ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه (س)
یکی از برترین زنان با شخصیت در جهان اسلام حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هستند، بر آن شدیم هر چند مختصر برخی از این ویژگیهای شخصیتی را برای تشنگان معارف اسلامی توصیف کنیم. باشد که مقبولشان افتد.
ما انسانها دارای دو جنبه هستیم:
- شخصی
- شخصیتی
در جنبه شخصی غالب شبیه یکدیگریم، برای رفع تشنگی و گرسنگی آب و غذا میخوریم، لباس میپوشیم ...
لیکن در جنبه شخصیتی با یکدیگر متفاوتیم. برخی دارای شخصیتهای مثبت، فعال و معنوی هستیم، بلعکس برخی دارای شخصیتی منفی، پوچ، بی هویت...
کسانی که دارای شخصیتهای مثبت وبرترند، میتوانند بر افراد دیگر تأثیر بگذارند، و همیشه زندگیشان سرمشق دیگران، و شایستهی مطالعه و تحقیق است.
از جمله این افراد برتر و مناسب برای الگو شدن حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هستند.
در این مقاله به دنبال بیان برخی از ویژگیهای شخصیتی این بانو در مسیر زندگی مشترکش با رسول خدا (صلوات الله علیه واله) هستیم.
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) دائماً به یاد خدا بودن و ذکر خدا را میگفتند و سرآمد زنان نیایشگر بود و حتی ایشان دو حرز مخصوص خود داشتند و مرتباً آن ذکرها را زمزمه میکردند از جمله: «بسم اللهَ الرَّحمنِ الرَّحیم؛ یاحَیُّ یا قَیّوم، بِرَحْمَتِکَ اَسْتَغیثُ فَأغِثنی، وَلا تَکِلْنِی اِلی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ اَبَداً، وَ اَصْلِحْ لِی شَأنِی کُلَّهُ.»؛ «به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر! ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم. به من پناه بده و مرا هرگز به اندازهی یک چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همهی حال و زندگی من را سامان ببخش.».
و دومین حرز ایشان: «بسم اللهَ الرَّحمنِ الرَّحیم؛ یا اللهُ یا حافِظُ یا حَفیظُ یا رَقیبُ»؛ «به نام خداوند بخشندهی بخشایشگر! ای خدا! ای نگهبان، ای نگهدارندهی مراقب و پاسدار.»
این بانو میدانست که زندگی که با یاد خدا باشد شیرین، زیبا و دلنشین و همراه با آرامش است این ارتباط و یاد خدا مسلماً یک طرفه نیست، این خداست که به یاد بندهاش است و بنده هم به فضل الهی از خدا تمسک میگیرد، این ارتباط دو طرفه در زندگی خدیجه (سلام الله علیها) در روایتی خیلی زیبا بیان شده:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی که در شب معراج جبرئیل من را به سوی آسمانها برد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «هَلْ لَکَ مِنْ حاجَةٍ؟»؛ «آیا حاجتی داری؟».
جبرئیل گفت: «حاجَتی اَنْ تَقْرَاَ عَلی خَدیجَة مِنَ اللهِ وَمِنّی السَّلام... »؛ «حاجت من این است که سلام خدا و سلام من را به خدیجه (سلام الله علیها) برسانی.».
پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه (سلام الله علیها) رساند، خدیجه (سلام الله علیها).
گفت: «اِنَّ اللهَ هُوَ السَّلامُ، وَ مِنْهُ السَّلامُ، وَاِلَیهِ السَّلامُ، وَ عَلی جِبرئیلَ السَّلامُ»؛ «همانا ذات پاک خدا سلام است و از اوست سلام و سلام به سوی او باز میگردد و بر جبرئیل سلام باد.».
همراهی خدیجه (سلام الله علیها) با پیامبر صلی الله علیه و آله و دیدن معجزات و نشانههایی از حضرت، این ارتباط و به یاد و در ذکر خدا بودن را قطعاً محکمتر میکرد، چرا که بانویی که حاضر میشود همهی ثروت و جان و مال خود را در راه خدا بدهد و از همهی هستیاش بگذرد، نشان دهندهی ارتباط بسیار عمیق و محکم او با خداست، در روایت آمده پیامبر صلی الله علیه و آله در حضور خدیجه (سلام الله علیها) از نیروی ولایت خود استفاده و میخواستند دو چشمان زن نابینایی را شفا دهند، به همین جهت به آن زن نابینا گفتند: «قطعاً دو چشمان تو باید سلامتی خود را بدست آورند.».
در این لحظه خدیجه (سلام الله علیها) چون هم خود زنی با خدا بود و میدانست پیامبر هم در نزد خدا دارای مقامی بالاست با قاطعیت گفت: «هذا دُعاءٌ مُبارَکٌ»؛ «این بینایی، نتیجهی دعای پربرکت پیامبر صلی الله علیه و آله است.».
خالصانه و شهامت مندانه در برابر بیداد میایستد و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای فریبکار و ستم پیشهای نمیهراسد. از جملهی نمونههای شجاعت این بانو در زندگی در قالب داستان عبارتند از:
- سالهای آغاز بعثت بود، خدیجه (سلام الله علیها) میگوید:
پیامبر صلی الله علیه و آله از غار حرا به خانه برگشت، ولی بسیار ناراحت بودند، پرسیدم: «مَاالذّی اَرَی بِکَ مِنَ الکابَة وَ الحُزنِ مالَمْ اَرَهُ نیکَ مُنْذُ صُحْبَتی؟»؛ «ای پیامبر نشانههای اندوه را در چهرهات میبینم که هرگز از ابتدای زندگی مشترک تا حال تو را این طور محزون ندیده بودم علت چیست؟».
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود «یَحْزُنُنِی غیْبَةُ عَلِیِّ.»؛ «ناپدید شدن علی علیه السلام من را نگران کرده است.»علی علیهالسلام از من جدا شد و معلوم نیست در کجاست [ماجرا از این قرار بود که عدهای از مسلمانان بر اثر دوری از گزند یورش مشرکین پراکنده شده بودند در این میان بین حضرت علی علیهالسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز جدایی افتاده بود].
خدیجه (سلام الله علیها) به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: «برشترم سوار میشوم و به جستجوی علی علیهالسلام میپردازم تا به او برسم، مگر اینکه مرگ بین من و او فاصله بیندازد.».
خدیجه (سلام الله علیها) با شجاعت تمام سوار بر شتر خود شد و در کنار کوههای مکه به جستجو ادامه میداد. ناگهان در تاریکی، قیافهی شخصی را دید، به او سلام کرد تا از صدای جواب سلام بفهمد که آیا او علی علیهالسلام است یا شخص دیگری است.
او علی علیهالسلام بود گفت: «و علیک السَّلامُ ...و بر تو باد سلام، آیا تو خدیجه (سلام الله علیها) هستی؟».
خدیجه (سلام الله علیها) گفت: آری، و بعد شترش را خواباند و به علی علیهالسلام گفت: «پدر و مادرم به فدایت، سوار شتر شو.».
علی علیهالسلام فرمود: «تو از من سزاوارتر هستی که بر شتر سوار شوی، پیش پیامبر صلی الله علیه و آله برو و به او خبر بده تا من بیایم.».
خدیجه (سلام الله علیها) به خانه رسید، دید پیامبر صلی الله علیه و آله در کناری ایستاده و دست به سینهاش میکشد و سه بار این دعا را میخواند: «اَللَّهُمَ فَرِّج هَمّی وَ بَرِّد کِبَدِی بِخَلیل عَلِیِّ ابْنُ اَبی طالبٍ.»؛ «خدایا! اندوهم را برطرف کن و دلم را به دیدار خلیل و دوستم علی علیهالسلام خنک کن.».
خدیجه (سلام الله علیها) به پیامبر گفت: «خداوند دعایت را مستجاب کرد، بر تو مژده باد.».
پیامبر صلی الله علیه و آله با شنیدن این مژده بلند شد و دستهایش را به سمت آسمان بلند کرد و یازده بار گفت: «شُکراً لِلْمُجیب، شُکراً لِلْمُجیب... »؛ «از درگاه خداوند اجابت کنندهی دعا، شکر و سپاسگزاری میکنم.».
به خاطر همین رسول خدا صلی الله علیه و آله در مراسم حج بر بالای کوه صفا رفت، با ندایی بلند سه بار فرمود: «یا اَیُّها النّاسُ اِنِّی رَسُولُ اللهِ رَبُّ العالَمین»؛ «ای مردم! من رسول خداوند پروردگار جهانیان هستم.».
مردم به سوی آن حضرت آمدند و متوجه او شدند، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله بر بالای کوه مَرْوه رفتند و دستش را بر گوششان گذاشتند و سه بار با صدای بلند فرمود: «یا اَیُّها النّاسُ اِنِّی رَسُولُ اللهِ»؛ «ای مردم! من رسول خدا هستم.».
در این هنگام بت پرستان با چهرهی خشم آلودی به او نگاه میکردند، ابوجهل آنچنان سنگی به سوی آن حضرت انداخت، که بین دو چشمانش شکست، سایر مشرکین هم به دنبال ابوجهل به آن حضرت سنگ پرتاب میکردند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله با عجله به طرف کوه رفتند، و بر بالای آن به سنگی تکیه دادند، مشرکین باز هم به دنبال رسول خدا بودند و به هر طرف میدویدند. در این هنگام مردی پیش حضرت علی علیهالسلام [در آن هنگام حدود سیزده سال داشت] آمد و گفت: «محمد صلی الله علیه و آله کشته شد.».
حضرت علی علیهالسلام سراسیمه به خانهی خدیجه (سلام الله علیها) رفت و در را کوبید، خدیجه (سلام الله علیها) پشت درآمد و فرمود: کیست؟ علی علیهالسلام گفت: من هستم.
خدیجه (سلام الله علیها) پرسید: محمد صلی الله علیه و آله کجاست؟
علی علیهالسلام گفت: خبر ندارم، ولی شنیدم که مشرکین او را سنگ باران کردهاند. حالا نمیدانم که او زنده است یا کشته شده است؟ مقداری آب و غذای «حیس» (که یک نوع حلوا بود از خرما و روغن و آرد درست میشد) به من بده و با من بیا تا به دنبال او برویم که مسلماً آلان تشنه و گرسنه است.
خدیجه (سلام الله علیها) غذا و آب را برداشت و از خانه بیرون آمد و همراه علی علیهالسلام به طرف کوه حرکت کردند تا به کوه رسیدند، حضرت علی علیهالسلام به خدیجه (سلام الله علیها) فرمود «تو به طرف درهی کوه برو و من به بالای کوه میروم.».
علی علیهالسلام فریاد زد: «ای رسول خدا صلی الله علیه و آله جانم به فدایت کجا هستی؟ و در کدام گوشه افتادهای؟».
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هم با آهی میگفت: «مَنْ اَحَسَّ لِیَ النَّبِیِّ المُصطَفی؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ الرَّبیعَ المُرتَّضی؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ المَطرودَ فِی الله؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ اَبَالقاسِمِ»؛ «چه کسی از پیامبر برگزیده برای من خبر می آورد؟ چه کسی از بهار پسندیده به من اطلاع میدهد؟ چه کسی از آن شخصی که در راه خدا رانده شده من را آگاه میکند؟ چه کسی از ابوالقاسم من را با خبر مینماید!؟».
در این لحظه جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد، وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله او را دید اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: «میبینی که قوم من با من چه کردند؟ من را تکذیب کردند و از جامعه راندند، به من حمله کردند.».
جبرئیل عرض کرد: «ای محمد! دستت را به من بده» و بعد دست آن حضرت را گرفت و او را به بالای کوه نشاند و فرش مخملی بهشتی از زیر پرش بیرون آورد و آن را بر زمین کوه انداخت و پیامبر صلی الله علیه و آله را روی آن نشاند و بعد فرشتگان مقرب هرکدام پس از دیگری به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله میآمدند و از او اجازه خواستند، تا مشرکین را نابود و هلاک کنند، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من به عنوان عذاب رسانی مبعوث نشدهام، بلکه به عنوان رحمت برای جهانیان برانگیخته شدهام: «دَعُونِی وَ قَوْمِی فَاِنَّهُمْ لایَعْلَمُونَ»؛ «من و قومم را به خود واگذارید، آنها ناآگاه هستند.».
در این هنگام جبرئیل به حضرت خدیجه (سلام الله علیها) نگاه کرد که در کوه به دنبال گمشدهی خود است، به رسول خدا عرض کرد: «من ربّها وَ منّی السَّلامُ، وَبَشّرها بَیتٍ فِی الجَّنَة مِن قَصبٍ لاضَحبٍ فِیه وَ لانَصبٍ.»؛ «آیا به خدیجه (سلام الله علیها) نگاه نمیکنی که فرشتگان آسمان از گریهی او گریه میکنند، او را صدا بزن، و سلام من را به او برسان، به او بگو خداوند به تو سلام میرساند، و او را مژدهی بهشت.
بده که در آن خانهای از یک قطعهی بلورین ساخته شده و آراسته به طلا است، و در آن هیچ گونه زنج و نگرانی نیست.».
پیامبر صلی الله علیه و آله خدیجه (سلام الله علیها) را دید و او را صدا زد، در حالی که از صورت پیامبر صلی الله علیه و آله خون روی زمین میریخت و پیامبر آن خونها را پاک میکرد. خدیجه (سلام الله علیها) وقتی که به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیک شد و چهرهی خون آلود او را دید با آهی جان کاه گفت: «پدر و مادرم به فدایت، بگذار قطرات خون چهرهات بر زمین بریزد.».
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «میترسم، پروردگار زمین بر اهل زمین غضب کند.».
وقتی که شب شد، پیامبر صلی الله علیه و آله از فرصت استفاده کردند و همراه علی علیهالسلام و خدیجه (سلام الله علیها) به خانه رفتند خدیجه (سلام الله علیها) در خانهی خود، آن حضرت را در حجرهای که دیوارهایش با سنگ ساخته شده بود، قرارداد و سقف آن را با تخته سنگهایی پوشاند و در روبه روی آن حضرت ایستاد و او را در جامهاش پنهان کرد.
مشرکین آمدند و به سوی جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله سنگ میانداختند، و از هر طرف سنگ میآمد، دیوارها و سقف سنگی محل پیامبر، مانند سپر، مانع از آمدن سنگها میشد و آن سنگهایی که از طرف روبه رو میآمدند، خدیجه (سلام الله علیها) با شجاعت و شهامت بسیار خود را سپر آن سنگها قرار میداد تا به بدن نازنین همسرش پیامبر صلی الله علیه و آله برخورد نکند در این هنگام خدیجه (سلام الله علیها) فریاد میزد: «ای گروه قریش! آیا زن آزاد را در خانهی خود سنگ باران میکنید؟».
وقتی که مشرکین این فریاد را شنیدند، منصرف شدند و از آنجا رفتند.
فردای آن روز پیامبر صلی الله علیه و آله از خانه خارج شد و کنار کعبه رفت و در آنجا نماز خواند و به راز و نیاز با خدا پرداخت.
حرکات و سکنات و گفتار و قلم انسان را کنترل میکند تا آنچه را که دلش میخواهد نکند و هرچه را نفسش اراده کرد به قلم و زبان نیاورد و انجام ندهد. این حالت پسندیدهی روحی و روانی و این منش مترقی از ویژگیهای انسان خردمند و خردورز است، از عوامل مهم و مؤثر روانی و مردمی در جلوگیری از قانون گریزی و مرز شکنی و خودکامگی و خودسری است و از راه کارها و ابزارهای لازم برای ساختن جامعه و تمدن و محیط و شرایط و فضای اجتماعی و سیاسی و قضایی و اقتصادی مطلوب برای تأمین حقوق و حرمت و آزادی و امنیت انسانها و باعث وجاهت و زیبایی و کرامت و آبروی فرد و جامعه و خانواده و نظام در برابر خدا، خویشتن، افکار عمومی، و تاریخ است.
در کل حیا برای هر انسانی نیکو است، اما در بانوان و زنان نیکوتر و پسندیدهتر است، این ویژگی شخصیتی در حضرت خدیجه (سلام الله علیها) نیز بسیار بارز و نمونه بود.
آن بانو در زندگیشان در برخورد با نامحرم همیشه از پشت پرده و حجاب صحبت میکردند، حتی در جلسهی خواستگاریشان، به نقل تاریخ از پشت پرده صحبت میکردند مگر جایی که با پیامبر صلی الله علیه و آله صحبتهای آخر را کردند.
از نمونههای دیگر عفت و حیا، مخصوصاً در شبهایی که پیامبر صلی الله علیه و آله نبودند، این بود که شبی که به امر الهی چهل شب را دور از همسر خود بودند، نوشته شده که این بانو سرخود را در هنگام شب میپوشاندند و پردهی در را می انداختند و در خانه را میبستند.
اینها همه نشانههای عفت و حیاست، آن هم درزمان های جاهلیت و تیر و تاریک که چنین رفتارهایی را نمیتوان در شخصی سراغ گرفت.
از بارزترین نمونهی حیا و وقار خدیجه (سلام الله علیها) را میتوانیم در لحظات آخر زندگیشان پیدا کنیم. او در آن لحظه خود را از خدا طلبکار میدانست و نه از پیامبر صلی الله علیه و آله، به همین خاطر از پیامبر صلی الله علیه و آله خواست که دعایش را بدرقهی راه او کند، از درگاه الهی برایش آمرزش بطلبد و قبل از به خاک سپردنش لحظاتی خود پیامبر صلی الله علیه و آله در قبر او وارد و با نماز و دعایش آنجا را پر از برکت کند.
پس از آن یک تقاضای مادی از همسرش داشت ولی احساس شرم و حیا به او اجازهی مطرح.
کردن آن را نمیداد، به خاطر همین پیامبر صلی الله علیه و آله، خدیجه (سلام الله علیها) و دخترش فاطمه (سلام الله علیها) را تنها گذاشت و بیرون آمد، او به دخترش گفت: «یاحَبیبی وَ یاقُرَّةَ عَیْبنی! قَولی لابیک انَّ اَنّی تَقولُ اَنَا خائِفَةٌ مِنَ القَبراُریدُمِنکَ رَدائکَ الذّی تَلِبسُهُ حینَ نُزُولِ الوَحیُ تَکَفِّنُنِی فیه»؛ «هان ای محبوب مادر، نور چشمم، به پدر گران قدرت بگو، مادرم میگوید من از خانهی قبر، شب اول قبر و تنهایی در قبر نگرانم و میترسم، از شما تقاضا دارم یکی از جامههای خود را که به هنگام فرود فرشته ی وحی و دریافت پیام خدا و راز و نیازهای شبانه می پوشیدید، به من هدیه کنید تا پس از مرگ، بدنم را با آن کفن کنم.»
فاطمه (سلام الله علیها) تقاضای مادر را به پدر گفت، و پیامبر صلی الله علیه و آله خواستهی یارش را انجام داد و بلافاصله ردایش را به فاطمه (سلام الله علیها) دادند و او هم آن ردا را با خوشحالی پیش مادر برد.
برای پیامبر صلی الله علیه و آله این لحظات بسیار سخت بود، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله به خدیجه (سلام الله علیها) خیلی علاقه داشت، خدیجه (سلام الله علیها) حتی در آخرین لحظات عمرش، حیا و عفتش، را که یکی از عواملی بود که گرمی و آرامش کانون خانواده و تداوم زندگی و عشق و علاقه به همسرش را بیشتر میکرد، حفظ کرد.
اصولاً نظام خانواده در اسلام بر پایهی حیا و عفت و ایمان و تقوا استوار شده، اگر زن دارای حجاب و حیا باشد، شوهرش هم دارای چشم پاک و آرامش خاطر او خواهد بود، اما اگر زنی از بیبندوباری جهان غرب تقلید کند، نه تنها کانون گرم خانواده را به هم میزند بلکه در جهنم ابدی و دائمی خواهد سوخت.
- زهری میگوید: «خدیجه (سلام الله علیها) به پیامبر صلی الله علیه و آله انفاق کرد، 40 هزار، 40 هزار»
- پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در مورد بخشش و بزرگی او فرمایشاتی دارند از جمله: «ما رَأیتُ مِنْ صاحِبَةٍ.».
لاَجیرٍخَیراً مِنْ خَدیجة، مالُنّا نَرْجِعْ اَنَا وَصاحِبی الاّ وَجَدْنا عِنْدَنا تُحْفَةً مِنْ طَعامٍ تَحْباَهُ لَنَا؛ «من کارفرمایی پرمهرتر و حق شناس تر و بهتر از خدیجه (سلام الله علیها) نسبت به کارکنان و کارگزارانش ندیدم. هرگاه من و دوستم پس از کار، پیش او میرفتیم، میدیدیم غذایی گوارا برای ما آماده کرده و آن را به ما هدیه میداد و بزرگ من شانه و انسانی رفتار میکرد.».
- در جریان محاصرهی چندساله ی پیامبر به همراه یاران هاشمی و دیگران در درهی ابوطالب (شعب ابوطالب) یکی از عوامل پایداری پیامبر صلی الله علیه و آله و مردم با ایمان، بخشندگی و بزرگ منشی و سخاوت جناب ابوطالب و جهاد مالی خدیجه (سلام الله علیها) بود که گفتهاند: «واَنْفَقَ اَبوطالبٍ وَ خَدیجَةَ جَمیعَ مالَهُما»؛ «ابوطالب و خدیجه برای نجات مردم، همهی ثروت و امکاناتشان را در این راه خرج کردند.».
- به راین اساس است که بسیار در تاریخ آمده: «کَفاها شَرَفاً فَوقَ شَرَفٍ اَنَّ الاِسلامَ لَمْ یَقُمْ اِلاّ بِمالِها وَ سَیْفَ عَلِیِّ بْن اَبی طالبٍ کَمارُوِیَ مُتَواتِراً»؛«همین افتخار و شرافت که برترین افتخار و شرافت است برای خدیجه (سلام الله علیها) بس که آیین اسلام پا نگرفت و کمر راست نکرد مگر با ثروت خدیجه (سلام الله علیها) و شمشیر علی علیه السلام چنان که این مطلب به طور متواتر (یعنی بسیار که موجب علم است) نقل شده است.».
اعلام بعثت و دعوت در آن فضای پر از تعصب و تاریک اندیشی، در اقامهی نماز و فرهنگ آن، در دعوت بستگان و نزدیکان، در بیعت با خدا و دین و آیین و پیامبر، آن بانو در تمام مشکلاتی که در طول زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله رخ داد مخصوصاً در سالهای پس از انگیزش پیامبر به رسالت و پس از دعوت آسمانی او و فرود آیات که با نفی پر ظالمانه بیدادگران همراه بود، نه تنها یار و یاور پیامبر بود، بلکه مانند مادری پرمهر و خردمند برای تمام مسلمانها مایهی امید و پشت گرمی و قوت قلب و پناه و پشتیبان بود و با شکیبایی قهرمانانه، تحمل و مدارای عالی، سرمشقی برتر برای همهی طالبان آن زمان و همهی زمانها بود.
خدیجه (سلام الله علیها) همیشه همتای زندگی خود، پیامبر را به پایداری و مقاومت مشورت میداد و با مهر و درایت، دردها و رنجهای اجتماعی پیامبر را آرام میکرد و به یاری خدا به او راه حل و انگیزه میداد. نقش خدیجه (سلام الله علیها) در همراهی و همفکری و مشورت با پیامبر و مردم آزادی خواه از اوایل روزهای بعثت تا آخرین لحظات زندگیاش طوری بود که بار حلت آن بانو، نه تنها پیامبر و علی علیه السلام و مسلمانان، بلکه دوست و دشمن فهمیدند که اسلام پشتیبانی پر اعتبار و پیامبر، یار و مشاور و وزیری بهتر و توانمند و مردم مسلمان پناهگاهی استوار چون خدیجه (سلام الله علیها) را از دست دادهاند.
و در این مورد آورده اند که: «وَکانَتْ خَدیجَةُ وَزیرَةَ صِدْقٍ عَلَی الاِسلام، وَکانَ رَسُولُ اللهِ یَسْکُنُ اِلَیْها.»؛ «خدیجه (سلام الله علیها) وزیر راستین اسلام و مشاور خردمند و شجاع پیامبر بود، و آن حضرت به حمایت او بر انبوه مشکلات موفق میشود و آرامش پیدا میکرد.».
مشکلات و سختیها از سخنهای گزنده و موضع گیریهای زننده و جسارت و اهانت و دروغ انگاری به پیامبر و خانوادهی پیامبر تا بی اعتناییهایی که از طرف زنان جاهل مغرض قریش به خدیجه داشتند که چرا با آن همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب، محمد صلی الله علیه و آله که تهی دست و فقیر است.
ازدواج کرده، همه و همه را در قلب خود میفشرد و صبر میکرد ولی مشکلات اینجا ختم نمیشد و این زنان حتی تا بعد از ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله با خدیجه (سلام الله علیها) قهر بودند و خدیجه (سلام الله علیها) همچنان به این سختیها صبر کرد و البته این صبر بی نتیجه نبود چون وقتی زمان وضع حمل زهرا (سلام الله علیها) رسید خداوند با فرستادن چهار بانوی بهشتی او را مورد رحمت و لطفش قرار داد.
این بانو همچنین سالهایی طولانی شکنجههای جسمی و روحی دژخیمان مخالف را که بر همتای گرامیاش به خاطر دعوت به توحید و تقوا و رعایت مقررات خدا و حقوق بشر بود، تحمل کرد و همراهی پیامبر را به هیچ بهایی از دست نداد و با پذیرش تبعید و محاصره و تحمل گرسنگی و روزهای دشوار و بیداری شبهای پر ترس و وحشت بر توفیقات خود میافزود.
خدیجه (سلام الله علیها) صبر بر مصیبتهای جانسوز دیگری در طول زندگیاش کرد، از جمله از دست دادن دو پسرش قاسم و عبدالله بود، خدیجه (سلام الله علیها) به راین مصیبتها گریه میکرد ولی همیشه هیچ صبری بدون نتیجه نمیماند؛ پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی بی تابی خدیجه (سلام الله علیها) را دید به او فرمود:
«یَا خَدِیجَةُ أَمَا تَرْضَیْنَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَنْ تَجِیءَ إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَیَأْخُذَ بِیَدِکِ وَ یُدْخِلَکِ الْجَنَّةَ وَ یُنْزِلَکِ أَفْضَلَهَا وَ ذَلِکِ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَحْکَمُ وَ أَکْرَمُ أَنْ یَسْلُبَ الْمُؤْمِنَ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ ثُمَّ یُعَذِّبَهُ بَعْدَهَا أَبَداً»؛
«ای خدیجه، آیا خشنود نمیشوی هرگاه روز قیامت شود جلو در بهشت برسی، آن کودک در آنجا ایستاده باشد و دستت را بگیرد و تو را به عالیترین خانهی بهشت جای دهد؟ این برنامه برای هر انسان با ایمانی وجود دارد، خداوند متعال بزرگوارتر است که میوهی دل مؤمنی را بگیرد و ا و صبر و تحمل کند، و در راه خدا به حساب آورد و خدا را حمد و شکر کند، با این وصف خدا او را عذاب کند!؟».
او به همتای زندگیاش مهر و عشقی آسمانی داشت و او را در اندیشه و کارها با تمام وجود یاری میکرد و در ابعاد مختلف زندگی، از نظر فرهنگی و اخلاقی و منش فردی و اجتماعی با او صحبت میکرد و در همهی کارها با او دوستانه و قهرمانانه بود.
راستی اگر زندگی خانوادگی بر اساس هماهنگی در اندیشه و هدف و همگرایی در آرمان و ادب تشکیل شود، در تمام مراحل آن مهر و عشق، رعایت حقوق متقابل و ارزشهای مهم شخصیتی مخصوصاً حق شناسی و کم توقعی حاکم باشد، چقدر دوست داشتنی و سعادتمندانه خواهد بود.
این ویژگی در خدیجه (سلام الله علیها) بسیار بارز بود، چرا که او تا اندکی از اندیشه و منش بالا و موقعیت شکوه بار همسر خود در بارگاه خدا، و آیندهی درخشان او آگاه بود. به خاطر همین مانند یک زن نواندیش و با ادب، بلکه بهتر و بیشتر از آن، به همسرش احترام میگذاشت و در برابر او سراپا گوش و هوش و عشق و حق شناسی بود و تلاش میکرد آن طور که باید و شاید قدرشناس باشد.
در این زندگی حق شناسی و مهر و علاقه دوطرفه و متقابل بود، هم خدیجه (سلام الله علیها)، محمد را خردمندترین، تواناترین، گرامیترین، عزیزترین، امانتدارترین، پاکترین، پروا پیشه تر ین با معنویت تر ین و آراستهترین انسانها میدید و در مقابل محمد صلی الله علیه و آله نیز، خدیجه (سلام الله علیها) عشق میورزید و احترام میگذاشت، احترامی که شایسته و بایسته و وصف ناپذیر بود.
این تکریم و حق شناسی محمد به خدیجه هم، نه تنها به خاطر ویژگیهای بارز شخصیتی او یعنی معنویت و هوشمندی و نواندیشی و پاک منشی و... در زندگی بود بلکه به این خاطر بود که او را سالار دختران و زنان میدید، مادر نسل ماندگارش بود و فرهنگی از فضیلتها، و مجموعهای از عظمتها و ارزشهای بالایی بود، ارزشهایی که اگر تنها یکی از آنها در زنی وجود داشته باشد، شایستگی قدرشناسی دارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله به خاطر عشق و علاقهی متقابل هر جا میدید عدهای تلاش میکنند تا موقعیت والا و جایگاه خدیجه را در قلب پیامبر صلی الله علیه و آله پایین بیاورند یا از بین ببرند، پس از پند و اندرزها و ظرافتهای تربیتی و اخلاقی، با صراحت و ظرافت، میفرمود: «کار عشق آن بانو، خدایی و آسمانی است، نه زمینی و زودگذر».
عایشه میگوید: «به هیچ کدام از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله مانند خدیجهاش، احساس حسادت نکردم. چون او در قلب پیامبر، به طور خاص بود، به طوری که پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها خدیجه، بلکه هر کس و هرچه را که نشان از خدیجه داشت را میدید، به چشم دیگری نگاه میکرد.».
او هر وقت هدیهای داشت، ابتدا سهم دوستان خدیجه را میفرستاد. یکبار به این کار او اعتراض کرد که: چقدر از شکوه و عظمت خدیجه میگویی!؟
آن حضرت فرمود: «اِنِّی رُزِقْتُ حُبَّها.»؛
«خدا عشق او را رزق و روزیم ساخته است.».
و برای عایشه روشن کرد که نه تنها خود خدیجه و منش او را، بلکه دوستان او را نیز دوست دارد: «اِنِّی لَاُحِبُّ حَبِیْبَها.»
در نگرش اسلامی هم، همهی مسجدها مخصوصاً «مسجدالحرام» مورد توجه قرار گرفته و برای حفظ حرمت آن، مقررات ویژهای قرار دادهاند که مثلاً از ورود آلودگان به وبای شرک و میکروب کفر و حق ستیزی جلوگیری شود.
خانهی خدیجه (سلام الله علیها) هم یکی از آن مکانهای مقدس است، که به خواست خدا، و تلاشها و تدبیرهای خود خدیجه (سلام الله علیها)، این سرا، سرای سعادت و سعادت زا و پربرکت و با معنویت و تاریخ ساز باقی ماند.
که به گواهی محدثان و تاریخ نگاران این خانهی مبارک پیش از اسلام و فرود وحی و بعثت پیامبر، خانهی پاکی و پروا بود چرا که بانویی در آن زندگی میکرد که همه و همه، آشنا و بیگانه و کوچک و بزرگ او را «طاهره»، پاک روشن و پاک منش میشناختند، او در این خانه، به انفاق و رسیدگی به محرومان و درماندگان جامعه و انجام کارهای شایستهای که از آموزههای پیامبران پیشین و کتابهای آسمانی، یاد گرفته، میپرداخت.
- همچنین این خانه پیش از اسلام این سعادت و لیاقت را داشت که کانون مهر و محبت به محمد صلی الله علیه و آله گردید، خدیجه با نهایت صفا و اخلاص آن حضرت را به زندگی مشترک و پیوند مبارک.
دعوت کرد و او نیز پس از خانهی ابوطالب آن خانه را برای زندگی خانوادگی انتخاب کرد و این خانه را پربرکتتر نمود.
به این ترتیب آن خانه، به عنوان پناهگاه برترین افراد یعنی پیامبر از شورش دژخیمان و تاریک اندیشان تبدیل شد، و خدیجه (سلام الله علیها) با تمام سعی خود به آن مرد زندگیاش پناه داد و همهی اعتبار و وجاهت و نفوذ اخلاقی خود را برای تأمین سلامت و امنیت فدا کرد، با گذشت زمان آن خانه با معنویت تر میشد. همچنین مکانی شد برای عروج پیامبر به سفر، یا سفرهای معراج بود، و آن حضرت از آنجا به «مسجدالاقصی» برای عروج به آسمانها و عالم بالا رفت و محل برگشت آن حضرت هم دوباره همان خانه بود به این ترتیب اسلام در آن خانه ظهور کرد و پناهگاه مسلمانان هم شد.
- حضرت خدیجه (سلام الله علیها) در این خانه بود که یگانه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به دنیا آورد، و محل رشد و شکوفایی شخصیت پر معنویت آن دختر و محل انس و الفت او با مادرش خدیجه شد. این مکان محل دوران خردسالی و کودکی و نوجوانی و جوانی علی علیه السلام و محل رشد و تربیت او هم بود.
از همهی اینها برتر و بالاتر، آن خانه محل فرود فرشتهی وحی و رفت و آمد فرشتگان بود، که گروه به حضور پیامبر میآمدند و میرفتند. در سالهای اولیهی بعثت که شرک گریان و محافظه کاران و مخالفان تحول و دگرگونی جامعه که بر آزادی و امنیت او هجوم میآوردند، تنها آن خانه بود که کانون امن و امان و محل پرستش خلوت و آرام آن حضرت و خدیجه و علی علیه السلام و برخی از پیشگامان دیگر بود.
و به دنبال این مشکلات بود که شبی پرخطر اتفاق افتاد و امیرالمؤمنین جان خود را به خطر انداختند و برای تضمین سلامت و امنیت پیامبر، بر رختخواب پیامبر که از همین خانه بود خوابید و به آن افتخار بزرگ رسید و پیامبر توانستند از حلقهی محاصرهی دشمن به سوی غار «حرا» و از آنجا به سمت مدینه رفتند، و دختر گرانمایه اش فاطمه (سلام الله علیها) در این بحران در آن خانه ماند و خدا میداند که در آن شب سخت چه وحشت و دلهرهای بر او حاکم شد و تنها این خانه بود که سرای ایمان، مبدأ هجرت، و شاهد دغدغهها و دلهرههای فاطمه (سلام الله علیها) است.
این نکات مهم و سرنوشت ساز در مورد این خانه، هرکدام نشان دهندهی آن است که خدیجه و خانهی او دارای چه شایستگی و برازندگی بوده است و چه درایتی و مدیریتی داشته که توانسته این خانه را اینطور با معنویت حفظ کند و این رویداهای بزرگ و تاریخ ساز در آن اتفاق بیفتد.
چرا که مسلماً تردیدی نیست که این رویدادهای مقدس و آسمانی، در مکان پاک و پاکیزه و با معنویت اتفاق میافتد، نه در جایی که مقدس نباشد.
پس وظیفهی مردم و عالمان فرهیخته و زمامداران کشورهای مسلمان نشین است تا با کسب موافقت و همکاری دولت حجاز، این اقامتگاه پر معنویت را به طور دقیق پیدا کنند، و آن را آباد کنند و بسازند، تا زائران خانهی خدا در سفر حج و عمره، در آنجا به پرستش خدا و نیایش بپردازند، و ضمن استفاده از برکات آن خانه با ویژگیهای شخصیتی خدیجه (سلام الله علیها) آشنا شوند و فکر کنند که چطور میشود خود و دنیای خود را بشناسند و با الگو گیری زندگی و ازدواج آن بانو، با بهترین سبک زندگی تشکیل دهند و موفق باشند.
از امام باقر علیه السلام آورده اند که: «اِنَّ رَسُولَ اللهِ لَمَّا اُسْرِیَ بِهِ نَزَلَ جبَرئیلُ بِالبُراقِ... عَلی بابِ خَدیجة... »؛ «به هنگام فرار رسیدن لحظهی سفر وصف ناپذیر معراج، فرشتهی وحی آن مرکب ویژه را به در خانهی خدیجه آورد... و پیامبر پس از نشستن به آن به سوی قدس شریف رفت و در آنجا پیامبران خدا به پیشواز آن حضرت آمدند؛ و با اذان فرشتهی وحی، همگی بر پیامبر اقتدا کردند و نماز خواندند... ».
در مورد آن خانهی پر معنویت آمده: «وَ مَسْتَحَبُ فِی مَکّة التشرِفُ فِی مَنزلِ خَدیجة»؛
«و از کارهای پسندیده در مراسم حج و تشرف به مکه، دیدار از خانهی پرخاطرهی خدیجه (سلام الله علیها) و زیارت آن است.».
با دقت در انتخاب وقت و فرصت، نوع کالا و مقدار آن، حرکت و بازگشت و توقف کاروان را با آگاهی از زمان و مکان، طوری تنظیم و تدبیر و برنامه ریزی میکرد که مورد تحسین کاروان بزرگ تجارتیاش میبود.
از یمن به حجاز میرفت و از حجاز به شام و دیگر مراکز مهم اقتصادی و تجاری، و سود سرشار و عادلانه و فراوانی به دست میآورد.
اگر به شرایط آن روز جهان و دنیای عرب و قلمرو حجاز در آن زمان آشنا باشیم، و نیز اگر اسارت و محرومیت کامل «زن» از حقوق انسانی و اجتماعیاش را به یاد آوریم، و زنده به گور کردن دختران را بدانیم، آنگاه ادارهی امر مهم اقتصادی به وسیلهی یک دختر هوشمند و پاک منش و به مدیریت توانمند و ظریف او، ما را به شخصیت و ویژگی معنوی و برجسته و ابتکار او در کارها و روح مدیریت و سازندهی او آشناتر میکند که واقعاً او در آن روزگارها، خردمندترین و مدبرترین و کارآمدترین زنان بود.
از همه مهمتر او بر طبق رسم رایج بازار آن زمان، یعنی احتکار و انحصار، کم فروشی و فریب، رباخواری و بهره کشیهای ظالمانهی رایج و از هر نوع حرام خو ارگی مرئی و نامرئی و سوءاستفاده از فرصت و اعتبار و امکانات برای انباشتن ثروت دوری میکرد و کار پر شرافت خود را به این گناهان بزرگ آلوده نمیکرد و به کارگران و کارمندان و مدیران خود نیز هشدار میداد که داد و ستد و سود و درآمد را با صداقت و هوشمندی و از راههای مشروع و عادلانهی تجارت و صادرات و واردات و خدمت به کشور و ملت و تعهد و تخصص به دست آورند.
او به دلیل همین ویژگیهای برجستهی اخلاقی و انسانی و مدیریت منطقی و خردمندانه نه تنها اعتماد بازارهای داخلی، بلکه بازارهای منطقهای را هم به دست آورده بود و راه پیشرفت و ترقی و رشد را برای دیگران هم باز میکرد، در نتیجه راههای موفقیت او بازتر میشد و مورد استقبال بازارهای مصر و یمن و شام و حبشه و...قرار میگرفت.
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بر اساس این ویژگی بود که دهها خواستگار دارندهی زر و زیور و کاروان تجارتی و صاحب امکانات را قبول نکرد و به همهی آنها «نه»! گفت و طوری عمل کرد که همه فکر کردند او تصمیم به ازدواج ندارد، اما وقتی که او با انسانی امین و پاکدل و متفکر و شایسته کردار و روحی بزرگ یعنی محمد صلی الله علیه و آله آشنا شد، همهی آداب و رسوم جاهلی و خرافی را مسخره کرد و خود پیشنهاد ازدواج به محمد داد.
و وقتی غوغایی از هیاهو و جنجال به راه افتاد که دختر ثروتمند و مقتدری چون شما با جوان تهی دستی چون محمد نباید ازدواج کند، با قدرتی استوار و ابتکار، ایستاد و همهی ثروت و امکانات خود را به محمد صلی الله علیه و آلهبخشید و نشان داد که حُسن انتخاب، حُسن عاقبت، سعادت، شخصیت، عظمت، شکوه و... چیزی است که برای به دست آوردن آن نه تنها پول، کاروان تجارتی، زر و زیور، شهرت و قدرت، مهم نیست، بلکه باید از هستی گذشت.
یکی از اسناد تاریخی آورده است که: «وَکانَت خَدیجَة اِمْرَاةً حازِمَةً نَبیلَةً شَریفةً... قالَت: یابْن عَمَّ! اِنّی رَغِبتُ فیکَ لِقِرابَتِکَ مِنِّی وَ شَرَفِکَ مِنْ قَوْمِکَ وَ اَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَصِدْقِ حَدیثِکَ وَ حُسْن خُلْقِکَ... »؛ «خدیجه (سلام الله علیها) به راستی بانویی خردمند و خردورز و بسیار پر شرافت بود.
او در روزگار خود از نظر ریشه و تبار از بهترینهای قریش بود و از نظر ثروت و امکانات، ثروتمندان آنها بود. بسیاری از چهرههای سرشناس عرب و عجم برای پیوند با او سخت میکوشیدند و خواستگار بی قرار او بودند اما او به آنان پاسخ منفی داد و در همان حال خود با هوشمندی و آینده نگری به خواستگاری پیامبر رفت و گفت: من به خاطر خویشاوندی و همفکری و به دلیل شرافت، امانت، راستی و منش شایستهات دل در گرو مهر تو دارم و به آن هستم که اگر بپذیری با تو پیمان زندگی مشترک امضا کنم.».
این بانو مانند موجِ بی قراری بود که در راه هدف، آرامش نداشت ولی وقتی به ساحل وجود محمد صلی الله علیه و آله رسید و در آن جا به عدالت خواهی و حق و ایمان و اخلاص، پاکی و امانت، نجابت و شرافت، بشردوستی و کرامت، وجدان و فطرت و دیگر ارزشهای انسانی و خداپسندانه را دید خود را در نزدیکی هدف دید.
و از اینجا میتوانیم به راز احترام بسیار پیامبر به «خدیجه» برسیم، به این که پیامبر چقدر او را دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند، در فراز و نشیب زندگی، توفانهای اجتماعی و فرهنگی، او را از مشاوران خود میدانستند و از دیدگاههای او استفاده میکردند.
و همیشه نیکیهای «خدیجه» بر زبان پیامبر بود و برای هرکس که از آن بانو خاطرهای داشت، احترام قائل بودند.
بسیار در تاریخ آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمودند: «خَدیجَةُ وَاَینَ مِثْلُ خَدیجَةِ؟....»؛
«از خدیجه سخن گفتید، کجا مانند او پیدا میشود؟....».
سومی در اوج اقتدار است و روزگار بر وفق مُرادش است، و این چرخش یکنواخت روزگار و احساس بی نیازی، او را از چرخش ناگهانی آن غافل ساخته و به طغیان می کشاندش.چهارمی مست جوانی است، و این نیروی جوشان و خروشان، قاتل جان و ایمان و خروش میشود.یکی دریای موّاج آگاهیها و دانشهاست و در مستی آن غرق است و دیگری در اوج شهرت است و همان آلت قتالۀ شخصیت او میشود.
یکی بر کرسی قدرت و فرمانروایی جا خوش کرده و همان ریاست و راحتی، او را به خودکامگی و طغیان میرساند و دنیا و آخرتش را میسوزاند و او را از راحتی به ناراحتی میرساند. همین طور میتوان شمرد و تمام هم نمیشود... اما این بانوی بلندمرتبه، با اینکه غرق در زر و زیور، جمال و کمال، شور و شعور، عقل و درک، شهرت و آواز، و استقلال و...بود، از آفتها و مستیهای آنها خود را حفظ کرد چرا که دارای روح حق پذیری و حق جویی بود، به خاطر همین هم نخستین ایمان آورندهی به خدا و پیامبر از زنان و پیشگام تر ین در اسلام و نماز و هجرت و جهاد و فداکاری بود.
سپس پاداش این حق پذیری هم این بود که خدای پرمهر و بنده نواز، به فرشتهی وحی فرمان داد که در وقت فرود بر پیامبر صلی الله علیه و آله، درود و سلام او را هم به وسیلهی بندهی برگزیدهاش به خدیجه (سلام الله علیها) برساند، تا ثابت شود که خدا به پاداش آن ایمان خالص و ژرف و آن اعمال شایسته و پایدار، مقر زیبایی در بهشت برای او آماده کرده است (وَبَشِّرُها بَیْتٍ فِی الجَنَّةٍ مِن قَصْبٍ لاضحبٍ فیه وَلا نَصب... )
«اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمن وَ اکْتُسِبَ بِهِ الَجنان»؛ (31) «عقل آن است که به وسیلهی آن خدای رحمان پرستش شود و به وسیلهی آن بهشت نصیب انسان شود.».
با دقت در معنای عقل، پس در نتیجه خدیجه (سلام الله علیها) خردمندترین بانوان روزگار است، چرا که او در پرتو خروش بود که نخستین بانویی بود که ایمان و اسلام آورد، همراز و همسنگر و مددکار پیامبر صلی الله علیه و آله شد و همهی هستی خود را خردمندانه برای ساختن دنیا و آخرتش ریخت و فدا کرد.
او در این راه، جهاد و فداکاری میکرد، پیامبر را دلداری میداد، به او امید میداد، او را دلگرم میکرد و پناهش میداد.
یکی از نوشتههای تاریخی میگوید: «وَکانَتْ مِنْ اَحْسَنِ النِّساءِ جَمالاً، وَاَکْمَلُهُنَّ عَقلاً، وَاَتمَهُنَّ رَأیاً، وَاَکْثرُهُنَّ عِفَّةً وَدنیاً وحیاءً وَمُرُوَّةً وَمالاً... »؛
«خدیجه (سلام الله علیها) در زیبایی ظاهری و باطنی، زیباترین زنان روزگارش بود و از نظر خرد و اندیشه، خردمندترین و اندیشمندترین آنان، او در پاک روشی و پاک منشی، دین باوری و خداجویی، وقار و حیا و عزت و آزادگی آراستهترین ها بود و در ثروت و امکانات، ثروتمندترین آن ها بشمار می رفت.».
ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابة، بیروت، انتشارات دارالفکر،1409ه.
ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه، بیروت، دارالفکر،1409ه.
ابن جوزی، عبد الرحمن، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت، انتشارات صادق،1358ه.
ابن سیدالناس، عیون الأثر، بیروت، انتشارات دار القلم،1414ه.
ابن شهر آشوب، زین الدین محمدبن علی، مناقب ال ابی طالب، بی جا، انتشارات ذوی القربی، چاپ دوم، بی تا.
ابن هشام، سیره ی ابن هشام، بیروت، انتشارات دارالجیل،1411ه.
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، تبریز، مکتبه ی بنی هاشم،138ش.
امین انصاری، مرتضی ابن محمد، مناسک حج، قم، انتشارات مجمع فکر اسلامی،1425ه.
بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران، انتشارات موسسه بنیاد بعثت،1416ه.
البصری الزهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار النشر دار صادر بی تا.
بیهقی، دلائل النبوة، بی تا، بی جا.
تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامى،1365 ش، چاپ: دوم.
جوزی حنفی، سبط بن فرج، تذکرة الخواص، شریف رضی،1418 ه، قم.
حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، قم، مؤسسه ال البیت،1308ه.
حسکانی، عبید الله، شواهد التنزیل لقوائد التفضیل، تهران، وزارت ارشاد،1411ه.
حسنی، سید بن طاووس، الإقبال، تهران، دارالکتب الاسلامیة،1367ش .
حسنی، سید بن طاووس، منهج الدعوات، قم، دارالذخائر،1411ه.
الحسون، محمد، اعلام النساء المؤمنات، بی جا، انتشارات اسوه،1411ه.
حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، قم، انتشارات سید الشهداء،1408ه.
راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی،1409ه .
راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی،1409ه.
سیلاوی، الانوار الساطعة، چابخانه علمیه،1421ه.
شیبانی، محمد بن عبد الکریم، الکامل فی التاریخ، دار النشر، دار الکتب العلمیة، بیروت،1415 هـ، الطبعة : ط 2، تحقیق : عبد الله القاضی.
صالحی شامی، یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، بیروت، دارالکتب العلمیة،1414ه .
طبری، عماد الدین، بشارت المصطفی، نجف اشرف، انتشارات کتابخانه حیدریه، چاپ : دوم،1383 هجرى.
طوسی، محمد بن حسن، امالی طوسی، قم، انتشارات دارالثقافیة،1414ه.
عسقلانی، ابن حجر، الأصابه، بیروت، دارالکتب العلمیة،1415ه.
فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، مؤسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامى چاپ : اول،1410 هجرى.
قمی مشهدی، محمد رضا، کنز الدقائق، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ اسلامی،1368ش.
کفعمی، ابراهیم بن علی، مصباح کفعمی، قم، انتشارات رضى (زاهدى)، چاپ : دوم،1405 هجرى.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیةةچاپ چهارم،1365ش.
الگنجی الشافعی، محمد بن طلحه، کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب، داراحیاء تراث اهل البیت، طهران، 1404 ه، چاپ سوم.
مامقامی، عبد الله، تنقیح المقال، نجف، طبع رحلی، چاپ سنگی، مطیعه رضویه، بی تا.
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفا،1404ه.
محدث نوری، مستدرک وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آلالبیت،1308ه.
محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404ه.
مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیة،1420ه.
نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، بی جا، دار الاحیاء للتراث العربی، چاپ هفتم، بی تا.
واسطی معروف به ابن المغازلی (شافعی)، علی بن محمد، المناقب، دار الاثار، یمن، صنعا،1424، چاپ اول.
یاقوت حموی، معجم البلدان، بی جا، انتشارات دارالصادر، چاپ دوم 1995ه.
کسانی که دارای شخصیتهای مثبت وبرترند، میتوانند بر افراد دیگر تأثیر بگذارند، و همیشه زندگیشان سرمشق دیگران، و شایستهی مطالعه و تحقیق است.
از جمله این افراد برتر و مناسب برای الگو شدن حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هستند.
در این مقاله به دنبال بیان برخی از ویژگیهای شخصیتی این بانو در مسیر زندگی مشترکش با رسول خدا (صلوات الله علیه واله) هستیم.
1- به یاد خدا بودن.
دعا یا خواندن عاشقانه و خالصانه و پرشور خدا و راز و نیاز با آن سرچشمهی زندگی و زیبایی و قدرت، نوعی پرستش و برترین نوع یکتاپرستی است به همین جهت دعا و نیایش در زندگی دوستان خدا جایگاه پرفرازی دارد آنان به دعا خو میگیرند و با مناجات پرشور و شعور تا عرش خدا راه مییابند با آن به اوج آرامش میرسند و گمشده ی دل ناآرام خود را در آن مییابند و آن را دانشگاه آزادگیها و بی نیازیها و استقلالها و برازندگیها و خودسازیها میبینند.حضرت خدیجه (سلام الله علیها) دائماً به یاد خدا بودن و ذکر خدا را میگفتند و سرآمد زنان نیایشگر بود و حتی ایشان دو حرز مخصوص خود داشتند و مرتباً آن ذکرها را زمزمه میکردند از جمله: «بسم اللهَ الرَّحمنِ الرَّحیم؛ یاحَیُّ یا قَیّوم، بِرَحْمَتِکَ اَسْتَغیثُ فَأغِثنی، وَلا تَکِلْنِی اِلی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ اَبَداً، وَ اَصْلِحْ لِی شَأنِی کُلَّهُ.»؛ «به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر! ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم. به من پناه بده و مرا هرگز به اندازهی یک چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همهی حال و زندگی من را سامان ببخش.».
و دومین حرز ایشان: «بسم اللهَ الرَّحمنِ الرَّحیم؛ یا اللهُ یا حافِظُ یا حَفیظُ یا رَقیبُ»؛ «به نام خداوند بخشندهی بخشایشگر! ای خدا! ای نگهبان، ای نگهدارندهی مراقب و پاسدار.»
این بانو میدانست که زندگی که با یاد خدا باشد شیرین، زیبا و دلنشین و همراه با آرامش است این ارتباط و یاد خدا مسلماً یک طرفه نیست، این خداست که به یاد بندهاش است و بنده هم به فضل الهی از خدا تمسک میگیرد، این ارتباط دو طرفه در زندگی خدیجه (سلام الله علیها) در روایتی خیلی زیبا بیان شده:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی که در شب معراج جبرئیل من را به سوی آسمانها برد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «هَلْ لَکَ مِنْ حاجَةٍ؟»؛ «آیا حاجتی داری؟».
جبرئیل گفت: «حاجَتی اَنْ تَقْرَاَ عَلی خَدیجَة مِنَ اللهِ وَمِنّی السَّلام... »؛ «حاجت من این است که سلام خدا و سلام من را به خدیجه (سلام الله علیها) برسانی.».
پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه (سلام الله علیها) رساند، خدیجه (سلام الله علیها).
گفت: «اِنَّ اللهَ هُوَ السَّلامُ، وَ مِنْهُ السَّلامُ، وَاِلَیهِ السَّلامُ، وَ عَلی جِبرئیلَ السَّلامُ»؛ «همانا ذات پاک خدا سلام است و از اوست سلام و سلام به سوی او باز میگردد و بر جبرئیل سلام باد.».
همراهی خدیجه (سلام الله علیها) با پیامبر صلی الله علیه و آله و دیدن معجزات و نشانههایی از حضرت، این ارتباط و به یاد و در ذکر خدا بودن را قطعاً محکمتر میکرد، چرا که بانویی که حاضر میشود همهی ثروت و جان و مال خود را در راه خدا بدهد و از همهی هستیاش بگذرد، نشان دهندهی ارتباط بسیار عمیق و محکم او با خداست، در روایت آمده پیامبر صلی الله علیه و آله در حضور خدیجه (سلام الله علیها) از نیروی ولایت خود استفاده و میخواستند دو چشمان زن نابینایی را شفا دهند، به همین جهت به آن زن نابینا گفتند: «قطعاً دو چشمان تو باید سلامتی خود را بدست آورند.».
در این لحظه خدیجه (سلام الله علیها) چون هم خود زنی با خدا بود و میدانست پیامبر هم در نزد خدا دارای مقامی بالاست با قاطعیت گفت: «هذا دُعاءٌ مُبارَکٌ»؛ «این بینایی، نتیجهی دعای پربرکت پیامبر صلی الله علیه و آله است.».
2- شجاعت و کفایت.
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) دارای امتیازات و ویژگیهای شخصیتی بالایی بودند که موجب معنویت و مقدس بودن این زندگی بود از جمله فداکاریهای شجاعانه و کفایت قهرمانانه هایش که مانند یاری مخلص و توانا با ایثاری کامل، از پیامبر صلی الله علیه و آله حمایت میکرد و مایهی آرامش و شادی قلب پیامبر صلی الله علیه و آله بود او همراه و همپای پیامبر صلی الله علیه و آله درگذر زمان پیش میرفت، دردها و رنجها را شهامت مندانه به جان خرید و شجاعانه ایستادگی کرد و از روز آشنایی با پیامبر صلی الله علیه و آله تا بعثت و از بعثت تا گرایش به اسلام، و از آغاز مخالفت زور مداران با پیامبر و پیام او تا اوج فشار و درد منشی دشمن و تا محاصرهی همه جانبه و تبعید، همیشه و همه جا از مال و جان و اعتبارش مایه گذاشت و از پشتیبانی نهضت و پیشوای آن دریغ نکرد و لحظهای از برق شمشیرها نترسید و با همهی وجود نشان داد در راه عدالت.خالصانه و شهامت مندانه در برابر بیداد میایستد و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای فریبکار و ستم پیشهای نمیهراسد. از جملهی نمونههای شجاعت این بانو در زندگی در قالب داستان عبارتند از:
- سالهای آغاز بعثت بود، خدیجه (سلام الله علیها) میگوید:
پیامبر صلی الله علیه و آله از غار حرا به خانه برگشت، ولی بسیار ناراحت بودند، پرسیدم: «مَاالذّی اَرَی بِکَ مِنَ الکابَة وَ الحُزنِ مالَمْ اَرَهُ نیکَ مُنْذُ صُحْبَتی؟»؛ «ای پیامبر نشانههای اندوه را در چهرهات میبینم که هرگز از ابتدای زندگی مشترک تا حال تو را این طور محزون ندیده بودم علت چیست؟».
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود «یَحْزُنُنِی غیْبَةُ عَلِیِّ.»؛ «ناپدید شدن علی علیه السلام من را نگران کرده است.»علی علیهالسلام از من جدا شد و معلوم نیست در کجاست [ماجرا از این قرار بود که عدهای از مسلمانان بر اثر دوری از گزند یورش مشرکین پراکنده شده بودند در این میان بین حضرت علی علیهالسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز جدایی افتاده بود].
خدیجه (سلام الله علیها) به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: «برشترم سوار میشوم و به جستجوی علی علیهالسلام میپردازم تا به او برسم، مگر اینکه مرگ بین من و او فاصله بیندازد.».
خدیجه (سلام الله علیها) با شجاعت تمام سوار بر شتر خود شد و در کنار کوههای مکه به جستجو ادامه میداد. ناگهان در تاریکی، قیافهی شخصی را دید، به او سلام کرد تا از صدای جواب سلام بفهمد که آیا او علی علیهالسلام است یا شخص دیگری است.
او علی علیهالسلام بود گفت: «و علیک السَّلامُ ...و بر تو باد سلام، آیا تو خدیجه (سلام الله علیها) هستی؟».
خدیجه (سلام الله علیها) گفت: آری، و بعد شترش را خواباند و به علی علیهالسلام گفت: «پدر و مادرم به فدایت، سوار شتر شو.».
علی علیهالسلام فرمود: «تو از من سزاوارتر هستی که بر شتر سوار شوی، پیش پیامبر صلی الله علیه و آله برو و به او خبر بده تا من بیایم.».
خدیجه (سلام الله علیها) به خانه رسید، دید پیامبر صلی الله علیه و آله در کناری ایستاده و دست به سینهاش میکشد و سه بار این دعا را میخواند: «اَللَّهُمَ فَرِّج هَمّی وَ بَرِّد کِبَدِی بِخَلیل عَلِیِّ ابْنُ اَبی طالبٍ.»؛ «خدایا! اندوهم را برطرف کن و دلم را به دیدار خلیل و دوستم علی علیهالسلام خنک کن.».
خدیجه (سلام الله علیها) به پیامبر گفت: «خداوند دعایت را مستجاب کرد، بر تو مژده باد.».
پیامبر صلی الله علیه و آله با شنیدن این مژده بلند شد و دستهایش را به سمت آسمان بلند کرد و یازده بار گفت: «شُکراً لِلْمُجیب، شُکراً لِلْمُجیب... »؛ «از درگاه خداوند اجابت کنندهی دعا، شکر و سپاسگزاری میکنم.».
- از نمونههای دیگر شجاعت خدیجه (سلام الله علیها) :
در سال ششم یا پنجم بعثت بود، که این آیات بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، که: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ، إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ، الَّذینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»؛ «پس تو به صدای بلند آنچه مأموری به خلق برسان و از مشرکان روی بگردان. همانا ما تو را از شرّ تمسخر و استهزا کنندگان مشرک محفوظ میداریم. آنان که با خدای یکتا خدایی دیگر گرفتند بزودی خواهند دانست.».به خاطر همین رسول خدا صلی الله علیه و آله در مراسم حج بر بالای کوه صفا رفت، با ندایی بلند سه بار فرمود: «یا اَیُّها النّاسُ اِنِّی رَسُولُ اللهِ رَبُّ العالَمین»؛ «ای مردم! من رسول خداوند پروردگار جهانیان هستم.».
مردم به سوی آن حضرت آمدند و متوجه او شدند، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله بر بالای کوه مَرْوه رفتند و دستش را بر گوششان گذاشتند و سه بار با صدای بلند فرمود: «یا اَیُّها النّاسُ اِنِّی رَسُولُ اللهِ»؛ «ای مردم! من رسول خدا هستم.».
در این هنگام بت پرستان با چهرهی خشم آلودی به او نگاه میکردند، ابوجهل آنچنان سنگی به سوی آن حضرت انداخت، که بین دو چشمانش شکست، سایر مشرکین هم به دنبال ابوجهل به آن حضرت سنگ پرتاب میکردند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله با عجله به طرف کوه رفتند، و بر بالای آن به سنگی تکیه دادند، مشرکین باز هم به دنبال رسول خدا بودند و به هر طرف میدویدند. در این هنگام مردی پیش حضرت علی علیهالسلام [در آن هنگام حدود سیزده سال داشت] آمد و گفت: «محمد صلی الله علیه و آله کشته شد.».
حضرت علی علیهالسلام سراسیمه به خانهی خدیجه (سلام الله علیها) رفت و در را کوبید، خدیجه (سلام الله علیها) پشت درآمد و فرمود: کیست؟ علی علیهالسلام گفت: من هستم.
خدیجه (سلام الله علیها) پرسید: محمد صلی الله علیه و آله کجاست؟
علی علیهالسلام گفت: خبر ندارم، ولی شنیدم که مشرکین او را سنگ باران کردهاند. حالا نمیدانم که او زنده است یا کشته شده است؟ مقداری آب و غذای «حیس» (که یک نوع حلوا بود از خرما و روغن و آرد درست میشد) به من بده و با من بیا تا به دنبال او برویم که مسلماً آلان تشنه و گرسنه است.
خدیجه (سلام الله علیها) غذا و آب را برداشت و از خانه بیرون آمد و همراه علی علیهالسلام به طرف کوه حرکت کردند تا به کوه رسیدند، حضرت علی علیهالسلام به خدیجه (سلام الله علیها) فرمود «تو به طرف درهی کوه برو و من به بالای کوه میروم.».
علی علیهالسلام فریاد زد: «ای رسول خدا صلی الله علیه و آله جانم به فدایت کجا هستی؟ و در کدام گوشه افتادهای؟».
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هم با آهی میگفت: «مَنْ اَحَسَّ لِیَ النَّبِیِّ المُصطَفی؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ الرَّبیعَ المُرتَّضی؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ المَطرودَ فِی الله؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ اَبَالقاسِمِ»؛ «چه کسی از پیامبر برگزیده برای من خبر می آورد؟ چه کسی از بهار پسندیده به من اطلاع میدهد؟ چه کسی از آن شخصی که در راه خدا رانده شده من را آگاه میکند؟ چه کسی از ابوالقاسم من را با خبر مینماید!؟».
در این لحظه جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد، وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله او را دید اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: «میبینی که قوم من با من چه کردند؟ من را تکذیب کردند و از جامعه راندند، به من حمله کردند.».
جبرئیل عرض کرد: «ای محمد! دستت را به من بده» و بعد دست آن حضرت را گرفت و او را به بالای کوه نشاند و فرش مخملی بهشتی از زیر پرش بیرون آورد و آن را بر زمین کوه انداخت و پیامبر صلی الله علیه و آله را روی آن نشاند و بعد فرشتگان مقرب هرکدام پس از دیگری به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله میآمدند و از او اجازه خواستند، تا مشرکین را نابود و هلاک کنند، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من به عنوان عذاب رسانی مبعوث نشدهام، بلکه به عنوان رحمت برای جهانیان برانگیخته شدهام: «دَعُونِی وَ قَوْمِی فَاِنَّهُمْ لایَعْلَمُونَ»؛ «من و قومم را به خود واگذارید، آنها ناآگاه هستند.».
در این هنگام جبرئیل به حضرت خدیجه (سلام الله علیها) نگاه کرد که در کوه به دنبال گمشدهی خود است، به رسول خدا عرض کرد: «من ربّها وَ منّی السَّلامُ، وَبَشّرها بَیتٍ فِی الجَّنَة مِن قَصبٍ لاضَحبٍ فِیه وَ لانَصبٍ.»؛ «آیا به خدیجه (سلام الله علیها) نگاه نمیکنی که فرشتگان آسمان از گریهی او گریه میکنند، او را صدا بزن، و سلام من را به او برسان، به او بگو خداوند به تو سلام میرساند، و او را مژدهی بهشت.
بده که در آن خانهای از یک قطعهی بلورین ساخته شده و آراسته به طلا است، و در آن هیچ گونه زنج و نگرانی نیست.».
پیامبر صلی الله علیه و آله خدیجه (سلام الله علیها) را دید و او را صدا زد، در حالی که از صورت پیامبر صلی الله علیه و آله خون روی زمین میریخت و پیامبر آن خونها را پاک میکرد. خدیجه (سلام الله علیها) وقتی که به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیک شد و چهرهی خون آلود او را دید با آهی جان کاه گفت: «پدر و مادرم به فدایت، بگذار قطرات خون چهرهات بر زمین بریزد.».
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «میترسم، پروردگار زمین بر اهل زمین غضب کند.».
وقتی که شب شد، پیامبر صلی الله علیه و آله از فرصت استفاده کردند و همراه علی علیهالسلام و خدیجه (سلام الله علیها) به خانه رفتند خدیجه (سلام الله علیها) در خانهی خود، آن حضرت را در حجرهای که دیوارهایش با سنگ ساخته شده بود، قرارداد و سقف آن را با تخته سنگهایی پوشاند و در روبه روی آن حضرت ایستاد و او را در جامهاش پنهان کرد.
مشرکین آمدند و به سوی جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله سنگ میانداختند، و از هر طرف سنگ میآمد، دیوارها و سقف سنگی محل پیامبر، مانند سپر، مانع از آمدن سنگها میشد و آن سنگهایی که از طرف روبه رو میآمدند، خدیجه (سلام الله علیها) با شجاعت و شهامت بسیار خود را سپر آن سنگها قرار میداد تا به بدن نازنین همسرش پیامبر صلی الله علیه و آله برخورد نکند در این هنگام خدیجه (سلام الله علیها) فریاد میزد: «ای گروه قریش! آیا زن آزاد را در خانهی خود سنگ باران میکنید؟».
وقتی که مشرکین این فریاد را شنیدند، منصرف شدند و از آنجا رفتند.
فردای آن روز پیامبر صلی الله علیه و آله از خانه خارج شد و کنار کعبه رفت و در آنجا نماز خواند و به راز و نیاز با خدا پرداخت.
3- حیا و عفت.
عفت، یکی از صفات نفسانی است که شهوت نیروی سرکش را مهار میکند. عفت و حیا، تمام.حرکات و سکنات و گفتار و قلم انسان را کنترل میکند تا آنچه را که دلش میخواهد نکند و هرچه را نفسش اراده کرد به قلم و زبان نیاورد و انجام ندهد. این حالت پسندیدهی روحی و روانی و این منش مترقی از ویژگیهای انسان خردمند و خردورز است، از عوامل مهم و مؤثر روانی و مردمی در جلوگیری از قانون گریزی و مرز شکنی و خودکامگی و خودسری است و از راه کارها و ابزارهای لازم برای ساختن جامعه و تمدن و محیط و شرایط و فضای اجتماعی و سیاسی و قضایی و اقتصادی مطلوب برای تأمین حقوق و حرمت و آزادی و امنیت انسانها و باعث وجاهت و زیبایی و کرامت و آبروی فرد و جامعه و خانواده و نظام در برابر خدا، خویشتن، افکار عمومی، و تاریخ است.
در کل حیا برای هر انسانی نیکو است، اما در بانوان و زنان نیکوتر و پسندیدهتر است، این ویژگی شخصیتی در حضرت خدیجه (سلام الله علیها) نیز بسیار بارز و نمونه بود.
آن بانو در زندگیشان در برخورد با نامحرم همیشه از پشت پرده و حجاب صحبت میکردند، حتی در جلسهی خواستگاریشان، به نقل تاریخ از پشت پرده صحبت میکردند مگر جایی که با پیامبر صلی الله علیه و آله صحبتهای آخر را کردند.
از نمونههای دیگر عفت و حیا، مخصوصاً در شبهایی که پیامبر صلی الله علیه و آله نبودند، این بود که شبی که به امر الهی چهل شب را دور از همسر خود بودند، نوشته شده که این بانو سرخود را در هنگام شب میپوشاندند و پردهی در را می انداختند و در خانه را میبستند.
اینها همه نشانههای عفت و حیاست، آن هم درزمان های جاهلیت و تیر و تاریک که چنین رفتارهایی را نمیتوان در شخصی سراغ گرفت.
از بارزترین نمونهی حیا و وقار خدیجه (سلام الله علیها) را میتوانیم در لحظات آخر زندگیشان پیدا کنیم. او در آن لحظه خود را از خدا طلبکار میدانست و نه از پیامبر صلی الله علیه و آله، به همین خاطر از پیامبر صلی الله علیه و آله خواست که دعایش را بدرقهی راه او کند، از درگاه الهی برایش آمرزش بطلبد و قبل از به خاک سپردنش لحظاتی خود پیامبر صلی الله علیه و آله در قبر او وارد و با نماز و دعایش آنجا را پر از برکت کند.
پس از آن یک تقاضای مادی از همسرش داشت ولی احساس شرم و حیا به او اجازهی مطرح.
کردن آن را نمیداد، به خاطر همین پیامبر صلی الله علیه و آله، خدیجه (سلام الله علیها) و دخترش فاطمه (سلام الله علیها) را تنها گذاشت و بیرون آمد، او به دخترش گفت: «یاحَبیبی وَ یاقُرَّةَ عَیْبنی! قَولی لابیک انَّ اَنّی تَقولُ اَنَا خائِفَةٌ مِنَ القَبراُریدُمِنکَ رَدائکَ الذّی تَلِبسُهُ حینَ نُزُولِ الوَحیُ تَکَفِّنُنِی فیه»؛ «هان ای محبوب مادر، نور چشمم، به پدر گران قدرت بگو، مادرم میگوید من از خانهی قبر، شب اول قبر و تنهایی در قبر نگرانم و میترسم، از شما تقاضا دارم یکی از جامههای خود را که به هنگام فرود فرشته ی وحی و دریافت پیام خدا و راز و نیازهای شبانه می پوشیدید، به من هدیه کنید تا پس از مرگ، بدنم را با آن کفن کنم.»
فاطمه (سلام الله علیها) تقاضای مادر را به پدر گفت، و پیامبر صلی الله علیه و آله خواستهی یارش را انجام داد و بلافاصله ردایش را به فاطمه (سلام الله علیها) دادند و او هم آن ردا را با خوشحالی پیش مادر برد.
برای پیامبر صلی الله علیه و آله این لحظات بسیار سخت بود، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله به خدیجه (سلام الله علیها) خیلی علاقه داشت، خدیجه (سلام الله علیها) حتی در آخرین لحظات عمرش، حیا و عفتش، را که یکی از عواملی بود که گرمی و آرامش کانون خانواده و تداوم زندگی و عشق و علاقه به همسرش را بیشتر میکرد، حفظ کرد.
اصولاً نظام خانواده در اسلام بر پایهی حیا و عفت و ایمان و تقوا استوار شده، اگر زن دارای حجاب و حیا باشد، شوهرش هم دارای چشم پاک و آرامش خاطر او خواهد بود، اما اگر زنی از بیبندوباری جهان غرب تقلید کند، نه تنها کانون گرم خانواده را به هم میزند بلکه در جهنم ابدی و دائمی خواهد سوخت.
4- بخشندگی و سخاوت.
- نمونهی بارز بخشندگی و سخاوت خدیجه (سلام الله علیها) از همان زمانی که این پیوند مقدس شکل گرفت بیشتر به چشم میخورد، مخصوصاً آنجایی که به ورقه گفت: هرچه در دست من است از مال و عبد هبه کردم به محمد، هر طور که می خواهد تصرف کند، پس ورقه فریاد زد: ای جماعت عرب، خدیجه (سلام الله علیها) خودش و مالش و بنده هایش و تمام آنچه که در ملک اوست را به پیامبر هبه کرد.- زهری میگوید: «خدیجه (سلام الله علیها) به پیامبر صلی الله علیه و آله انفاق کرد، 40 هزار، 40 هزار»
- پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در مورد بخشش و بزرگی او فرمایشاتی دارند از جمله: «ما رَأیتُ مِنْ صاحِبَةٍ.».
لاَجیرٍخَیراً مِنْ خَدیجة، مالُنّا نَرْجِعْ اَنَا وَصاحِبی الاّ وَجَدْنا عِنْدَنا تُحْفَةً مِنْ طَعامٍ تَحْباَهُ لَنَا؛ «من کارفرمایی پرمهرتر و حق شناس تر و بهتر از خدیجه (سلام الله علیها) نسبت به کارکنان و کارگزارانش ندیدم. هرگاه من و دوستم پس از کار، پیش او میرفتیم، میدیدیم غذایی گوارا برای ما آماده کرده و آن را به ما هدیه میداد و بزرگ من شانه و انسانی رفتار میکرد.».
- در جریان محاصرهی چندساله ی پیامبر به همراه یاران هاشمی و دیگران در درهی ابوطالب (شعب ابوطالب) یکی از عوامل پایداری پیامبر صلی الله علیه و آله و مردم با ایمان، بخشندگی و بزرگ منشی و سخاوت جناب ابوطالب و جهاد مالی خدیجه (سلام الله علیها) بود که گفتهاند: «واَنْفَقَ اَبوطالبٍ وَ خَدیجَةَ جَمیعَ مالَهُما»؛ «ابوطالب و خدیجه برای نجات مردم، همهی ثروت و امکاناتشان را در این راه خرج کردند.».
- به راین اساس است که بسیار در تاریخ آمده: «کَفاها شَرَفاً فَوقَ شَرَفٍ اَنَّ الاِسلامَ لَمْ یَقُمْ اِلاّ بِمالِها وَ سَیْفَ عَلِیِّ بْن اَبی طالبٍ کَمارُوِیَ مُتَواتِراً»؛«همین افتخار و شرافت که برترین افتخار و شرافت است برای خدیجه (سلام الله علیها) بس که آیین اسلام پا نگرفت و کمر راست نکرد مگر با ثروت خدیجه (سلام الله علیها) و شمشیر علی علیه السلام چنان که این مطلب به طور متواتر (یعنی بسیار که موجب علم است) نقل شده است.».
5- شریک و مشاور همه.
مشارکت و همکاری در خانواده خود یک نوع محبت کردن است که زندگی را شیرین و شیرینتر میکند، خدیجه (سلام الله علیها) شریک و مشاور واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله بودند مخصوصاً در دغدغههای پیامبر، وزیری توانا و کارآمد بودند، همواره همدم، مونس، یار مخلص و شریک و غم خوار پیامبر بودند، هر حادثهای که موجب ناراحتی پیامبر میشد، خداوند به وسیلهی خدیجه (سلام الله علیها) گشایش در کار او ایجاد میکرد و او موجب تسکین و رفع اندوه، و آرامش پیامبر میشد و این برنامه تا پایان عمرشان ادامه داشت و کم نمیشد، و در همهی صحنههای پرخطر و سرنوشت ساز، همچون:اعلام بعثت و دعوت در آن فضای پر از تعصب و تاریک اندیشی، در اقامهی نماز و فرهنگ آن، در دعوت بستگان و نزدیکان، در بیعت با خدا و دین و آیین و پیامبر، آن بانو در تمام مشکلاتی که در طول زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله رخ داد مخصوصاً در سالهای پس از انگیزش پیامبر به رسالت و پس از دعوت آسمانی او و فرود آیات که با نفی پر ظالمانه بیدادگران همراه بود، نه تنها یار و یاور پیامبر بود، بلکه مانند مادری پرمهر و خردمند برای تمام مسلمانها مایهی امید و پشت گرمی و قوت قلب و پناه و پشتیبان بود و با شکیبایی قهرمانانه، تحمل و مدارای عالی، سرمشقی برتر برای همهی طالبان آن زمان و همهی زمانها بود.
خدیجه (سلام الله علیها) همیشه همتای زندگی خود، پیامبر را به پایداری و مقاومت مشورت میداد و با مهر و درایت، دردها و رنجهای اجتماعی پیامبر را آرام میکرد و به یاری خدا به او راه حل و انگیزه میداد. نقش خدیجه (سلام الله علیها) در همراهی و همفکری و مشورت با پیامبر و مردم آزادی خواه از اوایل روزهای بعثت تا آخرین لحظات زندگیاش طوری بود که بار حلت آن بانو، نه تنها پیامبر و علی علیه السلام و مسلمانان، بلکه دوست و دشمن فهمیدند که اسلام پشتیبانی پر اعتبار و پیامبر، یار و مشاور و وزیری بهتر و توانمند و مردم مسلمان پناهگاهی استوار چون خدیجه (سلام الله علیها) را از دست دادهاند.
و در این مورد آورده اند که: «وَکانَتْ خَدیجَةُ وَزیرَةَ صِدْقٍ عَلَی الاِسلام، وَکانَ رَسُولُ اللهِ یَسْکُنُ اِلَیْها.»؛ «خدیجه (سلام الله علیها) وزیر راستین اسلام و مشاور خردمند و شجاع پیامبر بود، و آن حضرت به حمایت او بر انبوه مشکلات موفق میشود و آرامش پیدا میکرد.».
6- صبر بر مشکلات
این بانوی جمال و کمال در دوران دشواری و سختی و درگیر و دار مشکلات طاقت فرسا که در زندگیاش با پیامبر رخ میداد و شکیباترین و پرتحمل تر ین مددکار بود و در برابر همهی رویدادهای سخت و پی در پی سنگ صبور و حتی آرامش بخش دل پیامبر و اطرافیان بود.مشکلات و سختیها از سخنهای گزنده و موضع گیریهای زننده و جسارت و اهانت و دروغ انگاری به پیامبر و خانوادهی پیامبر تا بی اعتناییهایی که از طرف زنان جاهل مغرض قریش به خدیجه داشتند که چرا با آن همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب، محمد صلی الله علیه و آله که تهی دست و فقیر است.
ازدواج کرده، همه و همه را در قلب خود میفشرد و صبر میکرد ولی مشکلات اینجا ختم نمیشد و این زنان حتی تا بعد از ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله با خدیجه (سلام الله علیها) قهر بودند و خدیجه (سلام الله علیها) همچنان به این سختیها صبر کرد و البته این صبر بی نتیجه نبود چون وقتی زمان وضع حمل زهرا (سلام الله علیها) رسید خداوند با فرستادن چهار بانوی بهشتی او را مورد رحمت و لطفش قرار داد.
این بانو همچنین سالهایی طولانی شکنجههای جسمی و روحی دژخیمان مخالف را که بر همتای گرامیاش به خاطر دعوت به توحید و تقوا و رعایت مقررات خدا و حقوق بشر بود، تحمل کرد و همراهی پیامبر را به هیچ بهایی از دست نداد و با پذیرش تبعید و محاصره و تحمل گرسنگی و روزهای دشوار و بیداری شبهای پر ترس و وحشت بر توفیقات خود میافزود.
خدیجه (سلام الله علیها) صبر بر مصیبتهای جانسوز دیگری در طول زندگیاش کرد، از جمله از دست دادن دو پسرش قاسم و عبدالله بود، خدیجه (سلام الله علیها) به راین مصیبتها گریه میکرد ولی همیشه هیچ صبری بدون نتیجه نمیماند؛ پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی بی تابی خدیجه (سلام الله علیها) را دید به او فرمود:
«یَا خَدِیجَةُ أَمَا تَرْضَیْنَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَنْ تَجِیءَ إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَیَأْخُذَ بِیَدِکِ وَ یُدْخِلَکِ الْجَنَّةَ وَ یُنْزِلَکِ أَفْضَلَهَا وَ ذَلِکِ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَحْکَمُ وَ أَکْرَمُ أَنْ یَسْلُبَ الْمُؤْمِنَ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ ثُمَّ یُعَذِّبَهُ بَعْدَهَا أَبَداً»؛
«ای خدیجه، آیا خشنود نمیشوی هرگاه روز قیامت شود جلو در بهشت برسی، آن کودک در آنجا ایستاده باشد و دستت را بگیرد و تو را به عالیترین خانهی بهشت جای دهد؟ این برنامه برای هر انسان با ایمانی وجود دارد، خداوند متعال بزرگوارتر است که میوهی دل مؤمنی را بگیرد و ا و صبر و تحمل کند، و در راه خدا به حساب آورد و خدا را حمد و شکر کند، با این وصف خدا او را عذاب کند!؟».
7- مهر و حق شناسی.
زندگی خدیجه (سلام الله علیها) در شرایط جدید، هر روز زیباتر و با لطافت تر میشد، چرا که فضای زندگیاش لبریز از عشق و خرد و خداپرستی و انسان دوستی و شایستگی و درایت بود.او به همتای زندگیاش مهر و عشقی آسمانی داشت و او را در اندیشه و کارها با تمام وجود یاری میکرد و در ابعاد مختلف زندگی، از نظر فرهنگی و اخلاقی و منش فردی و اجتماعی با او صحبت میکرد و در همهی کارها با او دوستانه و قهرمانانه بود.
راستی اگر زندگی خانوادگی بر اساس هماهنگی در اندیشه و هدف و همگرایی در آرمان و ادب تشکیل شود، در تمام مراحل آن مهر و عشق، رعایت حقوق متقابل و ارزشهای مهم شخصیتی مخصوصاً حق شناسی و کم توقعی حاکم باشد، چقدر دوست داشتنی و سعادتمندانه خواهد بود.
این ویژگی در خدیجه (سلام الله علیها) بسیار بارز بود، چرا که او تا اندکی از اندیشه و منش بالا و موقعیت شکوه بار همسر خود در بارگاه خدا، و آیندهی درخشان او آگاه بود. به خاطر همین مانند یک زن نواندیش و با ادب، بلکه بهتر و بیشتر از آن، به همسرش احترام میگذاشت و در برابر او سراپا گوش و هوش و عشق و حق شناسی بود و تلاش میکرد آن طور که باید و شاید قدرشناس باشد.
در این زندگی حق شناسی و مهر و علاقه دوطرفه و متقابل بود، هم خدیجه (سلام الله علیها)، محمد را خردمندترین، تواناترین، گرامیترین، عزیزترین، امانتدارترین، پاکترین، پروا پیشه تر ین با معنویت تر ین و آراستهترین انسانها میدید و در مقابل محمد صلی الله علیه و آله نیز، خدیجه (سلام الله علیها) عشق میورزید و احترام میگذاشت، احترامی که شایسته و بایسته و وصف ناپذیر بود.
این تکریم و حق شناسی محمد به خدیجه هم، نه تنها به خاطر ویژگیهای بارز شخصیتی او یعنی معنویت و هوشمندی و نواندیشی و پاک منشی و... در زندگی بود بلکه به این خاطر بود که او را سالار دختران و زنان میدید، مادر نسل ماندگارش بود و فرهنگی از فضیلتها، و مجموعهای از عظمتها و ارزشهای بالایی بود، ارزشهایی که اگر تنها یکی از آنها در زنی وجود داشته باشد، شایستگی قدرشناسی دارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله به خاطر عشق و علاقهی متقابل هر جا میدید عدهای تلاش میکنند تا موقعیت والا و جایگاه خدیجه را در قلب پیامبر صلی الله علیه و آله پایین بیاورند یا از بین ببرند، پس از پند و اندرزها و ظرافتهای تربیتی و اخلاقی، با صراحت و ظرافت، میفرمود: «کار عشق آن بانو، خدایی و آسمانی است، نه زمینی و زودگذر».
عایشه میگوید: «به هیچ کدام از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله مانند خدیجهاش، احساس حسادت نکردم. چون او در قلب پیامبر، به طور خاص بود، به طوری که پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها خدیجه، بلکه هر کس و هرچه را که نشان از خدیجه داشت را میدید، به چشم دیگری نگاه میکرد.».
او هر وقت هدیهای داشت، ابتدا سهم دوستان خدیجه را میفرستاد. یکبار به این کار او اعتراض کرد که: چقدر از شکوه و عظمت خدیجه میگویی!؟
آن حضرت فرمود: «اِنِّی رُزِقْتُ حُبَّها.»؛
«خدا عشق او را رزق و روزیم ساخته است.».
و برای عایشه روشن کرد که نه تنها خود خدیجه و منش او را، بلکه دوستان او را نیز دوست دارد: «اِنِّی لَاُحِبُّ حَبِیْبَها.»
8- ایجاد فضای پربرکت و معنوی در خانه.
جامعهها و تمدنها در راه رشد و کمال به تدریج به ارزشهای اخلاقی و انسانی، بها دادهاند و به پاکی و آزادگی و آراستگی به فضیلتها اهمیت دادهاند، به خاطر همین برخی مکانها و زمانها مورد تجلیل و احترام قرار میگیرند و برای آنها حریم و حرمتی در نظر گرفته میشود.در نگرش اسلامی هم، همهی مسجدها مخصوصاً «مسجدالحرام» مورد توجه قرار گرفته و برای حفظ حرمت آن، مقررات ویژهای قرار دادهاند که مثلاً از ورود آلودگان به وبای شرک و میکروب کفر و حق ستیزی جلوگیری شود.
خانهی خدیجه (سلام الله علیها) هم یکی از آن مکانهای مقدس است، که به خواست خدا، و تلاشها و تدبیرهای خود خدیجه (سلام الله علیها)، این سرا، سرای سعادت و سعادت زا و پربرکت و با معنویت و تاریخ ساز باقی ماند.
که به گواهی محدثان و تاریخ نگاران این خانهی مبارک پیش از اسلام و فرود وحی و بعثت پیامبر، خانهی پاکی و پروا بود چرا که بانویی در آن زندگی میکرد که همه و همه، آشنا و بیگانه و کوچک و بزرگ او را «طاهره»، پاک روشن و پاک منش میشناختند، او در این خانه، به انفاق و رسیدگی به محرومان و درماندگان جامعه و انجام کارهای شایستهای که از آموزههای پیامبران پیشین و کتابهای آسمانی، یاد گرفته، میپرداخت.
- همچنین این خانه پیش از اسلام این سعادت و لیاقت را داشت که کانون مهر و محبت به محمد صلی الله علیه و آله گردید، خدیجه با نهایت صفا و اخلاص آن حضرت را به زندگی مشترک و پیوند مبارک.
دعوت کرد و او نیز پس از خانهی ابوطالب آن خانه را برای زندگی خانوادگی انتخاب کرد و این خانه را پربرکتتر نمود.
به این ترتیب آن خانه، به عنوان پناهگاه برترین افراد یعنی پیامبر از شورش دژخیمان و تاریک اندیشان تبدیل شد، و خدیجه (سلام الله علیها) با تمام سعی خود به آن مرد زندگیاش پناه داد و همهی اعتبار و وجاهت و نفوذ اخلاقی خود را برای تأمین سلامت و امنیت فدا کرد، با گذشت زمان آن خانه با معنویت تر میشد. همچنین مکانی شد برای عروج پیامبر به سفر، یا سفرهای معراج بود، و آن حضرت از آنجا به «مسجدالاقصی» برای عروج به آسمانها و عالم بالا رفت و محل برگشت آن حضرت هم دوباره همان خانه بود به این ترتیب اسلام در آن خانه ظهور کرد و پناهگاه مسلمانان هم شد.
- حضرت خدیجه (سلام الله علیها) در این خانه بود که یگانه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به دنیا آورد، و محل رشد و شکوفایی شخصیت پر معنویت آن دختر و محل انس و الفت او با مادرش خدیجه شد. این مکان محل دوران خردسالی و کودکی و نوجوانی و جوانی علی علیه السلام و محل رشد و تربیت او هم بود.
از همهی اینها برتر و بالاتر، آن خانه محل فرود فرشتهی وحی و رفت و آمد فرشتگان بود، که گروه به حضور پیامبر میآمدند و میرفتند. در سالهای اولیهی بعثت که شرک گریان و محافظه کاران و مخالفان تحول و دگرگونی جامعه که بر آزادی و امنیت او هجوم میآوردند، تنها آن خانه بود که کانون امن و امان و محل پرستش خلوت و آرام آن حضرت و خدیجه و علی علیه السلام و برخی از پیشگامان دیگر بود.
و به دنبال این مشکلات بود که شبی پرخطر اتفاق افتاد و امیرالمؤمنین جان خود را به خطر انداختند و برای تضمین سلامت و امنیت پیامبر، بر رختخواب پیامبر که از همین خانه بود خوابید و به آن افتخار بزرگ رسید و پیامبر توانستند از حلقهی محاصرهی دشمن به سوی غار «حرا» و از آنجا به سمت مدینه رفتند، و دختر گرانمایه اش فاطمه (سلام الله علیها) در این بحران در آن خانه ماند و خدا میداند که در آن شب سخت چه وحشت و دلهرهای بر او حاکم شد و تنها این خانه بود که سرای ایمان، مبدأ هجرت، و شاهد دغدغهها و دلهرههای فاطمه (سلام الله علیها) است.
این نکات مهم و سرنوشت ساز در مورد این خانه، هرکدام نشان دهندهی آن است که خدیجه و خانهی او دارای چه شایستگی و برازندگی بوده است و چه درایتی و مدیریتی داشته که توانسته این خانه را اینطور با معنویت حفظ کند و این رویداهای بزرگ و تاریخ ساز در آن اتفاق بیفتد.
چرا که مسلماً تردیدی نیست که این رویدادهای مقدس و آسمانی، در مکان پاک و پاکیزه و با معنویت اتفاق میافتد، نه در جایی که مقدس نباشد.
پس وظیفهی مردم و عالمان فرهیخته و زمامداران کشورهای مسلمان نشین است تا با کسب موافقت و همکاری دولت حجاز، این اقامتگاه پر معنویت را به طور دقیق پیدا کنند، و آن را آباد کنند و بسازند، تا زائران خانهی خدا در سفر حج و عمره، در آنجا به پرستش خدا و نیایش بپردازند، و ضمن استفاده از برکات آن خانه با ویژگیهای شخصیتی خدیجه (سلام الله علیها) آشنا شوند و فکر کنند که چطور میشود خود و دنیای خود را بشناسند و با الگو گیری زندگی و ازدواج آن بانو، با بهترین سبک زندگی تشکیل دهند و موفق باشند.
از امام باقر علیه السلام آورده اند که: «اِنَّ رَسُولَ اللهِ لَمَّا اُسْرِیَ بِهِ نَزَلَ جبَرئیلُ بِالبُراقِ... عَلی بابِ خَدیجة... »؛ «به هنگام فرار رسیدن لحظهی سفر وصف ناپذیر معراج، فرشتهی وحی آن مرکب ویژه را به در خانهی خدیجه آورد... و پیامبر پس از نشستن به آن به سوی قدس شریف رفت و در آنجا پیامبران خدا به پیشواز آن حضرت آمدند؛ و با اذان فرشتهی وحی، همگی بر پیامبر اقتدا کردند و نماز خواندند... ».
در مورد آن خانهی پر معنویت آمده: «وَ مَسْتَحَبُ فِی مَکّة التشرِفُ فِی مَنزلِ خَدیجة»؛
«و از کارهای پسندیده در مراسم حج و تشرف به مکه، دیدار از خانهی پرخاطرهی خدیجه (سلام الله علیها) و زیارت آن است.».
9- قدرت مدیریت.
اسناد تاریخی نشان می دهد که حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، زن شریف و ثروتمند و صاحب امکاناتی بود که به تجارت گستردهای مشغول بود. کارگزاران و کارمندان و عوامل اجرایی را، از میان انسانهای سالم و امانت دار و درستکار و آزمون شده استخدام میکرد و خودشان هم در مرکز و خانه و محل کارش مینشست و این کاروان تجارتی را با مدیریت قوی خود هدایت میکرد و به کارهای اقتصادی خود میرسید.با دقت در انتخاب وقت و فرصت، نوع کالا و مقدار آن، حرکت و بازگشت و توقف کاروان را با آگاهی از زمان و مکان، طوری تنظیم و تدبیر و برنامه ریزی میکرد که مورد تحسین کاروان بزرگ تجارتیاش میبود.
از یمن به حجاز میرفت و از حجاز به شام و دیگر مراکز مهم اقتصادی و تجاری، و سود سرشار و عادلانه و فراوانی به دست میآورد.
اگر به شرایط آن روز جهان و دنیای عرب و قلمرو حجاز در آن زمان آشنا باشیم، و نیز اگر اسارت و محرومیت کامل «زن» از حقوق انسانی و اجتماعیاش را به یاد آوریم، و زنده به گور کردن دختران را بدانیم، آنگاه ادارهی امر مهم اقتصادی به وسیلهی یک دختر هوشمند و پاک منش و به مدیریت توانمند و ظریف او، ما را به شخصیت و ویژگی معنوی و برجسته و ابتکار او در کارها و روح مدیریت و سازندهی او آشناتر میکند که واقعاً او در آن روزگارها، خردمندترین و مدبرترین و کارآمدترین زنان بود.
از همه مهمتر او بر طبق رسم رایج بازار آن زمان، یعنی احتکار و انحصار، کم فروشی و فریب، رباخواری و بهره کشیهای ظالمانهی رایج و از هر نوع حرام خو ارگی مرئی و نامرئی و سوءاستفاده از فرصت و اعتبار و امکانات برای انباشتن ثروت دوری میکرد و کار پر شرافت خود را به این گناهان بزرگ آلوده نمیکرد و به کارگران و کارمندان و مدیران خود نیز هشدار میداد که داد و ستد و سود و درآمد را با صداقت و هوشمندی و از راههای مشروع و عادلانهی تجارت و صادرات و واردات و خدمت به کشور و ملت و تعهد و تخصص به دست آورند.
او به دلیل همین ویژگیهای برجستهی اخلاقی و انسانی و مدیریت منطقی و خردمندانه نه تنها اعتماد بازارهای داخلی، بلکه بازارهای منطقهای را هم به دست آورده بود و راه پیشرفت و ترقی و رشد را برای دیگران هم باز میکرد، در نتیجه راههای موفقیت او بازتر میشد و مورد استقبال بازارهای مصر و یمن و شام و حبشه و...قرار میگرفت.
10- ابتکار و استقلال جویی.
استقلال جویی و استقلال طلبی و استقلال اندیشی این بانو از لابه لای رفتار و کردار شایستهاش پیدا میشود، و این از برجستگیها و امتیازات بلند او بشمار میرود. چرا که اگر انسان از نظر فکر و اندیشه، متکبر و مستقل نباشد، نمیتواند در میدان عمل و تجارت و مدیریت و حساسترین لحظات تصمیم گیری، به طور مستقل فکر کند و عمل کند.حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بر اساس این ویژگی بود که دهها خواستگار دارندهی زر و زیور و کاروان تجارتی و صاحب امکانات را قبول نکرد و به همهی آنها «نه»! گفت و طوری عمل کرد که همه فکر کردند او تصمیم به ازدواج ندارد، اما وقتی که او با انسانی امین و پاکدل و متفکر و شایسته کردار و روحی بزرگ یعنی محمد صلی الله علیه و آله آشنا شد، همهی آداب و رسوم جاهلی و خرافی را مسخره کرد و خود پیشنهاد ازدواج به محمد داد.
و وقتی غوغایی از هیاهو و جنجال به راه افتاد که دختر ثروتمند و مقتدری چون شما با جوان تهی دستی چون محمد نباید ازدواج کند، با قدرتی استوار و ابتکار، ایستاد و همهی ثروت و امکانات خود را به محمد صلی الله علیه و آلهبخشید و نشان داد که حُسن انتخاب، حُسن عاقبت، سعادت، شخصیت، عظمت، شکوه و... چیزی است که برای به دست آوردن آن نه تنها پول، کاروان تجارتی، زر و زیور، شهرت و قدرت، مهم نیست، بلکه باید از هستی گذشت.
یکی از اسناد تاریخی آورده است که: «وَکانَت خَدیجَة اِمْرَاةً حازِمَةً نَبیلَةً شَریفةً... قالَت: یابْن عَمَّ! اِنّی رَغِبتُ فیکَ لِقِرابَتِکَ مِنِّی وَ شَرَفِکَ مِنْ قَوْمِکَ وَ اَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَصِدْقِ حَدیثِکَ وَ حُسْن خُلْقِکَ... »؛ «خدیجه (سلام الله علیها) به راستی بانویی خردمند و خردورز و بسیار پر شرافت بود.
او در روزگار خود از نظر ریشه و تبار از بهترینهای قریش بود و از نظر ثروت و امکانات، ثروتمندان آنها بود. بسیاری از چهرههای سرشناس عرب و عجم برای پیوند با او سخت میکوشیدند و خواستگار بی قرار او بودند اما او به آنان پاسخ منفی داد و در همان حال خود با هوشمندی و آینده نگری به خواستگاری پیامبر رفت و گفت: من به خاطر خویشاوندی و همفکری و به دلیل شرافت، امانت، راستی و منش شایستهات دل در گرو مهر تو دارم و به آن هستم که اگر بپذیری با تو پیمان زندگی مشترک امضا کنم.».
11- هدف داری و فداکاری.
این ویژگی را میتوان در تمام ویژگیهای بارز خدیجه (سلام الله علیها) دید، زندگی پرفراز و نشیب او نشانهی آن است که به دنبال هدف پاک و صاف و بلند و درخشانی بود. هدفی بالاتر از زر و زیور دنیا و کاروانهای تجارتی و...هدفی بالاتر از زندگی روزمرّه و خور و خواب، و هدفی ارجمندتر از آسایش و آرامش و شخصی و خانوادگی.این بانو مانند موجِ بی قراری بود که در راه هدف، آرامش نداشت ولی وقتی به ساحل وجود محمد صلی الله علیه و آله رسید و در آن جا به عدالت خواهی و حق و ایمان و اخلاص، پاکی و امانت، نجابت و شرافت، بشردوستی و کرامت، وجدان و فطرت و دیگر ارزشهای انسانی و خداپسندانه را دید خود را در نزدیکی هدف دید.
و از اینجا میتوانیم به راز احترام بسیار پیامبر به «خدیجه» برسیم، به این که پیامبر چقدر او را دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند، در فراز و نشیب زندگی، توفانهای اجتماعی و فرهنگی، او را از مشاوران خود میدانستند و از دیدگاههای او استفاده میکردند.
و همیشه نیکیهای «خدیجه» بر زبان پیامبر بود و برای هرکس که از آن بانو خاطرهای داشت، احترام قائل بودند.
بسیار در تاریخ آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمودند: «خَدیجَةُ وَاَینَ مِثْلُ خَدیجَةِ؟....»؛
«از خدیجه سخن گفتید، کجا مانند او پیدا میشود؟....».
12- حق جویی و حق پذیری.
در این دنیا خیلی از افراد هستند که مستیهای گوناگون، آفت جانشان میشود و نعمتهای زندگی بلای وجودشان و رزق و روزیهای خدا، زهر تلخ و موجب مرگشان میشود. یکی در اوج زیبایی و تناسب اندام است، و همان مستی زیبایی و ماهرویی، آفت جانش میشود.دیگری غرق در ثروت و امکانات است و از در و دیوار و آسمان و زمین برایش میریزد، ولی همان ثروت و دارایی او را به تباهی و نابودی میکشاندسومی در اوج اقتدار است و روزگار بر وفق مُرادش است، و این چرخش یکنواخت روزگار و احساس بی نیازی، او را از چرخش ناگهانی آن غافل ساخته و به طغیان می کشاندش.چهارمی مست جوانی است، و این نیروی جوشان و خروشان، قاتل جان و ایمان و خروش میشود.یکی دریای موّاج آگاهیها و دانشهاست و در مستی آن غرق است و دیگری در اوج شهرت است و همان آلت قتالۀ شخصیت او میشود.
یکی بر کرسی قدرت و فرمانروایی جا خوش کرده و همان ریاست و راحتی، او را به خودکامگی و طغیان میرساند و دنیا و آخرتش را میسوزاند و او را از راحتی به ناراحتی میرساند. همین طور میتوان شمرد و تمام هم نمیشود... اما این بانوی بلندمرتبه، با اینکه غرق در زر و زیور، جمال و کمال، شور و شعور، عقل و درک، شهرت و آواز، و استقلال و...بود، از آفتها و مستیهای آنها خود را حفظ کرد چرا که دارای روح حق پذیری و حق جویی بود، به خاطر همین هم نخستین ایمان آورندهی به خدا و پیامبر از زنان و پیشگام تر ین در اسلام و نماز و هجرت و جهاد و فداکاری بود.
سپس پاداش این حق پذیری هم این بود که خدای پرمهر و بنده نواز، به فرشتهی وحی فرمان داد که در وقت فرود بر پیامبر صلی الله علیه و آله، درود و سلام او را هم به وسیلهی بندهی برگزیدهاش به خدیجه (سلام الله علیها) برساند، تا ثابت شود که خدا به پاداش آن ایمان خالص و ژرف و آن اعمال شایسته و پایدار، مقر زیبایی در بهشت برای او آماده کرده است (وَبَشِّرُها بَیْتٍ فِی الجَنَّةٍ مِن قَصْبٍ لاضحبٍ فیه وَلا نَصب... )
13- درایت و خردمندی.
نعمت خرد و خردمندی و خردورزی درست، یعنی نگاه متفکرانه بر پدیدههای آفرینش و شناخت روابط آنها، یعنی دقت در سازمان وجودی خودمان، یعنی هدف داری و هدف شناسی و آراستگی به ارزشها و پیراستگی از ضد ارزش ها و در کل یعنی اوج گرفتن به بندگی و ساختن شایسته و بایستهی دنیا و آخرت بر اساس حق و عدل و برابری و ایثار و فداکاری.«اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمن وَ اکْتُسِبَ بِهِ الَجنان»؛ (31) «عقل آن است که به وسیلهی آن خدای رحمان پرستش شود و به وسیلهی آن بهشت نصیب انسان شود.».
با دقت در معنای عقل، پس در نتیجه خدیجه (سلام الله علیها) خردمندترین بانوان روزگار است، چرا که او در پرتو خروش بود که نخستین بانویی بود که ایمان و اسلام آورد، همراز و همسنگر و مددکار پیامبر صلی الله علیه و آله شد و همهی هستی خود را خردمندانه برای ساختن دنیا و آخرتش ریخت و فدا کرد.
او در این راه، جهاد و فداکاری میکرد، پیامبر را دلداری میداد، به او امید میداد، او را دلگرم میکرد و پناهش میداد.
یکی از نوشتههای تاریخی میگوید: «وَکانَتْ مِنْ اَحْسَنِ النِّساءِ جَمالاً، وَاَکْمَلُهُنَّ عَقلاً، وَاَتمَهُنَّ رَأیاً، وَاَکْثرُهُنَّ عِفَّةً وَدنیاً وحیاءً وَمُرُوَّةً وَمالاً... »؛
«خدیجه (سلام الله علیها) در زیبایی ظاهری و باطنی، زیباترین زنان روزگارش بود و از نظر خرد و اندیشه، خردمندترین و اندیشمندترین آنان، او در پاک روشی و پاک منشی، دین باوری و خداجویی، وقار و حیا و عزت و آزادگی آراستهترین ها بود و در ثروت و امکانات، ثروتمندترین آن ها بشمار می رفت.».
سخن آخر
با توجه به ویژگیهای مطرح شده مشخص است که، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) دارای خود اندیشی و نو اندیشی هستند. این بانوی مکرمه اگرچه از تبار انسانهای اصیل و با شرافت عرب آن زمان بودند لیکن خودشان، دارای امتیازات تحسین برانگیزی بودند و همواره برای رشد و پرورش چنین صفات انسانی و خداپسندانه تلاش میکردند.پینوشتها:
- سید بن طاووس حسنی، منهج الدعوات، ص 5؛ ابراهیم بن علی عامل کفعمی، مصباح کفعمی، ص 302؛ سید بن طاووس، الإقبال، ص 137.
- طوسی، امالی طوسی، ص 175؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 529؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن.
- ج 3، ص 493؛ محمد رضا قمی مشهدی، تفسیرکنز الدقائق و بحرالقرائب، ج 7، ص 349؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی معرفة الصحابه، ج 8، ص 102؛ محمدبن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی و ارشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 157.
- ابن مقازلی شافعی، مناقب الامام علی ابن البیطالب، ج 1، ص 83؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 18، ص 17.
- ابوالقاسم فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص 547؛ سیلاوی، الانوارالساطعه من الغراءالطاهره خدیجة بنت خویلد، ص 348.
- عمادالدین طبری، بشارت المصطفی، ص 217.
- سوره حجر (15)، آیات 94 تا 96.
- سیلاوی، همان، ص 159، برگرفته از بحارانوار، ج 18، ص 241.
- محمدباقرمجلسی، همان، ج 18، ص 243؛ محمدصادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن، ج 16، ص 248؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه، ج 6، ص 86؛ ابن حجرعسقلانی، همان، ج 8، ص 102؛ احمد بن علی مقریزی، امتاع الاسماع، ج 6، ص 25؛ محمد بن یوسف صالحی شامی، همان، ج 7، ص 148؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج 1، ص 508.
- سیلاوی، همان، ص 100؛ محدث نوری، مستدرک وسائل الشیعه، ج 14، ص 203؛ محمدباقرمجلسی، همان، ج 16، ص 69؛ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج 2، ص214.
- علی بن یوسف حلی، العدد القویة، ص 219؛ سیلاوی، همان، ص 127.
- سیلاوی، همان، ص 375؛ ذبیح الله محلاتی، همان، ج 2، ص 203.
- محمدالحسون، اعلام النساء، ص 321.
- ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج 1، ص 64؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 1، ص 211؛ بیهقی، دلائل النبوة، ج 1، ص90.
- - قطب الدین راوندی، همان، ج 1، ص 85؛ محمدباقرمجلسی، ج 19، ص16.
- عبدالله مامقامی، تنقیح المقال من فضل النساء، ج 3، ص 77.
- شیبانی، الکامل، ج 2، ص 63؛ عبدالرحمن ابوالفرج ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 367؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 147؛ عبیدالله بن احمدحسکانی، شواهد التنزیل لقوائد التفضیل، ج 1، ص 485.
- زین الدین محمدبن علی ابن شهر آشوب، مناقب ال ابی طالب، ج 1، ص 175.
- محمدباقرمجلسی، همان، ج 16، ص 11.
- همان، ج 16، صص 71-70؛ سیلاوی، همان، ص 102.
- محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 2، ص 79؛ ابن هشام، سیره ی ابن هشام، ج 1، ص 379.
- محمدبن یعقوب بن اسحاق کلینی، اصول کافی، ج 3، ص 218؛ محمدبن حسن بن علی بن محمدبن حسین حرعاملی، وسایل الشیعه، ج 3، ص 243.
- گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 359.
- ذبیح الله محلاتی، همان، ج 2، ص 206؛ عزالدین ابن اثیر، همان، ج 5، ص 438.
- محمدباقرمجلسی در زمان خود از بعضی از بزرگان آورد که: مکان این خانه در مکه معلوم و مشهور است. بحارالانوار، ج 22، ص 167.
- مرتضی ابن محمدامین دزفولی، مناسک حج، ص 122؛ محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج 20، ص 69.
- سبط ابن الجوزی، تذکرة الخواص، ص 271.
- محمدالحسون، همان، ص 19.
- محمدباقرمجلسی، همان، ج 16، ص 1.
- ذبیح الله محلاتی، همان، ج 2، ص 207؛ محمدباقرمجلسی، همان، ج 43، ص 130.
- سبط ابن الجوزی، همان، ص 272.
- محمدحسین طباطبایی، تفسیرالمیزان، ج 2، ص 376، به نقل از اصول کافی، ج 1، ص11.
- ذبیح الله محلاتی، همان، ج 2، ص 204.
کتابنامه:
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی تا.ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابة، بیروت، انتشارات دارالفکر،1409ه.
ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه، بیروت، دارالفکر،1409ه.
ابن جوزی، عبد الرحمن، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت، انتشارات صادق،1358ه.
ابن سیدالناس، عیون الأثر، بیروت، انتشارات دار القلم،1414ه.
ابن شهر آشوب، زین الدین محمدبن علی، مناقب ال ابی طالب، بی جا، انتشارات ذوی القربی، چاپ دوم، بی تا.
ابن هشام، سیره ی ابن هشام، بیروت، انتشارات دارالجیل،1411ه.
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، تبریز، مکتبه ی بنی هاشم،138ش.
امین انصاری، مرتضی ابن محمد، مناسک حج، قم، انتشارات مجمع فکر اسلامی،1425ه.
بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران، انتشارات موسسه بنیاد بعثت،1416ه.
البصری الزهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار النشر دار صادر بی تا.
بیهقی، دلائل النبوة، بی تا، بی جا.
تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامى،1365 ش، چاپ: دوم.
جوزی حنفی، سبط بن فرج، تذکرة الخواص، شریف رضی،1418 ه، قم.
حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، قم، مؤسسه ال البیت،1308ه.
حسکانی، عبید الله، شواهد التنزیل لقوائد التفضیل، تهران، وزارت ارشاد،1411ه.
حسنی، سید بن طاووس، الإقبال، تهران، دارالکتب الاسلامیة،1367ش .
حسنی، سید بن طاووس، منهج الدعوات، قم، دارالذخائر،1411ه.
الحسون، محمد، اعلام النساء المؤمنات، بی جا، انتشارات اسوه،1411ه.
حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، قم، انتشارات سید الشهداء،1408ه.
راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی،1409ه .
راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی،1409ه.
سیلاوی، الانوار الساطعة، چابخانه علمیه،1421ه.
شیبانی، محمد بن عبد الکریم، الکامل فی التاریخ، دار النشر، دار الکتب العلمیة، بیروت،1415 هـ، الطبعة : ط 2، تحقیق : عبد الله القاضی.
صالحی شامی، یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، بیروت، دارالکتب العلمیة،1414ه .
طبری، عماد الدین، بشارت المصطفی، نجف اشرف، انتشارات کتابخانه حیدریه، چاپ : دوم،1383 هجرى.
طوسی، محمد بن حسن، امالی طوسی، قم، انتشارات دارالثقافیة،1414ه.
عسقلانی، ابن حجر، الأصابه، بیروت، دارالکتب العلمیة،1415ه.
فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، مؤسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامى چاپ : اول،1410 هجرى.
قمی مشهدی، محمد رضا، کنز الدقائق، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ اسلامی،1368ش.
کفعمی، ابراهیم بن علی، مصباح کفعمی، قم، انتشارات رضى (زاهدى)، چاپ : دوم،1405 هجرى.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیةةچاپ چهارم،1365ش.
الگنجی الشافعی، محمد بن طلحه، کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب، داراحیاء تراث اهل البیت، طهران، 1404 ه، چاپ سوم.
مامقامی، عبد الله، تنقیح المقال، نجف، طبع رحلی، چاپ سنگی، مطیعه رضویه، بی تا.
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفا،1404ه.
محدث نوری، مستدرک وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آلالبیت،1308ه.
محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404ه.
مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیة،1420ه.
نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، بی جا، دار الاحیاء للتراث العربی، چاپ هفتم، بی تا.
واسطی معروف به ابن المغازلی (شافعی)، علی بن محمد، المناقب، دار الاثار، یمن، صنعا،1424، چاپ اول.
یاقوت حموی، معجم البلدان، بی جا، انتشارات دارالصادر، چاپ دوم 1995ه.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}