بخوانيد و ببخشيد!


 





 
قديمي ها به درستي اعتقاد دارند که دل آدميزاد سراي مهر و کينه است. با اين وجود هر چقدر مهر و محبت بيشتري در آن وجود داشته باشد، جا براي کينه تنگ تر مي شود و بالعکس هر چه کينه توزي ها و عقده گرايي در نهاد آدم ها رو به افزايش بگذارد، جايي براي مهرباني وجود نخواهد داشت.
کينه در واقع نوعي مکانيزم رواني براي مقابله با لطمات روحي مختلف است که يک فرد از محيط اطراف خود دريافت مي کند. چنين شخصي به اميد انتقام جويي و تلافي زندگي مي کند و تبديل عقده روحي ناشي از تحمل خسارت هاي بيروني به کينه، در ظاهر مشکل فرد را به صورت موقتي حل مي کند و او را به زندگي روزمره باز مي گرداند تا نوبت تلافي برسد. با اين حال نکته مهم اين است که انباشته شدن کينه هاي گوناگون در قلب انسان، به مرور در طولاني مدت اثرات بسيار نامطلوبي را به جا خواهد گذاشت که جبران آن بسيار دشوار است.
کينه توزي در درجه اول به خود فرد آسيب مي زند و او را از نعمت محبت کردن به ديگران باز مي دارد. دامن زدن به شعله هاي حسد و حساسيت هاي کاذب نيز از ديگر نتايج به دل گرفتن کينه هاي سنگين است. فردي که وجودش را انباشته از حس انتقام جويي مي کند، نمي تواند نسبت به موفقيت هاي ديگران خوش بين نباشد و حتي در مرحله اي حادتر، ممکن است تمرکز طبيعي روي مسير زندگي خود را نيز از دست بدهد.
تا حد امکان نبايد اجازه تشکيل کينه را در روح و روان خودمان بدانيم. پرورش حس عطوفت و بخشش باعث ايجاد ديدگاه مثبت فرد به زندگي مي شود و در نهايت به سود خود او تمام خواهد شد.
منبع:کوچه ما شماره 7.