شيخ محمد خياباني، روح بيدار و حماسه خروشان آذربايجان(2)
شيخ محمد خياباني، روح بيدار و حماسه خروشان آذربايجان(2)
شيخ محمد خياباني، روح بيدار و حماسه خروشان آذربايجان(2)
نويسنده:منصور پور مؤذن
شيخ محمد خياباني، حزب دموكرات و التيماتوم روسيه
مجلس دوم جهت بهبود وضعيت مالي و اداري كشور مرگان شوستر امريكايي را براي اصلاح امور مالي و دستيارش لكوفر، براي اصلاح خزانه داري و مسيوپرني فرانسوي براي اصلاح دادگستري و يالمارسن سوئدي را براي اصلاح ژاندارمري استخدام نمود.(2)
اين اقدامات كه باعث لطمه شديدي به منافع روسيه تزاري در ايران بود سبب گرديد روز چهارشنبه هفتم آذر 1290 ش برابر با هفتم ذيحجه 1329 ق طي التيماتومي از دولت ايران سه چيز درخواست نمود:
1. مستر شوستر و مستر لكوفر از كارهاي ايران بركنار باشند.
2. دولت ايران پس از آن كسي را از بيگانگان براي كارهاي خوب بدون رضايت روسيه و انگلستان استخدام نكند.
3. هزينه آمد و رفت لشگركشي روس ها را كه به رشت و انزلي لشگر آورده بودند تعهد و بپردازد.
دولت روسيه براي دادن پاسخ ايران 48 ساعت فرصت قائل شده بود. در غير اين صورت تهديد كرده بود كه نيروهاي سالدات و قزاق به سوي قزوين پيشروي خواهند كرد.(3)
واكنش شيخ در برابر التيماتوم روسيه
ملتي كه شش هزار سال سابقه استقلال دارد، به اين آساني از استقلال خود صرف نظر نخواهد كرد. زيرا استقلال هر ملتي شرافت اوست. اگر نتوانيم كشور خود را نجات دهيم و شرافتمندانه زندگي كنيم لااقل در راه وطن جان خواهيم داد. زيرا در چنين مواقع خطرناك و حساس زنده ماندن محو شدن است...
بعد از اين سخنراني، چنان شور و هيجاني در حاضران پديد آمد كه فرياد «پاينده باد ايران، زنده باد خياباني» تا مدتي پس از پايان سخنراني در هوا طنين افكن شد.
حالا موقع آن است كه نمايندگان اين دوره نيز مانند نمايندگان دوره اول، ارزش وجودي خود را آشكار كنند. وثوق الدوله، وزير امور خارجه، صورت التيماتوم را قرائت مي كند و در آخر اظهار مي نمايد كه هيأت وزرا راهي جز تسليم و رضا در پيش ندارند تا نظر نمايندگان ملت چه باشد؟ چند لحظه سكوت مرگبار مجلس را فرا مي گيرد. هيأت حاكمه با استعمارگران همدست شده بود. ناگاه صاعقه صدايي استوار و مصمم سكوت مرگبار مجلس و بهت و حيرت و بلاتكليفي نمايندگان را از هم شكافت.
بعضي سؤالاتي است كه جواب آنها از زمان هاي بسيار قديم داده شده و احتياج به جواب مجددي ندارد. چنانچه اگر از ملتي سؤال شود آيا حاضر هستي آزادي و استقلالت را از دست بدهي؟ مسلما در جواب خواهد گفت : هيچ قدرتي حق ندارد آزادي و استقلال مرا، سلب كند. اميدوارم دولت روس التيماتوم ظالمانه خود را پس بگيرد و ملت ايران را از خود نيازارد.
اين فرياد دردمند ملت زجر ديده ايران بود كه از گلوي فرزند قهرمان خود خياباني خارج مي شد. پس ازاين سخنراني ساير نمايندگان به خياباني تأسي جستند، در مضار قبول التيماتوم داد سخن دادند و استثناي يكي دو نفر بقيه نمايندگان به دشمن شمالي آن پاسخ را دادند كه به يك توده نوميد و پامال شده مي شايست، همه نمايندگان خواهش هاي روس را برگردانيدند. پس از اين واقعه، نام خياباني زبانزد عام و خاص شد؛ چرا كه فرو رفتن در كام نهنگ
جنوبي و خرد شدن در زير دندان خرس شمالي را به وطن فروشي ترجيح داده بود.
سرانجام دولت مشروطه مجلسي را كه با شجاعت افتخارآميز دست رد بر سينه نامحرم زده بود، به زور سر نيزه درش را قفل مي كند و دستگاه مشروطه را برمي چيند و نمايندگان را تهديد مي كند، كه اگر در جايي اجتماع كنند و سخني بر خلاف تصميم دولت بر زبان بياورند به شدت مجازات خواهند شد. ضمنا براي جلوگيري از تظاهرات مردم، در شهر حكومت نظامي برقرار مي كردند. اين اقدامات نقطه عطفي در كشور ما به حساب مي آمد. زيرا تمام زحمات هفت ساله آزاديخواهان به هدر رفت و چرخ هاي نهضت مشروطه از حركت ايستاد و مردم منكوب شدند و از آزادي و مشروطه جز اسمي و پوستي باقي نماند. در اين ايام يأس آور كه ترس تبعيد و شكنجه و مرگ بر قلب شجاع ترين افراد مستولي شده بود خياباني در سبزه ميدان تهران در ميتينگ عظيمي، قريب يك ساعت و نيم عليه دولت وطن فروش سخنراني مي كند و مردم را مجددا براي احياي آزاي و برقراري مشروطه حقيقي كه بهاي خون هزاران جوان برومند و غيور به دست آمده بود دعوت به قيام مي نمايد. در اين اثنا افراد پليس يپرم خان به حسب دستور وثوق الدوله براي دستگيري خياباني وارد سبزه ميدان مي شوند، ليكن شيخ به ياري طرفداران خود به موقع از مهلكه جان سالم به در مي برد و پس از دو ماه زندگي مخفيانه در تهران به همراه خانواده اش عازم مشهد مي شود و از راه روسيه به تبريز مراجعت مي كند.
پس از اولتيماتوم، روسيه تزاري به فكر تجزيه دوباره آذربايجان مي افتد تا شايد قسمتي از سرزمين هاي اشغالي را كه در اثر شكست خفت بار در جنگ پرت آرتور از ژاپن از دست داده بود، جبران كند. بدين منظور علاوه بر نيروي قبلي عده زيادي سالدات به آذربايجان گسيل مي دارند. شغالان كتك خورده پرت آرتور در اينجا به صورت گرگ درنده اي در مي آيند. عده اي از مجاهدين تبعيد مي گردند و آنهايي كه پايداري مي كنند به پاي دار كشيده مي شوند. انجمن ايالتي با خاك يكسان مي شود. روس ها به منظور توجيه تجزيه آذربايجان در افكار عمومي جهان و سركوبي آزاديخواهان صمدخان شجاع الدوله را به والي گري آذربايجان انتخاب مي نمايند. در چنين اوضاعي خياباني به تبريز مي رسد. ليكن به اصرار دوستان در تبريز اقامت
نمي كند و مجددا راهي ديار بيگانه مي شود و مدتي در پطروفسكي نزد عموي خود مي ماند.(4)
اقدامات سياسي شيخ محمد خياباني پس از برچيده شدن سلطه روس ها و صمدخان شجاع الدوله از آذربايجان
شيخ پس از بازگشت از پطروفسكي به علت فشار بيش از حد روس ها و حاج صمد خان شجاع الدوله شرايط را جهت مبارزه مناسب نديد و با بينش سياسي خاصي خود تشخيص داد كه در اين شرايط هر اقدامي از سوي آزاديخواهان به قلع و قمع نابودي آنها خواهد منجر شد. پس به اقتضاي شرايط سكوت پيش گرفت و به شغل پدري يعني تجارت و داد و ستد پرداخت. پس از شروع انقلاب روسيه و بركناري صمدخان در تاريخ هشتم رجب 1335 ق برابر 30 آوريل اولين مقاله شيخ با نام مستعار م ـ ح تحت عنوان «چه بايد كرد؟ تكيه گاه خونخواران از پا در افتاده، نور حقيقت خواهد تابيد»، منتشر گرديد. در اين مقاله خياباني با اشاره به اصل هفتم قانون اساسي اعلام مي كند كه وقت آن شده است اصول و قوانين مقدس مشروطيت به مجراي خود بيفتد. وي در اين مقاله اجراي قوانين و احياي مشروطيت را خاطرنشان كرد.
تشكيل مجدد فرقه دموكرات و انتشار روزنامه تجدد
در همان موقع درآذربايجان نيز نهضت آزاديخواهان شروع به فعاليت كرد و تشكيلات فرقه دموكرات كه پنج سال تعطيل بود از نو تأسيس شد و در اندك مدتي شعبه هاي آن در تمام نقاط دور و نزديك آذربايجان داير گرديد. در همان اوان، خياباني و دوستانش موفق شدند، يك كنفرانس ايالتي برگزار كنند. دراين كنفرانس 480 نفر از نمايندگان شهر تبريز و ولايات مختلف آذربايجان دعوت شده بودند. آنها از ميان خود يك كميته ايالتي انتخاب كردند كه شهيد خياباني هم جزو آن كميته بود. در آن موقع شهيد خياباني علاوه برهمه فعاليت هايش،امتياز
روزنامه اي را هم به نام تجدد دريافت كرد كه مدت 5 سال تحت نظر و مديريت وي منتشر مي شد. در اين روزنامه، مقالاتي شيوا و پرشور نوشته مي شد كه به تنوير افكار مردم، ترويج مسلك خياباني و يارانش و خدمت به معارف كشور و ملت مي پرداخت. شيخ محمد خياباني، در آن هنگام با كمك و همراهي چند تن از دوستان و همرزمانش دست به توسعه تشكيلات فرقه دموکرات زد و همان زمان به اصلاحات اساسي در تبريز و آذربايجان پرداخت كه يكي از نتايج آن پايه گذاري تشكيلات ژاندارمري در آذربايجان بود. وي و دوستانش موفق شدند در مدتي كوتاه، حدود پانصد ژاندارم تربيت كنند كه تحت رياست آقا سيد حسين خان ياور فعاليت مي كردند و قرار بود اين قواي نظامي هر چه زودتر توسعه يابد و نيرويي براي دفاع از حيثيت آذربايجان در مقابل تجاوزات و ستمگري ها، تشكيل دهد.(5)
تشكيل كميسيون هاي مختلف جهت رفع مشكلات مردم به ويژه در زمان قحطي
به دنبال وقايعي نظير تاراج و غارت بازارها و مغازه ها و خانه هاي مردم اروميه توسط آسوري هاي بومي به همراه باقي مانده سالدات هاي افسار گسيخته تزاري و حمل اشياي غارت شده با ارابه هاي صليب سرخ به خارج از شهر، غارت قره داغ توسط حسينكلو و شاهسون ها، غارت ميانه توسط مقتدر نظام و نيز قحطي و خشكسالي و احتكار گندم و ساير مايحتاج مردم توسط انبارداران محتكر، مرحوم خياباني شروع به اقدامات زير مي كند.
الف ) تشكيل كميسيون آذوقه:
اين كميسيون گندم و جو را از دهات جمع آوري مي كرد و به صورت آرد در اختيار سنگك پزي ها قرار مي داد و نان به بهاي بسيار ارزان به افراد بي بضاعت فروخته مي شد.
ب) كميسيون كوي ها :
براي اينكه ثروتمندان نتوانند از نان «كميسيون آذوقه» استفاده كنند و همچنين به جهت اينكه
كارهاي اين كميسيون در مسير درست جريان پيدا كند تشكيل گرديد.
ج) كميسيون اعانه :
اين كميسيون موظف بود مخارج كميسيون ها ي اعانه و كوي ها و ديگر كارهاي ضروري را از ثروتمندان دريافت و تأمين كند. اين كميسيون پول هاي بزرگي از مردم مي گرفت كه بسياري به دلخواه و برخي از ترس مي دادند.
د) دارالمساكين :
اين محل براي نگهداري بينوايان به وجود آمد. مخارج اين سازمان به وسيله کميسيون اعانه تأمين مي شد.
در سايه رهبري صحيح خياباني، جريان امور در تمام سازمان هايي كه نام برده شد به اندازه اي دقيق و درست بود كه امكان هيچ گونه دزدي، اختلاس، سوء استفاده و ارتشا به كسي داده نمي شد. مسلم است كه اگر كوشش هاي انساني خياباني و حزب تحت رهبري او نبود، هزاران نفر از اين بحران نجات نمي يافتند.
عكس العمل خياباني در برابر انتخابات عين الدوله به صدراعظمي
در آبان 1296 ش عين الدوله، صدر اعظم مستبد زمان استبداد و فرمانده قشون ارتجاع و خودكامگي در محاصره شهر تبريز و قاتل هزاران جوان آزاديخواه، به مقام صدارت عظمي رسيد. چنين شخصي با چنان سوابق ننگين اكنون در صدر دولت مشروطه قرار مي گيرد و افراد خائني چون وثوق الدوله و امين الملك و قوام السلطنه را به عنوان وزير وارد كابينه خود مي كند به محض اطلاع از روي كارآمدن چنان دولتي، در آذربايجان آتش اعتراض زبانه مي كشد. ميتينگ عظيمي با شركت پانزده هزار تن از آزاديخواهان در تبريز تشكيل مي گردد. در اين ميتينگ خياباني و نوبري و چندنفر ديگر در مورد ماهيت اعضاي كابينه سخنراني مي كنند و اعلام مي دارند كه دولت عين الدوله را كه تظاهر روح استبداد در كالبد مشروطه مي باشد به رسميت نمي شناسد و آذربايجان زمام امور كشور را به دست افراد وطن فروشي چون
وثوق الدوله نمي تواند بسپارد و موارد زير را به عنوان درخواست آذربايجان به مركز تلگراف مي كند:
ـ كشور از روي اصول صحيح دموكراسي اداره شود.
ـ اصول ديپلماسي مخفي متروك شود و ملت و افكار عمومي از مسائل جاري سياسي استحضار كامل حاصل نمايد.
ـ يك كابينه ملي متشكل از عناصر صالح شناحته شده روي كار آيد.
ـ بلافاصله اعلان انتخابات مجلس شوراي ملي در ايالات انتشار يابد.
ـ حكم انتخاب انجمن ايالتي صادر شود.
سرانجام اعتراضات تبريز عين الدوله را مستأصل كرد و بعد از 3 ماه در دي ماه 129 از صدراعظمي بركنار شد.
اشغال تبريز توسط دولت عثماني و دستگيري خياباني
در شعبان 1337 ق، سربازان عثماني به بهانه تنبيه آسوري ها به آذربايجان سرازير شدند و پس از اشغال آن به غارت انبارهاي غله و آذوقه اهالي دست زدند. خياباني براي جلوگيري از رفتار غيرانساني قشون عثماني، با سركردگان آنان ملاقات كرد ولي عثماني ها دست از غارت برنداشتند. دراين اثنا، ترك ها با تشكيل جمعيتي به نام اتحاد اسلام درصدد بر مي آيند نقشه منحوس خود يعني تجزيه آذربايجان را عملي سازند. مكرم الملك نايب الاياله وطن فروش آذربايجان مجري خيالات خام پان تركيست ها مي شود و در مقام آزار و تبعيد ميهن پرستان بر مي آيد. مخالفت شجاعانه خياباني و ساير فرزندان غيورآذربايجان با افكار پليد عثماني ها شروع مي گردد. پان تركيست ها براي برداشتن سد راه مقصود خود، خياباني، بادامچي و چند نفر ديگر را دستگير مي كنند و در راه اروميه زنداني مي نمايند. پس از دو ماه كه عثماني ها مجبور به تخليه اروميه مي شوند و به موصل عقب نشيني مي كنند، آنها را نيز به زندان قارص يكي از شهرهاي عثماني تبعيد مي نمايند. مرحوم خياباني و همراهانش به مدت پانزده روز در
قارص زنداني بودند و بعد از آن بنا به ملاحظات و پيشامدهاي سياسي آزاد شدند به تبريز بازگشتند.(6)
پي نوشت ها :
1 ـ علي رباني خلخالي، همان، ص 145.
2 ـ جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران،
دفترانتشارات اسلامي، 1361، ج2، ص 67.
3ـ علي آذري، قيام شيخ محمد خياباني، بنگاه مطبوعاتي
صفي عليشاه، 1354، ص 23.
4 ـ رحيم رئيس نيا، ناهيد عبدالحسين، همان، ص207 -212.
5 ـ عقيقي بخشايشي، همان، ص 1988.
6 ـ رحيم رئيس نيا، ناهيد عبدالحسين، همان، ص 232-236.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}