نقش خانواده در رشد اجتماعي کودک


 

نويسنده:علي پور عليرضا توتکله




 
منظور از رشد اجتماعي،اين است که فرد بتواند به راحتي با ديگران ارتباط برقرار نمايد و رشد و نمو لازم را براي برقراري روابط اجتماعي به دست بياورد. هيچ کودکي در موقع تولد، يک موجود اجتماعي نيست، بلکه رفتار و سازگاري اجتماعي خود را در تماس با مردم مي آموزد. خانواده، اولين و مهم ترين محيطي ست که کودک در آن از چگونگي روابط اجتماعي آگاه مي شود. بسياري از جامعه شناسان و روان شناسان اعتقاد دارند تجاربي که کودک در سال ها اول زندگي که معمولاً در محيط خانواده کسب مي کند، زيربناي شخصيت و رفتارهاي بعدي او را تشکيل مي دهد. خانواده ها با توجه به حوزه هاي فرهنگي که بدان وابسته هستند و آرمان هاي فرهنگي که دارند، در تربيت فرزندان خود از روش هاي تربيتي متفاوتي استفاده مي کنند که البته هدف تمام شيوه هاي تربيتي و پرورشي خانواده ها، آماده کردن کودک براي ايفاي نقشي ست که حوزه هاي فرهنگي حاکم براي آن ها ترسيم نموده اند.‏
هم چنين روش هاي تربيتي کودکان در طول قرن ها، دستخوش تغيرات چشمگيري شده است. در گذشته انضباط و سخت گيري هاي زيادي بر کودک تحميل مي شد، اما هم اکنون در برنامه هاي تربيتي کودکان، نيازها و خواسته هاي آنان مطرح بوده و توجه به آن، محور اصلي تربيتي تلقي مي شود.

نقش خانواده در رشد اجتماعي کودک
 

خانواده، جامعه ي کوچکي ست که يکي از اصلي ترين اهدافش، رشد تکامل اجتماعي کودکان مي باشد. والدين، مهم ترين عامل اجتماعي شدن کودکان هستند اما تأثير جامعه را هم نبايد ناديده گرفت. خانواده به عنوان بخشي از جامعه ي بزرگ تر، تحت تأثر هنجارها، ارزش ها و انتظارات فرهنگي خاص در يک دوره ي تاريخي معين است. اجتماعي شدن کودکان در خانواده ها، فرايندي دو سويه است و ويژگي هاي کودک با خصوصيات و نحوه ي فرزندپروري والدين در کنش متقابل است.
از آن جا که خانواده نخستين جايگاه زندگي اجتماعي کودک است، بنابراين در شکل گيري انديشه ها، گرايش ها، تمايلات و عادت هاي اجتماعي کودک، نقش بسيار ارزنده ا دارد. براي اين که رشد و تکامل اجتماعي کودک به طور طبيعي و کامل صورت پذيرد، بايد شرايط خاصي در محيط خانواده حاکم باشد که به طور خلاصه در زير مورد بحث قرار گرفته است:‏
کودک بايد در محيط خانواده، احساس آرامش و امنيت نمايد و اطمينان داشته باشد که مورد محبت و احترام ديگران است. وقتي کودک در خانواده مورد مهر و محبت قرار مي گيرد، روابط اجتماعي اش بيش از پيش تقويت خواهد شد اما اگر محيط خانوادگي کودک همراه با ترس و اضطراب بشد، کودک پيوسته احساس حقارت و تنفر کرده و فردي کينه توز و بدبين بار مي ايد و به طور قطع در ارتباطات اجتماعي خود دچار ضعف يا شکست خواهد شد.‏
کودک بايد بتواند در محيط خانواده، استعداد و توانايي اش را پرورش دهد که اين کار به وسيله ي بازي، شرکت در تجارب اعضاي خانواده و... امکان پذير است. البته والدين هم مي توانند با شويق فرزندان خود و غني تر ساختن محيط فرهنگي خانواده، نقش مؤثري را در اين زمينه ايفا نمايند.
خانواده نباد کودک را به خاطر عدم توانايي در انجام برخي امور مورد سرزنش و بازخواست قرار دهد، زيرا اين کار سبب مي شود که کودک در لياقت و توانايي خود شک نموده و احساس حقارت کند يا به طور کل از خود مأيوس شود.
کودک در سال هاي اوليه ي زندگي، تمايل زيادي دارد که ابراز وجود و شخصيت نمايد و توجه والدين و ساير اطرافيانش را به توانايي ها و استعدادها خود جلب کند، از اين رو والدين بايد به اين نکته توجه کافي داشته باشند و کارهاي کودک خود را به ديد حقارت نگاه نکنند.
خانواده، نخستين مرکز يادگري کودک است زيرا کودک، بسياري از رفتارهاي اجتماهي خود را از محيط خانواده فرا مي گيرد که از آن جمله مي توان احترام به حقوق ديگران، داشتن خصلت هاي نيکو يا زشت و سازگاري با محيط خانواده و ديگران را نام برد؛ هم چنين اساس بسياري از باورهاي کودک در کانون خانوادهي ريزي مي شود و کودک ياد مي گيرد که به ارزش ها و اعتقادات خانواده تعصب داشته باشد يا نسبت به آن ها بي اعتنايي کند.‏

رشد استقلال و اعتماد به نفس در کودک، بسيار مهم است و هنگامي در کودک شکل مي گيرد که او بتواند آن چه را در توان دارد، آزادانه انجام دهد. اگر بزرگسالان انتظاراتي بي جا و بيش از حد توانايي کودک، از او داشته باشند يا اجازه ي فعاليت، تجربه اندوزي، جست و جو و کنجکاوي را به او ندهند، کودک هرگز اعتماد به نفس لازم را به دست نخواهد آورد و از آن جا که کودک به بزرگسالان خود به عنوان الگو نگاه مي کند و بسياري از رفتارها را از طريق مشاهده فرا مي گيرد، بنابراين والدين بايد تلاش کنند تا الگو و سرمشق خوبي براي او باشند.
طرز رفتار والدين در رشد و تربيت اجتماعي کودک، بسيار مرثر است. اگر والدين، مدام با هم مشاجره و گفت و گو کنند و پيوسته از جدايي و طلاق حرف بزنند، به رشد اجتمکاعي کودک لطمه وارد مي شود. در اين شرايط، کودک دچار اضطراب و دلهره شده و همواره نگران آن است که بين پدر و مادر دعوا و مشاجره روي دهد. اين عمل، آثار رواني بسيار بدي روي کگودک مي گذارد و زمينه هاي انحراف و بزهکاري اجتماعي را براي و مهيا مي سازد. علاوه بر اين، فرزندام چنين خانواده هايي پس از ازدواج و تشکيل خانواده، از رفتار زشت والدين خود پيروي کرده و با همسران خود به همان سبک و شيوه رفتار مي نمايند. اين مسأله علاوه بر ايجاد ناراحتي هاي روحي و رواني بسيار شديد براي خانواده ها، ممکن است در درازمدت حتي به تنباهي جوامع نيز بينجامد.‏
کودک، آدب و معاشرت را نخست از خانواده و از طريق مشاهده ي رفتار و کردار افراد فرا مي گيرد. وقتي کودک مي بيند افرادي که زياد حرف مي زنند و کم تر عمل مي کنند، وعده و وعيد مي دهند اما هيچ وقت آن را عملي نمي کنند و بسياري از رفتارهاي ضد و نقيص ديگر، کودک ضمن مشاهده و يادگيري، از آن ها تقليد نيز مي نمايد و در نتيجه، فردي بار مي آيد که بين گفتار و کردار او تفاوت زيادي وجود دارد، بنابراين بايد بين گفتار و کردار والدين و ساير افراد خانواده هماهنگي کافي وجود داشته باشد تا کودکان بتوانند در گفتار و عمل خود قاطع و صادق باشند، به راحتي تصميم بگيرند و به تزلزل روحي و عدم تصميم گيري و انحراف در گفتار و عمل دچار نشوند.
- "روان شناسي رشد" "علي اکبر شعاري نژاد"
- رشد و شخصيت کودک" "پاول هنري ماسن"
ترجمه ي "مهشيد ياسايي"
- روان شناسي رشد" "حسن احدي"- "شکوه السادات بني جمالي"
منبع: نشريه شادکامي- شماره: 75