تأثیر فساد اخلاقی بر مردم


 





 
یکی از نکات جالبی که در قرآن کریم بیان شده است، تأثیر فساد اخلاقی بر مردم است. این نکته را می توان با دقت در آیات 59 تا 85 سوره مبارکه اعراف دریافت. در آیات 59 و 60 این سوره جریان ارسال حضرت نوح علیه السلام به سوی قومش و دعوت ایشان بیان شده است:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ إِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ، قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ به یقین، نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس به آنان گفت: اى قوم من ! خدا را بپرستید، که شما را جز او معبودى نیست. من قطعاً از عذاب روزى بزرگ بر شما می ترسم ، اشراف و سران قومش گفتند: مسلماً ما تو را در گمراهى آشکار می بینیم!»
کلمه «ملأ» به معناى اشراف و بزرگان قوم است، و این طبقه از افراد اجتماع را از این نظر ملأ گفته اند که هیبت آنان دلها، و زینت و جمالشان چشم ها را پر مى کند. در این آیات حضرت نوح «قومش» را مورد خطاب قرار داده و «ملأ» قوم پاسخ او را می دهند.
این طبقه هرگز توقع نداشتند که یک نفر پیدا شود و بر بت پرستى آنان اعتراض نموده، صریحا پیشنهاد ترک خدایانشان را کند و از این عمل انذارشان نماید، لذا وقتى با چنین کسى مواجه شده اند تعجب نموده، او را با تأکید هر چه تمامتر گمراه خوانده اند .

پاسخ قوم هود به رهبرشان
 

آیات 65 و 66 هم بیان دعوت حضرت هود است و پاسخی که به او داده می شود:
«وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ، قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی سَفَاهَةٍ وِإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکَاذِبِینَ؛ و به سوى قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم، گفت: اى قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودى نیست، آیا نمی پرهیزید؟ اشراف و سران قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را در سبک مغزى و نادانى می بینیم و تو را از دروغگویان می پنداریم!!»
دعوت حضرت هود مانند حضرت نوح بر پرستش خداوند بود، و باز هم «ملأ» قومش پاسخ او را دادند و او را تکذیب کردند.
در داستان حضرت صالح در آیات بعدی نیز همین مسأله تکرار می شود:

« وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ ...، ... قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ ؛ و به سوى قوم ثمود ، برادرشان صالح را فرستادیم، گفت : اى قوم من ! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودى نیست ... ، ...اشراف و سران قومش که تکبّر و سرکشى می ورزیدند به مستضعفانى که ایمان آورده بودند، گفتند: آیا شما یقین دارید که صالح از سوى پروردگارش فرستاده شده؟ گفتند: به طور یقین ما به آیینى که فرستاده شده مؤمنیم.»
در این جا باز هم «ملأ» قوم دست به کار شده و سعی در منصرف کردن افراد مؤمن شدند.
؛و لوط را [به یاد آورید] هنگامی که به قومش گفت: آیا آن کار بسیار زشت و قبیح را که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشى نگرفته است، مرتکب می شوید؟!«80»...وپاسخ قومش جز این نبود که به یکدیگر گفتند: اینان را از شهرتان بیرون کنید; زیرا مردمانى اند که همواره خود را پاک نشان می دهند

تأثیر رهبران یک جامعه بر افراد
 

این روال در داستان حضرت لوط به هم می خورد. آن حضرت مردم را در مقابل کار غیراخلاقی که قوم مرتکبش بودند دعوت می کند: « وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِینَ ، ... وَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ ؛و لوط را [به یاد آورید] هنگامی که به قومش گفت: آیا آن کار بسیار زشت و قبیح را که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشى نگرفته است، مرتکب می شوید؟!«80»...وپاسخ قومش جز این نبود که به یکدیگر گفتند: اینان را از شهرتان بیرون کنید; زیرا مردمانى اند که همواره خود را پاک نشان می دهند.»
در این دعوت و پاسخ قوم دو نکته جالب نهفته است:
1- در روال بیان شده، پاسخ پیامبر را گروهی از اشراف و بزرگان قوم می دادند، ولی تأثیر فساد کار قوم لوط بر آنان این گونه بود که «قوم» جواب پیامبر را می دهند. گویی تمامی مردم برای این کار بسیج شده و در مقابل پیامبر خدا ایستادند.
2- از آنجایى که قوم جواب درستى در مقابل این سؤال نداشتند لاجرم او را تهدید به تبعید نموده، گفتند: «أخرجوهم من قریتکم» و این خود دلیل بر سفاهت قوم لوط است که اصلا متعرض جواب از سؤال لوط نشده و در مقام جواب چیزى گفتند که هیچ ربطى به سؤ ال او نداشت .

حربه ی شیطان را جدی بگیریم !
 

این تأثیر را می توان از حربه های شیطان در مقابل انسان دانست. حضرت علی علیه السلام در بیان نورانی خود در خطبه 234 نهج البلاغه در مورد شیطان و نحوه تسلط او بر انسان می فرمایند:
«وَ دَلَفَ بِجُنُودِهِ نَحْوَکُمْ، فَاَقْحَمُوکُمْ وَلَجاتِ الذُّلِّ، وَ اَحَلُّوکُمْ وَرَطاتِ الْقَتْلِ، وَ اَوْطَاُوکُمْ اِثْخانَ الْجِراحَةِ، طَعْناً فى عُیُونِکُمْ، وَ حَزّاً فى حُلُوقِکُمْ، وَ دَقّاً لِمَناخِرِکُمْ، وَ قَصْداً لِمَقاتِلِکُمْ، وَ سَوْقاً بِخَزائِمِ الْقَهْرِ اِلَى النّارِ الْمُعَدَّةِ لَکُمْ ؛ و لشکرش را به جانب شما نزدیک کرد، سپاه او شما را به بیشه خوارى انداختند، و در ورطه کشتار درآوردند، و شما را زخمى کارى زدند: با فرو بردن نیزه گناه در چشمتان، و بریدن گلویتان با کارد معصیت، و کوبیدن مغزتان با اندیشه هاى باطل، و فرود آوردن ضربه بر اعضاى حساس و کشنده تان، و کشاندنتان با مهار قهر و غلبه به سوى آتشى که از پیش براى شما مهیا شده .»
«فَاَصْبَحَ اَعْظَمَ فى دینِکُمْ جَرْحاً، وَ اَوْرى فى دُنْیاکُمْ قَدْحاً، مِنَ الَّذینَ اَصْبَحْتُمْ لَهُمْ مُناصِبینَ، وَ عَلَیْهِمْ مُتاَلِّبینَ ؛ شیطان در زخم زدن به دینتان قوى تر، و براى فساد در دنیایتان آتش افروزتر است از کسانى که آشکارا با آنان دشمنى می ورزید، و براى جنگ با آنها جمع مى شوید.»
منبع:سایت حوزه
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sukhteh