کرباسچی، شهرداري كه مسافر كشي كرد


 

تهيه كننده: محمود كريمي شروداني




 
در اواسط دهه ۷۰ این بار نوبت شهردار تهران بود تا به اتهام اختلاس به پای میز محاکمه برود.در تاریخ ۷۷/۱/۱۵ بود که شهردار تهران به اتهام اختلاس و نقض صریح قانون بازداشت شد.
اختلاس مبلغ ۶۰۰/۲ میلیارد ریال به نفع کارگزاران سازندگی، اختلاس مبلغ ۲۵۰ میلیون ریال به نفع آقایان تاجران و تقوی منش، اختلاس مبلغ ۷۰ میلیون ریال به نفع شخصی،اختلاس مبلغ ۹۰ هزار دلار آمریکایی به نفع نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحدومبلغ ۵۰۰ میلیون ریال به نفع تعدادی از مدیران وزارت کشور و به نفع شخصی،اختلاس مبلغ ۶۰۰میلیون ریال به نفع آقای عظیمی نیا- صفی نیا و تضییع اموال و تصرفات غیر مجاز و غیر قانونی در وجوه شهرداری به مبلغ،۳۵ میلیارد و ۹۱۱ میلیون ۴۸۱هزار و ۹۰۰ (۳۵۹۱۱۴۸۱۹۰۰)ریال.
سرانجام استناد به ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی- رای نهایی گردید و وی به دو سال حبس و ده سال انفصال از خدمات دولتی و پرداخت جزای نقدی و استرداد وجوه محکوم شد.

غلامحسین کرباسچی و اسناد اختلاس‌های او در شهرداری تهران

آقای غلامحسین کرباسچی که به «شهردار سابق تهران» معروف است، در تعهد‌نامه‌اش به ساواک در تاریخ 27/9/52، خود را این گونه معرفی می‌نماید: اینجانب شیخ غلامحسین کرباسچی، فرزند محمد صادق، دانشجوی دانشکده علوم ریاضی دانشگاه تهران، بدین وسیله به منظور ابراز حسن نیت و صمیمیت و مراتب میهن‌پرستی و شاه‌دوستی خود، تعهد می‌نمایم از این تاریخ صمیمانه با سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) همکاری نموده و چنانچه افراد منحرف و خائن به اینجانب مراجعه نمودند مراتب را فوراً گزارش دهم. کرباسچی در ادامه تعهدنامه خود به ساواک، امام خمینی را فردی ثروت‌اندوز، اهل ریخت و پاش در امور مادی و تجمل‌گرا معرفی می‌کند که فرزندان و اطرافیانش نیز همگی این گونه‌اند. سالها گذشت و غلامحسین کرباسچی که این گونه بی‌رحمانه امام خمینی و مراجع را متهم به ثروت‌اندوزی از وجوهات و تجمل‌گرایی می‌کرد- پس از انقلاب و گذشت چند دهه- با رسیدن به برخی مناصب دولتی که عمده‌ترین آنها شهرداری تهران بود، بی‌پروا شروع به حیف و میل بیت المال مسلمین به هر طریق ممکن نمود. به گونه‌ای که به معروفترین فرد اختلاس‌کننده در تاریخ ایران (در ان زمان) بدل گردید و در تجمل‌گرایی، گوی سبقت را از همه ربود.در این بخش از نوشتار تلاش می‌شود تا با افشا‌گری در خصوص اقدامات وی و حزب دولت‌ساخته‌اش رسالت خود را به انجام رسانیم. از دیدگاه کرباسچی و گروه مطبوعش اقتصاد و توسعه به شیوۀ لیبرالی آن، از هر چیز دیگر مهمتر و پایه‌ای‌تر می‌باشد. بدین ترتیب وی هویتی منفعت‌طلبانه داشته و با در نظر گرفتن فضا و شرایط سیاسی، روشها و دیدگاههای سیاسی و اجتماعی خود را تغییر می‌دهد تا به هر ترتیب در قدرت باقی بماند. ایشان معتقداست که «توسعه و جذب سرمایه» بر «عدالت و تقسیم عادلانه ثروت» مقدم بوده و به همین دلیل می‌بایست در سیاستهای کلان کشور، عدالت اجتماعی و برنامه‌های حمایتی از اقشار کم درآمد را فراموش کرد. از نظر مدیریت شهری، کرباسچی در پست شهرداری تهران ثابت کرد که از استبداد، دیکتاتوری و خودمحوری خاصی در این زمینه پیروی می‌کند. یکی از افراد نزدیک به کرباسچی در شهرداری تهران به نقل از وی می‌گوید:
وی (کرباسچی) اظهار می‌داشت که باید جوری عمل شود که مردم فکر کنند و قبول نمایند که شهرداری خودش واضع قانون است.
اگر قرار شد (از شهرداری) برویم باید طوری برویم مثل اینکه کلید برق تهران خاموش می‌شود هرچه هست را بفروشید که برای (شهردار) بعدی که می‌آید هیچ چیز نماند. بر این اساس پس از گذشت مدتی از سکانداری کرباسچی در منصب شهرداری تهران، قداست قانون شکسته شد و هرج و مرج کامل در مدیریت شهرداری نمایان و حاکم گشت، گویی قانون مجسم، شخص شهردار تهران است. وی که از طرفی در مورد مسائل فرهنگی به دیدگاههای کاملاً غربی معتقد بود و برای مثال همواره تأکید می‌نمود فرهنگسرا‌ها باید همچون کشورهای غربی مانند فرانسه اداره شوند و از طرف دیگر هیچ علاقه‌ای برای مراکز مذهبی و سنتی بخصوص مساجد، از خود نشان نمی‌داد و حتی جلوی چند متر اضافه ساخت یک مسجد را می‌گرفت. آقای کرباسچی همواره بخشش‌ها، رانت‌ها و کمکهای کلانی به نزدیکان خود به ویژه خانواده هاشمی و تیم کارگزاران می‌نمود و چشمش را بر روی بزرگترین تخلفات شهری می‌بست، در این ارتباط به تعدادی از تخلفاتی که کرباسچی در مسند ریاست شهرداری تهران مرتکب شده و مشتی از خروار جرایم وی محسوب می‌شود، اشاره می‌کنیم:
کرباسچی با استفاده از اعمال نفوذ مستقیم در کمیسیون ماده 7، باغی به مساحت 2283 متر مربع متعلق به محمد هاشمی (برادر آقای هاشمی رفسنجانی) با پلاک ثبتی 3/838 (واقع در شمیران، خیابان شهید باهنر، خیابان شهید محمودی، اسفندیاری) را تغییر کاربری داد. بدین ترتیب رأی صادره در سال 1365 مبنی بر باغ بودن ملک فوق که به صورت صوری به نام خانم خدیجه نظری (همسرمحمد هاشمی) و فرزندانش بود، باطل و در تاریخ 3/4/1376 رأی بر غیر باغ بودن آن صادر شد. سپس این ملک با دستور و نظارت کرباسچی تفکیک گردید که در این مورد نیز با دخالت مستقیم وی، قیمت تفکیک به جای متری 000/300- 000/400 ریال (درکل 400،000،000 ریال)، متری000/100 ریال (در کل 000/000/120 ریال) محاسبه شد (یعنی 280،000،000 ریال تخفیف) که در نهایت در مورد همین مقدار هم تشکیک شده و ظاهراً محمد هاشمی با عنایت شهردار از پرداخت آن معاف گردید. به این ترتیب بر اساس نظر کارشناسی حدود چند میلیارد ریال ارزش افزوده در مورد ملک مورد نظر بدست آمد و در حدود 000/000/000/5 ریال سود عاید آقای محمد هاشمی گردید. سوء استفاده از قدرت شهرداری به نفع خانواده هاشمی در زمان ریاست کرباسچی برشهرداری تهران، خانمی بنام «فرزین»، طی نامه‌ای به شهرداری درخواست اجازه برای فروش باغی به مساحت 2270 متر در مجاورت پارک جمشیدیه تهران (خیابان شهید باهنر، خیابان جمشیدیه، بالاتر از کوچۀ 28، پلاک 6) می‌نماید که شهرداری به بهانۀ توسعه پارک، از صدور مجوز خودداری کرده و با تحت فشار قرار گرفتن مالک از طرف شهرداری، نامبرده مجبور به فروش باغ خود به مبلغ بسیار نازل 900،000،000 ریال به فرد مشخص شده از طرف شهرداری می‌شود. جالب‌تر اینکه این فرد کسی نبود جز «علی هاشمی» یکی از اعضای حزب کارگزاران (برادرزادۀ آقای هاشمی رفسنجانی) که ملک فوق را با نام صوری همسرش «مریم هاشمی‌نژاد» خریداری می‌کند.
پس از این کار کرباسچی سعی می‌کند عوامل کاهش دهنده ارزش ملک و موانع فروش آن را برطرف نماید. وی در ابتدا با استفاده از نفوذ و قدرت خود در شهرداری، طرح توسعه پارک جمشیدیه را منتفی می‌نماید. از طرف دیگر طبق مصوبه شهرداری در مورد این زمین، می‌بایست 500 متر از آن به طرح عقب نشینی خیابان جمشیدیه و مسیل آن اختصاص یابد که به دستور کتبی کرباسچی این امر نیز منتفی می‌گردد و طرح تعریض این خیابان برای همیشه به فراموشی سپرده می‌شود. پس از این وقایع، ملک مذکور توسط آقای علی هاشمی به قیمت 000/000/900/1 ریال فروخته می‌شود که 000/000/350 ریال از مبلغ فوق به عنوان حق السهم و رشوه به کرباسچی پرداخت می‌گردد. اتلاف حقوق دولتی و اخذ رشوه برای تبلیغات انتخاباتی در زمان مسئولیت آقای کرباسچی در شهرداری، آقای عظیمی‌نیا (رئیس دبیر خانه کمیسیون ماده 5 شهرداری) با دستور کرباسچی از دو نفر از برج سازان به نامهای حدادزاده و علوی، جمعا مبلغ 000/000/230/1 ریال جهت کمک به امور تبلیغات کارگزاران در انتخابات اخذ نمود و در مقابل، طبق توافقات بعمل آمده، تسهیلات غیرقانونی و ویژه‌ای برای آنان قائل شد. از جمله اینکه مبلغ 000/000/000/5 ریال بدهی آقای حدادزاده را به مدت یکسال به تعویق انداخت و بهره و زیان آن که بالغ بر 1،002،000،000 ریال و جزو حقوق مسلم شهرداری بود را از آقای حدادزاده اخذ نمی‌نمایند. همچنین مقدار 1500 متر مربع تراکم مجانی به ارزش 000/000/450 ریال به آقای علوی اعطاء نموده و از تخلفات شهرسازی پاساژ ملت که متعلق به نامبرده بود، چشم پوشی می‌گردد.بهره گیری از امکانات دولتی به نفع موسسۀ خصوصی موسسۀ فرهنگی آفتابگردان در تاریخ 24/7/73 پروانه انتشار نشریه «آفتابگردان» به نام آقای کرباسچی دریافت نمود و در هیات موسسین آن شامل افرادی از جمله : کرباسچی، عطریانفر، عموزاده، شعیرخان سفید (پسر باجناق کرباسچی ) و خادمی (مسئول دفتر ویژه کرباسچی) بوده‌اند که کرباسچی با سوء استفاده از قدرت خود در شهرداری اقدام به اعطاء امکانات و بودجه‌های شهرداری به موسسۀ فوق نمود. به طور مثال: 1- آقای کرباسچی با وجوه شهرداری اقدام به خرید یک قطعه زمین در جاده کرج به ارزش 000/000/500/4 ریال نموده و به موسسۀ خصوصی آفتابگردان اهداء می‌کند و متعاقباً پس از مدتی ملک فوق را با همان قیمت به شهرداری می‌فروشند.
2- در مورخ 25/12/75 آقای کرباسچی دستور خرید یک ساختمان به ارزش3،059،000،000 ریال در خیابان فرمانیه و از وجو‌هات شهرداری منطقه یک را برای روزنامه آفتابگردان صادر می‌نماید.3- اعمال نفوذ و سوء استفاده از موقعیت شغلی در تخصیص مبلغ 000/000/000/10 ریال به مؤسسۀ آفتابگردان. این مؤسسه نیز مبلغ مذکور را بصورت ربوی به شرکت «فیلتر البرز» وام داده تا پس از گذشت 6 ماه، مبلغ 5،000،000،000 ریال (پانصد میلیون تومان) به عنوان بهره به همراه اصل پول دریافت نماید. اما این امر باعث ورشکستگی شرکت مذکور گردید. شایان ذکر است شهرداری تهران از ستاد مبارزه با مواد مخدر (به ریاست یکی از افراد خاندان هاشمی) مبلغ20000000000 ریال وام دریافت می‌نماید که مبلغ 000/000/000/10 ریال بدون هیچ ضابطه ای در اختیار مؤسسۀ آفتابگردان قرار می‌گیرد.

4- استفادۀ غیر قانونی از ارز تخصیصی از محل ریاست جمهوری به منظور احداث چاپخانه شخصی: آقای کرباسچی در مورخ ۷۵/۵/۲۹ و 4/2/75 از معاونت اجرایی ریاست جمهوری وقت (محمد هاشمی) به ترتیب در خواست 000/000/15 دلار جهت تأمین ماشین آلات چاپ و 000/000/5 دلار جهت تامین مواد مصرفی چاپ را می‌نماید که معاونت ریاست جمهوری با پرداخت مجموعاً 000/000/12 دلار موافقت می‌کند که آقای کرباسچی با دریافت این مبلغ آنرا برای احداث چاپخانه آفتابگردان مصرف می‌نماید. لازم به ذکر است که دستگاههای فوق که به قیمت3370000000 ریال خریداری شده بود، در مورخ 26/5/76 به مبلغ 000/000/700/5 ریال به شرکت همشهری فروخته می‌شود.
5- پرداخت مبلغ 000/000/900/9 ریال تحت عناوین مختلف از وجوه شهرداری به آفتابگردان.
6- تحویل 222 قلم کالا به ارزش 000/000/239 ریال از اموال شهرداری به موسسۀ آفتابگردان توسط کرباسچی بخشش اموال دولتی برای تصاحب منزل مسکونیدر سال 1370 کرباسچی از مشاور و مسئول کمیسیون منتخب خود، آقای ابریشم‌کار که نقش رابط بین وی و برج‌سازان را نیز ایفا می‌کرد می‌خواهد تا ساختمانی برای وی در شمال شهر فراهم نماید. به دنبال آن آقای ابریشم‌کار یکی از مشتریان شهرداری و از برج‌سازان با سابقه تهران، به نام آقای مهندس کریمی‌فرد را به کرباسچی معرفی کرد تا دو باب ساختمان از طریق نامبرده به کرباسچی و علی هاشمی واگذار گردد و در ازای آن نامبرده از تسهیلات غیرقانونی ویژه‌ای بهره‌مند گردد. بدین ترتیب مهندس کریمی‌فرد که در حال ساخت یک برج 15 طبقه در خیابان مژده نیاوران بود و تخلفات گوناگونی از نظر شرداری در ساخت آن مرتکب گردیده ‌بود، با اهدای ساختمانهای اشاره شده به کرباسچی، امتیازات ذیل را دریافت نمود: یک باب ملک (باغ) متعلق به آقای کریمی‌فرد به مساحت حدود 65/3984 متر مربع به دستور شهردار، بدون پرداخت هیچ مبلغی، مجوز تغییر کابری از باغ به مسکونی دریافت می‌نماید که بر اساس قیمت روز، شهرداری متحمل مبلغ 000/000/600/613/1 ریال ضرر در این زمینه می‌شود. اعطای000/059/764/66 ریال تخفیف برای500/326/23 مترمربع تراکم در 15 طبقه از سوی کرباسچی به آقای کریمی‌فرد. آقای ابریشم‌کار بابت بعضی از بدهی‌های آقای کریمی‌ فرد به شهرداری، بخشی از زیرزمین یک برج در خیابان ملاصدرا به ارزش 000/000/200/1 ریال از وی تحویل می‌گیرد که ساکنین برج نیز مدعی‌اند کریمی‌فرد با اعمال زور شهردار (کرباسچی) آنرا تصرف نموده است. منزل کرباسچی در پشت باشگاه بانک ملت واقع می‌باشد که کرباسچی با استفاده از نفوذ خود حدود 1000 متر از باغ باشگاه را نیز تصرف کرده‌است. و در هنگام ساخت مبلغ 480120000 ریال ویژۀ تراکم برای خود لحاظ نموده‌است. در مقابل منزل کرباسچی، زمینی متعلق به خانم ژاله‌بافته وجود داشت که به علت موقعیت مکانی و اشراف به منزل شهردار از صدور پروانه ساخت محروم گردیده و حتی پرونده نامبرده به دستور شهردار مفقود شد. همچنین آقای کرباسچی دو قطعه زمین به پلاک ثبتی 1328/72 و 6096/72 به نام خود و همسرش را نیز از سازمان زمین‌شهری دریافت و به فروش رسانده‌است. تصرف غیر مجاز پارک چیتگر و تقسیم آن بین خانواده آقای هاشمی و افراد نزدیک به کارگزارانشهرداری تهران در زمان ریاست کرباسچی، اقدام به تصرف غیر مجاز پارک چیتگر تهران که در اختیار سازمان جنگلها و مراتع کشور قرار داشت، نمود. در این زمینه شکایتهایی از سوی سازمان جنگلها و مراتع صورت گرفت که منجر به صدور حکم از سوی مراجع قضایی در خصوص خلع ید شهرداری از پارک مذکور گردید اما این احکام با نفوذ شهرداری در مراجع ذیربط، هرگز اجرا نشد. لازم به ذکر است که شهرداری علیرغم اینکه پارک چیتگر را بصورت غیر مجاز تصرف کرده‌بود، بدون توجه به احکام صادره از سوی مراجع قضایی، اقدام به تفکیک و واگذاری آن توسط شرکت توسعه فضاهای کشور (شرکت غیرقانونی تحت پوشش شهرداری) به افراد ذیل نمود:
1- واگذاری 45000 متر مربع به یاسر هاشمی تحت عنوان فدراسیون سوارکاری کشور. (البته 30000 متر مربع هم توسط وی افزون بر متراژ قبلی تصرف گردید.
2- واگذاری 13556 متر مربع به فردی به نام قاسم بلندیان برای احداث مجتمع سوارکاری.
3- واگذاری 35000 مترمربع به فردی به نام فرامرز مهاجر(مسئول مجتمع پرشاسب.
4- واگذاری مقداری از پارک به فردی به نام کیومرث پازوکی (عضو کلوپ آلمانها از سوی مرکز تجارت جهانی تهران.
خرید خودرو از منابع دولتی و اهدا به مدیران وزارت کشور
در سال 1373 کرباسچی از آقای ابریشم‌کار خواست تا از طریق آقای گرامی(مسئول شرکت آسان موتور) تعدادی خودرو هیوندا برای اعطا به مدیران وزارت کشور با قیمت و تخفیف مناسب تهیه نماید. این خودروها توسط آقای گرامی به صورت 50% نقد و مابقی اقساط، تحویل کرباسچی گردید. مبلغ 000/000/500 ریال از حساب اداره کل تدارکات شهرداری بابت پیش پرداخت خرید خودروها در وجه شرکت آسان موتور واریز گردید. ضمناً مبلغ 225000000 ریال نیز به درخواست شهرداری به عنوان تخفیف محاسبه شد. این مبلغ را آقای گرامی به عنوان رشوه به شهرداری داد تا کرباسچی امتیازاتی را در امر برج‌سازی برای وی در نظر بگیرد. از جملۀ این امتیازات می‌توان به عدم دریافت دیرکرد چکهای وصول نشده وی در قبال شهرداری به مبلغ 000/000/300/1 ریال بابت عوارض، اشاره کرد. در خصوص تحویل خودروهای مذکور این نکته قابل تأمل است که برخی از افراد تحویل گیرندۀ خودروها، جزء تشکیلات وزارت کشور نبودند. (از جمله محسن نوری، فرزند عبد ا... نوری، و محسن سازگارنژاد). در این زمینه دو دستگاه خودروی پاجرو نیز توسط آقای گرامی به شخص کرباسچی داده شد که ایشان توسط پسر باجناق خود اقدام به فروش آنها نمود و مبلغ 000/000/150 ریال از این کار به دست آورد.

کرباسچی و تخریب باغات تهران

آقای کرباسچی از سال 1368 بر خلاف قوانین موجود اقدام به فعال کردن کمیسیون ماده 7 کرده و توسط آقای ابریشم‌کار و عظیمی‌نیا مبادرت به توافق با مالکین باغات و گسترش ساخت و ساز نموده که این امر زمینۀ نابودی باغات را فراهم می آورد. پس از این آقای کرباسچی در تاریخ 23/2/1371 با ابلاغ بخشنامه‌ای تلویحاً امر تشخیص باغات از غیر باغات را بر خلاف قانون به شهرداران مناطق واگذار می‌کند. بر اساس مستندات موجود در طی سالهای 69 تا 76 مقدار 197/785/2 متر مربع باغ- در حالیکه در سند آنها قید باغ آمده بود- با پرداخت 000/680/812/2 ریال تحت عنوان غرامت قطع اشجار نابود گردیده‌است. برخی از موارد عبارتند از : باغ پلاک ثبتی 829/28 واقع در خیابان پاسداران، نارنجستان دوم و به مساحت حدود 9300 متر مربع که توسط همسر کرباسچی (خانم خیرالنساء عسکریان) و محسن نوری (فرزند عبدا... نوری) و فائزه هاشمی (دختر آقای هاشمی رفسنجانی)خریداری و با اعمال نفوذ کرباسچی در کمیسیون ماده 7، با تخفیفات ویژه به غیر باغ تبدیل شده که ارزش افزودۀ آن حداقل 000/000/730/5 ریال برآورد می‌گردد. - باغ با پلاک ثبتی 2530/42 واقع در لویزان که از این باغ حدود 3066 مترمربع در اختیار خانم معظم کرباسی‌زاده (همسر آقای محسن نوربخش) گذارده می‌شود که سند آن بدون ذکر نوع کاربری در اختیار وی قرار می‌گیرد. پلاک 3/838 بنام خدیجه نظری (همسر محمد هاشمی) واقع در امامزاده قاسم با اعمال نظر آقای کرباسچی بدون پرداخت هیچگونه وجهی در حساب شهرداری، به غیر باغ تغییر کاربری می‌یابد.

پشتیبانی مالی آقای کرباسچی و حزب کارگزاران از جریانهای سیاسی

در ادامه روند فوق می‌توان به سوء استفاده از شرکت کوثر که مسؤول پروژۀ انتقال آب شرب به مناطق محروم و کویری استان یزد بوده، اشاره داشت. این سوء استفاده منجر به آزادسازی عدد بسیار بزرگی از بیت‌المال به نفع این جریان سیاسی- اقتصادی شد. در سال 1373، قطعه زمینی به پلاک 297/71 و مساحت تقریبی 340000 متر مربع واقع در ده ونک، در پوشش یک قرارداد قانونی و در ازای مبلغ 000/000/700/4 ریال، از سوی شهرداری تهران به مؤسسه کوثر یزد که متولی پشتیبانی مالی پروژه تأمین آب شرب مناطق بی‌آب و کویری استان یزد بود، واگذار می‌گردد. نکته درخور توجه در این بخش از این جابجایی آن است که اولاً زمین موصوف، یکی از قدیمی‌ترین باغات منطقه ده‌ونک و متعلق به ورثۀ فیروزگر بوده‌است. لیکن با انجام یک فقره تغییر کاربری در شهرداری وقت تهران، این زمین به پارک عمومی تغییر کاربری داده شده و سپس با کاهش ارزش آن، با قیمت بسیار نازل (از قرار متری 20 هزار تومان) از مالکین اولیه خریداری می‌گردد. در گام بعدی با همین کاربری و قیمت نازل به مؤسسۀ کوثر یزد واگذار می‌شود. مؤسسه کوثر یزد نیز در مهرماه سال 1374 (یعنی 8 ماه پس از این انتقال عجیب) ملک موصوف را طی یک وکالتنامه کامل به آقای علی خاتمی (برادر آقای رئیس جمهور) واگذار می‌نماید که در متن این وکالتنامه هیچگونه نشانی از پرداخت ما به ازاء برابر یا نابرابر در ازای این وکالت و واگذاری نیامده است. در متن وکالتنامه مؤسسه کوثر به آقای علی خاتمی، اینگونه ذکر شده که مؤسسه به ایشان وکالت معامله با غ مذکور « ...[به] هر شکل، هر طریق یا به هر سازمان و مؤسسه دولتی و غیر دولتی یا شهرداری و یا غیره طی هرگونه معامله و توافق دیگر که صلاح می داند، با اختیارات تام به نفع خود و یا هر مؤسسه و یا هر شخص حقیقی و حقوق دیگر...» را داده است و در حقیقیت مؤسسه کوثر یزد، این باغ قدیمی 340000 مترمربعی را به آقای علی خاتمی می‌بخشد. متعاقباً ایشان نیز ذیل همین هبه‌نامه، این ملک را به فردی به نام محمد ریسمانیان یزدی واگذار نموده است. متن نگارش آقای خاتمی در هامش وکالتنامه موصوف بدین شرح است : ... چون پلاک 297/71 موضوع این نامه به بیع[؟] قطعی و شرعی[!] اینجانب درآمده است کلیه حقوق خودرا به آقای محمد ریسمانیان یزدی واگذار می‌نمایم! تا این بخش از سلسله اقدامات پنهان و غیر قانونی شاهد شناسایی و تغییر کاربری و تصاحب این ملک بزرگ توسط شهرداری و خرید بسیار نازل آن از صاحبان ملک و فروش ارزان آن به مؤسسه کوثر یزد و همچنین هدیه شدن آن به آقای علی خاتمی هستیم، لیکن این باغ قدیمی، کماکان مستمسک اقدامات غیر قانونی و سوء استفاده‌های دیگر قرارگرفته وکماکان نقش خود را به عنوان ابزاری برای فرار عدد بسیار بزرگی از جیب بیت‌المال به نفع مرتکبان ایفامی‌کند. آقای علی خاتمی با وجود اینکه در هامش وکالتنامه مؤسسه کوثر، این ملک را به دلایلی نامشخص به آقای ریسمانیان یزدی واگذار نموده است در کمال تعجب در تیرماه سال 1375 مجدداً در مقام مالک، ملک موصوف را به شهرداری می‌فروشد! در این معامله که بین علی خاتمی و عظیمی‌نیا (رئیس دبیرخانه کمیسیون ماده 5 شهرداری) امضاء شده در ازای واگذاری مجدد باغ موصوف به شهرداری، آقای علی خاتمی از 83000 متر مربع تراکم شناور در تهران بهره‌مند می‌گردد.با یک محاسبه بسیار عادی روشن است که اگر قیمت تراکم‌های دریافتی از سوی آقای خاتمی را بر مبنای قیمت شهرداری تهران محاسبه نماییم، عددی بیش از 000/000/000/33 میلیارد ریال می‌گردد. در این نمونه تاریخی و عجیب، اهالی منطقه هیچ نوع تغییری در وضعیت فیزیکی این باغ را مشاهده ننمودند. لکن هر لحظه اقدامی ظاهراً قانونی در عملیات متعدد انجام گرفته در خصوص مالکیت این باغ، اعداد و ارقام بزرگی را طی دو مرحله از بیت‌المال عاید این عناصر کرده‌است.بنا بر اسناد موجود حجم بزرگی از تراکم های حاصله در این چرخش آلوده اقتصادی(69000 متر مربع) در مقطعی کمتر از 5 ماه یعنی (از تاریخ 10/12/75 تا 29/4/76) مورد استفاده آقای علی خاتمی قرار می‌گیرد، یعنی عددی در حدود 22080000000 میلیارد ریال.
نتيجه: قضاوت شما در خصوص عالیجنابان قدرت طلب چه خواهد بود؟ به نظر شما چه سنخیتی میان این حزب با مقولۀاصلاحات، سازندگی و آبادانی وجود دارد؟از نظر شما کارگزاران سالخورده چگونه می‌توانند تحول آفرین باشند و با بی‌عدالتی و فقر مبارزه‌کنند؟!

خاطرات کرباسچي از اولين روز اقامت در زندان اوين

شهردار اسبق تهران خاطرات اولين روز از اقامت در زندان اوين را منتشر کرد. غلامحسين کرباسچي با تشريح وضعيت خانواده و فرزندان خود در زمان دستگيري و اعزام به زندان مي نويسد: به جز هانيه، هدي و مادرش هم مرتب گريه مي کردند. هاجر صبح زود جدي و صميمي خداحافظي کرده و رفته بود. در ميان شعار و فشار از زير قرآن رد شدم. همه گريه مي کردند شايد تجربه جديدي بود. در بدرقه يک نفر تا زندان چه بايد مي گفتند؟ خداحافظي کردم و چند تلفن را جواب دادم.

وي با بيان اين مطلب که قاضي اجراي احکام با مشاهده وي تنها به يک سلام اکتفا کرد، مي گويد: تعداد زيادي ماشين تا مجتمع قضايي مرا بدرقه کردند. با هماهنگي قبلي، بچه هاي حراست جلو مجتمع نبودند. من ترجيح دادم از در جنوبي وارد شوم. نگاه هاي خالي از عطوفت و منطق را پشت سر گذاشتم و تنها وارد يک اتاق شدم. قاضي اجراي احکام عمدا احترام نکرد و از پشت ميز بلند نشد. فقط سلامي کرد و تعارف که بفرمائيد: درها را ببنيد، کسي وارد اتاق نشود... سرخود را پائين انداخته و به کاري که معلوم است نمي کند مشغول بود. بعد از يک معطلي پرونده اي را برداشت.
کرباسچي در ادامه تصريح مي کند: قاضي گفت "خوب پرونده آقاي کرباسچي. شما حکم را مي دانيد؟" گفتم: "چيزي شنيده ام" و بعد با زحمت ورق زدن، حکم را پيدا کرد. بعد از چند لحظه گفت: خيلي خوب آماده است. بفرمائيد؟ گفتم:کجا؟ گفت: زندان. قاضي گفت که نه، صبر کنيد بنويسم. دو نفر مامور اجرا وارد شدند و حکم را به آنها داد.
شهردار اسبق تهران با اشاره هاي کوتاهي به وضعيت داخلي زندان مي نويسد: وارد دفتر زندان شدم. يک پاسبان و دونفر لباس شخصي و يک خانم با حجاب کامل، کار فرم پرکردن، انگشت نگاري و عکس را انجام مي دادند. آقاي احمد زاده، رئيس زندان و معاونش آمدند و با احترام و تعارف راهي بند شدم...با سلام و عليک و ابراز خوشحالي به بند يک وارد شدم. مقابل بند دادگاه ويژه روحانيت، سراغ آقاي کديور را گرفتم. در بند مقابل است. در دوطبقه ساختمان که هفت اتاق و چند دستشويي و سه حمام و يک مسجد و حياطي براي هواخوري دارد، 195 نفر جا گرفته اند.
کرباسچي که خاطراتش از اولين روز اوين را يک هفته‌نامه سياسي منتشر کرده، رييس بند را اينگونه معرفي مي کند: رئيس بند، جواني است که مي گويند انسان خوبي است و 16سال است در سازمان زندانها کار مي کند. از وجناتش برمي آيد که آدم دگمي نباشد. نامه نوشته که روزنامه هاي مختلف اينجا بيايد اما هنوز جواب نداده اند مي گويد که بايد روزنامه هاي مختلف بيايد چون قوه قضائيه بي طرف است. به اتاق 5 که تقريباً 3 در 4 است و معروف به اتاق راي بازي ها است و همه ساکنان آن هر پنجشنبه و جمعه به مرخصي مي روند راهنمائي مي شوم. تمام اين جمعيت جرمشان مالي است؛ يا چک و يا اختلاس يا مامور بانک. در اتاق ما آقاي ... رئيس بانک صادرات (پرونده افراشته پور) هم سکونت دارد.
عضو حزب کارگزاران در اين خاطرات متصدي مغازه هاي زندان را رفيق دوست عنوان مي کند و مي گويد: اقتصاد زندان دست بچه هاي مرتبط با موتلفه است و مغازه ها به رياست آقاي رفيق‌دوست! سالن هاي خياطي و کفاشي با ابتکار لاجوردي در دست آنهاست. اين را خود زندانيان مي گويند. ساعت 30/7 هواخوري تمام شد و به اتاق رفتيم، ساعت 30/8 نماز جماعت خوانديم و بالاخره ساعت 9 شام خورديم؛ با سفارش آقاي شهرام و آقاي خزائي و رفيق‌دوست کباب از رستوران آوردند و "تخم مرغ و سيب زميني" بند ماند.
وي ادامه مي دهد: شهرام هم موجود جالبي است؛ متصل حرف مي زند و ديگران مي گويند که بايد مواظبش بود ولي مرتب حرف سياسي مي زند. جواني که وکيل بند 2 است و مي آيد و مي گويد که آقاي کديور احوال شما را پرسيده است، گفتم بگو که من خواستم شما را ببينم. با شهرام و خزائي شام خورديم.

مسافركشي غلامحسين كرباسچي

غلامحسین کرباسچی که در میان مردم به نماد سرمایه دار تکنوکرات شناخته می شود در فیلم انتخاباتی با هر بار سخن گفتن کروبی از فقر و فقرا، اشک در چشمانش حلقه می زد.
کروبی هم البته با دیدن این صحنه و تاثر کرباسچی گفت که این آقا همیشه همینطور است.در دیدار های شخصی هم هر زمان اسم فقرا می آید به گریه می افتد.
البته بعدها غلامحسین کرباسچی به فیلم انتخاباتی و آن صحنه ها وفادار نماند و رای خود را بجای کروبی به نفع موسوی در صندوق انداخت.
اما اخیرا خاطره ای از وی نقل شده است که انتشار آن جالب و خواندنی است.وبلاگ عصر خامنه ای نقل کرده است کرباسچی اخیرا در حاشیه مصاحبه خود به ذکر خاطره ای از زمان آزادی از زندان پرداخته است .
کرباسچی می گوید : "... همان روزهای اولی که دوران محکومیتم تمام شد و برگشتم کنار خانواده ، مادرم هم خانه ما بود. صبح که برای نماز بلند شدم تا برم وضو بگیرم دیدم مادرم با چادر نمازش توی هال روی سجاده اش دارد نماز می خواند، وضو گرفتم و آمدم که سجاده ام را باز کنم مادرم گفت: غلامحسین، برگشتم، سلام کردم و گفتم بله حاج خانم، گفت: غلامحسین، من دیشب رو کلا نخوابیدم یعنی همش به فکر تو بودم و نتونستم بخوابم، گفتم: چرا مادر جان؟ می بینی که سالم برگشتم خونه، گفت: آره، خدا را شکر، اما همش به فکر این بودم که چه طور حالا که از زندان آزاد شدی می خواهی خرج خونه رو بدی؟
گفتم مادر نگران نباش خدا بزرگ است.
حاج خانم که با دست های پیر و چروک خورده اش دانه های تسبیح فیروزه ای مشهدالرضا را یکی یکی جابه جا می کرد، گفت: مادرجان درست می گی اما زندگی خرج داره راستی ببینم، غلامحسین تصدیق داری؟
گفتم بله مادر جان، گفت: خوبه، من هم یه مقدار پس انداز دارم، طلاهایم را هم می فروشم یک مقدار هم از دوستات قرض کن یک ماشین بخر برو مسافرکشی خدا هم کمکت می کنه ..."!!!
منابع ويژه نامه :
Rajanews.com
تابناك
مکتب نیوز
جوان آنلاین
مشرق نيوز
رهوا
آزادنگار
جوان
nedayeenghelab.com
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
همشهری ماه، شماره 25 اردیبهشت 88
Entekhab.ir
haraznews.com
آتی نیوز
earanian.blogfa.com
baztab.com
جهان نيوز
مجله بازتاب
ویکی‌پدیا
hnews.ir
جام جم
آینده
آفتاب آزاد
samenonline.ir
تريبون
کیهان
oneonline.ir
niksalehi.com
فارس
www.sokhangoo.ir
ایمنا
banki.ir
fardanews.com
raygah.blogfa.com