راهکارهای آمادگی برای مرگ (1)
راهکارهای آمادگی برای مرگ (1)
منبع:اختصاصی راسخون
چکیده
حال اگر احتمال دهیم که با فرا رسیدن مرگ، در اثر ترک واجبات و انجام محرمات و یا به عبارتی دیگر عدم آمادگی برای مرگ، شکنجهها و عذابهایی متوجه این روح میشود، هیچگاه از مرگ غافل نمیشویم و به دنبال راه و روشهایی میرویم که ما را آمادۀ مرگ کند. آنچه در این پژوهش بدان اشاره شده بیان چنین راهکارهایی است که در اینجا به توضیح مختصری از آنها میپردازیم:
بعد از فهم ضرورت آمادگی برای مرگ، اولین راه، شناخت حقیقت مرگ است و اینکه مرگ چیزی جز هستی دوباره نیست. دومین راه، حسابرسی اعمال است. بدین گونه که در هر شبانه روز پروندۀ اعمالمان را با دقّت مورد حسابرسی قرار داده و برای هر کار نیکی که انجام دادهایم، شکر آن را به جای آوریم و برای هر معصیتی که مرتکب شدهایم، استغفار کنیم. سومین راه، فهم ضرورت یاد مرگ است؛ و اینکه یکی از راههای رسیدن به کمالات یاد کردن مرگ است برای همین از آن نباید غفلت کنیم. چهارمین راه، شناخت ارزشهای یاد مرگ همچون نابودی شهوات، خاموش کردن آتش حرص و ... می باشد که مشوّقی جهت آمادگی برای مرگ است. پنجمین راه، شناخت شیوههای یادآوری مرگ همچون توجه به آیات و روایات، شرکت در تشییع جنازهها و ... است. ششمین راه، کنار گذاشتن آرزوهای طولانی است که این آرزوها یا به خاطر نادانی است و یا دنیا دوستی. هفتمین راه، شناخت سکرات مرگ است که آیات و روایات (در بیان کلّی) از لحظات سخت سکرات موت خبر میدهند بنابراین باید خودمان را برای چنین لحظات دشواری آماده کنیم. هشتمین راه، شناخت تفاوت سکرات مرگ مؤمن و کافر است که عاملی است برای اینکه با انجام اعمال صالح از گروه مؤمنان قرار بگیریم و سکرات موت را به آسانی طی کنیم؛ و در نهایت پاسخ به سؤالهایی که در این زمینه مطرح شده است.
کلید واژه
مقدمه
حمد و سپاس بى اندازه خدای را که انسان را آفرید و برای او پیامبر ظاهری و باطنی قرار داد تا بتواند راه سعادت خود را تشخیص داده و به کمال حقیقی خود نایل شود؛ و پاکترین درود و تحیّت بر پیامبران و برگزیدگان که راهنما و چراغ هدایت بودند که با جان فشانی خود، در راه حق و حقیقت پای نهادند، و انسانها را از فضای تاریک دنیا به سوی فضای نورانی آخرت فرا خواندند. خاصّه خاتمالنبیین، حضرت سيّد المرسلین محمّد بن عبد الله صلی الله علیه و آله وسلم و جانشين بر حقّش حضرت سيّد الوصيّين، أمير المؤمنين علىّ بن أبى طالب علیهالسلام و يازده نور عالم تابِ دین و دیانت، مژده دهندۀ مرگ و قیامت که کاروان بشریّت را با پند و نصیحت، آمادۀ زندگی جدید برای آخرت، کردند.
خداوند متعال در خلقت انسانها چندین عالم قرار داده است، که هر یک از این عوالم بـا شیرینیها و تلخیها، آسانیها و دشواریها همراه است. عالم رحم، عالم دنیا، عالم مرگ، عالم قیامت، و در نهایت عالم بهشت یا دوزخ، تشکیل دهندۀ عوالم حیات انسان هستند.
همانطور که اشاره شد یکی از این عوالم، عالم مرگ است که اوّلین منزل از منزلهای آخرت و آخرین منزل از منزلهای دنيا و از سختترین گذرگاههایی است که هرچند با توصیهها و سفارشهای قرآنی و روایی همراه بوده ولی متأسفانه با غفلت عموم انسانها مواجه شده است. از جمله عواملی که موجب کاهش و یا از بین رفتن این غفلت میشود آشنایی با معارف اسلامی در مورد این عالم است. راجع به این موضوع مطالب فراوانی در قرآن و روایات معصومین علیهم السلام بیان شده که در چندین کتاب این روایات و آیات الهی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است که از جملۀ این کتب میتوان به کتابهایی مانند: معاد حجةالاسلام وال مسلمین محسن قرائتی، انسان از مرگ تا برزخ نعمت الله صالحی حاجی آبادی و منازل الآخرة شیخ عبّاس قمی اشاره کرد.
با توجه به اینکه بحث راجع به عالم مرگ بسیار گسترده است و به دیدهای مختلف میتوان به آن نگاه کرد، انتخاب یکی از مباحث مربوط به این موضوع کاری بسیار سخت و دشوار بود. اما با توجه به اینکه، افرادی در مواجه شدن با این پدیدۀ عظیم، سربلند و سرافراز میشوند که آمادگی خود را برای سختیهای راه بدست آورده باشند یعنی تمامی آنچه را که در توقف گاههای اخروی از آنها میخواهند، برای خودشان فراهم آورده باشند، عنوانی که خوب و مناسب به نظر میرسید، «راهکارهای آمادگی برای مرگ»، بود که امید است با دانستن و عمل کردن به آنها، مسیر خود را شناخته و به سلامت تمام و کمال از آن بگذریم.
تمامی فصولی که در این پژوهش در نظر گرفته شده، به طور مستقیم و یا غیر مستقیم به صورت علمی و عملی در آمادگی برای مرگ مؤثر است.
و امّا سؤالهایی که در این پژوهش مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند عبارتند از:
1 - آمادگی برای مرگ چه ضرورتی دارد؟
2- مرگ چیست؟
3- نقش حسابرسی اعمال در آمادگی برای مرگ چیست؟
4- یاد مرگ چه ضرورتی دارد؟
5- یاد مرگ چه ارزشهای دارد؟
6 - چگونه میتوان همواره به یاد مرگ بود؟
7- آرزوهای طولانی چه نقشی در یادآوری مرگ دارد؟
8- سکرات مرگ سخت است یا آسان؟
9-آیا سکرات مرگ مؤمن و کافر یکسان است؟
10- علَت ترس انسانها از مرگ چیست؟
11- علَت مخفی بودن زمان مرگ چیست؟
12- آیا درخواست مرگ گناه دارد؟
ضرورت آمادگی برای مرگ
پاسخ این سؤال را میتوان در روایت ذیل بیابیم که امام محمد باقر علیهالسلام میفرماید:
«امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از نماز عشاء در كوفه سه بار مردم را صدا مىزدند و به آنها مىفرمودند: اى مردم آماده حركت شويد خداوند شما را رحمت كند، اينك بانگ كوچ كردن در ميان شما دميده شده و خود را آماده مسافرت سازيد. اكنون كه بانگ رحيل بلند شده چرا به دنيا چسبيدهايد و از جاى خود حركت نمىكنيد خداوند شما را بيامرزد برخيزيد و وسائل سفر را تهيه كنيد، و بهترين وسيله مسافرت را برداريد كه آن تقوى و پرهيزكارى مىباشد، اى مردم بدانيد كه شما در راه معاد قرار گرفتهايد و اين راهى كه ادامه مىدهيد شما را به محشر مىرساند. اى مردم بدانيد كه شما از صراط عبور خواهيد كرد و سختیهای بزرگ و وحشتهاى عظيمى در مقابل شما مىباشد، شما بايد گردنه سختى را پشت سر بگذرانيد و از منازل هولناكى عبور كنيد و شما ناگزير هستيد كه آن منازل را مشاهده كنيد و از آنها عبور نمایید تا به منزل مقصود برسيد. در آن منازل وحشتانگيز و رعبآور فقط رحمت خداوند است كه آدميان را نجات مىدهد از سختیها و مصيبتها رها مىسازد و از آن مناظر سخت و رعبآور آدمى را آرامش و آسايش مىدهد و از عواقب وخيم آن حفظ مىكند و يا اينكه در آنجا انسان به هلاكت مىرسد و به عذاب گرفتار مىشود.»(2).
چنان که در روایت اشاره شد، مسیری سخت پیش روی داریم که فقط با توشۀ تقوا و پرهیزگاری میتوان از آن به سلامت گذشت. حال باید ببینم که تقوا، نمایانگر چه راهکارهایی است تا به وسیلۀ آنها آمادگی خود را برای مرگ بدست آورده و سعادت خود را تضمین کنیم.
با توجه به مثالی که در ابتدای بحث زده شد، اگر فردی بخواهد به جایی برود که تاکنون نرفته است، باید ابتدا از مسیر خود (با رجوع کردن به افراد و منابع معتبر) اطلاع کافی بدست بیاورد تا در سفر، ضرری متوجه او نشود و بعد به فکر آماده کردن خود بیفتد. ما نیز در ابتدا با مسیر یا گذرگاه خود یعنی عالم مرگ، آشنا میشویم و بعد به دستورات داده شده در زمینۀ آماده شدن برای مرگ، میپردازیم.
حقیقت مرگ
با توجه به اینکه اطّلاع پیدا کردن در مورد ماهیت مرگ، کاری بسیار سخت و دشوار است، باید به سراغ منابعی برویم که کاملاً با این حقیقت آشنا باشند. ما مسلمانان به حكم اينكه به کتاب و سنّت ايمان و اعتقاد داريم پاسخ اين پرسش را از این دو منبع گران بها مىگيريم و به آنچه در اين زمينه گفته شده ايمان و اعتقاد داريم.
مرگ از دیدگاه قرآن
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»؛ (3)
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند، و ارواحى را كه نمردهاند نيز به هنگام خواب مىگيرد، سپس ارواح كسانى را كه فرمان مرگ آنها را صادر كرده نگه میدارد، و ارواح ديگرى را (كه بايد زنده بمانند) باز مىگرداند تا سرآمد معينى، در اين امر نشانههاى روشنى است براى كسانى كه تفكر مىكنند.
توفّى و استيفاء هر دو از يك مادّهاند (وفاء). هرگاه كسى چيزى را به تمام و کمال و بدون كم و كسر دريافت كند و به اصطلاح آن را استيفاء نمايد، در زبان عربى كلمه توفّى را به كار مىبرند. انسان در حين مرگ، به تمام شخصيّت و واقعيّتش در تحويل مأموران الهى قرار مىگيرد و آنان انسان را دريافت مىكنند. از اين تعبير قرآن مطالب زير استنباط مىشود:
الف) مرگ مساوی با فنا و نابودى نيست، بلکه انتقال از عالمى به عالم ديگر است.
ب. آنچه شخصیت واقعی انسان را تشکیل میدهد و منِ واقعی او محسوب میشود، بدن و هر چه از توابع بدن به شمار مىرود نيست، زيرا بدن و توابع آن به جايى تحويل داده نمىشوند و در همين جهان تدريجاً منهدم مىگردند. آن چيزى كه شخصيّت واقعى ما را تشكيل مىدهد و «من» واقعى ما محسوب مىشود، همان است كه در قرآن از آن به «نفس» و احياناً به روح تعبير شده است.
ج. روح يا نفس انسان كه ملاك شخصيّت واقعى انسان است و جاودانگى انسان به واسطه جاودانگى اوست از نظر مقام و مرتبه وجودى در افقى ما فوق افق مادّه و مادّيات قرار گرفته است. با مرگ، روح يا نفس بازستانده و تحويل گرفته مىشود. (4)
قرآن در این زمینه میفرماید:
«وَ قالُوا أَإِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَئنّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ *قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُون»؛ (5)
کافران به پیامبران گفتند: آيا هنگامى كه ما مرديم و در زمين گم شديم آفرينش تازهاى خواهيم يافت!؟ ولى آنها لقاى پروردگارشان را انكار مىكنند. بگو: فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده (روح) شما را مىگيرد، سپس به سوى پروردگارتان باز مىگرديد.
مرگ از دیدگاه معصومین علیهم السّلام
«حضرت زینالعابدین- علىّ بن الحسين- علیهالسلام میفرماید: (در روز عاشورا) آنگاه كه كار بر امام حسين علیهالسلام دشوار گرديد، ايشان و چند تن از خواص با چهره و رویی درخشان و بدنى كاملاً آرام و دلى مطمئن (در صحنه) بودند، بعضى از آنان به بعض ديگر گفتند: بنگريد كه آنان چگونه از مرگ نمىهراسند! در آن صحنه وحشتناك، امام حسين علیهالسلام به ايشان مىفرمود: پايدارى كنيد! اى گرامى زادگان، مرگ چيزى نيست جز پلى كه شما را از سختى و آسيب مىگذراند، و به بهشت عظيم و نعمتهای جاودان مىرساند، كداميك از شما دوست ندارد، كه از زندانى به قصر منتقل گردد. در حالى كه آن براى دشمنانتان همانند پلى است كه آنها را از كاخ به زندان و شكنجهگاه مىرساند. زيرا پدرم از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم برايم بازگو كرد: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است و مرگ پل مؤمنان به بهشت ايشان، و پل كافران به آتش سوزان دوزخ مىباشد، نه اين را به من دروغ گفتهاند و نه من دروغ مىگويم.»(6)
«از امام جواد علیهالسلام پرسيدند كه: مرگ چيست؟ فرمود: همان خوابى است كه شب هنگام شما را فرا مىگيرد، با اين تفاوت كه مرگ مدّتش طولانىتر است و شخص از آن بيدار نگردد، مگر در روز قيامت، وقتى انسان در خواب انواع شادمانى را ببيند كه نتواند وصف كند، و همچنين از اقسام ترس چيزهايى ببيند كه قادر به توصيف حدّ آن نباشد، پس آن حال شادى يا ترس در خواب چگونه است؟ این است مرگ، پس خود را برای آن مهیَا سازید.»(7)
«از امام حسن عسكرى علیهالسلام روايت شده كه فرمود: حضرت علىّ بن محمّد الهادى عليهما السّلام بر بالين يكى از اصحاب خود رفت كه بيمار شده بود و از ترس مرگ گريه و بي تابى مىكرد، سپس به او فرمود: اى بنده خدا ترس تو از مرگ بدين سبب است كه آن را نمىشناسى، آيا هر گاه بدنت را چرك و كثافت فرا گيرد، و از شدّت كثافت و چركى كه بر تو است، آزرده شوى و به بیماریهای پوستى و دمل و گرى مبتلا گردى، و بدانى كه شستشو در گرمابه همه آنها را بر طرف مىكند، آيا به آنجا نمىروى تا خودت را از آن آلودگیها پاك كنى؟ يا اينكه (دوست دارى) به گرمابه نروى تا آن کثافتها بر بدنت باقى بماند؟ عرض كرد: آرى، اى فرزند پيامبر خدا (دوست دارم خود را پاك گردانم). فرمود: پس مرگ نقش همان گرمابه را دارد و آن آخرين چيزى است كه از غربال كردن گناهانت و پاكيزه ساختن تو برايت مانده، پس چون به آن رسيدى و از آن گذر كردى یقیناً از هر غصّه و اندوه و آزارى رستهاى و به همه خوشیها و شادكامىها رسيدهاى. بر اثر موعظه آن حضرت مرد آرام شد و تسليم مرگ گرديد و شادمانى كرد و چشم خود را بر دنيا بست و جان داد.»(8)
حسابرسی اعمال
«حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَر»؛ (9)
پيش از آنكه به حساب شما برسند خود به حساب خويش برسيد، و قبل از آنكه مورد سنجش قرار گیرید خویشتن را بسنجيد، و خود را براى بزرگترین عرضه گاه آماده كنيد.
هر چند بیشترین فایدۀ این حسابرسی در روز قیامت یعنی روزی که در پیشگاه خداوند حاضر شده و میخواهند به حساب ما رسیدگی کنند، معلوم میشود، اما این فایده منحصر در آن روز نمیباشد و نه تنها در عالم مرگ سودمند است بلکه حتی در زندگی روزمرۀ انسانی نیز دارای اهمیت میباشد. آنچه که مهم است این است که با آمدن مرگ دیگر فرصت حسابرسی اعمال از دست میرود ، و باید به گونهای عمل کرد که تا قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، پروندۀ اعمالمان به وسیلۀ خودمان مورد حساب و کتاب قرار گرفته باشد و کاملاً آمادۀ وارد شدن به عرصۀ جدید زندگی باشیم.
محاسبهاى كه به وسيله خود انسان از خودش به عمل مىآيد آسانترین برآورد و سادهترین حساب است اما از جمله موانع بزرگی كه در اين راه وجود دارد نفس امّارهاى است كه آدمى را از توجه به محاسبه اعمالش منصرف مىسازد و كمتر كسى است كه شب در خلوت تنها دفتر و قلمى بردارد و اعمال زشت و زيبايى كه در روز به پايان رسيده، مرتكب شده يادداشت كند و با جمع و تفريقى، خود را در ترازوهاى انصاف بسنجد.
بازرگانان معمولاً عمليات خود را در دفتر روزانه و دفتر كل يادداشت مىكنند و از اين طريق به آسانى مىفهمند كه چقدر سود برده يا زيان كردهاند و چه ميزان به اشخاص بدهكارند و چه مبلغ بايد بابت ماليات، پرداخت كنند و چه نوع كالايى وارد كردهاند و چه مقدار به فروش رسانيدهاند و كالاهاى موجود در انبارشان چه چيزهايى است؟ خلاصه تمام سرمايه آنان اعم از منقول و غير منقول و نقدى و جنسى با يك نگاه سطحى معلوم مىگردد ولى كمتر كسى است كه اعمال نيك و بد خويش را در دفاترى به شماره آورده و به بند حساب كشيده باشد و گويا بدكارى بىزيان و نيكوكارى بىسود است. از اين رو نياز به احصاء و آمار كردن ندارد! حتى كمتر كسى است به هنگام شب كه كار روزانه به پايان مىرسد به اعمال روزش بينديشد و كارهاى نيك و بد خويش را جداگانه بررسى كرده و آنها را دوباره در مخزن بايگانى كند. سيّد بن طاووس اعلى الله مقامه سفارش مىكردند كه انسان لا اقل ساعتى از شبانه روز را به محاسبه نفس خويش اختصاص دهد و آنچه را فرشتگان به حسابش نوشتهاند مطالعه كرده و از پيشگاه خداى بزرگ بر كارهاى زشتش پوزش بخواهد و خود را براى فردايى بهتر و انجام كارهاى نيكوتر آماده سازد و بسيار بجاست كه اين اندرز را همگان بكار گيرند و همان گونه كه عمل تجارت را در دفاترى ثبت و ضبط مىكنند تجارت عمل را هم در عمل نامهای ثبت نموده و همه روزه مورد مطالعه قرار دهند و از اين طريق است كه نفس لوَامه و وجدان هشداردهندۀ انسان، بيدارتر گشته و نفس امّاره را مورد عتاب و سرزنش قرار داده و او را به نفس مطمئنّه مبدل میسازد.
از آنجا كه انسان به پيروى از شيطان راغبتر است و مايل نيست زشتیهای خود را در كتابى منعكس کند تا مبادا ديگران آن را بخوانند و او را همچنان كه هست بشناسند، از نوشتن آنچه مىكند سرباز مىزند و يا چون خود را مىشناسد كه چگونه آدمى است، به فكر جمع بندىِ كردهها و انديشه در اعمال روزانهاش، نمىباشد. پس براى نجات او از اين ورطه هولناك بايد راهى گشود و او را در آن راه برد. راهى كه انسان را از بىتوجهى به اعمالش مىرهاند و او را به بهشت خدا مىرساند. علم و آگاهى است که اگر انسان يقين كند همه اعمال او از ريز و درشت و زشت و زيبا در اوراق ايّام ثبت و ضبط مىشود و همه آنها را در روز جزا به نمايش خواهند گذاشت و حتى خود او در همين دنيا مىتواند پارهاى از كردار گذشتهاش را با دستگاههايى كه همين انسان اختراع كرده ببيند و علم پيدا كند كه هيچ چيز در هستى به فراموشى سپرده نمىشود بلكه همه چيز در بايگانى بزرگ جهان ثبت و ضبط مىگردد، از انجام كار زشت خوددارى نموده و به کارهای نيك رو مىآورد و از اين طريق است كه خود را از بلاهاى دنيا و آخرت رهانيده و وسيله نجات ديگران و آسايش هم نوعان خويش مىشود. (10)
ضرورت یاد مرگ
راه دیگری که نباید از آن غافل شد، یاد مرگ است. تلاشهای گوناگون انسان در رهاوردهای مختلف زندگی نشان دهندۀ این است که هر کسی به دنبال سعادت و کمال خویش است. اما اکثر آنها در تعیین مصداق این نوع کمال اشتباه کرده و راه اصلی را با بی راهی عوض میکنند. اگر کسی سعادت و کمال حقیقی خود را تشخیص بدهد و بفهمد که رسیدن به آن مستلزم گذشتن از راهی سخت و بسیار دشوار است، او را به فکر میاندازد که چگونه این مسیر را طی کند تا با بیشترین سود و کمتر ین ضرر و زیان مواجه شود، وسعی میکند جلوههای به ظاهر زیبا و فریب دهندۀ دنیا او را به غفلت نیندازد.
بنابراین کسی که میخواهد خود را آمادۀ مرگ کند چارهای ندارد جز اینکه یاد مرگ را از ضروریترین دغدغههای حیات خویش قرار دهد. امام علی علیهالسلام راجع به این موضوع به فرزندش میفرماید: «پسرم، بدان تو براى آخرت آفريده شدى، نه دنيا، براى رفتن از دنيا، نه پايدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنيا، كه هر لحظه ممكن است از دنيا كوچ كنى، و به آخرت در آيى؛ و تو شكار مرگى هستى كه فرار كننده آن نجاتى ندارد، و هر كه را بجويد به آن مىرسد، و سرانجام او را مىگيرد. پس، از مرگ بترس! نكند زمانى سراغ تو را گيرد كه در حال گناه يا در انتظار توبه كردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بين تو و توبه فاصله اندازد، كه در اين حال خود را تباه كردهاى. پسرم! فراوان به یاد مرگ باش، و به ياد آنچه كه به سوى آن مىروى، و پس از مرگ در آن قرار مىگيرى. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باشی. نيروى خود را زیاد کن و کمر همّت را بسته نگهدار كه ناگهان نيايد و تو را مغلوب سازد. مبادا دلبستگى فراوان دنيا پرستان، و تهاجم حريصانه آنان به دنيا، تو را مغرور كند، چرا كه خداوند تو را از حالات دنيا آگاه كرده، و دنيا نيز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتىهاى روزگار پرده برداشته است.»(11)
مطلبی که در اینجا باید به آن اشاره کنیم این است که شاید افرادی به ضروری بودن یاد مرگ اذعان کنند ولی زر و زیورهای دنیوی موجب غفلت آنها از مرگ میشود و به جای اینکه به هدف اصلی خلقت خود یعنی رسیدن به کمالات معنوی، بپردازند، به چیزهایی روی میآورند که آنها را به اسفل درکات یعنی قعر جهنم میفرستد.
مثلی در غفلت آدمی از مرگ
امَا این چاه، دنیاست که پر است از آفتها و بلاها و مصیبتها، آن دو شاخه، عمر آدمی، آن دو مـوش سیاه و سفید، شب و روزند که عمر آدمی را پـیوسته قطع میکنند، آن چهار افعی، زهرهای کشندهاند از سوداء و صفراء و بلـغم و خون که انسان نمیداند چه وقت به هیجان میآیند که صاحب خود را هلاک کنند، آن اژدها، مرگ است که پیوسته در طلب آدمی است که او را ببلعد 0 و آن عسل که فریفتۀ آن شده و او را از همه چیز غافل گردانیده بود لذتها و خواهشهای دنیاست. (12)
شناخت ارزشهای یاد مرگ
یاد مرگ نیز از چنین شیوهای مستثنی نیست و شناخت ارزشهای آن، ما را در آمادگی برای مرگ تشویق میکند.
در روایت زیر که به شرح مختصری از جملات آن پرداخته شده، تقریباً تمامی ارزشهای یاد مرگ ذکر شده است.
قال الصّادق علیهالسلام:
«ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَاتِ فِي النَّفْسِ وَ يَقْطعُ مَنَابِتَ الْغَفلَه و َيُقَوِّي الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ وَ يُرِقُّ الطَّبـْعَ وَ يَكْسِرُ أَعْـلَامَ الْهَوَى وَ يُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ يُحَقِّرُ الدُّنْيَا
حضرت امام صادق علیهالسلام مىفرمايد: یاد کردن موت و به ياد موت بودن، مىميراند و بر طرف مىكند شهوتها و خواهشهای نفس را، و قلع مىكند، هر چه را كه مورث غفلت است؛ و قوّت مىدهد ميل به جانب خدا را، و دل را نرم مىكند، و آثار و علامات هوا و هوس را درهم مىشكند، و آتش حرص را خاموش مىكند، و دنيا را در نظر او بىقدر و بىاعتبار مىكند.
وَ هُوَ مَعْنَى مَا قَالَ النَّبِيُّ (ص) فِكْرُ سَاعَهٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ وَ ذَلِكَ عِنْدَ مَا يَحُلُّ أَطْنَابَ خِيَامِ الدُّنْيَا وَ يَشُدُّهَا فِي الْآخِرَةِ0 و همين معنى است تفسير كلام حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه عليه و آله و سلم، كه فرموده است: فكر كردن يك ساعت، بهتر و فاضلتر از عبادت يك سال است. امّا فكرى كه از براى آخرت و از براى بىاعتبارى دنيا باشد و فكر مردن و فكر كوچ كردن از دنيا، و باز کردن طنابهای خيمههاى دنيا و زدن خيمه در آخرت باشد، نه فكر ديگر؛ و معلوم است كه هر كه فكر مردن مىكند و مردن نصب العين او است و از مردن غافل نيست، گفتار و كردارش البتّه نيكو خواهد بود و پيرامون بدى نخواهد گشت.
وَ لَا يُشَكُّ بِنُزُولِ الرَّحْمَهِ عَلَى ذَاكِرِ الْمَوْتِ بِهَذِهِ الصِّفَه وَ مَنْ لَا يَعْتَبِرُ بِالْمَوْتِ وَ قِلَّه حِيلَتِهِ وَ كَثْرَةِ عَجْزِهِ وَ طُولِ مُقَامِهِ فِي الْقَبْرِ وَ تَحَيُّرِهِ فِي الْقِيَامَه فَلَا خَيْرَ فِيهِ.
و هر كه مردن را به خاطر بياورد و به نحوى كه مذكور شد، او را ملاحظه كند، تا او در اين فكر است، بلا شكّ رحمت الهى بر او نازل مىشود و غرق رحمت الهى است؛ و هر كه از مردن عبرت نمىگيرد و بيچارگى و عاجزى خود را در وقت مردن و بعد از مردن به خاطر نمىآورد و توقّف بسيار در قبر و حيرانى روز قيامت را ملاحظه نمىكند، پس اميد خير و خوبى در او نيست.
قَالَ النَّبِيُّ (ص) : اذْكُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ فَقِيلَ وَ مَا هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ الْمَوْتُ
حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم مىفرمايد: بسيار به خاطر بياوريد، محوكننده لذتها را. پرسيدند:آن چه چيز است؟ فرمود: مردن.
فَمَا ذَكَرَهُ عَبْدٌ عَلَى الْحَقِيقَه فِي سَعَة إِلَّا ضَاقَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ لَا فِي شِدَّةٍ إِلَّا اتَّسَعَتْ عَلَيْهِ.
به خاطر نمىآورد مردن را كسى در حال وسعت و فراخى عيش، مگر آنكه آن عيش به او تنگ مىشود، و به خاطر نمىآورد او را كسى در حال تنگى، مگر آنكه آن تنگى بر او فراخ مىگردد. در اوّلی، هر گاه در عين عيش و عشرت باشد و به خاطر بياورد كه وقتى خواهد آمد كه همه اينها را بايد گذاشت و در قبر پر از وحشت باید خوابيد، و هر چه كرده است و گفته است از زمان تكليف تا زمان فوت، همه را بايد به حسيب لطيف خبير، عرض كند و حساب دهد، جميع لذّات و تنعّمات بر او منغّص و ناگوار مىشود0 و در دوّمی هر گاه در عين تنگى و تلاطم هموم و غموم باشد و به خاطرش یاد موت بگذرد، به وسعت و شادى مبدّل مىشود و به خود خواهد گفت: هر گاه آخر حيات و زندگى، اين چنين شدايد و سختیها باشد، اگر چند روزى به سختى بگذرد، سهل است.
وَ الْمَوْتُ أَوَّلُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الْآخِرَةِ وَ آخِرُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الدُّنْيَا فَطُوبَى لِمَنْ أُكْرِمَ عِنْدَ النُّزُولِ بِأَوَّلِهَا وَ طُوبَى لِمَنْ أُحْسِنَ مُشَايَعَتُهُ فِي آخِرِهَا.
موت، اوّل منزلى است از منزلهای آخرت، و آخر منزلى است از منزلهای دنيا. خوشا حال كسى كه در وقت نزول موت، اوّل منزل آخرت به او سبك باشد، بلكه خوشتر از دنيا باشد، و خوشا حال كسى كه مشايعت برادر مؤمن را بعد از موت آن مؤمن، كه آخر منزل از منازل دنياى او است، خوب بجا بياورد و رعايت حقّ ايمان را فراموش نكند.
وَ الْمَوْتُ أَقْرَبُ الْأَشْيَاءِ مِنْ بَنِي آدَمَ وَ هُوَ يَعُدُّهُ أَبْعَدَ فَمَا أَجْرَأَ الْإِنْسَانَ عَلَى نَفْسِهِ وَ مَا أَضْعَفَهُ مِنْ خَلْقٍ.
موت نزديكترين چيزها است به آدمى و او، آن را دورتر از همه چيز قياس مىكند؛ و چه جرأت عظيمى است كه انسان با وجود ضعف بنيه و خلقت، بر نفس خود دارد و فكر عاقبت نمىكند.
وَ فِي الْمَوْتِ نَجَاةُ الْمُخْلِصِينَ وَ هَلَاكُ الْمُجْرِمِينَ وَ لِذَلِكَ اشْتَاقَ مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْمَوْتِ وَ كَرِهَ مَنْ كَرِهَ.
موت باعث نجات مخلصان است از زحمت دنيا، و موجب هلاكت و عذاب گناهكاران است؛ و از اين جهت است كه زهّاد و عبّاد و مخلصين، مشتاق موت هستند، و آرزوى موت مىكنند، و گناهكاران از موت مىترسند و از موت كراهت دارند.
قَالَ النَّبِيُّ (ص) مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ وَ مَنْ كَرِهَ لِقَاءَ اللَّهِ كَرِهَ اللَّهُ لِقَاءَهُ»؛
حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم مىفرمايد: هر كه دوست مىدارد لقاى رحمت پروردگار را، حضرت پروردگار نيز لقاى او را دوست مىدارد، و رحمت خود را شامل حال او مىكند؛ و هر كه كراهت دارد ملاقات موت و ملاقات رحمت الهى را، خدا نيز ملاقات او را كراهت دارد و او را از رحمت خود بىنصيب می کند 0(13)
پينوشتها:
1- انصاری، خواجه عبدالله، مناجات خواجه عبدالله انصاری ص 143
2- عطاردی، عزیز الله، ايمان و كفرـ ترجمه الایمان و الکفر بحارالانوار، ج2، ص 220(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
3- زمر (39)، آیه 42
4- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج2، ص 505(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، کلام).
5- سجده، (32)، آیات 10 و11
6-شیخ صدوق، معانی الأخبار، عبد العلی محمدی شاهرودی، ج 2، ص 195(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
7- همان، ص 197
8- همان، ص 200
9- شیخ حر عاملی، وسائلالشيعة، ج 16، ص 99 (به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، جامع الاحادیث).
10- محمودی، عباس علی، محاسبه نفس یا روش پيشگيرى از وقوع جرم، ص 87 تا 90 (به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
11- نهجالبلاغه-ترجمه دشتی، نامه 31، ص 531(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
12- قمی، شیخ عبّاس، منازل الآخره، ص 167
13- امام صادق «علیهالسلام»، مصباح الشريعة، عبد الرزاق گيلانى، ص 506 تا 509(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}