شب قشنگ


 

نويسنده: محمود پور وهاب




 
كسي ز راه مي رسد
به آسمان نگاه كن
چه قدر آب رفته است
و ماه ، ماه منتظر
در آن به خواب رفته است
درخت ها از انتظار
چه رنگ رنگ گشته اند.
پرنده ها به شاخه ها
تمام سنگ گشته اند
كسي كه نسل روشنش
به آفتاب مي رسد
به سبزه ها ، درخت ها
به خاك و آب مي رسد
بيا كه جاده ها تو را
بلند، آه مي كشند
و اسب ها به بوي تو
عنان به راه مي كشند
بيا كه آسمان پر از
پرنده هاي آهني است
بيا كه عصر گريه ها
و خنده هاي آهني است
شاعر: محمد كاظمي مزيناتي
وقتي در شعر به خواهر كوچولو مي گويم گل، به مادر مي گوييم خورشيد، به كسي كه زور زياد دارد مي گوييم رستم يا وقتي مي گوييم كلاغ قصه گفت، عروسك خوابيد، كبوتر گريه كرد، سنگ آه كشيد، ابر ناله كرد، گل خنديد، درخت لباس سبز پوشيد به همه ي اين ها مي گويند «اغراق» اغراق يعني زياد و بيش از حد از كسي يا چيزي تعريف و تمجيد كردن يا بر عكس از آن خيلي بدگويي كردن. يا كسي را خيلي بزرگ نشان دادن و... .
بنا بر اين در هر سخن شاعرانه مي توانيم رد پاي اغراق را ببينيم . يكي از نويسندگان حرف جالبي زده است . گفته است : «اغراق مثل قارچي است كه زير هر كلمه و جمله اي مي رويد.»
اگر به حرف هاي خودتان يا مردم دقت كنيد؛ حرف هاي اغراق آميز زيادي پيدا مي كنيد. مثلا شما منتظر كسي هستيد. او 10 دقيقه دير مي كند، مي گوييد : آه كجا بودي؟ يك ساعت تمام منتظر بودم . يا مي گوييد اين قدر اين جا ايستادم علف زير پايم سبز شد .
يا وقتي گرسنه تان شد مي گوييد از گرسنگي دارم مي ميرم . همه ي اين حرف ها نوعي «اغراق» هستند.
تا حالا شما بچه ها با خيلي از عناصر شعر مثل تشبيه، استعاره، تشخيص و... آشنا شده ايد در همه ي آن ها اغراق وجود دارد.
بعضي ها فكر مي كنند اگر گفتيم اين سخن تشبيه است، پس تشخيص نيست، مجاز نيست، در حالي كه بعضي سخن ها امكان دارد از چند عنصر تشكيل شده باشند؛ ولي در شعر، در يك سخن حتما مجاز و اغراق وجود دارد . مثلا وقتي مي گوييم «مادرم خورشيد است» از عنصر تشبيه استفاده كرده ايم، مادر را به خورشيد تشبيه كرده ايم . اين سخن غير از تشبيه «مَجاز» هم هست؛ يعني غير واقعي است؛ چون مادر كه نمي تواند خورشيد باشد و اغراق هم هست يعني مادر را بيش از حد بزرگ و زيبا نشان داده ايم.
حالا كه با «اغراق» آشنا شديم با هم شعر آقاي مزيناتي را مي خوانيم . آقاي مزيناني از شاعران خوب و معروف كودك و نوجوان است . سال ها ست كه براي شما بچه ها شعر مي گويد . شعر «كسي ز راه مي رسد» را نيز براي شما بچه ها گفته است . در اين شعر او با امام زمان (عج) حرف مي زند؛ اما نوع حرف زدنش با خيلي ها فرق مي كند. نگاهش به دنيا و اطرافش زياد خوب نيست . از اين كه خيلي از چيزها به شكل مصنوعي درآمده و در آن ها خوبي و صفا ديده نمي شود ناراحت است . با ناراحتي با امام درد دل مي كند و مي گويد:
به آسمان نگاه كن
چه قدر آب رفته است
در اين بيت، اغراق به كار رفته است . او آسمان را لاغر و رنگ پريده مي بيند و منظور او «از آب رفتن» كوچك و لاغر شدن است . يا وقتي مي گويد:
درخت ها از انتظار
چه رنگ رنگ گشته اند
پرنده ها به شاخه ها
تمام سنگ گشته اند.
شاعر پرنده هاي روي شاخه را مثل سنگ مي بيند كه هيچ احساسي ندارند. اين نوع اغراق، از نوع اغراق شديد است . شاعر در جاهاي ديگر هم اغراق شديد به كار برده است .
بيا كه جاده ها تو را
بلند آه مي كشند
و اسب ها به بوي تو
عنان به راه مي كشند
شاعر در گفت و گو با امام زمان (عج) دنيا و حتي آدم ها را بد و بي احساس معرفي مي كند . خنده ها و گريه ها را مصنوعي و پرنده ها را آهني مي بيند و از امام مي خواهد كه بيايد و به انتظار هر چه آب و آدم و آفتاب و جاده و سبزه و درخت پايان بدهد. خوش بختي را در همه جا پخش كند. دوستي و مهرباني با خود به ارمغان بياورد. دل ها را با هم آشتي دهد تا همه چيز رنگ واقعي خودش را پيدا كند.
بيا كه آسمان پر از
پرنده هاي آهني است
بيا كه عصر گريه ها
و خنده هاي آهني است
نگاه آقاي مزيناتي اگر چه در اين شعر نااميدانه و غمگين است ، تازه و جالب است . او در اين شعر غير از «اغراق» از عناصر ديگر هم استفاده كرده است.
كسي كه نسل روشنش
به آفتاب مي رسد
به سبزه ها ، درخت ها
به خاك و آب مي رسد
او مي گويد كسي كه مي آيد ، نسل او به آفتاب مي رسد. «آفتاب» اين جا «استعاره» است منظور او گويا پيامبر اسلام است، چون امام زمان (عج) از فرزندان اوست.
اين شعر يكي از شعرهاي خوب، پُر معنا و بسيار زيبايي است كه براي امام زمان (عج) گفته شده است.
منبع: ماهنامه ي فرهنگي کودکان شماره 42