بررسي ديدگاه سيد قطب در ارتباط با «تفسير علمي»قرآن(2)
بررسي ديدگاه سيد قطب در ارتباط با «تفسير علمي»قرآن(2)
به عنوان مثال سيد قطب در بحث از حکمت «وضوء»به اظهارنظرها و ديدگاه هاي محققان و انديشمندان اشاره مي کند و ديدگاه کساني را که گمان مي کنند: همه ي حکمت هاي وضوء را دريافته اند!نادرست مي شمارد و شيوه ي درست را در اين رابطه آن مي داند که گفته شود:آنچه ما از حکمت نصّ و حکم الهي مي گوييم چيزي است که تاکنون توانسته ايم به آن دست يابيم؛ زيرا أسراري از حکمت احکام به مرور زمان تجلي مي يابند؛ لذا بايد از افراط و تفريط عقل بشري در اين مورد جلوگيري نمود.55
برخي از عالمان و انديشمندان مسلمان-و غير مسلمان-در صدد برآمده اند تا با تکيه بردستاوردهاي علمي و کشفياتي که براساس تجربه و آزمون و خطا به دست آمده، به توجيه موجوداتي چون «فرشتگان »و«جن»بپردازند و وجود حقيقي آنها را - بدان سان که قرآن از آن خبر مي دهد -نفي کنند!چنانکه شيخ الرئيس بوعلي سينا، برطبق هيئت بطلميوسي که در روزگار وي مورد پذيرش و مرسوم بوده، فرشتگاني را که عرش پروردگار را در روز قيامت حمل مي کنند به أفلاک هشتگانه تفسير نموده است.56يا کساني ديگر در صدد بودند مقصود از «فرشتگان» را در برخي از نصوص «ميکرب» بدانند!57يا آنها را به دستاوردهاي علمي و تکنولوژيکي عصر حاضر تأويل نمايند!58
سيد قطب برطبق شيوه ي تفسيري خود که عبارت است از : توقف در محدوده ي نصوص و عدم تلاش براي توجيه عقلي و علمي موجوداتي چون:«فرشتگان، جن و شيطان»،وجود آنها را از مصاديق«غيب»مي داند و پرداختن بدان را خارج از حوزه ي عقل و علم بشري برمي شمرد. براين اساس از نظر او «عقل و علم» نه تنها از نفي اين موجودات ناتوانند؛ بلکه از سخن گفتن درباره ي آنها نيز عاجزند.59او در تفسير سوره ي «جن»به منکران اين موجود مرموز و نامرئي اعتراض نموده، مي پرسد:آيا آنها تمامي مخلوقات جهان هستي را شناخته و برشمرده اند و جن را در ميان آنها نيافته اند؟آيا آنها تمامي نيروهاي پنهان هستي را شناخته اند و به تحقيق دريافته اند که جن در بين آنها نيست؟وي در ادامه اظهار مي دارد:هيچ کس حقّ چنين ادعايي را ندارد؛زيرا چه بسيار نيروهاي پنهاني که تا ديروز ناشناخته بودند؛ اما امروزه کشف شده اند!60
مفسر في ظلال القرآن با توجه به آيه :
[و کذلک جَعَلنا لِکلِّ نَبيِّ عَدُوًّا شَياطينَ الإِنسِ و الجِنِ...]أنعام/112
به بحث در رابطه با «شياطين جن»مي پردازد و ادعاي کساني را که با بهانه قرار دادن علم، وجود آنها را انکار مي کنند! بي اساس خوانده و يادآور مي شود: علم بشر نه تنها به تمام موجودات زنده در اين کره ي خاکي دست نيافته، بلکه از آن چه در ديگر أجرام آسماني نيز وجود دارد، بي خبرست.61
سيد قطب در چنين مواردي از آنچه در نصوص قرآن بدان اشاره شده ، پافراتر نمي گذارد؛ از ذکر اسرائيليات به شدّت اجتناب مي ورزد و حتي از روايات معتبري که در اين زمينه گزارش شده، بهره نمي برد! و از آنجا که اين امور را در راستاي اهداف قرآني نمي داند شيوه ي وي برآن است که تا حد ممکن از پرداختن به جزئيات آنها صرفنظر کند؛62لذا به روش و مکتب تفسيري شيخ محمد عبده خُرده مي گيرد و او را به زياده روي در تأويل نصوص مرتبط با امور غيبي متهم مي کند.63
از سوي ديگر، برخي از مفسران و عالمان مسلمان-به ويژه در سده ي أخير-در صدد بوده اند تا چهره اي عقلي و علمي از آيات قرآن به نمايش گزارند! براي تامين اين هدف، آنها به توجيه و تبيين عقلي و منطبق بردستاوردهاي علمي از بخشي از آيات اقدام نموده و پاره اي از امور و حوادث شگفت أنگيز، سهمگين و ناشناخته همچون: معجزات پيامبران، عذاب هاي آسماني و ..را که در آيات قرآن مورد اشاره قرار گرفته اند، به امور و قواعدي شناخته شده و قابل درک و تحليل علمي، تاويل نموده اند!برخلاف اين دسته، سيد قطب عقل و قوه ي إدراک بشري را از فهم ماهيّت و حقيقت امور فوق عاجز مي داند،لذا در تبيين و تفسيرآياتي که مشتمل براين امورست، در محدوده و فضاي نصوص حرکت مي کند و سخني افزون برآنچه نص-به صراحت-برآن دلالت دارد، ايراد نمي کند !او در اين موارد به تأويل نمي پردازد، از تمثيل گرايي و مجاز گويي مي پرهيزد، و هيچ نگفتن را بر بيان چنين مباحثي(تأويل، تمثيل، مجاز)ترجيح مي دهد!مفسر في ظلال کساني را که به اين گونه تأويلات رو مي آورند از درک حقيقت الوهيت خداوند محروم مي داند و روش آنها را موجب تقييد مشيّت مطلق الهي مي داند!64
از نظر سيد قطب معجزات پيامبران، و عذاب هاي مختلفي که از جانب خداوند بربرخي اقوام فرود آمده و امور شگفت انگيزي که در آيات قرآن بدانها اشاره شده، همگي در حوزه ي «خَرق عادت» قرار مي گيرند!و عقل و دستاوردهاي تجربي و قواعد مکشوفه ي آن راهي به درک ماهيت اين امور و فهم صحيح چگونگي وقوع آنها ندارند.65وي تلاش يکي از مفسران را براي تأويل عذاب نازل شده براصحاب فيل، به امراضي چون«وبا» يا «جُذام»ناپسند مي شمرد و آن را غير منطبق با سياق آيات معرفي مي کند!از نظر وي اين عذاب امري خارق عادت بوده و خارج از قوانين و سنت هاي معمول روي داده است.66
3-4-1-انتقاد از ديدگاه سيد قطب درباره تفسير علمي و پاسخ به اين انتقاد
در پاسخ به اين إشکال لازم است يادآور شد که گر چه سيد قطب در پاره اي از موارد قاعده ي مرسوم و مورد نظر خويش را -در ارتباط با طرح مباحث علمي -رعايت ننموده و پا از آن فراتر نهاده است؛ ليکن او در وراي اين تخلّف ،از تفصيل مباحث علمي و بسط گزارش هاي تخصصي و تجربي در ذيل آيات، هدف ارزشمندي را دنبال نموده است؛ او همان گونه که خود اذعان نموده با در پيش گرفتن اين روش، در صدد بوده با آن دسته از دانشمندان و عالمان علوم طبيعي و تجربي که با إستناد به دستاوردها و يافته هاي علمي به إنکار بسياري از حقايق ديني و وحياني مي پردازند!با زبان و بيان خود آنها سخن گويد، و با بهره جستن از استدلال هاي علمي، آنان را از مفتون شدن در برابر دستاوردها و نتايج علم برحذر دارد و براي پذيرش انديشه ها و ديدگاه هاي قرآني قانع و آماده سازد!69بعلاوه او حاطب الليل نبوده لذا در مواردي که اين مباحث علمي، غير قابل پذيرش بوده اند به ردّ و إبطال آنها پرداخته است.70
براين اساس، اين شيوه ي مفسر في ظلال را نيز مي توان در جهت تحقق رويکرد مثبت و سازنده ي توجيه گراي او به حساب آورد؛ چه، وي در تبيين و تفصيل مباحث و موضوعات مختلف قرآن تا آن جا که اهداف هدايتي، تربيتي ، پويا بخش و جنبش آفرين نهفته در نصوص قرآن را ارائه دهد، پيش مي رود. علاوه براين، سيد قطب هيچ گاه در صدد تطبيق و تحميل نظريات علمي برآيات قرآن برنيامده و پيوسته آنچه را که در اين رابطه گزارش مي کند، به عنوان يک «احتمال » مطرح مي سازد ونه بيشتر. منتقد فوق در انتقادي ديگر و برخلاف انتقاد پيشين، معتقد است : سيد قطب بسياري از مباحث و موضوعات مطروحه در قرآن را - با وجود آنکه عقل و علم بشري توانايي پرداختن به آنها و کشف و تحليل برخي از ابعاد آنها را داراست-«اموري غيبي»مي نامد و ضمن نهي عقل بشري از پرداختن به اين امور و تدبر و تعمق در آنها آن را در اين کار ناتوان مي شمرد!همچنين وي هر گونه اظهار نظر و تلاش براي بيان ماهيّت و هويّت اين امور را ردّ مي کند و از آن برحذر مي دارد !
منتقد فوق، روش سيد قطب را که در مواجه با اين گونه مباحث «توقف در حدود نصوص» است، در حقيقت پيمودن راه اهل حديث و«توقف در درک نصوص»مي نامد، ونه توقف در حدّ آن!و معتقد است : بين اين سخن که "دستيابي به درک روشني در اين گونه مباحث آسان نيست"،با اين ديدگاه سيد قطب که "تفکر درباره ي اين دسته از نصوص ممنوع است "تفاوت آشکاري وجود دارد.71
اين انتقاد، «تفريط »مفسر في ظلال را به سبب گرايش او به ابهام گرايي و صرفنظر نمودن از تبيين ممکن و حتّي ضروري مباحث قرآني مورد توجه قرار داده است؛ چنانکه انتقاد پيشين،«إفراط»وي را در نقل مباحث و فرضيات علمي مورد توجه قرار داده بود .
در تبيين انتقاد فوق يادآوري اين نکته ضروري است که ايمان به «غيب»و باور به عدم اطلاع و احاطه ي انسان بربسياري از مسايل جهان هستي و امور پيرامون او، يکي از ابعاد ايمان کامل و راستين و يکي از نشانه ها و ويژگي هاي خردمندان و أهل بصيرت و مؤمنان به شمار آمده است.72سرآغاز و سرفصل اين غيب، ذات پروردگار و کنه وجودي حضرت حقّ تعالي-عزّ و جلّ-است که از تفکر و تعمق درباره ي آن به شدت نهي شده است.73علاوه برآن، مسايل و موضوعات متعدد ديگري نيز در قرآن مطرح گرديده است که علم و دانش بشري-عليرغم تطوّر و توسعه ي شگفت آور آن -نتوانسته درک و دريافت مقبول و معقولي از آنها داشته باشد و هر گاه بدانها پرداخته جز خبط و خطا چيزي عايد او نشده است مباحثي نظير:وجود فرشتگان، جنّ ، شيطان و ظايفت و عملکرد آن دو، چگونگي معجزات و توانمندي هاي پيامبران، چگونگي عذاب هاي پروردگار براقوام ناسپاس و گمراه، نيز برخي از أبعاد جهان هستي و مراحل آفرينش آن74و..از اين زمره اند. حال با توجه به نتايج ضعيف، نامقبول و غير قابل توجهي که علم و دانش بشري- به عنوان مهمترين دستاورد عقل انسان -در اين موارد از خود به يادگار گذاشته، و از آنجا که اين نتايج در موارد متعددي با امور وحياني و غيبي به تصادم منجر شده و به إنکار آنها انجاميده است، آيا سزاوار است روش سيد قطب که عبارت است از :«توقف در حدود نصوص قرآني»و عدم اشاره به مطالب سست و بي إعتبار ، مذمون تلقّي شود و مورد نقد قرار گيرد! و در عوض فرورفتن در خطاها و طرح مباحث گمراه کننده، نامطمئن و غير يقيني -هر چند به نام دستاورد عقل و علم بشري- و توجيه نصوص وحي در پرتو آنها روشي پسنديده تلقّي گردد !
از اين رو برخلاف انتقاد فوق، ذکر دو نکته بايسته مي نمايد :
نخست آنکه، بايد اذعان نمود که شيوه ي مفسر في ظلال در تفسير مباحث پيش گفته، ستودني است و از باور عميق و راستين او به تعاليم و آموزه هاي وحياني نشأت مي گيرد! لذا نه تنها نسبت جمود و سطحي نگري و تنگ نظري دادن به وي در اين رابطه، شايسته نيست؛ که بالعکس بايد آن را روشي تربيتي و هدايتي دانست که در راستاي منهج تفسيري پويا تحرک بخش او در في ظلال القرآن شکل گرفته است .
ديگر آنکه، سيّد قطب مخالف مطلق عقل و تدبُّر نيست؛ بلکه او محدوده و مجال عقل را مشخص نموده و آن را در مقايسه با «وحي»و آگاهي هاي غيبي، همچون مگس ضعيف و ناتواني غوطه ور در درياي مجهولات معرفي مي کند!75سيد قطب مجال ميدان داراي و عرصه ي تجزيه و تحليل عقل را در محدوده ي «جهان طبيعت» و همه ي آن اموري مي داند که با تجربه و آزمون و خطا در ارتباطند. البته وي اين مجال و عرصه را نه تنها کوچک و تنگ نمي داند بلکه آن را ميداني گسترده معرفي مي کند که با تدبّر و تحقيق در آن مي توان دستاوردها و نتايج گرانباري براي بشريت فراهم آورد و توشه هاي ارزشمندي از تجارب و يافته ها را براي زندگي برتر و مترقي تر انسان در اختيار او نهاد!76از اين رو، سيد قطب خود در مواردي که - از نظر او-مجال نقش آفريني عقل به حساب مي آيد و عقل و تفکر بشري در مورد آنها به نتايج و دستاوردهاي ملموس و مقبولي دست يافته و استدلال هاي متقن و متيني را ارائه داده است اين دستاوردهاي عقل و علم را در تبيين آيات قرآن به کار گرفته و براي گستردن مدلول آيات و ژرفا بخشيدن بدانها به نقل و گزارش آنها اقدام کرده است.77البته او اين دستاوردها را نيز قطعي و حتمي ندانسته و صحّت آنها را «محتمل » شمرده است.78
4-4-1نتيجه گيري
نکته اول : در قرآن کريم آيات متعددي انسانها را به انديشيدن و کاوش در پديده هاي هستي همچون خلقت انسان و طبيعت پيرامون او(آفاق و انفس)و دعوت و تشويق نموده و درنگ ، تأمل و تدبّر انسان را پيرامون اين امور خواستار است.79حتّي قرآن کريم از ارائه ي آيات و نشانه هاي آفاق و أنفسي نويني در آينده خبر داده است.80اين ويژگي قرآن راه را براي انديشيدن در همه ي پديده هاي هستي و کشف أسرار آنها مي گشايد و بر اين اساس کاوش و دقّت در اين پديده ها نه تنها مذموم نيست؛ بلکه کشف قواعد و سنن موجود در آنها، از آن جهت که به شناخت و درک بيشتري از قدرت، عظمت، علم و حکمت خداوند متعال مي أنجامد، مطلوب مي نمايد و ضروري شمرده مي شود .
نکته دوم: بخش عمده اي از آيات قرآن 81به نکات و دقايقي از جهان هستي، چگونگي آفرينش انسان، آسمان، زمين، ستارگان، و چگونگي پيدايش ابر و باد و باران و....اشاره دارند؛ از اين رو، به نظر مي رسد فهم کاملتر و صحيح تر اين دسته از آيات، علاوه بر نياز به معلومات زبان شناختي و مقدمات مرسوم و سنتي تفسيري، علوم و آگاهي هاي قطعي ديگري را نيز در حوزه ي علوم تجربي و طبيعي مي طلبد تا مفسر قرآن در پرتو اين دانش ها، و با رعايت شرايط و معيارهاي لازم، از شکل گيري پنداشت ها و برداشتهاي نادرست و يا سطحي از اين دسته از آيات جلوگيري کند؛ نيز حقايق و نکات ارزشمند نهفته در آنها را مکشوف و هويدا سازد .
نکته سوم: قرآن کريم کتاب هدايت، تربيت و پرورش انسان است و براي شفا و علاج و دردهاي نهان82 و آشکار او و تکميل و تکامل اخلاقي 83بشر و خارج کردن وي از ظلمت هاي گونه گون به سوي نور و سعادت و نيکبختي نازل شده است. اين کتاب آسماني جهت تعليم و آموزش علوم تجربي و طبيعي و براي بيان قواعد و جزئيات اين علوم نازل نگرديده است ؛زيرا چنين امري مهجوريّت و محدوديت قرآن را به دنبال خواهد داشت ؛همچنانکه قرآن براي قرار گرفتن به جاي قدرت، استعداد، قابليت و توانمندي نوع انسان، که خداوند به هنگام آفرينش در فطرت و ذات وي به وديعت نهاده تا با بهره مندي از آنها به انجام وظيفه ي خلافت بپردازد و خود را به سوي تعالي و تکامل برکشد ، نيامده است ؛84براين اساس ، مجموعه آياتي که به طرح مباحث طبيعت، پديده هاي هستي، ابعاد آفرينش و ..مي پردازند بايد با نگرش تربيتي و هدايتي قرآن مورد توجه قرار گيرند نه با نگاه صرفاً علمي و تخصصي؛ چه ، اين گونه آيات از يک سو، براي تثبيت و تعميق ايمان انسان به خداوند در خلال إطلاع و مشاهده او از شگفتي هاي خلقت و نظم موجود در هستي نازل شده اند و از سوي ديگر، جهت گيري آنها مطلع نمودن انسان از امکانات گسترده اي است که خداونددر طبيعت براي او فراهم نموده است!85لذا، همه ي آيات موجود در قرآن در نهايت از يک جهت گيري مشترک و يکسان برخوردارند و هدف مفسر في ظلال چه در ذکر مباحث علمي و تجربي و چه در مواردي که از اين امر اجتناب نموده است و در محدوده ي نصوص وحي درنگ نموده چيزي جز تصويرگري مسؤوليت انسان سازي، هدايت بخشي و تربيت گري قرآن کريم نبوده است
پي نوشت:
53ـ في ظلال القرآن ،ج167/1-168
54ـ همان،ج670/2
55ـ همان،ج669/2-670همچنين ر.ک:در رابطه با حکمت«حرمت خوردن خون و گوشت خوک»ج156/1در رابطه با حکمت «شير دادن کودک براي مدت دو سال»:ج254/1در رابطه با حکمت«کتک زدن زن در پاره اي موارد»ج654/2در ارتباط با حکمت«اجازه گرفتن کودکان نابالغ در سه نوبت در طول شبانه روز، به هنگام رفت و آمد به نزد والدين»ج2532/4و ...
56ـ ر.ک:محمد حسين ذهبي، پيشين،ج426/2
57ـ ر.ک:احمد عمر ابوحجر، پيشين،ص451
58ر.ک:همان،ص445
59ر.ک: في ظلال القرآن،ج59/1،ج1042/2،1113-1114
60ـ همان،ج3722/6
61همان،ج1189/3
62ـ همان،ج1189/3،ج2391/4،ج2921/5وج3272/6-3273
63ـ ر.ک: همان،ج1532/3
64ـ ر.ک: همان، ج1912/4ج3978/6
65ـ به عنوان مثال ر.ک:همان، ج302/1،ج2387/4-2388،ج2898/5،2634،2612
66ـ همان،ج3977/6همچنين ر.ک:ج2634/5-2635البته او خود نيز در مواقعي تمايل دارد برخي از اين امور شگفت انگيز را مطابق با قواعد و سنن شناخته شده زميني تبيين و تاويل نمايد!ر.ک: همان،ج1915/4
4ـ همان،ج2376/4
68ـ ر.ک: شادي نفيسي، عقل گرايي در تفاسير چهاردهم، صص178-182
69ـر.ک: في ظلال القرآن،ج1119/2،1115وج2131/4همگي پاورقي
70ـ ر.ک: همان،ج1155/2،1117-1156،1164-1166
71ـ ر.ک: شادي نفيسي، پيشين،صص174-177و317
72ـ بقره/3،آل عمران/7
73ـ «تفکّروا في آلآء اللهِ و لا تَکفّروا في الله ».ر.ک: عبدالله بن محمد الهروي، کتاب الأربعين في دلائل التوحيد، ص90،راغب اصفهاني، معجم مفردات غريب القرآن،صص21و384نور الدين هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد،ج81/1،سيوطي، الدرّ المنثور، ج110/2محمد باقر مجلسي، بحار الانوار،ج322/68. اين روايت با الفاظ ديگري نيز گزارش شده است. ر.ک: سليمان بن احمد الطبراني، المعجم الأوسط،ج250/6متقي هندي، پيشين،ج106/3-107و...
74ـ مانند« خلقت آسمان ها و زمين در هفت روز»،«کرسي»،«عرش»
75ـ ر.ک: في ظلال القرآن،ج59/1،ج1113/2-1115
76ـ ر.ک: همان، ج181،440/1،ج722/2-723،ج1858/4،ج3979/6بنابراين تمام سخن سيد قطب آنست که عقل در رابطه با ماهيّت و کيفيّت پاره اي از اعمال و رفتار الهي، همچون معجزات پيامبران و ..کاري از پيش نمي برد و راهي بدان ندارد!زيرا اين امور - به کلي-از محدوده و توان عقل خارج اند و در زمره ي «غيب»و مجهولات جهان هستي قرار مي گيرند .ر.ک: همان،ج369/1ج1117/2وج3271/6-3272
77ـ ر.ک: همان،ج2459،2458،2181،2180/4ج2549/5-2550،-2574-2573-2934-3092-3093وج3436/6-3440،3452-3848،3638،3637،3488،3484،3454،3452،3440
78ـ ر.ک: همان،ج2458/4ج2786،3110/5-3114وج3832/6-3833
79ـ ر.ک: يونس/101.عنکبوت/20روم/8ق/6جاثيه/3-5طارق/5و...
80ـ ر.ک: فصلت/53نحل/93
81ـ تعداد اين آيات را از 750تا1200آيه دانسته اند. ر.ک: محمد طنطاوي بن الجوهري، الجواهر في تفسير القرآن، ج3/1وج55/25دکتر محمد جميل و دکتر مقداد مرعي، العلوم في القرآن،ص13
82ـر.ک: يونس /57إسراء/82فصلت/44نهج البلاغه، خطبه ي174
83ـ در روايت گرانسنگي از رسول اکرم(ص)نقل شده که فرمود:«إنّما بُعثتُ لِأُتمم مکارمَ الأخلاق »ر.ک: بيهقي، السنن الکبري، ج192/10-193نور الدين الهيثمي، پيشين،ج15/9محمد بن سلامه ، مسند الشهاب، ج192/2-193علي متقي هندي ، پيشين،ج16/3وج420/11عبدعلي بن جمعه حويزي، نور الثقلين، ج392/5داود بن سليمان الغازي ، مسند الرضا، ص131محمد باقر مجلسي ، پيشين، ج210/16،ج372/67ج373/68،382
84ـمحمد باقر صدر، المدرسه القرآنية، صص45-47همچنين ر.ک: محمد الغراوي، پيشين،صص250-251
85ـ ر.ک:محمد جواد مَغنيه ، تفسير الکاشف، ج38/1-40سيد قطب، في ظلال القرآن، ج3359/6-3360
2ابن اثير، مبارک بن محمد؛ النهايه في غريب الحديث؛ چاپ اول، بيروت، دار الکتب العلميه،1418ه.
3ابن سلامه القضاعي ، محمد؛ مسند الشهاب ، تحقيق :حمدي عبدالمجيد السلفي، چاپ اول ، بيروت ، مؤسسه ي الرساله ،1405ه
4احمد عمر، ابوحجر، التفسير العلمي للقرآن في الميزان؛ بيروت-دمشق، دار قتيبه،1411ه
5اسماعيل ، محمد ابراهيم؛ القرآن و إعجازه العلمي، قاهره ، دارالفکر العربي، بي تا
6اندلسي، ابوحيان(محمد بن يوسف)؛البحر المحيط، بيروت، دارالفکر، بي تا
7ايازي ، محمد علي؛ قرآن و تفسير عصري؛ چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،1376ش
8ايزدي مبارکه، کامران؛ شروط و آداب تفسير و مفسر؛ چاپ اول، تهران، اميرکبير،1376ش
9بيهقي، احمد بن الحسين؛ السنن الکبري، بيروت، دارالفکر، بي تا
10ثعالبي ، عبدالرحمن بن محمد؛ تفسير الثعالبي(الجواهر الحسان في تفسير القرآن)،تحقيق:دکتر عبدالفتاح ابوسنه ،شيخ علي محمد معوض و شيخ عادل احمد عبد الموجود، چاپ اول، بيروت، دارإحياء التراث العربي،1418ه
11الجوهري، محمد طنطاوي، الجواهر في تفسيرالقرآن ، چاپ چهارم، بيروت، دار إحياء التراث العربي،1412ه
12حويزي، عبدعلي بن جمعه ؛نورالثقلين؛تحقيق : سيد هاشم رسولي محلاتي، چاپ چهارم،قم، مؤسسه ي اسماعيليان ،1412ه
13جميل، محمد؛ و مقداد مرعي، العلوم في القرآن، بيروت، دارالنفائس،1418ه
14خرمشاهي ، بهاء الدين؛ تفسير و تفاسير جديد؛ چاپ اول، تهران، انتشارات کيهان، 1364ش
15ذهبي، محمد حسين؛ التفسير و المفسرون؛چاپ دوم، قاهره، دارالکتب الحديثه،1396ه
16راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن؛چاپ اول ، بي جا، دفتر نشر الکتاب، 1404ه
17رضايي اصفهاني، محمد علي؛ درآمدي برتفسير علمي قرآن،چاپ اول، تهران، أسوه،1375ش
18الرومي، فهد بن عبدالرحمن؛ اتجاهات التفسير في القرآن الرابع الشر ج3؛چاپ اول، رياض، 1407ه
19زَر زور، عدنان محمد؛ مدخل الي تفسير القرآن و علومه؛چاپ اول؛ دمشق و بيروت، دار القلم و الدار الشاميه ،1416ه
20زرکشي، محمد بن عبدالله، البرهان في علوم القرآن، تحقيق:محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ اول قاهره، دار احياء الکتب العربيه ،1376ه
21سياوشي، کرم؛ تحليل انتقادي مباني و روش تفسيري سيد قطب در في ظلال القرآن(رساله دکتري، دانشگاه تربيت مدرس، 1384ش )
22سيوطي، جلال الدين؛ الإتقان في علوم القرآن، ترجمه: سيد مهدي حائري قزويني، چاپ اول، تهران، اميرکبير، 1363ش
23سيوطي ، جلال الدين ؛ الدرالمنثور، في التفسير بالماثور؛چاپ اول، بيروت، دار المعرفه ،1365ه
24شرقاوي، عفت محمد؛ اتجاهات التفسيرفي مصر العصر الحديث؛ چا پ اول؛قاهره، بي نا،1972م
25صدر، سيد محمد باقر؛المدرسه ي القرآنيه ؛ بيروت، دار التعارف للمطبوعات،1401ه
26طبراني، سليمان بن احمد؛المعجم الأوسط، تحقيق:طارق بن ابراهيم الحسيني، ناشر:دار الحرمين،1415ه
27طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان لعلوم القرآن، تحقيق لجنه ي من العلماء و المحققين الاخصّائيين، چاپ اول، مؤسسه الاعلمي ، بيروت،1415ه
28علي الصغير، محمد حسين؛ المبادي العامه للتفسير؛چاپ دوم، قم ، مکتبه الاعلام الاسلامي،1413ه
29الغازي، داود بن سليمان؛ مسند الرضا؛ تحقيق:محمد جواد حسيني جلالي، چاپ اول، قم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1418ه
30غزالي، ابوحامد؛ إحياء علوم الدين، بيروت، دار المعرفه، بي تا
31غزالي، ابوحامد، جواهر القرآن، ترجمه از : حسين خديو جم، تهران، اطلاعات ، 1365ش
32فرات کوفي، فرات بن ابراهيم؛ تفسير فرات الکوفي، تحقيق:محمد الکاظم، چاپ اول، تهران، انتشارات وزارت ارشاد،1410ه
33فولادوند، محمد مهدي؛ ترجمه قرآن کريم
34قطب ، سيد؛ في ظلال القرآن؛ چاپ سي و سوم، قاهره، دارالشروق 1425ه
35متقي هندي، علي؛کنزالعمال؛ تصحيح :شيخ بکري و شيخ صفوه السقا، بيروت، مؤسسه الرساله،1409ه
36مجلسي، محمد باقر،بحار الانوار الجامعه لدُرَرِ أخبار ائمه الأطهار؛ چاپ دوم، بيروت، مؤسسه الوفاء،1403ه
37محمود عبدالکريم، عماد؛ الامام الشهيد حسن البنا و منهجه في تفسير القرآن الکريم، چاپ اول ، قاهره، دار التوزيع و النشر الاسلاميه ،1425ه
38معرفت، محمد هادي؛ علوم قرآني، چاپ اول؛ قم، مؤسسه ي فرهنگي انتشاراتي التمهيد، 1378ش
39مغنيه ، محمد جواد؛ الکاشف؛ چاپ دوم بيروت، دارالعلم للملايين،1981م
40نفيسي، شادي؛ عقل گرايي در تفاسير قرن چهاردهم؛ چاپ اول، تهران، دفتر تبليغات حوزه علميه قم،1379ش
41هروي، عبدالله بن محمد؛ کتاب الأربعين في دلائل التوحيد، تحقيق: علي بن محمد بن ناصر الفقيهي، چاپ اول ، المدينه المنوره،1404ه
42هيثمي، نورالدين؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد؛ بيروت دار الکتب العلميه،1408ه
1الغراوي، محمد؛ التفسير العلمي، للقرآن بين الرفض و القبول، مجله : الفکر الاسلامي، ش،1415،6ه
2جعفري، يعقوب؛ تفسيري علمي قرآن در ميان ردّ و قبول، مجله : ميراث جاويدان، سال هشتم، شماره 2
3پارسا ، فروغ؛ زمينه ها و انگيزه هاي تفسير علمي، مجله : بينات، سال دوم، شماره4 ،1374ش
منبع:تبریز، دانشگاه علوم پزشکی ، قرآن و روانشناسی علوم تربیتی ، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه،1385
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}