اثر جاويد علامه حلي


 

نويسنده: عبدالحسين طالعي (1)




 

شناسنامه كتاب:
 

إيضاح مخالفه السنه لنصّ الکتاب و السنه، علامه حلّي، تحقيق بي بي سادات رضي بهابادي، تهران: کتابخانه مجلس شوراي اسلامي، قم: دليل ما، 1387 شمسي؛ 335ص.

معرفي كتاب:
 

علامه حلّي، (648-726 هـ ق.) مشهورتر از آن است که به معرفي نياز داشته باشد. بزرگ مردي که به تربيت دهها دانشمند ديگر - به ويژه فرزندش فخر المحققين- همت گمارد. علاوه بر اين، دهها اثر در زمينه هاي مختلف - به ويژه فقه و کلام- به جاي نهاد. در شرح حال او، برخي از دانشمندان شرقي و غربي، تک نگاريهايي دارند، مانند: مکتبه العلامه الحلّي / سيد عبدالعزيز طباطبايي؛ مقدمه جامع و مبسوط کتاب الالفين / سيد محمدمهدي خرسان نجفي، انديشه هاي کلامي علامه حلّي / زابينه اشميتکه. و اين غير از دهها مورد منابع ديگر از دانشوران شيعه و سني است که درباره او در ضمن کتابهاي خود سخن گفته اند.
علامه حلّي در باب تفسير نيز کتابهايي نوشته که تنها يکي از آنها به دست ما رسيده است: «إيضاح مخالفه السنه لنصّ الکتاب و السنه». از اين کتاب تفسير - که صبغه کلامي دارد- فقط بخشي از آن به دست ما رسيده که از آيه 212 سوره بقره آغاز مي شود و به آخرين آيه سوره آل عمران پايان مي پذيرد. مؤلف، خود، اين بخش را جزء دوم کتابش دانسته که در جمعه 20 شوال 723 از تأليف آن فراغت يافته است. ضمناً وعده مي دهد که جزء سوم اين کتاب در باب سوره نساء خواهد بود. آيا ايشان بقيه اين کتاب را ننوشته است يا نوشته و به دست ما نرسيده است؟ به قرينه سال تأليف اين جزء - که واپسين سال حيات علامه و سه ماه قبل از رحلت اوست - احتمال اول، قوي تر به نظر مي رسد. اما در مورد جزء اول کتاب (سوره حمد و آيات نخستين سوره بقره) جواب روشني نداريم، چون نسخه اي از آن تا کنون ديده و شناخته نشده است.
در هر حال، اين جزء - يعني تنها بخش موجود از کتاب- براي نخستين بار چاپ شده و همت مصحّح آن را – که اکنون عضو هيئت علمي دانشگاه الزهراء است- بايد ارج نهاد که به اين خدمت، اهتمام ورزيده است. نيز در اينجا بايد ياد شود از محقق فقيد مرحوم استاد علي اکبر غفاري که به عنوان پايان نامه، راهنمايي اين رساله را بر عهده گرفته و برگي درخشان در کارنامه باقيات صالحات خود ثبت کرده است.
مصحّح در مقدمه مبسوط خود، پس از توضيحي کوتاه در مورد زندگي نامه علامه حلّي و اشاره به منابع شرح حال ايشان (ص 9-14) به کتابهاي تفسيري او اشاره مي کند (ص 14- 17) آن گاه به ويژگيهاي کتاب حاضر مي پردازد: روش تفسيري، اثرپذيري اين کتاب از تبيان شيخ طوسي و برخي لغزشهاي جزئي. (17-23) پس از آن، توضيح مي دهد که علامه حلي در اين تفسير، نقد ديدگاه هاي اشاعره را - که اکثر اهل تسنّن را تشکيل مي دادند- مورد نظر دارد و مخالفت آنها با نصوص کتاب و سنت را روشن مي سازد. (ص 23-24)
مصحّح برخي از عناوين اين مخالفت را بدين گونه بر مي شمارد:
صدور کذب از جانب خداوند (ص25)، فعل بنده (ص 27)، هدف افعال الاهي (ص 28)، استطاعت (ص 29)، نقش طاعت و گناه ( ص 29)، حسن و قبح (ص 31)، صفات الاهي ( ص 31)، اراده خدا (ص 22)، قدرت خدا (ص 32)، رزق ( ص 33)، توفيق (ص 33)، متعلق اراده الاهي ( ص 34)، عصمت امام (ص 35)، افضليّت امام (ص 38)، ايمان (ص 39)، استبطاء نصرت الاهي از جانب رسول (ص 40)، کرامات اولياء (ص 43).
اين بخش - حدود بيست صفحه- را مي توان دانشنامه اي کوچک از عقايد اشاعره و نقد آنها توسط علامه حلّي، يا به تعبيري، خلاصه و چکيده کتاب دانست.
پس از اين، مصحّح، نسخه هاي خطي مورد استفاده خود، به ويژه نسخه کتابخانه مجلس را - که بخش عمده آن به خط مؤلف است- مي شناساند (ص 44- 46)، و به کارهاي خود در تحقيق و تصحيح کتاب مي پردازد. (ص 44-46)
متن کتاب از صفحه 51 آغاز مي شود که همراه با تعليقات مصحّح در تکميل مطالب کتاب و نيز اشاره به اختلاف نسخه ها در پاورقي، حدود 270 صفحه در بر دارد.
کتاب با آوردن نمونه نسخه هاي خطي، نمايه عام (اعلام و طوائف و مکانها)، و سرانجام، کتابشناسي منابع تحقيق و تصحيح و مقدمه، پايان مي يابد.
در اينجا به چند نکته اشاره مي شود که در تکميل اين اثر نفيس در چاپهاي بعدي مفيد خواهد بود: (2)
1. برخي از منابع مورد استفاده محقّق، در ضمن فهرست منابع نيامده است؛ مانند: هديه العارفين / بغدادي؛ موسوعه طبقات الفقهاء / سبحاني؛ النجوم الزاهره / اتابکي و موارد ديگر.
2. در صفحه 10 اشاره شده که براي علامه حلّي، لقب «آيت الله» به طور مطلق به کار مي رود. بد نبود که در اينجا، دو سه مدرک به عنوان نمونه ياد مي شد.
3. در معرفي منابع (پايان کتاب)، نام مصحّحان منابع کهن ياد نشده؛ در حالي که فوايد مترتب بر يادکردِ اين نامها بر اهل پژوهش پوشيده نيست.
4. منابع زندگي نامه علامه حلّي که در صفحات 9 و 10 ياد شده، بهتر است که به جاي ترتيب الفبايي، ترتيب زماني داشته باشد.
5. برخي خطاهاي مطبعي و ويرايشي در کتاب هست که بايد در بازخواني دقيق، تصحيح شود؛ از جمله: کلمه «فاء» که به شکل «فأ» آمده (ص 85 س 16)؛ حرف «ي» گاهي با دو نقطه در زير آمده (مانند ص 137، پاورقي 1) و گاهي بدون اين نقطه ها (مانند ص 84، پاورقي 2)، که بايد يکدست شود.
6. شرح حال ابن عباس و قتاده (ص 55 پاورقي 2 و 3)، فقط از کتاب الاعلام زرکلي نقل شده که بهتر است به منابع کن استناد شود.
7. از آنجا که متن و حواشي کتاب به زبان عربي است، خوب بود مصحّح بزرگوار، تمام مقدمه خود را به عربي مي آورد و چکيده آن را به فارسي، تا دو گروه از آن بهره کامل ببرند؛ هم کساني که از متن عربي آن بهره مي گيرند و هم کساني که از ترجمه فارسي آن استفاده مي کنند؛ يا به عکس اين ترتيب، يعني در کنار مقدمه مفصل فارسي (حدود پنجاه صفحه)، مختصري از آن به عربي درج شود تا خوانندگان عرب زبان نيز با اين کتاب و ويژگيهاي آن آشنا شوند.
8. با توجه به اينکه اين کتاب را مي توان يک دانشنامه علم کلام دانست، افزودن يک نمايه موضوعي - الفبايي، دست کم به زبان عربي، فايده آن را صد چندان مي کند. غفلت از فوائد فراوانِ نمايه هاي موضوعي - الفبايي، کاربرد بسياري از متون معتبر ما را- که مانند سرچشمه هاي جوشان علوم هستند- محدود مي سازد؛ با آنکه تهيه نمايه، کاري چندان دشوار نيست. و با توجه به گسترش علم نمايه سازي، به راحتي، مي توان فوايد يک کتاب را مضاعف ساخت.
بيان نکات انتقاديِ يادشده، از ارزش و فايده کتاب نمي کاهد؛ چرا که اين کتاب براي نخستين بار چاپ شده و اهتمام مصحّح و ناشر در اين کار ابتکاري، بسيار ستودني است.
از محسّنات کتاب مي توان موارد زير را ياد کرد:
1. چاپ چشم نواز و کم غلط که خواننده را به خواندنِ آن ترغيب مي کند.
2. افزودن پاورقيهاي توضيحي براي تکميل کار مؤلف، به ويژه مواردي که ارتباط سخن مؤلف با کلام شيخ طوسي در تفسير تبيان، روشن شده است؛ که بخش عمده آنها در صفحات 51 تا 80 آمده است.
اين گفتار را با سخن کوتاه و ارزنده استاد رسول جعفريان پايان مي دهم که - به عنوان رياست کتابخانه مجلس- در مقدمه کوتاه خود نوشته است:
«کتاب حاضر يک اثر جاودانه از مردي فرهيخته است که به «دانش اختلاف» آگاهي دارد و از سر معرفت، به سراغ انديشه هاي ديگران مي رود. او مي کوشد تا مباني اين اختلاف نظرها را در مقايسه با منابع ديني، به خصوص قرآن، نشان دهد. در اين زمينه، در قرآن تأمل مي کند و به سنجش آراء و افکار با قرآن مي پردازد.
يکي از مهم ترين فوايد اين اثر براي جامعه علمي ما همين است که بداند دانشمندانش تا چه اندازه به نقطه نظرات مذاهب ديگر آگاهي داشته و چگونه همزمان، ضمن احترام به مذهب مخالف، نشان مي دهد که براي او علم و دانش و استدلال از همه چيز مهم تر است. اينکه يک تمدن، مانند تمدن اسلامي، انسانهايي را پرورش دهد که تابع استدلال و دليل باشند، نشانگر بلوغي است که در اساس آن تمدن وجود دارد. در عين حال، اين تمدن اسلامي، وقتي راه به جايي خواهد بُرد که دست از اختلاف نظرهاي بي اساس و اتهامات واهي بردارد و همزمان با مهر و عطوفت اسلامي، به بحث درباره مهم ترين معضلات علمي و ديني و اجتماعي خود بپردازد.»
علو درجات مؤلف علامّه، و توفيق روزافزون مصحّح و ناشر را از خداي متعال مسئلت مي دارم.

پي نوشت ها :
 

1. عضو هيئت علمي دانشگاه قم.
2. در نگارش اين نکات، از يادداشت کوتاه و محققانه جناب دکتر باقر قرباني زرين، بهره فراوان برده ام که لطف ايشان را سپاس مي گزارم.
 

منبع: نشريه سفينه شماره 24