تبيين مفهومي و جامعه شناختي جريان چپ سنتي در ایران


 






 
اگر چه معنا و مفهوم چپ از انقلاب کبير فرانسه در 1987 وارد ادبيات سياسي شد. در آن زمان به آن دسته از نمايندگان که در قسمت چپ پارلمان مي نشستند مي گفتند که اينها حامي اقشار متوسط و فقير در مقابل اشراف و سلطنت طلبان بودند. اين مفهوم در قرن نوزدهم و بيستم به جنبش هاي اجتماعي اعتقادي اطلاق مي شد که خواستار بهبود امور وضعيت اقشار فقيرتر مردم و خواهان عدالت و آزادي بودند.(1)
انديشه مارکسيسم و کمونيسم در جهان مدعي دفاع از چنين انديشه اي بود. در ايران نيز چپ بر دو پايه چپ با گرايش اعتقادي کمونيستي و گرايش مذهبي شکل گرفت. که سير تطور آن از پيدايش تا انقلاب اسلامي خود بحث مستوفي را طلب مي کند که از دايره بحث ما بيرون است.
همزمان با انقلاب اسلامي در بهمن 1357 در ايران، گرايش ها، انديشه و رفتاري را در بخشي از روحانيون، احزاب و تشکل هاي سياسي ـ اجتماعي شاهد بوديم که داراي ويژگي هاي زير بود:
ـ دفاع از آزادي و عدالت
ـ حمايت از محرومان و مستضعفان
ـ مقابله با سرمايه داري و خصوصي سازي
ـ مخالفت با انباشت سرمايه و ثروت اندوزي
ـ دفاع از حقوق کارگران در برابر کارفرمايان
ـ مخالفت با امپرياليسم و سلطه طلبي
ويژگي هاي اين جريان بدون آنکه از واژه «چپ و راست» مصطلح در ادبيات سياسي بهره گيرد، در ميان احزاب، جريان هاي سياسي و حتي شخصيت هاي روحاني طرفداران جدي داشت. اما به دلايلي از جمله شرايط اوليه انقلاب چون: ترورها، جنگ، کودتاهاي متعدد عليه تماميت انقلاب، احتمال وقوع حمله ابرقدت ها به ايران، فقدان زمينه ها و بسترهاي فرهنگي ـ اجتماعي براي بروز اين ديدگاه ها و از همه مهم تر صف آرايي جريان هاي ملي گرا و اپوزيسيون(2) که دولت موقت عمدتاً نماد آن محسوب مي شد، در برابر نيروها و جريان هاي انقلابي که روحانيون و سران عالي رتبه کشوري و به طور اخص سران حزب جمهوري اسلامي را در بر مي گرفت، مجال و بروز و خودنمايي پيدا نکرد؛ در عين حال که نحله ها و گرايش هاي شديدي را در لايه هايي از حاکميت به سمت خود جذب کرده بود.
اما به هنگامي که مجلس شوراي اسلامي در دور اول به عدم کفايت سياسي اولين رئيس جمهوري ايران (ابوالحسن بني صدر) ردي داد. خيانت هاي وي در ائتلاف با منافقين (سازمان مجاهدين خلق ايران) و بخشي از ليبرال ها که در دولت موقت بودند، براي مردم آشکارتر شد و برخي حوادث و رخدادهاي بعدي جريان حاکميت به سمت يکدست شدن حرکت کرد. اين وضعيت شرايط و زمينه مناسبي براي بروز و ظهور اختلافات نظري در ميان نيروهاي انقلابي درون حاکميت بود. اين اختلاف ها از همه زودتر در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، حزب جمهوري اسلامي و سپس جامعه روحانيت مبارز تهران خودنمايي کرد.
گرايش شديد به رفتارهاي راديکالي و تند، دفاع از تمرکزگرايي در اداره امور، تجويز دين حداکثري و محدود کردن قلمرو آزادي ها و حقوق شهروندي، دفاع از دولت گرايي حداکثري و مخالفت با خصوصي سازي، دفاع از محرومان، حاشيه نشينان و اقشار آسيب پذير و طرفدار عدالت اجتماعي، استکبارستيزي و بالاخره ولايت مطلقه فقيه را فصل الخطاب دانستن در همه امور را بايد از ويژگي هاي جريان چپ اسلامي در دهه اول (1368 ـ 1358) دوران انقلاب برشمرد.
جريان چپ اسلامي که حاکميت دهه اول انقلاب را در سيطره خود داشت؛ نمود و بازتاب گرايش ها و اعتقادات خود را در اداره کشور به صورت زير بروز داد:
ـ اعلام روز 13 آبان 1358؛ روز تسخير سفارت آمريکا به دست دانشجويان مسلمان پيرو خط امام(ره) توسط مجلس شوراي اسلامي دوره سوم به عنوان روز ملي مبارزه با استکبار جهاني.
ـ مخالفت با قانون کار که نوعي حمايت از حقوق کارفرما را نمايندگي مي کرد.
ـ اختلاف نظر جدي بر سر خصوصي سازي و واگذاري امور به دست بخش غيردولتي.
ـ چالش پر منازعه بر سر حوزه اختيارات و قلمرو اصل 44 قانون اساسي و دفاع از بخش تعاوني در برابر بخش خصوصي.
ـ مخالفت با نظارت استصوابي توسط شوراي نگهبان قانون اساسي در حوزه مأموريت هاي محوله به خصوص بررسي احراز صلاحيت نمايندگان.
ـ دفاع جدي از تمرکز دولت بر امر توليد، توزيع و کنترل کالاها.
اين چالش ها و نزاع ها، حوزه هاي سياست داخلي و خارجي را نيز در برمي گرفت. «جريان چپ» خواهان «اتخاذ مواضع راديکال و انقلابي در برابر کشورهاي جهان» بود که از نظر آنان «صدور انقلاب» معنا و مفهومش يکي همين بود. در حوزه سياست داخلي هم گرايش «بسته و محدود» در اداره امور و مخالفت با «انفتاح فضاي سياسي ـ فرهنگي» کشور بود.(3) اين گونه است که بايد به لحاظ جامعه شناختي تاريخي، جريان چپ را در مجموعه حوادث و رخدادهاي اوايل انقلاب و در يک جامعه در حال گذار قابل توجيه و بررسي دانست.
کرين برينتون در کتاب کالبد شکافي چهار انقلاب به بررسي جامعه و دولت انقلابي پرداخته است که پس از حاکميت ميانه روها و عدم توانايي آن ها در اداره کشور، تندروها به قدرت مي رسند:
نزاع تندروها با ميانه روها هميشه با يک رشته حالات و عمليات هيجاني، همراه مي باشد که در اوج بحران، منتهي به سقوط ميانه روها مي گردد، واقعيت نشان داده است که گروه هاي راديکال يا انقلابي تند، اقليت هاي بسيار کوچکي بودند که خود را بازگو کننده روح و اراده ملت مي دانستند.(4)
ضعف و ناتواني دولت موقت را که داراي تفکرات ليبرالي بود، بايد عامل اصلي در قدرت يابي چپ در ايران دانست.

ديدگاه ها و مواضع چپ سنتي
 

الف. سياست صدور انقلاب
 

چپ سنتي با استناد به متون سنت هاي ديني، تفاسيري ارائه مي داد که در آن، غرب ستيزي و صدور افکار و آرمان هاي انقلاب در سرلوحه امور قرار داشت. حجت الاسلام علي اکبر محتشمي از اعضاي مجمع روحانيون مبارز در گفت و گويي از صدور انقلاب، حمايت و آن را «يک اصل محکم در اسلام» مي داند.(5)

ب. رابطه با آمريکا
 

جناح چپ سنتي هر گونه رابطه با آمريکا را به شدت رد مي کرد؛ به عنوان مثال سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران در آن مقطع و در بيانيه اي اعلام کرد:
اين قدرت شيطاني (آمريکا) به چيزي کمتر از استحاله يا نابودي انقلاب اسلامي رضايت نمي دهد... و ديگر جايي براي نگرش هاي ساده لوحانه که حل مشکلات داخلي را در گرو نزديکي با آمريکا تحليل مي کردند، باقي نگذارده اند.(6)
همچنين:
آمريکا و انگليس دشمنان اصلي اسلام و انقلاب، نابودي و يا استحاله نظام اسلامي ما را هدف قرا داده اند. نرمش و سازش با اين قدرت ها علاوه بر آنکه تغييري در مواضع آن ها ايجاد نکرده و نمي کند، ما را در قبال تهديدات آن ها آسيب پذير خواهد کرد.(7)
اين سازمان در بيانيه اي ديگر، تأکيد مي کند:
نمي توان با عقب نشيني و تغيير در رفتار، آمريکا را با انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران بر سر لطف و مهر آورد... امپرياليسم امريکا دشمن اصلي و فوري ما است... شعار استراتژيک و راهنماي ما، نه تسليم و نه تهاجم، بلکه دفاع فعال است.(8)
در مجموع اين جناح در تشريح مواضع خود امکان هر گونه رابطه ميان ايران و آمريکا را منتفي مي داند و «مقاومت در برابر آمريکا» را به عنوان يکي از اهداف اصلي سياست خارجي مورد نظر خود عنوان مي نمايد.(9)

ج. خصوصي سازي
 

جناح چپ سنتي با خصوصي سازي گسترده واحدهاي توليدي مخالف بود و آن را به طور محدود مي پذيرفت.(10)
به اعتقاد اين جناح، شرايط جامعه ايران ايجاب مي کرد که دولت در امور اقتصادي مداخله کند؛ ضمن اينکه به اعتقاد اين جناح، بخش هاي مادر و استراتژيک اقتصاد بايد براي همشه در مالکيت دولتي باشد. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران در بيانيه اي در اين مورد چنين اظهار مي دارد:
بخش هاي مادر و استراتژيک اقتصاد مانند صنايع سنگين، نيروگاه ها، پروژه هاي بزرگ ملي، کشاورزي و... از آنجا که با امور زيربنايي و کلان کشور پيوسته است، هميشه در مالکيت دولتي باقي خواهد ماند.(11)
بر اساس اين بيانيه:
سلطه بخش خصوصي و حاکميت سرمايه داري و بازار بر اقتصاد کشور، افزون بر اينکه ناقض روح و اصول قانون اساسي است، با واقعيت هاي کشور و ويژگي هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه ناسازگار بوده، تداوم آن براي انقلاب، نظام و کشور بسيار زيان بار و خطرناک است.(12)
به طور کلي جناح روحانيون مبارز در آن زمان، سرمايه داري سنتي و مدرن را رد مي کرد. منتجب نيا عضو مجمع روحانيون مبارز در اين باره مي گفت:
دو ديدگاه سرايه داري سنتي و مدرن، مغاير با نظام اقتصادي اسلام و قانون اساسي است.(13)

د. توسعه و رشد اقتصادي
 

از ديدگاه جناح چپ سنتي، توسعه و رشد اقتصادي در مقايسه با عدالت اجتماعي از اولويت کمتري برخوردار است. طيف چپ سنتي ضمن اعتقاد به ضرورت رشد و توسعه اقتصادي، اولويت آن را بالنسبه کمتر از استقلال و عدالت اجتماعي مي دانست. به عبارت ديگر توسعه اقتصادي را تنها از طريق حفظ استقلال و عدالت اجتماعي با مفاهيم مورد نظر خود پذيرا بود. از ديد اين طيف:
اهداف عمده اقتصادي جمهوري اسلامي مي بايست به ترتيب اولويت، تحقق، استقلال اقتصادي، عدالت اجتماعي و رشد و توسعه اقتصادي و حتي عدالت اجتماعي نيست و هر اقدامي در جهت تحقق اهداف دوم و سوم که با تحقق اهداف اول (استقلال) تعارض داشته باشد، مردود است. همچنين عدالت اجتماعي نيز مقدم بر رشد و توسعه اقتصادي است و چنانچه رشد و توسعه کافي عدالت اجتماعي باشد، مورد تاييد نخواهد بود.(14)
اين جناح بر توسعه اقتصادي متکي به درون اعتقاد داشت. به بياني ديگر، پاي فشردن بر استقلال اقتصادي مستلزم نفي راه حل ها و الگوهاي سرمايه داري و نفي ادغام در بازار جهاني است. خط مشي تکيه بر درون در همه زمينه ها از ضرورت هايي است که احزاب و گروه هاي وابسته به چپ سنتي در آن مقطع زماني بر آن تأکيد مي ورزيدند.(15)

هـ. عدالت اجتماعي
 

جناح چپ سنتي عدالت اجتماعي را از طريق نظام سهميه بندي امکان پذير مي دانست و بر اين تأکيد بود که براي رعايت عدالت اجتماعي و حمايت جدي از اقشار آسيب پذير، بايد نظام سهميه بندي کالايي را براي کارکنان دولت، کارگران و اقشار آسيب پذير جامعه احيا کرد.(16) به طور کلي منظور جناح چپ سنتي از عدالت اجتماعي، تغيير ساختار اقتصادي ـ اجتماعي کشور در جهت منافع محرومين و نهادينه کردن اين خط مشي بود.
حجت الأسلام مهدي کروبي در اين زمينه مي گويد:
در کنار سازندگي اولويت با عدالت اجتماعي، حمايت از فقرا و طرفداري از محرومين در جنگ فقير و غني... است.(17)
به اعتقاد جناح چپ، عدالت اجتماعي پس از استقلال مهم ترين هدف اقتصادي نظام اسلامي است. بنا به نوشته نشريه عصر ما:
جريان فکري چپ، بسط و توسعه عدالت اجتماعي را پس از استقلال، مهم ترين هدف اقتصادي نظام اسلامي مي داند و تحقق آن را تنها در سايه از بين رفتن شکاف هاي طبقاتي، عدم تمرکز و تداول ثروت و قدرت در دست يک قشر خاص، تأمين حداقل نيازهاي معيشتي احاد جامعه، برقراري فرصت هاي يکسان و حداقل امکانات براي کليه شهروندان و به طور خلاصه تحقق کامل اصول 43 و 44 قانون اساسي مي پندارد.(18)
دفتر تحکيم وحدت نيز همين نظر را در بيانيه اي چنين اعلام داشت:
جهت گيري هاي اقتصادي کشور مي بايد در جهت حمايت و رفاه اقشار مستضعف جامعه... سوق پيدا نمايد.(19)

و. تهاجم فرهنگي
 

جناح چپ سنتي معتقد است تهاجم فرهنگي وجود دارد، اما عوامل داخلي را در اين امر مؤثرتر مي داند. به عبارت دقيق ر، طيف چپ سنتي تهاجم فرهنگي را ناشي از عدم توازن در داد و ستد و تولد فرهنگي و وجود نقاط آسيب پذير فرهنگ خودي مي داند.(20) معتقد است اعتلاي فکري و فرهنگي در گرو تعاطي افکاري و داد و ستد انديشه ها و فرهنگ ها است.(21)

دوران افول چپ
 

جريان چپ نه تنها گفتمان غالب دهه اول انقلاب را ايجاد و رهبري کرد، بلکه همه ارکان حکومت را در انحصار خود گرفت. اما با پايان جنگ 8 ساله عراق عليه ايران، مردم خواهان تغيير شرايط و حاکميت اعتدال و ميانه روي به جاي روش هاي انقلابي و راديکال بودند. شکست جريان چپ در جهان و فروپاشي مارکسيسم نيز در تسهيل شکست جريان چپ در ايران نقش ويژه اي داشت. جريان چپ که مدعي بود حيات و قدرت يابي خود را مديون حمايت امام خميني(ره) بوده است، اينک بزرگ ترين حامي خود را در برابر آنچه جريان چپ ادعا مي کرد، از دست داده بود. بازنگري در قانون اساسي هم موجب حذف پست نخست وزيري و انتقال قدرت به رئيس جمهور شده بود و ميرحسين موسوي نخست وزير 8 ساله که نماد چپ سنتي در حاکميت بود، ديگر قانوناً مسئوليتي در اداره کشور نداشت. شرايط جهاني و اوضاع و احوال داخلي، همه و همه دست به دست هم داد تا جريان چپ که اکثريت قاطع مجلس سوم را در اختيار داشت، نتواند در انتخابات مجلس شوراي اسلامي دوره چهارم پيروز شود به گونه اي که کروبي رئيس مجلس سوم و دبير کل مجمع روحانيون مبارز نفر سي و هفتم تهران شد و از راه يافتن به قوه مقننه بازماند. بدين سان جريان چپ با شکست بزرگي در انتخابات رو به رو شد. رويکرد جريان چپ بعد از اين شکست، متفاوت بود. عده اي در انتخابات هاي بعدي به رقابت پرداختند، برخي از اشخاص و جريان هاي سياسي به انتقاد و تقابل روي آوردند. سيد هادي خامنه اي روزنامه جهان اسلام، علي اکبر محتشمي پور با انتشار نشريه بيان و محمد موسوي خوئيني ها با همکاري جمعي از کادر دفتر تحکيم وحدت، روزنامه سلام را براي انتقاد جدي با دولت وقت (هاشمي رفسنجاني) راه اندازي و فعال کردند. بعضي از سران چون مهدي کروبي مسئوليت بعثه رهبري در حج و زيارت و نيز بنياد شهيد را واگذاشته و ترجيح دادند که خود را کنار بکشند و همکاري نکنند.
جريان چپ سنتي در اين ايام که دوران افول قدرت و حاشيه نشيني بود، چند راهبرد و اقدام را در دستور کار قرار داد:

الف. کادرسازي
 

جمع زيادي از نيروهاي چپ براي ادامه تحصيلات عالي به دانشگاه ها و بسياري به خارج از کشور عزيمت کردند. اين مجموعه بعد از دوم خرداد 1376 نقش اصلي در اداره کشور در دولت، مجلس و شوراها و ساير دستگاه ها را بر عهده گرفتند.

ب. نظريه پردازي
 

جريان چپ به دليل ناکامي هايي که با آن مواجه شده بود و نيز بازتعريف در گذشته خود و تدوين بيانيه مأموريت آينده، به تئوري پردازي و نظريه سازي نياز داشت تا اولاً از گذشته خود فصله بگيرد؛ ثانياً اعتماد افکار عمومي را به خود جلب کند. اين گونه بود که نيروهاي چپ در مرکز تحقيقات استراتژيک رياست جمهوري و نيز حلقه کيان با محوريت عبدالکريم سروش نقش بزرگي در سامان يابي طيف روشنفکري و انسجام و اتحاد آن ها ايفا کرد. «قبض و بسط شريعت» و «عرفي کردن معرفت ديني» محصول حلقه کيان بود. اين انديشه ها نقش به چالش کشيدن حکومت ديني را بر عهده داشتند. بي شک بر هم زدن دسته بندي آرايش سياسي از چپ و راست به چپ سنتي، چپ مدرن، راست سنتي و راست مدرن که نقطه عزيمت جريان چپ از گذشته خود محسوب مي شد، از دستاوردهاي مهم اين نظريه پردازي است.

ج. گسترش فعاليت هاي رسانه اي و تشکيلاتي
 

جريان چپ در دوران افول قدرت و حاشيه نشيني به تکثير مطبوعات روي آورد. اگر در گذشته روزنامه سلام و نشريه بيان و تعداد معدودي مطبوعات در اختيار اين جريان بود، حالا نشريه عصر ما ارگان رسمي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، کيان، ايران فردا، کيهان فرهنگي، آدينه، نگاه نو، گفت و گو، بهمن و... انديشه هاي چپ مدرن را به شدت اشاعه مي دادند. انجام کارهاي تشکيلاتي، ايجاد احزاب سياسي جديد باي برون رفت از وضعيت گذشته به طور جدي در دستور کار قرار گرفت. حزب کارگزاران سازندگي محصول اين دوران است.
در چنين بستري، جريان چپ با آسيب شناسي و عبرت آموزي گذشته و بازتعريفي از انديشه ها و اصول حاکم بر ديدگاه ها، به آهستگي خود را براي ورود در اداره جامعه آماده مي کند.

پي نوشت ها :
 

1. داريوش آشوري، فرهنگ سياسي، صص 62 ـ 61.
2. اپوزيسيون از نظر لغوي به طور عمده مخالفت معني شده است. براي مطالعه بيشتر ر.ک: مهدي نوروزي خياباني، فرهنگ لغات و اصطلاحات سياسي، ص 191.
3. جريان چپ در رقابت و دشمني استراتژيک با روشنفکران و ساير جريان هاي ريشه دار بود. نوعي اقتصاد بورکراتيک دولتي را سامان داد. در نحوه مشارکت سياسي به رهبري کاريزماتيک باور داشت و به مدل شورايي و صنفي باور نداشت، حتي گامي در جهت تشکيل شوراهاي شهر و روستاهاي صنفي باور نداشت و تلاش کرد به شکل توتاليتر، کنترل کامل بر تشکيلات صنفي را حفظ کند. ويژگي جرياني که در داخل حاکميت چپ خوانده مي شود، بيشتر در مخالفت سياسي با غرب بود. عملکرد چپ حاکميت در سال هاي 60 تا 68 که نقش اساسي در ساخت قدرت داشته است مورد نقد جدي قرار نگرفته تا ابعاد گوناگون مفهوم چپ بودن آنان شکافته شود. طرح شعار مبارزه با امپرياليسم و بسياري از شعارهاي راديکال اقتصادي ارزيابي نشده اند. براي مطالعه بيشتر درباره نقد عملکرد جريان چپ ر.ک: تقي رحماني، «نقدي بر بازسازي چپ»، ماهنامه سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي آفتاب، سال اول شماره سوم، بهمن ـ اسفند 1369، صص 9 ـ 6.
4. کرين برينتون، کالبدشکافي چهار انقلاب، صص 19 ـ 7.
5. هفته نامه صبح، شماره 17، 1374/5/17، ص 10.
6. همان، شماره 13، 74/1/30، ص 7.
7. همان، ص 3.
8. بيانيه شماره 7، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران، 74/10/18.
9. دو هفته نامه عصر ما، شماره 23، 76/10/66، ص 9.
10. همان، شماره 65، 75/12/16، ص 8.
11. همان، شماره 42، 75/1/29، ص 2.
12. همان.
13. روزنامه کار و کارگر، 75/9/21.
14. دو هفته نامه عصر ما، شماره 12، 74/1/16، ص 2.
15. همان، شماره 37، 74/12/9، ص 5.
16. همان. شماره 30، 74/12/22، ص 5.
17. همان، شماره 65، 75/12/16، ص 9.
18. همان، شماره 12، 47/1/16، ص 2.
19. همان، شماره 50، 75/5/17، ص 7.
20. همان، شماره 14، 74/2/13، ص 2.
21. همان، شماره 13، 74/1/30، ص 2.

دارابی، علی؛ (1388) جریان شناسی سیاسی در ایران، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم