احکام نجوم از دیدگاه امام صادق (ع)
احکام نجوم از دیدگاه امام صادق (ع)
احکام نجوم از دیدگاه امام صادق (ع)
نویسنده:على زمانى قمشه اى
از امامصادق(ع)و سایر پیشوایان مذهب جعفرى علیهمالسلام روایات فراوانى درباره دلالت نجوم برظهور پیامبران و ائمه علیهمالسلام وارد شده است .
- از جمله این دلائل عبارتند از:
1 - امام محمد باقر(ع) فرموده است: «نبوت حضرت نوح از طریق علمنجوم به دست آمد» [1](و مردم از آن خبردار شدند).
2 - امام صادق(ع) فرمود: «آزر منجم نمرود بود و جز به فرمان اوکارى انجام نمىداد «آزر» شبى اوضاع کواکب را مشاهده کرد،صبحگاهان به نمرود گفت: دیشب امر عجیبى مشاهده کردم، نمرود گفت:
چیست؟ گفت: در زمان ما کودکى به دنیا خواهد آمد که نابودى ما بهدست اوست و به همین زودى مادرش به او آبستن خواهد گشت. نمرودشگفتزده پرسید آیا مادرش هنوز به او آبستن نشده؟ گفت: نه، نمرودفرمان داد مردها از زنها جدا گردند در همین زمان مادر ابراهیم(ع) به ابراهیم آبستن شد، نمرود چون از این امر اطلاع یافت فرمان دادزنان متخصص امر زایمان و جنینشناس، شکم زنان شهر از جمله مادرابراهیم را معاینه کردند، پس از معاینه مادر ابراهیم(ع) گفتند:
بچهاى در آن نمىبینیم، دیگربار منجم بشارت داده گفت: آنفرزند(ابراهیم(ع» به آتش خواهد سوخت [خبر از در آتش افتادنابراهیم دادند] اما از طریق علم نجوم نفهمید که خداوند او را نجاتخواهد داد[2]. به گفته سید بن طاووس(ره) این حدیث در تفسیر علىبن ابراهیم، در تاریخ طبرى، در قصص الانبیاء راوندى، در تفسیرثعلبى و دیگران بازگو شده است. سید مىافزاید: اخترشناسان از نبوتو رسالتحضرت موسى بن عمران(ع) خبر دادند، همچنین خبر از زاده شدناو دادند، از اینرو فرعون فرمان داد پسران بنىاسرائیل را کشتند،چنانکه زمخشرى هم در تفسیر کشاف به قلم آورده است. اخترشناسان ازرسالتحضرت مسیح(ع) خبر دادند، گروهى به دیدار او شتافتند و بهمادرش مژده رسالت او را رساندند.
منجمان یهود از نبوت حضرت محمد(ص) خبر دادند.
علامه مجلسى(ره) افزده است: هرقل پادشاه روم و خسروان ایران از راهنجوم به نبوت پیامبر ما(ص) رسیده بودند، چنانکه سید بن طاووس نیزاین امر را خاطرنشان ساخته و طبرى نیز در تاریخ خود نگاشته است.
نیز گزارشهاى فراوانى به دست ما رسیده است که پادشاهان ایرانزمیناز راه نجوم دریافته بودند که مسلمانان بر آنان چیره خواهند گشت،و حتى رستم فرخزاد را با فریب به جنگ مسلمانان روانه داشتند.
سید افزوده است اخترشناسان از راه نجوم به امامتحضرت مهدى(ع) دستیازیدند [3] .
مرحوم کلینى از عبدالرحمان بن سیابه روایت کرده که او گفت:
به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت گردم مردم مىگویند نظر و کاوش درعلم نجوم صحیح نیست ولى من آن را خوش دارم، اگر به دین من زیانوارد مىکند مرا بدان نیازى نیست و از آن صرفنظر مىکنم؟ فرمود: بهدین تو ضرر نمىزند، سپس افزود شما در چیزى به کاوش پرداختهاید کهکثیرش را درکتان قابل نیست و قلیلش هم سودآور نمىباشد [4] .
نظر فقها درباره علم نجوم
1 - شیخ اعظم انصارى(ره) این مساله را در چند بخش مورد ارزیابىقرار داده است:
اول: گزارش و خبر از اوضاع فلکى و کواکب; اگر براساس اصول صحیح وقواعد علمى باشد، مانند خبر از سیر و گردش کواکب و پدیده خسوف کهناشى از حایل شدن زمین بین ماه و خورشید، و کسوف که در اثر مانعشدن ماه از نور خورشید به زمین است، این بخش صحیح است و خبر دادناز آن هم جایز است، حتى آنان که منکر احکام نجوم هستند، همچون سیدمرتضى، این بخش را پذیرفتهاند. دلیل و تایید این بخش روایاتى استاز پیشوایان دین که مثلا اگر قمر در برج عقرب باشد، ازدواج ومسافرت کراهت دارد. و روایات کسوف و خسوف.
دوم: اگر اساس کار منجم تجربه قطعى باشد و بر این پایه خبر دهد کهکواکب دلالت دارند فلان پدیده رخ خواهد داد، گزارش از چنین امرىصحیح است و قطعا حرام نیستیک نمونه آن قضیهاى است که بر مروج علماخترشناسى و زندهکننده آن یعنى خواجه نصیرالمله والدین رخ داد. اودر یکى از سفرها به آسیابى رسید و در آنجا منزل گزید، آسیابانگفت: امشب زیر سقف استراحت کن زیرا باران مىبارد، خواجه به اوضاعفلک نگاهى انداخت و گمانى به بارش باران نبرد. آسیابان گفت: منسگى دارم که شبهاى بارندگى بالاى پشتبام نمىرود و زیر سقفمىخوابد. ولى خواجه بر پشتبام خوابید و شب هنگام باران بر اوباریدن گرفت، او از این وضع خیلى در شگفت ماند.
سوم: اگر پدیدهها و رخدادهائى که به دلالت نجوم پدید مىآیند را اثرمستقیم و مستقل اختران بدانیم(بدون استناد به خداوند) و از آن خبردهیم، چنین حکم وگزارشى حرام است و مساله تنجیم حرام در این بخشتمرکز یافته است، دلیل آن ظاهرا احادیث و فتواهاى فقها است، ازاینرو در احادیث آمده: منجم ، ساحر و کاهن ملعوناند. باز در حدیثمىخوانیم: اگر کسى منجم و کاهن را تصدیق کند، به آنچه بر محمد(ص)(قرآن و اسلام) نازل گشته، کافر شده است. از اینرو: انسان اگرتاثیر اوضاع فلکى را از خود افلاک بداند، یعنى نجوم، استقلال درتاثیر دارند، افلاک علت تامه به شما روند، فاعل بالاراده و صاحباختیار جهان باشند و خالق پدیدهها به حساب آیند، چنین عقیدهاى کفراست.
«سید بن طاووس، شیخ بهائى و مجلسى»-رحمالله علیهما- و «ابن ابىالحدید» تصریح دارند که اگر کسى چنین پندارد که افلاک و نجومقدیمند، و نیازى به خالق و فلک آفرین ندارند، او کافر است زیراکافران بر این عقیدهاند که بارش باران و برف به خاطر طلوع و غروباختران است نه به مشیتخداوند.
شیخ بهائى(ره) مىنویسد: امورى که اخترشناسان بر پایه آنها حکم بهحوادث آینده مىکنند، بر اصول زیر استوار است:
1 - برخى از اصول یاد شده از اصحاب وحى علیهم السلام گرفته شدهاست.
2 - اخترشناسان در پارهاى از آنها ادعاى تجربه دارند.
3 - برخى از آنها مبتنى بر امورى است که نیروها و ادراکات بشرىبدانها احاطه نمىیابد، آنسان که امام صادق(ع) فرمود: اخترشناسىدانشى استکهکثیر آن به درک نمىآید و قلیلآن نتیجهبخش نیست ازاینجاست که در احکام منجمانخطا راه مىیابد [5] .
صاحب جواهر، فقیه نامى شیعه مىنویسد: احادیثى که دلالتبر صحت علمنجوم دارند به قدرى زیاد است که قابل حصر نیست. در مقابل نیزروایاتى بر عدم تکیه به نجوم دلالت دارند، در این احادیث منجمانتکذیب شده و بسان کاهن و ساحر قلمداد گشتهاند.
لیکن مىتوان بین این دو دسته روایات را آشتى داد و جمع کرد،بدینگونه که بگوئیم: اگر اعتقاد بر این باشد که نجوم، صاحباناراده مستقل، فاعل مختار و تاثیراتشان مستقل استبدون این کهمسخر خداوند باشند، [چنان که منجمان قبل از اسلام بر این باوربودهاند]، در این صورت منجم مانند ساحر و کاهن است. اما اگراعتقاد بر این باشد که اوضاع فلکى [اتصالات، اقترانات، انفصالات،تربیعات، تسدیسات و...] همه نشانهها و علامات سنتخدا و عادت اوباشند، یعنى بر این باور باشیم که عادت خدا بر این امر جارى استکه مثلا فلان اختر فلان تاثیر را دارد و حقتعالى تاثیرات آنها رابه مقتضاى حکمتخویش قرار داده است، در این صورت حرام نیست،مىتوانیم فراگیریم، آموزش دهیم، پژوهش به عمل آوریم، به ویژه اینکه حقتعالى قادر است تاثیرات آنها را به وسیله صدقه دادن، دعا وراز و نیاز داشتن، تغییر دهد. زیرا حقتعالى هرچه را بخواهد محوکرده و هرچه را بخواهد ثابتباقى مىدارد. (یمحواالله ما یشاء ویثبت و عنده ام الکتاب) [6].
ولى احاطه به دقائق اخترشناسى بر غیر خزینهداران علم الهى میسورنیست، زیرا دیگران احاطه کامل به احوال و اوضاع فلکى و اقتراناتکواکب ندارند. لیکن سخن فوق نباید مانع از نظر و کاوش در کتب وتحقیقات اهل نجوم گردد، زیرا احوال و اوضاعى را براى نجوم واختران به نگارش آوردهاند که غالبا اتفاق مىافتد و آنها را بایداحتیاطا عمل کرد، از اینرو مىبینیم گروهى از شیعه این دانش را فراگرفته که در میان آنان علما و محدثان بزرگ وجود داشتهاند [7] .
صاحب جواهر آنگاه یک فهرستبزرگ از اسامى آنان یادآور شده که مادر آینده به آنها خواهیم پرداخت.
مولوى در مثنوى نیز هم دلالت نجوم و آثار قضا و قدر آنها راپذیرفته و هم معتقد به احتیاط است. آنسان که صاحب جواهر نیز گفته،جانب احتیاط باید رعایت گردد. وى چنین مىسراید:
نحس کیوان یا که سعد مشترى ناید اندر حصر اگرچه بشمرى لیک هم بعضى از این هر دو اثر شرح باید کرد بهر نفع و ضر تا شود معلوم آثار قضا شمهاى مر اهل سعد و نحس را طالع آن کس که باشد مشترى شاد گردد از نشاط و سرورى و آن که را طالع زحل، از هر شرور احتیاطش لازم آید در امور گر نگویم آن زحل استاره را ز آتشش سوزد مر آن بیچاره را جنبش اختر نیاید جز سقیم برندارد جز که آن لطف عمیم اذکرواالله شاه ما دستور داد دید اندر نار، ما را نور داد [8]
پس باید نحوست آنها را با صدقه، ذکر خدا، برطرف کرد تا لطف عمیمخدا شامل گردد.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
- از جمله این دلائل عبارتند از:
1 - امام محمد باقر(ع) فرموده است: «نبوت حضرت نوح از طریق علمنجوم به دست آمد» [1](و مردم از آن خبردار شدند).
2 - امام صادق(ع) فرمود: «آزر منجم نمرود بود و جز به فرمان اوکارى انجام نمىداد «آزر» شبى اوضاع کواکب را مشاهده کرد،صبحگاهان به نمرود گفت: دیشب امر عجیبى مشاهده کردم، نمرود گفت:
چیست؟ گفت: در زمان ما کودکى به دنیا خواهد آمد که نابودى ما بهدست اوست و به همین زودى مادرش به او آبستن خواهد گشت. نمرودشگفتزده پرسید آیا مادرش هنوز به او آبستن نشده؟ گفت: نه، نمرودفرمان داد مردها از زنها جدا گردند در همین زمان مادر ابراهیم(ع) به ابراهیم آبستن شد، نمرود چون از این امر اطلاع یافت فرمان دادزنان متخصص امر زایمان و جنینشناس، شکم زنان شهر از جمله مادرابراهیم را معاینه کردند، پس از معاینه مادر ابراهیم(ع) گفتند:
بچهاى در آن نمىبینیم، دیگربار منجم بشارت داده گفت: آنفرزند(ابراهیم(ع» به آتش خواهد سوخت [خبر از در آتش افتادنابراهیم دادند] اما از طریق علم نجوم نفهمید که خداوند او را نجاتخواهد داد[2]. به گفته سید بن طاووس(ره) این حدیث در تفسیر علىبن ابراهیم، در تاریخ طبرى، در قصص الانبیاء راوندى، در تفسیرثعلبى و دیگران بازگو شده است. سید مىافزاید: اخترشناسان از نبوتو رسالتحضرت موسى بن عمران(ع) خبر دادند، همچنین خبر از زاده شدناو دادند، از اینرو فرعون فرمان داد پسران بنىاسرائیل را کشتند،چنانکه زمخشرى هم در تفسیر کشاف به قلم آورده است. اخترشناسان ازرسالتحضرت مسیح(ع) خبر دادند، گروهى به دیدار او شتافتند و بهمادرش مژده رسالت او را رساندند.
منجمان یهود از نبوت حضرت محمد(ص) خبر دادند.
علامه مجلسى(ره) افزده است: هرقل پادشاه روم و خسروان ایران از راهنجوم به نبوت پیامبر ما(ص) رسیده بودند، چنانکه سید بن طاووس نیزاین امر را خاطرنشان ساخته و طبرى نیز در تاریخ خود نگاشته است.
نیز گزارشهاى فراوانى به دست ما رسیده است که پادشاهان ایرانزمیناز راه نجوم دریافته بودند که مسلمانان بر آنان چیره خواهند گشت،و حتى رستم فرخزاد را با فریب به جنگ مسلمانان روانه داشتند.
سید افزوده است اخترشناسان از راه نجوم به امامتحضرت مهدى(ع) دستیازیدند [3] .
مرحوم کلینى از عبدالرحمان بن سیابه روایت کرده که او گفت:
به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت گردم مردم مىگویند نظر و کاوش درعلم نجوم صحیح نیست ولى من آن را خوش دارم، اگر به دین من زیانوارد مىکند مرا بدان نیازى نیست و از آن صرفنظر مىکنم؟ فرمود: بهدین تو ضرر نمىزند، سپس افزود شما در چیزى به کاوش پرداختهاید کهکثیرش را درکتان قابل نیست و قلیلش هم سودآور نمىباشد [4] .
نظر فقها درباره علم نجوم
1 - شیخ اعظم انصارى(ره) این مساله را در چند بخش مورد ارزیابىقرار داده است:
اول: گزارش و خبر از اوضاع فلکى و کواکب; اگر براساس اصول صحیح وقواعد علمى باشد، مانند خبر از سیر و گردش کواکب و پدیده خسوف کهناشى از حایل شدن زمین بین ماه و خورشید، و کسوف که در اثر مانعشدن ماه از نور خورشید به زمین است، این بخش صحیح است و خبر دادناز آن هم جایز است، حتى آنان که منکر احکام نجوم هستند، همچون سیدمرتضى، این بخش را پذیرفتهاند. دلیل و تایید این بخش روایاتى استاز پیشوایان دین که مثلا اگر قمر در برج عقرب باشد، ازدواج ومسافرت کراهت دارد. و روایات کسوف و خسوف.
دوم: اگر اساس کار منجم تجربه قطعى باشد و بر این پایه خبر دهد کهکواکب دلالت دارند فلان پدیده رخ خواهد داد، گزارش از چنین امرىصحیح است و قطعا حرام نیستیک نمونه آن قضیهاى است که بر مروج علماخترشناسى و زندهکننده آن یعنى خواجه نصیرالمله والدین رخ داد. اودر یکى از سفرها به آسیابى رسید و در آنجا منزل گزید، آسیابانگفت: امشب زیر سقف استراحت کن زیرا باران مىبارد، خواجه به اوضاعفلک نگاهى انداخت و گمانى به بارش باران نبرد. آسیابان گفت: منسگى دارم که شبهاى بارندگى بالاى پشتبام نمىرود و زیر سقفمىخوابد. ولى خواجه بر پشتبام خوابید و شب هنگام باران بر اوباریدن گرفت، او از این وضع خیلى در شگفت ماند.
سوم: اگر پدیدهها و رخدادهائى که به دلالت نجوم پدید مىآیند را اثرمستقیم و مستقل اختران بدانیم(بدون استناد به خداوند) و از آن خبردهیم، چنین حکم وگزارشى حرام است و مساله تنجیم حرام در این بخشتمرکز یافته است، دلیل آن ظاهرا احادیث و فتواهاى فقها است، ازاینرو در احادیث آمده: منجم ، ساحر و کاهن ملعوناند. باز در حدیثمىخوانیم: اگر کسى منجم و کاهن را تصدیق کند، به آنچه بر محمد(ص)(قرآن و اسلام) نازل گشته، کافر شده است. از اینرو: انسان اگرتاثیر اوضاع فلکى را از خود افلاک بداند، یعنى نجوم، استقلال درتاثیر دارند، افلاک علت تامه به شما روند، فاعل بالاراده و صاحباختیار جهان باشند و خالق پدیدهها به حساب آیند، چنین عقیدهاى کفراست.
«سید بن طاووس، شیخ بهائى و مجلسى»-رحمالله علیهما- و «ابن ابىالحدید» تصریح دارند که اگر کسى چنین پندارد که افلاک و نجومقدیمند، و نیازى به خالق و فلک آفرین ندارند، او کافر است زیراکافران بر این عقیدهاند که بارش باران و برف به خاطر طلوع و غروباختران است نه به مشیتخداوند.
شیخ بهائى(ره) مىنویسد: امورى که اخترشناسان بر پایه آنها حکم بهحوادث آینده مىکنند، بر اصول زیر استوار است:
1 - برخى از اصول یاد شده از اصحاب وحى علیهم السلام گرفته شدهاست.
2 - اخترشناسان در پارهاى از آنها ادعاى تجربه دارند.
3 - برخى از آنها مبتنى بر امورى است که نیروها و ادراکات بشرىبدانها احاطه نمىیابد، آنسان که امام صادق(ع) فرمود: اخترشناسىدانشى استکهکثیر آن به درک نمىآید و قلیلآن نتیجهبخش نیست ازاینجاست که در احکام منجمانخطا راه مىیابد [5] .
صاحب جواهر، فقیه نامى شیعه مىنویسد: احادیثى که دلالتبر صحت علمنجوم دارند به قدرى زیاد است که قابل حصر نیست. در مقابل نیزروایاتى بر عدم تکیه به نجوم دلالت دارند، در این احادیث منجمانتکذیب شده و بسان کاهن و ساحر قلمداد گشتهاند.
لیکن مىتوان بین این دو دسته روایات را آشتى داد و جمع کرد،بدینگونه که بگوئیم: اگر اعتقاد بر این باشد که نجوم، صاحباناراده مستقل، فاعل مختار و تاثیراتشان مستقل استبدون این کهمسخر خداوند باشند، [چنان که منجمان قبل از اسلام بر این باوربودهاند]، در این صورت منجم مانند ساحر و کاهن است. اما اگراعتقاد بر این باشد که اوضاع فلکى [اتصالات، اقترانات، انفصالات،تربیعات، تسدیسات و...] همه نشانهها و علامات سنتخدا و عادت اوباشند، یعنى بر این باور باشیم که عادت خدا بر این امر جارى استکه مثلا فلان اختر فلان تاثیر را دارد و حقتعالى تاثیرات آنها رابه مقتضاى حکمتخویش قرار داده است، در این صورت حرام نیست،مىتوانیم فراگیریم، آموزش دهیم، پژوهش به عمل آوریم، به ویژه اینکه حقتعالى قادر است تاثیرات آنها را به وسیله صدقه دادن، دعا وراز و نیاز داشتن، تغییر دهد. زیرا حقتعالى هرچه را بخواهد محوکرده و هرچه را بخواهد ثابتباقى مىدارد. (یمحواالله ما یشاء ویثبت و عنده ام الکتاب) [6].
ولى احاطه به دقائق اخترشناسى بر غیر خزینهداران علم الهى میسورنیست، زیرا دیگران احاطه کامل به احوال و اوضاع فلکى و اقتراناتکواکب ندارند. لیکن سخن فوق نباید مانع از نظر و کاوش در کتب وتحقیقات اهل نجوم گردد، زیرا احوال و اوضاعى را براى نجوم واختران به نگارش آوردهاند که غالبا اتفاق مىافتد و آنها را بایداحتیاطا عمل کرد، از اینرو مىبینیم گروهى از شیعه این دانش را فراگرفته که در میان آنان علما و محدثان بزرگ وجود داشتهاند [7] .
صاحب جواهر آنگاه یک فهرستبزرگ از اسامى آنان یادآور شده که مادر آینده به آنها خواهیم پرداخت.
مولوى در مثنوى نیز هم دلالت نجوم و آثار قضا و قدر آنها راپذیرفته و هم معتقد به احتیاط است. آنسان که صاحب جواهر نیز گفته،جانب احتیاط باید رعایت گردد. وى چنین مىسراید:
نحس کیوان یا که سعد مشترى ناید اندر حصر اگرچه بشمرى لیک هم بعضى از این هر دو اثر شرح باید کرد بهر نفع و ضر تا شود معلوم آثار قضا شمهاى مر اهل سعد و نحس را طالع آن کس که باشد مشترى شاد گردد از نشاط و سرورى و آن که را طالع زحل، از هر شرور احتیاطش لازم آید در امور گر نگویم آن زحل استاره را ز آتشش سوزد مر آن بیچاره را جنبش اختر نیاید جز سقیم برندارد جز که آن لطف عمیم اذکرواالله شاه ما دستور داد دید اندر نار، ما را نور داد [8]
پس باید نحوست آنها را با صدقه، ذکر خدا، برطرف کرد تا لطف عمیمخدا شامل گردد.
پينوشتها:
[1] - بحارالانوار: ج58، ص 235، نشر آخوندى.
[2] - بحارالانوار: ج58، ص 237 - 238.
[3] - بحارالانوار: ج58، ص 237 - 238.
[4] - کلینى: روضه کافى، ص 195- 210، نشر آخوندى، 1389ه. ق 1348ش- وسائل الشیعه: ج12، ص 102 به کوشش ربانى شیرازى.
[5] - شیخ انصارى، مکاسب محرمه، ص 28، مساله تنجیم.
[6] - (رعد: 39)
[7] - جواهر، شیخ محمد حسن نجفى: ج22، ص 108 به بعد.
[8] - مولوى: مثنوى، دفتر دوم، ذیل عنوان: افکار فلسفى (...ان اصبحمائکم غورا فمن یاتیکم بماء معین)(ملک: 30).
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}