بررسی رجالی شخصیت ابوالخطاب
بررسی رجالی شخصیت ابوالخطاب
منبع : اختصاصي راسخون
با توجه به اینکه پیدایش فرقه های مختلف اسلامی علی الخصوص در مکتب تشیع و علت آن که انحراف از عقاید حقّه بوده، برای روشن شدن یکی از این فرقه های ضاله که مسمی به خطابیه است، در این مقاله سعی بر این شده است که دیدگاههای این فرقه علی الخصوص مؤسس آن که فردی به نام ابوالخطاب است (و این شخصیت به حدی در مکتب اسلامی و مباحث بدعت و تحریف مورد مذمت و اهمیت است که در توقیع شریف امام زمان (ع) که به علی بن سمری نوشته شده است ، وقتی اسحاق بن یعقوب در مورد این فرد از امام زمان سوال می کند امام (ع) در جواب می فرمایند: او ملعون و کذاب است و از مجالست با او بپرهیزید) بپردازیم .و لذا مجموعاً در این مقاله به بررسی شخصیت رجالی ، اعتقادات ابوالخطاب ، اعتقادات پیروان ابوالخطاب و فرقه ضاله خطابیه ، دیدگاه امام صادق در مورد او و همچنین مواردی از اعتقادات فقهی ابوالخطاب و سرگذشت او و همچنین فرقه های منشعب شده از خطابیه، مختصراً بیان نمائیم .
واژگان کلیدی:
ابوالخطاب ، خطابیه ، اجدع ، صادقین ، محمد بن مقلاص .
مقدمه
یکی از علتها و عوامل اختلاف امت اسلامی و علی الخصوص امت شیعه و تشکیل فرقه های عدیده و مختلف انحراف پیدا کردن امتهای اسلامی از عقاید حقه و تحریف در کلامات و بیانات اهل بیت (ع) است . به هر حالتی که ملاحظه گردد، اعتقاد باطل و یا بدعت در دین می تواند عاملی کاملاً قطعی برای انحراف و تبدیل آن به یک جریان کاملاً عمومی و فراگیر در برابر مکتب حق شود .یکی از این فرقه ها که از مهمترین آنها هم هست و علت پیدایش و شکل گیری آن هم همین جدا شدن و انحراف از دین است فرقه ضاله خطابیه است. این فرقه در میان فرقی که از شیعه انشعاب پیدا کرده است عملکرد اعتقادی شدیدی داشته است و به همین دلیل همانند فرقی مانند مغیریه و متصوریه می باشد . این فرقه ضاله با انحراف مؤسس آن و پیروانش با انحراف عقیدتی که در زمان امام صادق پیدا کردند شکل گیری یافت .البته بحث از وجود فرقه های مختلف علی الخصوص فرقه ضاله خطابیه را می توان از زمان حیات پیامبر اسلام (ص) بررسی کرد، زیرا دیدگاههای خطابیه نشعت گرفته از دیدگاههای غالیان است و لذا برای بررسی این فرقه ضاله و اعتقادات تابعین آن ابتدائاً می توان مسئله غلو را در اسلام بررسی کرد، که ابتدا از زمان پیامبر (ص) بوده است و برخورد آن حضرت را با غالیان مقایسه کرد و بعد از زمان رسول خدا (ص) مسئله غلو به طور چشمگیر در زمان امیر المؤمنین (ع) و حضور غالیانی همچون عبدالله بن سباء که قائل به الوهیت آن حضرت بودند مورد بررسی قرار داد . و حتی در زمان امام حسن ، حسین ، سجاد علیهم السلام و سپس در مهمترین زمان یعنی زمان صادقین که شاهد ظهور چشمگیر غالیان معروف همانند ابوالخطاب و هفت نفر از غالیانی که مورد لعن امام صادق (ع) و بعضی از امامان معصوم قرار گرفتند، مورد بررسی کرد .و متأسفانه حیات این فرقه ضاله حتی تا زمان غیبت صغرای امام زمان ادامه پیدا کرد تا جایی که در عصر غیبت ما شاهد ظهور افرادی همچون شلمغانی و .... بودیم . و لذا برای بررسی افرادی همچون ابوالخطاب ناگزیریم که اندکی نیز در مورد غالیان و دیدگاههای آنها نقد و بررسی نمائیم .
فرقه خطابیه و غلات
الف) گاهی در لغت به معنای (قیمت و نرخ) می آید و به آن (غلاء) گفته می شود .
ب) گاهی به معنای (جوشش) و در این صورت به آن (غلیان) اطلاق می گردد .
ج) گاهاً (غلواء) استعمال می شود و به معنای حیوانی است که سرکش است .
د) گهگاهی به معنای ( تیر) است و به آن (غلو) که هم وزن دلو است می گویند . (1)عده ای قائل شده اند که غلو هم در مرحله افراط و هم در مرحله تفریط است، ولی عده کثیری از لغویون بر این اعتقاد هستند که غلو در مرحله تفریط است و نقطه مقابل آن تفسیر است. (2)
معنای اصطلاحی غلو در نزد علما
در علم کلام و رجال هر گاه کلمه و اصطلاح غلو به کار می رود، در مورد اعطای مقام خدایی یا مشارکت در عبادت و خلقت در رابطه با پیامبر و ائمه است، که نتیجه این رویکرد و اعتقاد در نزد ما مسلمانان انکار اصل اولیه دین یعنی توحید است و نتیجه آن شرک در توحید در عبودیت است و لذا باید حکم به خروج آنها از دین و شریعت نمود . اگر بخواهیم معنای اصطلاحی غلو از دیدگاه کلامی و اعتقادی را بررسی کنیم: (غلاء یا غالیه) عده ای از افرادند، که قائل به الوهیت پیامبر و علی الخصوص امیرالمؤمنین (ع) و ائمه اطهار هستند .
ابوزینب
ابی زینب از غلامان و موالیان بنی اسد(3) معروف به محمد بن مقلاص بن خطاب اجدع کوفی فرزند ابی زینب می باشد، و موسوم به مقلاص است . برای این شخصیت در کتب رجالی دو کنیه بیان شده است که عبارتند از ابوظبیان و ابواسماعیل، ولی کنیه معروفتری که در کتب روایی بیشتر به این نام شهرت یافته است ابوخطاب است . و لذا به پیروان فرقه او هم همین اسم گذارده شده و به همین نام معروف هستند . در کتب روایی این فرد با نام ابوالخطاب شناخته می شود، ولی القاب و اسماء زیادی دارد که در گوشه و کنار کتب روایی به آن نامها نیز شناخته می شود . از القاب معروف ابوالخطاب می توان به شرح ذیل یادآوری کرد: (4) 1)اباالخطاب الاسدی 2) ابن ابی زینب 3) محمد بن مقلاص 4) محمد بن ابی زینب 5) ابوالخطاب بن ابی زینب .در بعضی از کتابهای رجالی مانند کتاب رجال علامه حلّی نقل شده است که نام دیگری برای ابوالخطاب وجود دارد و آن نام (زید) است . ایشان می فرمایند: ابی الخطاب از متلزمین مکتب فقهی امام صادق (ع) بوده است و او برای رسیدن به اهداف شوم خودش خود را به دستگاه امام صادق (ع) بیش از پیش نزدیک می کرد . (5)این نزدیکی ابوالخطاب به نزدیکی دستگاه امام صادق (ع) به حدی زیاد بود که عده ای ابوالخطاب را از بزرگان و صاحبان رأی و شاگردان بارز و ممتاز امام جعفر صادق (ع) می دانند .(6) اما امام (ع) پس از مدتی که ابوالخطاب در درس او شرکت کرد پی به اهداف و افکار شیطانی او برد رو بر کذب او واقف شد و در نتیجه او را به شدت از کنار خویش طرد نمود و به اصحاب خویش هم دستور فرمود که از ابوالخطاب دوری نمایند .(7) ابوالخطاب زمانی که از طرد امام صادق (ع) با خبر شد تلاشهای وافری نمود تا دوباره خود را شاگرد امام (ع) معرفی کند، ولی امام که به اوضاع و احوال ابوالخطاب آگاه شده بود، این اجازه را به او نداد .
و لذا وقتی ابوالخطاب مشاهده کرد که از سوی امام صادق (ع) رانده شده است و هر گونه نزدیکی با امام میسر نیست و خود را از مجالست با امام نا امید دید ، خود مستقیماً دعوای امامت نمود و عقایدی را در دین مطرح کرد . علی الخصوص در مورد اهل بیت (ع) که چیزی غیر از دروغ و بدعت در دین نبود ، این عقاید که نزدیکی زیادی به عقاید غالیان داشت، معروف به عقاید خطابیه گردید. او در مدت زندگانی خویش این عقاید و افکار را اشاعه داد و باعث ضربات و جراحتهای جبران ناپذیری به پیکره اسلام و تشیع شد . او که ابتدا از یاران امام صادق(ع) به شمار می آمد کار را به جایی رساند که به دشمنان امام صادق (ع) ملحق گردید و از زمره دشمنان اهل بیت به حساب آمد تا جایی که مورد لعن و نفرین امام صادق (ع) قرار گرفت .
پاره ای از نظرات و دیدگاههای فردی ابوالخطاب
1) ابوالخطاب قائل به الوهیت امام صادق (ع) و آباء طاهرینش بود .
2) امام صادق (ع) و پدرانش را فرزندان خداوند و دوستان خداوند می دانست .
3) ابتدائاً و قبل از اعتقاد به الوهیت امام صادق و ائمه اطهار اعتقاد به نبوت ایشان داشت .
4) اعتقاد داشت که خدا بودن نوری است در درون نبوت و نبوت نوری است در امامت و عالم امکان از این انوار خالی نیست.
5) امام صادق (ع) را پروردگار زمان خویش می دانست و می گفت خداوند به تمثال و چهره امام صادق(ع) بر ما نازل شده است .(8)
6) روزه گرفتن ماه شعبان را مانند روزه ماه رمضان واجب و از فرائض می دانست و قائل بود هر کس آن را افطار کند باید کفاره بدهد . (9)
7)نماز مغرب را تا زمانی که شفق غائب و ستارگان پیدا شوند را به تأخیر می انداخت .(10)
8) نماز و روزه و زنا و خمر و فواحش را اسم اشخاص می دانست نه اسم تکلیف .(11)
9) شهادت زور و دروغ را به نفع موافقین و علیه مخالفین مباح می دانست .
10) محرمات را مباح می کرد و فرائض را ثابت می نمود .
11) معرفت امام را موجب تحلیل هر حرامی می دانست . (12)
12) مدعی بود که امام صادق (ع) او را بعد از خودش وصی و قیّم قرار داده و اسم اعظم را به او تعلیم داده و ادعای نبوت و رسالت کرد . (13)
توصیفی در مورد احوال و شخصیت و خصوصیات ابوالخطاب
پس از بررسی کتب و روایات ائمه معصومین(ع) که در مورد ابوالخطاب وارد شده است به این نتیجه می رسیم که ابوالخطاب محمدبن مقلاص فردی بی کیاست ، بی کفایت و کند ذهن بوده است . این کند ذهنی تا به حدی است که حتی نمی توانستند احادیث و روایاتی را که امام صادق (ع) نقل می کند حتی به حافظه بسپارد و در مورد خصائص رومی نیز فردی بی تقوا و غیر پرهیرگار بوده تا جایی که با اینکه اضافه کردن به احادیث ائمه کاری حرام بوده است او به احادیث ائمه (ع) جملاتی اضافه می نمود و روایاتی را که از ائمه می شنید کاملاً تغییر می داد و تفسیری دیگر برای آن بیان می کرد و موجب انحراف مردم از فرامین اهل بیت می گردید . جالب است در این مورد روایتی را که خود امام صادق(ع) در مورد این شخصیت بیان می کند ملاحظه نمائیم . امام فرمودند : ایشان ابوالخطاب احمق بود و من به او سخن می گفتم ولی او حفظ نمی شد و از خودش اضافه می کرد .(14) در جایی دیگر امام فرمودند : من به او (ابوالخطاب ) امر کردم که نماز مغرب چه زمانی است و یاد دادم که در هنگام زوال حمره مشرقیه بخواند ولی ابوالخطاب ملاک را زوال حمره مغربیه قرارداد و برای همین هم او و پیروانش نماز مغرب را بعد از زوال حمره مغربیه می خوانند .(15) در روایت دیگری که از امام نقل شده است و متعاقباً آن را می آوریم که کاملاً نشان از کند ذهنی و کج فهمی ابوالخطاب از روایات امام صادق (ع) است این روایت است که به امام صادق (ع) عرضه شد : ابی خطاب از شما روایتی نقل کرده که به شما نسبت داده است که فرموده اید (هر گاه حق را شناختید هر کاری که خواستی انجام بده ؟)امام صادق(ع) زمانی که این جمله را شنیدند فرمودند: خدا لعنت کند او را ، من این گونه حدیث را بیان نکردم و سپس توضیح مفصلی در مورد این جمله دادند که حاکی از تحریف ابوالخطاب از فرمایش امام بود . ایشان فرمودند : من گفته ام که اگر حق را شناختی هر عملی از خیر که خواستی انجام بده که از تو قبول می شود و تفاوت این دو جمله بسیار آشکار و روشن است . (16)
اعتقادات خطابیه
2)به استناد به آیه شریفه یُرید الله أن یُخفِِفَ عَنکم، می گفتند: خداوند تبارک و تعالی به برکت وجود ابوالخطاب در اوامر الهی و احکام الهی به ما تخفیف داده است . (17)
3) اعتقاد داشتند که امام صادق (ع) الله و پروردگار است و ابوالخطاب را نیز فرستاده او می دانستند .
4) به شهادت دادن دروغ عمل می کردند و لذا به علت همین رویکرد اعتقادی است که فرقه شافعیه شهادت دادن فرقه خطابیه را جایز نمی داند . (18)
5) با استناد به آیه هوالذی فی السماء الله و فی الارض الله ، می گفتند که ابوالخطاب در زمین الله است وقتی امام صادق (ع) این را شنید، فرمودند: کسانی که معتقد به این امر باشند از یهود و نصاری و مجوس شرتر هستند .(19)
6) خطابیه وقتی نام امام صادق (ع) می آمد به همان شکل که مسلمانان در حج لبیک می گفتند با لبیک به پیشواز امام صادق (ع) می رفتند و لبیک می گفتند .(20)
7) ادعا می کردند هر کس خود را منسوب نسبی به آل محمد بداند نسبش باطل است ، بر خدا دروغ بسته و می گفتند ایشان ظروف تجلی خدا هستند .(21)
8) این فرقه ضاله برای اینکه مکتب اهل بیت (ع) را نابود کنند و به امام صادق(ع) لطمه بزنند شروع به تحریف کلمات اهل بیت کردند دقیقاً مانند همان شیوه مغیره بن سعید با یارانش می کرد ، به این شکل که کتب روایی را از یاران امام صادق می گرفتند به صورت امانت ، و در آنها دخل و تصرف می کردند و با آن اسناد حدیث ، احادیث ساختگی دیگری جعل می کردند و دروغ می بستند . و سپس کتبها را به یاران حضرت پس می دادند و این شیوه تحریف و بدعت در متون اسلامی در زمان ائمه دیگر همچون امام رضا(ع) هم ادامه داشت تا جایی که خود امام رضا (ع) هم این مطلب را اکیداً به اصحابش همچون یونس بن عبدالرحمان تذکر می داد و ائمه (ع) که بر این شیوه تحریفی واقف شده بودند برای مبارزه با این روش دستور العملهایی می دادند و کراراً می فرمودند که آگاه باشید ما اهل بیت عصمت و طهارت خلاف قرآن و سنت صحبتی نمی کنیم و هر گاه صحبتی شنیدید آن را بر قرآن و سنت رسول خدا عرضه بدارید و مقایسه کنید ، هر گاه سخنی که از ما نقل شده بر خلاف قرآن و سنت بود آن را کنار بگذارید و بدان عمل نکنید .(22)
9) پیروان ابوالخطاب معتقد بودند که در هر زمانی بر روی کره خاکی دو رسول باید وجود داشته باشد و هیچ گاه این کره خاکی از وجود این دو رسول خالی نمی ماند و از خصوصیات این دو رسول این است که یکی از آنها ناطق و یکی از آنها صامت است . در بدو امر و آغاز رسالت حضرت رسول اکرم (ص) و دین مبین اسلام وجود مقدس پیامبر اکرم را رسول ناطق می دانستند و وجود مقدس امیرالمؤمنین را مصداق رسول صامت می پنداشتند و در دوره خودشان وجود نازنین امام صادق را رسول ناطق و ابوالخطاب را مظهر رسول صامت خداوند می دانستند. (23)
دیدگاه امام صادق (ع) در مورد ابوالخطاب
دیدگاه معصومین در مورد ابوالخطاب
امام جواد (ع) در مورد ابوالخطاب که از سران فرقه خطابیه و غلات بود فرمود : لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او کسانی که بر لعن توقف یا تردید کنند .(29) امام هادی (ع) در روایتی که از علی بن حسله و قاسم بن یغضین نقل شده او را لعن کردند .(30)و در جایی دیگر امام صادق (ع) فرمود : مَن قال ألانبیاء فألیه لعنت الله و من شک فی ذلک فألیه لعنت الله . (31)هر کس که بگوید ما پیامبران الهی هستیم لعنت خدا بر او باد و هر کسی که در این مساله شک کند لعنت خدا بر او باد . می توان نتیجه گرفت که امام (ع) با این عمل یعنی با لعن کردن خود هم افشاگری از عقاید پلید و انحرافی ابوالخطاب نمود و هم دست رد بر سینه او و فرقه ظاله اش زد و هم اینکه محبتی را که از طرف تابعین آن فرقه از جهت اراده غلو آمیز در مورد اهل بیت در دل محبان واقعی اهل بیت (ع) ایجاد شده بود از دل مردم و طرفدارنش زدود . امام رضا (ع) می فرماید : ابوالخطاب یکی از دروغ بندان بر امام صادق (ع) است که سرانجام به سزای اعمال خود رسید و با حرارت آهن هلاک شد. (32)
بعضی نظرات فقهی ابوالخطاب
2) یکی از اعتقادات ابوالخطاب در مورد نماز مغرب است . امام صادق (ع ) فرمودند : ملعون است و از رحمت خداوند دور است هر کس نماز مغرب را به نیت فضیلت بیشتر به تأخیر بیندازد . یعنی به این اعتقاد داشته باشد که وقت فضیلت نماز مغرب زمانی است که ستاره ها کاملاً روشن شده باشند . به آن حضرت نقل شد اهل عراق نماز را از وقت مغرب به تأخیر می اندازند تا آنگاه که ساعتی از شب می گذرد و ستارگان بسیار نمایان می شوند و آسمان را روشن می سازند . آن حضرت فرمود این کارها و بدعتهای دشمن خدا ابوالخطاب است .(33)
3) داوود بن کثیر رومی می گوید : به امام صادق (ع) عرض کردم مردی از تابعین ابوالخطاب به من گفته است که از شتر خراسانی حق استفاده کردن ندارم و همچنین از گوشت کبوتر پر پا منع نموده است . امام صادق (ع) فرمودند : اشکالی بر سوار شدن شتر خراسانی و خوردن شیر و گوشت آنها نیست و همچنین ممنوعیتی از شرع برای خوردن گوشت کبوتر پرپا نیست . (34)
4) یکی دیگر از روایات ابوالخطاب این است که ابوالخطاب و اصحابشان نماز شام را تأخیر می انداختند تا اشتباک نجوم صورت پذیرد . وقتی حضرت امام صادق (ع) از این قضیه با خبر شدند فرمودند : که من نزد حق سبحانه و تعالی بیزاری می جویم یا شما بیزار باشید نزد خدا از کسی که تاخیر کند نماز شام را برای بردن فضیلت بیشتر و بیزاری بدین معناست که از شیعیان ما و از برادران شما نیست کسی که چنین اعتقادی دارد . پس نمی یابد که با ایشان دوستی یا اختلاط کنید . چون در دین بدعت می گذارند و از اهل بدعت دوری واجب است . بنابراین اگر کسی تأخیر کند و اعتقادش این باشد که مکروه است گناه ندارد .(35) در روایت دیگر که مؤید این مطلب است گفته شد به امام صادق (ع) که اهل عراق که کوفیان هستند تأخیر می کنند نماز شام را تا ستارگان به هم برسند و همه ستاره ها ظاهر شوند . امام فرمودند که این افکار و اعمال از بدعتهای دشمن خدا ابوالخطاب است .(36)در روایت دیگری از امام رضا (ع) معقول است که ابوالخطاب مذهب غالب اهل کوفه را خراب و فاسد کرد و فرمودند : اهل کوفه نماز نمی خوانند تا اشتباک نجوم شود و سرخی مغرب ظاهر نشوند و نمی دانند که تأخیر شام از جهت مسافر و خائف و صاحب حاجت است و این جماعت را جائز است بی کراهت تأخیر نمودن نه مطلقاً .(37) در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که امام فرمودند : که من به ابوالخطاب فرمودم که نماز شام را در وقت زهاب حمره مشرقیه بخواند ، او در وقت زهاب حمره مغربیه کرد . یعنی عمداً یا اشتباه کرد . چون من حمره گفتم او حمره مغربیه فهمید
5) یکی دیگر از انحرافات و اعتقادات بدعتی ابوالخطاب اعتقاد به وجوب روزه ماه شعبان و وصل کردن آن به ماه رمضان و قائل به وجوب پرداخت کفاره برای مفطر روزه ماه شعبان است . از امام صادق (ع) سؤال شد یا ابا جعفر آیا از پدران بزرگوار تو کسی بود که روزه روز شعبان را گرفته باشد که البته مشخص است که منظور سؤال کننده روزه به قصد وجوب است نه به قصد استحباب ، چرا که واضح است ائمه معصومین (ع) اغلب روزهای سال و علی الخصوص ماه رجب و شعبان را روزه می گرفتند و سفارش به همه شیعیان به اهمیت روزه داری در این ایام می نمودند. امام (ع) در جواب سائل فرمودند : رسول خدا (ص) روزه شعبان را نگرفتند و هیچ یک از آباء من هم نگرفته است .(38)
سرانجام و عاقبت ابوالخطاب
فرقه های مختلف پس از مرگ ابوالخطاب:
جمع بندی مطالب
پي نوشت ها :
1.ابن بابویه ، محمد بن علی ، خصال ، تصحیح علی اکبر غفاری ، بیروت ، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات ، 1410 هـ ق ، ج2.
2.ابن بابویه ، محمد بن علی ، خصال ، تصحیح علی اکبر غفاری ، بیروت ، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات ، 1410 هـ ق ، ج1.
3.ابی محمد ابن موسی النوبختی ، فرق الشیعه ، قم مکتبه الفقیه ، حاشیه ص57
4.علامه حلی ، رجال علامه حلی ، یک جلد ، دارالزخائر ، قم ، 1411 هـ ق، ص249
5.الشهرستانی ، الملل و النحل ، بیروت ، دارالمعرفه ، ج1، ص128
6.نعمان بن محمد تمیمی، مغربی ، دعائم الاسلام ، دارالمعارف ، مصر ، ج1 ، ص50.
7.الشهرستانی ، الملل و النحل ، بیروت ، دارالمعرفه ، ج1، ص128 .
8.الشهرستانی ، الملل و النحل ، بیروت ، دارالمعرفه ، ج1، ص128.
9.شیخ حر عاملی ، محمد بن حسن ، وسائل الشیعه ، مؤسسه آل البیت ، قم ، 1409 هـ ق ، ج10، ص491 .
10.شیخ طوسی ، تهذیب الاحکام ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، 1365 ، ج2 ، ص 259.
11ابی محمد الحسن بن موسی النوبختی ، فرق الشیعه ، قم ، مکتبه الفقیه ، حاشیه ص57 .
12.نعمان بن محمد تمیمی مغربی ، دعائم الاسلام، دارالمعارف ، مصر ، 1385 ، ج 1 ، ص49 .
13.ابی محمد الحسن بن موسی النوبختی ، فرق الشیعه ، قم ، مکتبه الفقیه ، حاشیه ص 57 .
14.ابن داود علی ، رجال ابن داوود ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1383 ، ص511 .
15.شیخ طوسی ، تهذیب الاحکام ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، 1365 ، ج2 ، ص 259 .
16.محدث نوری ، مستدرک الوسائل ، مؤسسه آل البیت ، قم ، 1408 هـ ق ، ج1 ، ص 148 .
17.ابی محمد الحسن بن موسی النوبختی ، فرق الشیعه ، قم ، مکتبه الفقیه ، ص58 .
18.شوشتری قاضی نورالله ، الصورام المحرقه ، انتشارات چاپخانه نهضت ، تهران ، 1367 ق ، ص211 الی 223 .
19.محمدبن عمر کشی ، رجال کشی ، انتشارات دانشگاه مشهد ، 1348 ق، ص300 .
20.علامه مجلسی ، محمد باقر ، بحارالانوار ، بیروت ، لبنان ، مؤسسه الوفا ، ج 47 ، ص 43 .
21.همان
22.علامه مجلسی محمد باقر ، بحار الانوار ، بیروت ، مرسسه الوفاء ، ج 47 ، ص 43 .
23.معارف ، مجید ، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه ، مؤسسه فرهنگی ضریح ، 1374 .
24.رجال کشی ص528 .
25.رجال کشی ص 301 .
26.رجال کشی ص301 .
27.علامه مجلسی ، محمد باقر ، بحارالانوار ، ج 47 ، ص378 .
28.محدث نوری، مستدرک الوسائل ، مؤسسه آل البیت ، قم ، جلد 12 ، ص 316 ، 1408 هـ ق .
29.رجال کشی ، ص528 .
30.رجال کشی ، ص 519 .
31.رجال کشی ، ص 301.
32.نعمت الله ظری فروشانی غالیان ، ص 112 .
33.طوسی ، محمد بن حسن ، رجال ، تحقیق جواد قیومی اصفهانی ، قم ، مؤسسه نشر اسلامی ، 1420 هـ ق ، ج 1 . 34.من لا یحظره الفقیه ، ج1 ، ص 330 .
35.من لا یحظره الفقیه ، ج4 ، ص 464 .
36.لوامع صاحب غرانی ، ج 3، ص 161 .
37.لوامح ، ج3 ، ص 161 .
38.لوامع ، ج 3، ص 161.
39.لوامع ، ج6 ، ص295 .
40.ابی محمد الحسن بن موسی النوبختی ، فرق الشیعه ، قم ، مکتبه الفقیه ، ص 81 و 82 .
41.مواسی ، محمد بن حسن ، اختیار الرجال معروف برجال کشی ، تصمیم حسن مصطفوی ، مشهد ، مطالعات دانشگاه ، معارف مشهد ، 1341 ، ج1
1.ابی محمد الحسن النوبختی ، فرق الشیعه ، قم ، مکتبه الفقیه .
2.طوسی محمد بن حسن ، رجال ، تحقیق جواد قیومی اصفهانی ، قم ، مؤسسه نشر اسلامی ، 1420هـ ق .
3.محمد بن عمر کشی ، رجال کشی ، انتشارات دانشگاه مشهد ، 1368 .
4.محدث نوری ، مستدرک الوسائل ، مؤسسه آل البیت ، قم ، 1408 هـ ق .
5.علامه مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ، بیروت ، لبنان ، مؤسسه الوفا ، 1410 هـ ق .
6.معارف مجید ، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه ، مؤسسه فرهنگی ضریح 1374.
7.شوشتری قاضی نوراله، الصوارم المحرقه، انتشارات چاپخانه نهضت، تهران ، 1367 .
8.ابن داود علی، رجال ابن داوود ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1383 .
9.شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365.
10. شهرستانی ، ملل و نحل، بیروت، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، گروه مصادر عقاید اسلامی.
11.شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل شیعه، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 هـ ق .
12. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، دارالمعارف، مصر،1385.
13.علامه حلی، رجال حلّی، دارالذخائر ، قم، 1411هـ ق .
14. ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، تصحیح علی اکبر غفاری، بیروت، مؤسسه الاعلمی المطبوعات، 1410 .
15. اصفهانی، محمدتقی، لوامع صاحب قرانی، مؤسسه اسماعیلیان، 1414 هـ ق، قم .
16. قمی، صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامی، 1413 هـ ق، قم .
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}