تحریف ناپذیری قرآن (1)
تحریف ناپذیری قرآن (1)
منبع : اختصاصی راسخون
چکیده:
کلید واژه : تحریف ، قرآن ، اعجاز ، مصحف
مقدمه
تحريف در لغت
تحريف در اصطلاح
2. تحريف موضعي، يعني آيه يا سوره بر خلاف ترتيب نزول، در قرآن ثبت شود. اين مسأله در آيات بسيار كم است. ولي سورهها معمولاً به ترتيب نزول ثبت نشدهاند.
3. تحريف در قرائت،يعني كلمهاي بر خلاف قرائت شناخته شده بين مسلمين، قرائت شود مانند بيشتر اجتهادات قراء در قرائتهايشان كه سابقهاي در صدر اسلام نداشته است. ما اين قرائتها را جايز نميدانيم، چرا كه قرآن يكي است و از نزد خداي يكتا نازل شده است. (7)
4. تحريف در لهجه و گويش: يعني همان گونه كه لهجهي قبيلههاي مختلف عرب هنگام تكلم حرف يا كلمهاي ـ در حركات و نحوهي ادا نمودن ـ متفاوت است. قرآن را نيز به لهجهي خودشان تلاوت كنند.اين مسأله تا جايي كه ساختمان اصلي كلمه محفوظ باشد و معناي آن تغيير نكند مجاز است ولي اگر اختلاف لهجه موجب لحن غلط ومخالف با قواعد صرف و نحو باشد قرائت به آن مجاز نيست خداوند متعال ميفرمايد: «قرآناً عربياً غَيْرَ ذيِ عَوجٍ، قرآني است عربي و فصيح و خالي از هر گونه كجي و نادرستي.»
5. تحريف يا تعويض كلمات، يعني كلمهاي برداشته شود و كلمهاي ديگر جايگزين آن گردد، خواه كلمهي دوم با اولي هم معني باشد يا نباشد.كه حتي اينگونه تحريف هم، در «وحي الهي جايز نيست، چرا كه اعجاز قرآن هم به لفظ آن است و هم به معني و محتواي آن، بنابراين تغيير هيچ يك جايز نيست.
6. تحريف به زياده:يعني افزودن كلمه يا جملهاي به آيات قرآن. به ابن مسعود و بعضي ديگر از پيشينيان نسبت داده شده كه براي رفع ابهام از لفظ برخي آيات، كلماتي به آن ميافزودند، البته نه به اين اعتقاد كه جزء قرآن باشد، بلكه تنها براي شرح و توضيح، اين كار را انجام ميدادند.و البته تحريف بدين معنا اصلاً راهي به قرآن نيافته است و بطلان آن در ميان تمام مسلمانان امري است آشكار و واضح.
7. تحريف به نقيصه و آن دو گونه است: يكي اين كه از قرآن حاضر كلماتي ساقط شود چنانچه روايت شده «ابن مسعود» آيه سوم سوره ليل را اين گونه ميخواند وَ الذَّكَّرَ وَ الأُنثي.«مذكر و مؤنث» و كلمهي «ما خلق» را ساقط ميكرد. دوم اعتقاد به اين كه چيزهايي از قرآن حاضرـ خواه عمداً و يا از روي فراموشي ـ حذف شده،حال گاهي يك حرف يا كلمه يا جملهي كاملي حذف شده و گاه آيه و حتي سورهاي از قرآن كريم ساقط شده است.و راه يافتن اينگونه تحريف در قرآن در ميان مسلمانان مورد اختلاف است كه عدهاي از علماي اهل سنت آن را پذيرفته اند و البته همهي علماي شيعه اين نوع تحريف را مردود ميدانند. (8)
پيشينهي تاريخي بحث تحريف ناپذيري قرآن
ضرورت اثبات نزاهت قرآن از تحريف
1. دفاع از كيان و اعتبار قرآن.
2. پاسخ شبهات مغرضان
3. اثبات حجيت ظواهر قرآن و امكان استفاده از مداليل آيات
از نمونه دلايلي كه اين دسته اخباريین براي اثبات مدعاي خود به آنها استناد كردهاند، احتمال وقوع تحريف در قرآن است، زيرا با احتمال كاستي بخشي از آيات، حجيت ظواهر آيات زير سؤال ميرود، چه ممكن است بخشي از قرائن خلاف ظواهر آنچه موجود است، در آيات حذف شده منعكس شده باشد. از اين رو فقيه يا مفسر حق ندارد به دلالتهاي ظاهر آيات تمسك كند. اين احتمال با مراجعه به روايات ائمه (علیهم السلام) به جهت آگاهي و احاطهي آنان به قرائت منتهي ميشود. اثبات پيراستگي قرآن از هر گونه تحريف، اين دستاويز سست اخباريون را مخدوش ميسازد و راه را براي استفاده از ظواهر آيات قرآن هموار ميكند.( 10)
4.. اعتبار روايات پيشوايان معصوم (علیهم السلام)
1. پيامبر اكرم (صل الله علیه و اله و سلم) در خطابه خود در مني فرمود: اي مردم هر حديثي كه از من به شما برسد و با كتاب الهي هم خوان باشد آن حديث گفتار من است در غير اين صورت آن حديث هيچ گونه ارتباطي به من نخواهد داشت.
2. امام صادق (علیه السلام) ميفرمايد: هر گاه گفتاري از ما به شما برسد كه با كتاب الهي ناسازگار باشد محكوم به بطلان است.فقيهان از مجموعهي اين روايات، برداشت كلي خود را با اين جمله عنوان كردهاند: هر حديثي كه با كتاب الهي ناسازگار باشد آن را بر ديوار بزنيد. بديهي است اگر قرآن با نفوذ تحريف در آن، اعتبار خود را از دست بدهد، نميتوان معيار اعتبار روايات قرار بگيرد. (11)
دلايل قائلين به تحريف
دليل اول: همساني امت اسلامي با امتهاي پيشين
ب- دلایل قرآنی و روایی ای وجود دارند که براین همسانی دلالت می کنند. روشن ترین آیات قرآن، آیه 19 سوره انشقاق است«لترکبن طبقا عن طبق ؛ شما سنت پیشینیان خود را خواهید گرفت». هر آن چه در آن زمان ها به وقوع پیوسته در این زمان نیز انجام خواهدیافت.
ج- مهم ترین جریانی که در امت های پیشین رخ داد،تحریف کتاب های آسمانی بود،بنابراین رخ داد این موضوع در این امت هیچ گونه تردیدی را بر نمی تابد. (14)
گفته شد روشن ترین آیه در این بحث،آیه 19 سوره انشقاق است که مفسران در تفسیر این آیه احتمالاتی را بیان داشته اند. یکی از آن احتمالات این است که امت اسلامی مانند امت های پیشین است. (15)اما بسیاری از مفسران، آیه را به گونه ای دیگر تفسیر کرده اند. (16)پس برداشت از آیه، آن گونه که محدث نوری بهره جسته است، مورد تأیید بسیاری از مفسران بزرگ نمی باشد،در نتیجه استناد جستن به این تفسیر برای استدلال به آن چنین نتیجه ای نخواهد داشت. هم چنین ادعای هیچ یک از آیات مورد استناد، مشابهت امت اسلام با امت های پیشین در تمامی امور نیست، بلکه به موضع گیری امت ها در برابر پیامبران ونابود شدن آن امت ها اشاره دارد. (17)
دلیل دوم: چگونگی جمع قرآن پس از وفات پیامبر خدا(صلي الله علیه و آله و سلم)
الف: قرآن در زمان پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم)جمع و تدوین نیافته است، بلکه در آن زمان قرآن تنها در نوشتارهایی پراکنده ثبت گردیده بود و پس از رحلت آن حضرت به پیشنهاد خلیفه دوم و دستور خلیفه اول این کار به انجام رسید.
ب: اگر جمع و ترتیب قرآن توسط فردی غیر معصوم به انجام رسد، رخداد تحریف در آن کاملاً طبیعی به نظر می رسد، زیرا کسانی که عهده دار انجام آن امر مهم بوده اند از آگاهی های لازم برخوردار نبودند.
نقد و بررسی :دلیل دوم
که آقای خوئی در این مورد در گفتاری قاطع می فرمایند : نسبت دادن جمع قرآن به خلفا و دوران پس از پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) امری است موهوم و پنداری غلط و بی اساس است و با قرآن و سنت و اجماع و عقل مخالفت دارد و قائلین به تحریف با استناد به این روایات نظریۀ غلط و بی اساس خود را اثبات می نمایند. بلکه جمع آوری قرآن در دوران پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و بنا به دستور آن حضرت انجام گرفته است. (21)
دلیل سوم : نسخ التلاوه (نسخ آیات)
1- نسخ تلاوت با تداوم حکم: آیاتی بوده اند که در قرآن از وجود آنها خبری نیست، اما احکام آنها هم چنان باقی است. مانند آیۀ رجم. در روایتی چنین آمده که ما آیۀ رجم را در قرآن داریم.( 23)پر واضح است که قول به نسخ تلاوت، همان قول به تحریف قرآن به نقصان است. توضیح این که این نسخ تلاوت را شخص رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) انجام دادند و یا کسانی که پس از وی زعامت و ریاست مسلمانان را به دست گرفتند.اگر قائلین به نسخ تلاوت آن را به شخص رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) نسبت دهند پاسخ آنها این است که این موضوع نیاز به اثبات دارد و بدون دلیل و برهان پذیرفته نمی شود، زیرا به اتفاق تمام علماء قرآن با خبر واحد قابل نسخ نیست و جمعی از آنان در کتب اصول و دیگر کتاب های خود بر این مطلب تصریح کرده اند، بلکه به عقیدۀ شافعی و اکثر پیروان وی و آنان که ازظاهر قرآن پیروی می کنند، نسخ قرآن با سنت قطعی و متواتر جایز نیست و بنا به یکی از دو نقل، احمدبن حنبل همین قول را اختیار نموده است و حتی گروهی که قائل به امکان نسخ کتاب خدا با خبر قطعی و متواترند می گویند چنین چیزی تحقق نیافته است و منکر نسخ تلاوت می باشند.بنابراین چگونه می توان با چنین روایاتی که مجموع آنها خبر واحد می باشند وقوع نسخ تلاوت را به خود پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم)نسبت داد؟!علاوه بر این نسبت دادن نسخ تلاوت به شخص پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) با مضمون روایات دیگر دالّ بر اسقاط پاره ای از آیات بعد از رحلت پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) مخالفت دارند.و اگر قائلین به نسخ تلاوت آن را به کسانی که پس از پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) عهده دار زعامت و ریاست مسلمانان شده اند نسبت می دهند پس این عیناً همان قول به تحریف قرآن است و بنابراین می توان ادعا نمود که قول به تحریف قرآن نظریه اکثر علمای اهل سنت است، زیرا آنان به جواز نسخ تلاوت معتقدند، خواه حکم آن نیز نسخ شده باشد یا نه.بلکه علمای اصول اهل سنت در این حکم تردید کرده اند که آیا شخص جُنُب می تواند آیاتی را که تلاوت آنها نسخ شده است بخواند یا نه؟و آیا شخص (محدث) بدون وضو می تواند به آن آیات دست بزند یا نه ؟و بعضی آنان فتوا به حرمت لمس و قرائت آیات نسخ شده داده اند. البته جمعی از معتزلۀ قائل به عدم جواز نسخ تلاوت شده اند.با این همه بسی جای تعجب است که جمعی از علمای اهل سنت نسبت قول به تحریف را به یکی از علمای خودشان مردود و همگی آنان را از این قول بر ی دانسته اند، حتی آلوسی، مـرحوم طـبرسی را که قـول به تحـریف را تـنها به حـشویه نسبـت داده است، تکـذیب می کنـد و می گوید:«هیچ یک از علمای اهل سنت عقیده به تحریف نداشته است.»اعـجـاب انگـیزتـر ایـن کـه او ، عـقیـدۀ بـه تحـریف قـرآن را بـه عـلمـای شـیـعه نـسـبت داده می گوید: از ظاهر گفتار علمای شیعه عقیده به تحریف استفاده میشود، تا آن جا که طبرسی مجبور به دفاع از آنان شده و عقیدۀ فاسدشان را پرده پوشی نموده.در صورتی که مشهور نزد علماء و محققین شیعه، بلکه مطلب مورد اتفاق و قبول آنها، عدم تحریف قرآن است، حتی مرحوم طبرسی، تمام استدلالهای قوی و مستحکم مرحوم سید مرتضی (ره) در ردّ نظریۀ تحریف قرآن را به طور مفصل نقل کرده است. (24)
2- نسخ حکم و بقاءتلاوت
این مطلب از مواردی است که حکم آیات، نسخ شده، اما آن آیات هم چنان در قرآن ثابت و مورد تلاوت قرار می گیرند.
در شصت و سه سوره از قرآن شاهد این نوع نسخ می باشیم.برای پاسخ دادن به این سؤال که چه حکمتی در این گونه نسخ نهفته است.
3- نسخ حکم و تلاوت :
محققان اهل سنت،موضوع محرمیت که باده بار شیر خوردن تحقق می یافت و سپس به پنج بار کاهش یافت را به عنوان مثال برای این مورد بیان داشته اند.متن روایت از این قرار است :«عایشه قالت کان فیما انزل من القرآن عشر رضعات معلومات یحر من ثم نسخن یخمس معلومات، عایشه می گوید در آیات قرآن موضوع ده بار شیر خوردن به عنوان شرط محرمیت مطرح بود که پس از آن با حکم پنج بار حکم پیشین نسخ گردید.»همان گونه که در نوع اول گفته شد، هرگز آیات قرآن با روایات (خبر واحد)نسخ پذیر نخواهند بود. برخی برای اثبات نسخ به دو آیۀ 106بقره و 101 سورۀ نحل استناد جسته اند (ما ننسخ من آیة اوننسها نأت بخیر منها او مثلها اگر آیه ای را نسخ یا انساء کنیم، بهتر از آن را میآوریم یا نظیر آن را.)که اولاً این آیات ارتباطی به نسخ آیات قرآنی ندارد (25) بلکه نسخ وانسای مورد نظر در آیۀ (ماننسخ من آیة او ننسها )ناظر به تکوینیات است نه تشریعیات،یعنی مثلاً اگر ما حجتی از حجت های خداوند را از دنیا ببریم، حجتی دیگر برتر یا نظیر آن را جایگزین او می کنیم. (26) ثانیاً بر فرض این چنین باشد،لکن نسخ آیات با خبر واحد امکان پذیر نیست. بنابر آنچه گفته شد نسخ تلاوت همان تحریف است و اگر تحریفات در قرآن با عنوان نسخ تلاوت توجیه پذیرند، دیگر مشکلی به نام تحریف باقی نخواهد ماند و جداسازی اهل سنت و شیعه در این راستا نیز نارواست.پس روایات این موضوع با آیات قرآن سر ستیز دارند و فاقد اعتبار می باشند. کوتاه سخن این است که منسوخ التلاوة همان تحریف است و باورمندان به این نوع نسخ در حقیقت تحریف در قــرآن را در این قـالب پذیـرفتـه اند، زیرا حذف آیه یا آیاتی از آیات قرآن پس از رحلت پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم)چیزی جز تحریف نیست.حال با توجه به اینکه موضوع منسوخ التلاوه با این دلایل به اثبات نرسید، این نتیجه به دست می آید که چیزی از آیات قرآن به این عنوان کاسته نشده و دیدگاه محدث نوری دیدگاهی است نارسا.(27)
پينوشتها:
1.حسين جوان آراسته، علوم قرآني، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ پنجم، ص 304
2.ابوحسين احمدبن فارس بن زكريا، معجمالمقائيس اللغه، ج2، انتشارات مكتبالاعلام الاسلامي، ص42
3. خليل بن احمد فراهيدي، كتاب العين، ج3، انتشارات دارالهجره، چاپ دوم در ايران، ص210
4. اسماعيل بن حمّار جوهري، تحقيق احمد عبدالغفور عطار، صحاح تاج اللغه و صحاح العربيه، ج3، انتشارات اميري، چاپ اول، ص 1342
5. شيخ محمدرضا رشيد رضا، تغسير القرآن العظيم معروف به تفسير المنار، ج5، انتشارات دارالإحياء التراث العربي، چاپ اول، ص122
6. ايت الله سيد ابوالقاسم خويي، بيان در علوم و مسائل كلي قرآن، ترجمه صادق نجمي و هاشمزادة هريسي، ج1، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوي، چاپ پنجم، ص306
7. محمد هادي معرفت، مصونيت قرآن از تحريف، ترجمه محمد شهرابي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، ص22
8. محمد هادي معرفت، همان، ص24
9. دكتر فتح الله نجار زادگان، تحريف ناپذيري قرآن، انتشارات مستفر، چاپ اول، ص72
10. آيت الله عبدالله جوادي آملي، نزاهت قرآن از تحريف، تحقيق علي نصيري، انتشارات اسراء، چاپ دوم، ص24
11. جعفر انواري، انگاره تحريف قرآن، انتشارات امام خميني، ص16
12.دكتر فتح الله نجارزادگان، تحريف ناپذيري قرآن، ص142
13. حسين نوري، فصل الخطاب، ص45
14. جعفر انواري، انگاره تحريف قرآن، ص100
15. ابي حيان اندلسي، البحر المحيط في التفسير، ج10، انتشارات دارالفكر، ص439
16. ر.ك محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج20، ص246
17. آيت الله عبدالله جوادي آملي، نزاهت قرآن از تحريف، ص174
18. حسين نوري، فصل الخطاب، ص73
19.محمد باقر مجلسي، مرآه العقول، ج3، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، ص31
20.. جعفر انواري، انگارة تحريف قرآن، ص107
21. ابوالقاسم خويي، البيان، في تفسيرالقرآن، ص107
22. حسين نوري، فصل الخطاب، ص82
23.جعفر انواري، انگاره تحريف قرآن، ص109
24.ابوالقاسم خويي، البيان في تفسير القرآن، ص275
25. جعفر انواري، انگاره تحريف قرآن، ص112
26. عبدالله جوادي آملي، نزاهت قرآن از تحريف، ص183
27. جعفر انواري، انگارة تحريف قرآن، ص113
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}