ولايت پذيري رزمندگان
ولايت پذيري رزمندگان
يكي ازمهم ترين ويژگي هاي رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس، ولايت پذيري بود. آنها دريافته بودند كه ولايت، حيات طيبه است؛ حياتي كه با درك و اطاعت ولايت، نصيب انسان مي شود و نسيم دل انگيزاين حيات ازآيات شريف قرآني، روح و جان آنها را نوازش مي داد.
ثواب روزه و حجّ قبول آن كس بُرد
كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد
حافظ
حزب الله اهل ولايت است و اهل ولايت بودن دشواراست؛ پايمردي مي خواهد و وفاداري. (1)
شهيد متضي آويني
-شهيد حاج محمد ابراهيم همت وقتي كه شنيد حضرت امام (ره) فرموده اند: «جزيره مجنون بايد حفظ شود»، از منطقه خارج نشد تا شهيد شد. (2)
-وقتي حضرت امام (ره) موضوع شكسته شدن حصرآبادان را با سردار سرلشكر شهيد كلاهدوز مطرح مي كنند، آن شهيد مي گويد: تا زنده هستم مكلفيم فرمان امام را اجرا كنيم. (3)
-وقتي شهيد احمد كشوري متوجه كسالت قلبي حضرت امام (ره) شد، با اينكه در سفر بود، خود را به تهران رساند و آمادگي خود را براي اهداي قلب به رهبرش اعلام كرد. (4)
- شهيد اميرخسرو سقايتي در وصيت نامه اش نوشته بود: پدر و مادر عزيز! از شما مي خواهم كه پشتيبان ولايت فقيه باشيد؛ چون ولايت فقيه بود كه ما را از تاريكي دور كرد. ما هم دراين موقعيت موظف هستيم تا آخرين لحظه ازاين ناموس، ولايت فقيه، حمايت كنيم و نگذاريم كه خون شهداي اسلام پايمال گردد. (5)
- آقاي اسماعيل منصوري لاريجاني مي گويد: وقتي ژنرال هايزر به ايران آمد و سالم ازكشورخارج شد تعجب كردم؛ چون شهيد كلاهدوز خيلي راحت مي توانست او را تروركند. وقتي گفتم: چرا هايزر را نكشتي؟ گفت: «تا آقام امام خميني دستور ندهد، حركتي نمي كنم».(6)
- آزاده سرفرازحميد محمدي مي گويد: عراقي ها بارها خواستند ما را وادار كنند به امام عزيزمان توهين كنيم، ولي اين آرزو را به گوربردند و حتي با شلاق، شكنجه و انفرادي هم به نيتشان نرسيدند. (7)
-شهيد محمود سبيليان در مناظره با اعضاي سازمان مجاهدين خلق، پس از بيان چند نكته درباره دين مبين اسلام، سؤال اول را اين گونه آغاز كرد: «نظر شما در رابطه با اصل ولايت فقيه چيست؟» كه نشانگراوج اهميت ولايت فقيه براي ايشان است. (8)
- شهيد سيد احمد رحيمي در 13 آبان 1358 به همراه عده اي از دانشجويان پيرو خط امام، لانه جاسوسي را تصرف كردند. وي قبل ازانقلاب براي پخش اعلاميه هاي حضرت امام (ره) و عكس ايشان، آنها را درميان كتاب دعا و قرآن
مي گذاشت. حتي يک روزعكس هاي امام را روي پنكه سقفي مسجد گذاشته بود كه بعد از روشن شدن پنكه در انتهاي مسجد، عكس امام در مسجد پخش شد. (9)
- از خصوصيات شهيد مهدي باكري تبعيت او ازفرماندهان بالاتر بود. آقاي ابراهيم گودرزي مي گويد: يك بار درعمليات والفجر (10)، حدود پانزده نفر در منطقه مستقر بوديم. شهيد مرتضي باغچيان هم آنجا بود. روز جمعه بود و ما مي خواستيم به نماز جمعه برويم. به اروميه رفتيم و از آقا مهدي خواستيم ايشان هم بيايند. شهيد باكري فقط يك جمله گفت: «به من گفته اند در اين منطقه مستقر شوم، اجازه نداده اند از اينجا بيرون بيايم، من نمي توانم خلاف دستور عمل كنم. اينجا هستم تا زماني كه به من دستور بدهند.» در عمليات بدربه يكي از برادران گفته بود: «وظيفه فقط جنگيدن است؛ چون امام به ما تكليف كرده اند بجنگيم، حالا چه بجنگيم چه به كردستان منتقل بشويم، وظيفه ما اين است كه به حرف امام و فرماندهان گوش كنيم».(11)
- شهيد محمود كاوه با اوج گيري انقلاب، در محافل درسي مسجد جوادالائمه (ع) و مسجد امام حسن(ع) شركت مي كرد و از آموزه هاي حضرت آيت الله خامنه اي بهره مي برد. بعد از پيروزي انقلاب نيز به مدت شش ماه حفاظت از بيت امام خميني (ره) را به عهده داشت. درسال 1362 حضرت امام (ره) خطبه عقدشان را در جماران خواند و دو روز بعد محمود به مأموريت رفت. (12)
- شهيد حسن آقاسي زاده پيشنهاد وزير آموزش و پرورش براي تحصيل به كانادا رفت. او پيش ازرفتن، رساله امام خميني (ره) را با مشقت فراهم و با لباس هايش داخل چمدان جاسازي كرد. درآنجا در رشته مهندسي راه و ساختمان با گرايش راه سازي مشغول تحصيل شد. قبل ازانقلاب امام (ره) وقتي به پاريس رفته بود، به ايشان نصيحت كرد كه برگردد درسش را بخواند، حتي اگرمي تواند ترم اضافي هم بگيرد. با شروع جنگ به ايران برگشت و به جبهه رفت. او معاون فني و مهندسي قرار گاه خاتم الانبيا بود. (13)
- حضرت امام (ره)، شهيد صياد شيرازي را به حضور طلبيد و با تأكيد فرمود كه شمال غرب كشور ناامن است و فقط شما مي توانيد امنيت آنها را برقراركنيد. صياد بلافاصله ستادي در خانه خود تشكيل داد و افراد مورد اعتماد را براي اجراي امرامام (ره) انتخاب كرد. او بعد از كناره گيري از فرماندهي نيروي زميني قسم ياد كرد و گفت: «اگر امام بفرمايد لباس هايت را بكن و درجه گروهبان سومي بزن، به خدا اين كار را بدون كمترين ناراحتي انجام خواهم داد».(14)
-سردارشهيد جعفرخبازي گفته است: «سلام مرا به امام عزيز برسانيد و به او بگوييد كه من آرزوي ديدن او را خيلي داشتم. به او بگوييد كه ما در كمال صداقت و راستي تا آخرين نفس با او هستيم و در كناراو به تمامي جباران و ظالمان مي تازيم. به او بگوييد كه ما پيرو مقداد و اباذر و سلمان هستيم و پيمان خود را با امام به هيچ قيمت نخواهيم شكست، اگرچه در ميان باران تيرو در دورترين نقطه يا در غريب ترين جا كشته شويم، اما همچنان به عهد خود وفاداريم».
پينوشتها:
1. عباس تيموري، راز بندگي، صص 138 و 139.
2. همان، ص 139.
3. همان، ص 140.
4. همان.
5. همان.
6. نك: همان، ص 141.
7. همان.
8. همان، ص 143
9. همان.
10. همان، ص 144.
11. همان، ص 145 (با اندكي تغيير).
12. همان.
13. همان (با اندكي تغيير).
14. همان، ص 146. (با اندكي تغيير)
منبع: نشريه گلبرگ- ش116
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}