نویسنده:عبدالجبار زرگوش نسب*
 
 

گروه سوم. شورشیان سبز: بغات 

این گروه با اهداف سیاسی علیه نظام اسلامی شورش کردند و از اطاعت از رهبری و ولی امرمسلمین سرپیچی نمودند. سران شورشیان سبز به دروغ و ادعاهای باطل و عاری از حقیقت و شایعه پراکنی، برخلاف واقع، اصرار دارند و سرپیچی و عدم پذیرش حق و حقیقت متوسل شدند. در این راستا بیانیه های تحریک آمیز صادر کردند و باعث تشویق و تطمیع کشورهای غربی و اسرائیل در دخالت در امور داخلی کشور شدند. اگر شرایط این گروه از شورشیان سبز را با سه گروه باغی در دوران حضرت علی (علیه‌السلام) مقایسه کنیم، شرایطشان با شرایط گروه قاسطین مطابقت دارد؛ زیرا از سه گروه باغی در دوران خلافت امیرالمومنین (علیه‌السلام)؛ رهبران گروه ناکثین کشته شدند، به جز عایشه که اسیرشد، و گروهشان شکست خورد و خطرشان از بین رفت. گروه مارقین نیز در نبرد از بین رفتند، جز عده اندکی که گریختند. از بین سه گروه باغی در دوران آن حضرت تنها گروه قاسطین از بین نرفت و متفرق و نحل نشد.
در تحف العقول آمده است که امام هادی (علیه‌السلام) در جواب سؤالات یحیی بن اکثم فرمود: «واما اینکه گفتی علی (علیه‌السلام) اهل صفین، اعم از جنگ کننده و فراریان آنان را کشت و به زخمی هایشان تاخت، ولی در جنگ جمل به تعقیب گریخته نرفت و زخمی هایشان را نکشت و به هرکس سلاح برزمین می گذاشت امان داد و هرکس به خانه خود پناهنده شد امانش داد، برای این بود که رهبر لشکر جمل کشته شده بود و پشتیبانی نداشتند که به سویش برگردند و دوباره جنگ کشیده و مخالفت را کنار گذارده و قصد تفرقه نداشتند و راضی بودند که شمشیر از آنها برداشته شود که در آن صورت، حکم آنان برداشتن شمشیر و خودداری از آزارشان بود، زیرا برای ادامه جنگ کمک نگرفتند. ولی مردم صفین به طرف یک ستاد آماده و رهبری مقتدر برمی گشتند که اسلحه و زره و نیزه و تیغ برایشان فراهم می کرد و عطای وافر به آنها می داد و ازآ‌نها پذیرایی می کرد، و هرکس که پیاده بود مرکب سواری می‌داد و به هرکس برهنه بود جامه می داد و
آنها را به جنگ برمی گردانید، و امام چون حکم جنگ با اهل توحید را می دانست با این دو دسته به یک شکل حکم نکرد؛ حضرت مسائل را برای آنان بازگو می‌کرد اگر توبه نمی کردند آنان را بر شمشیر عرضه می کرد»(1)در دعائم‌الاسلام آمده است:«...در جنگ جمل وقتی طلحه و زبیر کشته شدند و عایشه اسیر شد و گروه جمل شکست خورد، منادی حضرت علی (علیه‌السلام) ندا داد: هیچ زخم خورده ای را از پا درنیاورید و گریخته ای را تعقیب نکنید و هرکس سلاحش را بر زمین گذارد در امان است»(2)
درمستدرک الوسائل روایتی طولانی در مورد خوارج نهروان وارد شده است. خوارج احتجاج کردند به اینکه حضرت علی در جنگ جمل به چیزی حکم کرده که در جنگ صفین، مخالف آن حکم نموده است. حضرت در پاسخ فرمود:...اما اینکه در صفین گفتم: آنان را در حال فرار هم بکشید، و تصرف در سلاح و چارپایان و به اسارت گرفتن آنان را جایز دانستم، این حکم خداوند است، زیرا ‌آنان مرکز تجمع فعال و پا برجا داشتند، و پشتیبان و رهبری داشتند که زخمی ها را التیام می بخشید و...هرکه از بیعت ما خارج می شد از دین خارج شده بود ومال و اهل و خون او حلال می گردید.(3)
شیخ طوسی در کتاب الخلاف گفته است:« در صورتی که بغات پشت به جنگ کردند، اما نه برای پیوستن به گروهی دیگر یا سلاح خود را برزمین انداختند یا از قیام دست کشیدند یا دوباره به اطاعت امام بازگشتند، اجماعی است که جنگ با آنان حرام است. و اگر برای پیوستن به گروهی از یاران خود پشت به جنگ کردند، جایزاست که تعقیب و کشته شوند. ابوحنیفه و ابواسحاق مروزی نیز همین را می گویند. و بقیه اصحاب شافعی می گویند: جنگ با آنان و تعقیبشان جایز نیست. دلیل ما برجواز تعقیب، این‌آیه شریفه است:(فقاتلوا التی تبغی حتی تفی الی امرالله)؛ با باغیان پیکارکنید، تا به فرمان خدا بازگردند»(4)
درجایی دیگر می گوید: «هنگامی که از بغات در جنگ کسی اسیر می شود امام باید او را زندانی کند و حق کشتن او را ندارد. شافعی نیز همین را قائل است. ابوحنیفه گفته است: امام می تواند او را بکشد»(5)
شهید اول نیز گفته است: «اگر جنگجویی از اهل بغی، اسیر شود، حبس می شود تا اینکه جنگ به پایان می‌رسد.»(6)
درتذکره الفقهاء آمده است: «اگرکسی از اهل بغی به دست اهل عدل اسیر شود، در صورتی که جوانی قوی از اهل جنگ باشد، به او پیشنهاد بیعت داده می شود، اگر پذیرفت در حالی که جنگ برپاست از او پذیرفته می شود و آزاد می گردد، و اگر بیعت نکرد در زندان نگه داشته می شود تا وقتی که جنگ تمام شود. اگر توبه کردند و سلاح خود را رها نمودند و از جنگ دست کشیدند یا بدون پیوستن به گروه بازگشتند، آزاد می گردند و اگر برای پیوستن به گروه پشتیبان عقب نشینی کردند آزاد نمی گردند.»(7)
در المغنی آمده است: «باغیان اگر جنگ را به گونه ای رها کردند؛ یعنی یا به اطاعت از امام مسلمین گردن نهادن یا سلاح را زمین گذاشتند یا به طرف گروه یا غیرگروه عقب نشینی کردند یا اینکه از ادامه جنگ به واسطه زخمی شدن یا مرض یا اسارت ناتوان شدند، کشتن و تعقیب آنان حرام است» شافعی هم همین را گفته است.
ابوحنیفه نیز در صورتی که شکست خوردند، در حالیکه تجمعی داشته باشند که بدان پناه ببرند، گفته است: «کشتن فراری و اسیرشان و تعقیب و کشتن مجروحشان جایز است، و اگر گروه و تجمعی نداشتند کشته نمی شوند،
ولی مجازات و کتک دردناکی می خورند و حبس می شوند تا از پندار خود دست بردارند و توبه کنند. این را در مورد خوارج ذکر کرده اند. ازابن عباس هم همین طور روایت شده است. بعضی از یاران شافعی آن را اختیار کرده اند، زیرا اگر اینها را نکشد، دوباره تجمع می کنند وبه جنگ بازمی گردند.(8)
فراء گفته است: «وضعیت اسیران باغی ملاحظه می شود؛ اگر از بازگشت اسیر به جنگ درامان باشیم، آزاد می شود و هرکدام بیم آن باشد که به جنگ برگردد، حبس می شود تا جنگ از بین برود؛ بعد ازآن آزاد می شود.»(9)
اینها نمونه هایی از روایات و آراء فقها در مورد اهل بغی است. از آنچه گذشت بدست می آید:
1. افرادی از اهل بغی که گروه پشتیبان دارند و برای پیوستن به گروه خود برای توطئه جدید فرار می کنند، از پای درآوردن مجروحشان و تعقیب گریخته شان و کشتن اسیرشان جایز است.
2. افرادی ازاهل بغی که گروه پشتیبان ندارند و فرار می کنند و سلاح خود را رها نموده یا اینکه از عناد وپیوستن به گروه برای توطئه، دست کشیده اند، تعقیب نمی شوند و مجروحشان از پا درنمی آید و اسیرشان کشته نمی گردد.
3. اسیران از اهل بغی درصورتی که درگیری و بحران ادامه داشته باشد و بیعت نکنند زندانی می شوند.
4. اسیران از اهل بغی درصورتی که درگیری و بحران پایان یابد با دو شرط، آزاد می شوند: الف. توبه کنند ب. بغات شکست بخورند و به گروهی دیگر نپیوندند.
5. درمقابل جرایمی، مانند اتلاف اموال و جرح و سب و فحش وکشتن، مجازات می شوند همانند مجرمان غیرسیاسی.

نتیجه گیری 

باتوجه به آنچه گفته شد، می توان نتایج زیر را از بررسی موضوع بدست آورد:
1. شورشیان سبز سه گروه را تشکیل می‌دهند که عبارتند از: باغیان(مجرمان سیاسی)، محاربان(اشرار و اخلال گران در امنیت عمومی و نظم اجتماعی) و جاسوسان. هریک از سه گروه احکام خاص خود را دارد.
2. محارب بعد از دستگیری به یکی از چهارمجازات ذیل محکوم می شود: الف. کشتن؛ ب. به دار آویختن؛ ج. بریدن دست و پا برخلاف هم؛ د. تبعید که فقها ‌آن را به حبس تفسیر نموده اند. این مجازات در راستای ایجاد امنیت و آسایش در جامعه صورت می گیرد. ضمناً ولی امر مسلمین مخیر است که یکی از مجازات چهارگانه را انتخاب کند. سزاوار است که مجازات با جرم ارتکابی تناسب داشته باشد، چنانکه امام خمینی(قدس سره) و دیگران فرموده اند که اگر محارب کسی را کشته و مالی را برداشته باشد، دست و پایش به طور مخالف بریده می شود و آنگاه زندانی می شود(بعضی از فقها و مفسران، نفی را در آیه به زندان تفسیر کرده اند)، و اگر کسی را زخمی کرده باشد، ولی مالی برنداشته باشد، قصاص و سپس زندانی می شود، واگر تنها اسلحه گرم یا سرد کشیده باشد و مردم را ترسانده باشد، فقط زندانی می شود.
3. حکم گروه بغی و محارب قبل از دستگیری در صورتی که با نظام اسلامی بجنگند، یکسان است و آن کشتن و اعدام است.
4. بغی و جرم سیاسی براساس یک اندیشه و اعتقاد گرچه واهی و با انگیزه های اعتقادی و سیاسی صورت می گیرد، ولی محاربه از عنصر اعتقاد و اندیشه تهی است،
بلکه از روی شرارت و زور وبا انگیزه مادی و باج‌گیری انجام می گیرد. این دو عنوان(بغی و محاربه) هرچند از لحاظ حکم و موضوع ازهم جدا هستند، ولی گاهی ممکن است یک فرد شرور و محارب، سیاسی نیز باشد (بین بغی و محاربه عموم و خصوص من وجه است).
5. اسیران از اهل بغی و مجرمان سیاسی، در صورتی که بحران و درگیری ادامه داشته باشد و بیعت نکنند، زندانی می شوند.
6. اسیران از اهل بغی و مجرمان سیاسی در صورتی که بحران و درگیری پایان یابد که دو شرط، آزاد می شوند:
الف. توبه کنند. ب. باغیان شکست بخورند و به گروهی دیگر نپیوندند.
7. باغیان و مجرمان سیاسی علاوه برمجازات جرایم سیاسی، در مقابل جرایمی که مرتکب می شوند، مانند اتلاف اموال مردم و دولت، جرح و سب، فحش و کشتن، همانند مجرمان غیرسیاسی مجازات می شوند.
8. افرادی از باغیان و مجرمان سیاسی که گروه پشتیبان ندارند و فرار می کنند و یا انیکه از عناد و پیوستن به گروه برای توطئه دست کشیده اند، تعقیب نمی شوند و مجروحشان از پا درنمی‌آید و اسیرشان کشته نمی شود.
9. افرادی از باغیان و مجرمان سیاسی که گروه پشتیبان دارند و برای پیوستن به گروه خود برای تجدید قوا و توطئه جدید فرار می کنند، از پای درآوردن مجروحشان و تعقیب گریخته شان جایز است.
10- مجازات جاسوس مسلمان حبس و زندان است و مدت زندانی او به ولی فقیه تفویض شده است. مجازات جاسوس کافر حربی واهل کتاب، قتل است. مجازات جاسوس معاهد و مستأمن، لغو عهد وامان نامه اوست.
11. باغیان و مخالفان سیاسی در صورتی که تنها به مخالفت فکری اکتفا کنند و برای نظام و مردم مزاحمت ایجاد نکنند و ضرر وزیانی به نظام اسلامی نرسانند، مجازاتی ندارند و حکومت اسلامی متعرض آنان نمی شود.
12. بغی و محاربه با هم تفاوت دارند، موضوع بغی، امنیت نظام و حاکمیت اسلامی است، و موضوع محاربه، امنیت مردم است هدف باغی براندازی حکومت اسلامی است، در حالیکه هدف محارب، ترساندن مردم و سلب امنیت عمومی است. مرتکب جرم در بغی باید مسلمان باشد، ولی در محاربه بین مسلمان و غیرمسملمان تفاوتی نیست.

پی نوشت ها :
 

*عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی-واحد ایلام.
1- ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص480.
2- نعمان بن محمدتمیمی، همان،ج1،ص394.
3- میرزا حسین نوری طبرسی، همان،ج2،ص235.
4- محمدبن حسن طوسی، الخلاف، ج3،ص166.
5- همان.
6- محمدبن جمال الدین مکی عاملی، الدروس، ص164.
7- حسن بن یوسف حلی، تذکره الفقهاء، ج1،ص456.
8- ابومحمدعبدالله بن احمدقدامه،المغنی، ج8،ص114.
9- ابی یعلی محمدبن حسین الفراء، الاحکام السلطانیه،ص64.
 


- ابن تیمیه، تقی الدین، الاختبارات العلمیه، بیروت، مکتبه الرشد،1987م.
- ابن قدامه، ابومحمدعبدالله بن احمد، المغنی، بیروت، عالم الکتب، بی تا.
- ابوصلاح حلبی، تقی بن نجم، الکافی فی الفقه، اصفهان، مکتب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)،1403ق.
- ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم، الخراج، مصر، المطبعه السلفیه، 1352ق.
- اردبیلی،‌مولی احمد، زبده البیان فی احکام القرآن، تهران، المکتبه المرتضویه لاحیاء الاثار الجعفریه، بی تا.
- تمیمی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، قم، آل البیت (علیه‌السلام)، بی تا.
- جبعی عاملی، زین الدین، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، تصحیح و تعلیق سیدمحمدکلانتر، قم، علمیه،1396ق.
- حرانی، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول،قم، جامعه مدرسین،1404ق.
-حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.
- حلبی، حسن، اشاره السبق الی معرفه الحق، قم، مکتبه النجفی، بی تا.
- حلی، ابن ادریس، السرائر، قم، جامعه مدرسین، 1410ق.
- حلی، جعفربن حسن، شرائع الاسلام، نجف، مطبعة الاداب، 1389ق.
- حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، طهران، المکتبه الرضویه،بی تا.
- ـــ، قواعدالاحکام، قم، آل البیت، بی تا.
- حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، قم، اسماعیلیان،1415ق.
- خمینی، سیدروح الله، تحریرالوسیله، قم، جامعه مدرسین، 1409ق.
- خوشوقتی، علی، مباحثی در حقوق جزای عمومی، تهران، اداره کل آموزش دادگستری جمهوری اسلامی ایران، بی تا.
- سجستانی ابوداود، سنن ابی داود، مصر، البابی الحلبی، 1983م.
- سمرقندی، علاالدین محمدبن احمد، تحفه الفقهاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
- سیوری، فاضل مقداد بن عبدالله، کنزالعرفان، طهران، المکتبة الرضویة، 1343.
- شوکانی، محمد بن علی، الدراری المضیئة، بیروت، دارالمعرفه، 1975م.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، مجمع البیان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات،1417ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، داراحیاء التراث العربی،1406ق.
- طرابلسی، ابن البراج، جواهرالفقه، ایران، چاپ سنگی، بی تا.
- طوسی، محمدبن حسن، الخلاف، طهران، تابان،1409ق.
- ـــ، النهایه، قم، قدس محمدی، بی تا.
- طوسی، محمدحسن، المبسوط، طهران، المکتبه الرضویه، 1413ق.
- عاملی، محمدبن جمال الدین مکی، الدروس، قم، صادقی،1365.
- عوده، عبدالقادر، التشریع الجنائی، تعلیق سیداسماعیل صدر، طهران، مؤسسه البعثه،1402ق.
- عینی، بدرالدین، عمده القاری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.
- فتوحی، محمدبن احمد، منتهای الارادات، قاهره، مکتبه دارالمعرفه، 1973م.
- فراء، ابی یعلی محمدبن حسین، الاحکام السلطانیه، قم، مکتبه الاعلام الاسلامی،1406ق.
- کاشف الغطا، جعفر، کشف الغطا، اصفهان، مهدوی، بی تا.
- مرتضی، احمدبن یحیی، عیون الازهار، بیروت، دارالکتاب، بی تا.
- مرداوی، علاء الدین، الانصاف، بیروت، داراحیا التراث العربی، بی تا.
- مغنیه،‌محمدجواد، فقه الامام جعفر الصادق (علیه‌السلام)،قم، قدس محمدی، بی تا.
- مفید، محمدبن نعمان،الارشاد، قم، بصیرتی، بی تا.
- نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، طهران، دارالکتب الاسلامیه، 1400ق.
- نیسابوری، محمدبن حسین، غرائب القرآن، مصر، مکتبه مصطفی البابی الحلبی، 1381ق.
- واقدی، محمدبن عمر، المغازی، بیروت، عالم الکتب، بی تا.
منبع:نشریه معرفت، شماره153..