اسنادي از نوفل لوشاتو
اسنادي از نوفل لوشاتو
اسنادي از نوفل لوشاتو
نويسنده:گروه پژوهش بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر
اسناد اين بخش شامل پنج نامه ي منتشر نشده از کساني است که در دوران اقامت امام خميني در نوفل لوشاتو، با انگيزه هاي مختلف، براي معظم له ارسال کرده اند.
اين نامه ها ـ که گزيده هاي مختصري است از صدها نامه در اعلام حمايت از مبارزات مذهبي ملت ايران براي استقرار حکومت اسلامي و يا بازداشتن امام خميني از ساقط کردن رژيم شاه ـ از اين جهت انتخاب گرديد تا نشان دهد چگونه در آن دوران حماسه ساز، امام خميني به منزله ي رهبر يکي از جنبش هاي عظيم اجتماعي قرن، کانون توجه دوستداران، مخالفان و دشمنان انقلاب بوده است و چه اميدهايي که از اين حرکت در دل محرومان جهان ايجاد کرده است و چه دست هايي که حتي به نام مذهب و به نام ايران به دنبال اين بودند که به نوعي امام را به سازش کشند.
در ميان اين نامه ها دو نامه حکايت از دو نوع نگرش به حوزه ي اجتماعي در ميان پيروان اديان توحيدي دارد؛
نامه ي رئيس، دبير کل و منشي شوراي اسلامي آفريقاي جنوبي (سند شماره 1) به امام خميني که نشان مي دهد مسلمانان با هر مرام و انگيزه اي در هر نقطه اي از دنيا باشند چگونه از مبارزات يک رهبر مسلمان در پايه ريزي يک نظام اسلامي در گوشه اي از دنيا حمايت مي کنند.
و نامه ي ديگر نامه اي است که يک کشيش مسيحي از کانادا براي امام ارسال مي کند (سند شماره 2). سياق نامه نشان مي دهد که اين کشيش مسيحي ايراني است. اين کشيش با اين که از جنايت هاي نظام شاهنشاهي و ستمي که پليس مخفي اين رژيم عليه ملت ايران روا داشته است آگاهي دارد و مي داند که فساد و فحشا سراسر اين رژيم را آلوده کرده اما هنوز خود را وفادار نظام شاهنشاهي باستاني ايران زمين! دانسته و به عنوان خدمتگزار حضرت مسيح (ع) از امام مي خواهد که براي رهايي ايران از بحران و طغيان عليه دولت قانونمند ايران و سلطنت شاهنشاهي از مريدان خود و از مردم بخواهد که از ساقط کردن اين رژيم صرف نظر کنند.
تفاوت اين دو نامه دو نوع نگرش به حوزه ي سياست و نسبت دين با سياست است. عالم مسيحي با وجود آگاهي از جنايت و فساد و ظلم و کشتار مردم بي گناه شهامت اين را ندارد که جنايتکاران را مورد خطاب قرار دهد و از آنها بخواهد که دست از فساد برداشته و ملت خود را قتل عام نکنند. او به جاي مبارزه با ظالم و فاسد به سراغ مظلوم مي آيد و از مظلوم مي خواهد تن به ظلم دهد و مقابل ظالم سکوت کند.
اين کشيش مسيحي از قانوني بودن نظام شاهنشاهي در ايران سخن به ميان مي آورد، اما ظاهرا نسبت به اين مسأله تجاهل مي کند که اصولا رژيم پهلوي از طريق کودتا يعني يک اقدام غير قانوني عليه نظام قانوني گذشته به قدرت رسيده است!
چرا بين يک عالم مسلمان حتي در دورترين نقاط آفريقا با يک عالم مسيحي در کشوري مثل کانادا در فهم حقيقت و واقعيت تا اين حد اختلاف وجود دارد؟ منشأ اين اختلاف به چه چيزي بر مي گردد؟ آيا به مباني معرفت شناسي دو دين اسلام و مسيحيت ربط دارد يا به خاستگاه اجتماعي عالمان ديني در اين دو دين؟
از جنبه ي ذاتي، چون ماهيت همه ي اديان توحيدي يکي است، امکان ندارد فرمان الهي در احقاق حقوقي خلق الله متضاد و متفاوت باشد. اگر خداوند از پيامبري مي خواهد که مقابل ظلم ظالم و ناله ي مظلوم سکوت روا نداشته و نظم و امنيت و آرامش را بهانه قرار ندهد و داد مظلوم از ظالم بازستاند چگونه امکان دارد همين
خدا به پيامبر ديگري فرمان داده باشد اگر ظالمي به يک طرف صورت تو سيلي زد تو طرف ديگر را هم در اختيار او قرار ده؟!
به نظر مي رسيد کلام مسيحي از حل اين دوگانگي در فرمان الهي عاجز باشد. پس بايد تفاوت را در خاستگاه اجتماعي عالم مسيحي و عالم مسلمان ديد. عالم مسيحي در عصر حاضر به هر دليلي واسته به قدرت و توجيه گر وضع موجود است. عموما، نسبت عالم مسيحي در کليسا با معضلات و مسائل اجتماعي گسسته است. او اجازه ندارد در امور اجتماعي و سياسي دخالت کند و اين فرمان را نيز از ناحيه ي قدرت پذيرفته است و ظاهرا از وضع موجود راضي بوده و آن را قانوني نشان مي دهد. اما عالم مسلمان نه متصل به قدرت است، نه اسير و فرمانبر قدرت. عالم مسلمان در هر شرايط و موقعيتي به تکليف و حق ديني خود عمل مي کند.
بنابراين تفاوت نامه ي اول از چند عالم مسلمان در آفريقا با نامه ي دوم از يک کشيش مسيحي در کانادا در خاستگاه اجتماعي آنهاست.
نکته ي ديگري که در اين نامه ها وجود دارد و نشان دهنده ي سطح شعور اجتماعي و هوش عالمان مسيحي و مسلمان است، سطح نگري عالم مسيحي نسبت به مسائل و رخدادهاست. اين کشيش مسيحي به امام مي نويسد واضح است که يکي از دلايل ستيز شما با شاه فساد و رشوه خواري در حکومت، ستم پليس مخفي ايران عليه زندانيان سياسي يا مجرمين قوانين استبدادي شاه و ... است. او مي گويد حال که شاه آشکارا به وجود برخي از اين کاستي ها اعتراف کرده و کميسيون را جهت اصلاح و رسيدگي تعيين نموده و دولت خود تمايل دارد اشکالات را برطرف کند و ما اطمينان داريم که اين اصلاحات تحت سلطه ي دولت نظامي حاضر انجام خواهد گرفت، چرا شما مريدان را دعوت به ساقط کردن چنين رژيمي مي کنيد و چرا به اين رژيم فرصت نمي دهيد که عيب ها و خطاهاي خود را برطرف کند؟
اين عالم مسيحي آن چنان خود را به بي خيالي و بي اطلاعي زده که ظاهرا دوست ندارد به ياد آورد که هميشه جنايتکاران و دزدان وقتي دستگير مي شوند رداي توبه بر تن مي کنند و شعار اصلاح امور را سرلوحه ي ناله هاي خود قرار مي دهند. اين عالم مسيحي آن قدر از تاريخ ملت خود بي خبر است که نمي داند همين رژيم در سال 1332 نيز چنين وعده هايي را به ملت ايران داد، اما وقتي با قدرت کودتا برگشت و به کمک مستشاران امريکايي و اروپايي و ارتش تا دندان مسلح، قدرت خود را تثبيت کرد چه به روز اين ملت آورد!
اگر چه تحليل تفاوت خاستگاه عالم مسيحي به سرنوشت اجتماعي جامعه با خاستگاه يک عالم مسلمان نياز به پژوهش هاي عميق تري دارد، به اين مقدار بسنده کرده و خواندن اين نامه ها را خالي از لطف نمي دانيم.
بسم الله الرحمن الرحيم
امام آيت الله خميني
برادر عزيز و امام محترم
السلام عليکم و رحمت الله و برکاته
ما از طرف مسلمانان جنوب آفريقا عميق ترين تشکرات خود را به خاطر جهاد ارزشمندي که براي ايجاد حکومت اسلامي در ايران داريد تقديم مي داريم. ما از صميم قلب حمايت خود را از کوشش هاي شما در اين راه، اعلام مي داريم و از درگاه قادر متعال موفقيت شما را در انجام اين رسالت خواستاريم. ان شاالله که خداوند قهار نگهبان شما در خدمت به اسلام باشد و به شما
اجر دهد.
برادران اسلامي شما
حفيظ ابوبکر محمد (رئيس شوراي اسلامي آفريقاي جنوبي)
ابراهيم محمد باوا (دبير کل شوراي اسلامي آفريقاي جنوبي)
اسماعيل ابوبکر کالا (منشي شوراي اسلامي آفريقاي جنوبي)
دوشنبه 22 صفر 1399 هـ ق برابر با 1979/1/22 ميلادي
به محضر عالم جليل القدر «آيت الله خميني» پيشواي نهضت اسلامي و احياگر دين در قرن حاضر و رهايي بخش ايران، خدا شما را براي دين و بشريت حفظ کند و به عمر شما برکت دهد و قدم هايتان را استوار کند و توفيق را همراهتان سازد و سلام و رحمت و برکات الهي بر شما و کساني که در جوار نوراني شما هستند.
ما اعضاي جمعيت هدايت اسلامي مقيم پاريس از طرف خود و هزاران نفر از مؤمنيني که عضو جمعيت ما بوده و در کشورهاي آفريقايي از جمله مغرب عربي ساکن اند، به شما سلام و درود مي فرستيم. بويژه به شما تبريک مي گوييم به خاطر پيروزي بزرگتان که دليل خلوص اعمال شما براي خداي متعال و پيروي کامل شما از صاحب شريعت، سيد عالم صلي الله عليه و آله و سلم و درستي انتساب شما به اهل بيت رضوان الله عليهم (که خداوند ما را از محبت ايشان بهره مند فرمايد) مي باشد و ما از مواضع جهادي و مبارزات پيروزمندانه ي شما پيروي مي کنيم و در خلوت
و جلوت (در مسجدمان به صورت عمومي) پيروزي روزافزان شما را از خداي متعال مي خواهيم و اميدواريم به زودي هلال ماه آزادي اسلامي را بر فراز آسمان ايران اسلامي ببينيد و کشور عزيزتان را با تعاليم اسلامي آباد سازيد تا حاکمان مدعي اسلام که بر خلاف احکام خداوند عمل مي کنند، رسوا شوند.
و اميداريم که خداي کريم همان توفيقي را که به شما مرحمت فرموده به دنياي اسلام نيز عنايت فرمايد و شما را براي ما پيشرو و ما را رهرو شما قرار دهد.
ان تستفتحوا فقد جاءکم الفتح
انا فتحنالک فتحا مبينا
ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خير الفتحين
ان ينصرکم الله فلا غالب لکم
نصر من الله و فتح قريب و بشر المؤمنين
صدق الله العظيم
و در پايان از شما التماس دعا داريم و ان شاءالله دعاي شما رد نخواهد شد چگونه رد شود در صورتي که شما مجاهد راه خدائيد و ابتلائات زيادي را در راه اعلاي کلمه ي حق و برافراشتن پرچم اسلام متحل شده ايد. خداوند ما را موفق بدارد و به عمر شما براي ما و اسلام برکت دهد.
حضرت آيت الله خميني ـ پاريس، فرانسه
عالي جناب
به عنوان يک هم وطن وفادار به نظام شاهنشاهي باستاني ايران زمين و خدمتگزار حضرت مسيح (ع)، کشور عزيزمان ايران را در يک بحران ملي شديد و طغيان عليه دولت قانونمند ايران و سلطنت شاهنشاهي مي بينم. تظاهرات مردم که توسط رهبران مذهبي تحريک شده اند يا شايد ديگر عناصر خرابکار آنان را تحريک نمودند، همگي زير نظر و دستور شما انجام مي شود که
منجر به انهدام گسترده ي اموال عمومي و مرگ صدها زن و مرد و کودک به علاوه ي محروميت مردم ايران از منبع درآمد نفتي خواهد شد.
واضع است که يکي از دلايل ستيز شما با شاه، رشوه خواري و فساد دولت، ستم پليس مخفي ايران عليه زندانيان سياسي يا مجرمين و قوانين استبدادي شاه است. همان طور که مي دانيد شاه آشکارا اعتراف کرده است که برخي از اين کاستي ها وجود دارد و يک کميسيون سلطنتي جهت اصلاح آن و رسيدگي به اين نارضايتي ها تشکيل داده است. دولت خود را از اين تحريفات و عيوب جدا خواهد نمود و ما اطمينان داريم اين اصلاحات تحت سلطه ي دولت نظامي حاضر انجام خواهد گرفت. اما مردم و سخنرانان و مريدان شما بايد به شاه و دولت، اين فرصت را بدهند تا اصلاحات با آرامش و نظم قانوني انجام گردد. به شما به عنوان يک رهبر مذهبي مي گويم در کجاي کتاب مقدستان قرآن و [تعاليم] پيامبرتان، محمد، شورش عليه دولت قانونمند و رسمي تجويز شده است؟
پيامبر شما و سرور ما حضرت عيسي علنا اظهار داشته اند: آرامش، بخشش و عبادت براي تمام مردم فضيلت است.
ما به کشورمان افتخار مي کنيم و براي آرامش، موفقيت و امنيت مسيحيان و مسلمانان دعا مي کنيم. من از شما تقاضا مي کنم که خالصانه براي آرامش ايران دعا کنيد و به پيروانتان رواج صلح و نظم و قانون را بياموزيد.
انجمن اسلامي اروپا تحت لواي فرانسه از جناب عالي تقاضا دارد اقامت آيت الله خميني، رهبر بزرگ مسلمانان را در فرانسه تمديد نماييد. با پذيرش ايشان در آن کشور اعتبار فرانسه نزد کشورهاي اسلامي به طور خاص و تمام دنيا به طور عام بالا خواهد رفت چرا که وي تأثير مهمي بر عقايد عمومي مردم (انسان ها) گذارده است.
سالم عظام
دبير کل انجمن اسلامي اروپا
ششم دسامبر 1978
حضرت آيت الله العظمي مرجع عاليقدر شيعيان جهان در مقابل جهاد مردم ايران عليه استبداد و استعمار، در راه برقراري جامعه ي متکي بر عدل و دموکراسي با خضوع تمام سر تعظيم فرود مي آورم. توفيق آن پيشواي روحاني را در رهبري اين جهاد مقدس از صميم قلب خواهانم. در انجام اوامر آن حضرت با سرو جان آماده ام.
بوداپست، دانشگاه دستوس
9 دسامبر 1978، دکتر حسن بيجاري
[اين تلگرام 9 دسامبر به نوفل لوشاتو مخابره شده است]
منبع: نشريه 15 خرداد، شماره 6.
اين نامه ها ـ که گزيده هاي مختصري است از صدها نامه در اعلام حمايت از مبارزات مذهبي ملت ايران براي استقرار حکومت اسلامي و يا بازداشتن امام خميني از ساقط کردن رژيم شاه ـ از اين جهت انتخاب گرديد تا نشان دهد چگونه در آن دوران حماسه ساز، امام خميني به منزله ي رهبر يکي از جنبش هاي عظيم اجتماعي قرن، کانون توجه دوستداران، مخالفان و دشمنان انقلاب بوده است و چه اميدهايي که از اين حرکت در دل محرومان جهان ايجاد کرده است و چه دست هايي که حتي به نام مذهب و به نام ايران به دنبال اين بودند که به نوعي امام را به سازش کشند.
در ميان اين نامه ها دو نامه حکايت از دو نوع نگرش به حوزه ي اجتماعي در ميان پيروان اديان توحيدي دارد؛
نامه ي رئيس، دبير کل و منشي شوراي اسلامي آفريقاي جنوبي (سند شماره 1) به امام خميني که نشان مي دهد مسلمانان با هر مرام و انگيزه اي در هر نقطه اي از دنيا باشند چگونه از مبارزات يک رهبر مسلمان در پايه ريزي يک نظام اسلامي در گوشه اي از دنيا حمايت مي کنند.
و نامه ي ديگر نامه اي است که يک کشيش مسيحي از کانادا براي امام ارسال مي کند (سند شماره 2). سياق نامه نشان مي دهد که اين کشيش مسيحي ايراني است. اين کشيش با اين که از جنايت هاي نظام شاهنشاهي و ستمي که پليس مخفي اين رژيم عليه ملت ايران روا داشته است آگاهي دارد و مي داند که فساد و فحشا سراسر اين رژيم را آلوده کرده اما هنوز خود را وفادار نظام شاهنشاهي باستاني ايران زمين! دانسته و به عنوان خدمتگزار حضرت مسيح (ع) از امام مي خواهد که براي رهايي ايران از بحران و طغيان عليه دولت قانونمند ايران و سلطنت شاهنشاهي از مريدان خود و از مردم بخواهد که از ساقط کردن اين رژيم صرف نظر کنند.
تفاوت اين دو نامه دو نوع نگرش به حوزه ي سياست و نسبت دين با سياست است. عالم مسيحي با وجود آگاهي از جنايت و فساد و ظلم و کشتار مردم بي گناه شهامت اين را ندارد که جنايتکاران را مورد خطاب قرار دهد و از آنها بخواهد که دست از فساد برداشته و ملت خود را قتل عام نکنند. او به جاي مبارزه با ظالم و فاسد به سراغ مظلوم مي آيد و از مظلوم مي خواهد تن به ظلم دهد و مقابل ظالم سکوت کند.
اين کشيش مسيحي از قانوني بودن نظام شاهنشاهي در ايران سخن به ميان مي آورد، اما ظاهرا نسبت به اين مسأله تجاهل مي کند که اصولا رژيم پهلوي از طريق کودتا يعني يک اقدام غير قانوني عليه نظام قانوني گذشته به قدرت رسيده است!
چرا بين يک عالم مسلمان حتي در دورترين نقاط آفريقا با يک عالم مسيحي در کشوري مثل کانادا در فهم حقيقت و واقعيت تا اين حد اختلاف وجود دارد؟ منشأ اين اختلاف به چه چيزي بر مي گردد؟ آيا به مباني معرفت شناسي دو دين اسلام و مسيحيت ربط دارد يا به خاستگاه اجتماعي عالمان ديني در اين دو دين؟
از جنبه ي ذاتي، چون ماهيت همه ي اديان توحيدي يکي است، امکان ندارد فرمان الهي در احقاق حقوقي خلق الله متضاد و متفاوت باشد. اگر خداوند از پيامبري مي خواهد که مقابل ظلم ظالم و ناله ي مظلوم سکوت روا نداشته و نظم و امنيت و آرامش را بهانه قرار ندهد و داد مظلوم از ظالم بازستاند چگونه امکان دارد همين
خدا به پيامبر ديگري فرمان داده باشد اگر ظالمي به يک طرف صورت تو سيلي زد تو طرف ديگر را هم در اختيار او قرار ده؟!
به نظر مي رسيد کلام مسيحي از حل اين دوگانگي در فرمان الهي عاجز باشد. پس بايد تفاوت را در خاستگاه اجتماعي عالم مسيحي و عالم مسلمان ديد. عالم مسيحي در عصر حاضر به هر دليلي واسته به قدرت و توجيه گر وضع موجود است. عموما، نسبت عالم مسيحي در کليسا با معضلات و مسائل اجتماعي گسسته است. او اجازه ندارد در امور اجتماعي و سياسي دخالت کند و اين فرمان را نيز از ناحيه ي قدرت پذيرفته است و ظاهرا از وضع موجود راضي بوده و آن را قانوني نشان مي دهد. اما عالم مسلمان نه متصل به قدرت است، نه اسير و فرمانبر قدرت. عالم مسلمان در هر شرايط و موقعيتي به تکليف و حق ديني خود عمل مي کند.
بنابراين تفاوت نامه ي اول از چند عالم مسلمان در آفريقا با نامه ي دوم از يک کشيش مسيحي در کانادا در خاستگاه اجتماعي آنهاست.
نکته ي ديگري که در اين نامه ها وجود دارد و نشان دهنده ي سطح شعور اجتماعي و هوش عالمان مسيحي و مسلمان است، سطح نگري عالم مسيحي نسبت به مسائل و رخدادهاست. اين کشيش مسيحي به امام مي نويسد واضح است که يکي از دلايل ستيز شما با شاه فساد و رشوه خواري در حکومت، ستم پليس مخفي ايران عليه زندانيان سياسي يا مجرمين قوانين استبدادي شاه و ... است. او مي گويد حال که شاه آشکارا به وجود برخي از اين کاستي ها اعتراف کرده و کميسيون را جهت اصلاح و رسيدگي تعيين نموده و دولت خود تمايل دارد اشکالات را برطرف کند و ما اطمينان داريم که اين اصلاحات تحت سلطه ي دولت نظامي حاضر انجام خواهد گرفت، چرا شما مريدان را دعوت به ساقط کردن چنين رژيمي مي کنيد و چرا به اين رژيم فرصت نمي دهيد که عيب ها و خطاهاي خود را برطرف کند؟
اين عالم مسيحي آن چنان خود را به بي خيالي و بي اطلاعي زده که ظاهرا دوست ندارد به ياد آورد که هميشه جنايتکاران و دزدان وقتي دستگير مي شوند رداي توبه بر تن مي کنند و شعار اصلاح امور را سرلوحه ي ناله هاي خود قرار مي دهند. اين عالم مسيحي آن قدر از تاريخ ملت خود بي خبر است که نمي داند همين رژيم در سال 1332 نيز چنين وعده هايي را به ملت ايران داد، اما وقتي با قدرت کودتا برگشت و به کمک مستشاران امريکايي و اروپايي و ارتش تا دندان مسلح، قدرت خود را تثبيت کرد چه به روز اين ملت آورد!
اگر چه تحليل تفاوت خاستگاه عالم مسيحي به سرنوشت اجتماعي جامعه با خاستگاه يک عالم مسلمان نياز به پژوهش هاي عميق تري دارد، به اين مقدار بسنده کرده و خواندن اين نامه ها را خالي از لطف نمي دانيم.
بسم الله الرحمن الرحيم
امام آيت الله خميني
برادر عزيز و امام محترم
السلام عليکم و رحمت الله و برکاته
ما از طرف مسلمانان جنوب آفريقا عميق ترين تشکرات خود را به خاطر جهاد ارزشمندي که براي ايجاد حکومت اسلامي در ايران داريد تقديم مي داريم. ما از صميم قلب حمايت خود را از کوشش هاي شما در اين راه، اعلام مي داريم و از درگاه قادر متعال موفقيت شما را در انجام اين رسالت خواستاريم. ان شاالله که خداوند قهار نگهبان شما در خدمت به اسلام باشد و به شما
اجر دهد.
برادران اسلامي شما
حفيظ ابوبکر محمد (رئيس شوراي اسلامي آفريقاي جنوبي)
ابراهيم محمد باوا (دبير کل شوراي اسلامي آفريقاي جنوبي)
اسماعيل ابوبکر کالا (منشي شوراي اسلامي آفريقاي جنوبي)
دوشنبه 22 صفر 1399 هـ ق برابر با 1979/1/22 ميلادي
به محضر عالم جليل القدر «آيت الله خميني» پيشواي نهضت اسلامي و احياگر دين در قرن حاضر و رهايي بخش ايران، خدا شما را براي دين و بشريت حفظ کند و به عمر شما برکت دهد و قدم هايتان را استوار کند و توفيق را همراهتان سازد و سلام و رحمت و برکات الهي بر شما و کساني که در جوار نوراني شما هستند.
ما اعضاي جمعيت هدايت اسلامي مقيم پاريس از طرف خود و هزاران نفر از مؤمنيني که عضو جمعيت ما بوده و در کشورهاي آفريقايي از جمله مغرب عربي ساکن اند، به شما سلام و درود مي فرستيم. بويژه به شما تبريک مي گوييم به خاطر پيروزي بزرگتان که دليل خلوص اعمال شما براي خداي متعال و پيروي کامل شما از صاحب شريعت، سيد عالم صلي الله عليه و آله و سلم و درستي انتساب شما به اهل بيت رضوان الله عليهم (که خداوند ما را از محبت ايشان بهره مند فرمايد) مي باشد و ما از مواضع جهادي و مبارزات پيروزمندانه ي شما پيروي مي کنيم و در خلوت
و جلوت (در مسجدمان به صورت عمومي) پيروزي روزافزان شما را از خداي متعال مي خواهيم و اميدواريم به زودي هلال ماه آزادي اسلامي را بر فراز آسمان ايران اسلامي ببينيد و کشور عزيزتان را با تعاليم اسلامي آباد سازيد تا حاکمان مدعي اسلام که بر خلاف احکام خداوند عمل مي کنند، رسوا شوند.
و اميداريم که خداي کريم همان توفيقي را که به شما مرحمت فرموده به دنياي اسلام نيز عنايت فرمايد و شما را براي ما پيشرو و ما را رهرو شما قرار دهد.
ان تستفتحوا فقد جاءکم الفتح
انا فتحنالک فتحا مبينا
ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خير الفتحين
ان ينصرکم الله فلا غالب لکم
نصر من الله و فتح قريب و بشر المؤمنين
صدق الله العظيم
و در پايان از شما التماس دعا داريم و ان شاءالله دعاي شما رد نخواهد شد چگونه رد شود در صورتي که شما مجاهد راه خدائيد و ابتلائات زيادي را در راه اعلاي کلمه ي حق و برافراشتن پرچم اسلام متحل شده ايد. خداوند ما را موفق بدارد و به عمر شما براي ما و اسلام برکت دهد.
حضرت آيت الله خميني ـ پاريس، فرانسه
عالي جناب
به عنوان يک هم وطن وفادار به نظام شاهنشاهي باستاني ايران زمين و خدمتگزار حضرت مسيح (ع)، کشور عزيزمان ايران را در يک بحران ملي شديد و طغيان عليه دولت قانونمند ايران و سلطنت شاهنشاهي مي بينم. تظاهرات مردم که توسط رهبران مذهبي تحريک شده اند يا شايد ديگر عناصر خرابکار آنان را تحريک نمودند، همگي زير نظر و دستور شما انجام مي شود که
منجر به انهدام گسترده ي اموال عمومي و مرگ صدها زن و مرد و کودک به علاوه ي محروميت مردم ايران از منبع درآمد نفتي خواهد شد.
واضع است که يکي از دلايل ستيز شما با شاه، رشوه خواري و فساد دولت، ستم پليس مخفي ايران عليه زندانيان سياسي يا مجرمين و قوانين استبدادي شاه است. همان طور که مي دانيد شاه آشکارا اعتراف کرده است که برخي از اين کاستي ها وجود دارد و يک کميسيون سلطنتي جهت اصلاح آن و رسيدگي به اين نارضايتي ها تشکيل داده است. دولت خود را از اين تحريفات و عيوب جدا خواهد نمود و ما اطمينان داريم اين اصلاحات تحت سلطه ي دولت نظامي حاضر انجام خواهد گرفت. اما مردم و سخنرانان و مريدان شما بايد به شاه و دولت، اين فرصت را بدهند تا اصلاحات با آرامش و نظم قانوني انجام گردد. به شما به عنوان يک رهبر مذهبي مي گويم در کجاي کتاب مقدستان قرآن و [تعاليم] پيامبرتان، محمد، شورش عليه دولت قانونمند و رسمي تجويز شده است؟
پيامبر شما و سرور ما حضرت عيسي علنا اظهار داشته اند: آرامش، بخشش و عبادت براي تمام مردم فضيلت است.
ما به کشورمان افتخار مي کنيم و براي آرامش، موفقيت و امنيت مسيحيان و مسلمانان دعا مي کنيم. من از شما تقاضا مي کنم که خالصانه براي آرامش ايران دعا کنيد و به پيروانتان رواج صلح و نظم و قانون را بياموزيد.
انجمن اسلامي اروپا تحت لواي فرانسه از جناب عالي تقاضا دارد اقامت آيت الله خميني، رهبر بزرگ مسلمانان را در فرانسه تمديد نماييد. با پذيرش ايشان در آن کشور اعتبار فرانسه نزد کشورهاي اسلامي به طور خاص و تمام دنيا به طور عام بالا خواهد رفت چرا که وي تأثير مهمي بر عقايد عمومي مردم (انسان ها) گذارده است.
سالم عظام
دبير کل انجمن اسلامي اروپا
ششم دسامبر 1978
حضرت آيت الله العظمي مرجع عاليقدر شيعيان جهان در مقابل جهاد مردم ايران عليه استبداد و استعمار، در راه برقراري جامعه ي متکي بر عدل و دموکراسي با خضوع تمام سر تعظيم فرود مي آورم. توفيق آن پيشواي روحاني را در رهبري اين جهاد مقدس از صميم قلب خواهانم. در انجام اوامر آن حضرت با سرو جان آماده ام.
بوداپست، دانشگاه دستوس
9 دسامبر 1978، دکتر حسن بيجاري
[اين تلگرام 9 دسامبر به نوفل لوشاتو مخابره شده است]
منبع: نشريه 15 خرداد، شماره 6.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}