مبارز پیروز
دکتر محمد سعید رمضان البوطی، احساسات بی شائبه خود نسبت به شهید دکتر شقاقی را در قالب کلماتی هر چند کوتاه، چنان زیبا بیان کرده است که هر روز از زندگی این شهید را حلقه ای از شجاعت و قهرمانی می داند که نور و روشنی را
مبارز پیروز
دکتر محمد سعید رمضان البوطی، احساسات بی شائبه خود نسبت به شهید دکتر شقاقی را در قالب کلماتی هر چند کوتاه، چنان زیبا بیان کرده است که هر روز از زندگی این شهید را حلقه ای از شجاعت و قهرمانی می داند که نور و روشنی را برای جوانان فلسطینی به ارمغان آورد تا به آنان بیاموزد که آنجا که جان انسان می تواند بهای ادب کردن گردنکشان باشد، چه زیبا می توان با جهاد و شهادت باب بهشت را گشود.
او را از اصرار و استغراق دائمی اش درجهاد و مبارزه شناختم... از جامهای لبریزش از شراب شیرین شهادت، از پیروزی انسانیتش که گرگ ها پاره پاره اش کرده اند! و... شناختم. او را درحالی که نقاب های خباثت و دروغ را بر چهره دشمن خبیث پاره کرد. دشمنی که در نهان اسیر و عاشق تمام عیار ترور و قتل است و در ظاهر به تکلف آن را محکوم می نماید.
روزهای زندگی اش حلقه های شجاعت و قهرمانی بود که به جهاد جوانی که برگرد او بودند. نور و روشنی می داد و با جهاد وشهادت باب بهشت را می گشودند. او به مردانش، به رزمندگانش، از آبشخور یقین راسخش آموخت که شهادت در راه خدا بالاترین لذتی است که کام انسانیت انسان را شیرین می کند، ولی این لذت ها پیچیده در پوششی از اوهام درد و رنج و شکافتن و پیشرفتن در دل خطرات است. و به دشمنانش، دشمنان حقیقت و انسانیت فهمانید که واصلان مقام یقین به «احدی الحسنین» (پیروزی با شهادت) تهدیدات همه دنیا را به هیچ گرفته اند، آخر این تهدیدات در برابر سلطه و حکومت مطلق خدای متعال چه معنی دارد؟ او که می فرماید:
"اقص ما انت قاض، انما تقضی هذه الحیاه الدنیا"(یاران موسی به فرعون گفتند: هر چه می خواهی بکن، جز این نیست که تو فقط در این عمر کوتاه در دنیا حکومت داری و...»
شقاقی یارانش را به این حقیقت رسانید که زندگی شخصی دنیا پشیزی ارزش ندارد به ویژه اگر بهای ادب کردن گردن کشان وقطع دستان پلید بازیگران با انسانیت انسان و متجاوزین به حقوق انسانی باشد.
آری، فتحی شقاقی این حقیقت ها را بر سر منبر و در سخنرانی و یا اظهارات مطبوعاتی به دوستان و دشمنانش نیاموخت، بلکه آنها را در میدان نبرد تدریس کرده و قله درس های شقاقی شهادت او بود که خود او طعم شیرینش را می دانست و بی صبرانه در انتظارش بود.
آیا زمان آن نرسیده است که هموطنان فتحی و سازشکاران تفاوت بسیار میان صعود به قله های عظمت و کرامت انسانی و سقوط به قعر باتلاق خواری و ذلت را بفهمند؟! و آیا زمان آن نرسیده که بدانند صلح با اسرائیل جز ورود به جهنم اسرائیل و تسلیم شدن دربرابر طرح های پلید توسعه طلبانه اش چیز دیگری نیست؟!
درد و مصیبت بزرگ این است که این حقیقت برهمگان آشکار است، اما گلوها چنان گرفته که نمی توانند آن را به زبان آورند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}