معنويت در هنر خوشنويسي
معنويت در هنر خوشنويسي
معنويت در هنر خوشنويسي
کتاب "فيض قلم" نوشته آيت الله سيد مرتضي نجومي کتابي ماندگار در زمينه تحليل مباني نظري و چارچوب هاي تاريخي هنر اسلامي است. يکي از بخش هاي اين کتاب "معنويت هنر خط" است که در آن، نجومي با در نظر گرفتن سير تاريخي هنر خط، به نکاتي جالب توجه در زمينه اين هنر اصيل ايراني- اسلامي پرداخته است.
در بخشي از اين کتاب آمده است سخن و خط، دريچه به سوي معاني و مفاهيم است براي نشان دادن و تفهيم درک ها، شناخت ها، مفاهيم جزيي و ادراکات کلي عقلي که در مغز انساني جولان دارد. هيچ راهي بهتر و کاملتر از بيان و قلم نيست. اشارات و دلالات ممکن است قدري تکفل اين وظيفه را بنمايد ولي خيلي مختصر. زيرا با چه اشارت و دلالتي آن مفاهيم گوناگون عقليه و تمايز دقيق عقلي معقولات ثانويه را ما بيان کنيم. آن قدر سخن و خط بيانگر معاني خودند که به قول علما اصول فقه ما غرق و فاني در معاني خودند که خود اويند. يعني لفظ قالب معني و آلت توسل به اوست نظر به لفظ آلي و حرفي است و نظر به معني استقلالي و اسمي است. حسن و قبح و خوبي و زشتي معاني به الفاظ و کلمات سرايت کرده به طوري که آدمي از ذکر و رسم معاني قبيحه و زشت ابا دارد. از همين جا مي بينيم که سر و کار نويسندگان و کاتبان همه با مفاهيم عاليه و مضامين راقيه جميع ادراکات انساني است. و آنان در چه بعد معنوي و جوي از همه زيبايي ها و جمال ها، حسن ها، خوبي ها، عشق ها و شيفتگي ها زندگي مي کنند. خط براي آنان گذرگاهي وسيع و درگاهي وسيع و درگاهي بلند مرتبه براي دخول و ورود به عالم معني از هر جهت: فلسفه، علوم، ادبيات و شعر، هنر و فن، عرفان و اخلاق، احکام و شرايع اديان و عقائد مي باشد. اگر اين نعمت مربوط به مطلق خط باشد، خط خوب و زيبا راهي به سوي حظوظ و لذات معنوي آن مفاهيم سابق الذکر است.
خط واقعاً زباني در انگشتان و تابشي از روان و پيک عقل باطني و نمايانگر فکر و معرفت دروني و نشاندهنده شناخت نفسي و مايه انس و الفت حضور و ارتباط و اتصال از راه دور، پناهگاه رازها و خزينه وقايع و حوادث و مخزن تواريخ و معارف بشري است. هيچ خاطره اي از خاطر نمي گذرد و هيچ شناخت و ادراکي از عقلي تحقق نمي پذيرد و هيچ ره آوردي از فهم و هيچ خيالي از وهم بدست نمي آيد، هيچ محسوسي که حواس او را درک کند نيست مگر آنکه با خط و کتابت و نوشتن محفوظ و به ديگران منتقل مي گردد.
اما تمام اينها يک طرف و لذت و معنويت و هنرمندي و والايي کاتبان بزرگ يک طرف. بي شک و بدون اغراق خط اسلامي در زيبايي و جمال، سلامت و معنويت در ميان هنرهاي اسلامي سرآمد و پيشرو و در رتبه اول است. هيچ گاه هنر جلف و مبتذل نبوده ونشده است. هيچ گاه به خدمت طاغوت در نيامده و طاغوت را به خدمت آورده است چنانکه بعداً عرض خواهيم کرد.
چه براي خطاطان بهتر از آن است که حضرت حق سبحانه به قلم که آلت کتابت آنانست قسم فرموده و گفتيم که قسم قرآني به جهت گراميداشت و ارزشمندي و احترام است. اگر خطاط ببيند که خداي سبحانه اولين معلمي است که به انسان فن قلم و خط آموخته، "اقرا و ربک الاکرم الذي علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم."البته سر بر آسمان مي سايد.
به همين جهت بود تا خط را هنري مقدس و برتر از همه هنرهاي جميله و زيبا ببينند و خط خود در عالم اسلامي از ساير فنون جميله بالاترين مرتبه را حائز شده است. مخصوصاً اگر خطاط کار خود را کتابت کلام الله شريف و احاديث پيغمبر اکرم و ائمه معصومين و کلمات بزرگان ببيند. کتابي که علت مبقيه، و موجب پايداري اين ذخائر معنوي است. ذخائري که به ارزش خلقت مي ارزد. آنقدر اين هنر نجيب را گرامي و مقدس دانستند که بعضي از آنان بي طهارت و وضو به نوشتن نمي نشستند مخصوصاً اگر مي خواستند به کتابت کلام الله مجيد بپردازند.
بعد معنوي هنر خط چنان کاتبان کلام الله را در بر مي گرفت که بعضي از آنان تراشه هاي قلمش را جمع آوري نموده، وصيت مي کردند که آب غسلش را با سوزاندن آن تراشه ها گرم نمايند ( کتاب الفنون الزخرفيه الاسلاميه في العصر العثماني و جاهاي ديگر) يا بعضي از علما و بزرگان ما به احترام کتابت و معارف الهي وصيت نمودند که قلم هايش را در کفنش بگذارند چون مرحوم حاج سيد محسن امين عاملي مؤلف گرانقدر اعيان الشيعه( رجوع شود به جلد چهلم اعيان).
خطاطيني که به مقام عالي از خط و هنر مي رسند از آنجا که سرو کارشان غالباً با کلام خداوندي و آيات الهي و احاديث رسول اکرم( صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه معصومين عليهم السلام و کلمات بزرگان مي باشد. يک ارتباط روحي و معنوي بين شخص کاتب و آن مفاهيم والاي معنوي پيدا مي شود که تأثير مشهود به سزايي در روحيه نويسنده دارد.
در رژيم مقبور قبل از آنجا که هنر خط نمي توانست هنر ابتذال و فحشا و فساد باشد اين بود که به خدمت طاغوت کمتر درآمد و اگر هم در موردي اين هنر به ابتذال و فساد کشيده شده باشد از نظر معاني و الفاظ و نقوش يعني محتواي خط است نه خود خط. با اين بيان معلوم شد که گاه معاني خطوط و خود خطاطان به کار طاغوت و خدمت به فساد گرفته شوند اما خود خط خير، خط عالي مقام والاي هنري خود را در همه حال حافظ است و نمي شود خود خط را به طور پستي و رذالت و بيدردي رژيم نگاشت. شايد به همين سبب بود که کم کَمَک رژيم قبل چندان دلخوشي به اين هنر اصيل و نجيب نشان نداد تا آنجا که او را هنري اصيل و کاتب را هنرمند نمي ديدند. و آنجا که مي خواستند پز خطي هم بدهند چيزهايي من دراري و لوسبازي به نام فانتزي تحويل مردم و بيننده مي دادند خودسري و خودکامگي و نادانيهاي مسئولين امور در رژيم گذشته در تحميل اشکال من دراري و فانتزنگري با اختلاط فرهنگ هاي جوراجور خط را به جاهاي بي ارزشي سوق داد که اگر کسي دنبال خوشنويسي مي رفت از قافله جماعت شتابنده به سوي تمدن بزرگ وامانده محسوب و رسوا و خجل به گوشه اي مي خزيد. فرهنگ منحط رژيم در و غباف و لافزن مقبور چه مصيبت ها بر سر ما نياورد که آدمي از نوشتن شرم دارد موضوع مسائل هنري هم در آن دوران دست کم از ديگر کارها نداشت. بودجه هاي کلان که مصروف برپايي جشن هاي پوچ و بي معني مي شد آنقدر زياد بود که قلم را ياراي نوشتن نيست و در مقابل به هدر دادن اين مخارج چيزي مختصر که نيازي فرهنگي را تأمين کند بدست نمي آمد. هنر، فرهنگ، جشنواره ها، تئاترها، فيلم ها همه و همه مبتذل ترين پست ترين، بي جان ترين فرهنگ ها را که فرهنگ خانواده جمعي طاغوتيان پست و بي بند و بار بود ارائه مي داد. شکر و سپاس خداوند متعال را که به عنايت و لطفش و به همت بازوان تواناي ملت قهرمان و ستمديده مسلمان ما اين همه پستي و بي بند و باري در خاک تيره براي هميشه مدفون و مردم از ديدنش رهايي جسته و آسودگي يافتند مردم ما آداب و رسوم و اخلاقيات فرهنگ سياه و تباه را رها نمودند و با شوق و تفکر در آرمان ها و آرزوهاي اصيل و متعالي انساني به خدمت همه جانبه بي مزد و منت مردانه مي کوشند.
منبع: نشريه زن روز، شماره 2191.
در بخشي از اين کتاب آمده است سخن و خط، دريچه به سوي معاني و مفاهيم است براي نشان دادن و تفهيم درک ها، شناخت ها، مفاهيم جزيي و ادراکات کلي عقلي که در مغز انساني جولان دارد. هيچ راهي بهتر و کاملتر از بيان و قلم نيست. اشارات و دلالات ممکن است قدري تکفل اين وظيفه را بنمايد ولي خيلي مختصر. زيرا با چه اشارت و دلالتي آن مفاهيم گوناگون عقليه و تمايز دقيق عقلي معقولات ثانويه را ما بيان کنيم. آن قدر سخن و خط بيانگر معاني خودند که به قول علما اصول فقه ما غرق و فاني در معاني خودند که خود اويند. يعني لفظ قالب معني و آلت توسل به اوست نظر به لفظ آلي و حرفي است و نظر به معني استقلالي و اسمي است. حسن و قبح و خوبي و زشتي معاني به الفاظ و کلمات سرايت کرده به طوري که آدمي از ذکر و رسم معاني قبيحه و زشت ابا دارد. از همين جا مي بينيم که سر و کار نويسندگان و کاتبان همه با مفاهيم عاليه و مضامين راقيه جميع ادراکات انساني است. و آنان در چه بعد معنوي و جوي از همه زيبايي ها و جمال ها، حسن ها، خوبي ها، عشق ها و شيفتگي ها زندگي مي کنند. خط براي آنان گذرگاهي وسيع و درگاهي وسيع و درگاهي بلند مرتبه براي دخول و ورود به عالم معني از هر جهت: فلسفه، علوم، ادبيات و شعر، هنر و فن، عرفان و اخلاق، احکام و شرايع اديان و عقائد مي باشد. اگر اين نعمت مربوط به مطلق خط باشد، خط خوب و زيبا راهي به سوي حظوظ و لذات معنوي آن مفاهيم سابق الذکر است.
خط واقعاً زباني در انگشتان و تابشي از روان و پيک عقل باطني و نمايانگر فکر و معرفت دروني و نشاندهنده شناخت نفسي و مايه انس و الفت حضور و ارتباط و اتصال از راه دور، پناهگاه رازها و خزينه وقايع و حوادث و مخزن تواريخ و معارف بشري است. هيچ خاطره اي از خاطر نمي گذرد و هيچ شناخت و ادراکي از عقلي تحقق نمي پذيرد و هيچ ره آوردي از فهم و هيچ خيالي از وهم بدست نمي آيد، هيچ محسوسي که حواس او را درک کند نيست مگر آنکه با خط و کتابت و نوشتن محفوظ و به ديگران منتقل مي گردد.
اما تمام اينها يک طرف و لذت و معنويت و هنرمندي و والايي کاتبان بزرگ يک طرف. بي شک و بدون اغراق خط اسلامي در زيبايي و جمال، سلامت و معنويت در ميان هنرهاي اسلامي سرآمد و پيشرو و در رتبه اول است. هيچ گاه هنر جلف و مبتذل نبوده ونشده است. هيچ گاه به خدمت طاغوت در نيامده و طاغوت را به خدمت آورده است چنانکه بعداً عرض خواهيم کرد.
چه براي خطاطان بهتر از آن است که حضرت حق سبحانه به قلم که آلت کتابت آنانست قسم فرموده و گفتيم که قسم قرآني به جهت گراميداشت و ارزشمندي و احترام است. اگر خطاط ببيند که خداي سبحانه اولين معلمي است که به انسان فن قلم و خط آموخته، "اقرا و ربک الاکرم الذي علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم."البته سر بر آسمان مي سايد.
به همين جهت بود تا خط را هنري مقدس و برتر از همه هنرهاي جميله و زيبا ببينند و خط خود در عالم اسلامي از ساير فنون جميله بالاترين مرتبه را حائز شده است. مخصوصاً اگر خطاط کار خود را کتابت کلام الله شريف و احاديث پيغمبر اکرم و ائمه معصومين و کلمات بزرگان ببيند. کتابي که علت مبقيه، و موجب پايداري اين ذخائر معنوي است. ذخائري که به ارزش خلقت مي ارزد. آنقدر اين هنر نجيب را گرامي و مقدس دانستند که بعضي از آنان بي طهارت و وضو به نوشتن نمي نشستند مخصوصاً اگر مي خواستند به کتابت کلام الله مجيد بپردازند.
بعد معنوي هنر خط چنان کاتبان کلام الله را در بر مي گرفت که بعضي از آنان تراشه هاي قلمش را جمع آوري نموده، وصيت مي کردند که آب غسلش را با سوزاندن آن تراشه ها گرم نمايند ( کتاب الفنون الزخرفيه الاسلاميه في العصر العثماني و جاهاي ديگر) يا بعضي از علما و بزرگان ما به احترام کتابت و معارف الهي وصيت نمودند که قلم هايش را در کفنش بگذارند چون مرحوم حاج سيد محسن امين عاملي مؤلف گرانقدر اعيان الشيعه( رجوع شود به جلد چهلم اعيان).
خطاطيني که به مقام عالي از خط و هنر مي رسند از آنجا که سرو کارشان غالباً با کلام خداوندي و آيات الهي و احاديث رسول اکرم( صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه معصومين عليهم السلام و کلمات بزرگان مي باشد. يک ارتباط روحي و معنوي بين شخص کاتب و آن مفاهيم والاي معنوي پيدا مي شود که تأثير مشهود به سزايي در روحيه نويسنده دارد.
وضعيت خوشنويسي در عصر طاغوت
در رژيم مقبور قبل از آنجا که هنر خط نمي توانست هنر ابتذال و فحشا و فساد باشد اين بود که به خدمت طاغوت کمتر درآمد و اگر هم در موردي اين هنر به ابتذال و فساد کشيده شده باشد از نظر معاني و الفاظ و نقوش يعني محتواي خط است نه خود خط. با اين بيان معلوم شد که گاه معاني خطوط و خود خطاطان به کار طاغوت و خدمت به فساد گرفته شوند اما خود خط خير، خط عالي مقام والاي هنري خود را در همه حال حافظ است و نمي شود خود خط را به طور پستي و رذالت و بيدردي رژيم نگاشت. شايد به همين سبب بود که کم کَمَک رژيم قبل چندان دلخوشي به اين هنر اصيل و نجيب نشان نداد تا آنجا که او را هنري اصيل و کاتب را هنرمند نمي ديدند. و آنجا که مي خواستند پز خطي هم بدهند چيزهايي من دراري و لوسبازي به نام فانتزي تحويل مردم و بيننده مي دادند خودسري و خودکامگي و نادانيهاي مسئولين امور در رژيم گذشته در تحميل اشکال من دراري و فانتزنگري با اختلاط فرهنگ هاي جوراجور خط را به جاهاي بي ارزشي سوق داد که اگر کسي دنبال خوشنويسي مي رفت از قافله جماعت شتابنده به سوي تمدن بزرگ وامانده محسوب و رسوا و خجل به گوشه اي مي خزيد. فرهنگ منحط رژيم در و غباف و لافزن مقبور چه مصيبت ها بر سر ما نياورد که آدمي از نوشتن شرم دارد موضوع مسائل هنري هم در آن دوران دست کم از ديگر کارها نداشت. بودجه هاي کلان که مصروف برپايي جشن هاي پوچ و بي معني مي شد آنقدر زياد بود که قلم را ياراي نوشتن نيست و در مقابل به هدر دادن اين مخارج چيزي مختصر که نيازي فرهنگي را تأمين کند بدست نمي آمد. هنر، فرهنگ، جشنواره ها، تئاترها، فيلم ها همه و همه مبتذل ترين پست ترين، بي جان ترين فرهنگ ها را که فرهنگ خانواده جمعي طاغوتيان پست و بي بند و بار بود ارائه مي داد. شکر و سپاس خداوند متعال را که به عنايت و لطفش و به همت بازوان تواناي ملت قهرمان و ستمديده مسلمان ما اين همه پستي و بي بند و باري در خاک تيره براي هميشه مدفون و مردم از ديدنش رهايي جسته و آسودگي يافتند مردم ما آداب و رسوم و اخلاقيات فرهنگ سياه و تباه را رها نمودند و با شوق و تفکر در آرمان ها و آرزوهاي اصيل و متعالي انساني به خدمت همه جانبه بي مزد و منت مردانه مي کوشند.
منبع: نشريه زن روز، شماره 2191.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}