يادآوري اسلوبي در تفضيل (1)


 

نويسنده: علي اکبر فراتي




 

چکيده
 

يکي از پرکاربردترين اسلوب هاي بياني هر زبان، اسلوب تفضيل و بيان برتري ميان اشياء است. از اين روي، برآنيم تا يکي از گونه هاي اين اسلوب در زبان عربي را مطرح کرده پيرامون چگونگي ترجمه آن در فارسي و عربي بطور تطبيقي و با توجه به نهج البلاغه، بليغ ترين متن عربي کهن و انساني سخن برانيم. اسلوب مورد نظر، مفاضله دو صفت براي يک چيز يا يک شخص است که در تعاريف نحوي تفضيل و کتب فن ترجمه، به آن کمتر پرداخته شده، يا از بن به آن اشارت نرفته است.
کليد واژه ها: اسم تفضيل، اسلوب هاي تفضيل، فن ترجمه.

مقدمه
 

يکي از آشناترين و پرکاربردترين اسلوب هاي زباني، شيوه ي بيان برتري و مقارنه تفضيلي ميان افراد در وجود صفات است. چنانچه خواهد آمد تقريباً همه کتاب هاي نحوي قديم و جديد که به اين بحث پرداخته اند، تنها گونه يا گونه هايي خاص از اين اسلوب را بيان و تعريف کرده اند به گونه اي که چندان دقتي در زبان آموزان نسبت به اهميت و زيبايي اين اسلوب باقي نگذارده است؛ چه، بيشترين کساني که خود را در معرض اين اسلوب در کنار ديگر اساليب زبان عربي مي بينند، آن را پيش آموخته خود فرض کرده، به سراغ ديگر اساليب مي روند. البته، آنچه در کتب مربوط به فن و آيين ترجمه آمده است، چيزي فراتر از پياده سازي مطالب کتابهاي نحو - البته پالوده از دعواها و اختلافات - و بيان فارسي دادن به آن نيست. از آغاز گنجانده شدن درس عربي در دوره هاي تحصيلي، جويندگان دانش، اين اسلوب را براحتي و نيز با تساهل در تمرينات و نوشته ها و سخنان خود پياده مي کنند؛ اما آيا اسلوب تفضيل نمي تواند جدا از دعواهاي علماي نحو، کاربردي جذاب تر
داشته باشد و آيا تعريفي که در بيشتر کتب نحو از اين اسلوب ارائه مي شود، شايسته ي بازنگري و تعبير اندک يا افزودن مفادي جديد به آن، نيست؟!
در اين نوشتار برآنيم به دور از اختلاف نظرهاي نحوي و قواعدي، درباره نمونه اي از کاربرد قابل توجه اين اسلوب سخن برانيم که در فارسي و عربي کاربرد دارد.

اسلوب تفضيل (اسم تفضيل) در کتب نحو و ترجمه
 

کتاب هاي نحو و به تبع آن کتاب هاي ترجمه، تفضيل را ابتدا در تعريف و سپس در مثال ها به چند نمونه منحصر کرده اند و ساير بحث ها را در شروط و احوال و امثال آن پي گرفته اند؛ چنانچه در تعريف اسم تفضيل، آن را صفتي خوانده انئ. برگرفته از فعل که بر اشتراک دو چيز در يک صفت و برتري و زيادت يکي بر ديگري در آن صفت، رهنمون است. (جامع الدروس العربية: ج 1 ص 143؛ موسوعة النحو و الصرف و الاعراب: ص 60) همچون: «سعيد أعلم من خليل و أفضل منه» که دو فرد، در صفت علم و فضل با هم مقايسه و يکي تفضيل داده شده است.در اينجا، شخص برتر را «مفضَّل»، و ديگري را «مفضول» يا «مفضَّل عليه» و صفت مورد مفاضله را «مفضل منه» نام نهاده اند. ناگفته نماند که برخي از علما، قيد غالباً را در تعريف افزوده اند؛ زيرا گاه، اسم تفضيل، معناي تفضيل ندارد، مثل: «اکرمت القوم اصغرهم و اکبرهم» يعني: صغيرهم و کبيرهم. (همان)
در برخي ديگر از موارد نيز، در اسلوب افعل تفضيل، چيزي ديگري غير از اشتراک هر طرف در يک صفت را مطرح کرده اند که آن، آوردن افعل تفضيل صرفاً براي بيان زيادتي است که در مفضل است، مانند: «الصيف أحرّ من الشتاء» و مقصود اين است: «الصيف في حرارته أشدّ من الشتاء في برده؛ گرماي تابستان شديدتر و طاقت فرساتر از سرماي زمستان است.
از اين مطلب که بگذريم، علماي نحو همگي يک صدايند که تنها وزن صفت تفضيل، «أفعل» و مونث آن، «فُعلي» است و در سه مورد «خَير و شَرّ و حَبّ» همزه، حذف شده است.
در ساختن افعل تفضيل و شرايط آن، سخن به درازا نمي کشيم؛ نيز در احوال چهارگانه مشهور اسم تفضيل يعني: 1- بدون ال و اضافه 2- با ال 3- اضافه به معرفه 4- اضافه به نکره، 5- سخن کوتاه مي کنيم و به چند نکته در باب اجزاء اين اسلوب بسنده کرده، به اصل بحث مي پرذازيم:

1- حذف «مِن» از افعل تفضيل
 

مي دانيم که بيان برتري ميان دو فرد مفضل و مفضل عليه، با ارتباط حرف جرّ "مِن" صورت مي گيرد؛ اما "مِن" گاه، حذف مي شود (ن.ک: موسوعة النحو و الصرف و الاعراب: صص 61-62؛ جامع الدروس العربية: ص 145؛ في التراث اللغوي: ص 354). مي توان در يک جمله، چنين گفت: در غير از حالت اول (بدون ال و اضافه) که دخول "مِن" واجب است، در سائر حالات، "مِن" حذف مي شود؛ زيرا تنها در اين حالت
است که شخص سوم (مفضل عليه) ذکر مي شود که اين، ارتباط با "مِن" را لازم مي آورد. مثل: «الشعر أعقل بالذاکرة من النشر»: شعر به يادماندني تر از نثر است. (روش نوين فن ترجمه: ص 36)
دکتر مصطفي جواد در اين خصوص مي گويد:
حذف من و مجرورش در اين گونه مثال ها نيز جايز است: «هذا رجل عظيم و ذلک رجل أعظم» که در اين مورد و موارد شبيه اين، مثل آيه «يعلم السرّ و أخفي» "مِن" در تقدير گرفته مي شود، يعني: «و أخفي منه: (في التراث اللغوي: ص 354)
که بحث در اين خصوص را بيشتر از اين، طول نمي دهيم.

2- موضع استواء مذکر و مونث در اسم تفضيل (1):
 

و آن، ملازمه ي تذکير است در:
الف) در حالت بدون «أل و اضافه»؛ بنابراين، مي گوييم: «فاطمة أصدق من مريم» ولي آن را بر وزن «فُعلي» صرف نمي کنيم.
ب) در حالت اضافه به نکره؛ از اين رو مي گوييم: «هذه أجمل امرأه».
و در حالت اضافه به معرفه، در صورتي که مقصود، تفضيل باشد، نيز جايز است ملازمه تذکير در اسم تفضيل صورت گيرد. (في التراث اللغوي: ص 253؛ موسوعة النحو والصرف و الاعراب: ص 62)

3- معاني اسم تفضيل در حالات مختلف:
 

اسم تفضيل، آنگاه که معناي مفاضله و برتري را از آن قصد نماييم، طبق سخن دکتر يحيي معروف، در دو معنا و دو نوع منحصر است: الف) صفت تفضيلي (تر) ب) صفت عالي (ترين)
اما به تفضيل بيشتر اينگونه مي توان برشمرد:
1- م (مفضَّل) تر از م عليه (مفضَّل عليه): که حالت اول، اسم تفضيل است که عربي آن: (م) أفضل من (م عليه) است. مثال آن از کتاب دکتر منصوره زرکوب چنين است:
هاتان الطالبتان أذکي من هذين الطالبين؛ اين هر دانشجوي دختر باهوش تر از اين هر دانشجوي پسر هستند. (روش نوين فن ترجمه: ص 36)
2- بيان دوري «مفضل» از «مفضل منه»: در اينجا «مفضل عليه» منظور نيست و معناي (تر از اين/ آن که) مي دهد:
در فارسي: (م) تر از آن که + معمولاً فعل؛ و در عربي: (م) أفعل من أن + فعل مضارع منصوب
مثال: أنت أعقل من أن تکذبَ: تو عاقل تر آني که دروغ بگويي
و يا کلام امام علي (عليه السلام) که فرمود:
و لهي بما تعدک من نزول البلاء بجسمک و النقص في قوتک أصدق و أوفي من أن تکذبک أو تغرّک. (نهج البلاغة: خطبه 223)
دنيا از فرط راستگويي و وفاداري، دور از آن است که به تو دروغ گويد (ن.ک: شرح الرضي علي الکافية: ج 3 ص 456)
در اين مثال، با اينکه مقايسه اي در کار نبود، اما در مثالهاي کتب ترجمه ذکر شد، تنها به خاطر اينکه در آن اسم تفضيل وجود دارد.
3- گاهي اوقات، اسم تفضيل، صفت براي اسم پيش از خود واقع مي شود که گاه، نکره و گاه،معرفه است. در اين صورت، معناي "تر" مي دهد، همچون صفت برتر در فارسي:
ألم أعمل فيکم بالثقل الأکبر و أترک فيکم الثقل الأصغر. (نهج البلاغة: خطبه 86).
براي نکره نيز مي توان اين مثال را ذکر کرد: سأسجّل هذا العام في مدرسة اشهر. (2)
4- معناي ديگر آن، صفت عالي فارسي يا همان صفت "برترين" است. آن نيز، در مواردي است:
الف) اضافه اسم تفضيل به معرفه:
وسُئل (عليه السلام): من اشعر الشعراء...؟ (نهج البلاغه: حکمت 455)
و يا اضافه اش به نکره اي که به وسيله جمله بعد خودش توصيف شود، چون: کان الاستاذ الفلاني اعظم استاذٍ تتلمذتُ عنده في الحديث.

پي نوشت:
 

1. فراموش نشود که همه ي اين موارد، در زماني است که مقصود از اسم تفضيل، مفاضله و برتري باشد.
2. اشتباهي که در متن کتاب خانم زرکوب وجود دارد، اين گفته ايشان است: «بايد توجه داشت که افعل تفضيل در اين صورت، همچون يک صفت بايد از همه جهات (معرفه و نکره بودن، مذکر و مونث بودن، تعداد و اعراب) از موصوف خود تبيعت کند.» (همان: ص 37) حال آنکه اين امر، در صورتي درست است که تقدير «مِن» لازم نباشد. بنابراين، در مثال مذکور، يعني «مدرسه امسال، نسبت به سال پيش، مشهورتر است» تبعيت لازم نيست افعل التفضيل، ملازم تذکير است، زيرا "من" در تقدير است.
 

منبع:نشريه حديث انديشه، شماره7