انقلاب اسلامي در چشم انداز نشريات خارجي(1)
انقلاب اسلامي در چشم انداز نشريات خارجي(1)
انقلاب اسلامي در چشم انداز نشريات خارجي(1)
نويسنده: گروه پژوهش بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر
هر چه از زمان وقوع اسلامي دور مي شويم تبيين آن پيچيدگي هاي بيشتري پيدا مي کند، زيرا در بررسي انقلاب، در نقطه اي باز ايستاده ايم که انقلاب به بخش قابل توجهي از نيات و مقاصد و اهدافش رسيده و نظام اجتماعي نويني به بار آورده است. اما اين سؤال هميشه مطرح است که سرشت نظام جديد چه تفاوت هايي با نظام گذشته دارد؟ همانندي و تفاوت نظام پيشين و نظام جديد در کجاست؟ در واژگوني گسترده ي نظام پيشين چه چيزي از دست رفت و چه چيزي به دست آمد؟ آيا آرمان هاي رهبران انقلاب اسلامي و مردم در دوران واژگوني نظام پيشين، تحقق پيدا کرده است؟
اينها سؤال هايي است که پاسخ به آنها نياز به بازکاوي آرمان هاي انقلاب اسلامي دارد. اما بازکاوي آرمان هايي که در حدود دو دهه ي گذشته پيوسته بر زبان مردم جاري بود، در اين زمان چگونه امکان پذير است؟ اين واقعيت را نمي توان بيهوده انکار کرد که در بازکاوي آرمان هاي گذشته احساسات امروزين ما بي تأثير نيست. کدام ايراني مسلمان است که بتواند درباره ي کشورش، آرمان هاي خود و جامعه اش و از همه مهم تر عصري که در آن زندگي مي کند، با بي طرفي محض بينديشد و بنويسد؟ از همين روي بايد اعتراف
کرد که در هنگام بررسي جنبه هاي گوناگون نظام اجتماعي پيشين و آرمان هاي دوران انقلاب هرگز از تأثير ايران امروز برکنار نيستيم و نخواهيم بود.
اکنون در ميان موافقان و مخالفان انقلاب اسلامي کساني هستند که افکار، انديشه ها، آرمان ها، بينش ها و گرايش هاي آنها نسبت به دوران انقلاب به کلي دگرگون گشته است. کساني بودند که در گذشته شور انقلابي آنها به گونه اي بود که هيچ گاه کمترين تعللي را در تفسير اسلامي آرمان هاي انقلاب برنمي تابيدند، ولي امروز ديگر از آن شور و هيجان خبري نيست. از آن طرف هستند کساني که شايد در آن دوران چشم انداز مثبتي نسبت به دگرگوني هاي ايران نداشتند ولي هنگامي که با دگرگوني هاي چشمگير عمر نسبتا کوتاه جمهوري اسلامي روبه رو شدند نسبت به آن با انصاف بيشتر و داوري هاي عقلايي تر برخورد مي کنند.
يکي از راه هاي بازکاوي آرمان هاي انقلاب اسلامي بازخواني نوشته هاي آن دوران است. نوشته هاي اين دوران به هر دليل از احساسات امروزين خالي است و با اصالت بيشتري به دگرگوني هاي انقلاب اسلامي نظر دارد؛ دگرگوني هايي که نمايانگر اراده ي مطلق جمعي مردم ايران در نفي رژيم کهنه و پوسيده ي مشروطه ي سلطنتي، طرد نظريه هاي سياسي و اجتماعي غرب و پايه ريزي نظام جديدي مبتني بر باورها و ارزش هاي نهادينه شده ي جامعه بود، نظامي که آرمان هاي خود را در اعتقادات اسلامي جستجو مي کرد.
اگر ادعا کنيم که انقلاب اسلامي از جنبه ي نظري موجب تحقق حقيقت اجتماعي دين در ايران گرديد، ممکن است عده اي ما را متهم کنند که در تبيين انقلاب به تاريخ نگاري ايدئولوژيک گرفتار شده ايم. اين اتهام در ايران معمولا از ناحيه ي کساني وارد مي شود که عموما نگاه آنها به دگرگوني هاي اجتماعي تحت تأثير قرائت هاي رسمي تفکر اروپايي و جوامع مسيحي است. مسيحيان در ظاهر سال هاست که دين را از ساحت زندگي اجتماعي خود خارج کرده اند و دين کارکرد اجتماعي خود را در غرب از دست داده است. اگر چه اين اعتقاد صرفا در حوزه ي نظر مي تواند به عنوان يکي از ديدگاه ها مورد تحليل قرار گيرد اما نمي توانيم انتظار داشته باشيم متوني که زبان و ادبيات آنها زبان و ادبيات تفکر غربي است به اين حقيقت اعتراف کنند که انقلاب اسلامي بار ديگر نگاه ديني به حوزه ي تحولات اجتماعي را در جهان زنده کرد.
با اين همه، هيچ دليل عقلي در دست نداريم که بپذيريم، نپرداختن چنين زبان و ادبياتي در انقلاب اسلامي به منزله ي نفي اسلامي و ديني بودن انقلاب است. اگر چه ممکن است عده اي از چشم انداز همان زبان و ادبيات غربي تصور کنند که مسأله ي اساسي انقلاب عظيم مردم ايران در نفي نظام شاهنشاهي،
مسأله ي تجدد و ترقي بود. اما مي توان گفت که در انقلاب اسلامي قبل از آنکه مسأله ي تجدد و ترقي به تعبير غربي آن مطرح باشد آرايش شکلي و محتوايي آن مهم تر بود. مثلا در درک مفهوم تجدد بخش اعظمي از متفکران که تحت نفوذ زبان و ادبيات غربي هستند، معتقد بودند که ما بايد تقليد کنيم و اصولا راهي جز تقليد براي ما وجود ندارد. به عبارت ديگر در باب مسأله ي دگرگوني سهل الوصول ترين راه را تقليد مي ديدند. امام خميني و پيروان انقلاب اسلامي به کلي چنين نظرياتي را مخدوش مي دانستند. امام هم از جنبه ي فکري و فلسفي، هم از جنبه ي ديني و هم از جنبه ي تجربه ي تاريخي بر چنين نظرياتي اشکالات جدي وارد مي کنند.
يا ممکن است عده اي معتقد باشند که در انقلاب اسلامي دينمداري اصل شد و مليت در حاشيه قرار گرفت. اما از آن طرف به آنها پاسخ داده مي شود آنچه در انقلاب اسلامي ايران در حاشيه قرار گرفت ناسيوناليسم بود. ناسيوناليسم ايدئولوژي نژادگرايانه اي بود که در رژيم پيشين مقابل هويت و مليت ايراني قرار گرفت. دين در رژيم پيشين در مقابل اين پديده قرار گرفت و در انقلاب اسلامي، مليت به مفهوم ناسيوناليسم پهلوي نفي شد. همان طوري که در انقلاب اسلامي، اسلام در مقابل غرب گرايي قرار گرفت نه دانش غربي، غرب گرايي هميشه دانش غربي را در ايران در حاشيه قرار داد و در حقيقت انقلاب اسلامي آمد که اين سيطره را به هم ريزد.
اوريانا فالاچي در مصاحبه اي از امام سؤال مي کند که آيا انقلاب اسلامي و حکومتي اسلامي موجب سلطه ي فاشيسم در ايران نمي شود؟
امام مقتدرانه جواب مي دهد:
فاشيسم در غرب نزد شما تحقق مي يابد نه در بين مردمي با فرهنگ اسلامي ... (1) ما از اين علم و تکنولوژي شما نمي ترسيم. ما از ايده ها و رسوم شما مي ترسيم، اين به اين معني است که ما از نظر سياسي و اجتماعي از شما مي ترسيم، ما مي خواهيم که مملکت مال خودمان باشد. (2)
چرا امام مي گويد ما از نظر سياسي و اجتماعي از غرب مي ترسيم؟ چون فاشيسم، کمونيسم، ليبراليسم، توليد جنگ افزارهاي کشتار جمعي، سلاح هاي هسته اي، شيميايي و ميکروبي، فساد اخلاقي و اجتماعي،
نابودي محيط زيست و خلاصه بسياري از مصائبي که امروز بشر با آن درگير است زائيده ي نظام سياسي و اجتماعي غرب است. نظامي با فرهنگ اسلامي هيچ گاه سراغ اين چيزها نمي رود.
اين مقدمه از آن جهت گفته شد که متوجه باشيم بازکاوي آرمان هاي انقلاب اسلامي در چشم انداز احساسات امروزين ايران و جهان، اگر چه مي تواند روشي در ميان روش هاي ديگر باشد اما بازکاوي اصيلي نيست. بازکاوي اصيل را تا حدودي بايد در آرمان هاي دوران نفي رژيم گذشته و تأسيس نظام جديد جستجو کرد.
يکي از شيوه هاي مطالعه ي حقانيت آرمان هاي اسلامي در حرکت بزرگ اجتماعي مردم ايران در سال هاي 56 و 57، رجوع به نوشته هاي اين دوران است. از ميان نوشته هاي اين دوران انعکاس انقلاب اسلامي در مطبوعات خارجي جلوه ي ديگري از ماهيت اسلامي جنبش اين دوران است.
غير ايرانيان در سراسر جهان توجه بيشتري به انقلاب اسلامي ايران از خود نشان دادند و اين هم يکي از عجايب انقلابات بزرگ است. همان طور که انقلاب فرانسه نيز چنين بود. در اين دوران، جهان احساس مي کرد نظام نويني در آستانه ي ساخته شدن است و به همان ميزان نيز اميدهاي جديدي در زمينه ي دگرگوني و اصلاحات در حال ظهور بود. اگر چه هنوز هيچ کس با قاطعيت نمي توانست ادعا کند که اين دگرگوني ها و اصلاحات به کجا منجر مي شود اما در نوشته هاي مطبوعات خارجي در اين دوران غالبا تصور مي شود که جنس انقلاب اسلامي از جنس دگرگوني هاي غربي نيست.
آيا پديده ي انقلاب اسلامي تا بدين اندازه که معاصرانش معتقدند خارق العاده است؟ سرشت واقعي اين انقلاب چه بود؟ پيامدهاي پايدار اين انقلاب شگفت انگيز و هراس آور براي غرب چه بود؟ اين انقلاب چه چيزي را به چالش کشيد، چه نظامي را نابود کرد و چه چيزي آفريد؟
هنوز عده اي اعتقاد دارند که پاسخ به اين سؤال ها زود است، چون ما هنوز در چشم انداز شور سودايي کساني هستيم که شاهد اين رويداد بودند. آنها مي خواهند دوستداران انقلاب اسلامي را با دور کردن از احساسات بنيانگذاران انقلاب و هدف هاي آن در معرض چالش استحاله قرار دهند. چون به زودي با از بين رفتن نسل انقلابي کار بررسي انقلاب اسلامي دشوار خواهد شد. چرا؟ چون مي گويند زماني که انقلاب بزرگ موفق شوند، علت هاي آنها ديگر ناپديد خواهند شد و همين ناپديدي علت ها انقلابات را فهم ناپذير خواهد ساخت.
براي اينکه در معرض چالش چنين استحاله اي نباشيم مي خواهيم بخشي از آرمان هاي انقلاب اسلامي را نه از زبان نسل انقلابي ايران، بلکه از زبان غربي هايي مرور کنيم که هميشه نسبت به دگرگوني هاي خارج از قرائت هاي رسمي غرب، عصبيت داشته اند.
مقاله هايي که در اين بخش آورده شده انعکاس بسيار کوچکي از درياي عظيم نوشته هايي است که پيرامون انقلاب اسلامي بين سال هاي 56و 57 در غرب نوشته شد. در گزينش اين مقاله ها هيچ انگيزه ي خاصي را دنبال نمي کنيم. اينها مقاله هايي است که در آرشيو بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر گردآوري شده و به نوعي با تاريخ نگاري انقلاب اسلامي نسبت دارد.
براي نسل جوان، که فضاي شور انقلابي و آرمان هاي ملت ايران را در اين دوران از نزديک حس نکرده اند، مطالعه ي اين نوشته ها خالي از لطف نيست. همان طوري که براي نسل اول انقلاب اسلامي که خالق آن حماسه ي بزرگ هستند نيز بازخواني آرمان هاي انقلاب اسلامي در چشم انداز مطبوعات خارجي يادآور همدلي و هماهنگي آن دوران است.
در اغلب نوشته ها، هر نشريه اي بر اساس سياست ها، سطح اطلاعات و علائق و سلايق خود، انقلاب اسلامي را منعکس کرده است. اما يک چيز در همه ي اين نوشته ها مشهود است و آن حماسه ي بزرگي است که ملت ايران در سايه ي آرمان هاي اسلامي خلق کردند. اگر دنيا در مقام تحليل انقلاب اسلامي در زمينه ها، علل و عوامل انقلاب اختلافات عميقي داشته باشد در يک چيز اتفاق دارد و آن اسلامي بودن اين انقلاب است.
در اينجا شايسته است از خانم سميه صائمي که زحمت ترجمه ي بخشي از اين مقالات را به عهده گرفتند تقدير و تشکر شود.
1. سوم ژانويه ي 1979ـ گزارشي تحت عنوان «500 نفر به خانه ي خواهر شاه در بورلي هيلز يورش مي برند.»
2. چهارم ژانويه ي 1979ـ مقاله اي تحت عنوان «مقامات رسمي خواستار اخراج دانشجويان اغتشاش گر ايراني شدند.»
3. پنجم ژانويه ي 1979ـ مقالاتي تحت عناوين «امريکا قول مي دهد در مورد ايرانيان اغتشاش گر با شدت عمل رفتار کند.»، «مادر شاه در پالم اسپرينگز»، «ايرانيان در امريکا: بازي با ارقام»
4. ششم ژانويه ي 1979ـ مقاله اي تحت عنوان «جاي امني براي مادر شاه» و مقاله ي ديگري تحت عنوان «ايرانيان در امريکا: يک گروه در حال رشد»
5. هشتم ژانويه ي 1979ـ قسمت «نامه به تايمز» 7 امريکايي در مورد تظاهرات دانشجويان اظهار نظر کرده اند.
ترجمه: انبوه مردم خشمگين که قريب به 500 دانشجوي ايراني بودند بعد از ظهر سه شنبه به خانه ي مجلل شاهزاده شمس يورش بردند. تعدادي شيشه را شکستند و در آخر در چند نقطه آتش برپا کردند. خانه قبل از اينکه از بين برود توسط مأموران پليس که از باتوم و گاز اشک آور استفاده مي کردند، محاصره شد. نهايتا 35 نفر از معترضين درمجاورت دامنه ي مسکوني و انحصاري طي 45 دقيقه نبرد مجروح شدند. به گفته ي پليس بورلي هيلز دو نفر با سوء ظن به يک پسر بچه دستگير شدند، در حالي که اعضاي نمايندگان رسمي دولت اذعان داشتند 5 دستگيري ديگر نيز با سوء ظن به حمله با اسلحه ي مرگبار به يک افسر پليس و به اتهام مداخله در کار پليس صورت گرفته است. سه شب پليس لس آنجلس تأکيد کرد که مادر شاه، تاج الملک تحت محافظ بسيار شديد به مکاني نامعلوم
بيرون از خانه ي شاهزاده شمس رفته اند. در ضمن محل اقامت فعلي شاهزاده شمس، خواهر شاه نيز نامعلوم است. اما به نقل از يک منبع موثق در حال حاضر آنها به تنهايي در يک خانه ي شديدا حفاظت شده به سر مي برند. مادر ملکه که گفته مي شد در سن 90 سالگي است هفته ي گذشته به بورلي هيلز آمد تا به همراه شاهزاده شمس پناهنده شود. گزارشات حاکي از آن است که 4 سال پيش زن جوان تر (شاهزاده شمس) اين کاخ مدرن را به بهاي 550/000 دلار ابتياع کرده است.
به گفته ي شهود دو اتومبيل توسط دانشجويان واژگون و به آتش کشيده شد. به نظر مي رسد يکي از اتومبيل هاي سوخته از وسايل نقليه ي اعضاي دولتي است که داخل کاخ بوده و ديگري در خيابان کال ويزه بوده است.
شيشه هاي بيروني دست کم 6 ماشين گشت مأموران پليس شکسته شده بود. به گفته ي بخش اطفاي حريق بورلي هيلز علفزارها و بوته هاي اطراف عمارت آتش گرفتند و شعله هاي کنار به
سرعت خاموش شد. تا آنجا که مشخص است (از قرار معلوم) عمارت در اثر آتش آسيب نديده است. اما گزارشگران حاضر در محل حادثه اذعان داشتند که چندين پنجره ي خانه با چوب و سنگ و کلوخي که توسط دانشجويان متهم پرتاب شده بود از بين رفته است.
اگر چه برخي از اين گزارشگران بيان داشتند که صداي تيراندازي را طي نبرد و ستيز شنيده اند اما چند منبع پليس هر گونه تيراندازي که منجر به آسيب شده باشد را رد کردند. به گفته ي جيم کلين، حداکثر دو گلوله شليک شده که وي از هويت شليک کننده ي آن خبري نداد. از سوي ديگر شاهدان گفتند يک نماينده ي زن توسط دانشجويان از اتومبيل بيرون کشيده شد. اما چند لحظه بعد توسط ديگر طرفدارانش نجات يافت.
اينها سؤال هايي است که پاسخ به آنها نياز به بازکاوي آرمان هاي انقلاب اسلامي دارد. اما بازکاوي آرمان هايي که در حدود دو دهه ي گذشته پيوسته بر زبان مردم جاري بود، در اين زمان چگونه امکان پذير است؟ اين واقعيت را نمي توان بيهوده انکار کرد که در بازکاوي آرمان هاي گذشته احساسات امروزين ما بي تأثير نيست. کدام ايراني مسلمان است که بتواند درباره ي کشورش، آرمان هاي خود و جامعه اش و از همه مهم تر عصري که در آن زندگي مي کند، با بي طرفي محض بينديشد و بنويسد؟ از همين روي بايد اعتراف
کرد که در هنگام بررسي جنبه هاي گوناگون نظام اجتماعي پيشين و آرمان هاي دوران انقلاب هرگز از تأثير ايران امروز برکنار نيستيم و نخواهيم بود.
اکنون در ميان موافقان و مخالفان انقلاب اسلامي کساني هستند که افکار، انديشه ها، آرمان ها، بينش ها و گرايش هاي آنها نسبت به دوران انقلاب به کلي دگرگون گشته است. کساني بودند که در گذشته شور انقلابي آنها به گونه اي بود که هيچ گاه کمترين تعللي را در تفسير اسلامي آرمان هاي انقلاب برنمي تابيدند، ولي امروز ديگر از آن شور و هيجان خبري نيست. از آن طرف هستند کساني که شايد در آن دوران چشم انداز مثبتي نسبت به دگرگوني هاي ايران نداشتند ولي هنگامي که با دگرگوني هاي چشمگير عمر نسبتا کوتاه جمهوري اسلامي روبه رو شدند نسبت به آن با انصاف بيشتر و داوري هاي عقلايي تر برخورد مي کنند.
يکي از راه هاي بازکاوي آرمان هاي انقلاب اسلامي بازخواني نوشته هاي آن دوران است. نوشته هاي اين دوران به هر دليل از احساسات امروزين خالي است و با اصالت بيشتري به دگرگوني هاي انقلاب اسلامي نظر دارد؛ دگرگوني هايي که نمايانگر اراده ي مطلق جمعي مردم ايران در نفي رژيم کهنه و پوسيده ي مشروطه ي سلطنتي، طرد نظريه هاي سياسي و اجتماعي غرب و پايه ريزي نظام جديدي مبتني بر باورها و ارزش هاي نهادينه شده ي جامعه بود، نظامي که آرمان هاي خود را در اعتقادات اسلامي جستجو مي کرد.
اگر ادعا کنيم که انقلاب اسلامي از جنبه ي نظري موجب تحقق حقيقت اجتماعي دين در ايران گرديد، ممکن است عده اي ما را متهم کنند که در تبيين انقلاب به تاريخ نگاري ايدئولوژيک گرفتار شده ايم. اين اتهام در ايران معمولا از ناحيه ي کساني وارد مي شود که عموما نگاه آنها به دگرگوني هاي اجتماعي تحت تأثير قرائت هاي رسمي تفکر اروپايي و جوامع مسيحي است. مسيحيان در ظاهر سال هاست که دين را از ساحت زندگي اجتماعي خود خارج کرده اند و دين کارکرد اجتماعي خود را در غرب از دست داده است. اگر چه اين اعتقاد صرفا در حوزه ي نظر مي تواند به عنوان يکي از ديدگاه ها مورد تحليل قرار گيرد اما نمي توانيم انتظار داشته باشيم متوني که زبان و ادبيات آنها زبان و ادبيات تفکر غربي است به اين حقيقت اعتراف کنند که انقلاب اسلامي بار ديگر نگاه ديني به حوزه ي تحولات اجتماعي را در جهان زنده کرد.
با اين همه، هيچ دليل عقلي در دست نداريم که بپذيريم، نپرداختن چنين زبان و ادبياتي در انقلاب اسلامي به منزله ي نفي اسلامي و ديني بودن انقلاب است. اگر چه ممکن است عده اي از چشم انداز همان زبان و ادبيات غربي تصور کنند که مسأله ي اساسي انقلاب عظيم مردم ايران در نفي نظام شاهنشاهي،
مسأله ي تجدد و ترقي بود. اما مي توان گفت که در انقلاب اسلامي قبل از آنکه مسأله ي تجدد و ترقي به تعبير غربي آن مطرح باشد آرايش شکلي و محتوايي آن مهم تر بود. مثلا در درک مفهوم تجدد بخش اعظمي از متفکران که تحت نفوذ زبان و ادبيات غربي هستند، معتقد بودند که ما بايد تقليد کنيم و اصولا راهي جز تقليد براي ما وجود ندارد. به عبارت ديگر در باب مسأله ي دگرگوني سهل الوصول ترين راه را تقليد مي ديدند. امام خميني و پيروان انقلاب اسلامي به کلي چنين نظرياتي را مخدوش مي دانستند. امام هم از جنبه ي فکري و فلسفي، هم از جنبه ي ديني و هم از جنبه ي تجربه ي تاريخي بر چنين نظرياتي اشکالات جدي وارد مي کنند.
يا ممکن است عده اي معتقد باشند که در انقلاب اسلامي دينمداري اصل شد و مليت در حاشيه قرار گرفت. اما از آن طرف به آنها پاسخ داده مي شود آنچه در انقلاب اسلامي ايران در حاشيه قرار گرفت ناسيوناليسم بود. ناسيوناليسم ايدئولوژي نژادگرايانه اي بود که در رژيم پيشين مقابل هويت و مليت ايراني قرار گرفت. دين در رژيم پيشين در مقابل اين پديده قرار گرفت و در انقلاب اسلامي، مليت به مفهوم ناسيوناليسم پهلوي نفي شد. همان طوري که در انقلاب اسلامي، اسلام در مقابل غرب گرايي قرار گرفت نه دانش غربي، غرب گرايي هميشه دانش غربي را در ايران در حاشيه قرار داد و در حقيقت انقلاب اسلامي آمد که اين سيطره را به هم ريزد.
اوريانا فالاچي در مصاحبه اي از امام سؤال مي کند که آيا انقلاب اسلامي و حکومتي اسلامي موجب سلطه ي فاشيسم در ايران نمي شود؟
امام مقتدرانه جواب مي دهد:
فاشيسم در غرب نزد شما تحقق مي يابد نه در بين مردمي با فرهنگ اسلامي ... (1) ما از اين علم و تکنولوژي شما نمي ترسيم. ما از ايده ها و رسوم شما مي ترسيم، اين به اين معني است که ما از نظر سياسي و اجتماعي از شما مي ترسيم، ما مي خواهيم که مملکت مال خودمان باشد. (2)
چرا امام مي گويد ما از نظر سياسي و اجتماعي از غرب مي ترسيم؟ چون فاشيسم، کمونيسم، ليبراليسم، توليد جنگ افزارهاي کشتار جمعي، سلاح هاي هسته اي، شيميايي و ميکروبي، فساد اخلاقي و اجتماعي،
نابودي محيط زيست و خلاصه بسياري از مصائبي که امروز بشر با آن درگير است زائيده ي نظام سياسي و اجتماعي غرب است. نظامي با فرهنگ اسلامي هيچ گاه سراغ اين چيزها نمي رود.
اين مقدمه از آن جهت گفته شد که متوجه باشيم بازکاوي آرمان هاي انقلاب اسلامي در چشم انداز احساسات امروزين ايران و جهان، اگر چه مي تواند روشي در ميان روش هاي ديگر باشد اما بازکاوي اصيلي نيست. بازکاوي اصيل را تا حدودي بايد در آرمان هاي دوران نفي رژيم گذشته و تأسيس نظام جديد جستجو کرد.
يکي از شيوه هاي مطالعه ي حقانيت آرمان هاي اسلامي در حرکت بزرگ اجتماعي مردم ايران در سال هاي 56 و 57، رجوع به نوشته هاي اين دوران است. از ميان نوشته هاي اين دوران انعکاس انقلاب اسلامي در مطبوعات خارجي جلوه ي ديگري از ماهيت اسلامي جنبش اين دوران است.
غير ايرانيان در سراسر جهان توجه بيشتري به انقلاب اسلامي ايران از خود نشان دادند و اين هم يکي از عجايب انقلابات بزرگ است. همان طور که انقلاب فرانسه نيز چنين بود. در اين دوران، جهان احساس مي کرد نظام نويني در آستانه ي ساخته شدن است و به همان ميزان نيز اميدهاي جديدي در زمينه ي دگرگوني و اصلاحات در حال ظهور بود. اگر چه هنوز هيچ کس با قاطعيت نمي توانست ادعا کند که اين دگرگوني ها و اصلاحات به کجا منجر مي شود اما در نوشته هاي مطبوعات خارجي در اين دوران غالبا تصور مي شود که جنس انقلاب اسلامي از جنس دگرگوني هاي غربي نيست.
آيا پديده ي انقلاب اسلامي تا بدين اندازه که معاصرانش معتقدند خارق العاده است؟ سرشت واقعي اين انقلاب چه بود؟ پيامدهاي پايدار اين انقلاب شگفت انگيز و هراس آور براي غرب چه بود؟ اين انقلاب چه چيزي را به چالش کشيد، چه نظامي را نابود کرد و چه چيزي آفريد؟
هنوز عده اي اعتقاد دارند که پاسخ به اين سؤال ها زود است، چون ما هنوز در چشم انداز شور سودايي کساني هستيم که شاهد اين رويداد بودند. آنها مي خواهند دوستداران انقلاب اسلامي را با دور کردن از احساسات بنيانگذاران انقلاب و هدف هاي آن در معرض چالش استحاله قرار دهند. چون به زودي با از بين رفتن نسل انقلابي کار بررسي انقلاب اسلامي دشوار خواهد شد. چرا؟ چون مي گويند زماني که انقلاب بزرگ موفق شوند، علت هاي آنها ديگر ناپديد خواهند شد و همين ناپديدي علت ها انقلابات را فهم ناپذير خواهد ساخت.
براي اينکه در معرض چالش چنين استحاله اي نباشيم مي خواهيم بخشي از آرمان هاي انقلاب اسلامي را نه از زبان نسل انقلابي ايران، بلکه از زبان غربي هايي مرور کنيم که هميشه نسبت به دگرگوني هاي خارج از قرائت هاي رسمي غرب، عصبيت داشته اند.
مقاله هايي که در اين بخش آورده شده انعکاس بسيار کوچکي از درياي عظيم نوشته هايي است که پيرامون انقلاب اسلامي بين سال هاي 56و 57 در غرب نوشته شد. در گزينش اين مقاله ها هيچ انگيزه ي خاصي را دنبال نمي کنيم. اينها مقاله هايي است که در آرشيو بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر گردآوري شده و به نوعي با تاريخ نگاري انقلاب اسلامي نسبت دارد.
براي نسل جوان، که فضاي شور انقلابي و آرمان هاي ملت ايران را در اين دوران از نزديک حس نکرده اند، مطالعه ي اين نوشته ها خالي از لطف نيست. همان طوري که براي نسل اول انقلاب اسلامي که خالق آن حماسه ي بزرگ هستند نيز بازخواني آرمان هاي انقلاب اسلامي در چشم انداز مطبوعات خارجي يادآور همدلي و هماهنگي آن دوران است.
در اغلب نوشته ها، هر نشريه اي بر اساس سياست ها، سطح اطلاعات و علائق و سلايق خود، انقلاب اسلامي را منعکس کرده است. اما يک چيز در همه ي اين نوشته ها مشهود است و آن حماسه ي بزرگي است که ملت ايران در سايه ي آرمان هاي اسلامي خلق کردند. اگر دنيا در مقام تحليل انقلاب اسلامي در زمينه ها، علل و عوامل انقلاب اختلافات عميقي داشته باشد در يک چيز اتفاق دارد و آن اسلامي بودن اين انقلاب است.
در اينجا شايسته است از خانم سميه صائمي که زحمت ترجمه ي بخشي از اين مقالات را به عهده گرفتند تقدير و تشکر شود.
500 نفر به خانه ي خواهر شاه در بورلي هيلز يورش بردند
1. سوم ژانويه ي 1979ـ گزارشي تحت عنوان «500 نفر به خانه ي خواهر شاه در بورلي هيلز يورش مي برند.»
2. چهارم ژانويه ي 1979ـ مقاله اي تحت عنوان «مقامات رسمي خواستار اخراج دانشجويان اغتشاش گر ايراني شدند.»
3. پنجم ژانويه ي 1979ـ مقالاتي تحت عناوين «امريکا قول مي دهد در مورد ايرانيان اغتشاش گر با شدت عمل رفتار کند.»، «مادر شاه در پالم اسپرينگز»، «ايرانيان در امريکا: بازي با ارقام»
4. ششم ژانويه ي 1979ـ مقاله اي تحت عنوان «جاي امني براي مادر شاه» و مقاله ي ديگري تحت عنوان «ايرانيان در امريکا: يک گروه در حال رشد»
5. هشتم ژانويه ي 1979ـ قسمت «نامه به تايمز» 7 امريکايي در مورد تظاهرات دانشجويان اظهار نظر کرده اند.
ترجمه: انبوه مردم خشمگين که قريب به 500 دانشجوي ايراني بودند بعد از ظهر سه شنبه به خانه ي مجلل شاهزاده شمس يورش بردند. تعدادي شيشه را شکستند و در آخر در چند نقطه آتش برپا کردند. خانه قبل از اينکه از بين برود توسط مأموران پليس که از باتوم و گاز اشک آور استفاده مي کردند، محاصره شد. نهايتا 35 نفر از معترضين درمجاورت دامنه ي مسکوني و انحصاري طي 45 دقيقه نبرد مجروح شدند. به گفته ي پليس بورلي هيلز دو نفر با سوء ظن به يک پسر بچه دستگير شدند، در حالي که اعضاي نمايندگان رسمي دولت اذعان داشتند 5 دستگيري ديگر نيز با سوء ظن به حمله با اسلحه ي مرگبار به يک افسر پليس و به اتهام مداخله در کار پليس صورت گرفته است. سه شب پليس لس آنجلس تأکيد کرد که مادر شاه، تاج الملک تحت محافظ بسيار شديد به مکاني نامعلوم
بيرون از خانه ي شاهزاده شمس رفته اند. در ضمن محل اقامت فعلي شاهزاده شمس، خواهر شاه نيز نامعلوم است. اما به نقل از يک منبع موثق در حال حاضر آنها به تنهايي در يک خانه ي شديدا حفاظت شده به سر مي برند. مادر ملکه که گفته مي شد در سن 90 سالگي است هفته ي گذشته به بورلي هيلز آمد تا به همراه شاهزاده شمس پناهنده شود. گزارشات حاکي از آن است که 4 سال پيش زن جوان تر (شاهزاده شمس) اين کاخ مدرن را به بهاي 550/000 دلار ابتياع کرده است.
به گفته ي شهود دو اتومبيل توسط دانشجويان واژگون و به آتش کشيده شد. به نظر مي رسد يکي از اتومبيل هاي سوخته از وسايل نقليه ي اعضاي دولتي است که داخل کاخ بوده و ديگري در خيابان کال ويزه بوده است.
شيشه هاي بيروني دست کم 6 ماشين گشت مأموران پليس شکسته شده بود. به گفته ي بخش اطفاي حريق بورلي هيلز علفزارها و بوته هاي اطراف عمارت آتش گرفتند و شعله هاي کنار به
سرعت خاموش شد. تا آنجا که مشخص است (از قرار معلوم) عمارت در اثر آتش آسيب نديده است. اما گزارشگران حاضر در محل حادثه اذعان داشتند که چندين پنجره ي خانه با چوب و سنگ و کلوخي که توسط دانشجويان متهم پرتاب شده بود از بين رفته است.
اگر چه برخي از اين گزارشگران بيان داشتند که صداي تيراندازي را طي نبرد و ستيز شنيده اند اما چند منبع پليس هر گونه تيراندازي که منجر به آسيب شده باشد را رد کردند. به گفته ي جيم کلين، حداکثر دو گلوله شليک شده که وي از هويت شليک کننده ي آن خبري نداد. از سوي ديگر شاهدان گفتند يک نماينده ي زن توسط دانشجويان از اتومبيل بيرون کشيده شد. اما چند لحظه بعد توسط ديگر طرفدارانش نجات يافت.
پينوشتها:
1.اوريانا فالاچي، گفتگوها، گردآوري و ترجمه غلامرضا امامي، انتشارات برگ، تهران، 1376، ص8.
2.همان، ص22.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}