بازي شاهزاده ايراني


 

نويسنده: علي محمد پور




 
اين فيلم از روي بازي معروفي به همين نام ساخته شده است. بازي شاهزاده ايراني که تا به حال پنج نسخه آن ساخته شده است، به خاطر اسمش هم که شده، خيلي از ايراني ها را واداشته تا آن را تهيه کنند.
اين بازي آن قدر طرف دار داشته که پنجمين قسمت آن هم منتشر شد و نسخه تلفن همراه آن هم طرف داران زيادي پيدا کرد و حالا اين بازي به عنوان يکي از بازي هاي مطرح به شمار مي آيد. اهميت بازي شاهزاده ايراني فقط به اين خاطر نيست که به موضوع ايران و اسطوره هاي ايراني پرداخته است، بلکه از نظر فني هم يک بازي کامل به حساب مي آيد.
داستان بازي، مثل داستان فيلم، از شاهزاده ايراني و شن هاي زمان شروع مي شود. البته خط سير داستان بازي، با فيلم آن تفاوت هاي زيادي دارد، اما در تمام قسمت هاي اين بازي، شن هاي زمان نقش مهمي دارد و بسياري از اتفاقات به اين شن هاي زمان مربوط مي شود.
داستان بازي، مجموعه اي از خيالات نويسنده هاي شرکت يوبي سافت است که به گذشته ايران باستان ربطي ندارد، اما در اين بازي از عناصر و نمادهاي ايراني استفاده شده است. در قسمت اول بازي، شاهزاده جوان و بي تجربه، ناخواسته شن هاي زمان را آزاد کرد و تمام اطرافيان خود، از جمله پدرش را به موجوداتي عجيب و غريب و شيطاني تبديل کرد، اما بعد به کمک فرح، دختر ماهاراجه هند توانست زمان را به عقب بازگرداند و همه چيز را درست کند. غافل از اين که با اين کار شکافي در زمان ايجاد کرده است.
در قسمت دوم، به خاطر اشتباهي که شاهزاده کرده بود، به مرگ محکوم شد تا شکاف ايجاد شده در زمان از بين برود، اما شاهزاده با سفر به جزيره زمان و پيدا کردن ملکه زمان(کايلينا)، توانست سرنوشت خود را عوض کند و به همراه ملکه زمان به شهر بابل برگردد.
در قسمت سوم، وقتي شاهزاده به شهر مي رسد، متوجه مي شود شهر غرق در آتش است. در نزديکي شهر کشتي شاهزاده مورد حمله قرار مي گيرد و کشتي غرق مي شود و سربازاني که بابل را تصرف کرده بودند، کايلينا را با خود مي برند. شاهزاده به کمک او مي شتابد، اما وزير که عامل تمام اين مشکلات است، کايلينا را مي کشد و به کمک نيروهاي شيطاني به موجودي جاودانه تبديل مي شود. در اين گير و دار، خنجر زمان به دست شاهزاده مي افتد و او تصميم مي گيرد براي نابودي وزير بدجنس بکوشد و شهر را آزاد کند، اما در اين راه او اسير نفس شيطاني خودش مي شود. تمام اوقات نفس شيطاني، شاهزاده او را وسوسه به ترک سرزمين و هم پيمان شدن با دشمن مي کند، اما شاهزاده گوش نمي دهد و تسليم نمي شود و به کمک فرح، مردم شهر را نجات مي دهد. سرانجام او به کمک مردم و پيرمرد پيش گو که او را از کودکي مي شناخت، وزير را نابود مي کند و قدرت کايلينا را به او بر مي گرداند و کايلينا هم او را از طلسمي نجات مي دهد که نفس شيطاني او را براي تصرف وجود شاهزاده با نبرد با نفس شيطاني خويش، سرنوشتش را عوض مي کند و خودش و شهر بابل را از دست شياطين زمان نجات مي دهد.
در قسمت چهارم، شاهزاده در ابتداي بازي در طوفاني از شن نشان داده مي شود که به دنبال کاروان طلا و جواهراتش است، اما در همين ميان با دختري به نام اليکا روبه رو مي شود که تحت تعقيب چند شمشير زن است. اليکا شاهزاده آن منطقه است و يکي از معدود محافظان باقي مانده براي محافظت از درخت زندگي. پدر او که پادشاه آن سرزمين است، با مرگ همسرش و وضع آشفته اطرافش، به اهريمن رو مي آورد و از وي کمک مي خواهد و با بريدن درخت زندگي، اهريمن را آزاد مي کند که توسط اهورامزدا در اين درخت طلسم شده بود. در انتهاي داستان مشخص مي شود که قبلاً اليکا يک بار کشته شده و پدرش براي زنده کردن وي به اهريمن کمک کرده، اما به دليل قدرت معبدي که درخت در آنجاa محافظت مي شد، اهريمن به طور کامل نمي تواند خود را آزاد کند و به طور تدريجي، شروع به افزايش قدرت و تسخير سرزمين ها مي کند. در اين شرايط شاهزاده تصميم مي گيرد به اليکا کمک کند تا سرزمين هاي تسخير و تاريک شده را پاک سازي و آزاد کند. سرانجام شاهزاده و اليکا به کمک قدرت هاي اهورامزدا، موفق به پاک سازي مناطق تسخير شده مي شوند. اليکا به اميد آن که با اين پاک سازي روح پدرش نيز از چنگ اهريمن آزاد خواهد شد، به معبد باز مي گردد تا اهريمن را دوباره در درخت زندگي طلسم کند، اما پدرش مانع وي مي شود و شاهزاده و اليکا چاره اي جز مبارزه با او ندارند.
سرانجام بعد از مبارزه با پادشاه و فرار از دست تاريکي هاي اهريمن، شاهزاده و اليکا موفق به طلسم کردن اهريمن مي شوند، اما اين طلسم به قيمت جان اليکا تمام مي شود. شاهزاده که نتوانست مرگ اليکا را تحمل کند، به سراغ درخت هاي زندگي مي رود و همه آن ها را قطع مي کند تا اليکا زنده شود و بار ديگر اهريمن آزاد مي شود، اما اين بار به طور کامل معبد را نابود مي سازد.
ادامه اين بازي در قسمت پنجم روايت شده که داستان را نمي گوييم تا مزه بازي از بين نرود. در پنجمين قسمت شاهزاده ايراني که در سال 2010 منتشر شده است، سازندگان تلاش کرده اند گاهي از جملات فارسي هم در حرف هاي شخصيت هاي بازي استفاده کند تا بازي بيشتر ايراني شود. با اين حال با همه جذابيت هاي بازي، اين بازي آن قدرها هم ايراني نيست و به هيچ کدام از اسطوره هاي ايراني شباهتي ندارد.
ايران باستان، اسطوره ها و داستان هاي زيادي دارد که هر کدام مي تواند موضوع چند بازي و فيلم شود، اما بازي سازان يوبي سافت سعي کرده اند تخيل امريکايي شان را که در بازي ها و فيلم هايي مثل هري پاتر، ارباب حلقه ها و ... به کار برده اند، به عنوان اسطوره هاي ايراني جا بزنند. بد نيست بدانيد که در اساطير ما چيزي به نام شن هاي زمان نبوده است.
بازي داراي گيم پلي خوبي است و بازيکن براي انجام بازي مشکلي ندارد و خيلي زود به بازي عادت مي کند. گرافيک بازي در هر نسخه پيشرفت کرده و حالا در قسمت پنجم مي تواند يکي از بهترين گرافيک ها در ميان بازي هاي رايانه اي باشد که البته شما را مجبور مي کند از سيستمي قوي براي بازي کردن استفاده کنيد که گرافيک 512 و سي پي يو دو هسته اي 2/6 گيگابايت و رم دو گيگابايت، از آن جمله است. هوش مصنوعي بازي بسيار بالاست و باعث جذابيت بازي و حرکت هاي طبيعي تر شده و بازيکن احساس مي کند در صحنه اي واقعي قرار دارد.
منبع: نشريه انتظار نوجوان، شماره 65.