طنز پارسي


 






 
شکل دگر خنديدن
نويسنده: سيد مهدي حسيني

شرايط مهم خنده برانگيز بودن سخن
 

اشارتي دراين مقاله درحد توان خود به اين سوال مفروض پاسخ مي دهيم که چه شرايط و عواملي درخنده دار شدن يک اثر نقش دارد؟ به عبارتي ديگر اگر قرار است اثري خنده دار خلق به خلق ا... عرضه کنيم، بايد به چه زمينه هاي خنده آوري توجه داشته باشيم؟
به طور کلي، يک اثر خنده دار بايستي دو شرط مهم داشته باشد:
1. بايد محتوايي خنده دار داشته باشد؛ مثلا درباره حماقت افراد، صفات مضحک، رفتارهاي ناشايست (مثل ريا، خساست و..)
دراين حالت، صاحب اثر زاويه اي جذاب و با نگاهي تيزبين، به موضوع مي نگرد و آن را براي مخاطب مطرح مي کند. درمثال زير، حماقت فرد، دستمايه کار شاعر براي سرودن اين اثر خنده برانگيز شده است.
تکاني به بيمار داديم سخت

شنيدم که بيماري ازاهل شرق
به جان، لطمه اي ديد از سيم برق

طبيبي به بالينش آمد فراز
چنين گفت آن دکتر چاره ساز

که در نسخه يک گرد يک شربت است.
که مخصوص تسکين اين ضربت است.

به هنگام خوردن ، تکانش دهيد.
سپس شيشه را بر دهانش نهيد.

چنا ن داد دستور، مرد طبيب
ولي حال بيمار شد بس عجيب

مطب آمدند از کسان مريض
بگفتند شرحي طويل و عريض

طبيبا به بالين بيمار ، آي !
گمانم که ديگر نماند به جاي

هر آن چيز گفتني عمل کرده ايم.
همان (گرد) در آب حل کرده ايم.

تکاني به بيمار داديم سخت
چنان که تکانند شاخ درخت

ولي حال بيمار گرديده بد
گمانم که مرده ست صد در نود!

چنين گفت با او پرستار نر
که اي بي خرد مردم بي خبر

خطا گر چه کرديد اين کار را
تکان شيشه بايد نه بيمار را!( 1)

پاشا امير حسيني
شرط دوم اين که صاحب اثر، شرايط خنده برانگيز شدن ماجرا را فراهم کند.درکنار اهميت سوژه و خنده دار بودن آن، لازم است صاحب اثر با اتکا به توان هنري و استفاده از امکانات زباني و شگردهاي بياني، اثر را خنده آور و تأثير گذار تر نشان دهد.
درمثال بالا آنچه بيش تر مشهود است سوژه خنده دار آن (تکان دادن بيمار به جاي شيشه ) است وشيوه بيان شاعر جدابيت خاصي به اثر نبخشيده، حتي در ابيات پاياني برخي کلمات، ارزش و والايي طنز راهم کم رنگ کرده است.
درپايان اين بخش به ذکر نمونه اي از آثار طنز بسنده مي کنيم و توضيح و تفصيل بحث استفاده از امکانات زباني و کاربرد شگردهاي بياني باشد براي بخش هاي ديگر، طلب شما خوانندگان عزيز اين مجموعه.
 

جرم الاغ

ديدم ميان کوچه پير لبو فروشي
بار لبو نهاده پشت دراز گوشي

مي گفت: گرم و داغ است شرين لبوي قندي
و افکنده اين ترانه اندر جهان خروشي

طفلان بي چغندر با جهد و سرعت اندر
چون صوفي قلندر، دنبال ديگ جوشي

ناگهان درشکه خان، از آن طرف گذر گرد
خان اندر او نشسته با کر وفر و جوشي

چرخ درشکه خر را غلطاند وبر زمين زد
تا زانوان فروشد دستش به لانه موشي

پالان خر ز دوستش وارونه شد، تو گفتي
دستار باده نوشي است دربزم مي فروشي

پير ستمگر آمد بگرفت گوش و دمبش
هني نمود و هوني ، هشي کشيد و هوشي

چندان زدش که او را بر جا نماند ديگر
نه شانه اي، نه پشتي ، نه گردني نه دوشي

ز آن جا که جز تحمل کاري نمي تواند
با جابري ذليلي، با ناطقي خموشي.

مسکين الاغ مي گفت: اي پير بي مروت!
دانستي ار تو را بود فرهنگ و عقل و هوشي

جرم من، اين که هستم فرمان بر مطيعت
اي کاش جاي من بود يک استر چموشي!(2)

اديب الممالک فراهاني

مي بينيد که شاعر، دراين شعر با بيان تمثيلي، چموشي را از حرف شنوي بهتر مي داند و بدين ترتيب دست روي بزرگ ترين مشکل مردم ايران عصر خود مي گذارد...
 

زمينه هاي وقوع خنده
 

دربخش هاي پيشين - مقصودمان همين چند سطر پيش است !- درباره زمينه ها و عوامل وقوع خنده سخن به ميان آورديم. واقعيت امر اين است که هراس داريم بحث مان بيش تر حالت تئوري پردازي و فرضيه پروري(!) يابد، به همين دليل از اطاله کلام (همان روده درازي و پرحرفي خودمان است) پرهيز کرده، بي هيچ توضيحي به اين زمينه ها اشاره مي کنيم.
دريک نگاه کلي، مي توان گفت وقتي با تناقض ها ، غفلت ها ، موارد غير متعارف و غير طبيعي ، تفاوت ها ، جهالت ها و خطاهاي گفتاري و رفتاري ديگران مواجه مي شويم؛ ناخود آگاه مي خنديم .حال اين خنده ها سطوح مختلف دارد و هر کدام تعريفي مجزا.
برحسب نوع خنده ها و زمينه هاي وقوع آن است که طنز و غير طنز از هم متمايز مي شود.
منبع:مجله ديدار آشنا 123