چکیده
هرچند دولت های استعماری در پیداییش فرقه وهابیت و همچنین استمرار و گسترش این تفکر بسیار تاثیر گذار بوده است امّا عواملی دیگری نیز وجود داشته است که در این مو ضوع نقش مهم وحیاتی را ایفا نموده است . موقعیت جغرافیای یکی از عوامل مهم و اساسی در گسترش اندیشه و تفکر وهابیت به شمار می آید زیرا با پدیدار شدن این جریان در سر زمین وحی و نزدیکی با حرمین شریفین ، مرکز اصلی جغرافیای جهان اسلام ، زمینه ای مناسبی را برای تبلیغ و ترویج اندیشه ای وهابیان فراهم کرده بود . منابع سرشار طبیعت و ثروت عظیم نفت سرزمین عربستان که بخشی عظیم آن صرف تلاش هایی برای تبلیغ وهابیت در جهان اسلام و فراسوی ان می شود از عوامل مهم وحیاتی گسترش جریان وهابیت به حساب می آید که اگر این دو عامل فوق نبود وهابیگری به صورت جنبش فرقه گرایانه کم اهمیت و ناپایدار به تاریخ سپرده می شد. امّا عواملی دیگری نیز مانند ضعف فرهنگی ، دینی و اقتصادی سر زمین خاستگاه وهابیت ،سر دادن شعار های جذاب و مذهبی ، اشتراک قومی و فرهنگی با کشور های منطقه ،عملکرد برخی مسلمانان نا آگاه و افراطی و... از دیگر عواملی است که می توان در پیشرفت و گسترش جریان وهابیت نقش داشته باشند.
کلیدوازگان: حرمین شریفین، عوامل، گسترش ،وهابیگری و برتانیا
مقدمه
طبیعی است که هر پدیده ای نوظهوری بنام یک مکتب و یا مذهب برای پیشبرد اهداف و گرایش دیگران به سوی خویش سعی و تلاش می ورزد و می کوشد باهر ابزار و رسانه ای ندا و پیام خویش را به دنیا برساند و افرادی را به سویش جذب نماید .هر چند ریشه ای انحرافی وهابیت به قرن هفتم وهشتم هجری به زمان احمد ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی و ابن عبدالهادی و بر بهاری می رسد امّا وهابیگری بطور رسمی در قرن دوازدهم هجری با کمک استعمارگران به دست محمدابن عبدالوهاب به عنوان یک مذهب پدیدار ومنتشر شد.حال مسئله این است که جریان وهابیگری که در تاریخ کاملا طولانی و پربار اندیشه ای اسلامی جایگاهی ندارد و از اصالتی عقلانی نیز بر کنار بوده است علاوه بر این که با داعیه ای اسلام انحصاری با سایر فِرَق و مذاهب مسلمین نیز همسویی نداشته بلکه مخالفین را با القاب همچون مشرک ، کافر، بدعت گذارو.... نام می برد چگونه توانست در کشور های اسلامی و فراسوی آن گسترش پیدا کنند و چه علل و عواملی در کار بوده است که از زمان آغاز وهابیگری تا امتداد عصر حاضر گراییش و جذب افراد داشته است تا جای که بر مهمترین نقطه تاریخی و ارزشمند اسلام یعنی سرزمین مقدس وحی مسلط گردد بطور که نه تنها بر سرزمین زر خیز عربستان استیلا یافته بلکه در بر خی کشور های اسلامی و فراتر از آن هم نفوذ داشته باشد.این نوشتار بر آن است که در این زمینه پژوهشی مختصری داشته باشد تا علل و عواملی که در پیشرفت این جریان تاثیر داشته اند را مورد کاوش قرار دهد .
1) تفرقه و پراکندگی مردم
یکی از عوامل نفوذ و پیشرفت وهابیت در سرزمین نجد وخاستگاه اصلی شان تشتت و پراکندگی آن سرزمین بود، مردم آنجا که که از از هرج ومرج وقتل و خشونت و پراکندگی به شدت خسته بودند و تشنه ای وحدت و آرامش و یکپارچگی بودند در چنین شرایطی وهابیت با شعار وحدت و انسجام مسلمین وارد شدند و مردم آن سر زمین براحتی پذیرا بودند . نگارنده کتاب جنبش های اسلامی معاصر در تاریخچه ورود وهابیت در سر زمین نجد می نگارد: سرزمین نجد که مرکز پیدایش ونشر دعوت وهابیت درقرن 18 م./ 12ه است ناحیه ای وسیع از شبه جزیره عربستان به شمار می آید وقبل از نفوذ وهابیت ، جزو قلمرو امپراتوری عثمانی به شما می رفت. ترکهای عثمانی از قرن شانزدهم میلادی با تصرف سر زمین های مانند حجاز ، عسیر ، یمن، عراق وبعد ناحیه الحسابه سواحل خلیج فارس رسیدند. در همان قرن کشور های بریتانیا ، هلند وپرتغال نیز شروع به ساختن پایگاه هایی در ساحل شرقی عربستان کردند. بلندی های نجد آن روز و مرکز آن یعنی ریاض جزو بیابانها محصور عربستان داخلی محسوب می شد واز این جهت برای کشور های خارجی مهاجم ، این ناحیه بیابانی وتسخیر ناپذیر ، دور افتاده وکم اهمیت جلوه می کرد. وقتی ترکان در قرن هفدهم توسط جنبش امامهای زیدی در یمن اخراج گردید ، در حجاز نیز ترکان فقط در ظاهر قدرت داشتند اما عملاً و در واقع سادات وشریفها بر آن حکومت می کردند.سرزمین نجد به چند قسمت تقسیم شده بود ودرهر منطقه ای امیر وحاکمی از اشراف ورؤسای قبایل قرار داشت اما به دلیل وضعیت جغرافیایی وفرهنگی همواره با یکدیگر در ستیز وجدال بودند. روابط اجتماعی حاکم بر شبه جزیره ونجد، بر نوعی «پدر سالاری» زندگی قبیله ای مبتنی بود. از لحاظ شغلی مردم عمدتاً با گله داری، چادر نشینی وکشاورزی مرور ایام می نمودند .اعراب بدوی وقبایل ،تحت نفوذ شیوخ وامرای خود، همیشه بر سر چراگاه با یکدیگر در نزاع ومبارزه بودند. و اما در یک تقسیم می توان نجدیان به دو دست شهرنشین و بدوی تقسیم نمود اما اغلب آنها بادیه نشین بودند و در هرج و مرج ،پراکندگی، جهل وخرافات ، فقر وفلاکت، زور وخشونت، قتل وغارت، تعدی وتجاوز،بریدگی وبیخبری از علم وصنعت ودنیای خارج ازدیار خود به سر می بردند بطور که شهرکها وروستاهای عربستان ونجد نیز درمعرض حمله وغارت آنها قرار داشت. این امر در از بین بردن ثبات اجتماعی جلو گیری از رشد وپیشرفت اقتصادی آنها مؤثر بود. دیگر از ویژگیهای آن سر زمین این بود که در آنجا قانون ومقرراتی حاکم نبود و در ابتدای قرن 18م ./12ه ، درسرزمین نجد وشبه جزیره ، سازمان دولتی واحدی وجود نداشت. بدویان وافراد قبایل تابع شیوخ وامرای خود بودند. در چنین وضعیتی جنبش وهابیت پا گرفت و باوجودبر خورد با برخی موانع، با کمک امرای سعودی واز طریق زور وخشونت ، رو به رشد وگسترش نهاد.درنتیجه می توان گفت زمینه های داخلی آن سرزمین بویژه پراکندگی وتفرقه وتشتت سیاسی، اجتماعی، مذهبی وقبله ای در عربستان داخلی و منطقه ی نجد موجب شد که مردم آنجا ، به شعار های وهابیت دل بندد و دعوت وهابیان به وحدت وانسجام را بپذیرند؛ زیرا بر خلاف دیگرمناطق شبه جزیره که در گیر مبارزه با مهاجمان بودند، نجدیان در درجه اول نیازمند ایجاد وحدت برای رفع ضعف و عقب ماندگی خود بودند.(1) از این رو به تعبیر یکی از نویسندگان روسی که می گوید«در عربستان داخلی ، در نجد جنبش وحدت مجبور به مبارزه با مهاجمان نبود؛ مبارزه در آنجا فقط به خاطر یکپارچگی قبایل عرب ، به خاطر تمر کز امارات نشینهای پراکندهء نجد برای اتحاد سر زمینهای عربی در یک جامعه ی سیاسی واحد نبود. این مبارزه بر یک ایدئولوژی مذهبی که وهابیت نام داشت استوار بود».(2)یکی از چیزهای که بر این پراکندگی سیاسی واجتماعی مردم سر زمین نجد کمک می کرد ، وجود آیینها مختلف، اعتقادات ومراسم قبله ای محلی وخاص بود ؛ یعنی با اینکه همگی آنها مسلمان بودند، این تنوع در اعتقادات وآیینها باعث شده بود که گسیختگیها وپراکندگی های سیاسی – اجتماعی بسیاری در بین آنها به وجود آید؛ تا آنجا که نویسنده روسی مذکور آن را از موانع جدی وحدت سیاسی اعراب به شمار می آورد.(3) نظیر این قضیه در افغانستان در زمان بدو ورود طالبان (که دست پرورده وهابیان بود) در افغانستان به خوبی تکرار شد و با همان شیوه شیخ محمد در سر زمین نجد، وارد شد و موفقیت بدست اورد زیرا در سال 1358که افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی مورد اشغال قرار گرفت ، مردم افغانستان سالهای متمادی با این ارتش ابر قدرت متجاوز دست وپنجه نرم کردند ومقاومت بخرج دادند تا سر انجام نیروهای متجاوز را شکست دادند و در سال 1367 آخرین سرباز شوروی از افغانستان خارج شد اما وقتی مجاهدین در سراسر افغانستان مستقر شدند بعد از مدتی بین مجاهدین به دلیل اختلاف قومی ، مذهبی، مسائل سیاسی و قدرت طلبی تشنگان قدرت از یکسو ، دخالت دولت های کشور های خارجی ونفوذ آنان در بین گروه ها از سوی دیگر، باعث شد که جنگ داخلی در افغانستان پدید آید. مردم افغانستان که سالهای زیاد در مقابل دشمن مشترک وبیگانه از دین وطن و مردم خود دفاع نموده و صدها هزار شهید دادند و با تمام توان مقاومت ورزیدند درحال که هنوز خستگی این مقاومت ها بر تن و اندام شان باقی مانده بود بار دیگر قربانی جنگ های داخلی گردید و تلخ ترین شرایط را تجربه می کرد جنگ های قومی و مذهبی بیداد می کرد رویارویی گروه های سیاسی آرامش را از همه جا گرفته بود روحیۀ مردم از این تنش ها خسته بود و نیاز به وحدت و امنیت داشت در چنین شرایطی در سال 1373 گروه طالبان در قندهار ظهور پیدا کرد و با حمایت های خارجی و همکاری تروریسم بین المللی و شعار های فریبنده همچون تطبیق دستورات اسلام ، ایجاد امنیت در بین مردم و مخالفت با کشور های بیگانه و... به فاصله بسیار کوتاه پیشرفت چشمگیری داشته ودر سال 1375 قدرت را بدست گرفت.
2)ضعف فرهنگی ، دینی و اقتصادی سر زمين نجد
يكي از امور كه سبب شد مردم تحت تأثير دعوت محمدبن عبدالوهاب قرار گيرد و بستر رابراي گسترش تفكر او فراهم كرده بود ، وضعیت ضعف فرهنگی ، دینی و اقتصادی سر زمین نجد ( محیط اعلان دعوت محمد ابن عبدالوهاب ) بود . بر اساس گزارشهای تاریخی ، ابن عبدالوهاب در سر زمین های که از وجود عالمان اسلام شناس و تفکر و مردمانی که از فرهنگ غنی اسلام بر خوردار بودند ، موفق نبود زیرا به محض اظهار عقیده ، دانشمندان اسلامی ، او را تکفیر و تفسیق می کردند و از شهر اخراج می شد همانطور كه در اوائل از طرف استادش بنام« عبدالله بن عبداللطيف شافعي» وبرادرش« شيخ سليمان عبدالوهاب النجدي حنبلي» طرد و در ردّ او كتاب نوشتند .
اسدعلیزاده می گوید :
اما مردم عادی و بدوی نجد به سبب نبود دانشمندان اسلامی روشنگر، دعوت او را پذیرفتند . جهل فرهنگی و اعتقادی مردمان این منطقه زبانزد تاریخ است اینان مردمانی بدوی و نا آگاه از آموزه های حقیقی اسلام بودند که برای پذیرش هر سخن تازۀ آمادگی داشتند بویژه اگر به مسئله دعوت ابن عبد الوهاب که همراه با متهم ساختن تمام مسلمانان به شرک و بت پرستی ، و حلال بودن ریختن خون مردم مسلمان و به غنیمت بردن ثروت آنان بود اعلام کرد این سخن ، بدویان صحراگرد ساده اندیش و گرسنه را برای غارت و چپاول اموال دیگر مسلمانان بر می انگيخت . (4)
علی اصغر فقیهی در كتب وهابيان چنين می گوید :
در زمان شیخ محمد سر زمین نجد نقطۀ دور افتادۀ بود که محل رفت دیگران به آنجا بسیار اندک بود و از نجدیان نیز بخارج کمتر سفر می کرد . به عبارتی ساکنان نجد ، مردمی بودند که در حالت بساطت و سادگی و بی خبر از همه جا و همه چیز ، اذهان شان از آنچه در دنیا می گذشت خالی وفکر شان از هر اندیشه و عقیدتی جدید تهی بود . طبیعی است که مردمی این چنین زیست می بایست خیلی زود تحت تعلیمات امثال شیخ محمد قرار بگیرند و با تعصب از آن دفاع کنند و حتی از بذل جان خود در راه آن دریغ نورزند . حال اگر فرض کنیم که دعوت وهابی گری در محیط دیگری غیر از نجد و در شرایطی غیر از شرائطی که در آن سر زمین حاکم بود اظهار می شد ، آیا بازهم با چنین پیشرفت مواجه می شد؟ و نظیر آنچه در نجد نصیب آنها شد پیدا می کرد ؟ به نظر می رسد جواب منفی باشد زیرا برخی از دعوت کنندگان وهابی به شرحی که در اخر کتاب (وهابیان) ذکر خواهد شد ، دعوت وهابی گری را در چند نا حیه غیر از نجد ، آغاز کردند و افراد مبرزی به نشر ان تفکر واندیشه ، همت گماشتند و و در برخی منطق مانند پنجاب هند ، ناشران دعوت ، با همان متد و روشی که شیخ محمد و اتباعش در نجد معمول می داشتند دست به فعالیت زدند ، اما هیچ یک از این کوشش ها به نتیجۀ مطلوب نرسید(5)
آیت الله مكارم شيرازي در مقايسة بين موفقيت محمد ابن عبدالوهاب در سر زمين نجد و عدم موفقيت ابن تيميه در سرزمين شام ، مي نگارد : يكي از دليل عمدة آن اين بود كه دمشق وشام يكي از مراكز علوم اسلامي در آن زمان بود ، وعلماي بر جسته وحوزه هاي علميّه فراواني داشت ؛ آنها بصورت وسيع در برابر اشتباهات ابن تيميه به مقاومت بر خاستند ، وبا اين كه طرفداران قابل ملاحظة پيدا كرده بود ، نفوذ او را با دلائل منطقي در هم شكستند ، در حالي كه سر زمين نجد ازاين نظر در آن زمان بسيار فقير بود ، وشبهات سر سلسلة اين گروه با مقاومت چنداني رو برو نشد ودر ميان عوام گسترش يافت . در طول تاريخ هر منطقة زير پوشش علما ودانشمندان آگاه بوده است ، از اين آفات مصون مانده است (6)علی اصغر رضوانی در این مورد مقایسه فوق می نگارد: «از آنجایی که افکار باطل ابن تیمیه در منطقۀ شامات که مهد علم و دانش بود ، با انتقادات واعتراضات علماء و دانشمندن مذاهب مختلف مواجه گردید و باعث انزوای ابن تیمیه گشته ، افکار و عقاید وی در بوته فراموشی سپرده شد. ولی در قرن 12ه.ق. این افکار در منطقۀ نجد که عاری از تمدن و فاقد فرهنگ بود ، مجدداً منتشر شد و پس از آن توسط قدرت سعودی و با پشتیبانی قدرت های استعماری به ترویج آنها پرداخته شد».(7)
آیت الله جعفر سبحانی می نگارد:
«دو چیز به انتشار دعوت محمد بن عبدالوهاب در میان اعراب بادیه نشین نجد کمک کرد: 1- حمایت سیاسی نظامی آل سعود 2- دوری مردم نجد از تمدن و معارف و حقایق اسلامی ».(8) عليرضا كميلي در فصلنامۀ فرهنگ پویا ، موارد ذیل را عوامل مؤثردر جذب ونفوذ وهابیت بر می شمارد :
الف- فقر و تبعیض
از عواملی که برای پیشرفت تبلیغ وهابیت کمک کرد می توان عامل فقر و رفتار تبعیض آمیز را قلمداد کرد زیرا به تجربه نشان داده است که فقر و مشکلات مالی در برخی مناطق سنی نشین و حتی شیعه نشین کشور، وهابی های پولدار را با توفیقاتی روبرو ساخته و از طرفی برخی کج سلیقگی های فردی اِعمال شده و رفتار تبعیض آمیز میان سنی و شیعه به نا رضایتی ها دامن زده است و زمینه گرایش به وهابی ها را (نه از باب علاقه که از باب اعتراض به وضع موجود ) فراهم کرده است .
ب- ضعف ایمان نسل جدید
بشر که غالبا سرو کاری با عالم فیزیک و ماده دارد باور داستن به امور غیب و متافیزیکی را می توان با اعتقاد راسخ آموزه های متین دینی هضم کرد به طور که اگر این باور با نیروی ایمان ساپورت نشود در معرض آسیب خواهد بود ، لذا وهابیت از همین اهرم استفاده کرده و سراغ افراد ضعیف الایمان و مدرنیزه شده غرب رفته و در دام خویش گرفتار می نماید زیرا آموزه های وهابیت از نظر غیب زدایی و نفی عوامل متا فیزیکی ، همگرایی جدی ای با فرهنگ الحادی غرب دارد و از همین منظر تاثیر پذیرفتگان از فرهنگ مدرنیته و رسانه های غربی ( بویژه در نسل جوان) بخصوص از طریق اینترنت و دانشگاه ها را در همین راستا بتوان توضیح داد .
ج- نا آگاهی دین داران
یکی از روشها و ابزار های که وهابیت برای دست یافتن به اهداف شان استفاده می کنند منحرف کردن دین داران نا آگاه و ساده لوح است البته نادانی و نا آگاهی ، همواره بزرگترین دستاویز انحرافات در همه جریان های مذهبی بوده و توانسته است در میان دین باوران نا آگاهی که با بدنه علماء و نخبگان دین کمتر ارتباط داشتند اند . اثر بگذارد و با شستشوی مغزی و تحریک احساسات مذهبی آنها ، طرفداران و هواداران جان بر کفی برای خودشان تربیت کنند . افراطی های پاکستان و گروه ریگی و القاعده که جوانانی خام وسطحی با دغدغه دینی اند ، نمونه خوبی برای این مساله به شمار می آید .
د- رفتار های تفرقه آمیز
وهابیت برای رسیدن به اهداف شان از وسیله تفرقه میان تشیع و اهل سنت به خوبی استفاده می کنند و برخی از گروه های اهل سنت که در طول سالهای متمادی با شیعیان زندگی مسالمت امیز داشته اند تلاش می کنند در مرحله اول بین شان تفرقه ایجاد کنند و بعد به سوی خود شان جذب نمایند .بر همین اساس برخی کسانی که حرکت های افراطی و وحدت شکن دارند و دست به اعمال تفرقه آمیز می زنند در واقع گامی برای پیشرفت فرقه وهابیت بر داشته است .(9)
3 ) همکاری آل سعود
همکاری حاکمان وقت و تشنگان قدرت یکی دیگر از عوامل موفقیت وپیشرفت وهابیت بود که برای تداوم حکومت خوشان دست پیمان همکاری متقابل بسوی محمد ابن عبدالوهاب دراز کردند و همواره بر مفاد این پیمان و معاهده تلاش می کردند. حاکمان آل سعود از ابتدای دعوت دعوت محمد ابن عبدالوهاب تا هنوز پیوسته با وهابیت همکاری و در خدمت آنان قرار گرفته اند در کتاب «وهابیان را بهتر بشناسیم» آمده است : [....] با پدرش به شهر «حریمله» هجرت کرد ف و تا وفات پدر در آنجا ماند؛ در حال که پدر ش از او راضی نبود. از آنجا که محمد بن عبدالوهاب ، عقاید خرافی خود را که بر خلاف عامه مسلمانان بود و در حقیقت همان عقاید ابن تیمیه بود منتشر می ساخت ، بعد از فوت پدرش خواستند او را بکشند که به شهر «عیینه» فرار کرد .قرار شد امیر شهر ، عثمان بن معمر ، اورا یاری کند تا بتواند افکار و عقایدش را در جزیرۀ العرب منتشر سازد. و برای تأکید این میثاق ، امیر عیینه خواهرش جوهره را به نکاح محمد بن عبدالوهاب در آورد . لکن این میثاق و ازدواج دوام نیاورد .به همین دلیل از ترس این که امیر او را ترور کند به «درعیه» شهر مسیلمۀ کذاب ، فرار کرد. از همان موقع که در «عیینه» بود به کمک امیر شهر در صدد اجرای عقاید وافکار خود برامد و قر زید بن خطاب را خراب کرد و این منجر به فتنه و آشوب شد . در «درعیه» نیز با محمد بن سعود-جدآل سعود- که امیر آن شهر بود ، ملاقات کرد. قرار شد محمد بن سعود هم او را یاری کند ودر عوض ، او نیز حکومتش را تأیید نماید. محمد بن سعود به جهت تأیید این میثاق ، یکی از دختران خود را به نکاح او در آورد . اولین کاری او این بود که حکم به کفر و شرک و ترور امیر «عیینه» داد و سپس آل سعود را برای حمله به «عیینه» تشویق کرد . در اثر آن حمله تعدادی زیادی کشته ، خانه هایشان غارت و ویران شد و به نوامیس شان هم تجاوز نمودند.(10) در جای دیگر آمده است که وقتی محمد بن عبدالوهاب به درعیه امد و با محمد بن سعود در ارتباط شد همان پیمانی را که با امیر عیینه بسته بود با محمد بن سعود نیز بست ولی همکاری محمد بن سعود با او به دو شرط منوط بود که برای شیخ محمد طرح کرد ؛ یکی این که در قبال این که ما ترا یاری کردیم و به کشور ها دست یافتیم ما را ترک نکنی و در جای دیگر سکنا نگزینی! و دوم این که ما در شهر درعیه قانون مالیات گیری از میوه های مردم در فصل رسیدن، داریم تو باید متعهد شوی که این قانون و درآمد اقتصادی ما را لغو نکرده و فرمان تحریم مالیات گیری را صادر ننمایی! و شیخ محمد نیز این دو شرط را قبول نموده واظهار نمود که من ترا با دیگری به هیچ عنوان عوض نخواهم کرد و خدا در فتوحاتی که نصیب ماخواهد کرد ، غنایمی قرار خواهد داد که تو را از این مالیات نا چیز بی نیاز سازد .این پیمان همکاری بین هر دو محمد بسته شد و ابن سعود از این پیمان ومعاهده خوشحال بود. این پیمان تاکنون در شعاع گسترده ای محفوظ مانده است. محمد بن عبدالوهاب بعد از این معاهده به فعالیت خویش شروع کرد و به تمام رؤسای قبائل و مردم نجد نامه نوشت و آنها را به سوی پذیرش دعوت مذهب خود فرا خواند . برخی پیروی کردند وبرخی دیگر بی اعتنایی کردند و شیخ محمد با عنوان جهاد علیه کفر و شرک و بدعت گذاران، با همکاری ابن سعود ، لشکری تشکیل داد و علیه مسلمانان قیام کردند و به شهرها و روستاهای مسلمان نشین یورش بردند و مردم را بخاک و خون کشیدند و تمام اموال ودارایی آنها را به عنوان غنایم جنگی به غارت بردند.(11)
4) سردادن شعار هاي مذهبي
از عوامل دیگر موفقیت وهابیان ، استفاده وهابیان از شعار های مذهبی بود که در جنگ با مخالفان به ویژه شیعه به کار می گرفتند. آنها با شعارهاي همچون بدعت زدايي وجهاد با كافران ومشركان ، روحيه جهادي در بين مردم القا مي كردند وعوام الناس را پيرامون رهبران شان گرد مي آوردند وبا اين روش مرموزانه وخوارج گونه به تمام جنايات شان رنگ مذهبي مي دادند وآن را فريضه ديني پنداشته و به قصد قربت انجام می دادند چنانکه طالبان وقتی سرهای مخالفین شان را از بدن جدا می کردند لااله الا الله می گفتند .علی اصغر فقهی می گوید : «شیخ محمد ، جنگ با مخالفان خود را که نام جهاد بر آن می نهاد جزو اصول کارخویش قرار می داد تا اتباع او به قبائل ونواحی دیگر حمله برند و پس از غلبه بر دشمنان ، اموال ایشان را تصاحب کنند و سرزمین شان را متصرف شوند . بادیه نشینان که به این امور عادت داشتند ، بدان روی آوردند ، بویژه که اغلب آنان با یکدیگر دشمن بودند و هر قبیله برای حمله به قبلۀ دیگر آمادگی داشت ».(12)در کتاب چالش های فکری و سیاسی وهابیت آمده است : شعار جهاد با کافران و مشرکان ، یکی از عوامل موفقیت آمیز وهابیت بود محمد بن عبدالوهاب از این حربه خوب به نفع خویش استفاده کرد زیرا این حربه همیشه مورد توجه مسلمین قرار داشت و امتیاز های زیادی را برای آنها داشت . در این راستا تمامی اختلافات و در گیری ها رنگ مذهبی و اعتقادی به خود می گیرد و در نتیجه مسلمین و پیروان فرقه های مختلف اسلامی ، با قصد قربت و فریضه دینی در این در گیری ها و صحنه های نبرد حضور می یابند و بر این اساس ، با احساس رضایت از رفتار خود، غریزه ای معنوی خود را هم ارضامی نمایند(13) در حقیقت می توان گفت وهابیت عقاید مردم را به بازی گرفت و از این را منافع خود شان را تامین کرد. در واقع شعار های جذاب و از جمله تکفیر دیگران یک وسیله ای بود برای وهابیت که با آن مال و زندگی مردم به راحتی مورد تجاوز و تصاحب قرار می گرفت ، سر زمین شان اشغال و تصاحب می شد چنان که فؤاد ابراهیم در کتاب «شیعیان عربستان» می نگارد : می توان گفت حکومت آل سعود بر اساس تکفیر جوامع همسایه با هدف مشروعیت بخشیدن به تجاوز و تعرض به سر زمین شان ، اشغال مناطق آنان و مصادره اموال شان بنیان نهاده شده است ، گرایش به توسعه طلبی که از ارکان تفکیک نا پذیر و ذاتی ایدئولوژی وهابی به شمار می آید و در نهایت یکی از ویژگی های رژیم سعودی را تشکیل می دهد .تعبیر متداول از سنت اسلامی حاکی از این است که جنگ علیه مشرکان یک تکلیف شرعی بوده است که باید توسط مؤمنان و با اهداف اجرای شریعت خداوند و بنیان نهاده امت اسلامی به اجرا در آید . این اصل چنانچه در قالب ایدئولوژی وهابی به اجرا در آید بر افروختن جنگ علیه تمام مسلمانانی که ایمان شان نا خالص است را مجاز می شمارد.(14)علی الوردی جامعه شناس عراقی می گوید: حکم تکفیردیگران از عوامل پیشرفت وهابیت بود و با این دستاویز مشروعیت جنگ با مخالفان خود را به دست می آورد و با این امید که به اموال وغنایم دست یابند . وی معتقد است که اگر این دستاویز مهم نبود ترغیب و کشاندن قبائل اعراب بادیه نشین به پذیرش دعوت وهابی گری امکان پذیر نبود بلکه قبول دعوت ، راه وهابیون را برای حمله و تجاوز به مناطق دیگران را گشود و مطابق با تعالیم دینی ، امکان انباشتن و تصرف در اموال وغنایم فراوان در روی زمین ، علاوه بر آنچه که در بهشت به آنان بشارت می دادند را فراهم آورد .(15)
در کتاب شیعیان آمده است:
ایدئولژی وهابیت در مراحل آغازین آن به سوی باز آفرینی قاطعانه الگوی امت اسلامی در قرن هفتم گرایش داشته است . این ایدئولوژی رعب آور و جاه طلبانه بر مبنای یک جهان بینی محکم بنیان نهاده شده بود که بر اساس آن تمامی نا پاکی ها و اعمال شرورانه و اهریمنانه مسلمانان عصر حاضر با ید ریشه کن شده و اصول و معیار های اسلام واقعی، دقیقا همانگونه که توسط اجداد پرهیزگارِ مورد تأسی وهابیون از جمله امام احمد حنبل ، شیخ الاسلام ابن تیمیه و شیخ ابن القائم الجوزیه درک ، تعبیر و تفسیر شده بود جا گزین گردد. این ایدئولوژی از دو گرایش در هم تنیده تشکیل یافته است : نخست تکفیر تقریبا تمامی مسلمانان غیر وهابی ، صرف نظر از غیر مسلمانان، که خود نمایان گر جهان بینی وهابیت است و دوم تغییر افراط گونه جهان از طریق اجرای مجموعه ای از تعارضات و تهاجمات با هدف احیا و بیداری امت اسلامی.(16) علی اصغر رضوانی در کتاب «وهابیان را بهتر بشناسیم» می نگارد: «پس از پیروزی بر «عیینه» به سر زمین های دیگر لشکر کشی کرده و به بهانه ای گسترش توحید ونفی «بدعت»، «شرک» و مظاهر آن ، از میان مسلمین به سر زمین نجد واطراف آن؛ مثل یمن و حجاز و نواحی سوریه وعراق ، حمله ور شدند، وهر شهری که عقاید آنان را قبول نمی کرد غارت کرده، افرادش را به خاک وخون می کشیدند . پس از ورود به قریۀ «فصول» از حوالی احسا و عرضه کردن عقاید خود ، مردم با آنان بیعت نکردند ، در نتیجه سیصد نفر از مردان قریه را کشته، اموال وثروت آنان را به غارت بردند».(17)
5)استفاده ابزاری از حرمیین شريفين
برخاستن دین مبین اسلام از شبه جزیره عربستان و قرار داشتن بیت الله الحرام در مکه ومراقد مطهره پيامبرگرامی اسلام و اولیای دین( عليهم السلام) در مدینه، عربستان را از نظر تاریخی در موقعیت ممتاز قرار داده است .در نظر بسیاری از مسلمانان جهان به ویژه مسلمانان خارج از منطقه خلیج فارس عربستان جلوه گاه اسلام واقعی است و وهابیون به عنوان پرده داران خانه کعبه و جانشینان پیامبر اسلام از آن بهره برداری می کنند .
در طول سال میلیون ها زائر از سراسر کشورهای اسلامی برای زیارت به این اماکن متبرکه می آیند وهابیون افزون بر اینکه سالانه ثروت هنگفتی ازین راه به دست می آورند با ایفای نقش میزبانی مسلمانان و نگهبانی حرمین شریفین برای خود اعتبار و امتیاز کسب می کنند و از القاب مانند «خادم الحرمیین» ، «متولیان حرمین شریفین» و...استفاده می کنند وچنین مو قعیتی برای پیشبرد اهداف و تبلیغ وهابیت موثر بوده است .
حاکمان سعودی با استفاده از نام بیت الله الحرام و فریضه حج کانون ها و مؤسسات متعددی را تشکیل داده و از این طریق استفاده تبلیغی می نمایند ، آنان نام وزارت خانه مستقلی به نام « حج » تشکیل داده اند که وظیفه اساسی آن رسیدگی به مسایل حج و حجاج است وباید همه علماء و دانشمندان وهابی ، آمادگی کامل برای بر گذاری مراسم داشته باشند و لزوماَ احکام و پرسش های شرعی حاجیان را بر طبق مذهب وهابیت پاسخ گویند و همچنین اداره حرمین شریفین ( مکه و مدینه ) از وظایف عمده وزارت حج وشئونات اسلامی است . این وزارتخانه به طور منظم ، کتاب ها و مجلاتی را برای معرفی مکان های تاریخی و اعمال مذهبی مسلمانان طبق مذهب و هابیت چاپ و منتشر می کند .درفصلنامة فرهنگ پويادرموردبعضي ازمؤسسات ونهاد هایي كه وهابيون ازآن هادر طول سال و بويژه درايام موسم حج ، براي تبليغ تفكر وهابيت استفاده مي كنند آمده است:گفتنی است موسسات و نهادهای متعددی مانند « مجلس الشورای الدعوه و الارشاد » ، « المجلس الاعلی و الشئون الاسلامیة » ، « ریاسة شئون الحرم المکی و الحرم المدنی » ، « دور الحج فی نشرة الدعوة » ، « هیئة الامر با لمعروف و النهی عن المنکر » ، «الرسالة العالیة لا دارة الهجره العلمیة و االافتاء » ، « الجماعة الخیریه لتحفیظ القران االکریم » و « هیئة الکبار العلماء » زیر نظر وزارت حج فعالیت می کنند که هریک به سهم خود با برپایی جلسات ، سخنرانی ها در داخل و خارج ، تالیف کتب و چاپ و نشریات و توزیع واهدای آنان به ویژه در ایام حج ( ماه های ذی القعده و ذی الحجه) به وظایف خویش عمل می کنند .(18)
در کتاب تحلیل نو بر عقاید وهابیان آمده است :
وهابیت برای پیش برد اهداف و زمامداری شان از امتیازات وفضایل تاریخی سرزمین حجاز استفاده میکنند نظیر این که پیامبر اسلام(ص) ، در آن سرزمین مبعوث شده و آغاز اسلام ، در آن مکان بوده است . چون اسلام نخستین بار از مکّه و مدینه ، توسعه پیدا کرد و مدینه تا مدتی پس از پیامبر(ص) ، پایتخت اسلام و مرکز تصمیم گیری و نصب و عزل خلفا بوده است ، امروز نیز مکه و مدینه باید مرکز اسلام باشد . همچنین ، قرآن در سرزمین حجاز نازل شده و زبان مردم آن دیار را معیار بیان خود قرار داده و قبله گاه مسلمین ، مکّه معظمه و مشاهد مشرفه و امکنۀ مقدسه ، در آن جا واقع است . پادشاه این کشور ، خادم الحرمین می باشد و رژیمش امکانات تبلیغاتی بیشتر در اختیار دارد .(19) علي محمدي آشناني درکتاب شناخت عربستان وجود مكه مكرمه ومدينه منوره را يكي از عوامل اهميت وجایگاه عربستان در نظام سیاسی منطقه وجهان دانسته ومي گويد:طلوع خورشید عالمتاب اسلا م و قرار گرفتن بیت الله و حرم نبوی در این کشور نقش بسیار مهمی در اهمیت یافتن عربستان در بین کشور های اسلامی و جهان ایفا نموده است . تمام مسلمانان جهان همه روزه پنج نوبیت هنگام راز ونیاز به سوی پروردگار شان به سوی کعبه نماز می گذارند و سالانه از اطراف و اکناف عالم برای انجام فرایض حج به آن سرزمین سفر می کنند .توجه به توسعۀ اماکن مذهبی ورفاه حجاج ، چاپ ونشر گستردۀ قرآن کریم وبر گزیدن لقب خادم الحرمین الشریفین از سوی رهبر کنونی این کشور ، نشانگر نقش مهم عامل مذهبی در اهمیت یافتن عربستان سعودی است .(20)
6)استفاده ازموسم حج
موسم حج یکی دیگر از ابزار هایی است که برای وهابیت در راستای تبلیغ وهابیگری تاثیر گذار بوده است ، موسمی که در آن صد ها حاجی مسلمان از اطراف عالم جمع می شوند مبلغان وهابیت با غنیمت شمردن این گرد همایی مسلمانان از سراسر جهان در ایام حج ، نهایت تلاش خود را برای تبلیغ وهابیت به کار می گیرند و از این موقعیّت به خوبی در نشر افکار خود سوء استفاده می کنند .آنان مبلّغین زبان دان ر ابین حجاج می فرستند، وبا بحث علمی واهدای انواع کتاب ودعوت به مراکز علمی شان – اگر از شخصیت های علمی باشند- به تبلیغ مذهب خود می پردازند . آنان حتّی در بین حجاج شیعه و بویژه ایرانیان کتاب های فارسی بر ضدّ شیعه را درتیراژبسیار بالا به طور مجانی توزیع می کنند، کتاب های که اهداف آنان را بسیار مرموزانه دنبال می کند و از این جهت در صدد تثبیت عقاعد خود وتخریب عقاید شیعه ومذاهب دیگر اسلامی است.اما باید دانست که عقاید پوچ وهابیان نه تنها به شیعیان تأثیر نمی گذارد، بلکه سایر مذاهب اهل سنّت نیز از عقاید وعملکرد آنها بیزارند. نمونۀ شکست آنان را در ایجاد گروهای انحرافی همچون طالبان و القاعده وفرجام آنان می توان دریافت. علی اصغر رضوانی می نگارد:طبق اظهارات یکی از بزرگان ، در کشور تاجیکستان از سوی وهابی ها باغ بزرگی تهیه واز فرهنگیان جهت تدریس در محیط دانشگاه ومدارس اقدام به ثبت نام نموده وپس از یک دوره ی سه ماهه ، حدود 400نفر از برگزیدگان را به سوی عربستان برده ودر دانشگاه «الاسلامیّۀ» مدینۀ منوره طی دوسال دورۀ آموزش مبانی وهابیت وراه مبارزه با فرهنگ شیعه ،آنان را به شهر های مختلف تاجیکستان ودیگر کشور های آسیای میانه اعزام کرده اند . مشابه به این کار در آذر بایجان شوروی نیز انجام گرفته وحتّی اسم کسانی را که همنام ائمه(ع) بودند ، تغیر داده وسپس آنان را برای ترویج افکار وهابیت به کشور مبدأ اعزام نموده اند.(21)وی می افزاید: «فقط درایّام حجّ سال 1381 ،ده میلیون و685هزار جلد کتاب به 20 زبان زندۀ دنیا ، (غالباً بر ضدّ شیعه ) توسط دولت سعودی در میان زائران خانۀ خدا، توزیع شده است یکی از روحانیون سر شناس شیعه در منطقه ی قطیف کشور سعودی، در شب12رجب سال جاری(1382) در مکّۀ مکرّمه اظهار داشت:کتاب «للّه ثمّ للتاریخ» که ضد شیعه است رابا کامیون های بزرگ در منطقۀ قطیف واحساء در میان شیعیان به رایگان توزیع کرده اند. ».(22)
7) حلال شمردن اموال مخالفین
وهابیت وقتی با شعار های دینی و جذاب بر مخالفین شان حمله می کرد و با فریاد توحید و مبارزه با مشرکین وبت پرستان هجوم آور می شدند در عمل هم جاذبه ای دلفریب داشت زیرا وقتی که وهابیان در نجد و خارج از نجد (همچون حجاز ویمن و شام وعراق) وارد پیکار می شدند ثروت هر شهری که با قهر و غلبه بر آن دست می یافتند بر مهاجمین حلال بود و جزو غنایم به حساب می آمد اگر می توانستند آن را جزو متصرفات واملاک خود قرار می دادند و در غیر این صورت به غنایمی که بدست آورده بودند اکتفا می کردند.(23)
8) حمایت وپشتيباني قدرت های استکباری
از جمله عواملی که تأثیر به سزایی در گسترش وتثبیت قدرت فکری وسیاسی وهابیت داشته ، پشتبانی کشورها ی استکباری و قدرتمندی مانند انگلیس وآمریکاست . این دو کشور استعماری در طول تاریخ پیوسته از وهابیت پشتتیبانی کرده اند واین سیاست همچنان با نفوذ شدید آمریکایی ها ادامه دارد ،چنانکه بر اساس تاریخ ، موضوع ارتباط محمد ابن عبدالوهاب با استعمارگران ، ونقش موثركه دولت برتانیا براي پديد آوردن تفكر وهابیت داشته است از این ادعا حکایت دارد . دولت انگلیس به منظور دستیابی به ذخایر زیر زمینی و ثروت های کشور های اسلامی ، جلو گیری از گسترش اسلام ناب ، گسستن وحدت امت اسلامی و تضعیف دولتهای اسلامی به فرقه گرایی وفرقه سازی دست زد وجريان وهابيت را در بين ممالك اسلامي را اندازي كرد . اکبر اسدعلی زاده می گوید :برتانیا با تمسک به نظریۀ بسیار خطر ناک و فتنه انگیز «مذهب علیه مذهب »، افرد روشن فکر مذهبی رابا حیله های گوناگون،به خود جذب وبا دیکته کردن سیاست های خویش به انها ، اهدافش را عملی ساخت .در همین راستا محمد ابن عبدالوهاب نجدی را پرورش داد واورا به ابن سعود سپرد و با پشتیبانی های فراوان از این دو ، راه را برای گسترش اندیشه های فرقه وهابیت هموار ساخت . بدین ترتیب ،کشور استعمارگر انگلیس با طرح نقشه های حساب شده در پیدایش مذهب وهابی و گسترش وتثبیت این طرز تفکر در میان مسلمانان نقش مؤثری ایفا کرد .پس از تثبیت وهابیت به عنوان یک فرقه اسلامی مورد قبول غرب ، آمریکای جنایتکار برای چپاول ثروت و منابع نفتی مناطق وهابی نشین ، پشتیبانی خودرا از آنها اعلام کرد . سران وهابی نیز برای حفظ مو قعیت سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی شان به سوی آمریکا دست دراز کردند (24)در كتاب خاطرات مستر همفر(25) جاسوس كهنهكار انگليس در كشورهاي اسلامي ميخوانيم كه وي با دانستن زبان عربي و فارسي و تركي و گشت و گذار به تركيه و عراق و نجد در پي شخصي بوده كه بتواند او را وادار به ايجاد تفرقه در جهان اسلام كند تا پس از تثبيت حضور بريتانيا در هند به وسيله كمپاني هند شرقي، اين سوي دنياي اسلام يعني شبه جزيره العرب و اماكن مقدسه را نيز تحت سلطه داشته باشند. او مينويسد كه من گمشده خود را در محمد بن عبدالوهاب يافتم زيرا پايبند نبودن او به ضوابط مذهبي و روح غرور و خودپسندي و تنفري كه از علماي عصر خود داشت و استقلال نظرش كه حتي به خلفاي چهارگانه (ابوبكر، عمر، عثمان و امام علي) اهميتي نميداد و تنها به فهم خودش در قرآن و سنت اتكا ميكرد از بارزترين نقاط ضعفي بود كه ميتوانستم از اين راهها در او نفوذ كنم.همفر با همکاری زني كه او هم جاسوس انگليس بود و نام مستعار صفيه را داشت محمد بن عبدالوهاب را بر آن داشتند تا دعوي خود را آشكاركند و سرانجام آن شد كه پيروان او دست به تخريب اماكن مقدس اسلامي زدند.(26)وهابيگري به تحريك استعمار انگليس براي تفرقه انداختن در بين جامعه مسلمين از هر وسیله ای کمک گرفت در برخی کشور های اسلامی نویسندگانی را به خدمت می گرفتند که با آثار و قلم شان برای گسترش تفکر وهابیت کار کنند تقريباً از جمله ايران نويسندگان مزدوري را گسیل داشتند که در بين مردم ترويج وهابیت کنند . در ايران پس از شهريور 1320 كه قواي اشغالگر انگليس وارد ايران شدند تني چند از روشنفكرنماهاي بهاصطلاح اصلاحطلب دست به رواج افكار وهابي زدند كه از جمله شخصي به نام حكميزاده بود. او جزوهاي به نام اسرار هزارساله نوشت و در آن گزيده افكار وهابيها را به عنوان انديشههاي خود و ايراد و اعتراض به عقايد هزارساله شيعيان منتشر ساخت كه امام خميني(ره) در همان ايام كتاب كشفالاسرار را در رد آن نوشت و منتشر ساخت و ديگري احمد كسروي بود كه در كتابهاي خود از جمله كتاب شيعيگري به انتشار افكار وهابيها پرداخت و مرحوم حاج سراج انصاري كتاب «شيعه چه ميگويد» را در رد آن نوشت.نقش استکبار در پرورش جریان وهابیت بسیار مهم و حیاتی به حساب می آید زیرا چنانکه اشاره رفت برتانیا هم دراحداث و تولید تفکر وهابیت فعالیت داشته و اشخاص کار آزموده را بکار می گرفته است و هم در بقا و استمرار آن از هیچ کمکی فرو گذار نکرده است . در کتاب جنبش های اسلامی معاصر می نویسد: بعد از جنگ جهانی اول در حال که شریف حسین حدود هشت سال حکومت متزلزل و نا پایدار حجاز را اداره می کرد ابن سعود امیر نجد در کمین او نشسته بود و متظر فرصت بود و در همین حال که روابط حسنه ای با انگلیسی ها داشت از طریق یک انگلیسی متظاهر به اسلام از آنها مستمری دریافت می کرد .بعد از آن که ابن سعود با کار گردانی اصلی صحنه یعنی انگلیستان ، درصد بر اندازی حکومت شریف حسین بر آمد و به حجاز وطایف و سپس مکه و مدینه حمله ور شد و تحت تصرف خود درآورد ، دولت انگلیس پادشاهی ابن سعود را بر حجاز و سلطنت سعودی ها را بر نجد و حجاز طی پیمان جده در سال 1937/م اعلام به رسمیت شناخت و در سال 1932/ م کشور عربستان سعودی به وجود آمد و منابع عظیم نفت شبه جزیره به شرکت های انگلیسی و آمریکایی آمد .(27)
انگلستان در تثبیت حکومت سعودی ها و مذهب وهابی نقش به سزایی داشته است و می توان گفت که بر تانیای آن زمان چنان در بین سعودی ها نفوذ داشته است که هر کجای منطقه را که بر تانیایی ها می خواستند سعودی ها داشته باشند تسلیم می کردند و هر کجا را که نمی خواستند به آنجا تسلط نداشتند .
همو در این مورد می نویسد :
«در دوره سوم انگلستان که در عین حمایت از دولت وهابی ابن سعود بایکپارچگی شبه جزیره عرستان مخالف بود . طبق سیاست همیشگی خود هم دولت ابن سعود را تحت حمایت داشت و مانع سقوط آن می شد و هم با قیام های داخلی قبایل و امیر زادگان دیگر در عربستان داخلی در ارتباط بود و جاسوسانی در میا ن آن ها داشت . «کاپیتان لیچمن» یکی از جاسوسان انگلیسی بود که با ابن سعود رابطه داشت و از او همایت می کرد . به این ترتیب ابن سعود تا مدتّی پس از جنگ جهانی اول نتوانسته بر امیر نشین شمار چیره شود ولی با توافق بر تیانیا به کمک حکومت انگلیسی هند توانست به قلمروهای خود در شرق واقع در سواحل خلیج فارس و نیز الحسا دست یابد . همزمان با جنگ جهانی اول که ترکیه عثمانی هم پیمان آلمان شد آلمانها وارد منطقه شدند و در این زمان انگلیستان با واگذاری «الحسا» - که قبلا در دست عثمانی بود- به ابن سعود – هم آنها را علیه ترکها و آلمان ها تقویت و تجهیز کرد و هم در مقابل این حمایت ابن سعود را متحد و همراه خویش در جنگ کرد . دولت آل سعود نیز طی معاهده قطیف در دسامبر 1915/م به این امر گردن نهاد ».(28)
حامد الگار استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا پیرامون روابط سعودی ها با دولتهای استکباری می گوید: اولین ارتباط بین آل سعود وبر تانیا در سال 1282/1865 قبل از جنگ جهانی اول اتفاق افتاد که با نزدیک شدن جنگ جهانی کمک های اقتصادی و مالی دولت برتانیا به صورت فزاینده ای به جیب آل سعود سرازیر می شد . اما با شروع جنگ جهانی این پیوند در حد کمال رسید . در سال 1333/1915 برتانیایی ها با عبدالعزیز ابن سعود امیر وقت سعودی قرار دادی را که معمولا با زیر دستان شان که به نام «قرارداد دوستی وهمکاری » معروف بود منعقد کردند . در حقیقت مایه اصلی خریدن دوستی و همکاری بود و بر اساس همین قرار داد خریدن همکاری ها تا سال 1335/1917 امیران سعودی هر ماه پنج هزار پوند از اربابان شان در یافت می کردند تا در مقابل به عنوان مزدور امپراتوری برتانیا ایفای نقش نماید . اما برتانیا نیز از باب رضایتمندی نیز مناسب دانست که مدال ولقبی به قهرمان وهابیگری اعطا کند (در همان زمان ها مدال واعطای لقب دیگری هم به عبدالبهاء پسربهاء الله مبدع بهاییگری داد) در سال های بعد این تشریفات ادامه یافت ؛ در سال 1354/1935 عبدالعزیز بن سعود شوالیه فرقۀ باث(a knight of the order of the Bath) لقب گرفت . در سال 1407/1984 ملک فهد به هنگام دیدار با ملکه الیزابت عکسی گرفتند در حال که ملک فهد نشان برتانیا با نماد صلیب را به گردن داشت .(29) هرچند برخی آورده است که سیاست های فکری اولیه ای جریان وهابیت توسط کشور برتانیا تنظیم می گردید و بر محمد ابن عبدالوهاب دیکته می شد و او هم در مقابل در یافت کمک های اقتصادی ونظامی تعهد اجرای آن را داده بود . در کتاب چالش های فکری وسیاسی وهابیت آمده است :در سال 1143ه.ق. پس از باز گشت محمد بن عبدالوهاب به نجد، بر اساس یک موافقت نامه سرّی بین انگلیس محمد ابن عبد الوهاب ، اجرای عملی دعوت جدیدی آغاز می شود. وظایفی را که شیخ محمد کم کم و با پشت گرمی نظامی ومالی استعمار باید انجام می داد ، به وی ابلاغ شد . این وضایف عبارت بودند از :
1.تکفیر مسلمانان و حلال کردن قتل آنان و غارت اموال شان و هتک ناموس و فروختن آنان در بازار برده فروشان و برده ساختن مدانشان و کنیز گرفتن زنان شان.
2.نا بود کردن «کعبه» به نام این که جزو آثار بت پرستی است و مانع شدن مردم از حج و تحریک عشایر و قبائل به غارت قافله های حجاج و کشتن آنان.
3.کوشش برای ایجاد روح نا فرمانی نسبت به خلیفه عثمانی ؛ تحریک مردم برای جنگیدن با او و تجهیز لشکر هایی برای این منظور ؛ مبارزه با شریف های حجاز با تمام وسائل ممکن و کاستن از نفوذ آ نان.
4. ویران ساختن قبه ها و ضریح ها و اماکن مقدسه و مورد احترام مسلمانان در مکه ومدینه و دیگر سر زمین های اسلامی به نام مبارزه با آثار بت پرستی و شرک و اهانت به شخصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و خلفای او وبزرگان اسلام .
5. ایجاد هرج ومرج و آشوب ترور در شهر های اسلامی به هر اندازه که بتواند .
6.انتشار قرآنی که کم وزیاد هایی – براساس احادیثی که مورد تحریف قرآن رسیده است- در آن عملی شده باشد.(30)
پينوشتها:
1. موثقی ، احمد ، جنبشهای اسلامی معاصر ازص143-145
2. همان به نقل از تاریخ عرب در قرون جدید؛77و78.
3..همان؛ ص78.
4. اسد علی زاده، اکبر،چالش های فکری و سیاسی وهابیت ، ص 107 .
5.فقهی ، علی اصغر ، وهابیان ، ص235
6. مکارم شیرازی، ناصر،وهابيت بر سر دو راهي ،ص 80
7.رضوانی ،علی اصغر،وهابیان را بهتر بشناسیم ، ص 26.
8.سبحانی ، جعفر ، وهابیت مبانی فکری وکارنامه عملی ، ص39
9. كميلي ، عليرضا ، فرهنگ پویا ، فصلنامه فرهنگي –اجتماعي وسياسي ، ش 7 ، اسفند 1386
10.وهابیان را بهتربشناسیم،ص 25
11.چالش های فکری و سیاسی وهابیت ، ص25.
12.فقیهی ، عای اصغر، وهابیان ، ص234
13.چالش های فکری و سیاسی وهابیت ،ص108
14.فؤاد ابراهیم ، شیعیان عربستان ، ص 26.
15.همان.
16.همان ،ص25.
17.وهابیان را بهتر بشناسیم، ص 25.
18.جعفری ، عباس،فرهنگ پویا ، فصلنامه فرهنگي –اجتماعي وسياسي ، ش 7 ، اسفند 1386
19.ابراهیمی ، محمد حسین ، تحلیل نو بر عقاید وهابیان ، ص 107
20.محمدی آشنانی، علی ،شناخت عربستان ، ص34.-
21.رضوانی، علی اصغر -سلفی گری ، ص197
22.مجلّۀ میقات ، شمارۀ 43، ص 198 ، به نقل از روزانۀ عکاظ ، مورّخ 11/9/81
23.وهابیت مبانی فکری وکارنامه عملی ، ص39
24.چالش های فکری و سیاسی وهابیت ، ص110.
25.مستر همفر یک جاسوس انگلیسی بود که در سال 1710میلادی از وزارت مستعمرات برتانیا ماموریت یافت تا به کشور های اسلامی مانند مصر،عراق ، ایران، عربستان و ترکیه به همراه چند تن دیگر فرستاده شد تا نقاط بمنظور تفرقه میان مسلمین نقاط ضعف و قوت مسلمین را شنسایی و برای کشور انگلیستان جاسوسی نماید. وی در مأموریت های مختلف برای اجرای برنامه هایش تلاش می کرد تا سر انجام محمد ابن عبدالوهاب طعمه او می شود و به عنوان یک فرد مسلمان او را ساخته و پرداخته و در ترویج تفکر فرقه وهابیت و اختلاف بین مسلمین نهایت تلاش وهمکاری را نمود و اهداف کشور انگلیس را پیاده نمود.
26.مستر همفر، خاطرات مسترهمفر ،ص54.
27.جنبشهای اسلامی معاصر ،ص155.
28.همان ص153
29. الگار ، حامد ، وهابیگری، ترجمه احمد نمایی ،ص39.
30.چالش های فکری وسیاسی وهابیت ، ص23.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}