بحران چيست و چگونه تعريف مي شود؟(3)


 

نويسنده:دکتر سيد حسين حسيني




 

تهديد و درک آن
 

حال وقت آن است که سه ويژگي ياد شده را بيشترتشريح کنيم و ابتدا به موضوع تهديد مي پردازيم.بحران ها نوعاً پديده اي که «تهديد جدي» متوجه ي آماج خود مي کنند، شناخته مي شوند و اغلب ادبيات مديريت بحران، ضمن اشاره به تهديدآميز بودن آنها؛ تأکيد دارند که براي پيدايش بحران، وجود وضعيتي که استعداد تهديد بقا يا اهداف را داشته باشد، لازم است.اولين کسي که بحران را تهديد نسبت به بقا و اهداف سازمان تعريف کرد،هرمان بود. پس از او نيز ساير محققان ازاين اصطلاح براي توصيف بحران استفاده کرده اند (رجوع شود به: Nystrom and star buck, 1984 & pauchant and Mitroff, 1992 & Kovoor- Misra, 1995 & Fink, Beak and Taddeo, 1971).
محققان بعدي پيشنهاد کردند که به جاي عبارت «اهداف با اولويت بالا»، از اصطلاح «ارزش هاي اساسي» استفاده شود و بنابراين،تهديد را هرگونه خطر يا آسيب بالقوه يا بالفعل نسبت به ارزش هاي اساسي تعريف کرده اند. برخي نيز همچون داتون و جکسون، براي تدقيق مفهوم، براي آن ابعادي مانند غيرقابل کنترل، منفي بودن و خسارت آميزبرشمرده اند.
با توجه به نکات فوق،مي توان چنين فرضيه سازي کرد که «هرچه ارزش مورد تهديد، اساسي تربوده و تهديد متوجه آن شديدتر و جدي ترباشد،احتمال بحران تلقي کردن يک حادثه نيزبيشترخواهد بود». بنابراين، دو متغيريادشده مي توانند روند و نتايج يک بحران را تغييردهند.اما سوال اينجاست که اساسي بودن ارزش به چه معناست و چگونه مي توان آن را ازساير ارزش ها(که تهديد نسبت به آنها بحران ايجاد نمي کند) تشخيص داد.اين سوال ما را به مباحثي که در قسمت پيشين مقاله، ضمن تشريح رويکرد سيستمي مطرح کرده ايم، برمي گرداند. براي اينکه بارديگر درآن مباحث درگيرنشويم،بايد به اين واقعيت اشاره کنيم که گونه اي اجماع درادبيات بحران وجود دارد مبني براينکه حداقل شدت تهديد مورد نيازبراي برافروخته شدن بحران،ازتهديد نسبت به اهداف سازمان،تا تهديد نسبت به بقاي سازمان متغيراست و اين تغيير و تنوع،هنگامي که بخواهيم تهديدات موجود درحوزه هاي مختلف بحران را نيز احصا کنيم،افزايش چشمگيري پيدا مي کند. تازه، برخي محققين،همه اي تنوعات را يک روي سکه مي داند و معتقدند که علاوه بر تهديداتي همچون تهديد مرگ،خسارات بزرگ و آسيب هاي بدني که جملگي ملموس هستند و ذاتي اغلب بحران ها نيز به شمار مي آيند، تهديداتي وجود دارد که خرابي و ويراني جمعي ملموس ندارد و در بردارنده ي خطرات نامرئي و يا قابل مشاهده ي غير مستقيم است (Erikson, 1994). چنين مصيبت هاي بدون نشانه و علامت ممکن است آثاري بس ويرانگر بر عملکرد جامعه يا گروه داشته باشد(برن و همکارن، 1986:52) و به تعبير بارتون، تهديدهاي بحراني ازاين منظر را مي توان گونه اي «اضطراب جمعي»تعريف کرد(بارتون، 1961).درچنين مواردي،تهديد بيشتر جنبه ي سمبليک دارد(همانند آنچه که در بحث از جنبه ي رواني اختلال سيستمي مطرح شد) و شامل موضوعاتي همچون ضايع شدن شهرت سازماني (Sutton and Callahan, 1987) تهديد نسبت به مشروعيت آن (Elsbach, 1994)، و يا تهديد نسبت به پرستيژمديران عالي (Kovoor-Misa, 1995) مي شود.
در ذيل تلاش کرده ايم تا فهرست نمونه اي از ارزش هاي اساسي را درمحيط هاي تصميم گيري مختلف گرد آوريم

ارزش های اساسی

پدیده تهدید آمیز

نمونه حوزه وقوع یا صحنه ی بحران فرضی

جان و مال شهروندان و نظام اجتماعی

بلایای طبیعی

زلزله بزرگ در مناطق مسکونی مانند بم یا زلزله ی احتمالی در تهران

جان انسان ها

سوانح و تکنولوژیک صنعتی

فاجعه بوپال یا چرنوبیل

شهرت و اعتبار سازمانی

رواج گسترده ی شایعه ی مخرب

بحران صندوق های قرض الحسنه در ایران

اموال عمومی

خرابکاری

تأسیسات حیاتی و صنایع کلیدی یک کشور

تولید

اعتصاب گسترده

اعتصاب شرکت نفت در سال های انقلاب

اعتبار حکومت و جان مسئولین

گروگانگیری مقامات و مدیران

ربایش و  قتل نخست وزیر ایتالیا

جان شهروندان

تروریزم

انتشار گاز سمی در متروی توکیو

صلح و ثبات سیاسی

تشدید اختلافات قومی

بحران جدایی خواهان تامیل

یکپارچگی و هویت ملی

تشدید اختلافات مذهبی

ناامنی فعلی عراق

مشروعیت حکومت

کاهش شدید مشروعیت سیاسی

بسیاری از نظام های سیاسی جهان سوم

اقتدار حکومت مرکزی

تضعیف شدید اقتدار و نفوذ حکومت مرکزی

افغانستان دوره جنگ های داخلی

ثبات اداری

مرگ رهبران و مدیران عالی

حکومت ها ©© یا سازمان های اداری رهبران کاریزمایی

رفاه و توسعه

تحریم

تحریم همه جانبه عراق زمان صدام

پیش بینی پذیری اقتصادی

سقوط قیمت سهام

بحران سال 1933 بورس نیویورک

ثبات در روابط خارجی

مانور نظامی

روابط خارجی بین کشورهای متخاصم

امنیت عمومی

بمب گذاری

درگیری گروه های مسلح مخالف با دولت های مستقر با قدرت اشغالگر

شهرت و بازار

افت ناگهانی فروش

بحران شرکت جانسون و جانسون

امنیت عمومی

اغتشاش گسترده

ناآرامی اقلیت ها در فرانسه سال 2005

©به رغم فهرست فوق،ناگزيرازاشاره به يک واقعيت مهم هستيم و آن اين که اساسي بودن ارزش هاي ياد شده،امري نسبي است از بازيگري به بازيگرديگر،از صحنه اي به صحنه ي ديگر،و از وضعيتي به وضعيت ديگر تفاوت مي کند.براي يک کشور، ربوده شدن شهروند آن درخارج، تهديد نسبت به ارزش هاي اساسي تلقي مي شود. اما همين موضوع براي کشوري که اکثريت مردم آن با گرسنگي يا جنگ داخلي دست و پنجه نرم مي کنند،احتمالاً امري عادي است. همين طور،براي جامعه اي که ساختارسياسي نيرومند و مشروعيت بالايي دارد،تجمع غيرقانوني و اغتشاش چند هزارنفري، امري گذرا و معمولي به حساب مي آيد،اما حوادثي به مراتب کوچک تر،براي کشوري که ويژگي هاي يادشده را ندارد،بحران امنيتي به شمار مي آيد.بنابراين، بسته به اينکه تهديدات فوق،براي کدام بازيگر، در چه زماني و تحت چه شرايطي حادث شود و چه ترکيبي ازآنها با هم ظهورکند،معاني مختلفي ازنظراساسي بودن خواهد داشت. ازهمه مهمتر،اين نکته ما را به واقعيت بعيد و محوري رويکرد تصميم گيري رهنمون مي شود و آن اينکه هم ميزان اساسي بودن ارزش،و هم ازآن به مراتب مهمتر،شدت و جدي بودن تهديد به ارزيابي و درک تصميم گيرنده بستگي دارد.
درک تهديد نقشي محوري در بحران ناميدن يک وضعيت دارد و متغيري ميانجي بين حادثه و واکنش نسبت به بحران به شمار مي آيد.به بيان ديگر،انجام هر اقدامي در بحران،متوقف به درک تهديد است،خواه تهديد درک شده واقعي باشد،خواه خيالي. بر اين اساس، در رقابت بين دو بازيگر،طرف «الف» ممکن است احساس کند تهديدي از سوي بازيگر«ب» متوجه او نيست،حتي اگر طرف «ب»اذعان داشته باشد که قصد تهديد طرف «الف» را دارد،همچنين ممکن است طرف «الف» احساس کند که تهديدي از سوي طرف «ب» متوجه اوست و حال آنکه طرف «ب»آشکارا تهديدي عليه «الف»اعلام نکرده باشد.گاه نيزطرف «الف» احساس مي کند که طرف «ب» قصد تهديد او را دارد،تنها به اين دليل که «ب» توانايي اجراي يک تهديد واقعي (صرف نظراز اعتبارتهديد)را دارد؛اين پديده تهديد بالقوه خوانده مي شود (Roberts, 1988). در اين گونه درک تهديد،مهم،احتمالاتي است که تصميم گيرنده آنها را قابل وقوع مي داند، خواه تهديد کننده چنين نيتي داشته باشد يا خيرو ممکن است که چنين تهديدي هرگز صورت وقوع هم به خود نگيرد.اين وضعيت هاي فرضي که خود،نمونه اي از ده ها وضعيت ديگرازدرک تهديد است،نشان مي دهد که اين پديده و نحوه شکل گيري و تغيير آن بسيارپيچيده بوده و بخش قابل توجهي از ادبيات مديريت بحران را معطوف به تجزيه و تحليل خود ساخته است. نمونه ي ادبيات يادشده،اين جملات از کوهن است که «درک از تهديد عبارت است از پيش بيني تصميم گيرنده ازاحتمال وقوع آسيب نسبت به ارزش هاي اساسي؛موضوعاتي مانند اينکه حداقل ميزان آسيب لازم براي اينکه تصميم گيرنده به فراترازآستانه ي درک تهديد، تغييرذهنيت دهد چقدراست،ماهيت دقيق علائم تهديد چيست،و چه نتايج و پيامدهايي براي تهديد احتمالي پيش بيني مي شود، از جمله متغيرهايي هستند که از يک وضعيت بحراني به وضعيت ديگر فرق مي کنند» (Cohen, 1979,p.40).
درک تهديد محصول عوامل مختلفي است و غيرازاهميت ارزش مورد تهديد و شدت تهديد،مي توان به عواملي همچون شخصيت تصميم گيرنده،ساز و کارهاي کسب و تجزيه و تحليل اطلاعات،تأثيرعوامل محيطي،سابقه ي تهديدات مشابه ازنظر کارکرد و تأثير،احتمال اوج گيري تهديد از نظرتصميم گيرنده،پيش بيني کنترل(تصوري که تصميم گيرنده از قدرت پاسخ خود دارد) و فرايند شناختي کسب درک اشاره کرد. در بحث ازغافلگيري و فشارزماني،به اغلب عوامل يادشده خواهيم پرداخت و در اينجا تنها بر دوعامل آخري متمرکز مي شويم.
با بهره گيري ازبرخي نظريه پردازي هاي مربوط به پيش بيني رفتار رهبران کشورها در وضعيت هاي امنيتي مختلف مي توان تعامل بين تهديد و قدرت در ذهن تصميم گيرندگان را بهترتوضيح داد براي مثال، يکي از نظريه پردازي ها واکنش رهبران در برابرتهديد را محصول موازنه ي بين قدرت تهديد و توان پاسخ دانسته و بسته به نوع موازنه،چهارگونه واکنش را ترسيم کرده است:چالش طلبي،احساس آرامش، وحشت،بي اعتنايي(رجوع شود به تصوير)
انواع واکنش تصميم گيرندگان درمقابله با تهديد
با تعميم دادن اين تحليل به درک تهديد در بحران،مي توان فرضيه هاي ذيل را ارائه کرد:
الف-هرچه تصميم گيرنده خطر (مساوي با شدت تهديد ضرب دراهميت ارزش مورد تهديد)را بزرگ ترو توان کنترل يا تحمل را کمترتصورکند،احتمالاً (در صورت وجود سايرويژگي هاي لازم براي درک بحران) وضعيت را بحراني،آن هم ازشکل شديد آن، تلقي خواهد کرد.
ب-هرچه تصميم گيرنده خطر را بزرگتر، و به همان نسبت،توان کنترل را نيز قوي تر تصورکند،احتمالاً وضعيت را بحراني، هر چند درحد معتدل آن تلقي خواهد کرد.
تأثيرفرايند شناختي درکسب اطلاعات را نيز با بهره گيري ازنظرات پرويست و کوهن توضيح مي دهيم.درک از تهديد، محصول نوعي استنباط (1) است:
ناظر (تصميم گيرنده) اطلاعات مربوط به نيات حريف را همراه با شواهد کسب شده، در قالب تصوير منسجمي کنار هم قرار مي دهد. اين امر به معناي دخالت آمايه هاي (2) تصميم گيرنده درتحليل است و هر چه آمايه قوي تر باشد،تأثيرآن براستنباط ها بيشترخواهد بود. از سوي ديگر؛ هر چه شواهد گردآوري شده مبهم تر و ضعيف تر باشد،تأثيرگرايش هاي بيشتر خواهد بود. معمولاً درک ازتهديد به طور ناگهاني شکل نمي گيرد و ارزيابي شناختي از شواهد، در طول زمان،و براساس داده هاي مختلفي همچون واقعيات مسلم،تمثيل تاريخي (3)، استنباط و سوءظن ايجاد شده و با اقدامات تحريک کننده اي که نقش نشانه (4)را ايفا مي کنند،برانگيخته مي شود.بنابراين، ارزيابي تهديد،برداشت ساده اي از عناصر مربوط به وضعيت نيست،بلکه قضاوت يا استنباطي است که داده ها دردرون آن ادغام مي شوند تا عقايد و انتظارات را تأييد کنند (Cohen, Ibid).
درک ازتهديد شامل دو مرحله است: اول، بازيگراز رويدادهاي بيروني مطلع مي شود. اگر علائم دريافتي مبهم نباشد، آنگاه مي توان درک کرد که رويداد مورد نظر خطري متوجه ما مي کند يا خير.مرحله دوم در زماني شروع مي شود که علائم دريافتي مبهم و غير واضح باشد. در اين صورت، تصميم گيرنده تعبير خود (تعريف وضعيت) را خواهد ساخت. البته هر دوي اين فرايندها اطلاعات را آشکارا يا به طور ضمني فيلتر کرده و برخي از آنها را نامربوط تلقي خواهد کرد. مشاهده،شامل انتخاب و توجه به برخي علائم از ميان دنيايي از احتمالاً متصوراست.و وهلستتر (5) خاطرنشان ساخته است که اين فرايند مي تواند شامل عدم توجه به واقعياتي که براي رسيدن به درک درست لازم است، بشود.ازنظراو،قابل دسترس بودن علامت به معناي درک آن به صورت شواهد يا عاملي که واکنش معيني را ضروري سازد، نيست (cohen, Ibid,p.88). درفرايند انتخاب،ممکن است علائم درستي که نشان دهنده ي وجود تهديد هستند فيلترشوند و علائم غلط مورد توجه قرار گيرند.حتي اگر هم علائم درست مورد توجه قرار گيرند، آنگاه بايد به درستي تفسير شوند. بسياري از رويدادها،معناي روشن و استانداردي ندارند که يکسان فهم گردند.تحليل گران اطلاعاتي مختلف، نسبت به رويدادهاي يکسان، واکنش هاي متفاوتي نشان مي دهندو ازنظر پرويت،عوامل مختلفي در انتخاب شواهد نقش دارند:مانند بي اعتمادي(انتظاري معين ازرفتارانساني)، و طرح ريزي اقتضايي (که باعث ناديده گرفتن و کنارگذاشتن برخي حوزه هاي خاصي مي شود) که تشريح آنها ازحوصله ي اين مقاله خارج است.
 

پي نوشت ها :
 

1-Inference
2-Predisposition
3-Historical Analogy
4-Cue
5-Wohlstetter
 

منبع:فصلنامه امنيت ،سال پنجم ،شماره ي2و1،پاييز و زمستان 1385.