مفهوم لقاء الله در آيات و روايات (2)


 

نويسنده: زهرا محسني زاده




 

لقاء الله در روايات
 

روايات در هنگام تفسير آيات لقاء، آن را به معني «بعث و حشر روز قيامت» معرفي مي کنند. چنانچه امام علي (عليه السلام) درپاسخ به پرسش فردي که از تعارض آيات در مورد ديدن خداوند مي پرسد، فرمودند:
يعني (انهم يبعثون و يحشرون و يحاسبون و يجزون بالثواب و العقاب و الظن هاهُنا اليقين).
يعني يقين دارند که برانگيخته و محشور و حسابرسي مي شوند و پاداش و کيفر مي بينند، و گمان در اينجا به معناي يقين است. (نورالثقلين: ج 1 ص 76 و 77؛ البرهان: ج 1 ص 209)،
و در تفسير آيه ي (من کان يرجو لقاء الله) مي فرمايند:
يعني (من کان يومن بانه مبعوثٌ، فانَّ وعد الله لاتٍ من الثواب و العقاب، هو البعث، فانهم جميع ما في الکتاب من لقائه فانه يعني بذلک البعث)
يعني کسي که به برانگيخته شدن ايمان دارد، زيرا وعده ي خدا درباره ي کيفر و پاداش حتماً آمدني است. ديدار، به معناي بعث است [ به معناي رؤيت نيست]، پس تمام آنچه که در کتاب خدا راجع به ديدن آمده، به معناي برانگيخته شدن است (نور الثقلين: ج 4 ص 153).

روايات لقاء الله
 

احاديثي که مفهوم ديدار پرودرگار را با واژه ي لقاء ذکر کرده اند، به سه دسته قابل تقسيم اند:
1- رواياتي که از مرگ با عنوان «لقاء پروردگار» (مقدمه و پيش زمينه ي ديدار الهي) تعبير کرده اند:
- فإنَّما يحبُّ الله لقاءَ من يحب لقاءَه و يَکرهُ لقاءَ من يُکره لقاءَه و کيف تزعمون انکم اولياءَ الله من دون الناس و انتم تفرون من الموت و تعتصمون بالدنيا؛ خداوند در حقيقت خواستار ديدار کسي است که خواستار ديدار او باشد، و ديدار با کسي را ناخوش دارد که ملاقات او را خوش ندارد. چگونه مي پنداريد دوستان خداييد و نه مردم، حال آنکه از مرگ مي گريزيد و به دنيا مي چسبيد (تحف العقول: ص 505).
- بسم الله الرحمن الرحيم اشهد ان لا اله الا الله وحدهُ لا شريک له و ... انَّ وعده اللهِ حق و لقاءَه حقٌ وصدق الله (الکافي: ج 2 ص 588).
امام حسين (عليه السلام) در مسير حرکت به کربلا فرمودند:
ليرغب المومن في لقاءِه محقَاً فاني لا اري الموت الا السعاده؛ به راستي که مومن بايد به [مرگ و] ديدار خدا روي آورد. پس من مرگ را جز سعادت نمي بينم. (تحف العقول: ص 245).
امام صادق (عليه السلام):
قال الله تبارک و تعالي: ليأذن يحربٍ من مستذلٍ عبدي المومن و ما ترددتُ عن شيٍ کترددي في موت المومن، اني لا حب لقائه و يکره الموت فاصرفه عنه ... (المحاسن: ج 1 ص 160).
امام (عليه السلام) مرگ را که چشم گشودن به نشئه برزخي و از بين رفتن حجاب دنيوي است و نوعي مشاهده براي مومن ايجاد مي شود، به لقاء تعبير نموده اند، به عبارت ديگر مرگ، به دريچه ايي تعبير شده است که نوعي لقاء را ايجاد مي کند.
2- در دسته ديگر احاديث، ديدار پروردگار، به همراه ثواب و عقاب خداوند عنوان شده است.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
من عدل في وصيته کان بمنزله من تصدق في حياته و من جار في وصيته لقي الله يومن القيامه و هو عنه معرضٌ؛ هر که در وصيتش عدالت پيشه کند، کسي است که در زندگي اش صدقه بخشيده است و هر که در وصيتش ستم ورزد، خدا را در حالي که از او روي گردان است، ديدار مي کند (همان: ج 7 ص 58).
امام علي (عليه السلام) فرمودند:
من نکث بيعته لقي الله يوم القيامه اجذم لايد لهُ؛ هر که بيعتش را بشکند، در روز قيامت مانند جذامي دست بريده خداوند را ملاقات مي کند (دعائم الاسلام: ج 2 ص 15).
امام رضا (عليه السلام):
من لقي فقيراً. مسلماً فسلم عليه خلاف سلامه علي الغني، لقي الله يوم القيامه و هو عليه غَضبانٌ؛ هر که تهيدست مسلمان را بيند و به او به گونه اي غير از سلام به ثروتمند سلام کند، خدا را در قيامت در حالي که از او خشمناک است ملاقات مي کند (مستدرک الوسائل: ج 9 ص 158).
چنانچه مولي صالح مارندراني مراد از لقاء را مرگ يا بعث (جزاء پاداش و عقاب) مي داند (شرح اصول کافي: ج 10 ص 484).
3- دسته سوم، ديدار پروردگار را پاداش برتر بهشتيان مي داند. امام علي (عليه السلام) در وصف بهشتيان مؤمن، پس از ذکر ورودشان به بهشت برزخي و متنعم شدن از نعمت هاي فراوان پروردگارن، آنها را مشتاق به ديدار پروردگار بيان مي کند"
... فَليسُ شيءٌ احبُّ اليه من لقاء الله، فيقولُ: يا ربِّ عجل علي قيام الساعه حتي ارجع الي اهلي و مالي، فاذا کانت صيحه القيامه خرج من قبره مستوره عورته، مسکنه روعته قد اعطي الامن و الامانَ ... ثمَّ يقول الجبار تبارک و تعالي: يا ملائکتي اسقوهم قال: فيوتون باشربه، فيقبضها ولي الله فيشرب شربه لم يشرب مثلها قط. قال: ثم يقول: يا ملائکتي طيبوهم، فتاتيهم ريحٌ من تحت العرش بسمک اشدِّ بياضاً من الثلج تغير وجوههم و جباههم و جنوبهم يسمي المثيره فيستمکنون من النظر الي نور وجهه فيقولون: يا سيدنا حسبنا لذاذه منطقک و النظر الي نور وجهک لا نريد به بدلاً و لا نبتغي به جولاً (الاختصاص: منصوب به شيخ مفيد: ص 349).
همچنين اين مسئله در ماجراي وفات حضرت ابراهيم (عليه السلام) نيز بيان شده است، که خداوند خود را مشتاق به ديدار حبيبش مي خواند (الکافي: ج 4 ص 65).

بستر آيات صريح لقاء
 

قرآن کريم هنگامي که ديدار پرودرگار را به صورت صريح بيان مي کند، غالباً روز قيامت و رستاخيز و مواجهه با اعمال را مدنظر دارد، چرا که هنگام تشويق به آن، و يا ذکر انکار و اعراض مشرکين از آن، موضوع بهشت و جهنم، و جزا و پاداش مطرح بوده و با نوعي تهديد و تشويق همراه است، مانند آيه ي مبارکه:
(انَّ الذين لا يرجون لقاءنا و رضوا بالحيوة الدنيا و اطمانوا بها والذين هم عن آياتنا غافلون * اولئک مأواهم النار بما کانوا يکسبون) (يونس: آيه ي 8، 7).
کساني که اميد به ديدار ما ندارند، و به زندگي دنيوي دل خوش کرده و بدان اطمينان يافته اند، و کساني که از آيات ما غافلند، آنان به [کيفر] آنچه به دست مي آوردند، جايگاهشان آتش است.
و يا ذکر نوع حسابرسي آسان و سخت از انسانها در قيامت، پس از ذکر رجوع همه به سوي خداوند مطرح مي شود: يا آيه ي:
(يا ايها الانسان إنک کادحٌ ربک کدحاً فملاقيه) (انشقاق: آيه ي 6).
اي انسان، حقاً که به سختي، به سوي پروردگارت در تلاشي، و او را ملاقات خواهي کرد.

آشکار شدن مظاهر ربوبيت پروردگار
 

در اين روز همه موانعي که جهت امتحان بشر در دنيا وضع شده بود کنار مي رود و ترس روز قيامت، همه را موحد مي کند و شرايط ايجاد معرفت و بصيرت موحدانه براي همه ايجاد مي شود.
(يومئذ يوفيهم الله دينهم الحق و يعملون ان الله هو الحق المبين) (نور: آيه ي 25)
آن روز، خدا جزاي شايسته آنان را به طور کامل مي دهد و خواهند دانست که خدا همان حقيقت آشکار است.
معرفت به خداوند از بديهي ترين بديهيات است که تنها با بروز غفلت، فراموش يا انکار مي شود، اما روز قيامت که همه حجابهاي غفلت زدوده مي شود، حق بدون هيچگونه حجابي عرضه مي شود (الميزان: ج 15 ص 136) و اين معرفت تام براي همه حاصل مي شود؛ چرا که در وحشت روز قيامت، جاي براي غفلت و مشغول شدن به امور غيرالهي باقي نمي ماند، چنانچه اين روز را يوم التلاق مي نامند.
از وجوه نامگذاري اين روز به «يوم التلاق» ملاقات انسانها با خالق خويش است. ملاقات، ديدار دو سويه است. همه موجودات و انسانها، با تمامي وجوه وجودي خويش نيازمند درگاه الهي اند، اما اين معرفت با معاني تمام آن، تنها در قيامت براي همه حاصل مي شود.
(يوم هم بارزون لا يخفي علي الله منهم شيءٍ لمن الملک اليوم لله الواحد القهار) (غافر: آيه ي 15).
او درجات [بندگان صالح] را بالا مي برد، او صاحب عرش است، روح [مقدس] را به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد القاء مي کند تا [مردم را] از روز قيامت [روز رستاخيز] بيم دهد!
معناي اين ملاقات - چنانچه در قرآن کريم ذکر شده - اين است که در آن روز همه ي اسبابي که در دنيا مردم را به خود مشغول مي کرد از کار افتاده و تنها حق آشکار است؛ چرا که روز ظهور ملک و سلطنت خدا بر خلق است؛ آن هم ملک و سلطنت علي الاطلاق (همان: ج 17 ص 484).
قرآن کريم نيز به اين امر اشاره مي کند که در آن روز همه بينا مي شوند و پرده هاي غفلت کنار مي رود.
(لقد کنت في غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءَک فبصرک اليوم حديد) (ق: آيه ي 22)
تو از اين صحنه [و دادگاه بزرگ] غافل بودي و ما پرده را از چشم تو کنار زديم، و امروز چشمت کاملاً تيزبين است!
دليل آن نيز زائل شدن تمامي مظاهر شرک و کفر است.
(ثم قيل لهم أين ما کنتم تشرکون * من دون الله قالوا ضلوا عنا بل لم نکن ندعوا من قبل شيئاً کذلک يضل الله الکافرين) (غافر: آيه ي 73 و 74).
آنگاه به آنان گفته مي شود: آنچه را در برابر خدا [با او] شريک مي ساختيد کجايند؟ مي گويند: «گمشان کرديم، بلکه بيشتر [هم] ما چيزي را نمي خوانديم».
اين گونه خدا کافران را بي راه مي گذارد.
منبع:نشريه حديث انديشه، شماره7