یک شبهه در حکومت ائمه (علیهم السلام)
یک شبهه در حکومت ائمه (علیهم السلام)
یک شبهه در حکومت ائمه (علیهم السلام)
شبهه: چرا اولیای دین یعنی امامان معصوم (علیهم السلام) رغبتی به تشکیل حکومت از خود نشان نمی دادند . امام علی (علیه السلام) در مقابل اهل سقیفه شمشیر نمی کشد و از حق حاکمیت الهی خود دفاع نمی کند. امام حسن(علیه السلام) هم با قرارداد صلحی حکومت را به معاویه واگذار کرده و دست از آن می کشد. امام حسین (علیه السلام) هم که دست به شمشیر می برد سخنی از حکومت به میان نمی آورد. اینها همه گویای این نکته است که سیاست جدای از دیانت است چون اگر عین دیانت بود می بایست تشکیل حکومت و اداره آن نیز جزء وظایف اولیای دین قرار می گرفت؛ در حالی که نه از قرآن چنین الزامی برمی آید و نه در سیره آنها چنین اهتمامی مشاهده می شود.
در پاسخ به این شبهه ابتدا باید دیدگاه قرآن را نسبت به حاکمیت امامان معصوم (علیهم السلام) به دست آورد. آنگاه به سراغ سیره و رفتار سیاسی آنها رفت و آن را مورد بررسی قرار داد. حاصل جمع این دو بحث پاسخ دقیق به این سوال خواهد بود.
در آیه 59 سوره نساءآمده است: «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُْ»؛ اى اهل ایمان! از خدا اطاعت كنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امرتان اطاعت كنید.
علامه طباطبایی(ره) در بیان علت تکرار «أَطِیعُواْ» می نویسد: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) دو جنبه دارد: 1. رسالت و ابلاغ از جانب خدا و تشریع و تبین جزئیات احکام قرآن. 2. حکومت و ولایتی که بر مردم دارد و به مقتضای آن احکام و دستوراتی صادر می کند که در این وجه دوم "اولی الامر" هم با او شریک هستند و پس از او متصدی امر حکومت و منشاء صدور این امر و نهی ها می باشند. برای همین اختلاف در نوع اوامر و اطاعت از آن است که "اطیعوا" تکرار شده است. در "اطیعوا الله" منظور اطاعت از وحی و تشریع است و در "اطیعوا الرسول و اولی الامر" منظور اطاعت از اوامر ولایی و حکومتی رسول و اولی الامر می باشد. (المیزان،4/388)
اولی الامر همان امامان معصوم (علیهم السلام) هستند
از آنجا كه آیه، اطاعت اولواالامر را به طور مطلق و بدون قید و شرط، همانند اطاعت پیامبر(صلى الله علیه وآله) لازم شمرده است؛ پس باید اولواالامر كسانى باشند كه مقام عصمت، آنان را از هرگونه خطا و اشتباه حفظ كند؛ چنانكه بعضى از مفسّران اهل تسنّن بدان اعتراف كردهاند.(التفسیر الكبیر، ج4، ص113) بر همین اساس و بر مبناى احادیث معتبر كه در منابع شیعه(تفسیر نورالثقلین، ج1، ص497) و اهلسنّت(البحرالمحیط، ج3، ص278؛ ینابیعالمودّة، ص116؛ احقاقالحق، ج3، ص425) نقل شده، مفسّران شیعه اتّفاق نظر دارند كه منظور از اولىالامر، امامان معصوم(علیهم السلام) هستند.
بنابر آنچه گذشت بعد از رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) امامان معصوم (علیهم السلام) عهده دار شأن حاکمیت نظام اسلامی می شوند و مردم هم بنا به دستور خداوند متعال موظف به اطاعت بی قید و شرط از این حاکمان الهی اند.
خود آن حضرات بیش از دیگران به ضرورت وجود حکومت اسلامی و جایگاهی که خداوند در رأس آن برای ایشان معین کرده است واقف بودند و در انجام این مهم از تمام ظرفیت های موجود استفاده می کردند. ولی اگر مانعی جدی بر سر انجام این مهم قرار می گرفت و نمی گذاشت تا امام معصوم (علیه السّلام) این شأن خدادادی خود را به ظهور برساند، انجام این وظیفه به میزان ممکن کاهش می یافت؛ اما هرگز به این معنا نبود و نیست که او از این سمت برکنار شده یا فاقد این شأن گردیده است
موانع به دست گرفتن حاکمیت جهان اسلام توسط امامان معصوم (علیهم السلام)
از آن جا که در رهبری های الهی، قدرت و مقام، هدف نیست؛ بلکه هدف، حفظ و نشر دین خداست و وجود رهبری برای این است که این هدف تحقق بیابد. بنابراین اگر روزی رهبر بر سر دوراهی قرار گرفت و ناگزیر شد که از میان مقام و هدف، یکی را برگزیند، باید هدف را مقدم بر حفظ مقام و موقعیت رهبری خویش بشمارد.
حضرت علی(علیه السّلام) هم که با چنین وضعی روبرو شده بود همین کار عاقلانه را کرد. او با ارزیابی اوضاع جامعه اسلامی به این نتیجه رسید که اگر اصرار به قبضه کردن حکومت و حفظ مقام و موقعیت رهبری خود نماید، وضعی پیش می آید که زحمات پیامبر اسلام و خون های پاکی که در راه این هدف و برای آب یاری نهال اسلام ریخته شده است، همه به هدر می رود.
امام در خطبه «شقشقیه» از این دو راهی دشوار و حساس و نیز انتخاب راه دوم چنین یاد میکند: «در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها (بدون یاور) بپاخیزم [و حق خود را بگیرم] و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آورده اند، صبر کنم؟ ... (عاقبت) دیدم بردباری و صبر، به عقل و خِرَد نزدیک تر است، لذا شکیبایی ورزیدم، ولی به کسی می ماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد،با چشم خود می دیدم میراثم را به غارت می برند».(نهج البلاغه، خطبه سوم)
امام حسن مجتبی (علیه السّلام) از جمله امامانی است که در این وضعیت قرار گرفت. ایشان برای حفظ و تداوم حکومت الله که خود سکاندار آن بود تا مرز شهادت پیش رفت اما وقتی با خیانت سپاهیان خود مواجه شد با امضای صلح نامه از شهادت بی اثر خود جلوگیری کرد. در این باره نوشته اند:
امام در خطبه «شقشقیه» از این دو راهی دشوار و حساس و نیز انتخاب راه دوم چنین یاد میکند: «در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها (بدون یاور) بپاخیزم [و حق خود را بگیرم] و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آورده اند، صبر کنم؟ ... (عاقبت) دیدم بردباری و صبر، به عقل و خِرَد نزدیک تر است، لذا شکیبایی ورزیدم، ولی به کسی می ماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد،با چشم خود می دیدم میراثم را به غارت می برند»
یا آنجا که فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِی سُفْیَانَ ...»؛ همه از خدائیم و به سوی او در حرکتیم. پس باید فاتحه اسلام را خواند و با آن خداحافظی کرد! زیرا این امت در دست حاکمی به مانند یزید گرفتار شده است. و من از جدم پیامبر خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) شنیدم که می فرمود: خلافت بر آل ابوسفیان حرام است. (بحارالأنوار ، ج44، ص326)
امام حسین(علیه السّلام) با اینکه می دانست این قیام به شهادت او ختم می شود (بحار الانوار، ج44، ص364) اما چون این شهادت را پر ثمر برای احیا، حفظ و رشد اسلام می بیند قیام کرده و با نثار خون خود به تمام آن اهداف می رسد.
پس هم قرآن امامان معصوم علیهم السلام را موظف به تشکیل و اداره حکومت می کند و هم در سیره سیاسی- اجتماعی ایشان توجه و اهتمام به این وظیفه مشاهده می شود.
منبع:/www.tebyan.net
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sukhteh
در پاسخ به این شبهه ابتدا باید دیدگاه قرآن را نسبت به حاکمیت امامان معصوم (علیهم السلام) به دست آورد. آنگاه به سراغ سیره و رفتار سیاسی آنها رفت و آن را مورد بررسی قرار داد. حاصل جمع این دو بحث پاسخ دقیق به این سوال خواهد بود.
در قرآن
در آیه 59 سوره نساءآمده است: «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُْ»؛ اى اهل ایمان! از خدا اطاعت كنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امرتان اطاعت كنید.
علامه طباطبایی(ره) در بیان علت تکرار «أَطِیعُواْ» می نویسد: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) دو جنبه دارد: 1. رسالت و ابلاغ از جانب خدا و تشریع و تبین جزئیات احکام قرآن. 2. حکومت و ولایتی که بر مردم دارد و به مقتضای آن احکام و دستوراتی صادر می کند که در این وجه دوم "اولی الامر" هم با او شریک هستند و پس از او متصدی امر حکومت و منشاء صدور این امر و نهی ها می باشند. برای همین اختلاف در نوع اوامر و اطاعت از آن است که "اطیعوا" تکرار شده است. در "اطیعوا الله" منظور اطاعت از وحی و تشریع است و در "اطیعوا الرسول و اولی الامر" منظور اطاعت از اوامر ولایی و حکومتی رسول و اولی الامر می باشد. (المیزان،4/388)
اولی الامر همان امامان معصوم (علیهم السلام) هستند
از آنجا كه آیه، اطاعت اولواالامر را به طور مطلق و بدون قید و شرط، همانند اطاعت پیامبر(صلى الله علیه وآله) لازم شمرده است؛ پس باید اولواالامر كسانى باشند كه مقام عصمت، آنان را از هرگونه خطا و اشتباه حفظ كند؛ چنانكه بعضى از مفسّران اهل تسنّن بدان اعتراف كردهاند.(التفسیر الكبیر، ج4، ص113) بر همین اساس و بر مبناى احادیث معتبر كه در منابع شیعه(تفسیر نورالثقلین، ج1، ص497) و اهلسنّت(البحرالمحیط، ج3، ص278؛ ینابیعالمودّة، ص116؛ احقاقالحق، ج3، ص425) نقل شده، مفسّران شیعه اتّفاق نظر دارند كه منظور از اولىالامر، امامان معصوم(علیهم السلام) هستند.
بنابر آنچه گذشت بعد از رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) امامان معصوم (علیهم السلام) عهده دار شأن حاکمیت نظام اسلامی می شوند و مردم هم بنا به دستور خداوند متعال موظف به اطاعت بی قید و شرط از این حاکمان الهی اند.
خود آن حضرات بیش از دیگران به ضرورت وجود حکومت اسلامی و جایگاهی که خداوند در رأس آن برای ایشان معین کرده است واقف بودند و در انجام این مهم از تمام ظرفیت های موجود استفاده می کردند. ولی اگر مانعی جدی بر سر انجام این مهم قرار می گرفت و نمی گذاشت تا امام معصوم (علیه السّلام) این شأن خدادادی خود را به ظهور برساند، انجام این وظیفه به میزان ممکن کاهش می یافت؛ اما هرگز به این معنا نبود و نیست که او از این سمت برکنار شده یا فاقد این شأن گردیده است
در سیره
موانع به دست گرفتن حاکمیت جهان اسلام توسط امامان معصوم (علیهم السلام)
1. به خطر افتادن اصل وجود اسلام
از آن جا که در رهبری های الهی، قدرت و مقام، هدف نیست؛ بلکه هدف، حفظ و نشر دین خداست و وجود رهبری برای این است که این هدف تحقق بیابد. بنابراین اگر روزی رهبر بر سر دوراهی قرار گرفت و ناگزیر شد که از میان مقام و هدف، یکی را برگزیند، باید هدف را مقدم بر حفظ مقام و موقعیت رهبری خویش بشمارد.
حضرت علی(علیه السّلام) هم که با چنین وضعی روبرو شده بود همین کار عاقلانه را کرد. او با ارزیابی اوضاع جامعه اسلامی به این نتیجه رسید که اگر اصرار به قبضه کردن حکومت و حفظ مقام و موقعیت رهبری خود نماید، وضعی پیش می آید که زحمات پیامبر اسلام و خون های پاکی که در راه این هدف و برای آب یاری نهال اسلام ریخته شده است، همه به هدر می رود.
امام در خطبه «شقشقیه» از این دو راهی دشوار و حساس و نیز انتخاب راه دوم چنین یاد میکند: «در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها (بدون یاور) بپاخیزم [و حق خود را بگیرم] و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آورده اند، صبر کنم؟ ... (عاقبت) دیدم بردباری و صبر، به عقل و خِرَد نزدیک تر است، لذا شکیبایی ورزیدم، ولی به کسی می ماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد،با چشم خود می دیدم میراثم را به غارت می برند».(نهج البلاغه، خطبه سوم)
2. کشته شدن امام و حاکم واقعی بدون تاثیرگذاری مطلوب
امام حسن مجتبی (علیه السّلام) از جمله امامانی است که در این وضعیت قرار گرفت. ایشان برای حفظ و تداوم حکومت الله که خود سکاندار آن بود تا مرز شهادت پیش رفت اما وقتی با خیانت سپاهیان خود مواجه شد با امضای صلح نامه از شهادت بی اثر خود جلوگیری کرد. در این باره نوشته اند:
امام در خطبه «شقشقیه» از این دو راهی دشوار و حساس و نیز انتخاب راه دوم چنین یاد میکند: «در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها (بدون یاور) بپاخیزم [و حق خود را بگیرم] و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آورده اند، صبر کنم؟ ... (عاقبت) دیدم بردباری و صبر، به عقل و خِرَد نزدیک تر است، لذا شکیبایی ورزیدم، ولی به کسی می ماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد،با چشم خود می دیدم میراثم را به غارت می برند»
در مورد امام حسین علیه السلام
یا آنجا که فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِی سُفْیَانَ ...»؛ همه از خدائیم و به سوی او در حرکتیم. پس باید فاتحه اسلام را خواند و با آن خداحافظی کرد! زیرا این امت در دست حاکمی به مانند یزید گرفتار شده است. و من از جدم پیامبر خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) شنیدم که می فرمود: خلافت بر آل ابوسفیان حرام است. (بحارالأنوار ، ج44، ص326)
امام حسین(علیه السّلام) با اینکه می دانست این قیام به شهادت او ختم می شود (بحار الانوار، ج44، ص364) اما چون این شهادت را پر ثمر برای احیا، حفظ و رشد اسلام می بیند قیام کرده و با نثار خون خود به تمام آن اهداف می رسد.
پس هم قرآن امامان معصوم علیهم السلام را موظف به تشکیل و اداره حکومت می کند و هم در سیره سیاسی- اجتماعی ایشان توجه و اهتمام به این وظیفه مشاهده می شود.
منبع:/www.tebyan.net
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sukhteh
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}