انقلاب اسلامي در رويارويي با تحجر مدرن (1)
انقلاب اسلامي در رويارويي با تحجر مدرن (1)
به نظر مي رسد كه امروزه، عقل شبه روشنفكري جريان سكولار دچار نوعي بيماري مزمن شده است. زوال تفكر مستقل در جريان غرب گرايي و تقابل ميان حقيقت عقل و زشتي تقليد در
سابقه تاريخي اين جريان دو نشانه از مسأله اي واحدند كه مشخصه اين جريان است. فقر تفكر كه همزاد با تاريخ منور الفكري در ايران است هيچ استعدادي ندارد تا دست كم بتواند نشان دهد كه اين فاجعه در تاريخ ايران چگونه به وقوع پيوست. گويي جريان غرب گرايي در ايران همواره اسير ترس هاي بيشمار بوده است. هر يك از فتوحات علم در غرب بيش از پيش جبهه نبرد را به اعماق قلمرو باورهاي فكري اين جريان منتقل مي كرد. اين ترس باعث گرديد كه نياكان منورالفكر ايران هيچ گاه جسارت ترديد حتي در ساده لوحانه ترين افكار و انديشه هاي غربي را به خود راه ندهند. امحاي عقل به دست خود در تاريخ جريان هاي منورالفكري يك حيقيت تاريخي است كه ملت ايران براي آن تاوان هاي سنگيني پرداخت كرده است.
ما اگر نخواهيم به نتايج اين خسارت ها بينديشم مجدداً گرفتار همان تاواني خواهيم شد كه در نهضت مشروطه و نهضت ملي شدن صنعت نفت پرداخت كرديم. فرصت و زماني را كه مدرنيته، سكولاريسم و غرب گرايي از ملت ايران گرفته است چه كساني تاوان خواهند داد؟
ملت ايران سال هاست علي رغم جنبش هاي اجتماعي بزرگي كه به وجود آورده است به دليل جفاكاري هاي جريان هاي غرب گرايي سكولار از حضور در تحولات جهاني باز مانده است. اكنون ديگر ترديدي نداريم كه مسأله براي ما مسأله حضور و غياب تاريخي است. اكنون بحث مهم در دنيا اين است كه چه كسي حضور و غياب تاريخي دارد. اين حقيقت دارد كه تاريخ جديد، تاريخ حضور و غياب ملت هاست.
بزرگداشت سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي فرصت مناسبي است كه جمع بندي مناسبي از عمر سه دهه انقلاب اسلامي داشته باشيم.
حماسه انقلاب اسلامي و تأسيس نظام جمهوري اسلامي ايران مي تواند مبناي بازنگري به رخدادهاي گذشته به ويژه دو رخداد عظيم تاريخ يكصد ساله اخير ايران يعني نهضت مشروطيت و جنبش ملي شدن صنعت نفت باشد. اگر چه عده اي تلاش مي كنند ما را ازفضاي اين بازشناسي دور نگه داشته و نگذارند فرصت كافي براي مطالعه مجدد علل و فراز و فرود جنبش هاي اجتماعي دوران معاصر ايران به دست آوريم، اما بازنگري رخدادهاي بزرگي چون
نهضت مشروطيت ايران و نهضت ملي شدن صنعت نفت از چشم انداز عملكرد اين جريان ها به نوعي بازنگري علل فراز و فرود اين جنبش ها از زاويه فرصت طلبي ها، تحليل هاي عوام فريبانه و سطحي و ارتقابخشي هاي كاذب رفتارهاي جمعي فاقد سازمان يا كمتر سازماندهي شده، به سطح جنبش هاي اجتماعي است.
رخدادهاي دهه سوم انقلاب اسلامي به ما مي آموزد كه اگر از اين بازشناسي غفلت كنيم به همان مصائبي گرفتار خواهيم شد كه در جنبش هاي گذشته گرفتار شديم. مهم ترين تهاجمي كه در دهه سوم انقلاب اسلامي متوجه آرمان هاي اين انقلاب شد ارتقا بخشي هاي كاذب پاره اي از حركت هاي پراكنده و يا كمتر سازمان يافته در مقابل عظمت انقلاب اسلامي است.
ارتقابخشي هاي مذكور به عنوان يكي از روش هاي احزاب سياسي و گروه هاي ذي نفوذ و گروه هاي فشار، در مقابله با جنبش هاي بزرگ اجتماعي مانند نهضت مشروطيت ايران، نهضت ملي شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامي، به شيوه هاي متفاوتي مورد استفاده قرار گرفت و بي ترديد از عوامل اصلي شكست و انحراف نهضت مشروطيت ايران و نهضت ملي شدن صنعت نفت از آرمان هاي اصلي نهضت، همين ارتقا بخشي هاي كاذب مي باشد. روشي كه بارها از طريق جريان هاي مخالف و متعارض و شبه روشنفكران وابسته به آنها براي به بن بست كشانيدن انقلاب اسلامي به كار گرفته شد و آخرين و ساده لوحانه ترين آنها، ارتقا بخشي انتخابات دوم خرداد 1376 به سطح يوم الله و هم رديف كردن اين انتخابات با جنبش هاي بزرگ اجتماعي، براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران بود.
پرداختن به اهميت ارتقا بخشي هاي كاذب رفتارهاي جمعي به سطح جنبش هاي اجتماعي در تاريخ معاصر ايران، از جمله مباحثي است كه متأسفانه در بحث دگرگوني هاي اجتماعي، كمتر بدان پرداخته شده است. تجربه تاريخي به ما مي آموزد كه غفلت از اين روش در بررسي هاي تاريخ تحولات دوران معاصر، تاوان سنگيني براي جامعه ما به همراه داشته است. همه متفكراني كه به نوعي علل فراز و فرود جنبش هاي بزرگي چون نهضت مشروطيت و نهضت ملي شدن صنعت نفت را مورد بحث و بررسي قرار داده اند، به ندرت به بحث ارتقا بخشي هاي
كاذب رفتارهاي جمعي فاقد سازمان يا كمتر سازماندهي شده توجه كرده اند. بكارگيري اين روش در برخورد با انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي به دفعات متعدد، بيانگر آن است كه نمي توان و نبايد از زمينه هاي تاريخي، مباني و مبادي اين روش در مقابله با جنبش هاي اجتماعي غفلت كرد.
در اينجا تلاش مي كنيم پيش زمينه هاي تاريخي اين روش را در برخورد با سه جنبش بزرگ مردم ايران يعني نهضت مشروطيت، نهضت نفت و انقلاب اسلامي، براي عطف توجه محققين تاريخ معاصر و دوستداران انقلاب اسلامي تبيين کنيم. در حقيقت اين مقاله جمع بندي جوهره آفت شناسي انقلاب اسلامي در سه دهه گذشته است.
جنبش مشروطه، ارتقا بخشي هاي كاذب تجددطلبي تقليد گرا و اتوپياي ترقي
جنبش مشروطيت اگر چه در مرحله نفي رژيم كهنه، تحت تأثير آرمان هاي مذهبي مردم ايران و رهبري هاي بي ترديد متفكران مذهبي به پيروزي رسيد، اما در تأسيس نظام مطلوب، ميدان آزمون و تجربه ديدگاه هاي اتوپياي ترقي و پيشرفت فرنگي مآبانه شد. اينكه چرا جريان تجدد گراي مذهبي، همه استعداد خود را در تأسيس نظام مطلوب به كار نگرفت و ميدان را براي جريان هاي ديگر خالي كرد، نياز به بررسي هاي عميق و دقيقي دارد كه فصل مهمي از اين بررسي ها مربوط به بحث ما، يعني ارتقا بخشي هاي كاذب است. مورخين و محققين تاريخ
معاصر ايران در اين مسأْله كمتر ترديد كرده اند كه اركان نظام انقلاب ايران كه معروف به نظام مشروطه گرديد، مطلقاً جولانگاه انديشه هاي تجدد طلبي تقليدگرا شد. نظام مشروطه علي رغم آرمان هاي نهضت مشروطه يك نظام فرنگي مآب شد. يعني نظامي كه هيچ سنخيتي با آرمان هاي نهضت و موقعيت فكري، فرهنگي و اجتماعي ايران نداشت. نظام مشروطه تلفيق بسيار سطحي و ناقصي از مشروطه سلطنتي انگليس و بلژيك و پاره اي از مفاد قانون اساسي بود كه زمينه اي از ارتقا بخشي هاي كاذب توسط فرنگي مآبان و نشريات وابسته به آنها در جامعه القا گرديد و به قدرت رسيد و آرمان هاي بزرگ يك جنبش عظيم اجتماعي را در ايران استحاله كرد.
براي درك فرآيند ارتقا بخشي هاي كاذب عصر مشروطه و استحاله شدن آرمان هاي اين نهضت در يك نظام ناهمساز، بايد به تعارض انديشه هاي اجتماعي اين دوره رجوع كرد كه بازتاب آرمان هاي قشرهاي مختلف جامعه بود.
بحران تعارض افكار، انديشه ها و آرمان هاي نهضت مشروطيت ايران را در مرحله تبديل نظم كهنه به نظم جديد، بايد در نگارش قانون اساسي جستجو كرد.
اگر تغييرات اجتماعي با برنامه را كوشش هاي آگاهانه، عمدي و همسطح سازي حركت ها براي ايجاد دگرگوني جهت بهبود نظام هاي اجتماعي تلقين كنيم و فرآيند اين تغييرات را در دو مرحله تجزيه و تحليل نماييم؛ مرحله نفي رژيم پيشين و مرحله تأسيس نظام جديد. مطالعه جنبش هاي سياسي به ما مي آموزد كه در مرحله نفي رژيم پيشين، به ندرت تعارض هاي فكري و سياسي ظهور مي كند. چون در اين مرحله اغلب گروه هاي مبارز در نفي نظام كهنه و پوسيده، ترديدي به خود راه نمي دهند.
تعارض ها عمدتاً در مرحله تأسيس نظام جديد بر ملا مي شوند. نهضت مشروطيت ايران و ساير نهضت ها و انقلاب اجتماعي كم و بيش تحت تأثير اين قاعده مي باشند. بنابراين تعارض ها و ارتقا بخشي هاي كاذب را در هر نهضتي عموماً بايد در مرحله تأسيس نظام مطلوب جستجو كرد. در جنبش مشروطيت ايران، در مرحله تأسيس نظام مطلوب، ارتقا بخشي هاي اجتماعي و
سياسي تحت تأثير سه جريان فكري است. اين سه جريان را با توجه به ساختار فكري و آرمان هاي اجتماعي آنها، تحت عناوين زير مي توان ساماندهي كرد:
1. تقليد گرايان
2. تأويل گرايان
3. اصول گرايان
تقليد گرايان و ارتقا بخشي هاي شبه علمي و شبه عقلي مشروطه
تقليد گرايان عموماً شبه روشنفكراني بودند كه در حوزه نگراني هاي اجتماعي، تحت تأثير آموزه هاي نسل اول جريان منورالفكري يعني؛ ميرزا ملكم خان، آخوند زاده، طالب اوف، مستشار الدوله، ميرزا آقاخان كرماني و... بودند و همان طوري كه ميرزا ملكم خان عقيده داشت كه :
راه ترقي را اگر ايرانيان بخواهند با عقل خود پيدا نمايند بايد سه هزار سال ديگر ما منتظر بمانيم در حالي كه راه ترقي و اصول نظم را فرنگي ها در اين دو سه هزار سال، مثل اصول تلگراف پيدا كرده اند و بر روي قوانين معين ترتيب داده اند. همان طوري كه تلگراف را مي توان از فرنگ آورد و بدون زحمت در طهران نصب كرد، به همان طور نيز مي توان اصول نظم ايشان را اخذ كرد و بدون معطلي در ايران برقرار ساخت وليكن چنان كه مكرر عرض كردم و باز هم تكرار خواهم كرد، هرگاه بخواهيد
اصول نظم را شما خود اختراع نماييد، مثل اين خواهد بود كه بخواهيد علم تلگراف را از پيش خود پيدا نماييد.(2)
مشروطه در اين تلقي، كالا و ابزاري بود كه بايد از آن به همان گونه استفاده مي شد كه از تلگراف و تلفن و ساير كالاهاي فرنگي استفاده مي شد. سيد جمال واعظ اصفهاني، ميرزا نصرالله ملك المتكلمين، سيد حسن تقي زاده و بسياري از هواداري مشروطه سلطنتي كه از آنها به عنوان منورالفكران عصر مشروطه ياد مي شود، پيرو چنين جرياني بودند. سيد جمال واعظ در يكي از نطق هاي معروف دوران مشروطيت خود مي گويد:
به فرمايش جناب...پرنس ملكم خان، اگر ما خواسته باشيم، يك كارخانه كبريت سازي تشكيل بدهيم، بدون معلم خارجه محال است...چگونه ما ايراني ها بدون معلم خارجه نمي توانيم يك قوطي كبريت فرنگي بسازيم و يا يك عدد قوري يا استكان يا... اما از براي اداره كردن وزارت ماليه يا وزارتخانه عدليه و غيره اصلاً وزراي ما محتاج به علم خارجه نيستند؟... از براي گلخانه هاي خودشان گلكار از خارجه مي آورند... از براي دمشق پياده نظام، معلم و مشاق خارجه مي آورند، اما از براي ترتيب دخل و خرج مملكت و اداره ماليه عقل خودشان را كافي مي دانند، مختصر اين است كه تا وزراي ما و مجلس مقدس ز دول بي طرف، مردمان عالم جلب نكنند، محال است اين اداره هاي ما... مرتب شود.(3)
ارتقا بخشي هاي كاذب دگرگوني هاي اروپا تا مرحله مقدسات و تقليل همه دستاوردهاي فكري، سياسي و اجتماعي ملت ايران به پايين ترين سطح عقب ماندگي، مهم ترين روشي بود كه تقليد گرايان با بهره گيري از همه ابزارهاي رسانه اي و عدم آگاهي كافي جامعه از تحولات جديد و از همه مهم تر، در هم ريختن مفاهيم، بستر لازم را براي القاي خودباختگي جامعه در مقابل تحولات اروپا و ضرورت پيروي بي چون و چرا از بينش ها و گرايش هاي غرب در ايجاد دگرگوني و ترقي فراهم ساخت. نمونه هايي از اين ارتقا بخشي هاي كاذب را مي توان در رساله دفتر تنظيمات ميرزا ملكم خان مشاهده كرد:
علم وراي عقل است... عقل فرنگي به هيچ وجه بيشتر از عقل ما نيست. حرفي كه هست در علوم ايشان است و تصوري كه داريم اين است كه هنوز نفهميده ايم كه فرنگي ها چقدر از ما پيش افتاده اند. ما خيال مي كنيم كه درجه ترقي آنها همان قدر است كه در صنايع ايشان مي بينيم و حال آنكه اصل ترق ايشان در آيين تمدن بروز كرده است كارخانجات يوروپ بر دو نوع است:يك نوع آن را از اجسام و فلزات ساخته اند و نوع ديگر از افراد بني آدم ترتيب داده اند. مثلا از چوب و آهن يك كارخانه ساخته اند كه از يك طرف پشم مي ريزد و از يك طرف اطفال بي شعور مي ريزند و از سمت ديگر مهندس و حكماي كامل بيرون مي آورند. محصول كارخانجات فلزي هم كم و بيش در ايران معروف است. مثل ساعت و تفنگ و تلگراف و كشتي بخار... اما از تدابير و هنري كه فرنگي ها در كارخانجات انساني به كار برده اند، اصلا اطلاع نداريم... ملل يوروپ هر قدر كه در كارخانجات فلزي ترقي كرده اند، صد مراتب بيشتر در اين كارخانجات انساني پيش رفته اند.(4)
ارتقا بخشي كاذب در جامعه اي كه به قول مجدالاسلام كرماني " از هزار نفر يك نفر معني مشروطه را نمي دانست و هرگز خودش را محتاج به دانستن معني مشروطه نديده بود كه در
مقام تحصيل آن برآيد(5) چه نتايجي به بار مي آورد؟ به تعبير مرحوم شيخ فضل الله نوري مشروطه اي را حاكم مي كرد كه از "ديگ پلوي انگليس خارج مي شد و يك عضوي از روس پول مي گرفت عضو ديگر از انگليس.(6)
با تفاصيل مذكور بايد گفت كه از ديدگاه تقليدگرايان در فهم مسائل جديد، باب عقل مسدود و تفكر بايد تعطيل مي باشد. اين جريان با استفاده از فضاي فكري حاكم بر جامعه و ارتقابخشي هاي كاذب مفهوم مشروطه و مصادره انحصاري بسياري از اصلاحات جديد چون حق انحصاري تفسير آزادي، قانون گرايي، اصلاح طلبي، برابري، مشروطه، استبداد و.. نه تنها راه براي هر گونه نقد و بررسي و تحليل عقلي و تاريخي مفاهيم جديد، بلكه راه را براي تأويل اين مفاهيم به مفاهيم ديني و ملي نيز مسدود و شرايط را براي سيطره مطلق استبداد بر يك جنبش بزرگ اجتماعي هموار كرد. نظام مشروطه در پي حاكميت اين جريان، دركمتراز ده سال با كودتاي 1299 رضاخان معروف به كودتاي سياه، همه آرمان هاي نهضت عدالت خواهي و قانون گرايي ملت ايران را بر باد داد.
اتوپياي ترقي در حكومت مطلقه دولت رضاخاني، تبديل به سراب شد و همه اين مصائب به نام تجدد و ترقي و ارتقا بخشي هاي كاذب جريان هاي منور الفكري به مدت نزديك به يكصد سال، راه هر گونه رشد و ترقي را در ايران مسدود كرد. محاسبه اين عقب ماندگي در نسبت با سرعت رشد دگرگوني هاي علمي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي جهان در اين دوران، نمايانگر عمق فاجعه اي است كه حاكميت نظام مشروطه سلطنتي، ارتقا بخشي هاي كاذب و سيطره مطلق تقليد گرايان، بر كشور ما تحميل كرد.
پي نوشت ها :
1. دكتراي علوم سياسي.
2. ميرزا ملكم خان ناظم الدوله، دفتر تنظيمات، رك: رسائل ميرزا ملكم خان، گردآوري و مقدمه حجت الله اصيل، تهران، نشر ني، 1381، ص 30.
3 ـ روزنامه الجمال، ش 22، 20 شعبان 1325.
4 ـ ميرزا ملكم خان، همان، ص 28، 29.
5 ـ احمد مجد الاسلام كرماني ي، تاريخ انحطاط مجلس، فصلي از تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، مقدمه و تحشيه محمود خليل پور، دانشگاه اصفهان، 1356، ص 1، 2.
6 ـ شيخ فضل الله نوري، رساله تذكره الغافل و ارشاد الجاهل، رك: رسائل، اعلاميه ها، مكتوبات،... و روزنامه شيخ شهيد فضل الله نوري، گردآوري محمد تركمان،تهران، موسسه فرهنگي رسا، 1362، ص 64.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}