فهم تروريسم(3)


 

نويسنده:علي عبدالله خاني




 

الگوي ايراني تروريسم شناسي
 

اين الگو که به عنوان مبناي فهم ايراني از تروريسم پيشنهادمي شود داراي بخش ؛«معيارهاي اقدامات تروريستي»، «معيارهاي سازمان تروريستي» و«معيارهاي فعاليت تروريستي» است. دراين چارچوب معيارهاي اقدام تروريستي اصول شناسايي را تشکيل مي دهد.

1-معيارشناسي اقدامات تروريستي
 

با توجه به جميع مطالب موجود ونقد وبررسي انجام شده معيارهاي اقدام تروريستي را مي توان در چارچوب ذيل تبيين نمود.بديهي است اطلاق يک اقدام تروريستي به يک عمليات فقط با وجودهمه معيارهاي امکان پذيراست.
خشونت محوربودن درابزار ويا نتايج بلا واسطه اقدام:استفاده از سلاح گرم ويا سرد ويا هرنوع تجهيزاتي که ماهيتاً خشونت آميزباشد.به عنوان ابزار وهمچنين به بار آمدن نتايج خشونت آميز که بدون واسطه از ناحيه يک اقدام غيرخشونت آميز حادث شده باشد ومنجربه ويراني وتخريب نسبتاً گسترده ويا صدمات جاني وجسماني گردد، خشونت محوربودن را معنا مي نمايد.
ايجاد ويراني وتخريب با صدمات جاني وجسماني به عنوان نتيجه،الزاماً به يکباره دريک ساعت به خصوص نخواهد بود وممکن است اقدامات خشونت آميز باعث ايجاد ويراني يا تخريب يا صدمات جاني وجسماني در مقياس ساعت يا روز يا هفته ويا حتي چندين ماه گردد.
فقدان انطباق آماج با اهداف:اين خود يکي از مهم ترين معيارهاي تشخيص اقدامات تروريستي از غير تروريستي است.بديهي است چنانچه ميان آماج واهداف فاعل ويا آماج گران تطابق وجود نداشته باشد اقدام خشونت آميز واجد شرايط معيار دوم اقدام تروريستي نيز شده است.با اين وجود مشخص گرديد.سنجش صدق معيار برمصداق از ناحيه فاعل وآماج گران ناقص است.براين اساس لازم است علاوه برفاعل يا آماج گراز قرباني به عنوان شاخصه معيار استفاده کرد.بنابراين چنانچه درچارچوب فاعل محوري ميان آماج وهدف انطباق وجود داشت .به سرعت به سراغ بررسي انطباق يا عدم انطباق آماج واهداف از جهت قرباني مي رويم ودراينجا بررسي خود را نهايي مي نماييم.
درچارچوب فقدان انطباق قرباني محور آماج با اهداف شاخصه هاي آن به شرح زيراست:
1.قربانيان به صورت بالفعل ازظرفيت و ويژگي هاي دفاع ازخود دربرابرآماج گران برخوردارنيستند.
2. تمام قربانيان به صورت خود خواسته درجنگ يا رويا رويي با آماج گران قرار ندارند.
دراين چارچوب چنانچه قربانيان به عنوان آماج يک اقدام خشونت آميزانتخاب شوندواتفاقاً آماج گران آنها را هدف اصلي خود قرارداده باشند. اما قربانيان واجد دو شاخصه فوق باشند،دراينجا باز اقدام آماج گران يک اقدام تروريستي محسوب خواهد شد. به طور مثال چنانچه هدف اصلي آماج گران نابودي شيعيان باشد وبراين اساس اقدامات خشونت محور را در جامعه شيعيان عراق سازماندهي نمايند،ازآنجا که آماج وهدف يکي است نمي توان بلافاصله حکم به غير تروريستي بودن اقدام داد.اين اقدام درصورتي- درچارچوب اين معيار- غير تروريستي است که اولاً قربانيان به صورت بالفعل از ظرفيت وويژگي دفاع از خود دربرابر آماج گران برخوردار باشند. وثانياً قربانيان به صورت خود خواسته وبالفعل خود را در جنگ ورويارويي با آماج گران قرار داده باشند. درغير اين صورت اقدام خشونت آميز، تروريستي محسوب مي شود.دراين چارچوب بالفعل بودن به معناي آن است که قربانيان از جهت هدف ومأموريت درچارچوب مبارزه با آماج گران قرار دارند.
درمجموع مطابق با اين معيار چنانچه ميان آماج واهداف آماج گريا فاعل دريک اقدام خشونت آميز انطباق وجود نداشته باشد، آن اقدام به عنوان مصداق برمعياراقدام تروريستي قابل حمل است،اما درصورتي که تطابق وجود داشته باشد الزاماً يک اقدام غير تروريستي نيست،لذا در صورتي که مي توان حکم به غير تروريستي بودن
آن داد که درچارچوب شاخصه هاي قرباني محورمعيارنيزاقدام تروريستي محسوب نشود.
سازمان يافته بودن خشونت: چنانچه طراحي،سازماندهي، پشتيباني واجراي يک عمليات خشونت آميز با حضور حداقل بيش از سه نفرصورت گرفته باشدوچنين اقدامي در چارچوب يک کار تشکيلاتي قرار داشته باشد معياراقدام تروريستي برمصداق حمل گرديده است .درغير اين صورت وچنانچه يک اقدام خشونت بار در فرايند اقدام توسط يک نفرتدارک ديده شده باشد يک اقدام تروريستي محسوب نمي گردد.
بديهي است مراد ازتشکيلات داشتن وبيش ازسه نفر بودن افراد، درگيري تمامي تشکيلات و نيروهاي آن درصحنه عمليات نمي باشد، زيرا يک عمليات تروريستي مي تواند توسط حتي يک نفر انجام شود،بلکه منظور آن است که حداقل يک عقبه سه نفر با تشکيلات داشته باشد.دراين چارچوب تشکيلات مي تواند شامل يک گروهک ، سازمان ويا حتي يک دولت باشد. بنابراين چنانچه يک نفر دست به يک عمليات خشونت آميز بزندکه عقبه آن از جهت پشتيباني يا طراحي وسازماندهي يک دولت باشد، آن اقدام -درچارچوب اين معيار-يک اقدام تروريستي محسوب خواهد شد.
خارج شدن اقدامات خشونت آميز سازمان نيافته اولاً بدين جهت است که چنين اقداماتي نمي تواند يک اقدام شدت يافته وموثر باشد .ثانياً چنين اقدامات خشونت آميزي آن گونه که درقوانين مجازات اسلامي آمده درمجموعه جرايم مربوط به محاربه وبغي نيامده، بلکه درجرايم امنيتي عادي آمده است.
عمومي بودن مکان را به دو صورت مي توان تشخيص داد.اول؛اقدامات خشونت آميز معطوف به مکان هايي باشد که محل تجمع، فعاليت ويا زندگي افرادي است که به صورت خود خواسته در رويارويي ويا جنگ با آماج گران قرار ندارند.دوم؛چنين اماکني از جهت تأسيسات، تجهيزات، اطلاعات ومختصات فيزيکي مربوط به خدمات رساني به افرادي باشد که به صورت خود خواسته يا بالفعل دررويارويي ويا جنگ با آماج گران قرارندارند.
عمومي بودن از يک جهت ديگر به معناي محل تجمع عامه مردم؛محل خدمات رساني به عامه مردم؛محل ارباب رجوع عامه مردم؛محل رتق وفتق مسايل عموم مردم وکشورومحل دارايي هاي عامه مردم مي باشد مانند فروشگاهها، پايانه هاي حمل ونقل،ورزشگاه ها ، وزارتخانه ها، سازمان هاي تجاري ومالي ،پالايشگاه ها ، نيروگاه ها ، مصلاهاي نمازجمعه، مساجد محل برگزاري نمازجماعت.
وحشت آفريني ورعب انگيزي: رعب انگيز بودن يا وحشت آفريني را با دو شاخصه کلي مي توان مورد ارزيابي قرارداد.
اول-درزمان حادثه،افرادي که درصحنه حضور دارند براثراقدام خشونت آميز آماج گران نسبت به جان ودارايي هاي خود به هراس افتاده ونسبت به حفظ آن درترس قرار گرفته وتلاش نمايند که هر چه زودتر از مهلکه خارج گردند.
دوم- آثاراقدام خشونت آميز آماج گران پس از حادثه درمنطقه ، شهر ويا کشور وحتي سطح بين المللي باقي مانده به گونه اي که زندگي روزمره حداقل بخشي از مردم( مردم يک محله، يک شهر ويا يک کشور) از جهت رواني دچاراختلال شده باشد وتشويش ودلهره نسبت به جان ودارايي هايي از ناحيه اقدامات مجدد آماج گران وجود داشته باشد.مثلاً بمب گذاري ها در پايانه هاي حمل ونقل صورت گيرد به گونه اي که مردم که ازآن پايانه ها استفاده مي نمايند براي استفاده هاي بعدي از چنين خدماتي همواره دلهره واضطراب داشته باشند.
جنايي بودن اقدام: چنانچه يک اقدام خشونت آميز درچارچوب حقوق اساسي وقوانين موضوعه ي کشورها ويا حقوق بين المللي جنايت تلقي گردد، آن اقدام مي تواند به عنوان يک اقدام تروريستي مورد بررسي قرار گيرد. ملاک جنايي بودن يا نبودن يک اقدام براي کشوري که اقدام دردرون آن کشور صورت گرفته،قوانين موضوعه وحقوق اساسي همان کشور است.اما ملاک براي کشورهاي ديگرنسبت به آن پديده يا اقدام ، حقوق بين الملل ومعاهدات دو يا چند جانبه مي باشد.
بر اساس اين معيار اقدام بايد از جهت حقوق موضوع کشورها يا حقوق بين المللي در چارچوب يک اقدام جنايت کارانه قابل اثبات باشد.يعني قوانين مربوط به اعمال جنايت گرانه که براي همه اقدامات جنايت کارانه نوشته شده چنين اقدامي را جنايي ارزيابي کند.دراين صورت آن اقدام خشونت آميز مي تواند به عنوان يکي از معيارهاي اقدام تروريستي محسوب شود. براين اساس چنانچه يک يا مجموعه اي از اقدامات در زمره جنايت جنگي- که درحقوق بين المللي -آمده است قرار گيردوآن اقدامات شرايط اين معيار را احرازمي نمايد وچنانچه مصداق برمعيارهاي ديگر تروريسم شناسي قابل حمل باشد آن اقدام،تروريستي محسوب خواهد شد. از اينجا مي توان نتيجه گرفت آن گونه که اشميت مي گويد. الزاماً قابل انطباق بودن اقدامات خشونت آميز با جنايت جنگي تمام معيارهاي يک اقدام تروريستي محسوب نمي شود،اما مي تواند صدق آن اقدامات را در خصوص يکي از معيارهاي (مورد اخير) تروريسم شناسي مورد تأييد قرار دهد.
درقوانين جمهوري اسلامي آن نوعي تقسيم بندي که درآن جرايم جنايي ازديگرجرايم جدا شده باشدوجود ندارد.اما در مجموع جرايم در ج. ا.ايران به دو دسته جرايم حقوقي وکيفري قابل تقسيم است .دراين ميان جرايم کيفري،آن دسته ازجرايمي است که قانون گذار به انجام يا انجام ندادن يک مجموعه ازاقدامات امرکرده وخلاف آن را جرم دانسته است.دراين چارچوب جرايم کيفري به صورت نانوشته به سه دسته خلاف،جنحه وجنايت قابل تقسيم است که دراين ميان خلاف،بيشتر به تخلفات عادي مثل تخلفات راهنمايي ورانندگي وجنحه به تخلفاتي که مجازات زير سه سال وجنايت به جرايمي که مجازات بالاي سه سال دارد قابل اطلاق است.
با توجه به اين توضيحات جرايم تروريستي به طورطبيعي درزمره جرايم حقوقي يا جرايم کيفري درحدود محدوده خلاف يا جنحه نمي تواند قرارگيرد.بنابراين شايسته است که معيارجنايي بودن اقدام در تروريسم شناسي حفظ شود اما به جهت کمک به تشخيص جرايم تروريستي ،جرايم جنايي بايد به صورت کلي تعريف وتعيين حدود گردد تا ازاين ناحيه بتوان به کسب معيارمهمي درتشخيص جرايم تروريستي نايل آمد. درواقع جرايم تروريستي بخشي از جرايم جنايي است وجرم تروريستي براي تشخيص بايد براين معيار نيز قابل حمل باشد.
منبع:فصلنامه امنيت ،سال پنجم ،شماره ي2و1،پاييز و زمستان 1385.