چالش هاي گفتمان وحدت در انقلاب اسلامي (5)


 

نويسنده:سيروس حاجي زاده(1)




 

لايه دوم
 

لايه دوم شكست خوردگان از انقلاب، مخالفان، ‌معاندان و معارضان انقلاب هستند. همان گونه كه در دوره اول بررسي شد اين گروه ها و احزاب، پس از پيروزي انقلاب با سازمان دهي نيروهاي خود در پي اين بودند ايده هاي سياسي و فكري خودشان را كه متفاوت از ايده هاي حضرت امام و نيروهاي خط امام بود بر ساختار شكلي و محتوايي نظام حاكم كنند، اما در يك فرآيند تقريبا سه ساله با آشكار شدن هويت ضد اسلامي و ضد استقلالي و آزادي آنها در ميان مردم و مقابله جويي با حاكميت نظام، از عرصه سياست و اجتماع منزوي و خارج شدند و از نيمه دوم سال 60 به بعد نيروهاي خط امام قدرت سياسي را به طور كامل در دست گرفتند. اما آيا اينكه نماي بيروني اين گروه ها از لحاظ سازمان و تشكيلات و رسانه هاي ارتباطي به هم ريخته شد، به منزله عدم فعاليت آنها بود؟ به طور مسلم اگر چه سازمان و تشكيلات گروه هاي مخالف و معاند نظام به واسطه توطئه و مقابله با حاكميت نظام در هم شكسته شد و بستري براي فعاليت آشكار سازماني نداشتند، لكن براي تزريق عقايد خود به سيستم و ايجاد زمينه براي ورود به عرصه قدرت سياسي و در نهايت دگرگوني تدريجي ساختار شكل گرفته به
ساختاري مناسب با ايده هاي خود از تلاش و فعاليت باز نايستادند.
به عبارتي عزم و ماهيت اين گروه ها براي عمل سياسي و تحول متناسب با ايده ها و عقايد خود با شكسته شدن ساختار تشكيلاتي آنها از بين نرفته بود بلكه فعاليت هاي زيرزميني و حركت نقابداران، با استراتژي نفوذ و رخنه به منظور اختلاف افكني و تضعيف دو جريان فكري وفادار به خط امام و سلب اعتماد مردم را به محض خارج شدن از عرصه قدرت سياسي ـ يعني از نيمه دوم سال 60 شروع كردند.
نكته حائز اهميت اين است كه اين مسأله در طي سال هاي 60 تا 68 مورد غفلت برخي از گروه هاي پيرو خط امام (ره) قرار گرفت. در حالي كه چشم بيدار امام راحل (ره) از بدو خروج اين گروه ها از صحنه سياست و افكار عمومي، متوجه استراتژي جديد آنها بود. بر همين مبنا، ايشان به حزب جمهوري اسلامي، انجمن هاي اسلامي، دولتيان و ساير سازمان ها و نهادهاي دولتي، نسبت به نفوذ منحرفان در ميان آنان هشدار دادند.
به عنوان نمونه امام در ديدار حزب جمهوري اسلامي و انجمن هاي اسلامي با ايشان در مورخه 61/1/14 تذكر مي دهند:
با كمال وسوسه ملاحظه كنند كه افرادي كه ـ خداي نخواسته ـ انحراف دارند و افرادي كه مي خواهند خودشان را وارد كنند در اين چيزهايي كه به نفع اسلام است و منحرفش كنند، مبادا باشد در آنها حتي يك فردشان هم خطر دارد به اندازه خودش... بايد ملتفت باشيد كه اشخاصي كه دربين شما هست. انحراف نداشته باشند كه به واسطه انحراف شما را به انحراف بكشند يا لااقل بدنام كنند.(2)
حضرت امام (ره) در تاريخ 62/3/1 آشكارا به تحرك گروه هاي ليبرال و ملي گرا و نهضت آزادي و گروه هاي چپي و توده اي در جهت كارشناسي تضعيف نظام و نفوذ و تحت تأثير قرار دادن نيروهاي خودي اشاره مي كنند و مي فرمايند:
ما امروز باز مبتلا هستيم به اشخاصي كه براي خاطر چپي ها، براي خاطر توده اي ها و
براي خاطر شوروي و بر ضد مصالح اسلام و كشور مشغول تبليغات سوء هستند و به نظر مي رسد كه امروز هر دو دسته، دسته سابق... و دسته ديگري كه ضربه اين دسته از عزيزان پاسدار را خوردند دست به هم داده اند تا شيطنت خودشان را ادامه دهند... اين دو دسته كه به نظر مي رسد با هم تفاهم كرده اند يك اشخاص ساده لوح را چه در مجلس و چه در خارج مجلس وادار مي كنند كه مسائلي را طرح بكنند كه هر چه بيشتر ملت ايران را مأيوس كنند... خيلي موجب تأسف است كه يك نفر مسلم گول بخورد از يك دسته شيطان خبيث... بسيار تأسف دارم من از اينكه اين جمعيت پاكدل اين قدر پاكدل باشند كه خيال كنند هر چه اين شياطين گفتند صحيح است.(3)
حضرت امام در تاريخ 62/7/13 نيز ضمن اشاره به مأيوس شدن دشمنان از براندازي جمهوري اسلامي از طريق حملات نظامي يا اقدامات خشونت آميز، به همه وفاداران به انقلاب هشدار مي دهند كه مبادا دردام ترفندهاي واسطه گرها و نفوذي هاي تحت حمايت دشمن قرار گيرند. از شياطين غافل نباشند اين شياطين به هر چيزي كه مي توانند تثبيت مي شوند و به هر راهي مي خواهند در دل اين ملت رخنه كنند. قضيه حمله نظامي آن قدر هم مهم نيست آنچه امروز آنها دست به آن زده اند قضيه ايجاد تفرقه (به خيال خودشان) است.. مثلا... بعد از اين كه مأيوس شدند از قيام مسلحانه و مأيوس شدند از حمله و از راه هاي مختلفي كه تاكنون اعمال كردند حالا اين هم يك راهي است كه پيش گرفته اند كه حوزه علميه قم چه مي گويد؟ حوزه روحانيت مبارزه تهران چه مي گويد و روسا، فلان رئيس با چند نفر يك راهي
دارند، فلان رئيس با چند نفر ديگر راه ديگري، روحانيون هر جا يك مطلبي دارند در صورتي كه مسائل اين نيست... ولكن ساده دل ها ممكن است كه باور كنند.
نمونه ديگر در همين سال هاست كه برخي تحت تأثير شياطين و نفوذي ها حملات و انتقادات غير منصفانه اي عليه دولت به راه انداخته بودند به نحوي كه حضرت امام ضمن بر حذر داشتن آنها‌، متذكر شدند كه با اين عمل خود، در سناريوي دشمنان شكست خورده از انقلاب قرار نگيرند و بر اثر نفوذ و تحت تأثير قرار گرفتن فتنه گري هاي آنها مصالح بزرگ تر را از ياد نبرند.
في الواقع همان طور كه در ترتيب تاريخي مواضع امام مشاهده شد، مواضع امام و اندرزها و نگراني هاي ايشان از نفوذ و رخنه شكست خوردگان از انقلاب، تندتر و ملموس تر مي شود. استفاده از عباراتي نظير : غفلت از آنها فاجعه است، ضرر آنها بر اسلام از ضرر جهانخواران كمتر نيست و... گوياي همين امر است، اما دوستداران امام چه كردند؟!
از سال 65 به بعد به نظر مي رسد كه نفوذيها به بخشي از اهداف خود نزديك شده بودند. موضع گيري آقاي منتظري از يك طرف و نامه وزير كشور وقت در خصوص فعاليت هاي سياسي گروهك نهضت آزادي، دو نمونه بارز از روند تحركات نفوذي هاي ليبرال در عرصه سياسي كشور است.
در سال 65 موضع گيري آقاي منتظري در ابعاد مختلف و حمايت هاي ضمني وي از ليبرال ها و منافقين، به نگراني امام از روند قضايا افزود و همين نگراني، امام، را به موضع گيري جدي در سال 67 ناگزير كرد و در پيامي به روحانيت به صراحت فرمودند:
من به آنهايي كه دستشان به راديو و تلويزيون و مطبوعات مي رسد و چه بسا حرف هاي ديگران را مي زنند صريحا اعلام مي كنم تا من هستم، نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرال ها بيفتد. تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بي پناه را از بين ببرند. تا من هستم از اصول نه شرقي و نه غربي عدول نخواهم كرد. تا من هستم
دست ايادي امريكا و شوروي را در تمام زمينه ها كوتاه مي كنم.(4)
به همين ترتيب علي رغم سلسله بيانات و پيام هاي امام در خصوص نفوذملي گراها و ليبرال ها، ناگهان در بهمن 1366 با استفسار وزير كشور از امام در خصوص فعاليت سياسي گروهك نهضت آزادي مواجه مي شويم. اين مسأْله در اين برهه توسط وزير كشور وقت تحت فشار چه نيروهايي بوده است ؟ چرا حساسيت امام (ره) نسبت به ملي گراها و ليبرال ها مورد توجه جدي نبود. تا جايي كه وزير كشور مجبور شد چنين استفساري از امام داشته باشد؟ آيا اين غير از نفوذ اين گروه ها در درون نيروهاي وفادار به انقلاب بود. اما اينكه چه افرادي از گروه هاي خط امام، تحت نفوذ و تبليغات اين احزاب قرار گرفته بودند دقيقا مشخص نيست ولي بي شك يكي از اين افراد آقاي منتظري بود. در عين حال افراد ديگري در آن زمان به همان نتيجه آقاي منتظري رسيده بودند!
اما امام راحل(ره) با آن استفسار چگونه برخورد كردند؟ دقيقا با توجه به سلسله پيام هاي امام، جواب استفسار مشخص بود. ايشان ضمن رد صلاحيت آنها براي همه امر دولتي يا قانونگذاري يا قضايي، توصيه به برخورد قاطعانه با آنها كردند و فرمودند:
نبايد به رسميت شناخته شوند.

لايه سوم
 

لايه سوم مربوط به مقدس مآبان و تحجرگرايان است. حضرت امام اين گروه را نيز جزء نفوذي ها و واسطه هايي مي داند كه با ظاهري مقدس و ديندار، به اختلاف افكني ميان نيروهاي پيرو خط امام (ره) مي پردازد. امام راحل از اين گروه شديدا ابراز نگراني مي كردند و معقتد بودند:
آن قدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني نما ضربه خورده است و از هيچ قشر ديگر
نخورده است.(5)
نقش مقدس مآب ها در تأثير گذاري بر نيروهاي پيرو خط امام سوء استفاده از دغدغه هاي برخي از اين نيروها پيرامون اسلاميت نظام بوده است. اختلاف ميان پيروان خط امام بر سر لوايح يا طرح هايي كه از سوي مجلس يا دولت ارائه مي شد، امري طبيعي بود، اما با ورود اين دسته از روحاني نماها و مقدس مآب ها بود كه اختلاف طبيعي را به اختلاف حاد و متعاقبا جبهه گيري ميان نيروهاي خط امام مبدل مي ساخت.
به عنوان نمونه وقتي قانون ماليات از سوي دولت مطرح شد، بلافاصله مخالفت ها در اين خصوص شروع شد و آن را مخالف شرع دانستند و عده اي ديگر نيز كه به تعبيرامام (ره) داراي سلامت نفس هستند، تحت تأثير آنها قرار گرفته به طور فزاينده دولت را تحت فشار قرار دادند. امام (ره) در اين مورد نيز موضع قاطع و سنجيده اتخاذ فرمودند:
آقا مي نويسد ماليات نبايد داد....خب بي فكر حرف مي زنند آقايان يك كسي مي رود يك چيزي به آنها مي گويد، آنها هم باورشان مي آيد. آقايان ديگر هم همين طور با سلامت نفسي كه دارند، باورشان مي آيد. بايد آقايان فكر بكنند كه هر كس آمد هر چي زد بايد از اول حمل بر فساد بكنند... امروز كه فساد زياد است حمل به صحت صحيح نيست كه هر كه آمد خيال كنيم راست مي گويد...(6)
جامعه كه از سال هاي 65 به بعد شاهد يك سري مقولات جديد در عرصه حكومت داري و ديدگاه هاي حكومتي حضرت امام است به موازات تحركات جريان هاي وابسته و شكست خوردگان از انقلاب شاهد اوج گيري تحركات متحجرين و مقدس مآب هاست. در اين ايام بازار تهمت ها، كارشكني ها، ايجاد بدبيني ها و جوسازي ها عليه برخي از نيروهاي خط امام، دولت و كاركردهايش... فراوان است. اين سؤال مطرح است كه چه كساني در اين زمان اتهام التقاطي و كمونيستي بودن دولت را مطرح مي كردند؟ چه عواملي باعث مي شد كه برخي از
نيروهاي خط امام از خود امام جلوتر روند و مسير نظام را غير اسلامي معرفي كنند؟ چرا اين عده علي رغم اصرار حضرت امام (ره) بر توجه به مقتضيات و شرايط و اهميت كار زمان و مكان در فقه، بي توجه از كنارآن مي گذشتند؟ و چرا امام (ره) خطر مقدس مآبان را مدام متذكر مي شدند؟ ولي نيروهاي پيرو امام لختي به حرف و مواضع خود نمي انديشيدند؟
بي شك در اين قضيه رد پاي نقش آفريني مقدس مآب ها آشكار است. حضرت امام (ره) با دلي آكنده از نگراني از اين امر فرياد برآوردند:
مسئولين نظام ايران انقلابي بايد بدانند كه عده اي از خدا بي خبر، براي از بين بردن انقلاب، هر كس را كه بخواهد براي فقرا و مستمندان كار كند و راه اسلام و انقلاب را بپيمايد فورا او را كمونيست و التقاطي مي خوانند، از اين اتهامات نبايد ترسيد. بايد خدا در نظر داشت و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضايت خدا و كمك به فقرا به كار گرفت واز هيچ تهمتي نترسيد. امريكا و استكبار در تمامي زمينه ها افرادي را براي شكست انقلاب اسلامي در آستين دارند. در حوزه ها و دانشگاه ها مقدس نماها را كه خط آنان را بارها و بارها گوشزد كرده ام، اينان با تزوير شان از درون محتواي انقلاب و اسلام را نابود مي كنند. اينها با قيافه اي حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بي دين معرفي مي كنند بايد از شر اينها به خدا پناه بريم و همچنين كساني ديگر كه بدون استثنا به هرچه روحاني عالم است، حمله مي كند و اسلام آنها را اسلام امريكايي معرفي مي نمايند، راهي بس خطرناك را مي پويند كه خداي ناكرده به شكست اسلام ناب محمدي منتهي مي شود...(7)
در همين ايام حضرت امام در پاسخ به نامه حجت اسلام قديري در مورد شطرنج و آلات موسيقي، به صراحت ايشان را از تأثيرپذيري از مقدس نماها بر حذر مي دارد و مي فرمايد:
بالجمله آن گونه كه جناب عالي از اخبار و روايات برداشت داريد، تمدن جديد بايد به كلي از بين رود و مردم كوخ نشين بوده و بايد براي هميشه در صحراها زندگي نمايند... شما
را نصيحت پدرانه مي كنم كه سعي كنيد كه تنها خدا را در نظر بگيريد و تحت تأثير مقدس نماها و آخوندهاي بي سواد واقع نشويد. چرا كه اگر بناست با اعلام و نشر حكم خدا به مقام و موقعيتمان نزد مقدس نماهاي احمق و آخوندهاي بي سواد صدمه اي بخورد، بگذار هرچه بيشتر بخورد.(8)
البته بايد اذعان كرد كه واسطه ها كارشان فقط تحت تأثير قرار دادن يك جناح نيست بلكه در هر جناحي وارد مي شوند و به تناسب ويژگي هاي آن جناح فعاليت مي كنند.
بايد از واسطه هايي كه فقط كارشان القاي بدبيني نسبت به جناح مقابل است پرهيز نمود. شما آن قدر دشمنان مشترك داريد كه بايد با همه توان در برابر آنان بايستيد، لكن اگر ديديد كسي از اصول تخطي مي كند در برابرش قاطعانه بايستيد. البته مي دانيد كه دولت و مجلس و گردانندگان بالاي نظام هرگز اصول و داربست ها را نشكسته اند و از آن عدول نكرده اند.(9)
در همين راستا با توجه به تحركات طلاب جوان انقلابي در حوزه هاي علميه و جبهه گيري نسبت به موضوعات و شخصيت هاي درون نيروهاي خط امام (ره) ايشان هشدار دادند:
علاوه بر اينكه بايد مواظب القائات روحاني نماها و مقدس مآب ها باشند، از تجربه تلخ روي كارآمدن انقلابي نماها و به ظاهر عقلاي قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتي نكرده اند، عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزي هاي بي مورد و ساده انديشي ها سبب مراجعت آنان به پست هاي كليدي و سرنوشت ساز نظام شود.(10)
همچنين فرمودند كه در حوزه هاي علميه افرادي كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدي فعاليت دارند عده اي امروز با ظاهر مقدس مآبي چنان تيشه به ريشه دين، انقلاب و نظام مي زنند كه گويي وظيفه اي غير از دين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس مآبان احمق، در حوزه هاي علميه
كم نيست. طلاب عزيز لحظه اي از اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند اينها مروج اسلام امريكايي اند و دشمن رسول الله. آيا در مقابل اين افعي ها نبايد اتحاد طلاب عزيزحفظ شود؟
حضرت امام اين گروه را آنچنان بزرگ و ادامه دار مي دانستند كه در منشور روحانيت، به طلاب جوان متذكر مي شوند كه پرونده تفكر اين گروه (مقدسين روحاني نما) همچنان باز است و شيوه مقدس مآبي و دين فروشي عوض شده است. سپس نوع تأثير گذاري و التهاب آفريني آنها را در جامعه تشريح مي نمايند:
شكست خوردگان ديروز سياست بازان امروز شده اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمي دادند پشتيبان كساني شده اند كه تا براندازي نظام و كودتا جلو رفته بودند... دسته اي ديگر از روحاني نماهايي كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مي دانستند و سر به آستانه دربار مي سائيدند، يك مرتبه متدين شده و به روحانيون عزيزو شريفي كه براي اسلام آن همه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد كشيدند، تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاي بي شعور، مي گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است. امروز مي گويند مسئولين نظام كمونيست شده اند. تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براي ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفيد و راهگشا مي دانستند، امروز از اينكه در گوشه اي خلاف شرعي كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مي دهد فرياد وا اسلاما سر مي دهند... راستي اتهام امريكايي وروسي و التقاطي، اتهام حلال كردن حرام ها و حرام كردن حلال ها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقي از چه كساني صادر مي شود؟ از آدم هاي لامذهب يا از مقدس نماهاي متحجر و بي شعور؟
فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به مسخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعن ها و كنايه ها نسبت به مشروعيت نظام، كار كيست؟ كارعوام يا خواص؟ خواص از چه گروهي ؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه هاست و برخورد واقعي هم با اين
خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.(11)
نگراني امام ازتحت تأثير قرار گرفتن بخشي از روحانيون و نيروهاي خودي توسط واسطه ها و مقدس مآب ها سبب شد تا در پيامي كه به منشور روحانيت معروف شد همه را به چاره جويي در اين مورد فرا خواند.
حال بحث اين است كه براي جلوگيري از تكرارآن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان از قطع نفوذ بيگانگان در حوزه ها چه بايد كرد؟ اگر چه كار مشكل است، ولي چاره چيست ؟ بايد فكر كرد.(12)
سپس در ادامه فرمودند:
اولين وظيفه شرعي و الهي آن است كه اتحاد و يكپارچگي طلاب و روحانيت انقلاب حفظ شود و گرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابي چنين حائل. امروز هيچ دليل شرعي و عقلي وجود ندارد كه اختلاف سليقه ها و برداشت ها و حتي ضعف مديريت ها، دليل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماي متعهد گردد.
از آنجايي كه واسطه ها كارشان ايجاد شكاف بين نيروهاي انقلابي و تبديل مخالفت ها به خصومت هاست، آن بخش از سخنان امام را كه در خصوص آنها بود بلافاصله مصادره به مطلوب مي كردند و با راه اندازي ديپلماسي
فريب، مطالب امام (ره) را به درون نيروهاي انقلابي برده و آنها نسبت مي دادند.
اين امور كه از چشمان بصير حضرت امام دور نمي ماند، اين گونه با واكنش امام مواجه مي شد:
بعضي ها راجع به شوراي نگهبان صحبت هايي كرده بودند. احساس كرديم كه وظيفه هست ما مسأله را يك طوري حلش كنيم و مهم اين بود كه من از اختلافاتي كه داشت پيدا مي شد خائف بودم، مع الاسف اين نصيحتي كه من كردم كه اختلافات قطع بشود، نمي دانم چه دست هاي مرموزي در كار است كه همان را موجب اختلافات قرار دادند...(13)
در نتيجه، ان حركت واسطه ها باعث شده بود كه حضرت امام وقتي سخن از مقدس نماها و تأثيراتشان در عرصه سياسي و نيروهاي پيرو خط امام و روحانيت انقلابي به ميان آوردند. بلافاصله اين هشدارهاي لازم را هم مي دادند كه نگاه ها متوجه استوانه هاي انقلاب نگردد. به عنوان نمونه در منشور روحانيت وقتي بحث مقدسين روحاني نما را تشريح مي فرمايند، به اين نكته اشاره مي كنند:
آيا مدرسين محترم كه ستون محكم انقلاب در حوزه هاي علميه بوده اند، نغوذبالله به اسلام وانقلاب و مردم پشت كرده اند؟ مگر همان ها نبودند كه در كوران مبارزه حكم به غير قانوني بودن سلطنت دادند؟ مگر همان ها نبودند كه وقتي يك روحاني به ظاهر در منصب مرجعيت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفي كردند ؟ آيا مدرسين عزيز از جبهه و رزمندگان پشتيباني ننمودند؟ اگر خداي ناكرده اينها شكسته شوند، چه نيرويي جاي آنان را خواهد گرفت ؟... راستي شكست هر جناحي از علما و طلاب انقلابي و روحانيون و روحانيت مبارز و جامعه مدرسين، پيروزي چه جناحي و چه جرياني را تضمين مي كند؟ جناحي كه پيروز شود يقينا روحانيت نيست و اگر آن جناح الزاما به روحانيت رو آورد، راستي به سراغ كدام قشر و تفكر از روحانيت
مي رود؟ خلاصه اختلاف به هر شكلي كوبنده است.(14)
با اين حال در نظر امام (ره) همچنان كه بايد از واسطه هاي معطوف به گرايش ليبرالي و ضد انقلابي بر حذر و مواظب بود مي بايست از واسطه هاي معطوف به گرايش مقدسين روحاني نما و متحجرين نيز غفلت نكرد كه هر دو آفت بسيار بزرگي در دوران نيروهاي انقلاب است.
اي كاش همه گروه ها ي وفادار به خط امام اين نكته را آويزه گوششان مي كردند و همانند يك مدير واقعي، محاسبه و مراقبه را در ميزان تأثير واسطه ها، در اعمالشان نصب العين خود قرار مي دادند.

لايه چهارم
 

لايه چهارم، خط سوم يا بازيگران سياسي است كه قدرت براي آنها يك اصل اساسي مي باشد. اين عنوان در فاصله سال هاي 61 تا 68 به كساني اطلاق مي شد كه فراتر از دو جناح اصلي نظام به مثابه يك جناح مستقل عمل مي كردند و به بهره برداري از تعارضاتي مي پرداختند كه ميان نيروهاي خط امام وجود داشت. از باند مهدي هاشمي مي توان به عنوان يكي از مصاديق مشخص اين جناح ياد كرد كه تا مدت ها به عنوان خط سوم وصف مي شد. اين جريان در درجه اول ضد جريان به اصطلاح راست بود و از نظر سابقه، بيشتر با اين طيف درگيري داشت. اما در عين حال بر يك جناح قانع نمي شدند و حتي در مواقعي سعي مي كردند كه به زعم خود بر هر دو جناح خط بدهند. مهدي هاشمي، طيف فكري خود و دوستانش را طيف فكري انفعالي مي خواند طيفي كه جمع آوري نيروهاي ناراضي نظام و شكار افراد را در كنش ها و واكنش هاي سياسي اجتماعي مختلف در سطح جامعه از شاخصه هاي بارز آن بر مي شمارد و اين باور بود كه اين طيف را در دراز مدت، توان استمرار حركت را در مقابله با نظام داراست.

جمع بندي و نتيجه گيري
 

در جمع بندي اين بخش از مقاله بايد گفت كه گفتمان وحدت در انقلاب اسلامي اگر در دوران استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران عموما درگير معارضه جويي هاي گروهك هاي ضد انقلاب، غرب گرايان ليبرال و سرسپردگان به گرايش هاي كمونيستي بود و در اغلب چالش هايي كه براي نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران ايجاد مي شد به وضوح دست پنهان و آشكار امريكا و شوروي و صهيونيست ها نمايان بود؛ اما در دوران تثبيت نظام كه دوران پس از سقوط ليبرال ها و غرب گرايان بود چالش هاي عمده گفتمان وحدت چالش هاي نفوذي ها در درون ساختار جمهوري اسلامي بود.
به عبارت ديگر در آسيب شناسي انقلاب اسلامي، مقابله با چالش هاي نفوذي در درون ساختار نظام به مراتب پيجيده تر از مقابله با نيروهاي خارج از بدنه نظام جمهوري اسلامي است.
در بررسي لايه هاي بعدي خواهيم ديد كه هر چه دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامي و در رأس آنها امريكا و صهيونيسم جهاني براي ساقط كردن نظام جمهوري اسلامي از گروهك هاي خارج از بدن نظام نااميد شدند به نيروهاي سست عنصر، دنياگرا، قدرت طلب و ساده لوح درون نظام رجوع كردند.

پي نوشت ها :
 

1 ـ كارشناس ارشد علوم سياسي و پژوهشگر تاريخ معاصر ايران.
2 ـ همان، ج16، ص 169-171.
3ـ همان، ج17، ص 446، 447.
4ـ همان، ج21، ص 286.
5ـ همان، ج21، ص 280.
6ـ همان، ج18، ص 255.
7ـ همان، ج21، ص 87.
8ـ همان، ج21، ص 151، 152.
9ـ همان، ص 180.
10ـ‌همان، ص 285.
11ـ همان، ص 281.
12ـ همان، ص 282.
13ـ همان، ج18، ص 475.
14ـ همان، ج21، ص 287.
 

منبع: نشريه 15 خرداد، شماره 14.