبع: فصلنامه تخصصی 15 خرداد ش 3
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}