آي!کي؟ يو؟


 

نويسنده:سعيد بي نياز




 

همه چيزهايي که مي خواستيد درباره IQ بدانيد
 

واژه IQ حالا ديگرسال هاست به زبان روزمره ما ايراني ها اضافه شده است.حتي ما در يک توافق نانوشته جمعي، خوشمزه بازي درآورده ايم و هرکس جايي «کم هوش»بازي درمي آورد، به او مي گوييم آي کيو!همه ما مي دانيم که آي کيو ربط مستقيمي دارد به هوش اما شايد خيلي از ما ندانيم اين واژه دقيقا چه معنايي مي دهد.خلاصه شده چه عبارتي است و اصلا ازکجا آمده است.اگراينها را هم بدانيم شايد خيلي باورهاي غلط در مورد باهوش بودن، شيوه اندازه گيري هوش، ارثي بودن يا ارثي نبودن هوش و خيلي چيزهاي ديگرمربوط به IQ در ذهنمان وجود داشته باشد.البته هنوز هم که هنوز است درباره خيلي ازسوال هالي هوش جواب هاي دقيقي وجود ندارد.البته با توجه به اينکه IQ مي خواهد يکي ازمهم ترين ويژگي هاي ذهني ما آدم ها باشد و ما آدم ها متأسفانه يا خوشبختانه پيچيده ترين موجود جهانيم.قرار هم نيست جواب دقيقي درمورد چيستي هوش، به دست بيايد.دراين مقاله با تاريخ اندازه گيري هوش آشنا مي شويد هم آخرين يافته ها و نظريه ها درباره هوش را بخوانيد و هم معروف ترين تست هوش را بشناسيد.اين شما و اين جناب IQ!
مي شود مستقيم رفت سراصل مطلب و گفت IQ اصلا چي هست و براي اينکه IQ خودتان را بسنجيد بايد کجا برويد و از چه تستي استفاده کنيد.اما داستان به وجود آمدن تست آن قدرجذاب است و آن قدرچيزهاي ياد گرفتني دارد که دلمان نيامد با شما درميانش نگذاريم.اين شما و اين تاريخ هوش سنجي ازافلاطون تا وکسلر.
شايد باورنکنيد اما فقط نزديک به (100)سال است آدميزاد هوش همنوعان خودش را مي سنجد.البته نه اينکه دغدغه سنجيدن هوش قبل از آن درانسان وجود نداشته باشد، وجود داشته اما معيار دقيقي برايش نداشته است.مثلا افلاطون در کتاب هايش آدم ها را به سه دسته طلا، نقره و آهن تقسيم کرده يا چيني ها (22)سال قبل از ميلاد مسيح از کارمندهاي وقتشان آزمون هايي شفاهي براي ترفيع يا توبيخ مي گرفتند. سنجيدن هوش آدميزاد همين طورغير رسمي ادامه يافت تا اينکه در اواخر قرن نوزدهم يک زيست شناس انگليسي به نام «گالتون»بالاخره يک تعريف دم دستي از هوش ارائه داد.او مي گفت هر کسي که بتواند «تميز حسي»بيشتري بدهد باهوش تراست.منظورش از تميزحسي هم اين تشخيص تفاوت دو محرک حسي مثلا دو صدا با شدت مختلف، يا دو وزنه با وزن متفاوت بود.براي سنجش اينها هم واقعا وسيله درست کرد،؛ مثلا سوت گالتون يا رنگ سنج گالتون يا وزنه هاي گالتون.تصور کنيد که بشود با سوت، هوش کسي را سنجيد!به هرحال يک نفر بايد چيز پرتي بگويد که يک نفر ديگرجواب درست و درماني به آن بدهد و علم پيشرفت کند.اين اتفاق چند سالي بعد در فرانسه افتاد.

آلفرد دبينه وارد مي شود.
 

هنوز پنج سال به شروع قرن بيستم مانده بود که آلفرد دبينه در يک مقاله حسابي پته گالتون و هم پالکي هايش را ريخت روي آب.حرف حساب اين مرد نازنين اين بود که «بابا کي گفته هوش را مي شود با سوت و وزنه سنجيد؟ اينها فوق فوقش توانايي هاي حسي آدميزاد را مي سنجد. اما هوش که ديگراسمش رويش است.هوش توانايي هاي عالي ذهن آدميزاد است؛ چيزهايي مثل استدلال، توجه، تخيل،ادراک والبته حافظه.جمع کنيد اين سوت و شيپورانگليسي تان را!برويد همان زيست تان را بشناسيد!»البته بينه همه اينها را با يک ادب فرانسوي و به صورت انتقادعلمي درمجله روان شناسي پاريس که خودش سردبيرش بود مي نوشت.درهرشماره مجله هم چندتا تست که همين کارکردهاي عالي ذهن را اندازه مي کردند مي گذاشت تا گالتون و برو بچه هايش دستشان بيايد تست هوش يعني چه.
همان وقت سياستمداران فرانسوي بينه را گذاشتند گوشه ذهنشان و نه سال بعد يعني درسال (1904)دعوتش کردند به وزارت آموزش و پرورش.بالاخره درآنجا فرانسه بود و اول قرن بيستم و قرار بود ديگر دانشمندها و دولتي ها باذ هم خوب باشند!قضيه اين بود که دولت وقت فرانسه، مدرسه رفتن را براي همه بچه ها اجباري کرده بود اما مانده بود با بچه هايي که درس ها را نمي فهمند چه کارکند.خودشان دستشان آمده بود که اگربچه هاي با توانايي ذهني متفاوت را ازهم جدا کنند و بگذارند توي کلاس هاي مختلف،مساله حل مي شود اما باچه تستي مي شد بچه هاي را جدا کرد!اينجا بود که دولتي ها دست به دامان بينه و يک پزشک جوان به نام سيمون شدند.

اولين تست هوش ساخته مي شود
 

بعد ازپيشنهاد آموزش و پرورش، جناب بينه از خدا خواست يک تست (30)سوالي که سوال هايش از آسان به مشکل رديف شده بود را طراحي کردو روي بچه ها اجرا کرد و تصحيح شده اش را داد دست وزير آموزش و پرورش.همين (30)تا سوال که قضاوت،ادراک و استدلال را مي سنجيد،شد اولين آزمون هوش دنيا.البته آن وقت ها هنوزمفهوم IQ به وجود نيامده بود.چهارسالي طول کشيد که بينه دستش بيايد بايد يک مفهوم آماري به نام «سن عقلي»را به تستش اضافه کند.سن عقلي را مي شد ازروي تعداد سوال هايي که بچه ها جواب داده اند فهميد.مثلا کسي که (20)تا سوال جواب مي داد سن عقلي اش مي شد ده سال.حالا همين بچه ممکن بود واقعا هشت سالش باشد يا (15)سال.معلوم است که اگر هشت سالش باشد باهوش به حساب مي آمد و اگر(15)سال عقب مانده ذهني.
و بالاخره IQ
واژه IQ را اولين بار يک روانشناس آلماني به نام ويليام اشترن درسال (1912)به عنوان مخفف واژه آلماني Interlligenze- Quotient(بهره هوشي)به کاربرد، جالب است بدانيد که آلفرد بينه نازنين هم درسال (1912)عمرش را داد به شما.اين يعني کسي که اولين تست هوشي را ابداع کرده بود وقتي واژه IQ ابداع شد دربسترمرگ بود!البته سکه IQ به نام آلماني ها زده نشد.کسي که IQ را حسابي بين مردم جااندخت يک استاد دانشگاه استنفورد به نام لوئيس ترمن بود.او که خيلي از تست هوش آلفرد بينه خوشش آمده بود دستي کشيد به سرو روي تست، آن را استاندارد کرد و با تواضع بدون اينکه نامي ازخودش ببرد به نام تست «استنفورد-بينه»منتشرش کرد.مهم ترين ويژگي اين تست اين بود که جوابش نه مثل تست اول بينه فقط يک نمره خام بود و نه نمره نهايي اش همان IQ بود.شيوه حساب کردنش هم خيلي راحت بود.
سن واقعي/سن عقلي ×100=IQ
يعني اگرمثلاسن عقلي شما (24)سال باشد و سن واقعي شما (20)سال، IQ شما مي شود (120).

وقتي جنگ، تست هوش به وجود مي آورد
 

درست يک سال بعد از منتشر شدن تست هوش استنفئرد-بينه در امريکا، اين بار ارتش امريکا که مي خواست انبوهي ازسربازانش را به جنگ جهاني اول ببرد، دست به دامان روانشناس ها شد.آنها مي خواستند سربازان با ضريب هوشي متفاوت را در بخش هاي متفاوتي از جنگ به کارگيرد.روانشناس ها هم دو تا تست به نام آلفا و بتا ساختند که اولي کتبي بوده و مال سربازهاي باسواد و دومي شفاهي و براي سربازهاي بي سواد.اين براي اولين بار بود که تست هاي
هوش اين قدر مهم مي شدند و روي اين همه آدم انجام مي شدند.دولتمردان آمريکا آن قدر از اين تست ها خوششان آمده بود که آن را روي مهاجراني که مي خواستند به آمريکا بيايند هم اجرا کردند.کاربه جايي رسيده بود که سازندگان تست هاي هوش حتي به کنگره آمريکا فشار مي آوردند که قانوني تصويب کند که از يک IQ پايين تر را به آمريکا راه ندهند.

وقتي وکسلربازار هوش را قرق کرد
 

جنگ هاي جهاني تما شده بودند اما همچنان بازار هوش و هوش سنجي داغ بود.هر روز کسي تعريف جديدي ازهوش مي داد و براي تعريفش تستي مي ساخت.اين وسط يک روانشناس رومانيايي به نام ديويد کسلر که معتقد بود «هوش يعني ظرفيت فرد براي مصممانه عمل کردن، منطقي فکرکردن و برخورد موثر با محيط»تستي طراحي کرد که از همه درست و درمان تربود.او درسال (1955)سه تا نسخه تست هوش منتشرکرد که يکي مال بچه هاي پيش دبستاني و دبستان بود، يکي مال کودکان و يکي مال بزرگسالان.درباره اينکه تست هاي هوش وکسلرچه شکلي بودند که توانستند تا قرن بيست و يکم همچنان مهم ترين تست هوش دنيا باقي بمانند، دربخش هاي بعد بيشتر مي خوانيد.فقط يادتان باشد همکاران وکسلر هيچ وقت دست از کار نکشيدند و آخرين شاهکارشان نسخه چهارم تست هوش بزرگسالان است که همين سال (2008)به بازارآمده است.
منبع:دانستنيها شماره 23..