نظرات عجيب پايه گذار فرقه شيخيه(2)


 

گفتگو : احمد حاج قلي*




 

اشاره:
 

در قسمت قبلي، به بخشي از آراء و انديشه‌هاي مهم شيخ احمد احسايي، از زبان استاد حقيقت گو پي برديم؛ از جمله اين که او معاد جسماني را با بدن هورقليايي تصور نموده، ائمه معصومين عليهم السلام را علل اربعه آفرينش جهان هستي مي‌داند و حتي در برخي از عباراتش درباره ايشان سخنان غلوآميزي مطرح کرده است. اينک، ادامه بحث را پي مي‌گيريم.

3. نحوه زندگاني امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در عصر غيبت
 

استاد حقيقت‌گو در اين باره گفت: همان طور که مي‌دانيد، شيعه معتقد است امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف در زمان غيبتش به صورت پنهاني و ناشناس در همين کره خاکي زندگي مي‌کند؛ چرا که طبق روايات متعدد، زمين از حجت خدا خالي نمي‌شود.1 براي مثال، حسين بن علا مي‌گويد: « به امام صادق عليه السلام عرض کردم: آيا زمين بدون امام باقي مي‌ماند؟ حضرت فرمود: نه».2 امام باقر عليه السلام نيز مي‌فرمايد: «اگر ساعتي، امام از زمين گرفته شود، زمين همانند دريا اهلش را مضطرب مي‌کند».3
امام رضا عليه السلام نيز مي‌فرمايد: «لَو خَلَتْ الأرضُ طَرفةَ عينٍ مِنْ حُجةٍ لَساخَتْ بِأَهْلهِا ؛4 اگر زمين، يک چشم بر هم زدني خالي از حجت باشد، اهلش را فرو مي‌برد(مي‌بلعد)».
اما متأسفانه شيخ احمد احسايي و پيروان او با ناديده انگاشتن اين دست از روايات معتقدند که امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در زمان غيبتشان به عالم ديگري ـ که از آن با عنوان «عالم هورقليا» ياد مي‌کنند ـ رفته و در قريه‌اي به نام «کرعه» ـ که در يکي از وادي‌هاي اين عالم، به نام وادي شمروخ است ـ زندگي مي‌کند و اگر بخواهد به زمين تشريف بياورد، به شکل يکي از مردم در مي‌آيد، بدون اين که زمينيان او را بشناسند کارش را انجام مي‌دهد و دوباره به همان عالم برمي‌گردد».5
آقاي انديشه‌ور گفت: «استاد! ممکن است کمي درباره عالم هورقليا توضيح دهيد؟»
استاد گفت: «بله؛ تذکر به جايي بود. واژه «هور قليا» ـ چنان که خود شيخ احمد معتقد است ـ لغتي سرياني است که از زبان صائبيان گرفته شده6 و مرحوم دهخدا آن را برگرفته شده از دو کلمه مرکب «هبل قونيم» مي‌داند که در لغت به معني تشعشع بخار است.7 اما اين که مقصود از اين اصطلاح، در اينجا چيست؟ خود شيخ احسايي آن را عالمي بين عالم مُلک (مادي) و عالم ملکوت (غيرمادي) که در اقليم هشتم (خارج از اقاليم هفتگانه) قرار دارد، مي‌داند».8
خانم اصغري گفت: «استاد ببخشيد؛ همان طور که شما هم فرموديد، طبق روايات متعدد، هميشه بايد حجت خدا در زمين، وجود داشته باشد؛ اما بنا به اعتقاد شيخ و پيروانش، اکنون حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در عالم هورقليا زندگي مي‌کند و فقط گاهي به زمين تشريف مي‌آورد. حال سؤالي که پيش مي‌آيد اين است که آيا شيخيه به مضمون آن روايات معتقد نيستند؟ و اگر معتقدند چگونه اين دو مطلب را جمع مي‌کنند؟»
آقاي حقيقت‌گو در حالي که از صندلي بلند مي‌شد، گفت: «بله! شيخ احمد و پيروانش به مضمون آن روايات معتقدند و براي جمع بين مضمون آن روايات و اعتقادشان در خصوص زندگاني حضرت در عالم هورقليا، معتقد به لزوم وجود واسطه‌اي بين حضرت و مردم شده‌اند؛ که آن واسطه به لحاظ معنوي، فرد والامقام و شيعه کاملي است که مي‌تواند جاي خالي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را در زمين پرکند و مصداق حجت خدا در زمين باشد. شيخ احمد، نام اين واسطه را «قريه ظاهره» گذاشته است. هم‌چنين، گويا تمايل داشته خود را همان واسطه و قريه ظاهره بداند؛9 چرا که سيد کاظم رشتي ـ که جانشين او بود ـ شيخ را قريه ظاهره دانسته است».10
آقاي جليلي گفت: «پس احتمالاً اين «قريه ظاهره» ـ که در نزد شيخيه مقام بسيار بالايي دارد ـ مانند نائب خاص است؟!» استاد گفت: « تحقيقاً و يقيناً به نظر وي، قريه ظاهره مقام بسيار والايي دارد؛ به حدي که بعدها توسط پيروان شيخ به اين مسأله، اهميت فوق العاده‌اي داده شد و اسامي متعددي بر آن گذاشتند؛ که از جمله آنها، «نائب خاص»،«ناطق»، «حاکم»، «نائب کل»، «امام زمان»، «باب امام»11 و... است. اين اهتمام به حدي زياد است که شيخيه کرمان ـ همان طور که قبلاً عرض کردم ـ آن را «رکن رابع» (اصل چهارم) از اصول دين، مي‌شمارند و بلکه آن را از بقيه اصول دين، مهم‌تر مي‌دانند! چنان که حاج محمد کريم‌خان کرماني مي‌نويسد: «رکن رابع، اصل غرض است و اين اسم اعظم است و ساير شروط ايمان، از فروع و اصول، همه متفرع بر همين است. پس علت غائي ملک همين است و لاغير».12
آقاي رضايي که گويا خيلي تعجب کرده بود گفت: «استاد معذرت مي‌خواهم؛ يعني آنها رکن رابع را امام زمان هم مي‌دانند؟!» استاد گفت: «متأسفانه همين طور است. آقاي حاج محمد کريم خان کرماني مي‌نويسد: «امام غائب مثل امام مرده است. کفايت نمي‌کند. حيّ حاضر، ضرور است».13 او با اين بهانه که ائمه اطهار عليهم السلام امام تمام جهانيان مي‌باشند و اختصاص به زمان خاصي ندارند، نقباء (رکن رابع‌ها) را امام زمان دانسته و اظهار مي‌دارد که منظور از روايتي که مي‌فرمايد: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»14 اين است که هر کس نقبا را نشناسد و بميرد، مرگش مرگ جاهليت است و صراحتاً مي‌گويد: « امام زمان، همان نقيبي است که در عصر خود ولايت دارد».15

نتيجه بحث
 

استاد احساس کرد که ممکن است سؤال‌ها و جواب‌هاي مطرح شده، ذهن‌ها را از مطلب اصلي دور کرده باشد. به همين دليل گفت: «نتيجة بحث ما تا اين جا اين شد که آقاي شيخ احمد احسايي و پيروان او به لزوم وجود «باب» و «نائب خاص» براي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در عصر غيبت معتقد شدند. حال ببينيم اين اعتقاد، چگونه منجر به پديدار شدن فرقه «بابيه» گرديد».

آتش تهيه پيدايش بابيت
 

بعد از مرگ احسايي، فردي به نام سيد کاظم رشتي ـ که از شاگردان برجسته شيخ احسايي بود ـ با توصيه خود شيخ، جانشيني او را عهده‌دار شد و خواسته يا ناخواسته، گام بعدي را به سمت پديدار شدن فرقه بابيت برداشت؛ چرا که او به پيروي از استادش، ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را بسيار نزديک معرفي مي‌نمود و در کلاس درس به شاگردانش مي‌گفت: « زود است که پس از من، امام غائب، آشکار شود» و بارها مي‌گفت: «شايد امام غائب در ميان شماها باشد».16 او همچنين مي‌گفت: «ظهور امام غائب بسيار نزديک است؛ احتياجي به تعيين جانشين نيست»؛17 به همين خاطر، در اثر عدم تعيين جانشين، بعد از مرگ او در سال 1295 هـ ق، 38 مدعي از بين شاگردانش، ادعاي جانشيني وي را نمودند؛ يکي از آنها سيد علي‌محمد شيرازي(باب) بود18 که چند ماه بعد از مرگ استادش، در تاريخ پنجم جمادي الاول سال 1260 هـ ق، با ادعاي جانشيني سيد کاظم و ادعاهاي گزاف، ناهمگون و عجيب و غريب ديگر، بابيت را به وجود آورد؛ که از جلسه بعد، ان‌شاء‌الله، پيرامون آن بحث خواهيم کرد.
آقاي انديشه‌ور گفت: «استاد ببخشيد! سؤالي به نظرم رسيد که ممکن است تا جلسه بعد فراموشش کنم و آن اين است که آيا کسي از علماي شيعه به رکن رابع اعتقاد داشته يا دارد؟» استاد گفت: «چون بايد براي نمازجمعه آماده شويم، اجمالاً خدمتتان عرض مي‌کنم که هيچ کدام از علماي شيعه به آن اعتقاد نداشته و ندارند، بلکه بسياري از آنها آن را از بدعت‌هاي شيخيه دانسته‌اند».1

پي نوشت:
 

*. کارشناس فرقه‌هاي انحرافي مهدويت.
‏۱‏. در اصول کافي، ج1، ص251-254، در 2 باب مجموعاً 18 روايت به اين مضمون نقل شده و نيز در «الغيبة» مرحوم نعماني، باب 8و9 از صفحه 136 تا صفحه 142 رواياتي در اين زمينه آمده است.
2. اصول کافي، ج1، ص251، ج4.
3. همان، ص253، ج12.
4. معجم احاديث الامام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، ج5، ص483، ح1241
5. رک: اسرار الامام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، ص109، از رساله توبليه شيخ احسائي و نيز رک: جوامع الکلم شيخ احسائي، رساله رشتيه، قسمت سوم، ص100.
6. جوامع الکلم، شيخ احمد احسائي، رساله در پاسخ سؤالات ملاحسين اناري.
7. لغت نامه دهخدا، نسخه ديجيتالي، ذيل واژه هورقليا.
8. رک: جوامع الکلم، شيخ احمد احسايي، رساله در پاسخ سؤالات ملا حسين اناري و نيز رک: رساله شرح السمات، ص71.
9. رک: همان.
10. بهائيان، سيد محمد باقر نجفي، ص150، از رساله شرح آية الکرسي، سيد کاظم رشتي.
11. همان، ص129 و احقاق الحق، موسي اسکويي حايري با ترجمه محمد عيدي خسرو شاهي، ص283.
12. بهائيان، سيد محمد باقر نجفي، ص123، از مجمع الرسائل فارسي، ص11.
13. احقاق الحق، ص297، از ارشاد العوام، ج4، ص11و21.
14. «هرکه بميرد در حالي که امام زمانش را نشناخته باشد به مرگ جاهلي مرده است».
15. احقاق الحق، پيشين، ص295-296، از مجموعه رسائل، ص 23و86.
16. تحقيق در تاريخ و فلسفه، يوسف فضائي، ص84.
17. تاريخ جامع بهائيت، بهرام افراسيايي، ص48 از تاريخ بديع، نبيل زرندي، ص44.
18. بهائيان، سيد محمد باقر نجفي، ص153.
19. رک: رهبران ضلالت، علي امير مستوفيان، ص463-471.
 

منبع:: نشریه امان ،شماره 28 ،اسفندماه 1389