چالش هاي گفتمان وحدت در انقلاب اسلامي (4)


 

نويسنده:سيروس حاجي زاده(1)




 
2. چالش هاي گفتمان وحدت در دوران تثبيت جمهوري اسلامي ايران
در اين دوره كه با سقوط ليبرال ها و حاكميت حزب الله شروع مي شود مسأله اختلاف و تفرقه و ضرورت وحدت ماهيت جديدي مي يابد. در اين دوره اختلاف و دودستگي در درون خانواده
انقلاب، گروه ها و شخصيت هاي وفادار به انقلاب و نظام به وجود آمد. اختلاف ايدئولوژيك دوره قبل جاي خود را به اختلاف روشي و تعبير تفسير احكام اسلامي در نحوه اداره جامعه و دخالت دولت در مسائل اقتصادي و دايره اختيارات حكومتي داد. در حقيقت از سال 61 به بعد به تدريج اختلافات سياسي و به تعبير امام سليقه اي ميان نيروهاي خط امام تشديد شد و پس از مدتي تمام نهادهاي رسمي و غير رسمي و تشكل هاي حزبي و گروهي را فرا گرفت. حضرت امام اين اختلافات را در كنار جنگ تحميلي سرسختي دشمنان براي براندازي نظام، بهره برداري نفوذي ها و ستون پنجم دشمن از يك سو و از سوي ديگر تضعيف دولت و ناتوان شدن آن در حل مشكلات مردم ارزيابي كردند و آن را مضر به حال كشور مي دانستند.
هميشه سفارش كرديم به اينكه بايد وحدت كلمه داشته باشيد تا بتوانيد يك كاري انجام بدهيد، اگر هر كدام يك جناح خاصي باشد يكي طرف خاصي بكشد و او طرف ديگري بكشد، اين اولين استفاده اش، مال اجانب است.(2)
در اين دوره حضرت امام (ره) وحدت گروه هاي وفاداربه انقلاب و اسلام را در عين اختلاف سليقه تعقيب مي كردند. به عبارت ديگر امام راحل (ره) اختلاف سياسي وروشي و سليقه هاي گروه هاي موجود را مضر به حال وحدت و همبستگي جامعه ندانستند و اظهار نگراني نمي كردند، اما از اينكه اختلاف روبنايي و فرعي به اختلاف زيربنايي و اصولي تبديل شود گروه ها را نسبت به آن برحذر مي داشتند.
ايشان در نامه معروف به منشور برادري ضمن ذكر موضوعات فقهي و سياسي مرقوم فرمودند:
اما شما بايد توجه داشته باشيد كه تا زماني كه اختلاف و موضع گيري در حريم مسائل مذكور است تهديدي متوجه انقلاب نيست. اختلاف اگر زيربنايي و اصولي باشد موجب سستي نظام مي شود و اين مسأله روشن است كه بين افراد و جناح هاي موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد صرفا سياسي است ولو اينكه شكل عقيدتي بدان داده شود؛ چرا كه همه در اصول با هم مشترك اند و به همين خاطر است كه من آنها را تأييد مي نمايم. آنها نسبت به اسلام، قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان براي كشور و مردم مي سوزد و هر كدام براي رشد اسلام و خدمت به مسلمين طرح و نظري دارند كه به عقيده خود موجب رستگاري است. اكثريت قاطع هر دو جريان مي خواهند كشورشان مستقل مي باشد، هر دو مي خواهند سيطره و شر زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خيابان را از سر مردم كم كنند.(3)
با اين حال طي سال هاي 61 تا 68 به جهت بروز اختلافات متعدد و پياپي ميان نيروهاي وفادار به انقلاب و سوء استفاده فرصت طلبان و دشمنان نظام از آن و تهديدهايي كه از قِبلَ آن متوجه اسلام و نظام جمهوري اسلامي مي شد، امام راحل بارها تذكرات تلخ و شيرين به مسئولان نظام، شخصيت ها و گروه هاي مؤثر درباره دوري از اختلاف، حفظ وحدت و انسجام داده اند، اما طرح اين سؤال بسيار مهم است كه چرا با وجود اينكه نيروهاي وفادار به انقلاب خود را شاگرد و مريد در خط امام (ره) مي دانستند. نسبت به توصيه هاي آشكار و پنهان مرادشان حضرت امام خميني درباره وحدت و همدلي و همگرايي بي اعتنايي مي كردند و همچنان بر طبل اختلاف و درگيري مي كوبيدند؟ چه عوامل و زمينه هايي موجب تداوم اختلافات مي شد؟ از آنجا كه اين بحث داراي ابعاد و زواياي بسيار وسيع و متعددي است لاجرم بررسي آن را بسيار دشوار و ظريف مي كند. با اين حال در اين بخش از نوشتار سعي شد با نصب العين قرار دادن مواضع حضرت امام و تحليلي كه معظم له از تحولات سياسي و كنش و واكنش هاي گروه هاي وفادار به نظام دارند به ريشه يابي و پاسخ پرسش موصوف پرداخته
شود. بررسي كلي سخنان و مواضع حضرت امام نشان مي دهد كه ايشان از دو زاويه به مقوله تفرقه و اختلاف و تداوم آن توجه كرده اند. يكي از زاويه عوامل اختلافات يا اختلاف افكنان و دوم از جنبه زمينه ها و بسترهاي اختلاف.
بررسي اين منظرها، چالش هاي فرا روي گفتان وحدت را در اين دوره به ما نشان خواهد داد.
1. عامل بيگانه
از نظر امام (ره) عامل بيگانه يكي از عوامل مهم بر هم زننده وحدت جامعه است. از آغاز نهضت، توجه به اين عامل و شيوه عمليات آنها را در تفرقه افكني به مبارزين و آحاد ملت يادآور مي شدند و نقطه هايي را به ياران انقلاب نشان مي دادند كه دشمن از آن به سود خود استفاده مي كرد و اساسا دست دشمن را در اكثر اختلافات مي ديدند و معتقد بودند كه دشمن با شناسايي نقطه هاي تاريك و پرابهام در ماجراها قدم مي نهد و با پخش شايعه توسط عوامل فتنه گر، بزرگ نشان دادن اختلاف هاي كوچك، اصلي كردن مسائل فرعي و كم اهميت و دور كردن ديدگاه ها از يكديگر، افراد و جريان ها را دورادور نسبت به يكديگربدبين مي سازد و زمينه تفاهم و همكاري را از ميان مي برد. در دوران نهضت اسلامي، ماجراي اختلاف بر سر كتاب شهيد جاويد، ماجراي كشتن آيت الله شمس آبادي، اختلاف بر سر سخنراني و كتاب هاي دكتر علي شريعتي و... از مسائلي بود كه امام (ره) دست دشمنان اسلام را در پشت ماجرا به روشني مي ديدند.(4)
پس از پيروزي انقلاب به ويژه در دوره اول (كه مورد بررسي اين نوشتار است) بيشترين هشدارها از سوي امام (ره) در خصوص نقش دشمن و رد پاي آن در اختلاف افكني و تشتت جامعه ديده مي شود. در همين دوره است كه امام به تئوري كهنه استعمار «تفرقه بينداز و
حكومت كن» اشاره مي كند كه پس از انقلاب در دستور كار دشمن بيگانه قرار گرفته است:
بعد از اينكه ازاين راه هاي مختلف دنيا مأيوس شدند و طرفي نبستند باز به آن مسأله اي كه در همه دنيا مطرح است كه اختلاف ايجاد كند تا بتوانيد سلطه پيدا كنيد و حكومت كنيد.(5)
نمونه زير فرازهاي ديگري از سخنان حضرت امام است كه بر لزوم هوشياري در توطئه شناسي و نقش بيگانگي تأكيد مي كند:
بسيار لازم است كه با تمام هوشياري، تمام توجه به دسيسه هاي آنها بكنيد.(6)
ملت بايد بيدار باشد از كيد امريكا غافل نبايد شد.(7)
نبايد ما گمان كنيم كه اينها ديگر دست برداشته اند از ايران.(8)
در اين لحظات حساس كه دشمنان همه در كمين اند و منتظر فرصت...(9)
توطئه شناسي و دشمن شناسي حضرت امام سبب شد كه ترفندهاي دشمنان به نتيجه نهايي خود نرسد. به همين جهت در دوره دوم انقلاب، يعني با به دست گرفتن عرصه هاي حكومت توسط حزب الله، ماهيت اختلاف افكني ها پيچيده تر شد. مهم تر از همه حضرت امام در اواخر سال 67 خبر از حيله هاي جديد اختلاف افكني از سوي دشمنان نظام مطرح مي كنند. در واقع ترفند جديد به تناسب شرايط تازه اي بود كه پس از پايان جنگ تحميلي ايجاد شده بود يعني در حال و هواي بازسازي و سازندگي. تاكتيك هاي دشمن نيز در ايجاد شكاف ميان مؤمنان به انقلاب عوض شد. از اين رو حضرت امام به مسئولان و مردم اعلام مي كنند كه اخيراً دست هاي پيدا و پنهان غرب و شرق به منظورايجاد شكاف و اختلاف ميان طرفداران انقلاب اسلامي به حيله
جديد متوسل شده اند كه مسئولين عزيز و رده بالاي كشورمان و نيز شخصيت ها و چهره هايي از مجلس و دولت و روحانيون را به تفكر و گرايش هاي وابستگي و همچنين عدول از مواضع گذشته و نهايتا به شرق گرايي يا غرب گرايي يا فلان مسئول تندرو و انقلابي بكشانند كه در نتيجه اعتماد مردم را از دست اندركاران نظام سلب نمايند كه به ياري خداوند و با رشد و آگاهي مردم، اين گونه القائات دراين بازار كساد و مشتريان آن اندك بوده اند.(10)
بنابراين به ميزان پيچيده شدن تحركات دشمنان خارجي، تمركز حضرت امام روي عوامل تأثير گذار بر دگرگوني اوضاع نيز متحول شد و به موازات هشدار دادن به ياران، نسبت به توطئه هاي دشمن بيگانه سخن از نفوذي ها و واسطه ها در برهم زدن وحدت گروه ها و جامعه نيز افزايش يافت.
2. نفوذي ها و لايه هاي چهارگانه
واسطه ها و نفوذي ها از عوامل مهم در حاد شدن وتوسعه و تعميق اختلافات ميان نيروهاي خط امام در اين دوره به شمار مي آيند. حضرت امام كرارا در اين خصوص به وفاداران انقلاب هشدارداده اند. روشن است كه نفوذي ها، مربوط به يك طيف خاص سياسي نبودند. بلكه براي ايجاد بدبيني و اختلاف افكني در همه جناح هاي سياسي فعال بودند.
حضرت امام (ره) ازاين واژه با تعابير ديگري نظير واسطه ها، نامحرمان، شياطين، شايعه سازان، تفرقه افكنان، دست هاي مرموز، توطئه چينان و... استفاده مي كردند. در عين حال اسامي برخي جريان هاي سياسي را نيز نام مي بردند كه كارشان ايجاد بدبيني، سد كردن راه تضارب سالم انديشه ها و دامن زدن براختلافات بود. از جمله : مقدس نماها و متحجرين، ملي گراها و روشنفكران وابسته، شكست خوردگان از انقلاب و... البته نقش انجمن حجتيه، جريان مظفر بقايي، جريان هاي خط سوم و مهدي هاشمي در تفرقه افكني ميان نيروهاي انقلاب
را نمي توان ناديده انگاشت و حضرت امام به طور صريح يا ضمني به آنها اشاره مي كردند.
نقش مرموز و بازيگري نفوذي ها را در جملات استفهامي زير كه در آن دوره، اذهان مردم را مشغول كرده بود مي توان به وضوح دريافت: چرا با وجود هشدارهاي مكرر و تأييدات آن حضرت از دولت، مخالفت از سوي دوستان انقلاب و نظام همچنان ادامه دارد؟
حضرت امام مسائل جنگ و مصالح اسلامي كشور ار در وحدت گروه ها و جامعه مطرح مي كنند، چرا باز مخالفت ها ادامه دارد؟ حضرت امام از وجود واسطه ها و علائم و نشانه هاي آن در درون جناح سخن به ميان مي آورند، چرا گروه هاي وفادار به نظام باور نمي كنند و نسبت به آن حساسيت نشان نمي دهند؟ معظم له حب دنيا و نفسانيات را عامل اختلاف مي شمارند، اما چرا كسي درون انديشي، محاسبه و مراقبه نمي كند؟ ايشان از وجود شايعه سازان و بازيگري هاي خناسان خبر مي دهند‌، چر باز بدون عنايت به سخن ژرف نگر امام، شاعيات را اصل قرار مي دهند؟ معظم له از تكرار مشروطيت و عبرت از تاريخ مشروطيت سخن مي گويند، در عين حال عده اي از نيروهاي خط امام لحن خود را عليه شوراي نگهبان تنزل نمي دهند؟ وقتي كه نيروهاي خط امام آماج اهانت و حذف قرار مي گيرند، چرا حضرت امام به آنها پست هاي مهم مي دهند؟ زماني كه بخشي از نيروهاي خط امام به بخش ديگري از پيروان خط امام نسبت اسلام امريكايي مي دهند، چرا حضرت امام آنها را در پست هاي كليدي مانند شوراي نگهبان و ساير پست ها به كار مي گمارند؟ و چرا همچنان اين برچسب ها از سوي آنها تداوم مي يابد؟ از سوي ديگر عده اي به نيروهاي خط امام اتهام التقاطي و كمونيستي مي زنند، چرا حضرت امام آنها را متدين و دلسوز معرفي مي كنند و در پست هاي حساس ابقا مي نمايند؟ و چرا دوستداران وفادار اين انقلاب از اتهامشان نمي كاهند؟ حقيقتا رفتارهايي اين چنيني از سوي امام عظيم الشأن چه پيامي دارد؟ مخاطب چه كساني هستند؟ چرا در يك محيط برادرانه مجموعه دوستداران امام و وفاداران به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي نمي توانند به يك نظر مشترك برسند؟ و چرا سكوت و مصالح اسلامي و ملي را بر نظريات خود مقدم نمي دارند؟ و بسياري از اين چراها وجود دارد كه جواب آن چيزي نيست جز نقش و بازيگري واسطه ها و نفوذي هاي مرموزي و نقابدار كه كارشان ايجاد بدبيني و تبديل اختلافات به خصومت ها و برانگيختن نفس هاي مستعد و فريب ساده لوحان و... است.
چند عامل در تحرك نفوذي ها و موفقيت آنها در ايجاد شكاف بين نيروهاي خط امام تأثير داشته است :
ـ اختلاف برداشت و سليقه اي كه ميان نيروهاي خط امام وجود داشت. حضرت امام با عنايت به اين نكته زماني كه اختلافات ميان نيروهاي وفادار به امام و نظام به تدريج در حال اوج گيري بود فرمودند:
اگر خداي ناكرده اين قشرهاي متعهد عزيز با دست خيانتكاران و توطئه چينان مبتلا به اختلاف شوند و هر يك خود را محور قرار دهند مطمئن باشند كه شيطان ها، شيطان بزرگ در آنها رخنه كرده و طولي نخواهد كشيد كه همه به تباهي كشيده شوند و شكست براي آنها حتمي است.(11)
ـ ساده لوحي، سطحي نگري، كم ظرفيتي و تند مزاجي برخي از نيروهاي انقلابي.حضرت امام در اين ارتباط مي فرمايد:
يك دسته هستند فضول و شيطان كه از اسلام ضربه ديده اند و آنها ارباب بزرگ خودشان را از دست داده اند... همين ها وادار مي كنند يك دسته ساده لوح را كه بي غرض هستند اينها را وادار مي كنند تبليغات مي كنند و آنها هم هرجا دستشان يك اجتماع به
دستشان برسد، در نماز جمعه مثلا اگر يك وقت دستشان برسد، در مجلس اگر يك وقتي تريبون به دستشان بيايد، همان حرف سياسي را كه بايد از حلقوم امريكا و شوروي بيرون بيايد از حلقوم اين بيچاره ها بيرون مي آيد. يك دسته گول خورده و يك دسته شيطان...(12)
يا در ديدار ديگري با رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس مجلس شوراي اسلامي و رئيس ديوان عالي كشور و جمعي از مسئولان كشوري و لشگري مي فرمايد:
بايد وحدت داشته باشيم، يعني حفظ كنيم وحدت را، وحدت هست، لكن ادامه مي خواهد... و او اين است كه گوشمان را به حرف كساني كه خداي ناخواسته مي خواهند تفرقه بيندازند به حرف آنها گوش ندهيم. اصلش البته در هر جايي هستند اشخاصي كه بخواهند كه فساد بكنند، لكن وقتي كه يك ملتي براي خدا وحدت را مي خواهد ايجاد كند و واحد باشد با ديگران، اين ديگر گوشش به حرف اين كسي كه فساد مي خواهد بكند، بدهكار نيست. گوش آن آدمي بدهكار است كه در او يك «سستي» هست دراين جهت آن جهت معنويت و الهيت، وقتي كه يك سستي باشد، آن وقت آن چيزهايي كه گفته مي شود در اين انسان تأثير مي كند، تأثيرش هم كم كم زياد مي شود.(13)
ـ ناراضيان و كساني كه به واسطه برخي مسائل و برخوردها دلخورند. با اين حال كيكي از تلاش هاي مصرانه امام خميني زدودن زمينه ها و بسترهاي نفوذ بود و تذكرهاي تلخ و شيرين دقت در دادن پست ها و ابقاها و برخوردها و مواجهه... همگي شيوه هايي در اين راستا بودند.
به طور كلي در بحث نفوذي ها، چهار لايه قابل شناسايي در كلام و بيان امام (ره) وجوددارد.

لايه اول
 

لايه اول تأثي دشمنان خارجي نظام در پي گيري استراتژي نفوذ است. دشمنان نظام به اين جمع بندي رسيده بودند كه آنچه باعث شد رژيم شاهنشاهي سقوط نمايد و به چپاولگري هاي
بيگانگان پايان داده شود، وحدت كلمه آحاد ملت و گروه ها بود. از سوي ديگر وحدت و استقامت در ميان نيروهاي انقلاب و وفادار به راه امام و پيرامون اهداف انقلاب، هر نوع كوششي را از سوي دشمنان خارجي براي بازگرداندن اوضاع به صورت سابق غير ممكن كرده بود. تلاش هايي مانند تجزيه كشور، ايجاد هرج و مرج در داخل، دل بستن به ميانه روها و ليبرال ها و ملي گراها، كودتا و حمله نظامي، محاصره اقتصادي و انزواي سياسي و... جملگي با ناكامي مواجه شد و آنچه دشمنان در ميدان عمل مي ديدند، استقامت، پايداري، صلابت و به ويژه وحدت و انسجام نيروهاي خط امام در برابر هر نوع تحرك و اقدام براندازانه بود.
افزودن براين، رهبر انقلاب وحدت گروه ها و مردم را به عنوان استراتژي نظام و رمز و كليد موفقيت ها و پيروزي ها معرفي مي كردند. در اينجا بود كه دشمن «خط نفوذ» را به عنوان يك اصل اساسي و راهبردي براي نابودي جمهوري اسلامي در اولويت كاري خود قرار داد. با اين حال تيزبيني ودور انديشي امام از ابتداي پيروزي انقلاب و به ويژه از سال هاي 60 به بعد متوجه اين امر شد و با توجه به تحليلي كه از اوضاع و شرايط حاكم بر كشور و نيروهاي خط امام و توانايي دشمنان جهت براندازي داشتند، كرارا اين نكته را به نيروهاي وفادار به انقلاب خاطر نشان كردند كه دشمن با توجه به وضعيت كنوني حاكم بر كشور و انقلابيون به هيچ وجه توانايي براندازي نظام را از طريق حمله نظامي، كودتا و ساير شيوه هاي اين چنيني ندارد، بلكه مهم ترين استراتژي آنها نفوذ و رخنه در درون نيروهاي انقلابي است:
شما گمان نكنيد كه خارجي ها و ايادي آنها در اين كشور كودتا مي كنند، نمي كنند، چون نمي توانند كشوري كه همه اش مهيا است براي شهادت، نمي توانند كه آنها در اينجا وارد شوند. لكن، از داخل ما را مي پوشانند. يكي از مواردي كه الان انگشت آنها در كار است و با جديت دارند توطئه مي كنند اين است كه دودستگي بيندازند.(14)
حضرت امام در منشور روحانيت، استراتژي نفوذ دشمن را به طور آشكار مطرح ساخت و
فرمود:
استكبار وقتي كه از نابودي مطلق روحانيت و حوزه ها مأيوس شد دو راه براي ضربه زدن انتخاب نمود، يكي راه ارعاب و زور و ديگري راه خدعه و نفوذ.
سپس در ادامه مي فرمايد :
در قرن معاصر وقتي حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد راه هاي نفوذ تقويت گرديد.(15)
همان طور كه مشاهده شد حضرت امام در اين دوره هر سال به استراتژي نفوذ دشمن اشاره كردند و پيروان انقلاب و نظام را نسبت به آن هشدار داده اند.

پي نوشت ها :
 

1 ـ كارشناس ارشد علوم سياسي و پژوهشگر تاريخ معاصر ايران.
2ـ جمهوري اسلامي، 79/2/10.
3ـ صحيفه امام، ج21، ص 178.
4ـ همان، ج15، ص 364.
5ـ همان.
6ـ همان، ج12، ص 384.
7ـ‌ همان، ج15، ص 115.
8ـ‌ همان، ج13، ص 163.
9ـ همان، ج12، ص 150.
10ـ همان، ج21، ص 156.
11ـ همان، ج17، ص 327(61/11/22).
12ـ همان، ج17، ص 446.
13ـ همان، ج19، ص 201-209 (64/1/1)
14ـ همان، ج18، ص 410، (63/2/9).
15ـ همان، ج21، ص 278.
 

منبع: نشريه 15 خرداد، شماره 14.