جهنمی بودن غیر شیعیان و رحمت خدا
جهنمی بودن غیر شیعیان و رحمت خدا
جهنمی بودن غیر شیعیان و رحمت خدا
کسی که به خدا، رحمت و غضب او و نیز به بهشت و جهنم اعتقادی دارد، نه از ناحیهی خود برای او تعریفی قرار میدهد و از ناحیهی او مردم را به بهشت و جهنم میفرستد. ابطال دین و قرآن کریم به بهانهی رحمت واسعهی الهی همان قدر خطا، مذموم، مضر و منحرف کننده است که یأس و ناامیدی از رحمت او. لذا کسی که به خدا ایمان دارد، دقت میکند که خداوند خود رحمت یا انتقامش را چگونه توصیف کرده است؟ بدیهی است آن خدایی که شخص بر اساس میل یا موهومات ذهنش تعریف و توصیف نماید، خدای ساختهی ذهن آن شخص است، نه خدای واقعی.
بیتردید اگر معنای رحمت خدا این بود که به دلیل کثرت کفار و یا جهال، عذاب و عقاب برداشته میشود، دیگر خداوند متعال نه پیامبری ارسال مینمود، نه وحی میفرستاد، نه دعوت به توحید و یکتاپرستی و اسلام مینمود و نه بهشت و جهنمی خلق میکرد و نه بهشت و دوزخ و اهلشان را در قرآن کریم تبین مینمود.
مگر آن خدایی که وحی و دین را فرستاد، نمیتوانست بفرماید که بهشت و جهنم من بستگی به اکثریت دارد؟ اگر اکثراً مسلمان یا شیعه بودند، آنها را بهشت میبرم و اکثریت کافر یا منحرف و مجرم بودند، شرط ایمان و عمل صالح را بر میدارم و اکثریت را بهشت میفرستم؟ این چه استدلالی است؟ آیا چنین ادعاهایی سرخود است یا استناد به آیات قرآن کریم؟ آیا تعریف رحمت خدا، به مثابهی تعطیل وحی، دین، اسلام، حرکت در صراط مستقیم، انحراف، جرم، معصیت، کفر، نفاق و ظلم است؟ آیا چنین ادعاهایی به مسخره گرفتن همهی حقایق هستی و اعتقادات نیست؟ ما حق نداریم که به بهانهی رحمت و کرم خدا، همهی علم، حکمت، عدالت و هدایتش را زیر سؤال ببریم. منکر غضب الهی، هیچ فرقی با منکر رحمت الهی ندارد.
اگر اکثریت دلیل بر حقانیت باشد، همیشه مشرکین محق هستند و لابد از نظر ایشان یزید و سپاهیانش نیز محق بودند و لابد در ذهن خود استدلال میکند که مگر میشود خداوند کریم و رحیم، فقط 72 نفر را به بهشت ببرد و سی هزار نفر دیگر و دهها هزار عقبهی پشتیبان آنان را به جهنم ببرد؟ به راستی در چنین اندیشهای چه فرقی بین معاویه و علی (ع) یا یزید و امام حسین (ع) و عاقبت آنان و طرفدارانشان است؟ آیا هر دو به یک نتیجه میرسند؟
مگر خداوندی که این همه انبیاء را برای هدایت گسیل داشت، خود نمیدانست که اکثراً ایمان نخواهند آورد؟ مگر خود در کلام وحی مکرر نفرمود «و اکثر هم لا یؤمنون»؟
دقت شود که بهشت و جهنم حق است و کثرت هیچگاه حقانیت نمیآورد، هر چند که زیادی افراد یک گروه چشم انسان را پر کند. بیتردید هر نبی و رسولی که آمده است، بر قومی آمده که اکثراً کافر و مشرک بودند. پس چرا آنان را از جهنم به عقوبت کفرشان پرهیز دادهاند. لابد اگر این قبیل به اصطلاح استادها در آن زمان بودند، با خود و به دیگران میگفتند: مگر میشود یک نبی به بهشت برود و این همه کافر که او را تکذیب میکنند به جهنم بروند؟ و با این تفکر، خود یکی از مکذبین وحی و سخنان آن نبی میشد.
اگر اکثریت دلیل بر حقانیت باشد، همیشه مشرکین محق هستند و لابد از نظر ایشان یزید و سپاهیانش نیز محق بودند و لابد در ذهن خود استدلال میکند که مگر میشود خداوند کریم و رحیم، فقط 72 نفر را به بهشت ببرد و سی هزار نفر دیگر و دهها هزار عقبهی پشتیبان آنان را به جهنم ببرد؟ به راستی در چنین اندیشهای چه فرقی بین معاویه و علی (ع) یا یزید و امام حسین (ع) و عاقبت آنان و طرفدارانشان است؟ آیا هر دو به یک نتیجه میرسند؟
ترجمه: بگو [اى محمد] هرگز پاك و ناپاك مساوى نیستند هر چند زیادى ناپاكان شما را به تعجب وا دارد، پس اى خردمندان از خدا بترسید باشد كه رستگار شوید.
و میفرماید: به جز کافرین [که جایگاهشان در وعدهی الهی جهنم است]، کسی در نشانهها و آیات خدا جدل نمیکند، پس کثرت این کفار، قدرت و ثروت و گردششان در شهرها شما را فریب ندهد.
«مَا یجَُدِلُ فىِ ءَایاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ كَفَرُواْ فَلَا یغْرُرْكَ تَقَلُّبهُُمْ فىِ الْبِلَادِ» (غافر - 4)
ترجمه: در آیات خدا جدال نمىكنند، مگر كسانى كه كافر شدند. [آزاد] گشتن آنها در شهرها تو را فریب ندهد.
خداوند متعال میفرماید، اگر میخواستم میتوانستم به انسان نیز مانند سایر موجودات اختیاری ندهم و همه را به اجبار هدایت شده خلق نمایم، اما حکمت و ارادهی من بر این تعلق گرفته است که به انسان کمال عقل و اختیار را عطا کنم، سپس هدایت کرده و راه حق از باطل را نشانش دهم و هر کس را به عاقبت و نتیجهی راهی که انتخاب کرده و رفته برسانم. اگر چه اکثریت به سوی جهنم روند:
«وَ لَوْ شِئْنا لَآتَینا كُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ» (السجده - 13)
ترجمه: اگر مىخواستیم همه كس را هدایت عطا مىكردیم، ولى این سخن از من مقرر شده كه جهنم را از جنیان و آدمیان جملگى پر مىكنم.
پس هم رحمت خدا حق است و هم عذاب خدا حق است و کثرت یا قلت جمعیت دلیل بر نفی شدن یکی از آنها نیست. خداوند متعال هدایت مینماید، کریم است، رحیم است، با هر لغزشی عذاب نمیکند، فرصت میدهد، توبه را میپذیرد ...، اما اگر کسی عناد کرد، شدید العقاب نیز هست، اگر چه کفار یا مجرمین کثرت داشته باشند:
«غَافِرِ الذَّنبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِى الطَّوْلِ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ» (غافر - 3)
ترجمه: آمرزنده گناه و پذیرنده توبه و شدید العقاب و نیرومند است، معبودى جز او نیست و بازگشت به سوى اوست.
البته نظام عدل و رحمت الهی نیز بسیار دقیق است. چنان چه میفرماید به اندازهی هستهی خردلی به کسی ظلم نمیشود. یعنی خداوند بر هر کسی حجت را تمام میکند و بر هیچ کس نیز فراتر از آن چه به او عطا کرده تکلیفی قرار نمیدهد و بیش از تکلیف نیز مؤاخذهای نمینماید
حال با توجه به آیات مذکور و دهها آیهی دیگری در همین زمینه که در این مختصر بیان نگردید، چه کسی از خودش حرف میزند؟ آن که معتقد است بر اساس آیات قرآن کریم، بهشت و جهنم حق است و کفار، مشرکین، منافقین، ظالمین و ... به جهنم میروند، اگر چه کثرت داشته باشند و بهشت جای موحدین و مؤمنین و عابدین است، اگر چه قلت داشته باشند؟ یا کسی که با دیدن کثرت یک جمعیت، به ناگاه همهی آیات را تکذیب میکند و از طرف خود برای خدا تعیین و تکلیف مینماید و میگوید: نمیشود که این همه انسان به جهنم بروند؟ آیا این تفکر از القائات شیطان برای ایجاد انحراف در شناخت خداوند حکیم و سبک شمردن دین نیست؟
البته نظام عدل و رحمت الهی نیز بسیار دقیق است. چنان چه میفرماید به اندازهی هستهی خردلی به کسی ظلم نمیشود. یعنی خداوند بر هر کسی حجت را تمام میکند و بر هیچ کس نیز فراتر از آن چه به او عطا کرده تکلیفی قرار نمیدهد و بیش از تکلیف نیز مؤاخذهای نمینماید. لذا این طور هم نیست که حالا هر کس نام شیعه را بر خود نهاد فوری و بی حساب و کتاب به بهشت برود و هر کس این نام را نداشت فوری و بی حساب و کتاب به جهنم رود.
منبع:سایت شبه
ارسال توسط کاربر محترم سایت : alirezamazrooei
بیتردید اگر معنای رحمت خدا این بود که به دلیل کثرت کفار و یا جهال، عذاب و عقاب برداشته میشود، دیگر خداوند متعال نه پیامبری ارسال مینمود، نه وحی میفرستاد، نه دعوت به توحید و یکتاپرستی و اسلام مینمود و نه بهشت و جهنمی خلق میکرد و نه بهشت و دوزخ و اهلشان را در قرآن کریم تبین مینمود.
مگر آن خدایی که وحی و دین را فرستاد، نمیتوانست بفرماید که بهشت و جهنم من بستگی به اکثریت دارد؟ اگر اکثراً مسلمان یا شیعه بودند، آنها را بهشت میبرم و اکثریت کافر یا منحرف و مجرم بودند، شرط ایمان و عمل صالح را بر میدارم و اکثریت را بهشت میفرستم؟ این چه استدلالی است؟ آیا چنین ادعاهایی سرخود است یا استناد به آیات قرآن کریم؟ آیا تعریف رحمت خدا، به مثابهی تعطیل وحی، دین، اسلام، حرکت در صراط مستقیم، انحراف، جرم، معصیت، کفر، نفاق و ظلم است؟ آیا چنین ادعاهایی به مسخره گرفتن همهی حقایق هستی و اعتقادات نیست؟ ما حق نداریم که به بهانهی رحمت و کرم خدا، همهی علم، حکمت، عدالت و هدایتش را زیر سؤال ببریم. منکر غضب الهی، هیچ فرقی با منکر رحمت الهی ندارد.
اگر اکثریت دلیل بر حقانیت باشد، همیشه مشرکین محق هستند و لابد از نظر ایشان یزید و سپاهیانش نیز محق بودند و لابد در ذهن خود استدلال میکند که مگر میشود خداوند کریم و رحیم، فقط 72 نفر را به بهشت ببرد و سی هزار نفر دیگر و دهها هزار عقبهی پشتیبان آنان را به جهنم ببرد؟ به راستی در چنین اندیشهای چه فرقی بین معاویه و علی (ع) یا یزید و امام حسین (ع) و عاقبت آنان و طرفدارانشان است؟ آیا هر دو به یک نتیجه میرسند؟
مگر خداوندی که این همه انبیاء را برای هدایت گسیل داشت، خود نمیدانست که اکثراً ایمان نخواهند آورد؟ مگر خود در کلام وحی مکرر نفرمود «و اکثر هم لا یؤمنون»؟
دقت شود که بهشت و جهنم حق است و کثرت هیچگاه حقانیت نمیآورد، هر چند که زیادی افراد یک گروه چشم انسان را پر کند. بیتردید هر نبی و رسولی که آمده است، بر قومی آمده که اکثراً کافر و مشرک بودند. پس چرا آنان را از جهنم به عقوبت کفرشان پرهیز دادهاند. لابد اگر این قبیل به اصطلاح استادها در آن زمان بودند، با خود و به دیگران میگفتند: مگر میشود یک نبی به بهشت برود و این همه کافر که او را تکذیب میکنند به جهنم بروند؟ و با این تفکر، خود یکی از مکذبین وحی و سخنان آن نبی میشد.
اگر اکثریت دلیل بر حقانیت باشد، همیشه مشرکین محق هستند و لابد از نظر ایشان یزید و سپاهیانش نیز محق بودند و لابد در ذهن خود استدلال میکند که مگر میشود خداوند کریم و رحیم، فقط 72 نفر را به بهشت ببرد و سی هزار نفر دیگر و دهها هزار عقبهی پشتیبان آنان را به جهنم ببرد؟ به راستی در چنین اندیشهای چه فرقی بین معاویه و علی (ع) یا یزید و امام حسین (ع) و عاقبت آنان و طرفدارانشان است؟ آیا هر دو به یک نتیجه میرسند؟
ترجمه: بگو [اى محمد] هرگز پاك و ناپاك مساوى نیستند هر چند زیادى ناپاكان شما را به تعجب وا دارد، پس اى خردمندان از خدا بترسید باشد كه رستگار شوید.
و میفرماید: به جز کافرین [که جایگاهشان در وعدهی الهی جهنم است]، کسی در نشانهها و آیات خدا جدل نمیکند، پس کثرت این کفار، قدرت و ثروت و گردششان در شهرها شما را فریب ندهد.
«مَا یجَُدِلُ فىِ ءَایاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ كَفَرُواْ فَلَا یغْرُرْكَ تَقَلُّبهُُمْ فىِ الْبِلَادِ» (غافر - 4)
ترجمه: در آیات خدا جدال نمىكنند، مگر كسانى كه كافر شدند. [آزاد] گشتن آنها در شهرها تو را فریب ندهد.
خداوند متعال میفرماید، اگر میخواستم میتوانستم به انسان نیز مانند سایر موجودات اختیاری ندهم و همه را به اجبار هدایت شده خلق نمایم، اما حکمت و ارادهی من بر این تعلق گرفته است که به انسان کمال عقل و اختیار را عطا کنم، سپس هدایت کرده و راه حق از باطل را نشانش دهم و هر کس را به عاقبت و نتیجهی راهی که انتخاب کرده و رفته برسانم. اگر چه اکثریت به سوی جهنم روند:
«وَ لَوْ شِئْنا لَآتَینا كُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ» (السجده - 13)
ترجمه: اگر مىخواستیم همه كس را هدایت عطا مىكردیم، ولى این سخن از من مقرر شده كه جهنم را از جنیان و آدمیان جملگى پر مىكنم.
پس هم رحمت خدا حق است و هم عذاب خدا حق است و کثرت یا قلت جمعیت دلیل بر نفی شدن یکی از آنها نیست. خداوند متعال هدایت مینماید، کریم است، رحیم است، با هر لغزشی عذاب نمیکند، فرصت میدهد، توبه را میپذیرد ...، اما اگر کسی عناد کرد، شدید العقاب نیز هست، اگر چه کفار یا مجرمین کثرت داشته باشند:
«غَافِرِ الذَّنبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِى الطَّوْلِ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ» (غافر - 3)
ترجمه: آمرزنده گناه و پذیرنده توبه و شدید العقاب و نیرومند است، معبودى جز او نیست و بازگشت به سوى اوست.
البته نظام عدل و رحمت الهی نیز بسیار دقیق است. چنان چه میفرماید به اندازهی هستهی خردلی به کسی ظلم نمیشود. یعنی خداوند بر هر کسی حجت را تمام میکند و بر هیچ کس نیز فراتر از آن چه به او عطا کرده تکلیفی قرار نمیدهد و بیش از تکلیف نیز مؤاخذهای نمینماید
حال با توجه به آیات مذکور و دهها آیهی دیگری در همین زمینه که در این مختصر بیان نگردید، چه کسی از خودش حرف میزند؟ آن که معتقد است بر اساس آیات قرآن کریم، بهشت و جهنم حق است و کفار، مشرکین، منافقین، ظالمین و ... به جهنم میروند، اگر چه کثرت داشته باشند و بهشت جای موحدین و مؤمنین و عابدین است، اگر چه قلت داشته باشند؟ یا کسی که با دیدن کثرت یک جمعیت، به ناگاه همهی آیات را تکذیب میکند و از طرف خود برای خدا تعیین و تکلیف مینماید و میگوید: نمیشود که این همه انسان به جهنم بروند؟ آیا این تفکر از القائات شیطان برای ایجاد انحراف در شناخت خداوند حکیم و سبک شمردن دین نیست؟
البته نظام عدل و رحمت الهی نیز بسیار دقیق است. چنان چه میفرماید به اندازهی هستهی خردلی به کسی ظلم نمیشود. یعنی خداوند بر هر کسی حجت را تمام میکند و بر هیچ کس نیز فراتر از آن چه به او عطا کرده تکلیفی قرار نمیدهد و بیش از تکلیف نیز مؤاخذهای نمینماید. لذا این طور هم نیست که حالا هر کس نام شیعه را بر خود نهاد فوری و بی حساب و کتاب به بهشت برود و هر کس این نام را نداشت فوری و بی حساب و کتاب به جهنم رود.
منبع:سایت شبه
ارسال توسط کاربر محترم سایت : alirezamazrooei
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}