عاقبت بومیان جنگلی و غارنشینان


 





 
اگرشخصی در اقصی نقاط دنیا مثلاً کوه‌های هیمالیا و یا قطب شمال به دنیا آید و والدین او نیز آگاهی ازخدا و دیانت نداشته باشند و از دنیا برود و هیچ‌گونه هدایتی هم نشود و گناهی هم نکرده باشد، آیا روز قیامت و نزد خداوند جهنمی است؟
در پاسخ به این پرسش باید به چند نکته دقت شود :
الف – خداوند کریم خود می‌فرماید که اگر بنده‌ای را بدون هدایت عذاب کنم، معترض خواهد شد: «وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوْ لَا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ ءَایَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَ نخَْزَى» ‏(طه -134) ؛
اگر پیش از آمدن پیامبرى عذابشان مى‏كردیم، مى‏گفتند: اى پروردگار ما، چرا رسولى بر ما نفرستادى تا پیش از آن كه به خوارى و رسوایى افتیم، از آیات تو پیروى كنیم؟ لذا به طور قطع خداوند متعال حجت را بر بنده‌اش تمام می‌کند. لذا وسایل و واسطه‌های راهنمایی او را در مقابلش قرار می‌دهد.
البته الزامی ندارد که این راهنما حتماً پیامبر خدا (ص) یا کتاب آسمانی باشد [که به طور قطع چنین شخصی سواد خواندنش را ندارد، چه رسد به درک و فهمیدنش را]. بلکه افراد یا واسطه‌های دیگری که او را بشارت و انذار دهند می‌فرستد. البته اصل هدایت به یکتاپرستی است. لذا ممکن است مطالب مربوط به وجوب و احکام نماز به چنین شخصی نرسد، اما حجت برای خداپرستی بر او تمام می‌شود و اراده‌ی این که او موحد شود و یا مشرک، با خود اوست.
خداوند حکیم و کریم، قبل از آن که پیامبران بیرونی را [که ممکن است برخی به آنها یا کتابشان دسترسی نداشته باشند] ارسال نماید، در وجود هر کسی پیامبر درونی «عقل» را قرار داد و فطرت او را نیز بر اساس یکتاپرستی آفرید و دستور داد که به دین فطری خود برگردید
چنان چه فرمود:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَه الْمُكَذِّبینَ»
(النحل - 36) ؛ به میان هر ملتى پیامبرى مبعوث كردیم، كه خدا را بپرستید و از طاغوت دورى جویید. بعضى را خدا هدایت كرد و حق بعضى دیگر گمراهی بود. پس در زمین بگردید و بنگرید كه عاقبت كار كسانى كه پیامبران را به دروغ نسبت مى‏دادند، چگونه بوده است‏.
ب- خداوند حکیم و کریم، قبل از آن که پیامبران بیرونی را [که ممکن است برخی به آنها یا کتابشان دسترسی نداشته باشند] ارسال نماید، در وجود هر کسی پیامبر درونی «عقل» را قرار داد و فطرت او را نیز بر اساس یکتاپرستی آفرید و دستور داد که به دین فطری خود برگردید:«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (الروم - 30) به دین یکتاپرستی روی‌آور. (یکتاپرستی) فطرتى است كه خدا همه را بدان فطرت بیافریده است و در آفرینش خدا تغییرى نیست. دین پاک و پایدار همین است. ولى بیشتر مردم نمى‏دانند. فطرت هر کسی او را به بندگی و پرستش غیر می‌خواند و به همین خاطر است که بلا استثناء همگان پرستنده هستند.
[چه خداوند را بپرستند و چه غیر خدا هر آن چه هست را] و هر فطرتی می‌فهمد که همه مانند خودش مخلوق هستند و لابد باید خالقی باشد که از جنس مخلوقات نباشد و همگان را او خلق کرده باشد. لذا خداوند این درک را بدون نیاز به هیچ پیامبری در فطرت بشر قرار داده و اصل پرستش و یکتاپرستی را با خلقتش عجین نموده است. کسی که در محرومیت صرف ارتباطی به سر می‌برد و هیچ سوادی هم ندارد، فطرتش [که نیازمندی او را به غیر نشان می‌دهد] او را به سوی قدرتی بزرگ می‌کشاند.

هر کسی به حدّ خود می‌داند که چه چیز خوب و چه چیز بد است. چنان چه در مسائل زندگی مادی خود، بد و خوب را تشخیص می‌دهد و به سوی منافع‌اش حرکت می‌کند. همان آدم فرضی در پشت کوه هیمالیا نیز می‌داند که مثلاً کشتن والدینش بد است، محبت خوب است، دروغ و خیانت بد است، صداقت، درست‌کاری خوب است، دزدی بد است و امانت داری خوب است. چنان چه اگر قصد قتلش را بکنند، یا به او دروغ بگویند یا خیانت کنند و یا اموالش را به سرقت برند و یا ... خوشش نمی‌آید.
چنین کسی دست کم طبیعت را می‌بیند. ممکن است ابتدا گمان نماید که خورشید، ماه، ستارگان، حیوانات و ... همان قدرت بزرگ هستند. اما اگر عقلش را به کار بیاندازد و از پیامبر درونی خود پیروی کند، به سطح فهم خود متوجه می‌شود که همه اینها مانند خود او محدود و فقیر و محتاج به غیر هستند. چنان چه بت پرستان حضرت ابراهیم (ع) را به خورشید و ماه و ستاره پرستی دعوت کردند و او پس از همراهی و مشاهده‌ی غروب و افولشان، به آنها گفت: (الانعام):«فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ الَّیْلُ رَءَا كَوْكَبًا قَالَ هَاذَا رَبىّ‏ِ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الاَْفِلِینَ(76) فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَاذَا رَبىّ‏ِ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئنِ لَّمْ یهَْدِنىِ رَبىّ‏ِ لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ(77) فَلَمَّا رَءَا الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَاذَا رَبىّ‏ِ هَاذَا أَكْبرَُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَقَوْمِ إِنىّ‏ِ بَرِى‏ءٌ مِّمَّا تُشرِْكُونَ(78) إِنىّ‏ِ وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفًا وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشرِْكِینَ(79)
چون شب او را فروگرفت، ستاره‏اى دید. گفت: این است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم. (76) آن گاه ماه را دید كه طلوع مى‏كند. گفت: این است پروردگار من. چون فروشد، گفت: اگر پروردگار من هدایتم ننماید، از گمراهان خواهم بود. (77) و چون خورشید را دید كه طلوع مى‏كند، گفت: این است پروردگار من، این بزرگتر است. و چون فروشد، گفت: اى قوم من، من از آن چه شریك خدایش مى‏دانید بیزارم، (78) من از روى اخلاص روى به سوى كسى آوردم كه آسمان‌ها و زمین را آفریده است، و من از مشركان نیستم. (79) پس از مسئله‌ی اعتقاد و دعوت درونی به خداپرستی، خداوند حکیم و رحیم، بدی و خوبی هر کس را به خودش الهام نمود: (الشمس7و8):
«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا*فَأَلهَْمَهَا فجُُورَهَا وَ تَقْوَئهَا»
و سوگند به نفس و آن كه نیكویش بیافریده (7) سپس بدی‌ها و پرهیزگاری‌هایش را به او الهام كرده است.
هر کسی به حدّ خود می‌داند که چه چیز خوب و چه چیز بد است. چنان چه در مسائل زندگی مادی خود، بد و خوب را تشخیص می‌دهد و به سوی منافع‌اش حرکت می‌کند. همان آدم فرضی در پشت کوه هیمالیا نیز می‌داند که مثلاً کشتن والدینش بد است، محبت خوب است، دروغ و خیانت بد است، صداقت، درست‌کاری خوب است، دزدی بد است و امانت داری خوب است. چنان چه اگر قصد قتلش را بکنند، یا به او دروغ بگویند یا خیانت کنند و یا اموالش را به سرقت برند و یا ... خوشش نمی‌آید.
ج – و اما خداوند متعال عادل است. لذا به اندازه‌ی ذره‌ای نیز به کسی ظلم نمی‌نماید: «وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبینَ » (الأنبیاء - 47)؛ روز قیامت ترازوهاى عدل را تعبیه مى‏كنیم، و به هیچ كس ستم نمى‏شود. اگر عملى به سنگینى یك خردل هم باشد به حسابش مى‏آوریم، كه ما حساب‏كردن را بسنده‏ایم. لذا با توجه به این که نعمت و امکان همگان (از کمالات درونی گرفته تا شرایط و امکانات بیرونی) یک‌سان نیست، فرمود: وَ لاٰ نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَیْنا كِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (المؤمنون - 62) بر هیچ كس جز به اندازه توانش تكلیف نمى‏كنیم. و نزد ما كتابى است كه به حق سخن مى‏گوید. و بر آنها ستمى نمى‏رود.
فرض این که انسان بدون راهنمای بیرونی و درونی و هم چنین بدون علم و آگاهی، هیچ گناهی نکند، محال است. حتی انسان‌های عالم و مؤمن نیز مصون از گناه نیستند و به غیر از معصومین (ع) که معدن وحی و علم هستند، هر کسی ممکن است گناهی کند و به همین دلیل باب توبه و بازگشت نیز همیشه باز بوده و بدان دعوت شده است
آری،بر هیچ کس بیش از اندازه‌ی توانش تکلیفی نیست و از هیچ کس نیز بیش از تکلیفی که بر عهده‌ داشته سؤالی نمی‌شود. لذا ممکن است که آدم فرضی در سؤال، مثلاً با رسالت پیامبر اکرم (ص)، ولایت حضرت امیر علیه‌السلام، احکام خمس و زکات یا فضیلت نماز شب آشنا نشده باشد، اما به حدّ خودش با یکتاپرستی و بدیهی‌ها و خوبی‌ها آشناست و به همان حدّ امکان مکلف است و به همان حدّ تکلیف مؤاخذه می‌گردد و ثواب یا عقاب داده می‌شود. و این عین عدل توأم با رحم است.
د- فرض این که انسان بدون راهنمای بیرونی و درونی و هم چنین بدون علم و آگاهی، هیچ گناهی نکند، محال است. حتی انسان‌های عالم و مؤمن نیز مصون از گناه نیستند و به غیر از معصومین (ع) که معدن وحی و علم هستند، هر کسی ممکن است گناهی کند و به همین دلیل باب توبه و بازگشت نیز همیشه باز بوده و بدان دعوت شده است.
ولی اگر چنین شخصی [فرضی] مرتکب گناه نیز شد، پاسخش داده شد که به اندازه‌ی تکلیفش از او سؤال می‌شود و هیچ ظلمی به او روا نمی‌گردد. لذا اگر ندانسته، نفهمیده، از روی غیر عمد و ... گناهی مرتکب شود نیز بابت آن مؤاخذه نمی‌شود. مگر آن که از روی عقل، فطرت و وجدان خود بداند که این کار خطا است، ولی انجام دهد. چنان چه برای مؤمن نیز همین‌طور است.
فرض بفرمایید مؤمنی مشروب حرامی را به گمان آب یا شربت بنوشد، اگر چه آثار منفی فیزیکی بر او مترتب خواهد شد، اما گناهی بر او نوشته نمی‌شود.»« - با توجه به موارد فوق، ضرورتی ندارد که انسان محروم حتماً رجعت نماید و البته باید دقت شود که حیات ما، قبل از آخرت به دنیا ختم نمی‌گردد، بلکه برزخ [حیاتی میان دنیا و آخرت] نیز وجود دارد که بسیاری از محرومیت‌های مظلومین در آنجا جبران و کامل می‌گردد.
برای روشن‌تر شدن مبحث به مطلب ذیل توجه بیشتری فرمایید: فرض نمایید، نه یک انسان در پشت‌ کوه‌های هیمالیا، بلکه یک مسلمان مؤمنی (مثل یک مادر بزرگ)، بی‌سواد بوده و نمی‌توانسته که قرآن، حدیث، کتب علمی، تاریخ، احکام و ... بخواند، بلکه به اندازه‌ی عقل و امکان خود، بشارت‌ها و انذارها را شنیده، ایمان آورده و به نسبت توان و تکلیفش نیز عمل نموده است. قاعدتاً جزای چنین کسی جنت الهی است. ولی بهشت جای انسان جاهل و بی‌سواد نیست. بلکه انسان کامل وارد بهشت می‌شود. پس تکلیف چنین کسی چیست؟ بدیهی است که او مراحل تکامل خود را در برزخ سپری خواهد نمود.
منبع : سایت شبهه
ارسال توسط کاربر محترم سایت :sukhteh