فرجام نيك و بد ( عاقبت به خيري و عاقبت به شري ) (1)
فرجام نيك و بد ( عاقبت به خيري و عاقبت به شري ) (1)
منبع : اختصاصی راسخون
چكيده :
کلید واژه : عاقبت نیک ، عاقبت بد ، روایات
مقدمه :
فصل اول : بررسي لغوي عاقبت
عاقبت به خيري در لغت :
در لغت اطلاق عاقبت به فرزند : ليست لفلان عاقبَةٌ، أَي ليسَ له وَلَدٌ، فهو كالعَقْب و العَقِب الماضي ذِكرُهما، و الجَمْع أَعْقَاب. و یا هر چه که بعداز چیزی باشد را عاقبت گویند: و كُلُّ من خَلَفَ بَعدَ شيْء فهو عاقِبَةٌ و عَاقِب له(3)در لغتی دیگری به مکافات عمل و یا ثواب اعمال بحث عاقبت مطرح شده است : و العِقَابُ و العُقْبى: المُكافَأَةُ و الثَّواب(4).عُقْب و عُقْبى: (بر وزن قفل و كبرى) بمعنى عاقبت است هنالک الولایت لله الحق هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً كهف:
44. يعنى آنجاست تدبير و ولايت براى خداى حق او بهتر است از حيث ثواب و بهتر است از حيث عاقبت.در آیه شریفه : أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدّارِ رعد: 22.به آخرت عاقبت دنیا اطلاق شده است : ظاهرا مراد از «الدّارِ» دنياست و عاقبت دنيا آخرت است يعنى: عاقبت خوب دنيا (كه آخرت باشد) براى آنهاست. تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النّارُ رعد: 35. عقبى در اين آيه در ثواب و عقاب بكار رفته است على هذا نظر راغب كه گفته: عقبى مخصوص بثواب است درست نيست مگر آنكه مرادش از ثواب اعمّ باشد.عاقبة: پايان. و آن در عاقبت خوب و بدهر دو بكار مي رود مثل وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ اعراف: 128.وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى طه: 132. و مثل فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ آل عمران: 137. راغب گفته: عاقبت مجرد از اضافه مخصوص ثواب و در صورت مضاف بودن گاهى در عذاب بكار رود. استعمالات قرآن مؤيد اوست.در کتاب گرانسنگ قاموس قرآن عقاب، عقوبت ، معاقبه مخصوص بعذاباند وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ بقره: 196. وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ نحل:126(5)و عاقِبَةُ كل شيء: آخره(6) لغات مورد جستجو در روايات و آيات : حسن عاقبت ، سوءعاقبت ، العاقبه الحسني ، بمحمود العاقبه ، سلامت العاقبه ، جميل العاقبه ، عقبي ، عواقب
عاقبت در اصطلاح و عرف :
فصل دوم : جايگاه موضوع در منابع اصلي
عاقبت به خيري در قرآن:
سفارش پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در عاقبت انديشى
مسعدة بن صدقه مىگويد كه: امام صادق عليه السّلام فرمود: مردى نزد پيامبر آمد و عرض كرد: يا رسول اللَّه! به من سفارش كن. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به او فرمود: اگر سفارشت كنم آن را خواهى پذيرفت. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اين سخن را سه بار تكرار كرد و هر بار آن مرد پاسخ آرى داد. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به او فرمود: من به تو سفارش مىكنم كه هر گاه آهنگ كارى كردى در سرانجام آن بينديش، اگر درست بود انجام بده و اگر درست نبود از آن دست بكش(12).
عاقبت به خيري در نهج البلاغه :
الف - عاقبت سوء استفاده از دين
آى معاويه ما را بقضاوت قرآنى كه اهل آن نيستى دعوت كردهاى ما بتو پاسخ نمىدهيم، بلكه قضاوت قرآن را مىپذيريم(13).
ب - امام علي عليه السّلام (در باره عاقبت اشخاص) فرموده است
1.بر بهترين اين امّت از عذاب و كيفر خدا ايمن و آسوده مباش بجهت فرموده خداوند سبحان: (فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ (14)يعنى: از كيفر خدا ايمن نيستند مگر مردم زيانكار،
2.و بر بدترين اين امّت از رحمت و مهربانى خدا نوميد مشو بجهت فرموده خداوند سبحان: ( إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ (15)يعنى: از رحمت خدا نوميد نشوند مگر كافران (پس خدا ميداند كه پايان كار هر كس چه باشد، هيچكس نبايد بظاهر حال اعتماد نموده و از پايان آن آسوده يا نوميد باشد)(16).
ج- عاقبت به خيري در غررالحكم :
باب العاقبة (سرانجام، پايان)الا و إنّ من تورّط فى الامور من غير نظر فى العواقب فقد تعرّض لمفدحات النّوائب. آگاه باشيد به راستى هر كس در افتد در كارها بدون انديشه و فكر در عواقب آن، به حقيقت خود را در معرض مصيبتهاى گران و سنگين در آورده. اعقل النّاس انظرهم فى العواقب.عاقلترين مردم كسى است كه در عواقب كارها بيشتر انديشه و تأمّل كند. اذا هممت بامر فاجتنب ذميم العواقب فيه. هرگاه قصد كارى كنى بپرهيز از عواقب نكوهيدهاى كه در آن است. بالنّظر فى العواقب تؤمن المعاطب. با نگرش و دقّت در سرانجامهاى كار است كه آدمى از هلاكتها ايمنى يابد. راقب العواقب تنج من المعاطب. مراقب و نگران سرانجامهاى كار باش تا از محلهاى سقوط نجات يابى. طاعة دواعى الشّرور تفسد عواقب الامور. پيروى كردن از چيزهايى كه مىخوانند انسان را به بدى، تباه كند سرانجام كارها را.(17)
فصل سوم : چند نكته مهم
اوّل : ايمان و عمل صالح شرط لازم است ولي كافي نيست !
وعدههاى الهى با اهل ايمان از ثوابهاي اخروى و نعم دنيوى فقط شرطش ايمان و تقوى و عمل صالح نيست بلكه شرط ديگرى هم دارد كه جز خدا و رسول و اوصياء او كسى نميداند و آن موافات است يعنى بقاء ايمان تا آخرين نفس زيرا احدى نميداند كه عاقبت كارش به كجا مىكشد چه بسا اشخاص بسيار خوب كه مورد تعجب ديگران بودند ولى در پايان عمرش بىايمان از دنيا رفتند لذا اين سؤال و دعا براى حفظ ايمان صاحبان خرد بوده كه تا آخرين نفس آن ايمان را داشته باشند تا مشمول وعدههاى خداوند متعال كردند لذا عرض ميكنند رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ كه سعادت منوط بايمان و اطاعت است و شقاوت مربوط بكفر و مخالفت، و ما را در روز رستاخيز رسوا مگردان زيرا تو هر چه را وعده دهى تخلف ناپذير است.(18) و به همين دليل مومن حالت اميد آنان توأم با خوف از سوء عاقبت مىباشد، يعنى نگرانند از اين كه مبادا درآينده دچار سوء عاقبت شده و سعادت آنان به تيرگى و ناكامى مبدل شود.(19) يعنى مومن دوام ملك و بقاء حكومت و زندگى مادي را از خدا تقاضا نمىكند كه اينها همه فانيند و فقط دورنماى دل انگيزى دارند، بلكه از خدا مىخواهد كه عاقبت و پايان كارش به خير باشد، و با ايمان و تسليم و براى خدا جان بدهد، و در صف صالحان و شايستگان قرار گيرد.
دوّم : خير مطلق و خير مقيد !
سوّم : عاقبت اختياري
چهارم : رابطه عزلت و عاقبت به خيري (25)
و عزلت كه انس به خدا است و نفرت از خلق، محتاج است به ده خصلت: يكى از آن ده خصلت، علم است - يعنى: راه به مراتب حكمت عملى و نظرى، به قدرى برده باشد و تميز ميان حقّ و باطل كرده و به احكام شرع از فرايض و سنن جاهل نباشد. و هر كه از اين خصلت عارى است، عزلت مناسب او نيست و تحصيل علم از براى او، اهمّ است.
دوم - دوست داشتن فقر است - يعنى: از رياضات و مجاهدات نفس، به مرتبهاى رسيده باشد كه از زحمت و تعب مشوّش نشود. بلكه زحمت، محبوب و معشوق او باشد، كه اگر نه چنين باشد، زود عزلت به خلطت، و راحت به كلفت، مبدّل خواهد شد.
سوم - اختيار سختى و شدّت است. كه اگر در وصول معاش و ساير ما يحتاج، دير و زودى بشود، مضطرب نشود و در اساس صبر او رخنهاى راه نيابد.
چهارم - زهد است. يعنى: اجتناب نمودن از محارم، بلكه از مشتبهات. چه ارتكاب محرّمات و مشتبهات، موجب قساوت قلب است. و قساوت از اسباب دورى است از حضرت بارى، و اسباب دورى با وسيله قرب كه عزلت است، جمع نمىشود.
پنجم - غنيمت دانستن عزلت است، و به دل و جان از او راضى بودن و اختيار او نمودن. چرا كه شوق، سرمايه رسيدن به هر مطلب است.
ششم - نظر كردن است در عواقب. يعنى: هميشه به ياد عاقبت و نظر در عاقبت داشتن و موت و احوالات قبل و بعد موت را، از سكرات و مجازات و مكافات و احوال قبر، متذكّر بودن و نصب العين خود كردن.
هفتم - در هر مرتبه، خود را مقصّر دانستن و با وجود بذل جهد در عبادت، آن را سهل گرفتن.
هشتم - ترك عجب است. يعنى: تكبّر به خود راه ندادن و نه خود را و نه عمل خود را بزرگ گرفتن، و در هر مرتبه به عجز و قصور خود، معترف بودن.
نهم - در اكثر اوقات، در ذكر الهى بودن و از او غافل نشدن. چرا كه غفلت از جناب او، دام صيد شيطان است و اساس هر فتنه و بليّه است، چنانكه گذشت.
دهم - خالى بودن مسكن منزوى است، از هر چه در آن وقت در كار نباشد. چه وجود او باعث تشويش خاطر است(26).
پنجم : دعا براى حسن عاقبت
اى آنكه ياد او براى ياد كنندگان، شرافت است. اى آنكه شكر و سپاس او، براى سپاسگزاران، رستگارى است، و اى آنكه طاعت و فرمانبردارى او، براى اطاعت كنندگان و فرمانبرداران نجات و رهايى است. بر محمد و آل او درود فرست، و قلبهاى ما را با ياد خودت از هر يادى باز دار، و زبانهاى ما را با شكر خودت از هر شكرى نگهدار و اندامهاى ما را با طاعت خودت از هر طاعتى بازدار. و اگر براى ما فراغتى از كارها مقدر فرمودهاى آن را فراغت سالم قرار ده كه در آن، گناهى ما را در نيابد و خستگى به ما رو نياورد تا (فرشتگان و) نويسندگان بديها با پروندهاى خالى از بيان گناهانمان از سوى ما بر گردند و نويسندگان نيكيها به خاطر نيكيهايى كه از ما نوشتهاند شادمان شوند. و هنگاميكه روزهاى زندگانى ما سپرى گرديد و به تدريج مدّت عمرمان به پايان رسيد و دعوت تو كه چارهاى از پذيرفتنش نيست ما را احضار نمود، پس بر محمد و آل او درود فرست. و پايان آنچه نويسندگان اعمال ما، بر مىشمارند توبه مقبول قرار ده تا پس از آن بر گناهى كه مرتكب شدهايم و بر معصيتى كه انجام دادهايم باز ندارى. و روزى كه خبرهاى بندگانت را مىآزمايى، پوششى را كه با آن اعمال ما را پوشاندهاى در برابر ديدگان گواهان بر ندار. همانا تو، نسبت به هر كسى كه تو را بخواند مهربانى، و براى كسى كه تو را ندا در دهد رواكنندهاى.(27)
ششم: تفكر در عاقبت شخص
هفتم : خوف از سوء عاقبت(29)
پينوشتها:
1. المحاسن ج 2 ص 353 11- باب ذكر الله في المسير ....
2.ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج2، صص: 277-279
3. تاج العروس من جواهر القاموس؛ ج2، ص: 245
4. المحيط في اللغة، ج1، ص: 198
5. قاموس قرآن؛ ج5، ص: 22
6. كتاب العين؛ ج1، ص: 179
7. اعلي 17
83.ترجمه اخلاق ج1 ص54
9.نساء 119
10. ترجمه الميزان، ج5، ص: 137
11 شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم ج3 284
12. بهشت كافى-ترجمه روضه كافى، ص: 193
13.ترجمهنهجالبلاغه(زمانى)، صفحهى 753-نامه 48
14.اعراف 99
15. يوسف 87
16.ترجمهوشرحنهجالبلاغه(فيضالاسلام)، ج 6 ، صفحهى 1266
17. ترجمهغررالحكمودررالكلم(محلاتى)، ج 2 ، صفحهى 137
18. أنوار العرفان في تفسير القرآن ج7 428
19. انوار درخشان ج2 200
20. ترجمه مفردات، ج1، ص: 642
21. بقره 216
22. مؤمنون55
23. اسرار الصلاه ج1ص236
24. اسراء13
25.قال الصّادق عليه السّلام: صاحب العزلة متحصّن بحصن اللَّه، و متحرّس بحراسته، فيا طوبى لمن تفرّد به سرّا و علانية، و هو يحتاج إلى عشرة خصال: علم الحقّ و الباطل، و حبّ الفقر، و اختيار الشّدّة و الزّهد، و اغتنام الخلوة، و النّظر في العواقب، و رؤية التّقصير في العبادة مع بذل المجهود، و ترك العجب، و كثرة الذّكر بلا غفله
26.مصباح الشريعة-ترجمه عبد الرزاق گيلانى ص 179
27.دعاي يازدهم صحيفه سجاديه ص63 (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلامُ بِخَوَاتِمِ الْخَيْرِ:)
(1) يَا مَنْ ذِكْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاكِرِينَ، وَ يَا مَنْ شُكْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاكِرِينَ، وَ يَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِيعِينَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِكْرِكَ عَنْ كُلِّ ذِكْرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُكْرِكَ عَنْ كُلِّ شُكْرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِكَ عَنْ كُلِّ طَاعَةٍ. (2) فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغا مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلامَةٍ لا تُدْرِكُنَا فِيهِ تَبِعَةٌ، وَ لا تَلْحَقُنَا فِيهِ سَأْمَةٌ، حَتَّى يَنْصَرِفَ عَنَّا كُتَّابُ السَّيِّئَاتِ بِصَحِيفَةٍ خَالِيَةٍ مِنْ ذِكْرِ سَيِّئَاتِنَا، وَ يَتَوَلَّى كُتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِينَ بِمَا كَتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا (3) وَ إِذَا انْقَضَتْ أَيَّامُ حَيَاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُكَ الَّتِي لا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِي عَلَيْنَا كَتَبَةُ أَعْمَالِنَا تَوْبَةً مَقْبُولَةً لا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَى ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لا مَعْصِيَةٍ اقْتَرَفْنَاهَا. (4) وَ لا تَكْشِفْ عَنَّا سِتْرا سَتَرْتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، يَوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِكَ. (5) إِنَّكَ رَحِيمٌ بِمَنْ دَعَاكَ، وَ مُسْتَجِيبٌ لِمَنْ نَادَاكَ.
28 . أسرارالصلاة ج 1 ص59
29 .معراجالسعادة ج : 2 ص : 185
30. الكافي ج1 ص 444 باب مولد النبي ص و وفاته .....
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله النَّاسَ ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى قَابِضاً عَلَى كَفِّهِ ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرُونَ أَيُّهَا النَّاسُ مَا فِي كَفِّي قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ فَقَالَ فِيهَا أَسْمَاءُ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَسْمَاءُ آبَائِهِمْ وَ قَبَائِلِهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ الشِّمَالَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ أَ تَدْرُونَ مَا فِي كَفِّي قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ فَقَالَ أَسْمَاءُ أَهْلِ النَّارِ وَ أَسْمَاءُ آبَائِهِمْ وَ قَبَائِلِهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ قَالَ حَكَمَ اللَّهُ وَ عَدَلَ حَكَمَ اللَّهُ وَ عَدَلَ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِير
31. بخش امامت-ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج2، ص: 23: بحارالأنوار 66 343 : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله : لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَةِ وَ لَا يَتَيَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ حَتَّى يَكُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِهِ وَ ظُهُورِ مَلَكِ الْمَوْتِ لَهُ
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}