شيخ فضل الله در آيينه ي تاريخ


 

نويسنده:اکبر رضی زاده
منبع : اختصاصی راسخون



 
در ارتباط با کيفيت شکل گيري انقلاب مشروطيت در ايران بسيار کتابها و مقالات نوشته شده است، ولي متأسفانه در اغلب آنها نقش «شيخ فضل الله» بسيار کم رنگ است:
انقلاب مشروطه- تا قبل از انقلاب اسلامي- يکي از فرازهاي مهم تاريخ ايران است که به هيچ دليل سياسي و غير سياسي نمي توان آن را ناديده گرفت و بحث آن را تمام شده منظور داشت، خواه موافق مشروطيت باشيم، خواه اين رخداد تاثير گذار تاريخي مقبول نظر ما نباشد.
هرچند کساني چون آيت ا... بهبهاني، آيت ا.... طباطبائي، آقا سيد جمال الدين و... نامشان بر بلنداي مشروطيت قرار دارد، اما نقش «شيخ فضل الله نوري» برجسته تر از ديگران است او يک مجتهد متدين بود که از مخالفين سرسخت انگليس و روس در جريان شکل گيري انقلاب مشروطه به شمار مي آيد و براساس اين تفکر هزينه ي سنگين آن - جان خود را - نثار کرد.
گويند شيخ در روزهاي آخر به آيت الله بهبهاني گفته است: « به زودي تو را هم خواهند کشت» و ديديم که مخالفت او با آزادي خواهان غرب گرا و مشروطه ي غير مشروعه، بي دليل نبود. و خيلي زود نظر شيخ به اثبات رسيد و مرحوم بهبهاني و طباطبائي ترور شده و امثال ايشان نيز به قتل رسيدند و عدالت و آزادي مورد نظر غرب گرايان به ديکتاتوري محمد علي شاه و پس از چند سال به حکومت چپاولگر رضا شاه پهلوي منتهي شد.
بارها روشنفکران غربي گفته اند: « شيخ فضل الله مخالف مشروطه بود» درصورتي که شيخ چندين بار گفت: « والله من با مشروطه مخالفت ندارم. با اشخاص بي دين و فرقه ي ضاله و مضلّه مخالفم که مي خواهند به اسلام لطمه وارد کنند... من مخالف اساس مشروطيت نيستم، بلکه اول کسي که طالب اين اساس بود، من بودم و فعلاً هم مخالفتي ندارم. اما مشروطه به همان شرايطي که گفتم که قانون اساسي و قوانين داخلي مملکت بايد مطابقت با شرع داشته باشد.»
در افکار انقلابي مشروطه خواهان نوعي عدالتخانه وجود داشت، اما به گونه اي که در متن جامعه ي ديني ما قرار نداشت. کساني که اين مفهوم را مطرح کردند دقيقاً الگويشان را از مشروطه دولت انگلستان گرفتند. همه مي دانستند که در ايران فقدان قانون وجود دارد اما هر کس از منظر سيستم معرفتي خودش به اين قضيه نگاه مي کرد.
شيخ فضل الله نوري مي گويد: « در ابتدا من بودم که براي علماي نجف ادله آوردم و گفتم که مشروطه خلاف شرع نيست. ولي بعداً وقتي مجلس افتتاح شد فهميدم که مشروطه در چارچوب شريعت عمل نمي کند» او مي ديد که نمايندگان مجلس، تفسير ديني از مفهوم عدالت در نظر ندارند و از اينجا به بعد است که مشروطه به آن معنا مخالفت مي کند.