نقش شهید شقاقی در وحدت مبارزان فلسطینی


 





 

درآمد
 

ابومرزوق شهيد زنده و يا به تعبير خودمان جانباز انقلاب اسلامي فلسطين است. هر چند که او همرزم و همراه شهيد فتحي شقاقي بوده و خاطرات ناگفته از او دارد، اما به نظر مي رسد که ابومرزوق و شقاقي در تلاش و مبارزات خستگي ناپذير براي آزادي فلسطين، در کسب توفيق شهادت از يکديگر پيشي مي گرفتند. اما دست تقدير بر آن بود که دکتر شقاقي زودتر به لقا معبود خود دست يابد.

لطفاً کمي از چگونگي آشنايي با شهيد دکتر شقاقي و خصوصيت ايشان برايمان بگوييد.
 

بي شک در سالگرد شهادت برادر و دوست و همرزمم شهيد دکتر فتحي شقاقي واژه ها در تعبير آنچه که در ذهن من مي گذرد عاجز است و اين باعث مي شود تا در بسياري از وقت ها انسان از سخن گفتن در اين رابطه طفره برود. زيرا بايد در مورد مسايلي که بيشتر احساسات و روحش را درگير مي کند. سخن بگويد نه در رابطه با مبارزات، جهاد وعلم وي. شهيد شقاقي از همان اوان کودکي که با هم آشنا شديم، دوره راهنمايي و دبيرستان که با يکديگر پشت سر گذاشتيم و تا آخر عمر وي که ادامه يافت همواره همتي والا و بالا داشت. او به رغم فقر و محروميتي که به خصوص بعد از وفات مادرش دچار آن بودند و به رغم مسئوليت شخصي سنگيني که به همين دليل به عنوان برادر بزرگ تر عهده دار شده بود، در طول زندگي خود حتي يک کلمه هم در اين رابطه، بر زبان نراند.

درمقابل، هم و غمش مشکلات فلسطين، اسلام و عرب ها بود.
 

او در عين حال که يک انديشمند بود طبع ادبي وهنري خوبي داشت. از اين رو اين افکار را با واژه هاي منحصر به فرد و بسيار زيبايي عرضه مي کرد و براي جوانان در آن دوره به قبله گاه مسائل فرهنگي، ادبي، هنري و مسائل مبتلا به وطن و اسلام تبديل شده بود.
به رغم آن که او بيشتر به سوي انديشه و فکر گرايش داشت و ويژگي انديشمندان در محصور نشدن در چارچوبي خاص است، اما درمرحله 20 سالگي که با هم بوديم، او چارچوب جديد جهادي ديگري را بنا نهاده و برنامه عملي آن را در جنبش جهاد اسلامي فلسطين سامان داد. با اين وجود وي همواره به دنبال وحدت و فعاليت مشترک و توافق بود و از اين رو ما و او زيربناي تشکل ده گانه گروه هاي فلسطيني و جنبش (جهاد اسلامي و حماس) را تدوين و به امضا رسانديم. گرچه هيچ يک از اين توافقنامه ها راهي به سوي اجرا نيافتند.
او شخصيتي شفاف داشت. ظاهر و باطنش يکي بود. در آخرين ديداري که با وي پيش از دستگيري و زنداني شدنم داشتم، او جمله اي را به من گفت که لحظه دريافت خبر شهادتش در زندان، ناگهان به ياد آوردم.
عبارتي که من از زبان او شنيدم اين بود: «من از اين دنيا سير شدم. فکر مي کنم که بيش از حد زنده باقي مانده ام». ظاهراً او با آن شفافيت خود و صراحتي که با نفس خويش داشت، ظاهرش هم مانند باطنش نزديکي روز شهادت را حس کرده بود.
شهدا را خدا انتخاب مي کند و از ميان ديگران بر مي گزيند. چه بسيارند افرادي که طالب شهادت هستند اما به اين توفيق نمي رسند. چه بسيار صحابيان جليلي که همراه رسول خدا سعي در رسيدن به شهادت داشتند اما تا آخر به آن دست نيافتند، و چه مرداني که در زمان ما هم چنين آرزويي داشته و در اين راه قدم برداشتند اما جزو کساني نيستند که خداود آنها را براي حشر و نشر با پيامبران و شهدا برگزيده است.

اما ابو ابراهيم به دليل آنچه که انجام داد، جزو گروه برگزيدگان شد.
فتحي شقاقي در دوره اي به شهادت رسيده که بستر شهادت در داخل فلسطين مهيا بود نه در خارج از آن بخصوص که محوريت فعاليت هاي مبارزاتي هم از خارج فلسطين به داخل آن منتقل شده بود.
او ارتباط روحي خود را با داخل فلسطين حفظ کرده بود. و با فرد فرد اعضاي جنبش جهاد اسلامي فلسطين در کرانه باختري و نوار غزه از لحاظ روحي ارتباط داشت و نقش محوري را در فعاليت هاي اجرايي ايفا مي کرد. اگر در آن زمان وارد دفتر کارش مي شدي، تمامي وسايل مورد نياز براي فعاليت جنبش را در آن مي يافتي. زيرا او در کوچک ترين مسايل فعاليت ها در داخل فلسطين اشغالي مشارکت داشت.
فتحي(رضوان الله عليه) را جزو کساني مي دانيم که خداوند او را با شهادت برگزيد، اگر به ما خبر مي رسيد که فلان يا فلان در خارج از فلسطين به شهادت رسيده ما تعجب مي کرديم. اما او را خداوند با اين شهادت از ميان همه ما برگزيد.

چگونه از شهادت شهيد شقاقي با خبر شديد؟
 

خبر شهادت او را در زندان دريافت کردم. اين خبر را از راديوي کوچکي که در اختيار داشتم شنيدم، زماني که اين خبر را از راديو بي بي سي شنيدم بي اختيار در ذهنم بين او که به شهادت رسيده بود و خودم که در زندان بودم به مقايسه پرداختم.
براي اولين بار به شرايط و سرنوشتي که براي ابوابراهيم رقم خورده بود و به دستيابي اش به شهادت غبطه خوردم. در حالي که من در زندان به سر مي بردم.
تصور مي کنم با وجود آن که شهادتش زيان بسياري براي جنبش جهاد اسلامي و فعاليت هاي ملي گرايي فلسطين داشت و ضربه غير قابل جبراني را به خانواده و اطرافيانش وارد کرد اما براي خود او دستاوردي بسيار بزرگ محسوب مي شود. و لحظه اي بود که او سال ها انتظارش را مي کشيد. زيرا لحظه اي است که هر انساني مايل است در زمان انتقال از دنياي خاکي به آخرت شاهد آن باشد و به طور مستقيم به بهشت زيرين منتقل شود.
خداوند او را رحمت کند و بالاترين پاداش ها را ارزاني وي سازد. از خداوند مي خواهم ما را نيز به ايشان در بهشت برين ملحق کند در روزي که:«لاينفع مال ولابنون الا من اتي الله بقلب سليم.»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26