زیاراتی که به ناحق حرام شدند


 





 
وهابیت زیارت قبور را بدعت و حرام می­داند و در این حرمت حتی زیارت قبر رسول گرامی اسلام را استثنا نمی­داند و کار را تا آنجا پیش می­برد که سفر به قصد زیارت رسول گرامی اسلام را حرام و نماز را در این سفر کامل می­داند.
قسطلانى[1] و ابن حجر در الجوهر المنظم از ابن تیمیه نقل كرده اند؛ وى زیارت قبر پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) را منع و آن را ـ چه با شدّالرحال[2] و چه بدون شدّالرحال ـ تحریم كرده است. با فتوا به تحریم زیارت قبر نبى(صلى الله علیه وآله)، زیارت سایر قبور به طریق اولى حرام مى شود.
اما به اعتقاد شیعه زیارت به چهار دلیل امرى مشروع است:

1ـ قرآن
 

یکی از مهمترین ادله مشروعیت زیارت آیات قرآن کریم است که به یکی از آنان اشاره می­گردد.
خداوند عزوجل مى فرماید:
«...لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا»[3]
«هر گاه آنان زمانى بر خویش ستم كرده­اند نزد تو ]اى رسول خدا [بیایند و استغفار كنند و پیامبر براى آنان طلب آمرزش كند، خداوند را توبه پذیر و رحیم خواهند یافت».
زیارت نوعى حاضر شدن نزد زیارت شونده است خواه براى استغفار باشد یا غیر آن. وقتى رجحان چنین عملى در حیات رسول گرامی اسلام (ص) ثابت شد، همین امر بعد از رحلت او نیز ثابت می­گردد، چون نبى اكرم داراى حیات برزخى است و سلام زائر را مى شنود و اعمال او نزد آن حضرت عرضه مى شود.
«حیات من براى شما خیر است چون شما با من سخن مى گویید و نیز من با شما صحبت مى كنم و وفاتم براى شما خیر است، چون اعمالتان بر من عرضه مى شود و هر آنچه از خیر در اعمال شما مشاهده كنم، خداوند را بر آن ستایش مى كنم و هر آنچه از بدى در اعمال شما دیدم، از خداوند براى شما طلب آمرزش مى كنم»
سمهودى از سبكى نقل مى كند: علما از این آیه عموم فهمیده اند یعنى، حضور در نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اینكه از او بخواهند درباره آنان از خداوند طلب آمرزش كند، اختصاصى به زمان حیات آن حضرت ندارد بلكه زمان رحلت وى را هم شامل مى شود از این رو علما خواندن این آیه را نزد قبر آن حضرت، مستحب مى دانند.[4]
همچنین در تأیید حیات رسول گرامی اسلام در عالم برزخ و ارتباط ایشان با این دنیا ابن زرعه عراقى از ابن مسعود نقل مى كند كه پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: «قال رسول الله- حیاتی خیر لكم تُحدِّثون و یحدَّث لكم، ووفاتی خیر لكم، تُعرض علی أعمالكم، فما رأیت من خیر حمدت اللّه علیه، وما رأیت من شرّ استغفرت اللّه لكم.»5
«حیات من براى شما خیر است چون شما با من سخن مى گویید و نیز من با شما صحبت مى كنم و وفاتم براى شما خیر است، چون اعمالتان بر من عرضه مى شود و هر آنچه از خیر در اعمال شما مشاهده كنم، خداوند را بر آن ستایش مى كنم و هر آنچه از بدى در اعمال شما دیدم، از خداوند براى شما طلب آمرزش مى كنم».

2 ـ روایات
 

احادیث بسیارى به طرق مختلف و با مضمون هاى گوناگونى وارده شده است:

الف. از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده كه فرمود: «هر كس قبر مرا زیارت كند، شفاعتش بر من لازم مى گردد»[5]
این حدیث داراى 40 منبع از كتاب هاى اهل سنت است. مؤلفان این كتاب ها از حافظان و ائمه حدیث مى باشند.
ب. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «هر كس حجّ گزارد و قبر مرا بعد از وفاتم زیارت كند، مانند كسى است كه در حیاتم مرا زیارت نموده است».[6] این حدیث مرفوعاً از ابن عمر نقل شده.
این حدیث داراى 25 منبع از كتاب هاى اهل سنت است.
«من شما را از زیارت قبور نهى مى كردم، سپس به محمد اجازه داده شد كه قبر مادرش را زیارت كند. از این پس قبور را زیارت كنید كه آخرت را به یاد مى آورد» ارباب صحاح ـ به غیر از بخارى ـ این روایت را نقل كرده اند، روایت از ترمذى چنین نقل شده است: «میت به زائر، خو مى گیرد و با دعایى كه زائر براى او مى كند و نیز قرآنى كه برایش مى خواند و با صدقه اى كه برایش مى بخشد، بهره مند مى گردد و این همان حكمت زیارت قبور است.
ج. «هر كس حج خانه خدا را انجام دهد و مرا زیارت نكند، به من جفا كرده است».
بسیارى از علمای طراز اول اهل سنت[7] این حدیث را نقل كرده اند.
د. سلیمان بن بریده از پدرش، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل كرده است:«شما را از زیارت قبور نهى كردم، آگاه باشیدكه از این به بعد قبور را زیارت كنید».[8]
شیخ منصور مى گوید: عموم علما از امر پیامبر(صلى الله علیه وآله) «قبور را زیارت كنید (فزوروها)» استحباب را فهمیده اند و ابن حزم معتقد است: امر در این روایت دال بر وجوب است كه آدمى در طول عمرش، یک بار هم كه شده، باید به زیارت نبى(صلى الله علیه وآله)برود.[9]
ه. پیامبر (ص) فرمود: «من شما را از زیارت قبور نهى مى كردم، سپس به محمد اجازه داده شد كه قبر مادرش را زیارت كند. از این پس قبور را زیارت كنید كه آخرت را به یاد مى آورد» ارباب صحاح ـ به غیر از بخارى ـ این روایت را نقل كرده اند، روایت از ترمذى چنین نقل شده است: «میت به زائر، خو مى گیرد و با دعایى كه زائر براى او مى كند و نیز قرآنى كه برایش مى خواند و با صدقه اى كه برایش مى بخشد، بهره مند مى گردد و این همان حكمت زیارت قبور است.[10]

3 ـ عمل اصحاب
 

1. ابوجعفر(علیه السلام) مى فرماید: فاطمه دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)همیشه قبر حضرت حمزه را ـ كه خدا از او خشنود باد ـ زیارت مى كرد و آن را تعمیر و بازسازى نموده و سنگى را به عنوان علامت روى قبر گذاشت.[11]
2. على(علیه السلام) مى فرماید: «حضرت فاطمه هر جمعه قبر عمویش، حمزه را زیارت مى كرد و در آنجا نماز مى گزارد و گریه مى نمود».[12]
3. عمر بن خطاب بعد از فتوحات شام، وقتى وارد مدینه شد، اولین اقدامش این بود كه به مسجد آمد و بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سلام فرستاد.[13]


4. ابن عون مى گوید: مردى از نافع سؤال كرد: آیا ابن عمر بر قبر نبى اكرم(صلى الله علیه وآله) سلام مى فرستاد؟ نافع گفت: بله، او را صدبار یا بیش از صدبار دیدم كه مى آمد كنار قبر و نزد آن مى ایستاد و مى گفت: سلام بر پیامبر(صلى الله علیه وآله).[14]
5 .بلال مؤذن رسول خدا(ص) در عهد عمر بن الخطاب در شهر شام اقامت داشت. شبى در خواب پیامبر را دید كه به وى فرمود:
«ما هذه الجفوة یا بلال؟!اما آن لك ان تزورنى یا بلال؟ فانتبه حزینا وجلا خائفا فركب راحلته و قصد المدینة فاتى قبر النبى (ص) فجعل یبكى عنده و یمرغ وجهه علیه فاقبل الحسن و الحسین (ع) فجعل یضمهما و یقبلهما».
«اى بلال! این چه ظلمى است در حق من روا داشته اى؟ آیا وقت آن نرسیده است كه مرا زیارت كنى؟ از خواب بیدار شد ناراحتى و ترس سراسر وجودش را فرا گرفته بود با سرعت وسائل سفر را بسته و بر مركبش سوار شد و به طرف مدینه حركت نمود. وقتى به شهر مدینه رسید كنار قبر رسول الله آمد در حالی كه گریه می كرد صورت خود را بر قبر حضرت مالید در این هنگام امام حسن و امام حسین را دید كه به طرف قبر جدشان مى آیند آن دو عزیز را در آغوشش گرفت و غرق بوسه ساخت.»[15]

4 ـ عقل
 

عقل مى گوید: تعظیم كسى كه خداوند تبارک و تعالى او را بزرگ داشته است نیكو است. زیارت هم نوعى تعظیم است زیارت رسول گرامی اسلام (ص) كه نوعى احترام به آن حضرت است از شعائر الهى به حساب می­آید و جایز و پسندیده است، چرا كه این عمل بر خلاف میل دشمنان و مخالفان است.
مطالب گذشته در مورد زیارت قبر رسول اکرم (ص) بوده است اما زیارت سایر قبور مثل زیارت قبر پیامبر(ص) بوده و در مشروعیت آن نزاعى نیست و خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) به زیارت قبور مى­شتافت و مسلمین را بر این عمل ترغیب مى كرد. آن حضرت به زیارت قبر مادرش آمنه بنت وهب مى رفت. سیره مسلمانان نیز چنین بود كه به زیارت قبور مسلمین مى شتافتند .

5- آراى فقهاى اهل سنت
 

1. عسقلانى از انس نقل مى كند: پیامبر(صلى الله علیه وآله) از كنار زنى عبور مى كرد در حالى كه آن زن در كنار قبرى گریه مى كرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به وى فرمود: خوددار باش و صبر كن عسقلانى مى گوید: طبق این حدیث استدلال بر جواز زیارت قبور شده است خواه زائر مرد باشد، یا زن و خواه زیارت شونده مسلمان باشد یا كافر چون حدیث در این زمینه تفصیل ندارد[16] و به طور مطلق حكم را بیان كرده است.
2. از مالک در مورد زیارت قبور سؤال شد، در جواب گفت: پیامبر از آن نهى فرمود: سپس بدان اذن داد و اگر كسى زیارت قبور را انجام بدهد و چیزى جز خیر نگوید، اشكالى در آن نمى بینم.[17]
3- امام مالک با منصور دوانیقى در آداب زیارت گفتگوی جالبی دارد که به نقل آن می­پردازیم:
ابو جعفر منصور دوانیقى در مسجد پیامبر (ص) مشغول زیارت بود، و سلام ها و دعاها را با صداى بلند مى‏خواند، مالک، امام و پیشواى مذهب مالکی در مسجد حضور داشت، به منصور اعتراض كرد و گفت: صدایت را در مسجد پیامبر بلند مكن، زیرا خداوند گروهى از مردم را ادب نموده وفرموده است:«لَاتَرْفَعُواْ أَصْوَتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِ‏ّ وَلَاتَجْهَرُواْ لَهُ‏و بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَلُكُمْ وَأَنتُمْ لَاتَشْعُرُونَ»[18]، ؛‌صدایتان را بلندتر از صداى پیامبر مكنید، و همچنانكه بعضى از شما با بعضى دیگر بلند سخن مى‏گویید با او سخن مگوئید، مبادا بى‏آنكه بدانید كرده‏هایتان تباه شود.
و گروهى دیگر را ستوده و فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ یغُضُّونَ أَصْوَتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَل-ِكَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى‏ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ» [19] ؛‌آنان كه پیش پیامبر خدا، صدایشان را فرو مى‏كشند افرادى هستند كه خدا دلهایشان را براى پرهیزگارى امتحان كرده است، آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ است.
و گروهى دیگر را مذمّت و سرزنش نموده و فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ ینَادُونَكَ مِن وَرَآءِ الْحُجُرَتِ أَكْثَرُهُمْ لَایعْقِلُونَ»، [20]
(كسانى كه تو را از پشت اتاقها به فریاد مى‏خوانند، بیشترشان نمى‏فهمند).
اى منصور! پیامبر خدا زنده و مرده‏اش احترام دارد.
منصور دوانیقى در برابر سخنان مالک متواضع شد و آرام گرفت، سپس پرسید:آیا رو به قبله قرار بگیرم و دعا بخوانم، یا رو به پیامبر؟
مالک گفت: صورتت را از قبر پیامبر برنگردان و در حالیكه مقابل قبر ایستاده‏اى دعا كن، پیامبر خدا وسیله تو و پدرت حضرت آدم‏ براى تقرّب به خدا در قیامت خواهد بود، پس برابر رسول خدا (ص) و قبر او به ایست، و از او طلب شفاعت كن، كه خداوند شفاعت او را مى‏پذیرد.
وی در پایان استدلال به این آیه قرآن می­کند که خداى متعال در قرآن مى‏فرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» [21]

پي‌نوشت‌ها:
 

[1]. قسطلانی، ارشاد السارى، بی­تا، بی­جا، ج 2، ص 329.
[2]. امین، سید محسن، كشف الارتیاب، مكتبة سید الحرمین، قم، بی­تا، ص 365 عبارت شدّالرحال، كنایه از مسافرت است شدّالرحال یعنى، بستن كوله بار كه كنایه از سفر است چون حدیث شدّالرجال، معروف است، لذا از این كلمه بدون ترجمه استفاده مى شود.
[3]. نساء (4)، آیه 64.
[4]. امین، كشف الارتیاب، ص366.
5 . سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، دارالفکر، بیروت، 1401ه.ق، اول، ج1، ص528
[5]. دارقطنی، سنن دارقطنی، دارالکتب العلمیة، بیروت، اول، 1417ه، ج 2، ص 278 قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، انتشارات دارالفکر، بیروت، 1409ه، ج 5، ص 194
[6]. طبرانی، المعجم الکبیر، حمدی عبدالمجید السلفی (تحقیق و تخریج )، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، دوم، ج 12، ص 310 سنن الدار قطنى، ج 2، ص 278
[7]. شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، دارالجیل، بیروت، 1973م، ج، 5 ص 108، سبکی، تقی الدین، شفاء السقام، بی­جا، چهارم، 1419ه، ص 27.
[8]. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج3، ص 65.
[9]. جزری، ابن اثیر، التاج الجامع للاصول، بی­تا، بی­جا، ج1، ص381.
[10]. همان.
[11]. صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، بی­تا، بی­جا،(مکتبة اهل­البیت)، ج3، ص572 سنن كبرى، ج 4، ص131.
[12]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، محمد ابوالفضل ابراهیم (محقق)، بیروت، داراحیاء الکتب العربیه، 1387ه ق، دوم، ج15، ص40.
[13]. شفاء السقام، ص 44.
[14]. همان.
[15]. ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، دارالکتاب العربی، بیروت، بی­تا، بی­جا، ج1، ص28
[16]. ارشاد السارى، ج 3، ص 400.
[17]. همان
[18] . حجرات: 2
[19] . حجرات:3
[20] . حجرات: 4
[21] . الشفاء بتعریف حقوق المصطفى، 1:28
 

منبع : پژوهشکده باقر العلوم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :sukhteh