شهیدی كه كوموله شهادتش را جشن گرفت!
شهیدی كه كوموله شهادتش را جشن گرفت!
شهیدی كه كوموله شهادتش را جشن گرفت!
سروان شهید «لطیف رنجبری» متولد سال 1326 روستای «آله کبود» از توابع بیجار (استان کردستان) است. گفته میشود این شهید عزیز، قبل از ورود به مدرسه، در مكتبخانه روستا، قرآن را سه بار دوره كرده بود!
پس از اتمام دوران ابتدایی به دلیل کمبود امکانات مالی و آموزشی نتوانست ادامه تحصیل دهد. به همین دلیل با پدرش كه حلبیسازی دورهگرد بود، همراه شد تا او نیز در امرار معاش خانواده پرجمعیتشان سهمی داشته باشد. حتی گاهی اوقات، لطیف به شکل روزمزد به کار کشاورزی در روستایشان و برای دیگر اهالی ده، مشغول میشد!
لطیف قصه ما، پس از طی دوران خدمت، با قبولی در آزمون استخدامی ارتش، خود را برای دفاع از دین و میهن و مردمش آماده كرد. وی پس از چند سال خدمت، به عنوان فرمانده حفاظت از مجلس شورای ملی (تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی) انتخاب شد. جالب اینكه در این سالها به ادامه تحصیل پرداخت و در سال 1357 با اخذ مدرک دیپلم توانست در آزمون دانشكده افسری پذیرفته و به ژاندارمری منتقل شود. او به عنوان یكی از افراد مورد اعتماد گروههای مذهبی در داخل ارتش به شمار میآمد. به همین دلیل بود كه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،عهدهدار سازماندهی نیروهای مخلص و انقلابی در ارتش شد.
وی پس از دریافت درجه افسری به عنوان مسئول آموزش و فرمان صبحگاهی و پرچم پادگان "دوآب" مازندران (شهید شفیعی) منصوب شد. از آغاز دفاع مقدس تا سال 1360 آموزش و سازماندهی گروه كثیری از نیروهای اعزامی به جبهههای حق علیه باطل به عهده ایشان بود.
دو سال بعد در سال 1361 به دلیل علاقه وافری که جهت حضور در خطوط مقدم مناطق جنگی و عملیاتی داشت، با درخواست خودش به عنوان فرمانده گروهان سه از گردان رزمی 707 حضرت اباالفضل(ع)، دفاع از آبهای نیلگون خلیج فارس و منطقه اروندکنار را تقبل كرد و حدود یكسالونیم در برابر تجاوز ارتش بعث عراق از وطن محبوب و مألوفش مردانه و جانانه دفاع كرد.
لیاقت، شجاعت و كاردانی او باعث شد تا پس از چهارماه به یكی از مناطق جبهه غرب (پایگاه ولیآباد بانه واقع در منطقه مرزی) كه تحت كنترل ضد انقلاب در استان كردستان بود، منتقل شود. در مدت چهارماه حضور مقتدرانه و فرماندهی مدبرانهاش در بانه، توانست امنیت بالایی را در منطقه ایجاد کند و بسیاری از آن مناطق را از لوث وجود اشرار ضدانقلاب (كوموله و دموكرات) پاك كند.
مأموریت شهید لطیف رنجبری در بانه به اتمام رسیده بود. او قرار بود فرمانده جایگزین خود را با منطقه استحفاظی آشنا کند.
در جریان یکی از این شناساییها كه از مناطق پاكسازینشده درحال انجام بوده، دو فرمانده با اشرار روبهرو میشوند كه لطیف در درگیری با نیروهای وابسته به كوموله، سه نفر از آنها را به هلاكت میرساند؛ اما این از خدا بیخبران، از فاصله 1500 متری با اسلحه سیمینوف (قناسه) او را از ناحیه پشت هدف اصابت گلوله قرار میدهند. گلوله مستقیما به قلب لطیف اصابت میكند و باعث شهادت ایشان در دم میشود. آن روز ششم دیماه سال شصت بود.
گروهك كوموله آنقدر از دست این سرباز رشید اسلام كینه به دل داشته كه حتی قصد به سرقت بردن پیكرش را داشتهاند!
اهمیت شهادت ایشان به اندازهای بود كه همان شب خبر شهادتش را در «رادیو كوموله» اعلام و از آن به عنوان یك پیروزی یاد كردند. غافل از آنكه شهادت در راه حق نه مرگ، بلكه زندگی جاوید است: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون».
منبع:نوید شاهد
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
پس از اتمام دوران ابتدایی به دلیل کمبود امکانات مالی و آموزشی نتوانست ادامه تحصیل دهد. به همین دلیل با پدرش كه حلبیسازی دورهگرد بود، همراه شد تا او نیز در امرار معاش خانواده پرجمعیتشان سهمی داشته باشد. حتی گاهی اوقات، لطیف به شکل روزمزد به کار کشاورزی در روستایشان و برای دیگر اهالی ده، مشغول میشد!
لطیف قصه ما، پس از طی دوران خدمت، با قبولی در آزمون استخدامی ارتش، خود را برای دفاع از دین و میهن و مردمش آماده كرد. وی پس از چند سال خدمت، به عنوان فرمانده حفاظت از مجلس شورای ملی (تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی) انتخاب شد. جالب اینكه در این سالها به ادامه تحصیل پرداخت و در سال 1357 با اخذ مدرک دیپلم توانست در آزمون دانشكده افسری پذیرفته و به ژاندارمری منتقل شود. او به عنوان یكی از افراد مورد اعتماد گروههای مذهبی در داخل ارتش به شمار میآمد. به همین دلیل بود كه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،عهدهدار سازماندهی نیروهای مخلص و انقلابی در ارتش شد.
وی پس از دریافت درجه افسری به عنوان مسئول آموزش و فرمان صبحگاهی و پرچم پادگان "دوآب" مازندران (شهید شفیعی) منصوب شد. از آغاز دفاع مقدس تا سال 1360 آموزش و سازماندهی گروه كثیری از نیروهای اعزامی به جبهههای حق علیه باطل به عهده ایشان بود.
دو سال بعد در سال 1361 به دلیل علاقه وافری که جهت حضور در خطوط مقدم مناطق جنگی و عملیاتی داشت، با درخواست خودش به عنوان فرمانده گروهان سه از گردان رزمی 707 حضرت اباالفضل(ع)، دفاع از آبهای نیلگون خلیج فارس و منطقه اروندکنار را تقبل كرد و حدود یكسالونیم در برابر تجاوز ارتش بعث عراق از وطن محبوب و مألوفش مردانه و جانانه دفاع كرد.
لیاقت، شجاعت و كاردانی او باعث شد تا پس از چهارماه به یكی از مناطق جبهه غرب (پایگاه ولیآباد بانه واقع در منطقه مرزی) كه تحت كنترل ضد انقلاب در استان كردستان بود، منتقل شود. در مدت چهارماه حضور مقتدرانه و فرماندهی مدبرانهاش در بانه، توانست امنیت بالایی را در منطقه ایجاد کند و بسیاری از آن مناطق را از لوث وجود اشرار ضدانقلاب (كوموله و دموكرات) پاك كند.
مأموریت شهید لطیف رنجبری در بانه به اتمام رسیده بود. او قرار بود فرمانده جایگزین خود را با منطقه استحفاظی آشنا کند.
در جریان یکی از این شناساییها كه از مناطق پاكسازینشده درحال انجام بوده، دو فرمانده با اشرار روبهرو میشوند كه لطیف در درگیری با نیروهای وابسته به كوموله، سه نفر از آنها را به هلاكت میرساند؛ اما این از خدا بیخبران، از فاصله 1500 متری با اسلحه سیمینوف (قناسه) او را از ناحیه پشت هدف اصابت گلوله قرار میدهند. گلوله مستقیما به قلب لطیف اصابت میكند و باعث شهادت ایشان در دم میشود. آن روز ششم دیماه سال شصت بود.
گروهك كوموله آنقدر از دست این سرباز رشید اسلام كینه به دل داشته كه حتی قصد به سرقت بردن پیكرش را داشتهاند!
اهمیت شهادت ایشان به اندازهای بود كه همان شب خبر شهادتش را در «رادیو كوموله» اعلام و از آن به عنوان یك پیروزی یاد كردند. غافل از آنكه شهادت در راه حق نه مرگ، بلكه زندگی جاوید است: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون».
منبع:نوید شاهد
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}